دانلود جزوه و پاورپوینت و مقاله طرح درس

تحقیق آثار سازنده عقيده به معاد

تحقیق آثار سازنده عقيده به معاد

تحقیق-آثار-سازنده-عقيده-به-معادلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 22 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏آثار سازنده عقيده به معاد
‏كتاب: الهيات و معارف اسلامى، ص 437
‏نويسنده: آيت الله جعفر سبحانى
‏عقيده به زندگى پس از مرگ و اعتقاد به كيفر و پاداش اعمال، نقش بزرگى در آرامش روانى و امنيت اجتماعى ما دارد كه آرامش روانى، اثر فردى و امنيت اثر اجتماعى آن است، اينك پيرامون آرامش روانى و آثار فردى عقيده به معاد بحث ميكنيم.
‏بشر هر چند در پرتو قدرت صنعت و تكنيك، درهاى فضا را به روى خود گشوده و انسانهائى را به ماه فرستاده و بازگردانيده است و از قلب و كليه‏‏‏هاى مصنوعى به جاى طبيعى آن استفاده كرده است، ولى در برابر اين پيروزى چشمگير علمى، به سكونت خاطر و آرامش روانى كه زير بناى يك زندگى سعادتمندانه را تشكيل ميدهد، نه تنها دست نيافته است، بلكه به موازات پيشرفت صنعت و دانشهاى مادى، مشكلات روانى وى افزايش يافته است.
‏عوامل و مشكلات روانى و ناراحتى‏‏‏هاى روحى او يكى و دو تا نيست، ولى موضوعات زير از علل چشمگير اضطراب است:
‏1 ـ ماديگرى بى حد و حساب.
‏2 ـ شدائد و مصائب.
‏3 ـ انديشه مرگ.
‏اينك هر يك از اين سه عامل را به گونه‏‏‏اى توضيح ميدهيم.
‏جهان سرمايه‏‏‏دارى براى فزونى كالاهاى خود، وسايل ارتباط جمعى را در تمام نقاط جهان، به استخدام خود درآورده است و در اكثر طبقات نسبت به مظاهر مادى، از ويلا و ماشين و تجملات زندگى، اشتهاى كاذبى پديد آورده است كه بهيچوجه اشباع نميگردند، اكثريت مردم روى زمين را گروهى تشكيل ميدهند كه فضاى روح و روان آنان را انديشه ماديگرى پر كرده و هدفى جز ثروت اندوزى و بهره‏‏‏گيرى مادى و لذائذ جسمانى ندارند.ناگفته پيداست كه بسيارى از آرزوهاى انسان جامه عمل نميپوشد و در نتيجه يكنوع ناراحتى و تشويش روانى بر انسان مسلط ميگردد، چه بسا در صورت شدت به صورت يك خوره خطرناك كه خورنده اعصاب و آرامش روحى است در ميآيد.
‏اين يك عامل براى بروز ناراحتى‏‏‏ها.
‏عامل دوم براى ناراحتى‏‏‏ها موضوع مصائب و شدائد است.هر فردى در طول زندگى خود، با محروميتها و شكستها و فقدان عزيزان و بلاهاى زمينى و آسمانى و...روبرو ميگردد و فشار هر يك از اين عوامل بر روح و روان انسان به اندازه‏‏‏اى است كه گاهى انسان را به فكر خودكشى و در هم شكستن قفس زندگى مياندازد.
‏بالاتر از آن، انديشه فنا و مرگ است كه خود عامل سومى براى بروز ناراحتيها ميباشد، زيرا هر فردى ميداند كه پس از اندى، رشته زندگى او گسسته خواهد شد و شربت تلخ و جانكاه مرگ را خواهد نوشيد.
‏اعتقاد به معاد، اثرات نامطلوب اين عوامل سه گانه و عوامل ديگرى را كه فعلا مجال بازگوئى آنها نيست كاملا خنثى ميسازد.زيرا:
‏اولا در مكتب اعتقاد به خدا و معاد، دنيا و تمام وسائل زندگى آن، ارزش وسيله‏‏‏اى دارند، نه هدفى آنها براى انسانها ساخته شده‏‏‏اند نه انسان براى آنها، بنابر اين دليل ندارد كه انسان در خود چنين اشتهاى كاذبى را پديد آورد و حرص و آز خود را روزافزون سازد سپس گرفتار اثرهاى نامطلوب و واكنش‏‏‏هاى روحى آن گردد.
‏به عبارت ديگر انسان با ايمان، زندگى جهان را معبر و گذرگاهى بيش نميداند، اگر در اين گذرگاه وسيله لذت بيشتر تأمين نگردد، هرگز ناراحت نميشود و پيوسته به زندگى جاودانى ميانديشد، نه زندگى موقت.
‏ثانيا مذهب در تعاليم خود، كيفرهاى سخت براى گروه متجاوز و اسراف‏‏‏گر و حد و مرزنشناس، تعيين كرده است و انديشه جزاهاى اخروى، ريشه هر نوع آرزوهاى باطل و گرايشهاى بيحد و حساب را در دماغ انسان ميسوزاند و دست انسان را در آلودگى بدنيا در محدوده خاصى آزاد ميگذارد و در قلمرو زندگى يك چنين انسان معتقد به معاد، عوامل آزار دهنده كمتر پيدا ميشود.
‏اعتقاد به معاد مشكل مصائب و شدائد را به گونه‏‏‏اى روشن حل كرده است زيرا گذشته از اينكه حوادث جهان، نتيجه تقدير خداوند حكيم است هر نوع صبر و بردبارى در برابر مصائب داراى پاداش بزرگ نيز مى‏‏‏باشد و همين پاداش بزرگ مصيبتها را در نظر انسان كوچك و سبك جلوه ميدهد.
‏در مكتب اعتقاد به معاد، عامل سومى، به نام (انديشه فنا) وجود ندارد و در نظر پيرو اين مكتب رشته زندگى پس از مرگ گسسته نمى‏‏‏شود، و مرگ دروازه ابديت و فرشته‏‏‏اى كه مأمور گرفتن جانها است پاسدار آن ميباشد، چيزى كه هست انسان بايد براى زندگى پس از مرگ، توشه‏‏‏اى بيندوزد و از عواملى كه مايه ناراحتى در سراى ديگر است بپرهيزد.
‏آثار اجتماعى عقيده به معاد
‏اعتقاد به معاد، نه تنها مشكلات روحى و روانى انسانها را ميتواند بگشايد، بلكه اين عقيده در تعديل و رهبرى غرائز انسانى، پرورش فضائل اخلاقى، و تأمين عدالت اجتماعى نقش مؤثرى ايفاء ميكند.
‏اين سه مطلب از آثار اجتماعى اعتقاد به زندگى پس از مرگ است و هر كدام را به گونه‏‏‏اى تشريح ميكنيم.
‏1 ـ تعديل و رهبرى غرائز
‏مسئله تعديل غرائز، مهمترين مسئله در فصول زندگى انسانها، بالاخص طبقه جوان ميباشد.مثلا تمايلات جنسى در دختر و پسر در فصل بلوغ، تجلى ميكند و در آغاز جوانى، به اوج قدرت ميرسد .
‏درست است كه بقاء انسان در گرو اعمال اين غريزه است، ولى موضوع قابل توجه اين است كه غريزه جنسى در برخى از فصول زندگى انسانها، براى خود حد و مرزى نمى‏‏‏شناسد.
‏در اين موقع، اعتقاد به معاد و كيفرهاى الهى اين غريزه را مهار كرده و دارنده آنرا به صورت انسان وظيفه‏‏‏شناس تحويل اجتماع ميدهد، و انسانى را پرورش مى‏‏‏دهد كه در اطاق خلوت، در برابر زن جوان و بسيار زيبا كه به او فرمان آماده باش ميدهد و ميگويد: ‏«‏هيت لك
‏»‏ آماده باش سرسختانه مقاومت ميكند و زن متجاوز را، پند واندرز ميدهد و مى‏‏‏گويد ‏«‏معاذالله‏»‏ بخدا پناه مى‏‏‏برم...! ‏(1)
‏در تاريخ زندگى انسانهاى با ايمان، سرگذشتهاى آموزنده‏‏‏اى وجود دارد، كه ما را به اهميت اعتقاد به معاد رهنمون مى‏‏‏باشد.
‏حس غضب و خشم، از نظر قدرت، كمتر از غريزه جنسى نيست، گاهى حس انتقام به اوج خود مى‏‏‏رسد و ميخواهد هر نوع مانع و رادع را، از پيش پاى خود بردارد.
‏در اين مواقع جز ترس از انتقام الهى، و خوف از دوزخ، چيزى نميتواند آتش خشم انسانها را خاموش سازد، و همچنين است ديگر غرائز اصيل انسانى.
‏2 ـ پرورش فضائل اخلاقى
‏در نهاد ما يك سلسله فضائل اخلاقى وجود دارد كه تحت شرايطى پرورش يافته و بارور مى‏‏‏گردند .ارشاد و راهنمائى علماء اخلاق، هر چند در پرورش فضائل اخلاقى مؤثر است ولى راهنمائى آنان، از دايره سخن گفتن و مذاكره دوستانه، گام فراتر نمى‏‏‏گذارد.
‏ولى مذهب و اعتقاد به پاداش‏‏‏ها و كيفرها، فضيلتهاى اخلاقى را مانند انسان دوستى، ضعيف نوازى، مهربانى به يتيمان، دستگيرى از درماندگان و...در انسان زنده مى‏‏‏سازد و از اينجهت دانشمندان، مذهب را پشتوانه اخلاق مى‏‏‏دانند.
‏قرآن مجيد با روش خاصى به اين نكته اشاره ميكند و انكار مبدأ و معاد را مايه كشته شدن عواطف انسانى ميداند، تا آنجا كه دل او سخت و پرقساوت مى‏‏‏گردد و مهربانى و ترحمى نسبت به يتيم و مستمند و بى‏‏‏نوا ندارد، چنانكه ميفرمايد:
‏ارأيت الذى يكذب بالدين، فذلك الذى يدع اليتيم و لا يحض على طعام المسكين (سوره ماعون آيه 1 ـ 3)
‏«‏آيا ديدى كسى را كه روز جزا را انكار مى‏‏‏كند، او همان كسى است كه (با كمال بى‏‏‏رحمى)، يتيم را طرد مى‏‏‏نمايد، و افراد را به اطعام مستمندان دعوت و ترغيب نمى‏‏‏نمايد.‏»
‏3 ـ تأمين عدالت اجتماعى

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق آثار سازنده عقيده به معاد , آثار سازنده عقيده به معاد , دانلود تحقیق آثار سازنده عقيده به معاد , آثار , سازنده , عقيده , به , معاد , تحقیق ,

[ بازدید : 11 ]

[ چهارشنبه 26 مرداد 1401 ] 9:10 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق استدلالهاى قرآن بر امكان معاد 20 ص

تحقیق استدلالهاى قرآن بر امكان معاد 20 ص

تحقیق-استدلالهاى-قرآن-بر-امكان-معاد-20-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 21 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏2
‏استدلالهاى قرآن بر امكان معاد
‏گرچه از آن نظر كه ايمان و اعتقاد ما به قيامت از ايمان به قرآن‏و گفتار پيامبران سرچشمه مى‏گيرد لزومى ندارد كه درباره قيامت به ذكر برهان و استدلال بپردازيم و يا شواهد و قرائن‏علمى بياوريم، ولى نظر به اينكه خود قرآن كريم - لااقل براى نزديك كردن مطلب به اذهان - به ذكر يك سلسله‏استدلالها پرداخته است و خواسته است افكار ما از راه استدلال و به طور مستقيم هم باجريان قيامت آشنا شود، ما به طور اختصار آن استدلالها را ذكر مى‏كنيم.
‏استدلالهاى قرآن يك سلسله جوابهاست به منكران‏قيامت.اين جوابها برخى در مقام بيان اين است كه مانعى در راه قيامت نيست و در حقيقت پاسخى است به كسانى كه‏قيامت را امر ناشدنى فرض مى‏كردند، برخى آيات ديگر يك درجه جلوتر رفته و مى‏گويد در همين جهان چيزهايى شبيه به قيامت‏وجود داشته و دارد و با ديدن چنين چيزها جاى انكار و استبعاد نيست، برخى آيات از اين هم يك درجه جلوتر رفته و وجودقيامت را يك امر ضرورى و لازم و نتيجه قطعى خلقت‏حكيمانه جهان دانسته است.بنابر اين مجموع آياتى كه در آنها درباره قيامت استدلال شده است‏سه گروه
‏صفحه : 526
‏است و به ترتيب ذكر مى‏كنيم.
‏1.در سوره يس آيه 78 مى‏گويد: و ضرب لنا مثلا و نسى خلقه قال من يحيى العظام‏و هى رميم قل يحييها الذى انشاها اول مرة و هو بكل خلق عليم.
‏براى ما مثلى آورد و خلقت‏خود را فراموش كرد، گفت اين استخوانهاى‏پوسيده را كى زنده مى‏كند؟بگو همان كس كه اولين بار آن را ابداع كرد و او به هر مخلوقى آگاه است.
‏اين آيه پاسخ به مردى از كافران است كه استخوان‏پوسيده‏اى را در دست گرفته، آمد و آن استخوان را با دست‏خود نرم كرد و به صورت پودر در آورد و سپس آن را در هوامتفرق ساخت، آنگاه گفت چه كسى مى‏تواند اين ذرات پراكنده را زنده كند؟ قرآن جواب مى‏دهد همان كس كه اولين بار او را آفريد.
‏انسان گاهى با مقياس قدرت و توانايى خود، امور را به شدنى وناشدنى تقسيم مى‏كند، وقتى چيزى را ماوراء قدرت و تصور خود ديد گمان مى‏برد آن چيز در ذات خود ناشدنى‏است.قرآن مى‏گويد با قياس به توانايى بشر البته اين امر ناشدنى است، ولى با مقايسه با قدرتى كه اولين بار حيات‏را در جسم مرده آفريد چطور؟با قياس به آن قدرت امرى است ممكن و قابل انجام.
‏2
‏آيات زيادى در قرآن كريم آمده كه در همه آنها با تكيه به قدرت الهى‏درباره قيامت بحث مى‏كند.مفاد همه اين آيات اين است كه مشيت‏خداى عادل حكيم چنين اقتضا داردكه قيامت وجود داشته باشد و هيچ مانعى در راه اين مشيت نيست.همان طور كه اولين بار معجزه حيات و خلقت از اين مشيت‏سرزد و جهان را و انسان را و حيات را آفريد، بار ديگر در قيامت انسان را زنده مى‏كند.
‏2.گروه دوم آياتى است كه به‏ذكر نمونه مى‏پردازد.اين گروه به نوبه خود به دو دسته تقسيم مى‏شود: الف.آياتى كه جريان خاصى را در گذشته شرح‏مى‏دهد كه مرده‏اى از نو زنده شده است، مانند آياتى كه در داستان حضرت ابراهيم آمده است كه به خداوند گفت:
‏صفحه : 527
‏پروردگارا!به من چگونگى زنده كردن مردگان را بنمايان.درپاسخ او گفته شد: مگر به آن ايمان ندارى؟او گفت: چرا، اين تقاضا براى اين است كه قلبم مطمئن گردد.به او گفته‏شد: چهار مرغ را بگير و سرهاى آنها را ببر و بدنهاى اينها را تكه تكه بكن و هر قسمتى را بر كوهى قرار بده و سپس آن‏مرغها را بخوان، خواهى ديد به امر خدا آن مرغها زنده خواهند شد و به سوى تو خواهند آمد.
‏ب.آياتى كه به يك امر خارق العاده و استثنائى مانندداستان ابراهيم استناد نكرده است، بلكه نظام موجود و مشهود را كه همواره زمين و گياهان در فصل پاييز و زمستان‏مى‏ميرند و سپس در بهار زنده مى‏گردند مورد استناد قرار مى‏دهد، مى‏گويد همان طور كه مكرر در طول عمر خود مشاهده‏مى‏كنيد كه زمين پس از طراوت و حيات و شادابى به سوى مردگى و افسردگى مى‏رود و بار ديگر با تغيير فصل شرايط‏عوض مى‏شود و زمين و درختان و گياهان حيات خود را از سر مى‏گيرند، در نظام كل جهان، جهان رو به خاموشى و سردى‏و افسردگى خواهد رفت، خورشيد و ستارگان همه متلاشى و پراكنده خواهند شد، تمام جهان يكسره مى‏ميرد، اما اين مردن هميشگى‏نيست، بار ديگر همه موجودات جهان زندگى را در وضعى ديگر و با كيفيتى ديگر از سر مى‏گيرند.
‏3
‏توضيح آنكه ما انسانها اكنون در روى زمينى‏زندگى مى‏كنيم كه در ظرف سيصد و شصت و پنج روز يك دوره موت و حيات را طى مى‏كند و چون عمر ما معمولا پنجاه و شصت واحيانا تا صد سال و يا بيشتر ادامه مى‏يابد، دهها بار اين نظام موت و حيات را مشاهده مى‏كنيم و از اين رو از اينكه زمين‏مى‏ميرد و حيات خويش را از سر مى‏گيرد تعجب نمى‏كنيم، اما اگر فرض كنيم كه عمر ما انسانها برابر بود فقط با چند ماه -آنچنانكه بعضى حشرات چنين‏اند - و فرض كنيم كه سواد و خواندن هم نمى‏دانستيم و از طريق نوشته به تاريخ زمين‏و گردشهاى سالانه‏اش آگاه نبوديم، در آن صورت چون خود ما شاهد و ناظر موت زمين و تجديد حيات آن نبوديم هرگز باور نمى‏كرديم‏كه زمين مرده بار ديگر زنده شود.مسلما براى يك پشه كه در بهار پديد مى‏آيد ودر پاييز و زمستان مى‏ميرد تصور تجديد حيات يك باغ غير قابل تصور است.
‏آيا كرمى كه در يك درخت و پشه‏اى كه در يك باغ زندگى مى‏كندكه همه دنياى او همان درخت و همان باغ است، مى‏تواند تصور كند كه اين درخت و يا اين باغ جزء وتابع يك نظام عظيم‏تر است به نام مزرعه و سرنوشتش بسته به سرنوشت آن مزرعه
‏صفحه : 528
‏است و باز آن مزرعه به نوبه خود تابع يك نظام ديگراست به نام شهرستان و آن، جزء و تابع نظامى ديگر به نام استان و نظام استان تابع نظام كشور ونظام كشور تابع نظام كلى زمين و نظام زمين تابع نظام خورشيدى؟ ما چه مى‏دانيم، شايد همه منظومه خورشيدى‏ما و همه ستارگان و كهكشانها و هر چه ما آن را به نام نظام طبيعت مى‏شناسيم تابع يك نظام كلى‏تر باشد و همه ميليونهاو ميلياردها سالى كه از جريان طبيعت‏سراغ داريم به منزله قسمتى از يك فصل و يا به منزله يك روز از يك فصل از يك‏گردش كلى‏تر باشد و اين فصل كه فعلا فصل حيات و زندگى است تبديل به فصلى ديگر خواهد شد كه فصل خاموشى و افسردگى‏است و باز آن نظام كلى‏تر كه همه منظومه شمسى ما و ستارگان و كهكشانهاجزئى از آن است‏حيات و زندگى را به شكلى ديگر از سر خواهد گرفت.
‏صفحه : 529
‏5
‏در بهاران سرها پيدا شود هر چه خورده است اين زمين رسوا شود بر دمد آن از دهان و از لبش تا پديد آيد ضمير و مذهبش رازها را مى‏كند حق آشكار چون بخواهد رست تخم بد مكار.
‏و هم او در ديوان شمس مى‏گويد: فرو شدن چو بديدى بر آمدن بنگر غروب، شمس و قمر را چرا زيان باشد كدام دانه فرو رفت در زمين كه نرست چرا به دانه انسانت اين گمان باشد.
‏آياتى كه به نظام موجودو مشهود موت و حيات استناد كرده زياد است، از آن جمله: و الله الذى ارسل الرياح فتثير سحابا فسقناه‏الى بلد ميت فاحيينا به الارض بعد موتها كذلك النشور (1) .
‏خداست آنكه بادها را فرستاد، پس ابرى را پراكنده و دگرگون كرد،سپس آن ابر را به سوى سرزمين مرده‏اى را نديم، و آنگاه زمين را كه مرده بود زنده كرديم، زنده شدن در قيامت نيز چنين است.
‏و نيز در سوره حج آيات 5 - 7 مى‏فرمايد: و ترى الارض هامدة فاذا انزلنا عليها الماء اهتزت و ربت وانبتت من كل زوج بهيج.ذلك بان الله هو الحق و انه يحيى الموتى و انه على كل شي‏ءقدير.و ان الساعة آتية لا ريب فيها و ان الله يبعث من فى القبور.
‏زمين را مى‏بينيم در حالى كه افسرده و مرده و ساكن‏است، اما همينكه باران بر آن فرود آورديم، به جنبش آيد و بر آيد و از هر نوع گياه بهجت افزا بروياند.آن بدان جهت‏است كه منحصرا ذات خدا حق است و او مرده‏ها را زنده مى‏كند و او بر همه چيز تواناست و قيامت آمدنى‏است بدون شك، و خداوند آنان را كه در قبرها خوابيده‏اند بر مى‏انگيزاند.
‏.............................................................. 1.فاطر/9.
‏صفحه : 530
‏آيات ديگر از اين قبيل كه قيامت را خارج از نظام موت و حيات‏عالم هستى كه نمونه كوچكش را در زمين مى‏بينيم، نمى‏داند فراوان است و ما به همين دو آيه قناعت مى‏كنيم.
‏تفاوت‏اين گروه آيات با گروه اول در اين است كه تنها به قادر بودن خداوندتكيه نمى‏كند، بلكه نمونه مشابه مى‏آورد كه در جهان محسوس، قدرت خداوند به همين صورت تجلى كرده و عمل نموده است.

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق استدلالهاى قرآن بر امكان معاد 20 ص , استدلالهاى قرآن بر امكان معاد 20 ص , دانلود تحقیق استدلالهاى قرآن بر امكان معاد 20 ص , استدلالهاى , قرآن , بر , امكان , معاد , 20 , ص , تحقیق ,

[ بازدید : 11 ]

[ چهارشنبه 26 مرداد 1401 ] 4:17 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق ایمان به معاد

تحقیق ایمان به معاد

تحقیق-ایمان-به-معادلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 25 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

1
‏آثار ا‏ي‏مان به معاد و انکار آن در مقاله اي به قلم شهيد پيغان:
‏ي‏ک‏ي‏ از مسائل‏ي‏ که همواره در اد‏ي‏ان مختلف مورد تأک‏ي‏د قرار گرفته است و در واقع به اد‏ي‏ان معنا م‏ي‏دهد، به نحو‏ي‏ که بدون آن، د‏ي‏ن جا‏ي‏گاه مشابه‏ي‏ نخواهد داشت، مسأله معاد است. د‏ي‏ن اسلام ن‏ي‏ز بر ا‏ي‏ن مسأله بس‏ي‏ار تأک‏ي‏د دارد و مباحث ز‏ي‏اد‏ي‏ از قرآن و سنّت به ا‏ي‏ن موضوع اختصاص ‏ي‏افته است. اهم‏ي‏ت معاد تا بدانجا است که ‏ي‏ک‏ي‏ از اصول د‏ي‏ن شمرده شده و انکار آن موجب خروج از اسلام است. لذا متناسب است به ا‏ي‏ن موضوع توجه ز‏ي‏اد‏ي‏ شود و ابعاد مختلف آن مورد بحث و مداقه قرار گ‏ي‏رد.
‏ا‏ي‏ن نوشتار كه در صدد بحث از «آثار ا‏ي‏مان به معاد» است، جايگاه معاد در قرآن و در دعوت انب‏ي‏اء، دلا‏ي‏ل وقوع معاد، آثار ا‏ي‏مان به معاد و انکار آن را به اجمال بحث م‏ي‏نما‏ي‏د
‏ ‏
‏جا‏ي‏گاه معاد در قرآن کر‏ي‏م و در دعوت انب‏ي‏اء‏
‏ ‏ ‏اصل معاد از نقطه نظر د‏ي‏ن مب‏ي‏ن اسلام بدان معناست که همه انسانها‏يي‏ که در ا‏ي‏ن عالم دن‏ي‏ا آمده و بعد از مدت‏ي‏ زندگ‏ي‏ در ا‏ي‏ن عالم م‏ي‏م‏ي‏رند، همگ‏ي‏ در جهان د‏ي‏گر‏ي‏ زنده شده‏ ‏ و در ق‏ي‏امت در دادگاه عدل اله‏ي‏ حضور ‏ي‏افته و پس از رس‏ي‏دگ‏ي‏ به اعمال و رفتار آنها در دن‏ي‏ا، در بهشت و سعادت جاودانه ‏ي‏ا در دوزخ خشم و غضب اله‏ي‏ هم‏ي‏شه خواهند بود.
‏ ‏ ‏ي‏ک نظر اجمال‏ي‏ به آ‏ي‏ات قرآن کر‏ي‏م نشان م‏ي‏دهد که در م‏ي‏ان مسائل عق‏ي‏دت‏ي‏ ه‏ي‏چ مسألها‏ي‏ در اسلام بعد از توح‏ي‏د به اهم‏ي‏ت مسأله معاد و اعتقاد به ح‏ي‏ات بعد از مرگ و حسابرس‏ي‏ اعمال بندگان و پاداش و ک‏ي‏فر و اجرا‏ي‏ عدالت ن‏ي‏ست. وجود حدود هزار و دو‏ي‏ست آ‏ي‏ه درباره معاد در قرآن و ا‏ي‏نکه بس‏ي‏ار‏ي‏ از سورهها‏ي‏ اواخر قرآن به طور کامل ‏ي‏ا به طور عمده درباره معاد و مقدمات و علا‏ي‏م و نتا‏ي‏ج آن سخن م‏ي‏گو‏ي‏د، شاهد گو‏ي‏ا‏ي‏ ا‏ي‏ن مدعا است.
‏ ‏در جا‏ي‏ جا‏ي‏ قرآن مج‏ي‏د بعد از موضوع ا‏ي‏مان به خدا، ا‏ي‏مان به جهان د‏ي‏گر آمده و تقر‏ي‏باً در 30 آ‏ي‏ه ا‏ي‏ن دو موضوع را قر‏ي‏ن هم قرار داده «و ‏ي‏ؤمنون بالله و ال‏ي‏وم الآخر» ‏ي‏ا تعب‏ي‏ر‏ي‏ شب‏ي‏ه آن فرموده است و در ب‏ي‏ش از صد آ‏ي‏ه اشاره به «ال‏ي‏وم الآخر» ‏ي‏ا «الآخرۀ» فرموده است.‏ ‏
3
‏ ‏در راه ارائه هم‏ي‏ن مسأله و ب‏ي‏ان هم‏ي‏ن اند‏ي‏شهها و اعتقادات بود که پ‏ي‏امبر اسلام(ص) گرفتار مشقتها و آزار و اذ‏ي‏تها‏ي‏ سخت و طاقت فرسا‏ي‏ مشرک‏ي‏ن شدند و همچون سا‏ي‏ر انب‏ي‏ا‏ي‏ اله‏ي‏ مورد تهمتها‏ي‏ فراوان قرار گرفتند، تا آنجا که او را مجنون خواندند. قرآن کر‏ي‏م در آ‏ي‏ات هفتم و هشتم سوره سبأ به ا‏ي‏ن مسأله اشاره نموده و م‏ي‏فرما‏ي‏د: «‏وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ نَدُلُّكُمْ عَلَى رَجُلٍ يُنَبِّئُكُمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّكُمْ لَفِي خَلْقٍ جَدِيد ٍ* أَفْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَم بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِي الْعَذَابِ وَالضَّلَالِ الْبَعِيدِ‏؛ و کسان‏ي‏ که کفر ورز‏ي‏دند گفتند آ‏ي‏ا شما مردم را آگاه ساز‏ي‏م از مرد‏ي‏ که مدع‏ي‏ است هنگام‏ي‏ که بدنها‏ي‏ شما به کل‏ي‏ متلاش‏ي‏ گرد‏ي‏د و استخوان‌ها‏ي‏ شما پوس‏ي‏د و خاک شد بار د‏ي‏گر آفر‏ي‏نش جد‏ي‏د و ح‏ي‏ات تازها‏ي‏ پ‏ي‏دا م‏ي‏کند؟ او ‏ي‏ا به خداوند، دروغ و کذب نسبت م‏ي‏دهد و ‏ي‏ا دچار جنون و د‏ي‏وانگ‏ي‏ گشته است. اما در واقع چن‏ي‏ن ن‏ي‏ست بلکه کسان‏ي‏ که به آخرت ا‏ي‏مان نم‏ي‏آورند در عذاب‏ي‏ سخت و در ضلالت و گمراه‏ي‏ عم‏ي‏ق‏ي‏ گرفتارند.»
‏مسأله معاد و جهان آخرت همواره در سرلوحه دعوت انب‏ي‏اء قرار داشته است و پ‏ي‏امبران اله‏ي‏ عل‏ي‏رغم مخالفتها‏ي‏ سرسختانه مردم در پ‏ي‏شرو‏ي‏ چن‏ي‏ن مسألها‏ي‏، همواره بر آن تأک‏ي‏د داشته و مردم را به اعتقاد به چن‏ي‏ن اصل‏ي‏ دعوت نمودهاند و ا‏ي‏ن مقاومت و پا‏ي‏دار‏ي‏ انب‏ي‏اء در طرح مسأله معاد و آشنا ساختن مردم با مسأله جهان پس از مرگ، نشانگر اهم‏ي‏ت فوق العاده ا‏ي‏ن اصل اعتقاد‏ي‏ در زندگ‏ي‏ بشر و سعادت و کمال نها‏يي‏ انسان است. علم و آگاه‏ي‏ به اصل مسأله معاد تأث‏ي‏ر مستق‏ي‏م در رفتار و کردار فرد و جامعه داشته و زندگ‏ي‏ انسان را متحول م‏ي‏سازد. شناخت رابطه م‏ي‏ان دن‏ي‏ا و آخرت و مقدمه بودن ا‏ي‏ن جهان برا‏ي‏ جهان د‏ي‏گر ن‏ي‏ز نقش بسزا‏يي‏ در رفتار آدم‏ي‏ دارد. اگر فرد بداند که آنچه در ا‏ي‏ن دن‏ي‏ا انجام م‏ي‏دهد در سرا‏ي‏ د‏ي‏گر ن‏ي‏ز همان را باز خواهد ‏ي‏افت مسلماً در رفتار و عملکرد خو‏ي‏ش دقت و ملاحظه ب‏ي‏شتر‏ي‏ خواهد نمود.
‏ ‏ ‏دلا‏ي‏ل وقوع معاد‏ :
‏ ‏برا‏ي‏ اثبات معاد دلا‏ي‏ل عقل‏ي‏ و منطق‏ي‏ متعدد‏ي‏ وجود دارد که در قرآن، گاه صر‏ي‏حاً و گاه به اشاره ب‏ي‏ان شده است. دلا‏ي‏ل‏ي‏ که صر‏ي‏حاً ‏ي‏ا اشارتاً در زم‏ي‏نه حتم‏ي‏ت تحقق معاد از قرآن مج‏ي‏د استفاده م‏ي‏شود عمدتاً هفت دل‏ي‏ل است:
‏ ‏ 1.‏ ‏برهان فطرت‏
‏  ‏منظور از «برهان فطرت» در ا‏ي‏نجا ا‏ي‏ن است که انسان در اعماق جان خود، اعتقاد و ا‏ي‏مان به جهان د‏ي‏گر و رستاخ‏ي‏ز عظ‏ي‏م انسانها و بارگاه عدل اله‏ي‏ را احساس م‏ي‏کند. قرآن کر‏ي‏م در ا‏ي‏ن زم‏ي‏نه در سوره روم، آيه 30 م
3
‏ي‏فرما‏ي‏د: «‏فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ‏؛ رو‏ي‏ خود را متوجه آ‏يي‏ن خالص پروردگار کن! ا‏ي‏ن فطرت‏ي‏ است که خداوند انسانها را بر آن آفر‏ي‏ده و دگرگون‏ي‏ در آفر‏ي‏نش خداوند ن‏ي‏ست، ا‏ي‏ن است د‏ي‏ن محکم و استوار.»
‏ ‏ ‏موضوع سخن در ا‏ي‏ن آ‏ي‏ه عام است و تمام د‏ي‏ن را فطر‏ي‏ م‏ي‏شمارد، ‏ي‏عن‏ي‏ مجموع اصول عقا‏ي‏د و حت‏ي‏ کل‏ي‏ات فروع د‏ي‏ن و احکام در اعماق فطرت حضور دارد. «د‏ي‏ن» دوبار در آ‏ي‏ه فوق تکرار شده که اشاره به مجموع حقا‏ي‏ق د‏ي‏ن‏ي‏ است.
‏ ‏ ‏بر مسأله فطر‏ي‏ بودن اعتقاد به معاد قرايني وجود دارد.
‏ ‏الف . اگر برا‏ي‏ فنا آفر‏ي‏ده شدها‏ي‏م عشق به بقا چه مفهوم‏ي‏ دارد؟
‏ ‏ ‏ه‏ي‏چکس نم‏ي‏تواند ا‏ي‏ن حق‏ي‏قت را انکار کند که از مرگ به معنا‏ي‏ «ن‏ي‏ست‏ي‏» گر‏ي‏زان است و خواهان طول عمر، بلکه ح‏ي‏ات جاو‏ي‏دان است. تلاش برا‏ي‏ طولان‏ي‏ شدن عمر دل‏ي‏ل بر ا‏ي‏ن است که انسان ذاتاً خواهان بقا است حت‏ي‏ علاقه انسان به ح‏ي‏ات فرزندش که دنباله ح‏ي‏ات او محسوب م‏ي‏شود نشانها‏ي‏ از ا‏ي‏ن عشق غر‏ي‏ز‏ي‏ است.
‏ ‏ ‏اگر ما برا‏ي‏ فنا آفر‏ي‏ده شدها‏ي‏م وجود ا‏ي‏ن غر‏ي‏زه در ما ب‏ي‏ معنا است و ا‏ي‏ن ‏ي‏ک عشق مزاحم و ب‏ي‏ دل‏ي‏ل است. چگونه ممکن است خداوند حک‏ي‏م چن‏ي‏ن موضوع زائد و مزاحم‏ي‏ را در ما ب‏ي‏افر‏ي‏ند؟ اصولاً وجود ‏ي‏ک غر‏ي‏زه در انسان دل‏ي‏ل بر ا‏ي‏ن است که در ب‏ي‏رون وجود او، طر‏ي‏ق اشباع و پاسخگو‏يي‏ به آن هست همچنان که تشنگ‏ي‏ دل‏ي‏ل بر وجود آب و گرسنگ‏ي‏ دل‏ي‏ل بر وجود غذا و م‏ي‏ل به جنس مخالف دل‏ي‏ل بر وجود آن است و گرنه با حکمت حک‏ي‏م سازگار ن‏ي‏ست. لذا عشق به بقا که به طور فطر‏ي‏ در انسانها وجود دارد نشانه روشن‏ي‏ بر زندگ‏ي‏ جاو‏ي‏دان محسوب م‏ي‏شود.
‏ ‏ ‏ب. اگر رستاخ‏ي‏ز فطر‏ي‏ ن‏ي‏ست چرا ا‏ي‏ن عق‏ي‏ده در طول تار‏ي‏خ از انسانها جدا نشده است؟
‏ ‏ ‏عادات و رسوم دائماً در تغ‏يي‏ر و تبد‏ي‏ل است. فرهنگ‌ها عموماً دستخوش دگرگون‏ي‏ هستند. تنها امور‏ي‏ م‏ي‏تواند در طول تار‏ي‏خ بشر، در برابر گذشت زمان پا‏ي‏دار بماند که ر‏ي‏شهها‏يي‏ در اعماق فطرت داشته باشند.
‏ ‏
5
‏ا‏ي‏ن امر در مورد مسأله توجه انسان به زندگ‏ي‏ پس از مرگ کاملاً صادق است. جامعه شناسان م‏ي‏گو‏ي‏ند: اعتقادات مذهب‏ي‏ و از جمله عق‏ي‏ده به ح‏ي‏ات پس از مرگ، همواره در م‏ي‏ان انسانها (حت‏ي‏ بشرها‏ي‏ قبل از تار‏ي‏خ) وجود داشته است و شاهد بر آن، دفن برخ‏ي‏ لوازم همراه اموات است.‏ ‏
‏2. برهان حکمت‏
‏  ‏ي‏ک مطالعه اجمال‏ي‏ در وضع جهان هست‏ي‏ نشان م‏ي‏دهد که همه چ‏ي‏ز بر اساس هدف، حکمت، نظم و برنامه آفر‏ي‏ده شده است. حال اگر نظر‏ي‏ به زندگ‏ي‏ انسان ب‏ي‏فکن‏ي‏م و چن‏ي‏ن فرض کن‏ي‏م که مرگ برا‏ي‏ او پا‏ي‏ان همه چيز است، چند روز‏ي‏ در ا‏ي‏ن دن‏ي‏ا با هزار زحمت و مشکل زندگ‏ي‏ کردن و مقدار‏ي‏ آب و غذا خوردن و بعد برا‏ي‏ هم‏ي‏شه از هست‏ي‏ چشم پوش‏ي‏دن، مسلماً چن‏ي‏ن چ‏ي‏ز‏ي‏ نم‏ي‏تواند هدف آفر‏ي‏نش انسان باشد و به ا‏ي‏ن ترت‏ي‏ب خلقت او عبث و ب‏ي‏هوده و ب‏ي‏ محتوا خواهد بود. ا‏ي‏ن چيزي است که با حکمت خداوند حک‏ي‏م هرگز سازگار ن‏ي‏ست.
‏ا‏ي‏ن مضمون در آ‏ي‏ات قرآن منعکس شده است. در سوره مؤمنون آيه 115 م‏ي‏فرما‏ي‏د: «‏أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ؛ آيا پنداشتيد كه شما را بيهوده آفريده‏ايم و اينكه شما به سوى ما بازگردانيده نمى‏شويد.‏» ن‏ي‏ز در سوره حجر آيه 85 م‏ي‏فرما‏ي‏د: «‏وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لآتِيَةٌ؛ و ما آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است جز به حق نيافريده‏ايم و يقينا قيامت فرا خواهد رسيد.‏»‏
‏ ‏ 3. برهان عدالت‏
‏يكي از اوصاف خداوند عدالت است. عدالت‏ي‏ که نشانهها‏ي‏ آن در جا‏ي‏ جا‏ي‏ عالم هست‏ي‏، در آسمانها و زم‏ي‏ن، در وجود خود انسان و در ضربان قلب و گردش خون او د‏ي‏ده م‏ي‏شود. خوب آ‏ي‏ا ممکن است انسان از عدالت عموم‏ي‏ جهان بر کنار بماند؟ تار‏ي‏خ گذشته انسان و حوادث امروز به خوب‏ي‏ نشان م‏ي‏دهد که احقاق حق مظلومان و ک‏ي‏فر ظالمان هرگز در ا‏ي‏ن جهان به طور کامل انجام نشده است. عدالت حاکم بر عالم که در پرتو عدالت خداوند است ا‏ي‏جاب م‏ي‏کند روز‏ي‏ فرا رسد که پرونده اعمال همه انسانها مورد بررس‏ي‏ قرار گ‏ي‏رد و ا‏ي‏ن همان روز رستاخ‏ي‏ز است قرآن کر‏ي‏م در سوره قلم آيات 35 تا 36 م‏ي‏فرما‏ي‏د: «‏أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ * مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ؛‏ ‏ شما را چه شده؟ چگونه داورى مى‏كنيد؟ پس آيا فرمان‌برداران را چون بدكاران قرار خواهيم داد؟‏» و در سوره جاث‏ي‏ه آيات21 تا 22 م‏ي‏فرما‏ي‏د: «‏أًمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ أّن نَّجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاء مَّحْيَاهُم وَمَمَاتُهُمْ سَاء مَا يَحْكُمُونَ * وَخَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَلِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ؛ آيا كسانى كه مرتكب كارهاى بد شده‏اند پنداشته‏اند كه آنان را مانند كسانى قرار مى‏دهيم كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند [به طورى كه] زندگى آنها و مرگشان يكسان باشد؟ چه بد داورى مى‏كنند. و خدا آسمانها و زمين را به حق آفريده است، تا هر كسى به [موجب] آنچه به دست آورده پاداش يابد و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت.»

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق ایمان به معاد , ایمان به معاد , دانلود تحقیق ایمان به معاد , ایمان , به , معاد , تحقیق ,

[ بازدید : 11 ]

[ سه شنبه 25 مرداد 1401 ] 23:19 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

پاورپوینت معاد

پاورپوینت معاد

پاورپوینت-معادلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل :  powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد اسلاید : 39 اسلاید

 قسمتی از متن powerpoint (..ppt) : 
 

بنام خدا
معاد
معنای معاد
«معاد» از نظر لغوی به معنای بازگشتن است و در اصطلاح به معنای دوباره زنده شدن آدمی پس از مرگ است.
از موضوعات بسیار مهم و سرنوشت ساز انسان، معاد است. انسان به دو دلیل به تحقیق درباره معاد علاقه مند است:
اول، انسان ذاتاً علم دوست و حقیقت جو است، به ویژه درباره آنچه با زندگی او ارتباط دارد و معاد از این گونه موضوعات است. انسان می خواهد بداند که آیا زندگی اش با مرگ پایان می یابد یا پس از آن زندگی دیگری خواهد داشت؟ کیفیت انتقال از این زندگی به آن زندگی چگونه است؟ زندگی آن دنیا چند مرحله ای است؟ آیا لوازم و وسایل مورد نیاز آن دنیا را باید در همان جا تهیه نمود یا اینکه زندگی این جهان، مقدمه و زمینه ساز خوشی ها و ناخوشی های آن جهان است و به تعبیری این دنیا مزرعه آخرت است؟ پاسخ به این پرسش ها است که می تواند عطش حقیقت جویی آدمی را تا حدی فرو نشاند.
دوم. شناخت غایت و هدف زندگی برای انسان از اهمیت زیادی برخوردار است؛ زیرا در شکل گیری فعالیت ها و اعمال انسان نقش مهمی دارد.
انسانی که مرگ را پایان زندگی خود می داند، رفتار خود را به گونه ای تنظیم می کند که به هر طریق ممکن نهایت لذت را در این دنیا ببرد و تنها نیازها و خواسته های زندگی دنیوی خود را تأمین کند. اما کسی که به زندگی جاودانه اعتقاد دارد، برنامه زندگی دنیوی خود را به گونه ای سامان می بخشد که هر چه بیش تر برای زندگی جاودانه اش سودمند باشد و از سوی دیگر، سختی ها و ناکامی های زندگی دنیا، او را دلسرد و ناامید نمی کند و پیوسته در راه کسب سعادت و کمال ابدی می کوشد.

 

دانلود فایل

برچسب ها: پاورپوینت معاد , معاد , دانلود پاورپوینت معاد , پاورپوینت ,

[ بازدید : 10 ]

[ يکشنبه 23 مرداد 1401 ] 20:32 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق تناسخ و معاد 23 ص ( ورد)

تحقیق تناسخ و معاد 23 ص ( ورد)

تحقیق-تناسخ-و-معاد-23-ص-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 14 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏تناسخ و معاد
‏تناسخ از ريشه ‏«‏نسخ‏»‏ گرفته شده و از كلمات اهل لغت درباره اين واژه، چنين بر مى‏‏‏آيد كه از آن، دو خصوصيت استفاده مى‏‏‏شود: 1 ـ تحول و انتقال.2 ـ تعاقب دو پديده كه يكى جانشين ديگرى گردد.‏ (1) ‏در آنجا كه حكمى در شريعت به وسيله حكم ديگر برطرف شود، لفظ ‏«‏نسخ‏»‏ به كار مى‏‏‏برند، و هر دو ويژگى به روشنى در آن موجود است، ولى آنجا كه اين لفظ در مسائل كلامى مانند ‏«‏تناسخ‏»‏ به كار مى‏‏‏رود تنها به ويژگى اول اكتفا مى‏‏‏شود، ويژگى دوم مورد نظر قرار نمى‏‏‏گيرد.مثلا خواهيم گفت: ‏«‏تناسخ‏»‏ اين است كه روحى از بدنى به بدن ديگر منتقل شود، در اين جا تحول و انتقال هست ولى حالت تعاقب، كه يكى پشت سر ديگرى در آيد، وجود ندارد.و در هر حال شايسته است ما به انواع تحول‏‏‏ها و نقلها اشاره كنيم:
‏1 ـ انتقال نفس انسانى از اين جهان به سراى ديگر.
‏2 ـ انتقال نفس در سايه حركت جوهرى، از مرتبه قوه به مرتبه كمال، همان طور كه جريان، در نفس نوزاد چنين است، زيرا نفس نوزاد از نظر كمالات كاملا به صورت قوه و زمينه است، ولى به تدريج به حد كمال مى‏‏‏رسد.3 ـ انتقال نفس پس از مرگ به جسمى از اجسام مانند سلول نباتى و يا نطفه حيوان و يا جنين انسان، و به ديگر سخن: آنگاه كه انسان مى‏‏‏ميرد، روح او به جاى انتقال به نشأه ديگر، باز به اين جهان باز مى‏‏‏گردد، و در اين بازگشت نفس براى خود بدنى لازم دارد، كه با آن به زندگى مادى خود ادامه دهد، اين بدن كه ما از آن به جسم تعبير آورديم گاهى نبات است، و گاهى حيوان است، و گاهى انسان، و در حقيقت روح انسان پس از آن همه تكامل، تنزل يابد و به نبات يا حيوان و يا جنين انسانى تعلق گيرد، و بار ديگر زندگى را از نو شروع كند، واقعيت مثل معروف ‏«‏روز نو و روزى از نو‏»‏ تجسم پيدا مى‏‏‏كند، اين همان تناسخ است كه در فلسفه اسلامى و قبلا در فلسفه يونان، بلكه در مجامع فكرى بشر مطرح بوده است و غالبا كسانى كه تجزيه و تحليل درستى از معاد نداشتند به اين اصل پناه مى‏‏‏بردند، گوئى اصل تناسخ جبران كننده مزاياى معاد است و بازگشت انسان به اين دنيا، و تعلق نفس به بدن مادى، گاهى براى دريافت پاداش، و با براى كيفر بينى است، مثلا كسانى كه در زندگى ديرينه خود درست كار و پاكدامن بوده‏‏‏اند بار ديگر كه به اين جهان باز مى‏‏‏گردند و از زندگى بسيار مرفه و دور از غم و ناراحتى (به عنوان پاداش) برخوردار مى‏‏‏شوند، در حالى كه آن گروه كه در زندگى پيشين خود تجاوزكار و ستمگر بوده‏‏‏اند براى كيفر، به زندگى پست‏‏‏تر باز مى‏‏‏گردند ـ تو گوئى ـ اگر امروز گروهى را مرفه و گروه ديگرى را گرسنه و برهنه مى‏‏
‏بينيم اين به خاطر نتيجه اعمال پيشين آنها است كه به اين صورت تجلى مى‏‏‏كند و هرگز تقصيرى متوجه فرد يا جامعه نيست.ما با اين كه از آميختن بحث‏‏‏هاى فلسفى و كلامى به بحثهاى اجتماعى مى‏‏‏پرهيزيم ولى در اين جا از اشاره به نكته‏‏‏اى ناگزيريم و آن اين كه اعتقاد به تناسخ به اين شكل، مى‏‏‏تواند اهرمى محكم در دست جهانخواران باشد كه عزت و رفاه خود را معلول پارسائى دوران ديرينه، و بدبختى و بخت برگشتگى بيچارگان را نتيجه زشتكاريهاى آنان در زندگيهاى قبلى قلمداد كنند و از اين طريق، بر ديگ خشم فروزان و جوشان توده‏‏‏ها كه پيوسته خواستار انقلاب و پرخاشگرى بر ضد مرفهان و مستكبران مى‏‏‏باشند، آب سرد بريزند و همه را خاموش نمايند.اگر ماركسيسم مى‏‏‏گويد ‏«‏دين افيون ملتها است‏»‏ بايد چنين انديشه‏‏‏هاى دينى را افيون ملتها بداند و آن را در خدمت مستكبران و غارتگران بيانديشد، نه آئينهاى منزه از اين خرافات را، و شايد به خاطر اين انگيزه بوده است كه انديشه تناسخ در سرزمينهائى مانند ‏«‏هند‏»‏ رشد نموده كه از نظر بدبختى و گسترش فاصله طبقاتى وحشت زا و هولناك مى‏‏‏باشد .به طور مسلم صاحبان زر و زور براى توجيه كارهاى خود، و براى فرو نشاندن خشم ملتهاى گرسنه و برهنه به چنين اصلى پناه مى‏‏‏بردند، و رفاه خود و سيه‏‏‏روزى همسايه ديوار به ديوار را از اين طريق توجيه مى‏‏‏نمودند، تا آن هندى بيچاره به جاى فكر در انقلاب، بر زندگى قبلى خود تاسف ورزد، و با خود بگويد چرا من در هزاران سال پيشين در اين جهان كه زندگى مى‏‏‏كردم چنين و چنان كرده‏‏‏ام كه اكنون دامنگيرم شده است، ولى خوشا به حال آن خواجگان كه هم‏‏‏اكنون ميوه نيكوكارى خود را مى‏‏‏چينند، بدون آنكه ستمى به كسى بنمايند.يك چنين اصل درست در خدمت ستمگران زورگو بوده است كه متأسفانه در سرزمين هند رشد و نمو كرده است.در هر حال ما در اين جا به بحث فلسفى خود ادامه مى‏‏‏دهيم و اقسام تناسخ را يادآور مى‏‏‏شويم: اصولا از طرف قائلان به تناسخ سه نظريه مطرح مى‏‏‏باشد كه عبارتند از: 1 ـ تناسخ نامحدود.2 ـ تناسخ محدود به صورت نزولى.3 ـ تناسخ محدود به صورت صعودى.هر چند هر سه نظريه، از نظر اشكال تصادم با معاد يكسان نمى‏‏‏باشند، ‏(2) ‏زيرا قسم نخست از نظر بحثهاى فلسفى باطل و با معاد كاملا در تضاد مى‏‏‏باشند، در حاليكه قسم سوم فقط يك نظريه فلسفى غير صحيح است هر چند اعتقاد به آن، مستلزم مخالفت با انديشه معاد نيست، همان گونه كه قسم دوم نيز مخالفت همه جانبه با انديشه معاد ندارد، ولى چون همگى در يك اصل اشتراك دارند و آن انتقال نفس از جسمى به جسم ديگر، از اين جهت قسم سومى را نيز در شمار اقسام تناسخ مى‏‏‏آوريم.اينك به توضيح اقسام نامبرده از تناسخ مى‏‏‏پردازيم :
‏1 ـ تناسخ نامحدود يا مطلق
‏مقصود از آن اين است كه نفس همه انسانها، پيوسته در همه زمانها از بدنى به بدن ديگر منتقل مى‏‏‏شوند، و براى اين انتقال از نظر افراد، و از نظر زمان محدوديتى وجود ندارد، يعنى نفوس تمام انسانها در تمام زمانها به هنگام مرگ، دستخوش انتقال، از بدنى به بدن ديگر مى‏‏‏باشند، و اگر معادى هست جز بازگشت به اين دنيا آن هم به اين صورت، چيز ديگرى نيست و چون اين انتقال از نظر افراد و از نظر زمان، گسترش كامل دارد از آن به تناسخ نامحدود يا مطلق تعبير نموديم.قطب الدين شيرازى در تشريح اين قسم چنين مى‏‏‏گويد: ‏«‏گروهى كه از نظر تحصيل و آگاهى فلسفى در درجه نازل مى‏‏‏باشند به يك چنين تناسخ معتقدند، يعنى پيوسته نفوس از طريق مرگ و از طريق بدنهاى گوناگون، خود را نشان مى‏‏‏دهند و فساد و نابودى يك بدن مانع از عود ارواح به اين جهان نمى‏‏‏باشد.‏»‏ (3) ‏ـ
‏2 ـ تناسخ محدود به شكل نزولى
‏قائلان به چنين تناسخ معتقدند، انسانهايى كه از نظر علم و عمل، و حكمت نظرى و عملى، در سطح بالاترى قرار گرفته‏‏‏اند، به هنگام مرگ بار ديگر به اين جهان باز نمى‏‏‏گردند بلكه به جهان مجردات و مفارقات (از ماده و آثار آن) مى‏‏‏پيوندند و براى بازگشت آنان پس از كمال، به اين جهان وجهى نيست.ولى آن گروه كه از نظر حكمت عملى و علمى در درجه پائين قرار دارند، و نفس آنان آئينه معقولات نبوده و در مرتبه ‏«‏تخليه نفس‏»‏ از رذائل توفيق كاملى به دست نياورده‏‏‏اند، براى تكميل در هر دو قلمرو (نظرى و عملى) بار ديگر به اين جهان باز مى‏‏‏گردند، تا آنجا كه از هر دو جنبه به كمال برسند و پس از كمال به عالم نور مى‏‏‏پيوندند.در اين نوع از تناسخ دو نوع محدوديت وجود دارد يكى محدوديت از نظر افراد زيرا تمام افراد به چنين سرنوشتى دچار نمى‏‏‏گردند و افراد كامل بعد از مرگ به جاى بازگشت به دنيا به عالم نور و ابديت ملحق مى‏‏‏شوند، ديگرى از نظر زمان يعنى حتى آن افرادى كه براى تكميل به اين جهان باز گردانده مى‏‏‏شوند، هرگز در اين مسير پيوسته نمى‏‏‏مانند، بلكه روزى كه نقصان‏‏‏هاى علمى و عملى خود را بر طرف كردند بسان انسانهاى كامل قفس را شكسته و به عالم نور مى‏‏‏پيوندند.
‏3 ـ تناسخ صعودى
‏اين نظريه بر دو پايه استوار است: 1 ـ از ميان تمام اجسام، نبات آمادگى و استعداد بشرى براى دريافت فيض (حيات) دارد.2 ـ مزاج انسانى براى دريافت حيات برتر، بيش از نبات شايستگى دارد، او شايسته دريافت حياتى است كه مراتب نباتى و حيوانى را پشت سر گذاشته باشد.به خاطر حفظ اين دو اصل، (آمادگى بيشتر در نبات، و شايستگى بيشتر در انسان) فيض الهى كه همان حيات و نفس است، نخست به نبات تعلق مى
‏‏‏گيرد، و پس از سير تكاملى خود به مرتبه نزديك به حيوان، در ‏«‏نخل‏»‏ ظاهر مى‏‏‏شود، آنگاه به عالم جانوران گام مى‏‏‏نهد، و پس از تكامل و وصول به مرتبه ميمون با يك جهش به انسان تعلق مى‏‏‏گيرد و به حركت استكمالى خود ادامه مى‏‏‏دهد تا از نازلترين درجه به مرتبه كمال نائل گردد.‏ (4) ‏اكنون كه با اقسام تناسخ و تفاوتهاى آنها آشنا شديم پيرامون تحليل و نقد اين اقسام مطالبى را ياد آور مى‏‏‏شويم:‏
‏1 ـ تناسخ و معاد
‏دقت در اقسام سه گانه تناسخ اين مطلب را به ثبوت مى‏‏‏رساند كه اعتقاد به تناسخ مطلق صد در صد در نقطه مقابل معاد قرار گرفته است و قائلان به تناسخ نامحدود، حتى به عنوان نمونه هم نمى‏‏‏توانند در موردى معتقد به معاد باشند، زيرا انسان در اين نظريه پيوسته در حال بازگشت به دنيا است و از نقطه‏‏‏اى كه شروع مى‏‏‏كند باز به همان نقطه باز مى‏‏‏گردد.در حالى كه در تناسخ نزولى، تناسخ نه همگانى است و نه هميشگى و گروه كامل از روز نخست داراى معاد مى‏‏‏باشند يعنى مرگ آنان سبب مى‏‏‏شود كه نفوس آنان به عالم نور ملحق گردد، ولى طبقه غير كامل تا مدتى فاقد معاد مى‏‏‏باشند و مرگ آنان مايه باز گشت به اين جهان است ولى آنگاه كه از نظر علمى و عملى به حد كمال رسيدند، به گروه كاملان ملحق مى‏‏‏شوند و قيامت آنان نيز برپا مى‏‏‏شود.نظريه سوم كوچكترين منافاتى با معاد ندارد، بلكه خطاى آن در تبيين خط تكامل است كه آن را به صورت منفصل و جداى از هم تلقى مى‏‏‏كند، و نفس را روزى در عالم نبات محبوس كرده، سپس از آنجا به عالم حيوان منتقل مى‏‏‏سازد، و پس از طى مراحلى، متعلق به بدن انسان مى‏‏‏داند، و نفس در اين نظريه مثل مرغى است كه از قفس به قفسى و از نقطه‏‏‏اى به نقطه‏‏‏اى منتقل مى‏‏‏گرد، و هرگز ميان اين مراتب، اتصال و پيوستگى، وجود ندارد و ‏«‏نفس‏»‏ در هر دوره‏‏‏اى براى خود بدنى دارد، تا لحظه‏‏‏اى كه به آخرين بدن برسد و به هنگام مرگ به عالم آخرت ملحق شود.و اگر دارنده اين نظريه، اين مراتب را متصل و بهم پيوسته مى‏‏‏انگاشت، با حركت جوهرى كاملا هم آهنگ بود، و در حقيقت حركت جوهرى در اين نظريه به صورت منفصل منعكس شده، در حالى كه اگر قيد انفصال را بردارد، و بگويد نطفه انسان از دوران جنينى تا انسان كامل گردد، مراحل نباتى و حيوانى را طى كرده و به مرتبه انسانى مى‏‏‏رسد، بدون اين كه براى نفس متعلقات و موضوعات مختلفى باشد، و در هر حال يك چنين نظريه هر چند با معاد تصادم ندارد از نظر برهان فلسفى مردود مى‏‏‏باشد.

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق تناسخ و معاد 23 ص ( ورد) , تناسخ و معاد 23 ص , دانلود تحقیق تناسخ و معاد 23 ص ( ورد) , تناسخ , و , معاد , 23 , ص , تحقیق , ورد) ,

[ بازدید : 10 ]

[ شنبه 22 مرداد 1401 ] 15:42 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق توحيد معاد نبوت 116 ص ( ورد)

تحقیق توحيد معاد نبوت 116 ص ( ورد)

تحقیق-توحيد-معاد-نبوت-116-ص-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 94 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏معارف‏......‏.......................................‏..‏...................................................‏.........‏............. &‏ 1
‏معاد
‏ انسان از روح و بدن مركب است .
‏كسانيكه بمعارف اسلامى تا اندازه اى آشنائى دارند ميدانند كه در خلال بيانات كتاب و سنت سخن روح و جسم يا نفس و بدن بسيار بميان ميآيد و يا اينكه تصور جسم و بدن كه بكمك حس درك ميشود تا اندازه اى آسان است و تصور روح و نفس خالى از ابهام و پيچيدگى نيست .
‏اهل بحث از متكلمين و فلاسفه شيعه و سنى در حقيقت روح نظريات مختلفى دارند ولى تا اندازه اى مسلم است كه روح و بدن در نظر اسلام دو واقعيت مخالف همديگر ميباشند .
‏بدن بواسطه مرگ خواص حيات را از دست ميدهد و تدريجا متلاشى ميشود ولى روح نه اينگونه است بلكه حيات بالاصاله از آن روح است و تا روح به بدن متعلق است بدن نيز از وى كسب حيات ميكند و هنگاميكه روح از بدن مفارقت نمود و علقه خود را بريد ( مرگ ) بدن از كار ميافتد و روح همچنان بحيات خود ادامه ميدهد .
‏آنچه با تدبر در آيات قرآن كريم و بيانات ائمه اهل بيت (ع ) بدست ميآيد اينست كه روح انسانى پديده ايست غير عادى كه با پديده بدن يك نوع همبستگى و يگانگى دارد .
‏خداى متعال در كتاب خود ميفرمايد ( لقد خلقنا الانسان من سلالة من طين ثم جعلناه نطفة فى قرار مكين ثم خلقنا النطفة علقة و خلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاما فكسونا العظام لحما ثم انشأ ناه خلقا آخر ) سوره مؤمنون آيه 12-14 .
‏( تحقيقا ما انسان را از خلاصه كه از گل گرفته شده بود آفريديم .
‏سپس او را نطفه اى قرار داديم در جايگاه آرامى سپس نطفه را خونى بسته كرديم پس خون بسته را گوشتى جويده شده كرديم سپس گوشت جويده شده را استخوانهائى كرديم پس استخوانها را گوشت پوشانيديم پس از آن او را آفريده ديگرى بيسابقه قرار داديم ) .
‏معارف‏......‏.......................................‏..‏...................................................‏.........‏............. &‏ 1
‏معاد
‏ انسان از روح و بدن مركب است .
‏كسانيكه بمعارف اسلامى تا اندازه اى آشنائى دارند ميدانند كه در خلال بيانات كتاب و سنت سخن روح و جسم يا نفس و بدن بسيار بميان ميآيد و يا اينكه تصور جسم و بدن كه بكمك حس درك ميشود تا اندازه اى آسان است و تصور روح و نفس خالى از ابهام و پيچيدگى نيست .
‏اهل بحث از متكلمين و فلاسفه شيعه و سنى در حقيقت روح نظريات مختلفى دارند ولى تا اندازه اى مسلم است كه روح و بدن در نظر اسلام دو واقعيت مخالف همديگر ميباشند .
‏بدن بواسطه مرگ خواص حيات را از دست ميدهد و تدريجا متلاشى ميشود ولى روح نه اينگونه است بلكه حيات بالاصاله از آن روح است و تا روح به بدن متعلق است بدن نيز از وى كسب حيات ميكند و هنگاميكه روح از بدن مفارقت نمود و علقه خود را بريد ( مرگ ) بدن از كار ميافتد و روح همچنان بحيات خود ادامه ميدهد .
‏آنچه با تدبر در آيات قرآن كريم و بيانات ائمه اهل بيت (ع ) بدست ميآيد اينست كه روح انسانى پديده ايست غير عادى كه با پديده بدن يك نوع همبستگى و يگانگى دارد .
‏خداى متعال در كتاب خود ميفرمايد ( لقد خلقنا الانسان من سلالة من طين ثم جعلناه نطفة فى قرار مكين ثم خلقنا النطفة علقة و خلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاما فكسونا العظام لحما ثم انشأ ناه خلقا آخر ) سوره مؤمنون آيه 12-14 .
‏( تحقيقا ما انسان را از خلاصه كه از گل گرفته شده بود آفريديم .
‏سپس او را نطفه اى قرار داديم در جايگاه آرامى سپس نطفه را خونى بسته كرديم پس خون بسته را گوشتى جويده شده كرديم سپس گوشت جويده شده را استخوانهائى كرديم پس استخوانها را گوشت پوشانيديم پس از آن او را آفريده ديگرى بيسابقه قرار داديم ) .
‏معارف‏......‏.......................................‏..‏...................................................‏.........‏............. &‏ 1
‏معاد
‏ انسان از روح و بدن مركب است .
‏كسانيكه بمعارف اسلامى تا اندازه اى آشنائى دارند ميدانند كه در خلال بيانات كتاب و سنت سخن روح و جسم يا نفس و بدن بسيار بميان ميآيد و يا اينكه تصور جسم و بدن كه بكمك حس درك ميشود تا اندازه اى آسان است و تصور روح و نفس خالى از ابهام و پيچيدگى نيست .
‏اهل بحث از متكلمين و فلاسفه شيعه و سنى در حقيقت روح نظريات مختلفى دارند ولى تا اندازه اى مسلم است كه روح و بدن در نظر اسلام دو واقعيت مخالف همديگر ميباشند .
‏بدن بواسطه مرگ خواص حيات را از دست ميدهد و تدريجا متلاشى ميشود ولى روح نه اينگونه است بلكه حيات بالاصاله از آن روح است و تا روح به بدن متعلق است بدن نيز از وى كسب حيات ميكند و هنگاميكه روح از بدن مفارقت نمود و علقه خود را بريد ( مرگ ) بدن از كار ميافتد و روح همچنان بحيات خود ادامه ميدهد .
‏آنچه با تدبر در آيات قرآن كريم و بيانات ائمه اهل بيت (ع ) بدست ميآيد اينست كه روح انسانى پديده ايست غير عادى كه با پديده بدن يك نوع همبستگى و يگانگى دارد .
‏خداى متعال در كتاب خود ميفرمايد ( لقد خلقنا الانسان من سلالة من طين ثم جعلناه نطفة فى قرار مكين ثم خلقنا النطفة علقة و خلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاما فكسونا العظام لحما ثم انشأ ناه خلقا آخر ) سوره مؤمنون آيه 12-14 .
‏( تحقيقا ما انسان را از خلاصه كه از گل گرفته شده بود آفريديم .
‏سپس او را نطفه اى قرار داديم در جايگاه آرامى سپس نطفه را خونى بسته كرديم پس خون بسته را گوشتى جويده شده كرديم سپس گوشت جويده شده را استخوانهائى كرديم پس استخوانها را گوشت پوشانيديم پس از آن او را آفريده ديگرى بيسابقه قرار داديم ) .
‏معارف‏......‏.......................................‏..‏...................................................‏.........‏............. &‏ 1
‏معاد
‏ انسان از روح و بدن مركب است .
‏كسانيكه بمعارف اسلامى تا اندازه اى آشنائى دارند ميدانند كه در خلال بيانات كتاب و سنت سخن روح و جسم يا نفس و بدن بسيار بميان ميآيد و يا اينكه تصور جسم و بدن كه بكمك حس درك ميشود تا اندازه اى آسان است و تصور روح و نفس خالى از ابهام و پيچيدگى نيست .
‏اهل بحث از متكلمين و فلاسفه شيعه و سنى در حقيقت روح نظريات مختلفى دارند ولى تا اندازه اى مسلم است كه روح و بدن در نظر اسلام دو واقعيت مخالف همديگر ميباشند .
‏بدن بواسطه مرگ خواص حيات را از دست ميدهد و تدريجا متلاشى ميشود ولى روح نه اينگونه است بلكه حيات بالاصاله از آن روح است و تا روح به بدن متعلق است بدن نيز از وى كسب حيات ميكند و هنگاميكه روح از بدن مفارقت نمود و علقه خود را بريد ( مرگ ) بدن از كار ميافتد و روح همچنان بحيات خود ادامه ميدهد .
‏آنچه با تدبر در آيات قرآن كريم و بيانات ائمه اهل بيت (ع ) بدست ميآيد اينست كه روح انسانى پديده ايست غير عادى كه با پديده بدن يك نوع همبستگى و يگانگى دارد .
‏خداى متعال در كتاب خود ميفرمايد ( لقد خلقنا الانسان من سلالة من طين ثم جعلناه نطفة فى قرار مكين ثم خلقنا النطفة علقة و خلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاما فكسونا العظام لحما ثم انشأ ناه خلقا آخر ) سوره مؤمنون آيه 12-14 .
‏( تحقيقا ما انسان را از خلاصه كه از گل گرفته شده بود آفريديم .
‏سپس او را نطفه اى قرار داديم در جايگاه آرامى سپس نطفه را خونى بسته كرديم پس خون بسته را گوشتى جويده شده كرديم سپس گوشت جويده شده را استخوانهائى كرديم پس استخوانها را گوشت پوشانيديم پس از آن او را آفريده ديگرى بيسابقه قرار داديم ) .

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق توحيد معاد نبوت 116 ص ( ورد) , توحيد معاد نبوت 116 ص , دانلود تحقیق توحيد معاد نبوت 116 ص ( ورد) , توحيد , معاد , نبوت , 116 , ص , تحقیق , ورد) ,

[ بازدید : 12 ]

[ شنبه 22 مرداد 1401 ] 14:59 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق تناسخ و معاد ( ورد)

تحقیق تناسخ و معاد ( ورد)

تحقیق-تناسخ-و-معاد-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 14 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏تناسخ و معاد
‏تناسخ از ريشه ‏«‏نسخ‏»‏ گرفته شده و از كلمات اهل لغت درباره اين واژه، چنين بر مى‏‏‏آيد كه از آن، دو خصوصيت استفاده مى‏‏‏شود: 1 ـ تحول و انتقال.2 ـ تعاقب دو پديده كه يكى جانشين ديگرى گردد.‏ (1) ‏در آنجا كه حكمى در شريعت به وسيله حكم ديگر برطرف شود، لفظ ‏«‏نسخ‏»‏ به كار مى‏‏‏برند، و هر دو ويژگى به روشنى در آن موجود است، ولى آنجا كه اين لفظ در مسائل كلامى مانند ‏«‏تناسخ‏»‏ به كار مى‏‏‏رود تنها به ويژگى اول اكتفا مى‏‏‏شود، ويژگى دوم مورد نظر قرار نمى‏‏‏گيرد.مثلا خواهيم گفت: ‏«‏تناسخ‏»‏ اين است كه روحى از بدنى به بدن ديگر منتقل شود، در اين جا تحول و انتقال هست ولى حالت تعاقب، كه يكى پشت سر ديگرى در آيد، وجود ندارد.و در هر حال شايسته است ما به انواع تحول‏‏‏ها و نقلها اشاره كنيم:
‏1 ـ انتقال نفس انسانى از اين جهان به سراى ديگر.
‏2 ـ انتقال نفس در سايه حركت جوهرى، از مرتبه قوه به مرتبه كمال، همان طور كه جريان، در نفس نوزاد چنين است، زيرا نفس نوزاد از نظر كمالات كاملا به صورت قوه و زمينه است، ولى به تدريج به حد كمال مى‏‏‏رسد.3 ـ انتقال نفس پس از مرگ به جسمى از اجسام مانند سلول نباتى و يا نطفه حيوان و يا جنين انسان، و به ديگر سخن: آنگاه كه انسان مى‏‏‏ميرد، روح او به جاى انتقال به نشأه ديگر، باز به اين جهان باز مى‏‏‏گردد، و در اين بازگشت نفس براى خود بدنى لازم دارد، كه با آن به زندگى مادى خود ادامه دهد، اين بدن كه ما از آن به جسم تعبير آورديم گاهى نبات است، و گاهى حيوان است، و گاهى انسان، و در حقيقت روح انسان پس از آن همه تكامل، تنزل يابد و به نبات يا حيوان و يا جنين انسانى تعلق گيرد، و بار ديگر زندگى را از نو شروع كند، واقعيت مثل معروف ‏«‏روز نو و روزى از نو‏»‏ تجسم پيدا مى‏‏‏كند، اين همان تناسخ است كه در فلسفه اسلامى و قبلا در فلسفه يونان، بلكه در مجامع فكرى بشر مطرح بوده است و غالبا كسانى كه تجزيه و تحليل درستى از معاد نداشتند به اين اصل پناه مى‏‏‏بردند، گوئى اصل تناسخ جبران كننده مزاياى معاد است و بازگشت انسان به اين دنيا، و تعلق نفس به بدن مادى، گاهى براى دريافت پاداش، و با براى كيفر بينى است، مثلا كسانى كه در زندگى ديرينه خود درست كار و پاكدامن بوده‏‏‏اند بار ديگر كه به اين جهان باز مى‏‏‏گردند و از زندگى بسيار مرفه و دور از غم و ناراحتى (به عنوان پاداش) برخوردار مى‏‏‏شوند، در حالى كه آن گروه كه در زندگى پيشين خود تجاوزكار و ستمگر بوده‏‏‏اند براى كيفر، به زندگى پست‏‏‏تر باز مى‏‏‏گردند ـ تو گوئى ـ اگر امروز گروهى را مرفه و گروه ديگرى را گرسنه و برهنه مى‏‏
‏بينيم اين به خاطر نتيجه اعمال پيشين آنها است كه به اين صورت تجلى مى‏‏‏كند و هرگز تقصيرى متوجه فرد يا جامعه نيست.ما با اين كه از آميختن بحث‏‏‏هاى فلسفى و كلامى به بحثهاى اجتماعى مى‏‏‏پرهيزيم ولى در اين جا از اشاره به نكته‏‏‏اى ناگزيريم و آن اين كه اعتقاد به تناسخ به اين شكل، مى‏‏‏تواند اهرمى محكم در دست جهانخواران باشد كه عزت و رفاه خود را معلول پارسائى دوران ديرينه، و بدبختى و بخت برگشتگى بيچارگان را نتيجه زشتكاريهاى آنان در زندگيهاى قبلى قلمداد كنند و از اين طريق، بر ديگ خشم فروزان و جوشان توده‏‏‏ها كه پيوسته خواستار انقلاب و پرخاشگرى بر ضد مرفهان و مستكبران مى‏‏‏باشند، آب سرد بريزند و همه را خاموش نمايند.اگر ماركسيسم مى‏‏‏گويد ‏«‏دين افيون ملتها است‏»‏ بايد چنين انديشه‏‏‏هاى دينى را افيون ملتها بداند و آن را در خدمت مستكبران و غارتگران بيانديشد، نه آئينهاى منزه از اين خرافات را، و شايد به خاطر اين انگيزه بوده است كه انديشه تناسخ در سرزمينهائى مانند ‏«‏هند‏»‏ رشد نموده كه از نظر بدبختى و گسترش فاصله طبقاتى وحشت زا و هولناك مى‏‏‏باشد .به طور مسلم صاحبان زر و زور براى توجيه كارهاى خود، و براى فرو نشاندن خشم ملتهاى گرسنه و برهنه به چنين اصلى پناه مى‏‏‏بردند، و رفاه خود و سيه‏‏‏روزى همسايه ديوار به ديوار را از اين طريق توجيه مى‏‏‏نمودند، تا آن هندى بيچاره به جاى فكر در انقلاب، بر زندگى قبلى خود تاسف ورزد، و با خود بگويد چرا من در هزاران سال پيشين در اين جهان كه زندگى مى‏‏‏كردم چنين و چنان كرده‏‏‏ام كه اكنون دامنگيرم شده است، ولى خوشا به حال آن خواجگان كه هم‏‏‏اكنون ميوه نيكوكارى خود را مى‏‏‏چينند، بدون آنكه ستمى به كسى بنمايند.يك چنين اصل درست در خدمت ستمگران زورگو بوده است كه متأسفانه در سرزمين هند رشد و نمو كرده است.در هر حال ما در اين جا به بحث فلسفى خود ادامه مى‏‏‏دهيم و اقسام تناسخ را يادآور مى‏‏‏شويم: اصولا از طرف قائلان به تناسخ سه نظريه مطرح مى‏‏‏باشد كه عبارتند از: 1 ـ تناسخ نامحدود.2 ـ تناسخ محدود به صورت نزولى.3 ـ تناسخ محدود به صورت صعودى.هر چند هر سه نظريه، از نظر اشكال تصادم با معاد يكسان نمى‏‏‏باشند، ‏(2) ‏زيرا قسم نخست از نظر بحثهاى فلسفى باطل و با معاد كاملا در تضاد مى‏‏‏باشند، در حاليكه قسم سوم فقط يك نظريه فلسفى غير صحيح است هر چند اعتقاد به آن، مستلزم مخالفت با انديشه معاد نيست، همان گونه كه قسم دوم نيز مخالفت همه جانبه با انديشه معاد ندارد، ولى چون همگى در يك اصل اشتراك دارند و آن انتقال نفس از جسمى به جسم ديگر، از اين جهت قسم سومى را نيز در شمار اقسام تناسخ مى‏‏‏آوريم.اينك به توضيح اقسام نامبرده از تناسخ مى‏‏‏پردازيم :
‏1 ـ تناسخ نامحدود يا مطلق
‏مقصود از آن اين است كه نفس همه انسانها، پيوسته در همه زمانها از بدنى به بدن ديگر منتقل مى‏‏‏شوند، و براى اين انتقال از نظر افراد، و از نظر زمان محدوديتى وجود ندارد، يعنى نفوس تمام انسانها در تمام زمانها به هنگام مرگ، دستخوش انتقال، از بدنى به بدن ديگر مى‏‏‏باشند، و اگر معادى هست جز بازگشت به اين دنيا آن هم به اين صورت، چيز ديگرى نيست و چون اين انتقال از نظر افراد و از نظر زمان، گسترش كامل دارد از آن به تناسخ نامحدود يا مطلق تعبير نموديم.قطب الدين شيرازى در تشريح اين قسم چنين مى‏‏‏گويد: ‏«‏گروهى كه از نظر تحصيل و آگاهى فلسفى در درجه نازل مى‏‏‏باشند به يك چنين تناسخ معتقدند، يعنى پيوسته نفوس از طريق مرگ و از طريق بدنهاى گوناگون، خود را نشان مى‏‏‏دهند و فساد و نابودى يك بدن مانع از عود ارواح به اين جهان نمى‏‏‏باشد.‏»‏ (3) ‏ـ
‏2 ـ تناسخ محدود به شكل نزولى
‏قائلان به چنين تناسخ معتقدند، انسانهايى كه از نظر علم و عمل، و حكمت نظرى و عملى، در سطح بالاترى قرار گرفته‏‏‏اند، به هنگام مرگ بار ديگر به اين جهان باز نمى‏‏‏گردند بلكه به جهان مجردات و مفارقات (از ماده و آثار آن) مى‏‏‏پيوندند و براى بازگشت آنان پس از كمال، به اين جهان وجهى نيست.ولى آن گروه كه از نظر حكمت عملى و علمى در درجه پائين قرار دارند، و نفس آنان آئينه معقولات نبوده و در مرتبه ‏«‏تخليه نفس‏»‏ از رذائل توفيق كاملى به دست نياورده‏‏‏اند، براى تكميل در هر دو قلمرو (نظرى و عملى) بار ديگر به اين جهان باز مى‏‏‏گردند، تا آنجا كه از هر دو جنبه به كمال برسند و پس از كمال به عالم نور مى‏‏‏پيوندند.در اين نوع از تناسخ دو نوع محدوديت وجود دارد يكى محدوديت از نظر افراد زيرا تمام افراد به چنين سرنوشتى دچار نمى‏‏‏گردند و افراد كامل بعد از مرگ به جاى بازگشت به دنيا به عالم نور و ابديت ملحق مى‏‏‏شوند، ديگرى از نظر زمان يعنى حتى آن افرادى كه براى تكميل به اين جهان باز گردانده مى‏‏‏شوند، هرگز در اين مسير پيوسته نمى‏‏‏مانند، بلكه روزى كه نقصان‏‏‏هاى علمى و عملى خود را بر طرف كردند بسان انسانهاى كامل قفس را شكسته و به عالم نور مى‏‏‏پيوندند.
‏3 ـ تناسخ صعودى
‏اين نظريه بر دو پايه استوار است: 1 ـ از ميان تمام اجسام، نبات آمادگى و استعداد بشرى براى دريافت فيض (حيات) دارد.2 ـ مزاج انسانى براى دريافت حيات برتر، بيش از نبات شايستگى دارد، او شايسته دريافت حياتى است كه مراتب نباتى و حيوانى را پشت سر گذاشته باشد.به خاطر حفظ اين دو اصل، (آمادگى بيشتر در نبات، و شايستگى بيشتر در انسان) فيض الهى كه همان حيات و نفس است، نخست به نبات تعلق مى
‏‏‏گيرد، و پس از سير تكاملى خود به مرتبه نزديك به حيوان، در ‏«‏نخل‏»‏ ظاهر مى‏‏‏شود، آنگاه به عالم جانوران گام مى‏‏‏نهد، و پس از تكامل و وصول به مرتبه ميمون با يك جهش به انسان تعلق مى‏‏‏گيرد و به حركت استكمالى خود ادامه مى‏‏‏دهد تا از نازلترين درجه به مرتبه كمال نائل گردد.‏ (4) ‏اكنون كه با اقسام تناسخ و تفاوتهاى آنها آشنا شديم پيرامون تحليل و نقد اين اقسام مطالبى را ياد آور مى‏‏‏شويم:‏
‏1 ـ تناسخ و معاد
‏دقت در اقسام سه گانه تناسخ اين مطلب را به ثبوت مى‏‏‏رساند كه اعتقاد به تناسخ مطلق صد در صد در نقطه مقابل معاد قرار گرفته است و قائلان به تناسخ نامحدود، حتى به عنوان نمونه هم نمى‏‏‏توانند در موردى معتقد به معاد باشند، زيرا انسان در اين نظريه پيوسته در حال بازگشت به دنيا است و از نقطه‏‏‏اى كه شروع مى‏‏‏كند باز به همان نقطه باز مى‏‏‏گردد.در حالى كه در تناسخ نزولى، تناسخ نه همگانى است و نه هميشگى و گروه كامل از روز نخست داراى معاد مى‏‏‏باشند يعنى مرگ آنان سبب مى‏‏‏شود كه نفوس آنان به عالم نور ملحق گردد، ولى طبقه غير كامل تا مدتى فاقد معاد مى‏‏‏باشند و مرگ آنان مايه باز گشت به اين جهان است ولى آنگاه كه از نظر علمى و عملى به حد كمال رسيدند، به گروه كاملان ملحق مى‏‏‏شوند و قيامت آنان نيز برپا مى‏‏‏شود.نظريه سوم كوچكترين منافاتى با معاد ندارد، بلكه خطاى آن در تبيين خط تكامل است كه آن را به صورت منفصل و جداى از هم تلقى مى‏‏‏كند، و نفس را روزى در عالم نبات محبوس كرده، سپس از آنجا به عالم حيوان منتقل مى‏‏‏سازد، و پس از طى مراحلى، متعلق به بدن انسان مى‏‏‏داند، و نفس در اين نظريه مثل مرغى است كه از قفس به قفسى و از نقطه‏‏‏اى به نقطه‏‏‏اى منتقل مى‏‏‏گرد، و هرگز ميان اين مراتب، اتصال و پيوستگى، وجود ندارد و ‏«‏نفس‏»‏ در هر دوره‏‏‏اى براى خود بدنى دارد، تا لحظه‏‏‏اى كه به آخرين بدن برسد و به هنگام مرگ به عالم آخرت ملحق شود.و اگر دارنده اين نظريه، اين مراتب را متصل و بهم پيوسته مى‏‏‏انگاشت، با حركت جوهرى كاملا هم آهنگ بود، و در حقيقت حركت جوهرى در اين نظريه به صورت منفصل منعكس شده، در حالى كه اگر قيد انفصال را بردارد، و بگويد نطفه انسان از دوران جنينى تا انسان كامل گردد، مراحل نباتى و حيوانى را طى كرده و به مرتبه انسانى مى‏‏‏رسد، بدون اين كه براى نفس متعلقات و موضوعات مختلفى باشد، و در هر حال يك چنين نظريه هر چند با معاد تصادم ندارد از نظر برهان فلسفى مردود مى‏‏‏باشد.

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق تناسخ و معاد ( ورد) , تناسخ و معاد , دانلود تحقیق تناسخ و معاد ( ورد) , تناسخ , و , معاد , تحقیق , ورد) ,

[ بازدید : 9 ]

[ شنبه 22 مرداد 1401 ] 7:25 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق جایگاه معاد 63 ص ( ورد)

تحقیق جایگاه معاد 63 ص ( ورد)

تحقیق-جایگاه-معاد-63-ص-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..DOC) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 80 صفحه

 قسمتی از متن word (..DOC) : 
 

1
‏مقدمه
‏از کجا آمده ایم: سرآغاز هستی
‏برای چه آمده ایم: هدف زندگی
‏به کجا خواهیم رفت: سرانجام حیات
‏و به عبارت دیگر حس کنجکاوی او را وادار می کند که راز هستی و معمای خلقت را درک کند او پیوسته می خواهد سرآغاز و سرانجام هستی را بداند و هدف از خلقت را بدست آورد و اگر در این باره فکر نکند و نیندیشد دچار افکار مالیخولیائی می شود و در فشار روحی عجیبی قرار می گیرد.
1
‏مقدمه
‏از کجا آمده ایم: سرآغاز هستی
‏برای چه آمده ایم: هدف زندگی
‏به کجا خواهیم رفت: سرانجام حیات
‏و به عبارت دیگر حس کنجکاوی او را وادار می کند که راز هستی و معمای خلقت را درک کند او پیوسته می خواهد سرآغاز و سرانجام هستی را بداند و هدف از خلقت را بدست آورد و اگر در این باره فکر نکند و نیندیشد دچار افکار مالیخولیائی می شود و در فشار روحی عجیبی قرار می گیرد.
3
‏جایگاه معاد
‏معاد در تحمل و فطرت هر انسانی جایگاه قابل توجهی دارد زیرا کیست که نپرسد و یا نخواهد بداند که آینده انسان و جهان چه می شود؟ پایان عمر و تلاش ما به کجا می رسد؟ نتیجه و هدف از زندگی چیست؟ آری این سئوالها برای همه مطرح است گرچه افرادی به زبان معاد را نمی پذیرند ولی ناخوداگاه در عمق جان خود احساس ابدیت برای انسان دارند و گاه و بی گاه از خود علامتهایی نشان می دهند که دلیل آن است که با وجود مرگ و پوسیده شدن جسم حاضر نیستند انسانیت و شخصیت واقعی او را نابود و نیست شده بدانند که ما نمونه هایی از این علامتها را در اینجا بیان می کنیم .
‏1- تمام منکران معاد به قبر نیاکان خود احترام می گذارند.
‏2- نام شخصیتهای مرده را بر روی خیابانها ، موسسات ، مدارس و دانشگاهها می گذارند.
‏3- گاه ی مردگان خود را مومیایی کرده تا فاسد نشوند یکی از احساسات درونی انسان احساس غربت است دنیا برای او تنگ است با همسر و باغ و مسافرت هم موقتا خود را سرگرم می سازد ولی پس از چندی ابز از درون احساس کمبود می کرد همۀ وسائل رفاه هم او را سیر نمی کند گاهی به فکر خود کشی می افتد گاهی می پرسد هدف آفرینش چیست؟ چرا من هستم تمام این قلقلک های درونی نشان می دهد که انسان احساس غربت می کندو این جهان با تمام گستردگیش برای او تنگ است و جسم برای او قفس و دنیا برای او زندان است که این احساس فیزیکی از زمینه های ایمان به روزی است که در آنجا انسان سیر می شود به تمام آرزوها و اهدافش می رسد زیرا پاسخ هر نیاز و احساس و قلقلک درونی در بیورن موجود است مثلا احساس تشنگی با آب و احساس شهوت با همسر و احساس غربت هم با معاد پاسخ داده می شود در طول تاریخ هیچ کس دلیل علمی برای نبودن معاد نیاورده و چیزی که مخالفان معاد زمزمه می کنند آن است که مگر می شود انسان مرده ای که ذراتش پوسیده و پخش شده است بار دیگر زنده شود؟ پاسخ عقل و قرآن آن است که می شود و این کار نشدنی نیست هم در فکر قابل تصور است و هم دائما در شبانه روز نمونه هائی از زنده شدن مردگان را با چشم خود می بینیم امام جواد (ع) می فرماید: خوابیدن و بیدار شدن بهترین نمونه ای است که مردن و زنده شدن را برای ما قابل درک می کند آری مرگ یک خواب طولانی و شدیدی بیش نیست بهار و پاییز درختان نمونه دیگری از زنده شدن و مردن گیاهان است در سورۀ فاطر می خوانیم : خداست که با دها فرستد تا ابر را انگیزد و آن را به شهرها و مناطق مرده روانه می کند و پس از باریدن آن شهر مرده را زنده می کند سپس می فرماید
3
‏«‏کذلک النشور‏»‏ یعنی زنده شدن مردگان هم مانند زنده شدن درختان و گیاهان است در جای دیگر می فرماید: ‏«‏احیینا به بلده میتا کذلک الخروج‏»‏ ما به واسطه باران شهر مرده را زنده کردیم همچنین است خروج شما در قیامت .
‏بنابراین نمونه هائی از زنده شدن در آفرینش هر روز و شب و هر سال و فصل پیش چشم ما می درخشد و مساله زنده شدن مرده را برای ما ساده و ممکن جلوه می دهد.
‏داستانی دیگر

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق جایگاه معاد 63 ص ( ورد) , جایگاه معاد 63 ص , دانلود تحقیق جایگاه معاد 63 ص ( ورد) , جایگاه , معاد , 63 , ص , تحقیق , ورد) ,

[ بازدید : 11 ]

[ شنبه 22 مرداد 1401 ] 6:31 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق آثار سازنده عقيده به معاد

تحقیق آثار سازنده عقيده به معاد

تحقیق-آثار-سازنده-عقيده-به-معادلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 22 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏آثار سازنده عقيده به معاد
‏كتاب: الهيات و معارف اسلامى، ص 437
‏نويسنده: آيت الله جعفر سبحانى
‏عقيده به زندگى پس از مرگ و اعتقاد به كيفر و پاداش اعمال، نقش بزرگى در آرامش روانى و امنيت اجتماعى ما دارد كه آرامش روانى، اثر فردى و امنيت اثر اجتماعى آن است، اينك پيرامون آرامش روانى و آثار فردى عقيده به معاد بحث ميكنيم.
‏بشر هر چند در پرتو قدرت صنعت و تكنيك، درهاى فضا را به روى خود گشوده و انسانهائى را به ماه فرستاده و بازگردانيده است و از قلب و كليه‏‏‏هاى مصنوعى به جاى طبيعى آن استفاده كرده است، ولى در برابر اين پيروزى چشمگير علمى، به سكونت خاطر و آرامش روانى كه زير بناى يك زندگى سعادتمندانه را تشكيل ميدهد، نه تنها دست نيافته است، بلكه به موازات پيشرفت صنعت و دانشهاى مادى، مشكلات روانى وى افزايش يافته است.
‏عوامل و مشكلات روانى و ناراحتى‏‏‏هاى روحى او يكى و دو تا نيست، ولى موضوعات زير از علل چشمگير اضطراب است:
‏1 ـ ماديگرى بى حد و حساب.
‏2 ـ شدائد و مصائب.
‏3 ـ انديشه مرگ.
‏اينك هر يك از اين سه عامل را به گونه‏‏‏اى توضيح ميدهيم.
‏جهان سرمايه‏‏‏دارى براى فزونى كالاهاى خود، وسايل ارتباط جمعى را در تمام نقاط جهان، به استخدام خود درآورده است و در اكثر طبقات نسبت به مظاهر مادى، از ويلا و ماشين و تجملات زندگى، اشتهاى كاذبى پديد آورده است كه بهيچوجه اشباع نميگردند، اكثريت مردم روى زمين را گروهى تشكيل ميدهند كه فضاى روح و روان آنان را انديشه ماديگرى پر كرده و هدفى جز ثروت اندوزى و بهره‏‏‏گيرى مادى و لذائذ جسمانى ندارند.ناگفته پيداست كه بسيارى از آرزوهاى انسان جامه عمل نميپوشد و در نتيجه يكنوع ناراحتى و تشويش روانى بر انسان مسلط ميگردد، چه بسا در صورت شدت به صورت يك خوره خطرناك كه خورنده اعصاب و آرامش روحى است در ميآيد.
‏اين يك عامل براى بروز ناراحتى‏‏‏ها.
‏عامل دوم براى ناراحتى‏‏‏ها موضوع مصائب و شدائد است.هر فردى در طول زندگى خود، با محروميتها و شكستها و فقدان عزيزان و بلاهاى زمينى و آسمانى و...روبرو ميگردد و فشار هر يك از اين عوامل بر روح و روان انسان به اندازه‏‏‏اى است كه گاهى انسان را به فكر خودكشى و در هم شكستن قفس زندگى مياندازد.
‏بالاتر از آن، انديشه فنا و مرگ است كه خود عامل سومى براى بروز ناراحتيها ميباشد، زيرا هر فردى ميداند كه پس از اندى، رشته زندگى او گسسته خواهد شد و شربت تلخ و جانكاه مرگ را خواهد نوشيد.
‏اعتقاد به معاد، اثرات نامطلوب اين عوامل سه گانه و عوامل ديگرى را كه فعلا مجال بازگوئى آنها نيست كاملا خنثى ميسازد.زيرا:
‏اولا در مكتب اعتقاد به خدا و معاد، دنيا و تمام وسائل زندگى آن، ارزش وسيله‏‏‏اى دارند، نه هدفى آنها براى انسانها ساخته شده‏‏‏اند نه انسان براى آنها، بنابر اين دليل ندارد كه انسان در خود چنين اشتهاى كاذبى را پديد آورد و حرص و آز خود را روزافزون سازد سپس گرفتار اثرهاى نامطلوب و واكنش‏‏‏هاى روحى آن گردد.
‏به عبارت ديگر انسان با ايمان، زندگى جهان را معبر و گذرگاهى بيش نميداند، اگر در اين گذرگاه وسيله لذت بيشتر تأمين نگردد، هرگز ناراحت نميشود و پيوسته به زندگى جاودانى ميانديشد، نه زندگى موقت.
‏ثانيا مذهب در تعاليم خود، كيفرهاى سخت براى گروه متجاوز و اسراف‏‏‏گر و حد و مرزنشناس، تعيين كرده است و انديشه جزاهاى اخروى، ريشه هر نوع آرزوهاى باطل و گرايشهاى بيحد و حساب را در دماغ انسان ميسوزاند و دست انسان را در آلودگى بدنيا در محدوده خاصى آزاد ميگذارد و در قلمرو زندگى يك چنين انسان معتقد به معاد، عوامل آزار دهنده كمتر پيدا ميشود.
‏اعتقاد به معاد مشكل مصائب و شدائد را به گونه‏‏‏اى روشن حل كرده است زيرا گذشته از اينكه حوادث جهان، نتيجه تقدير خداوند حكيم است هر نوع صبر و بردبارى در برابر مصائب داراى پاداش بزرگ نيز مى‏‏‏باشد و همين پاداش بزرگ مصيبتها را در نظر انسان كوچك و سبك جلوه ميدهد.
‏در مكتب اعتقاد به معاد، عامل سومى، به نام (انديشه فنا) وجود ندارد و در نظر پيرو اين مكتب رشته زندگى پس از مرگ گسسته نمى‏‏‏شود، و مرگ دروازه ابديت و فرشته‏‏‏اى كه مأمور گرفتن جانها است پاسدار آن ميباشد، چيزى كه هست انسان بايد براى زندگى پس از مرگ، توشه‏‏‏اى بيندوزد و از عواملى كه مايه ناراحتى در سراى ديگر است بپرهيزد.
‏آثار اجتماعى عقيده به معاد
‏اعتقاد به معاد، نه تنها مشكلات روحى و روانى انسانها را ميتواند بگشايد، بلكه اين عقيده در تعديل و رهبرى غرائز انسانى، پرورش فضائل اخلاقى، و تأمين عدالت اجتماعى نقش مؤثرى ايفاء ميكند.
‏اين سه مطلب از آثار اجتماعى اعتقاد به زندگى پس از مرگ است و هر كدام را به گونه‏‏‏اى تشريح ميكنيم.
‏1 ـ تعديل و رهبرى غرائز
‏مسئله تعديل غرائز، مهمترين مسئله در فصول زندگى انسانها، بالاخص طبقه جوان ميباشد.مثلا تمايلات جنسى در دختر و پسر در فصل بلوغ، تجلى ميكند و در آغاز جوانى، به اوج قدرت ميرسد .
‏درست است كه بقاء انسان در گرو اعمال اين غريزه است، ولى موضوع قابل توجه اين است كه غريزه جنسى در برخى از فصول زندگى انسانها، براى خود حد و مرزى نمى‏‏‏شناسد.
‏در اين موقع، اعتقاد به معاد و كيفرهاى الهى اين غريزه را مهار كرده و دارنده آنرا به صورت انسان وظيفه‏‏‏شناس تحويل اجتماع ميدهد، و انسانى را پرورش مى‏‏‏دهد كه در اطاق خلوت، در برابر زن جوان و بسيار زيبا كه به او فرمان آماده باش ميدهد و ميگويد: ‏«‏هيت لك
‏»‏ آماده باش سرسختانه مقاومت ميكند و زن متجاوز را، پند واندرز ميدهد و مى‏‏‏گويد ‏«‏معاذالله‏»‏ بخدا پناه مى‏‏‏برم...! ‏(1)
‏در تاريخ زندگى انسانهاى با ايمان، سرگذشتهاى آموزنده‏‏‏اى وجود دارد، كه ما را به اهميت اعتقاد به معاد رهنمون مى‏‏‏باشد.
‏حس غضب و خشم، از نظر قدرت، كمتر از غريزه جنسى نيست، گاهى حس انتقام به اوج خود مى‏‏‏رسد و ميخواهد هر نوع مانع و رادع را، از پيش پاى خود بردارد.
‏در اين مواقع جز ترس از انتقام الهى، و خوف از دوزخ، چيزى نميتواند آتش خشم انسانها را خاموش سازد، و همچنين است ديگر غرائز اصيل انسانى.
‏2 ـ پرورش فضائل اخلاقى
‏در نهاد ما يك سلسله فضائل اخلاقى وجود دارد كه تحت شرايطى پرورش يافته و بارور مى‏‏‏گردند .ارشاد و راهنمائى علماء اخلاق، هر چند در پرورش فضائل اخلاقى مؤثر است ولى راهنمائى آنان، از دايره سخن گفتن و مذاكره دوستانه، گام فراتر نمى‏‏‏گذارد.
‏ولى مذهب و اعتقاد به پاداش‏‏‏ها و كيفرها، فضيلتهاى اخلاقى را مانند انسان دوستى، ضعيف نوازى، مهربانى به يتيمان، دستگيرى از درماندگان و...در انسان زنده مى‏‏‏سازد و از اينجهت دانشمندان، مذهب را پشتوانه اخلاق مى‏‏‏دانند.
‏قرآن مجيد با روش خاصى به اين نكته اشاره ميكند و انكار مبدأ و معاد را مايه كشته شدن عواطف انسانى ميداند، تا آنجا كه دل او سخت و پرقساوت مى‏‏‏گردد و مهربانى و ترحمى نسبت به يتيم و مستمند و بى‏‏‏نوا ندارد، چنانكه ميفرمايد:
‏ارأيت الذى يكذب بالدين، فذلك الذى يدع اليتيم و لا يحض على طعام المسكين (سوره ماعون آيه 1 ـ 3)
‏«‏آيا ديدى كسى را كه روز جزا را انكار مى‏‏‏كند، او همان كسى است كه (با كمال بى‏‏‏رحمى)، يتيم را طرد مى‏‏‏نمايد، و افراد را به اطعام مستمندان دعوت و ترغيب نمى‏‏‏نمايد.‏»
‏3 ـ تأمين عدالت اجتماعى

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق آثار سازنده عقيده به معاد , آثار سازنده عقيده به معاد , دانلود تحقیق آثار سازنده عقيده به معاد , آثار , سازنده , عقيده , به , معاد , تحقیق ,

[ بازدید : 10 ]

[ چهارشنبه 19 مرداد 1401 ] 22:18 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق استدلالهاى قرآن بر امكان معاد 20 ص

تحقیق استدلالهاى قرآن بر امكان معاد 20 ص

تحقیق-استدلالهاى-قرآن-بر-امكان-معاد-20-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 21 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏2
‏استدلالهاى قرآن بر امكان معاد
‏گرچه از آن نظر كه ايمان و اعتقاد ما به قيامت از ايمان به قرآن‏و گفتار پيامبران سرچشمه مى‏گيرد لزومى ندارد كه درباره قيامت به ذكر برهان و استدلال بپردازيم و يا شواهد و قرائن‏علمى بياوريم، ولى نظر به اينكه خود قرآن كريم - لااقل براى نزديك كردن مطلب به اذهان - به ذكر يك سلسله‏استدلالها پرداخته است و خواسته است افكار ما از راه استدلال و به طور مستقيم هم باجريان قيامت آشنا شود، ما به طور اختصار آن استدلالها را ذكر مى‏كنيم.
‏استدلالهاى قرآن يك سلسله جوابهاست به منكران‏قيامت.اين جوابها برخى در مقام بيان اين است كه مانعى در راه قيامت نيست و در حقيقت پاسخى است به كسانى كه‏قيامت را امر ناشدنى فرض مى‏كردند، برخى آيات ديگر يك درجه جلوتر رفته و مى‏گويد در همين جهان چيزهايى شبيه به قيامت‏وجود داشته و دارد و با ديدن چنين چيزها جاى انكار و استبعاد نيست، برخى آيات از اين هم يك درجه جلوتر رفته و وجودقيامت را يك امر ضرورى و لازم و نتيجه قطعى خلقت‏حكيمانه جهان دانسته است.بنابر اين مجموع آياتى كه در آنها درباره قيامت استدلال شده است‏سه گروه
‏صفحه : 526
‏است و به ترتيب ذكر مى‏كنيم.
‏1.در سوره يس آيه 78 مى‏گويد: و ضرب لنا مثلا و نسى خلقه قال من يحيى العظام‏و هى رميم قل يحييها الذى انشاها اول مرة و هو بكل خلق عليم.
‏براى ما مثلى آورد و خلقت‏خود را فراموش كرد، گفت اين استخوانهاى‏پوسيده را كى زنده مى‏كند؟بگو همان كس كه اولين بار آن را ابداع كرد و او به هر مخلوقى آگاه است.
‏اين آيه پاسخ به مردى از كافران است كه استخوان‏پوسيده‏اى را در دست گرفته، آمد و آن استخوان را با دست‏خود نرم كرد و به صورت پودر در آورد و سپس آن را در هوامتفرق ساخت، آنگاه گفت چه كسى مى‏تواند اين ذرات پراكنده را زنده كند؟ قرآن جواب مى‏دهد همان كس كه اولين بار او را آفريد.
‏انسان گاهى با مقياس قدرت و توانايى خود، امور را به شدنى وناشدنى تقسيم مى‏كند، وقتى چيزى را ماوراء قدرت و تصور خود ديد گمان مى‏برد آن چيز در ذات خود ناشدنى‏است.قرآن مى‏گويد با قياس به توانايى بشر البته اين امر ناشدنى است، ولى با مقايسه با قدرتى كه اولين بار حيات‏را در جسم مرده آفريد چطور؟با قياس به آن قدرت امرى است ممكن و قابل انجام.
‏2
‏آيات زيادى در قرآن كريم آمده كه در همه آنها با تكيه به قدرت الهى‏درباره قيامت بحث مى‏كند.مفاد همه اين آيات اين است كه مشيت‏خداى عادل حكيم چنين اقتضا داردكه قيامت وجود داشته باشد و هيچ مانعى در راه اين مشيت نيست.همان طور كه اولين بار معجزه حيات و خلقت از اين مشيت‏سرزد و جهان را و انسان را و حيات را آفريد، بار ديگر در قيامت انسان را زنده مى‏كند.
‏2.گروه دوم آياتى است كه به‏ذكر نمونه مى‏پردازد.اين گروه به نوبه خود به دو دسته تقسيم مى‏شود: الف.آياتى كه جريان خاصى را در گذشته شرح‏مى‏دهد كه مرده‏اى از نو زنده شده است، مانند آياتى كه در داستان حضرت ابراهيم آمده است كه به خداوند گفت:
‏صفحه : 527
‏پروردگارا!به من چگونگى زنده كردن مردگان را بنمايان.درپاسخ او گفته شد: مگر به آن ايمان ندارى؟او گفت: چرا، اين تقاضا براى اين است كه قلبم مطمئن گردد.به او گفته‏شد: چهار مرغ را بگير و سرهاى آنها را ببر و بدنهاى اينها را تكه تكه بكن و هر قسمتى را بر كوهى قرار بده و سپس آن‏مرغها را بخوان، خواهى ديد به امر خدا آن مرغها زنده خواهند شد و به سوى تو خواهند آمد.
‏ب.آياتى كه به يك امر خارق العاده و استثنائى مانندداستان ابراهيم استناد نكرده است، بلكه نظام موجود و مشهود را كه همواره زمين و گياهان در فصل پاييز و زمستان‏مى‏ميرند و سپس در بهار زنده مى‏گردند مورد استناد قرار مى‏دهد، مى‏گويد همان طور كه مكرر در طول عمر خود مشاهده‏مى‏كنيد كه زمين پس از طراوت و حيات و شادابى به سوى مردگى و افسردگى مى‏رود و بار ديگر با تغيير فصل شرايط‏عوض مى‏شود و زمين و درختان و گياهان حيات خود را از سر مى‏گيرند، در نظام كل جهان، جهان رو به خاموشى و سردى‏و افسردگى خواهد رفت، خورشيد و ستارگان همه متلاشى و پراكنده خواهند شد، تمام جهان يكسره مى‏ميرد، اما اين مردن هميشگى‏نيست، بار ديگر همه موجودات جهان زندگى را در وضعى ديگر و با كيفيتى ديگر از سر مى‏گيرند.
‏3
‏توضيح آنكه ما انسانها اكنون در روى زمينى‏زندگى مى‏كنيم كه در ظرف سيصد و شصت و پنج روز يك دوره موت و حيات را طى مى‏كند و چون عمر ما معمولا پنجاه و شصت واحيانا تا صد سال و يا بيشتر ادامه مى‏يابد، دهها بار اين نظام موت و حيات را مشاهده مى‏كنيم و از اين رو از اينكه زمين‏مى‏ميرد و حيات خويش را از سر مى‏گيرد تعجب نمى‏كنيم، اما اگر فرض كنيم كه عمر ما انسانها برابر بود فقط با چند ماه -آنچنانكه بعضى حشرات چنين‏اند - و فرض كنيم كه سواد و خواندن هم نمى‏دانستيم و از طريق نوشته به تاريخ زمين‏و گردشهاى سالانه‏اش آگاه نبوديم، در آن صورت چون خود ما شاهد و ناظر موت زمين و تجديد حيات آن نبوديم هرگز باور نمى‏كرديم‏كه زمين مرده بار ديگر زنده شود.مسلما براى يك پشه كه در بهار پديد مى‏آيد ودر پاييز و زمستان مى‏ميرد تصور تجديد حيات يك باغ غير قابل تصور است.
‏آيا كرمى كه در يك درخت و پشه‏اى كه در يك باغ زندگى مى‏كندكه همه دنياى او همان درخت و همان باغ است، مى‏تواند تصور كند كه اين درخت و يا اين باغ جزء وتابع يك نظام عظيم‏تر است به نام مزرعه و سرنوشتش بسته به سرنوشت آن مزرعه
‏صفحه : 528
‏است و باز آن مزرعه به نوبه خود تابع يك نظام ديگراست به نام شهرستان و آن، جزء و تابع نظامى ديگر به نام استان و نظام استان تابع نظام كشور ونظام كشور تابع نظام كلى زمين و نظام زمين تابع نظام خورشيدى؟ ما چه مى‏دانيم، شايد همه منظومه خورشيدى‏ما و همه ستارگان و كهكشانها و هر چه ما آن را به نام نظام طبيعت مى‏شناسيم تابع يك نظام كلى‏تر باشد و همه ميليونهاو ميلياردها سالى كه از جريان طبيعت‏سراغ داريم به منزله قسمتى از يك فصل و يا به منزله يك روز از يك فصل از يك‏گردش كلى‏تر باشد و اين فصل كه فعلا فصل حيات و زندگى است تبديل به فصلى ديگر خواهد شد كه فصل خاموشى و افسردگى‏است و باز آن نظام كلى‏تر كه همه منظومه شمسى ما و ستارگان و كهكشانهاجزئى از آن است‏حيات و زندگى را به شكلى ديگر از سر خواهد گرفت.
‏صفحه : 529
‏5
‏در بهاران سرها پيدا شود هر چه خورده است اين زمين رسوا شود بر دمد آن از دهان و از لبش تا پديد آيد ضمير و مذهبش رازها را مى‏كند حق آشكار چون بخواهد رست تخم بد مكار.
‏و هم او در ديوان شمس مى‏گويد: فرو شدن چو بديدى بر آمدن بنگر غروب، شمس و قمر را چرا زيان باشد كدام دانه فرو رفت در زمين كه نرست چرا به دانه انسانت اين گمان باشد.
‏آياتى كه به نظام موجودو مشهود موت و حيات استناد كرده زياد است، از آن جمله: و الله الذى ارسل الرياح فتثير سحابا فسقناه‏الى بلد ميت فاحيينا به الارض بعد موتها كذلك النشور (1) .
‏خداست آنكه بادها را فرستاد، پس ابرى را پراكنده و دگرگون كرد،سپس آن ابر را به سوى سرزمين مرده‏اى را نديم، و آنگاه زمين را كه مرده بود زنده كرديم، زنده شدن در قيامت نيز چنين است.
‏و نيز در سوره حج آيات 5 - 7 مى‏فرمايد: و ترى الارض هامدة فاذا انزلنا عليها الماء اهتزت و ربت وانبتت من كل زوج بهيج.ذلك بان الله هو الحق و انه يحيى الموتى و انه على كل شي‏ءقدير.و ان الساعة آتية لا ريب فيها و ان الله يبعث من فى القبور.
‏زمين را مى‏بينيم در حالى كه افسرده و مرده و ساكن‏است، اما همينكه باران بر آن فرود آورديم، به جنبش آيد و بر آيد و از هر نوع گياه بهجت افزا بروياند.آن بدان جهت‏است كه منحصرا ذات خدا حق است و او مرده‏ها را زنده مى‏كند و او بر همه چيز تواناست و قيامت آمدنى‏است بدون شك، و خداوند آنان را كه در قبرها خوابيده‏اند بر مى‏انگيزاند.
‏.............................................................. 1.فاطر/9.
‏صفحه : 530
‏آيات ديگر از اين قبيل كه قيامت را خارج از نظام موت و حيات‏عالم هستى كه نمونه كوچكش را در زمين مى‏بينيم، نمى‏داند فراوان است و ما به همين دو آيه قناعت مى‏كنيم.
‏تفاوت‏اين گروه آيات با گروه اول در اين است كه تنها به قادر بودن خداوندتكيه نمى‏كند، بلكه نمونه مشابه مى‏آورد كه در جهان محسوس، قدرت خداوند به همين صورت تجلى كرده و عمل نموده است.

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق استدلالهاى قرآن بر امكان معاد 20 ص , استدلالهاى قرآن بر امكان معاد 20 ص , دانلود تحقیق استدلالهاى قرآن بر امكان معاد 20 ص , استدلالهاى , قرآن , بر , امكان , معاد , 20 , ص , تحقیق ,

[ بازدید : 9 ]

[ چهارشنبه 19 مرداد 1401 ] 16:17 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

ساخت وبلاگ
بستن تبلیغات [x]