لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
اقسام توحيد 1ـ توحيد ذاتي: يعني براي خداوند شبيه و مانندي وجود ندارد: اخلاص 4ـ1 2ـ توحيد صفاتي: يعني صفات خدوند مانند علم و قدرت و حيات عين ذات اوست: فاطُِرالسَّمواتِ وَ الاْرضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجًا وَ مِنَ اْلَاَنعامِ اَزْواجًا يَذْرَوُم فيه ِلَيسَ كَمِثِلِهَ شَيٌ وَ هُوالسَّميعٌ البَصيٌر.(شوري ايه11) خدا آفريننده زمين واسمانها براي شماآدميان از جنس خودتان زنان را هم جفت شما قرار دادونيزچهارپايان راجفت (نروماده)آفريدتابه اين (تدبير)ازدواج شماراخلق بيشمار كند.آن خداي يكتارا هيچ مثل ومانندي نيست واو شنوا وبيناست. قُلْ هُوَ اللهُ اَحَد اللهُ الصَمَد لَم يَلِد وَ لَم يوُلَد وَ لَم يَكُنْ لَهُ كُفُوَاً اَحَد (اي رسول ما به خلق) بگو او خداي يكتاست. آن خدايي كه از همه بينياز و همه عالم به او نيازمند است. نه كسي فرزند او و نه او فرزند كسي است. و نه هيچكس مثل و همتاي اوست. 3ـ توحيد عبادي: يعني كسي كه به جز خداوند شايسته پرستش نيست: وَ ما اَرسَلنا مِنْ قَبلِكَ مِن رَسولٍ اِلّا نوحي اِلَيْه اِنَّهُ لا اِلهَ اِلّا اَنا فَاعْبُدوُنِ (الانبياء آيه25) و ماهيچ رسولي را به رسالت نفرستاديم جز آنكه به او وحي كريم كه به جز من خدايي نيست تنها مرا به يكتايي پرستش كنيد بس) 4ـ توحيد افعالي: يعني تمام كارها در جهان هستي به اذن خداوندصورت ميگيرد كه اين قسم از توحيد بر دو قسم است. 1ـ توحيد خالقيّت: يعني آفريننده همه موجودات خداوند است: يا اَيُّها النّاسُ اذْكُروُا نِعْمَتَاللهِ عَلَيكُم هَلْ مِن خالِقٍ غَيرُاللهِ يَرزُقُكُم مِنَ السَّماءِ وَ الاَرْضِ لا اِلهَ اِلّا هُوَ فَاَنَّ تُؤفَكونَ (فاطر آيه 3) اي مردم متذكر شويد كه چه نعمتها خدا به شما عطا فرمود آيا جز خدا آفريننده هست كه از آسمان و زمين به شما روزي دهد هرگز جز خداي يكتا خدايي نيست پس اي مشركان چگونه از درگاه حق رو به بتان باطل ميآوريد. ذ'لِكُمُ اللهُ رَبُّكُم لا اِلهَ اِلّا هُوَ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ يُدرِكُ الاَبصارَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الخَبيرُ (انعام آيه 102) اين است وصف پرئردگار يكتاي شما كه ز او هيچ خدايي نيست و آفريننده هر چيز اوست پس او را پرستش كنيد كه نگهان همه موجودات است. 2ـ توحيد ربوبي: يعني اداره و تدبير جهان خلقت با خداوند است: قُلْ اَغَيرَاللهِ اَبْغي رَبّاً وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ وَلا تَكسِبُ كُلُّ نَفسٍ اَلّا عَلَيها وَ لا تَزِرُوازِرَةٌ وِزرَ اُخر'ي ثُمَّ الي رَبِّكُمْ مَرجِعُكُم فَيُنَبِّئُكُم بِما كُنتُم فيه تَختَلِفونَ (انعام آيه 164) بگو اي پيغمبر آيا من كسي غير خدا را به ربوبيت گزينم؟ در صورتي كه خدا رب همه موجودات است و هيچكس چيزي ندوخت مگر خود و هيچ نفسي بار ديگري را بر دوش نگيرد (و پس از انتقال از اين جهان) بازگشت همه شما به سوي خداست او شما را به آنچه خلاف در آن كرديد آگاه خواهدساخت. قُل مَنْ يَرزُقُكُم مِنَ السَّماءِ وَ الاَرضِ اَمَّن يَملِكُ السَّمعَ وَ الاَبصارَ وَ مَن يُخرِجُ الحَيَّ مِنَ المَيِّتَ وَ يُخرِجُ المَيِّتَ مِنَ الحَيِّ وَ مَن يُدَبِّرُ فَسَيَقُولونَ اللهُ فَقُل اَفَلا تَتَّقونَ (يونس آيه 31) اي رسول ما به مشركان را بگو كيست از آسمان و زمين به شما روزي ميدهد و كيست به شما چشم و گوش عطاميكند و كيست از مرده زنده و از زنده مرده برميانگيزد و كيست كه فرمانش عالم آفرينش را منظم ميدارد تا همه مشركان معترف شده و گويند قادر بر اين امور تنها خداي يكتاست پس به آنها بگو چرا خداترس نميشويد. انواع توحيد: توحيد به دوقسم است، توحيد ربوبيت و توحيد الوهيت: توحيد در شناخت و اثبات، كه به آن توحيد ربوبيت نيز گفته شده، عبارت است از اقرار به آفريننده و تنها دانستن الله(ج) در آفرينش، تدبير و زندهكردن و ميرانيدن و جلب خير و دفع شر؛ اين نوع از توحيد قسمي است كه ميشود گفت تقريباً در ميان مخلوقات مخالفي ندارد؛ تا آن حد كه مشركين هم با وجود شركشان، به آن اقرار داشتند و از آن انكار نميكردند؛ الله متعال در قرآن ميفرمايد: »بگو چه كسي از آسمان و از زمين به شما روزي ميرساند؟ يا چه كسي بر گوش و چشمها توانا است؟ يا چه كسي زنده را از مرده و مرده را از زنده بيرون ميآورد؟ يا چه كسي امور را ميگرداند؛ خواهند گفت: او الله است؛ پس بگو: آيا نميترسيد و پرهيزگار نميشويد؟« [يونس/ 31] آيات بسياري همانند اين آيه وجود دارد، كه اين موضوع را ميرساند و نشان ميدهد كه مشركين اقرار به اين نوع توحيد داشتند و فقط از نوع دوم انكار ميورزيدند؛ كه عبارت است از توحيد الوهيت در عبادت؛ يعني توحيد در يگانهدانستن الله متعال در طلب و قصد و هرآنچه كه از بنده در انواع عبادات صادر ميشود گفتني است كه اين نوع توحيد را جملة لا اله الا الله تعبير مينمايد؛ چراكه اين كلمه عبادت با تمام انواع آن را براي الله يگانه ثابت ميسازد و از غير الله نفي ميكند و از همين جا است، آنگاه كه رسولاللهr از مشركين خواستند به اين كلمه باور كنند، آنان از پذيرش آن امتناع ورزيده و چنيين ميگويند: »آيا او به جاي اين همه خدايان، به خداي واحدي معتقد است؟ واقعاً اين كاري شگفت است« [ص/5] و اين بدان سبب بود كه آنها خوب ميدانستند كه اگر اين جمله را بپذيرند، در واقع بطلان عبادت هرچيز غير از الله را پذيرفتهاند. چرا كه (اله) معناي معبود را افاده ميكند و عبادت اسم جامعي است براي هرعملي كه الله متعال دوست دارد و از آن خشنود ميشود؛ از قبيل كردار و گفتار؛ خواه آشكار باشد خواه پنهان و هركسي كه به اين جمله اقرار نمايد و سپس به پرستش غير الله بپردازد؛ تناقضي را در روانش به وجود ميآورد.! رابطه ميان توحيد ربوبيت و توحيد الوهيت رابطة تلازم است؛ به اين معني كه اقرار به توحيد ربوبيت پذيرش توحيد الوهيت را لازم دارد و بايد در ظاهر و باطن به آن اقدام نمايد؛ از همين جاست كه همه پيامبران از پيروان خود همين را مطالبه مينمودند و به توحيد ربوبيتِ كه آنان اعتراف داشتند استدلال ميكردند؛ چنانكه الله متعال ميفرمايد: »الله پروردگار شما است؛ جز او خداي نيست و او آفرينندة همه چيز است؛ پس وي را بايد بپرستيد و حافظ و مدبر همه چيز اوست« [انعام/102]. ودر جايي ديگر ميفرمايد: »اگر از مشركان بپرسي چه كسي آسمانها و زمين را آفريده است؟ خواهند گفت: الله بگو: آيا چيزهايي را كه به جز الله به فرياد ميخوانيد؛ اگر الله بخواهد زيان و گزندي به من برساند؛ آنها ميتوانند آن زيان و گزند خداوندي را برطرف سازند؟ و يا اگر الله بخواهد لطف و مرحمتي در حق من روا دارد؛ آنها ميتوانندجلو لطف و مرحمتش را بگيرند و آن را باز دارند؟« [زمر/38] بناءً اقرار به توحيد ربوبيت در فطرتها جاي دارد و كسي در آن منازعه ندارد و از هيچيك از اقوام جهان، انكار اين نوع از توحيد ثابت نشده است؛ به استثناي دهريين كه منكر آفريننده براي جهان هستند؛ چه به زعم آنها جهان بدون تدبيركننده در حال حركت است؛ قرآن در اين باره ميفرمايد: »منكران رستاخيز ميگويند: حياتي جز همين زندهگي دنيايي كه در آن بسر ميبريم در كار نيست؛ گروهي از ما ميميرند و گروهي جاي ايشان را ميگيرند و جز طبيعت و روزگار مارا هلاك نميسازد!« [جاثيه/ 24] آنان انكار خود را بر برهاني كه قابليت دليل را داشته باشد استوار نساختند؛ بلكه به مجرد گمان بنا شده و گمان هم در برابر حق ارزشي ندارد؛ همان گونه كه ايشان در برابر اين فرمودة الله متعال توانايي جوابدادن انكارشان را نداشتند: »آيا ايشان بدون هيچگونه خالقي آفريده شده اند؟ و يا اين كه خودشان آفريدگاراند؟ يا اين كه آنان آسمانها و زمين را آفريدهاند؟! بلكه ايشان طالب يقين نيستند« [طور/ 35 ـ 36] و نيز آيت: »اينها آفريدههاي خدايند، شما به من نشان دهيد آناني كه جز خدايند چه چيزي را آفريدهاند؟« [لقمان/11] و يا »بگو: آيا دقت كردهايد در بارة چيزهايي كه به جز الله به فرياد ميخوانيد و ميپرستيد؟ به من نشان دهيد چه چيزي از زمين را آفريدهاند؟ يا اصلاً درآسمانها مشاركتي داشتهاند؟« [احقاف/4] بايد دانست آناني هم كه تظاهر به انكار توحيد ربوبيت مينمايند؛ در واقع امر، به آن اقرار دارند. همچون فرعون؛ چنانكه الله متعال ميفرمايد: «موسي به فرعون گفت: تو ميداني كه اين معجزههاي روشنيبخش را جز صاحب آسمانها و زمين نفرستاده است«[اسراء/102] و در جاي ديگر ميفرمايد: »ستمگرانه و مستكبرانه معجزات را انكار كردند؛ هرچند كه در دل بدانها يقين و اطمينان داشتند.« [نمل/ 14] و از امتهاي پيشين اين گونه ياد ميكند: «(قبيلههاي) عاد و ثمود، خانه و كاشانة ايشان براي شما نمايان است؛ اهريمن اعمال ايشان را در نظرشان آراست و بدينوسيله ايشان را از راه بازداشت، در حالي كه چشم بيناداشتند« [عنكبوت/ 38] بايد خاطرنشان سازم كه توحيد ربوبيت را همچنان كه كسي از فرزندان آدم انكار ننموده؛ به همان ترتيب شرك هم اغلب در آن وارد نشده و همه به اين اقرار دارند كه الله به آفرينش و تدبير يگانه است و از هيچيك از طوايف جهان به اثبات نرسيده كه قايل به دو آفريدگار برابر در صفات و افعال باشند؛ آن آتشپرستاني كه براي جهان دو آفريننده قايلاند ـ آفرينندة خوبي و آفرينندة بدي ـ يا آفرينندة نور و آفرينندة ظلمت؛ باز تاريكي را با روشني برابر نميدانند؛ نور در نزدشان اصل است و ظلمت حادث است و آنان اتفاق دارند بر اين كه نور از ظلمت بهتر است و همچنين نصارا كه قايل به تثليث هستند؛ اما براي جهان به سه رب جدا از هم قايل نيستند؛ بلكه آنان به اين متفقاند كه آفرينندة جهان يگانه است و ميگويند: پدر اله بزرگ است. به هرحال نتيجه اين ميشود كه: اثبات توحيد ربوبيت محل اتفاق است و شرك به آن اندك است؛ اما اقرار به آن به تنهائي براي بنده جهت بدستآوردن اسلام كافي نيست؛ بلكه بايد لازم آن را هم با خود داشته باشد كه عبارت ازتوحيد الوهيت است؛ چرا كه امتهاي غير مسلمان هم اقرار به توحيد ربوبيت مينمودند، به ويژه مشركين عرب، آناني كه خاتم پيامبران در بينشان مبعوث گرديد؛ با آن هم تا زماني كه توحيد الوهيت را نپذيرفتند مسلمان قلمداد نشدند. جستجوگردر آيات قرآن اين را به خوبي درك ميكند كه قرآن خواستار توحيد الوهيت است و براي برآوردهشدن اين مأمول به توحيد ربوبيت استدلال ميكند و از مشركين آنچه را طلب ميكند كه آنان انكار ميورزيدند و استدلال مينمايد به آنچه كه به آن اقرار داشتند و آنان را دستور به توحيدعبادت ميدهد و از اقرارشان به توحيد ربوبيت خبر ميدهد؛ توحيدعبادت را در سياق طلب، يادآوري ميكند و توحيد ربوبيت را، در قالب خبر يادآور ميشود! نخستين فرماني كه در قرآنكريم آمده اين است:« اي مردم! خداي خود را بپرستيد، آن كه شما را و كساني را آفريده است كه پيش از شما بودهاند، تا راه پرهيزگاري گيريد. خداي شما كسي است كه زمين را برايتان بگسترد و آسمان را كاخي بيافريد و از آسمان آب فرو فرستاد و با آن، انواع ثمرات را به وجود آورد تا روزي شما گردند؛ پس شركا و همانندهاي براي الله(ج) به وجود نياوريد؛ در حالي كه شما ميدانيد» [بقره/21ـ22]
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 53 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
41 فهرست مطالب: مقدمه معارف 2 تقسيم بندى معارف قرآن 4 خداشناسى 11 خداشناسى استدلالى 14 خداشناسى فطرى 15 آيه فطرت 16 آيه ميثاق 17 خداشناسى فطرى است 20 توحيد فطرى 27 نصاب توحيد 33 توحيد ذاتى، صفاتى، افعالى 43 منابع 49 مقدمه معارف همان طورى كه اميرالمؤمنين (صلوات الله عليه) فرموده اند، قرآن كريم اقيانوسى است بى كران كه رسيدن به اعماقش جز براى حضرات معصومين (صلوات الله عليهم اجمعين) امكان پذير نيست، ولى در عين حال، هم خود قرآن و هم معصومين (عليهم السلام) به مردم توصيه مى فرمايند كه در آيات قرآن تدبّر كنند. قرآن كريم مى فرمايد: «كِتابٌ اَنْزَلْناهُ اِلَيْكَ مُبارَك لِيُدبّروا آياتَه[1]; كتاب پربركتى را بر تو نازل كرديم تا در آياتش تدبّر كنند. بلكه به اين اندازه هم اكتفا ننموده و كسانى كه تدبر در قرآن نمى كنند را مورد مؤاخذه قرار داده، مى فرمايد: اَفَلا يَتَدَبَّرُونَ القُرآنَ اَمْ عَلى قلوب اقفالها[2] )مگر در قرآن تدبر نمى كنند يا اين كه بر دلهاشان قفل زده شده؟). همين طور پيغمبر اكرم(صلوات الله و سلامه عليه) و ائمه اطهار(عليهم السلام( سفارشات زيادى درباره رجوع به قرآن و تدبّر در آياتش فرموده اند به خصوص هنگامى كه جوّ فكرى جامعه دچار آشگفتى و تيرگى شده و شبهاتى در ميان مسلمانان پيدا شود كه موجب انحراف فكرى و عقيدتى گردد، در چنين شرايطى تأكيد شده كه حتماً به قرآن مراجعه 2 كنيد: اِذْا اِلْتَبَسَتْ عَلَيْكُمْ الفِتَن كَقِطَع اللَّيْلِ المُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالقرآن[3]; هنگامى كه فتنه ها همانند پاره هاى شب تيره شما را فرا گرفتند بر شما باد به قرآن. با اين كه در بسيارى از روايات داريم كه علم كامل قرآن نزد پيغمبر اكرم(صلوات الله و سلامه عليه) و ائمه اطهار(عليهم السلام) است و ايشان معلّم و مفسّر حقيقى قرآن هستند و خود قرآن هم به آن تصريح كرده است[4]; در عين حال مى بينيم كه هم خود پيامبر و هم ائمه (عليهم السلام) تأكيد مى كنند كه به قرآن مراجعه كنند، و حتى اگر در صحت رواياتى كه از ما نقل مىوشد شك كرديد آنها را با قرآن بسنجيد. بابى در روايات است به نام «عرض على الكتاب» و در كتابهاى اصولى ـ در باب تعادل و ترجيح ـ يكى از مرجّحات و يا شرايط اعتبار روايت، موافقت آن با قرآن ذكر شده است. پس، وقتى ما بخواهيم براى به دست آوردن اعتبار روايتى و يا دست كم ترجيحش بر روايت ديگرى آن را بر قرآن عرضه كنيم، بايد مفهوم آيه بطور روشن بدانيم تا بتوانيم روايت را بر آن تطبيق كنيم و اگر طورى بود كه مفهوم آيه هم مى بايست با روايت شناخته شود، دور لازم مى آمد و لذا، اين شبهه كه هيچ كس حق ندارد بدون مراجعه به روايات درباره قرآن تدبّر كند و از مفاهيم قرآن استفاده نمايد، شبهه اى واهى است، و ما هم از طرف خود خداى متعال، و هم با تأكيدات پيغمبر اكرم(صلوات الله عليه) و سفارش ائمه اطهار مأموريم كه در آيات قرآن تدبر كنيم. متأسفانه در اين مورد كوتاهى هايى شده، تا آنجايى كه حتى درس قرآن و تفسير قرآن در حوزه هاى علميه هم بسيار ضعيف و رو به نابودى مى رفت، تا اين كه در حوزه علميه قم مرحوم استاد علاّمه طباطبايى رضوان الله عليه كه اين روزها در سوگ ايشان نشسته ايم، اين توفيق را يافتند كه تفسير قرآن را در حوزه علميه قم زنده كنند و اين يكى از بزرگ ترين افتخاراتى بود كه نصيب ايشان شد و همه ما به ايشان وامداريم و امروز يكى از بزرگ ترين مآخذ و برترين مدارك اسلامى براى شناختن معارف اسلام همين تفسير شريفى است كه ايشان تأليف فرمودند )تفسير الميزان). خداى متعال ايشان را با اجداد طاهرينشان محشور فرمايد و به ما توفيق دنبال كردن راه ايشان و قدردانى از زحمات ايشان و امثالشان را عطا فرمايد. بهر حال ما به عنوان وظيفه اى كه از طرف خدا و پيغمبر برايمان تعيين شده، بايد در اطراف قرآن بينديشيم; تدبّر كنيم و از گوهرهاى ارزشمندى كه خداوند در اين كتاب براى ما ذخيره فرموده، استفاده نماييم. امروزه بحمدلله اهميت تعليم و تفسير قرآن تا حدود زيادى براى مردم روشن شده و گرايش بى سابقه اى نسبت به تفسير قرآن پيدا كرده اند، ولى در عين حالى كه از اين استقبال دلشاديم، بايد نگران اين باشيم كه مبادا كجروى هايى در تفسير قرآن پيدا شود، چون در اين صورت نه تنها جامعه را به حقايق اسلام نزديك نمى كند، بلكه راههاى انحرافى را به سوى مقاصد شيطان باز خواهد كرد; و مى دانيم كه متأسفانه چنين چيزهايى هم واقع شده است، و امروز گروههايى با نام هاى مختلف هستند كه به گمان خودشان از قرآن استفاده مى كنند و افكار خودشان را با آيات قرآن اثبات مى نمايند، كه بعضى از اينها كاملاً شناخته شده اند، و بعضى هم آنچنان كه بايد هنوز شناخته شده نيستند ولى فعاليتشان در اين زمينه بسيار قوى است و ما بايد هوشيار باشيم و در عين حالى كه از گرايش مردم، بخصوص جوانان، به فهميدن قرآن خرسنديم، بايد ازاين كه مبادا روشهايى انحرافى در تفسير قرآن پيدا شود و خداى نخواسته مسير جامعه را تغيير دهد بيمناك باشيم. البته در اين مورد، سنگينى بار باز هم بر دوش روحانيان است كه مى بايست اين خلارا پر كند و به آنهايى كه مى خواهند قرآن بياموزند راه صحيح را ارائه دهند، چرا كه همه منحرفين از روى عمد و غرض ورزى، دشمن اسلام و دولت اسلامى نشده اند، بلكه بسيارى از اينها كه شايد اكثريتشان را تشكيل مى دهند، در اثر تعليمات اشتباه و برداشت هاى غلط به اين راه كشانده شده اند و متأسفانه ـ و با هزار تأسف ـ گاهى بعضى از اينها در گذشته مورد تأييد بعضى از روحانيان هم واقع شده بودند. 3 بهر حال ما بايد هوشيارانه با اين مسائل برخورد كنيم و مواظب باشيم كه راه صحيح قرآن را آن طور كه خود قرآن و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) و ائمه اطهار(عليهم السلام) نشان داده اند، دنبال كنيم و با بى غرضى تمام و بدون اين كه بخواهيم قرآن را بر مقاصد و افكار خود تطبيق كنيم، بكوشيم كه افكار خود را بر قرآن منطبق نماييم، چرا كه آن بلايى است كه در زمان اميرالمؤمنين(ع) هم بوده و در نهج البلاغه يكى از دردهايى كه حضرت على از آن مى نالد همين است كه كسانى مى كوشند تا قرآن را بر افكار خودشان منطبق نمايند، نه اين كه افكار خودشان را بر قرآن عرضه كنند. وقتى در آن زمان، با اين كه از عهد رسول الله (صلى الله عليه و آله) هنوزت چيزى نگذشته بود كسانى همچون حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) وجود داشتند چنين انحرافاتى پيدا مى شده هيچ بعيد نيست كه در اين زمان و با ضعف علمى ما، در سطح بسيار وسيع ترى پيدا شود. پس بدون شك، يكى از واجب ترين وظايف روحانيان اين است كه تلاش كنند تا تمام مفاهيم قرآن را هر چه صحيح تر و محكم تر در سطح هاى مختلف (عالى، متوسط، و ساده( تبيين كنند و در دسترس جامعه قرار دهد و اين كار حتماً بايد صورت پذيرد وگرنه باز هم بايد منتظر انحرافات ديگرى بود كه الان هم جريان دارد. امروز بيشتر جوانان مسلمان به طور جدى و بى تابانه مى خواهند تا مفاهيم قرآن را ياد بگيرند و حتى به خيال خودشان مثلاً با رجوع به معجم و... تحقيق هم بكنند و خيال مى كنند اين، كار ساده اى است. شايد آنها در اين گمان خودشان معذور باشند; ولى اگر كسانى كه سالها در حوزه هاى علميه بوده اند و دقت در آيات و روايات را از بزرگان ديده اند، آنها هم چنين بينديشند، به حق آنها معذور نخواهند بود. وظيفه ماست كه از موازينى كه از علما و مفسيرين (رحمهم الله) به دست ما رسيده بهره گيرى كنيم و با تدبرات بيشتر سعى كنيم كه مفاهيم روشنى از قرآن به دست آوريم و به جامعه عرضه كنيم تا دَيْن خود را به اسلام و قرآن ادا كرده باشيم. آرى، اگر چه فهميدن معانى و تفسير قرآن به اين سادگى امكان پذير نيست، اما اگر به كسى كه مى خواهد قرآن را بفهمد، بگوييم كه بايد 30 سال كار كند و درس بخواند تا قرآن را بفهمد، معنايش مأيوس كردن او از فراگيرى معناى صحيح قرآن، و يا انداختن او در دامن منحرفين است. درست است كه فهميدن قرآن، احتياج به زحمتهاى طاقت فرسا و تخصصهايى دارد، ولى بالاخره اين زحمات را بايد عده اى بكشند و حاصلش را در اختيار ديگران قرار دهند تا استفاده كنند. آنچه مى بايست عرضه كنيم بايد مطالبى باشد كه استنادش به قرآن جاى هيچ شكى نداشته و در عين حال به صورت پراكنده و بدون ارتباط و نظم هم نباشد، چون اگر مطالبى را پراكنده عرضه كنيم، علاوه بر اين كه يادگيرى مشكل است، آن فايده اى را كه از يك نظام فكرى صحيح در مقابل نظامهاى فكرى غلط بايد گرفت، نخواهد داشت. جايى كه همه مكتب هاى انحرافى كوشيده اند كه به افكار و انديشه هاى خود يك شكل و نظامى بدهند; يعنى براى مطالبشان يك ريشه اى معرفى كنند و با ارتباط و پيوند با يك سلسله مسائل منسجم، يك كل منظم و هماهنگ به وجود آورند، ما كه در جهت صحيح هستيم، در مقابل آنها، عيناً بايد همين كار را بكنيم. يعنى معارف قرآن را به صورت سيستماتيك و منظم عرضه كنيم. به صورتى كه پژوهشگر بتواند از يك نقطه شروع كند و زنجيروار حلقه هاى معارف اسلامى را به هم ربط بدهد و در نهايت به آنچه هدف قرآن و اسلام است نائل شود. پس ما ناچاريم معارف قرآنى را دسته بندى كنيم و به آنها شكلى بدهيم تا براى جوانانى كه وقت كمى براى آموختن معارف قرآن دارند، ياد گرفتن آنها آسان باشد و در مقابلِ ديگر نظامهاى فكرى قابل عرضه باشد. 4 دسته بندى معارف قرآن كه توأم با تفسير موضوعى خواهد بود ـ به طورى كه آيات را بر حسب موضوعات دسته بندى كنيم و مفاهيم آنها را بدست بياوريم و رابطه بين آنها را در نظر بگيريم ـ گرچه ضرورت دارد، امّا اشكالاتى هم در بر دارد. براى دسته بندى معارف قرآن بايد نظام خاصى را براى موضوعات در نظر بگيريم; آن وقت براى هر موضوعى، آيه هايى را پيدا كنيم و در كنار يكديگر قرار دهيم و بعد درباره آنها بينديشيم و از همديگر براى روشن كردن نقطه هاى ابهامى كه احياناً وجود دارد كمك بگيريم. يعنى; تفسير القرآن بالقرآن ـ همان راهى كه علاّمه بزرگوار در تفسير الميزان نشان داده اند و عمل كرده اند ـ ولى بايد توجه داشت كه وقتى ما يك آيه اى را از سياق خودش خارج كرديم و آيه را تنها و بدون رعايت قبل و بعدش در نظر گرفتيم، ممكن است مفاد واقعيتش بدست ما نيايد. به عبارت ديگر آيه هاى قرآن داراى قرينه هاى كلاميه اى هستند كه گاهى در آيه قبل و گاهى در آيه بعد و حتى گاهى در سوره ديگرى يافت مى شود و بدون توجه به اين قرينه ها، مفاد واقعى آيه ها بدست نمى آيد. براى اين كه به اين محذور دچار نشويم و آيه ها، مُثله و تكه تكه نشود و از مفاد واقعيتش خارج نگردد و مثل «لا اله»اى نباشد كه «الاّ اللّه» آن نيامده باشد. بايد خيلى دقت كنيم كه وقتى مى خواهيم آيه اى را در تحت موضوعى و عنوانى قرار دهيم، بايد آيه ها قبل و بعدش را هم در نظر بگيريم و اگر احتمال مى دهيم كه در آيات قبل و بعد قرينه اى وجود دارد آنها را هم ذكر كنيم. هيچ مانعى ندارد آيه اى را كه مى خواهيم مورد استفاده قرار دهيم، با يك آيه قبل و بعدش ذكر كنيم و آن دو آيه را بين پرانتز قرار دهيم. براى اين كه موقع مراجعه به آيه، از قرينه هاى كلاميه، غافل نشويم. . اين نكته را باز تكرار مى كنيم كه هميشه بايد به قرينه هاى قبل و بعد، توجه داشته باشيم. بطورى كه حتى براى خود بنده (مؤلف) پيش آمده كه گاهى روى آيه اى فكر كرده و استظهارى مى كنيم و بعد از مدتى متوجه مى شويم كه در آيه قبلى، قرينه اى بوده كه از آن غفلت كرده ام و اگر آن را مى ديديم، نتيجه گيرى كامل تر و يا نتيجه ديگرى مى گرفتم و بنابراين، اين نكته را نبايد فراموش كنيم. ما كه ناچاريم معارف و مفاهيم قرآن را دسته بندى كنيم و به تبع اين دسته بندى، بايد آيه ها هم دسته بندى شوند، يعنى براى هر بابى چند آيه ذكر كنيم، بايد ببينيم كه اين دسته بندى را بر چه اساسى و طبق چه نظامى انجام دهيم؟ مى دانيم كه قرآن كريم دسته بندى هاى مرسوم در كتب بشرى را لحاظ نفرموده است. كمتر سوره اى ـ حتى سوره هاى يك سطرى ـ را مى شود پيدا كرد كه تنها راجع به يك موضوع صحبت كرده باشد. غالباً، حتى در يك آيه چند مطلب گنجانيده شده است و مفاد آيه داراى ابعاد مختلف و چهره هاى گوناگون است. مثلاً يك آيه، هم بُعد اعتقادى، هم بُعد اخلاقى، هم بُعد تاريخى، هم بُعد تشريعى و... دارد. كه اين نيز مشكلى براى تجزيه آيات است. ولى قابل حل است به اين صورت كه آيات را به مناسبتهاى گوناگون تكرار كنيم. ]1.[ص، 29. ]2.[سوره محمد آيه 24 .[3]اصول الكافى ج 2، ص 238. ]4.[در اوصاف پيغمبر اكرم(صلوات الله و سلامه عليه) هست كه يُعَلِّمُهُمْ الكِتابَ وَالْحِكْمَةَ، بعد ازاين كه مى فرمايد: يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِه و يُزَكِيهِمْ، يعنى بعد از تلاوت و تزكيه مردم، نوبت به تعليم كتاب مى رسد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..docx) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 41 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
عقل عقل به ما مي گويد: هر اثري يك موثّري دارد و اين حكم به قدري روشن است كه اگر شما بسيار آرام به صورت نوزادي بدميد، او چشم باز مي كند، به اطراف مي نگرد و به دنبال موثّر مي گردد وچنين مي فهمد كه اين دميدن از يك سرچشمه اي به وجود آمده است . آري ، مساله ((از اثر پي به موثّر بردن )) از روشن ترين مسايل روزمرّه زندگي ماست . چگونه مي توان باور كرد كه مثلا تصوير يك خروس يا طاووس به عكّاس يا نقّاش نياز دارد، ولي خود خروس و طاووس به خالق و طرّاح نياز نداشته باشد!؟ چگونه عقل را قانع كنيم كه يك دوربين عكّاسي سازنده دارد، لكن چشم انسان سازنده با شعوري ندارد؟ در صورتي كه عكس برداري چشم به مراتب مهم تر از عكس برداري دوربين است ، زيرا دوربين هر چند بار كه عكس گرفت بايد فيلم آن را عوض كنيم ، ولي چشم دائما در حال عكس برداري است . چگونه عقل قبول كند دستگاه پالايش نفت ، سازنده داشته باشد، امّا دستگاه گوارش انسان ، سازنده نداشته باشد؟ چگونه بپذيريم كه نظم در رفتار يك فرد، دليل بر وجود شعور در اوست ، ولي نظم در جهان هستي ، دليل بر وجود شعور در خالق آن نباشد؟ كوتاه سخن اين كه اگر يكي از نشانه هاي بهترين جهان بيني آن است كه با پذيرفتن عقل توام باشد، عقل ما در برخورد با نظم و حساب دقيق ، براي جهان هستي ، قدرت با شعوري را مي پذيرد و مطالعه در هستي ما را به سوي يك بينش الهي سوق مي دهد. فطرت از هر انساني ، در هر زمان و مكاني بپرسيم كه شما در جهان هستي چه احساسي داريد؟ آيا احساس مي كنيد مستقل هستيد يا در خود احساس وابستگي داريد؟ كسي نيست كه بگويد: من احساس مي كنم در اين جهان ، مستقل هستم ، همه و همه در خود اين احساس وابستگي را دارند، لكن اين احساس صادقانه دو گونه اشباع مي شود: اشباع صادق و اشباع كاذب. نظير طفلي كه احساس گرسنگي مي كند; اين احساس صادق ، گاهي با مكيدن سينه پرشير مادر صادقانه اشباع مي شود و گاهي با مكيدن پستانك خشك ، به صورت كاذب اشباع مي شود. در انسان هم اصل احساس وابستگي ، يك واقعيّت و حقيقتي است لكن وابسته به چه چيزي ؟1 به قدرت خدا؟2 به قدرت طبيعت ؟ خود طبيعت هم وابسته به صدها شرط است ، پس بايد به قدرتي وابسته باشيم كه او ديگر همچون ما وابسته نباشد. كار انبيا كار انبيا اين است كه نگذارند احساسات لطيف انسان ها به طور كاذب اشباع شود، نظير كار مادر و سرپرستي كه نمي گذارد طفل ، به خاطر گرسنگي از هر غذايي استفاده كند. نگاهي به تاريخ نشان مي دهد كه افرادي كه تحت رهبري انبيا قرار نگرفته اند به چه خرافاتي گرفتار شده اند. آيا بندگي خدا، مخالف آزادي انسان ها نيست ؟ گاهي تصوّر مي شود كه اگر انبيا و مذاهب آسماني ، ما را به عبادت خدا دعوت مي كنند، اين با آزادي انسان مخالف است ، امّا بايد توجّه داشت كه انسان به صورتي آفريده شده كه نمي تواند بدون عشق و پرستش و انس و اميد زندگي كند، احساس علاقه و پرستش در او نهفته است و اگر اين احساس با رهبري انبيا هدايت نشود از پرستش بت ها و اجرام آسماني و يا پرستش انسان ها و طاغوت ها سر در مي آورد. بنابراين ، عبوديّت و بندگي خدا يك اشباع صادقي است كه جلوي اشباعهاي كاذب را مي گيرد و مسير عشق و پرستش را از انحراف نجات مي دهد. خلاصه اين كه جهان بيني الهي و ايمان به خدا ريشه فطري دارد. يعني در همه انسان ها نوعي احساس وابستگي به قدرتي بي نهايت موجود است ، گرچه گاهي در تشخيص آن قدرت بي نهايت كه آيا قدرت الهي است يا قدرت طبيعي دچار لغزش مي شوند. امّا به هر حال ، اصل احساس وابستگي هست ، بنابراين توحيد كه تمام جهان هستي را به قدرتي بي نهايت و با شعور وابسته مي داند، با فطرت انساني كه خود را وابسته مي داند هماهنگ است. راه هاي خداشناسي خداشناسي از راه نظم و هماهنگي بهترين و ساده ترين دليل توحيد، نظم و هماهنگي عجيبي است كه بر موجودات جهان حاكم است . اين دليل به عنوان برهان نظم ناميده مي شود. برهان نظم داراي امتيازاتي است ، از جمله : 1 برهاني قرآن است . آيات قرآن نيز همواره ما را به شناخت شگفتي هاي طبيعت و تفكّر و تامّل در آيات عظمت خداوند دعوت كرده است . 2 عشق آفرين است . وقتي انسان الطاف و نعمت هاي خداوند را مي شناسد، عشق و محبّت او به خداوند بيشتر مي شود. 3 شيرين است . انسان وقتي كه ارتباط هستي را درك مي كند لذّت مي برد. 4 پوياست . هرچه علم پيشرفت مي كند، ارتباطاتي كه بين موجودات هستي است بيشتر كشف مي شود. 5 براي همه قابل فهم ودرك است ونيازي به داشتن اطلاعات فلسفي ندارد. روشن است كه وجود هماهنگي ميان اجزاي يك ساختمان ، مقاله هاي يك كتاب وسطرهاي يك نامه بهترين دليل بر يكي بودن سازنده ونويسنده آن است. اگر سه نفر نقّاش در كنار هم مشغول كشيدن تصوير يك خروس شوند، يكي سر خروس ، ديگري شكم آن و سوّمي پايش را بكشد، بعد ما اين سه ورقه را از سه نقّاش بگيريم و به هم پيوند دهيم ، هرگز نقش سر و شكم و پا كه از سه نقّاش است با يكديگر هماهنگ نخواهد بود. آري ، وجود هماهنگي ، توازن ، تناسب و زمان بندي بسيار دقيق در آفرينش ، بهترين و ساده ترين دليل يكتايي اوست. امام صادق (ع) مي فرمايد: در هر نفسي كه انسان مي كشد هزاران نعمت موجود است . شما هنگامي مي توانيد نفس بكشيد كه برگ درختان مسئوليّت خود را انجام دهند و آب اقيانوس ها تميز باشد; تميز بودن آب اقيانوس ها به پاكسازي آنها از مردارهاي دريايي بستگي دارد و اين نهنگ ها هستند كه در دريا اين مسئوليّت مهم را انجام مي دهند، پس در نفس كشيدن ما برگ ها و هر نهنگ ها و... مشاركت دارند. از دست و زبان كه بر آيدكز عهده شكرش به در آيد هماهنگي در هستي در نظام هستي ، ضعف ها با قدرت ها، حمله ها با دفاعها وخشونت ها با عاطفه ها چنان به هم آميخته اند كه انسان را مبهوت مي كند و در مجموع، نظام هماهنگي را به وجود آورده است. آيا تاكنون انديشيده ايد كه : چگونه ضعف نوزاد با قدرت و حمايت والدين او جبران مي شود!؟ چگونه پرتاب سنگ هاي بزرگ آسماني با استقامت فضاي
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 94 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
معارف........................................................................................................................ & 1 معاد انسان از روح و بدن مركب است . كسانيكه بمعارف اسلامى تا اندازه اى آشنائى دارند ميدانند كه در خلال بيانات كتاب و سنت سخن روح و جسم يا نفس و بدن بسيار بميان ميآيد و يا اينكه تصور جسم و بدن كه بكمك حس درك ميشود تا اندازه اى آسان است و تصور روح و نفس خالى از ابهام و پيچيدگى نيست . اهل بحث از متكلمين و فلاسفه شيعه و سنى در حقيقت روح نظريات مختلفى دارند ولى تا اندازه اى مسلم است كه روح و بدن در نظر اسلام دو واقعيت مخالف همديگر ميباشند . بدن بواسطه مرگ خواص حيات را از دست ميدهد و تدريجا متلاشى ميشود ولى روح نه اينگونه است بلكه حيات بالاصاله از آن روح است و تا روح به بدن متعلق است بدن نيز از وى كسب حيات ميكند و هنگاميكه روح از بدن مفارقت نمود و علقه خود را بريد ( مرگ ) بدن از كار ميافتد و روح همچنان بحيات خود ادامه ميدهد . آنچه با تدبر در آيات قرآن كريم و بيانات ائمه اهل بيت (ع ) بدست ميآيد اينست كه روح انسانى پديده ايست غير عادى كه با پديده بدن يك نوع همبستگى و يگانگى دارد . خداى متعال در كتاب خود ميفرمايد ( لقد خلقنا الانسان من سلالة من طين ثم جعلناه نطفة فى قرار مكين ثم خلقنا النطفة علقة و خلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاما فكسونا العظام لحما ثم انشأ ناه خلقا آخر ) سوره مؤمنون آيه 12-14 . ( تحقيقا ما انسان را از خلاصه كه از گل گرفته شده بود آفريديم . سپس او را نطفه اى قرار داديم در جايگاه آرامى سپس نطفه را خونى بسته كرديم پس خون بسته را گوشتى جويده شده كرديم سپس گوشت جويده شده را استخوانهائى كرديم پس استخوانها را گوشت پوشانيديم پس از آن او را آفريده ديگرى بيسابقه قرار داديم ) . معارف........................................................................................................................ & 1 معاد انسان از روح و بدن مركب است . كسانيكه بمعارف اسلامى تا اندازه اى آشنائى دارند ميدانند كه در خلال بيانات كتاب و سنت سخن روح و جسم يا نفس و بدن بسيار بميان ميآيد و يا اينكه تصور جسم و بدن كه بكمك حس درك ميشود تا اندازه اى آسان است و تصور روح و نفس خالى از ابهام و پيچيدگى نيست . اهل بحث از متكلمين و فلاسفه شيعه و سنى در حقيقت روح نظريات مختلفى دارند ولى تا اندازه اى مسلم است كه روح و بدن در نظر اسلام دو واقعيت مخالف همديگر ميباشند . بدن بواسطه مرگ خواص حيات را از دست ميدهد و تدريجا متلاشى ميشود ولى روح نه اينگونه است بلكه حيات بالاصاله از آن روح است و تا روح به بدن متعلق است بدن نيز از وى كسب حيات ميكند و هنگاميكه روح از بدن مفارقت نمود و علقه خود را بريد ( مرگ ) بدن از كار ميافتد و روح همچنان بحيات خود ادامه ميدهد . آنچه با تدبر در آيات قرآن كريم و بيانات ائمه اهل بيت (ع ) بدست ميآيد اينست كه روح انسانى پديده ايست غير عادى كه با پديده بدن يك نوع همبستگى و يگانگى دارد . خداى متعال در كتاب خود ميفرمايد ( لقد خلقنا الانسان من سلالة من طين ثم جعلناه نطفة فى قرار مكين ثم خلقنا النطفة علقة و خلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاما فكسونا العظام لحما ثم انشأ ناه خلقا آخر ) سوره مؤمنون آيه 12-14 . ( تحقيقا ما انسان را از خلاصه كه از گل گرفته شده بود آفريديم . سپس او را نطفه اى قرار داديم در جايگاه آرامى سپس نطفه را خونى بسته كرديم پس خون بسته را گوشتى جويده شده كرديم سپس گوشت جويده شده را استخوانهائى كرديم پس استخوانها را گوشت پوشانيديم پس از آن او را آفريده ديگرى بيسابقه قرار داديم ) . معارف........................................................................................................................ & 1 معاد انسان از روح و بدن مركب است . كسانيكه بمعارف اسلامى تا اندازه اى آشنائى دارند ميدانند كه در خلال بيانات كتاب و سنت سخن روح و جسم يا نفس و بدن بسيار بميان ميآيد و يا اينكه تصور جسم و بدن كه بكمك حس درك ميشود تا اندازه اى آسان است و تصور روح و نفس خالى از ابهام و پيچيدگى نيست . اهل بحث از متكلمين و فلاسفه شيعه و سنى در حقيقت روح نظريات مختلفى دارند ولى تا اندازه اى مسلم است كه روح و بدن در نظر اسلام دو واقعيت مخالف همديگر ميباشند . بدن بواسطه مرگ خواص حيات را از دست ميدهد و تدريجا متلاشى ميشود ولى روح نه اينگونه است بلكه حيات بالاصاله از آن روح است و تا روح به بدن متعلق است بدن نيز از وى كسب حيات ميكند و هنگاميكه روح از بدن مفارقت نمود و علقه خود را بريد ( مرگ ) بدن از كار ميافتد و روح همچنان بحيات خود ادامه ميدهد . آنچه با تدبر در آيات قرآن كريم و بيانات ائمه اهل بيت (ع ) بدست ميآيد اينست كه روح انسانى پديده ايست غير عادى كه با پديده بدن يك نوع همبستگى و يگانگى دارد . خداى متعال در كتاب خود ميفرمايد ( لقد خلقنا الانسان من سلالة من طين ثم جعلناه نطفة فى قرار مكين ثم خلقنا النطفة علقة و خلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاما فكسونا العظام لحما ثم انشأ ناه خلقا آخر ) سوره مؤمنون آيه 12-14 . ( تحقيقا ما انسان را از خلاصه كه از گل گرفته شده بود آفريديم . سپس او را نطفه اى قرار داديم در جايگاه آرامى سپس نطفه را خونى بسته كرديم پس خون بسته را گوشتى جويده شده كرديم سپس گوشت جويده شده را استخوانهائى كرديم پس استخوانها را گوشت پوشانيديم پس از آن او را آفريده ديگرى بيسابقه قرار داديم ) . معارف........................................................................................................................ & 1 معاد انسان از روح و بدن مركب است . كسانيكه بمعارف اسلامى تا اندازه اى آشنائى دارند ميدانند كه در خلال بيانات كتاب و سنت سخن روح و جسم يا نفس و بدن بسيار بميان ميآيد و يا اينكه تصور جسم و بدن كه بكمك حس درك ميشود تا اندازه اى آسان است و تصور روح و نفس خالى از ابهام و پيچيدگى نيست . اهل بحث از متكلمين و فلاسفه شيعه و سنى در حقيقت روح نظريات مختلفى دارند ولى تا اندازه اى مسلم است كه روح و بدن در نظر اسلام دو واقعيت مخالف همديگر ميباشند . بدن بواسطه مرگ خواص حيات را از دست ميدهد و تدريجا متلاشى ميشود ولى روح نه اينگونه است بلكه حيات بالاصاله از آن روح است و تا روح به بدن متعلق است بدن نيز از وى كسب حيات ميكند و هنگاميكه روح از بدن مفارقت نمود و علقه خود را بريد ( مرگ ) بدن از كار ميافتد و روح همچنان بحيات خود ادامه ميدهد . آنچه با تدبر در آيات قرآن كريم و بيانات ائمه اهل بيت (ع ) بدست ميآيد اينست كه روح انسانى پديده ايست غير عادى كه با پديده بدن يك نوع همبستگى و يگانگى دارد . خداى متعال در كتاب خود ميفرمايد ( لقد خلقنا الانسان من سلالة من طين ثم جعلناه نطفة فى قرار مكين ثم خلقنا النطفة علقة و خلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاما فكسونا العظام لحما ثم انشأ ناه خلقا آخر ) سوره مؤمنون آيه 12-14 . ( تحقيقا ما انسان را از خلاصه كه از گل گرفته شده بود آفريديم . سپس او را نطفه اى قرار داديم در جايگاه آرامى سپس نطفه را خونى بسته كرديم پس خون بسته را گوشتى جويده شده كرديم سپس گوشت جويده شده را استخوانهائى كرديم پس استخوانها را گوشت پوشانيديم پس از آن او را آفريده ديگرى بيسابقه قرار داديم ) .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..Doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 68 صفحه
قسمتی از متن word (..Doc) :
كارآموزي در كارخانه آجر سفال توحيد (1) فهرست مطالب عنوان صفحه مقدمه 1 خلاصه طرح 3 استاندارد آجر 6 خطوط مختلف توليد با توجه به خاك مصرفي 12 برش شمش گل و خشك كردن و يختن آجر خام 16 مشخصات فني كوره هوفمن 21 شيوه هاي كنترل توليد محصول 24 مشخصات ماشين آلات و تجهيزات حمل و نقل 31 تاسيسات گرمايشي 36 محوطه خشك كن خشتهاي تر 40 محاسبات 40 كارآموزي در كارخانه آجر سفال توحيد (3) مقدمه: آجر نيز از جمله مصالح ساختماني ميباشد كه توليد و عرضه آن بطور قابل ملاحظهاي كمتر از ميزان تقاضا در جامعه ميباشد يكي از علل عمدة اين وضعيت سرمايه گذاري نسبتاً بالاي اين صنعت ميباشد . متأسفانه عليرغم اينكه ساخت ماشين آلات آجر و محصولات همرديف (نظير بلوك، سفال ، و كاشي كف و. . . ) از تكنولوژي بالايي هم برخوردار نيست ولي هنوز وابستگي به ماشين آلات خارجي بويژه براي ظرفيت هاي بالا وجود دارد موضوع سرمايه گذاري نسبتاً بالا بويژه در صورتيكه امكان استفاده از ارز دولتي مقدر نباشد و عدم كارآيي روشهاي كاملاً نسبتي جهت پاسخگويي به نياز جامعه زمينة استفاده از طرحهايي كه ضمن استفاده از امكانات ماشيني و موجود در جامعه وابستگي تكنولوژيكي كمتر و سرمايهگذاري كمتري را نياز داشته باشد، فراهم ميسازد. بهمين منظور طرح براساس استفاده از حداكثر امكان ساخت داخل در زمينه ماشين آلات تهيه گرديده و در بخش ديگري از طرح نيز از روش صنعتي خشك كردن خشت استفاده خواهد شد كه البته با ملاحظاتيكه در نظر گرفته شده و در 0صورت اعمال كنترلهاي لازم نقاط ضعف روش مذكور برطرف و محصول توليدي از كيفيت لازم و قابل قبول برخوردار خواهد بود. نكته قابل توجه ديگر هزينة حمل بالاي اين محصول ميباشد كه احداث واحدهايي با ظرفيت پائين و مشابه ظرفيت طرح پيشنهادي را توجيه مينمايد اين هزينه براي يك قالب آجر در طي مسافت يكصد كيلومتر 6تا 7 ريال باشد كه كمي بيشتر از قيمت تمام شده طرح ميباشد در حال حاضر هزينه يك قالب آجر كه از نقاط مختلف كشور جهت بازسازي به مناطق زلزله زده ميرسد بين 75 تا 90 ريال است كه عمدتاً مربوط به هزينة حمل ميباشد. تنها نكتهاي كه در مورد محل اجراي طرح بايستي مورد توجه قرار گيرد، وجود فصول آفتابي در محل احداث طرح ميباشد البته توجه به وضعيت آب و هوايي كشور اين امكان در اكثر نقاط بويژه در مناطق مركزي ، شرقي ، جنوب و جنوب غربي كشور وجود دارد. به منظور جلوگيري از وقفه در توليد نيز كه ممكن است بر اثر اختلافات موقتي جوي پيش ميآيد تدابير لازم از جمله انبار موقت خشت خام خشك شده ،انبار محصول و همچنين در نظر گرفتن چهار قميره بصورت رزرو در كوره هوفمن طرح پيشبيني گرديده است. كارآموزي در كارخانه آجر سفال توحيد (3) كارآموزي در كارخانه آجر سفال توحيد (4) 1ـ خلاصه طرح نام محصول :آجر نماي سفالين ظرفيت سالانه: 20 ميليون قالب در سال تعداد روز كار در سال : 270 روز تعداد شيفت : آماده سازي و عمل آوري مواد 2 شيفت خشك كن و كوره 3 شيفت ساعات كار هر شيفت: 8 ساعت سطح زير بنا: 2281 متر مربع مساحت زمين: 23200متر مربع سرمايه گذاري ثابت: 265 ميليون ريال كل سرمايه گذاري: 284 ميليون ريال تعداد كاركنان: 61 نفر