دانلود جزوه و پاورپوینت و مقاله طرح درس

تحقیق بررسي شعر نو( نيمايي) 18 ص

تحقیق بررسي شعر نو( نيمايي) 18 ص

تحقیق-بررسي-شعر-نو(-نيمايي)-18-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..DOC) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 33 صفحه

 قسمتی از متن word (..DOC) : 
 

‏1
‏فهرست موضوع: بررسي شعر نو( نيما‏ي‏ي)
‏عنوان
‏زبان شعر نو( نيمايي)
‏گذري بر ابهام در شعر نو
‏ويژگي ها و سويه هاي مدرن
‏نوآوري نحوي در شعر نو
‏داستان پردازي اشعار شعر نو
‏ زبان شعر نو( نيمايي)
‏2
‏پيدات زبان گفتار و زبان شعر دراجزاء با يکديگر وجه اشتراک دارند. در هر دو نحوه ي بيان« واژه» عنصر اساسي و بنيادين است. اصولاً زبان از ترکيب و هم نشيني واژگان در يک ساختار منظم بوجود مي آيد. ليکن آنچه مرز ميان اين دو نحوه ي بيان است شکل برخورد گوينده( يا شاعي با واژه برخورد واژه ها با يکديگر در شعر و کارکرد خاص آنها مي باشد. گفته شد« برخورد واژه ها در شعر» زيرا« اگر ميان واژه ها برخوردي نباشد، شعر بوجود نمي آيد. شعر از زبان فراتر رفته، قواد آن را در هم مي ريزد ميان واژگاه جابجايي پيش مي آيد اين، يعني برخورد واژه ها‏1- محمد حقوقی، شعر و شاعران، ص 2-341
‏2- محمد تقی غیاثی سبک شناسی ساختار، ص 16
‏ که موجد ساختاري به نام شعر است. در زبان گفتار صرفاً يک نشانه ااست به اشيايي آنکه تصوير شوند گفته مي شوند. گوينده در زبان گفتار آنها را به نام مي خواند بي آنکه نشاني نشان دهد. ليکن در زبان شعر، واژه نام شيء نيست، خودشيء است و شاعر بي آنکه بگويد نشان مي دهد و مخاطب بجاي آنکه بشوند مي بيند. فرانسيس پونژ
‏4
‏3- Francis Ponge‏ (1899-1988) شاعر فرانسوی
‏ مي گويد:
‏« هرگز واژهاي را از نزديک ديده ايد؟ واژه اي را برداريد ؟ خوب بچرخانيد و به حالتهاي مختلف درآوريد تا عين مصداق خود شود.» خود پونژ واژه ي « کروش»Croche‏ (= کوزه) را مورد بررسي شاعرانه قرار داد و ادعا کرد که هر صرف اين واژه بيانگر جايي از کوره ي گلي است. بعقيده او هيچ واژه ي ديگري رنگ کوزه ندارد. اين است جايگاه واژه در شعر.
‏ آنچه مسلم است اين است که شعر هنري زباني است مثل زبان از عناصري چون واژه و لحن در يک ساختار دقيق ساخته شده و از اين نظر نيز از جهات صوري، کاملاً مطنبق با زبان گفتار است. و اگر آن 2 سطح را بنگريم کاملاً يکي شان مي يابيم، زيرا هر دو از ابزار و مصالح مشترکي شکل گرفته اند، فقط با نگريستن از ديگرسو، با چشماني که طور ديگري ببيند، مي توان شکاف عميقي و فاصله ميان آن دو نحوه بيان را دريافت. واژه در زبان گفتار يک علامت است و در شعر معنا. ساختار در زبان گفتار- اگر باشد- زائيده ي تصادف با مصالحي ا ز تسامح است؛ و ساختار در شعر، نتيجه ي هوشمندي ب ابزاري از ذوق و زيبايي است؛ و گاه چنان نظام مند که نتوان خشتي را جاي خشتي نهاد بي آنکه به معماري زيياشناختي آن آسيبي وارد شود.
‏4
‏مختصر آنکه زبان شعر معاني خاص را ر هم مي ريزد تا از مستقيم گويي بگريزد و انتقال دهنده ي معناهايي باشد که در ذهن شاعر به بلوغ رسيده است. و از اين نظر،نه تنها با زبان گفتار که با زبان علم نيز که بخاطر دقت و تأکيد ناشي از روح علمي و تحقيقي، نافي رمزگويي و تعدد و تنوع معاني است، متفاوت است.
‏اساساً فرق علم و کشفيات علمي با تجربه هاي شعري در اين است که تجربه هاي علمي در شعر ضدترين لحظه ها شکل مي گيرند و حال آنکه شاعر در ناخودآگاه ترين لحظه هاي خود دست به تجربه و کشف مي زند. اين حقيقت را مولوي به زيبايي گوشزد مي کند‏:

‏تو مپندار که من شعر به خود مي گويم
‏تا که هشيارم و بيدار يک دم نزنم

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق بررسي شعر نو( نيمايي) 18 ص , بررسي شعر نو( نيمايي) 18 ص , دانلود تحقیق بررسي شعر نو( نيمايي) 18 ص , بررسي , شعر , نو( , نيمايي) , 18 , ص , تحقیق ,

[ بازدید : 12 ]

[ پنجشنبه 27 مرداد 1401 ] 15:09 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق بررسی شعر نو( نیماسی) 17 ص

تحقیق بررسی شعر نو( نیماسی) 17 ص

تحقیق-بررسی-شعر-نو(-نیماسی)-17-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 20 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏2
‏فهرست ‏ موضوع: بررسی شعر نو( نیماسی)
‏صفحه
‏1
‏3
‏6
‏7
‏12
‏عنوان
‏زبان شعر نو( نیماسی)
‏گذری بر ابهام در شعر نو
‏ویژگی ها و سویه های مدرن
‏نوآوری نحوی در شعر نو
‏داستان پردازی اشعار شعر نو
‏زبان شعر نو( نیماسی)
‏پیدا‏س‏ت زبان گفتار و زبان شعر دراجزاء با یکدیگر وجه اشتراک دارند. در هر دو نحوه ی بیان« واژه» عنصر اساسی و بنیادین است. اصولاً زبان از ترکیب و هم نشینی واژگان در یک ساختار منظم بوجود می آید. لیکن آنچه مرز میان این دو نحوه ی بیان است شکل برخورد گوینده( یا شاعی با واژه برخورد واژه ها با یکدیگر در شعر و کارکرد خاص آنها می باشد. گفته شد« برخورد واژه ها در شعر» زیرا« اگر میان واژه ها برخوردی نباشد، شعر بوجود نمی آید. شعر از زبان فراتر رفته، قواد آن را در هم می ریزد میان واژگاه جابجایی پیش می آید این، یعنی برخورد واژه ها‏1- محمد حقوقی، شعر و شاعران، ص 2-341
‏2- محمد تقی غیاثی سبک شناسی ساختار، ص 16
‏ که موجد ساختاری به نام شعر است. در زبان گفتار صرفاً یک نشانه ااست به اشیایی آنکه تصویر شوند گفته می شوند. گوینده در زبان گفتار آنها را به نام می خواند بی آنکه نشانی نشان دهد. لیکن در زبان شعر، واژه نام شیء نیست، خودشیء است و شاعر بی آنکه بگوید نشان می دهد و مخاطب بجای آنکه بشوند می بیند. فرانسیس پونژ
‏2
‏3- Francis Ponge‏ (1899-1988) شاعر فرانسوی
‏ می گوید:
‏« هرگز واژهای را از نزدیک دیده اید؟ واژه ای را بردارید ؟ خوب بچرخانید و به حالتهای مختلف درآورید تا عین مصداق خود شود.» خود پونژ واژه ی « کروش»Croche‏ (= کوزه) را مورد بررسی شاعرانه قرار داد و ادعا کرد که هر صرف این واژه بیانگر جایی از کوره ی گلی است. بعقیده او هیچ واژه ی دیگری رنگ کوزه ندارد.‏ ‏این است جایگاه واژه در شعر.
‏ آنچه مسلم است این است که شعر هنری زبانی است مثل زبان از عناصری چون واژه و لحن در یک ساختار دقیق ساخته شده و از این نظر نیز از جهات صوری، کاملاً مطنبق با زبان گفتار است. و اگر آن 2 سطح را بنگریم کاملاً یکی شان می یابیم، زیرا هر دو از ابزار و مصالح مشترکی شکل گرفته اند، فقط با نگریستن از دیگرسو، با چشمانی که طور دیگری ‏ببیند، می توان شکاف عمیقی و فاصله میان آن دو نحوه بیان را دریافت. واژه در زبان گفتار یک علامت است و در شعر معنا. ساختار در زبان گفتار- اگر باشد- زائیده ی تصادف با مصالحی ا ز تسامح است؛ و ساختار در شعر، نتیجه ی هوشمندی ب ابزاری از ذوق و زیبایی است؛ و گاه چنان نظام مند که نتوان خشتی را جای خشتی نهاد بی آنکه به معماری زییاشناختی آن آسیبی وارد شود.
‏مختصر آنکه زبان شعر معانی خاص را ر هم می ریزد تا از مستقیم گویی بگریزد و انتقال دهنده ی معناهایی باشد که در ذهن شاعر به بلوغ رسیده است. و از این نظر،نه تنها با زبان گفتار که با زبان علم نیز که بخاطر دقت و تأکید ناشی از روح علمی و تحقیقی، نافی رمزگویی و تعدد و تنوع معانی است، متفاوت است.
‏3
‏اساساً فرق علم و کشفیات علمی با تجربه های شعری در این است که تجربه های علمی در شعر ضدترین لحظه ها شکل می گیرند و حال آنکه شاعر در ناخودآگاه ترین لحظه های خود دست به تجربه و کشف می زند. این حقیقت را مولوی به زیبایی گوشزد می کند:

‏تو مپندار که من شعر به خود می گویم
‏تا که هشیارم و بیدار یک دم نزنم
‏بی شک زبان چنین فرآورده ای بطور ذاتی تابع احساس ناخودآگاه است. نه تابع قوانین حاکم بر زبان
‏گذری بر ابهام در شعر نو
‏ابهام در شعر نو و معاصر ناشی از زبان است و گاه در بیان شاعرانه محاکمات شعری است و گاه در فطرت و ذات آن.
‏ شاعر سعی می کند که در این مقاله به ابهام هاس هسندی( شاعرانه و نیمه شاعرانه) بپردازد. آنها با بکارگیری صور خیالی که در محکمات شعری خود می آفرینند شعر را تا حدود زیادی مبهم می سازد و معنا را در پرده ای از خیال پنهان می کند تشبیهات، کنایات، تمثیلها، و رفرمها .و .... کلام آنها را دشوار می کند.
‏ابهام (Ambignty)‏ : در حوزه ی بدیع سخنی است که احماق د ویا چند معنی متقابل دارد.
‏4
‏امپسون در کتاب« هفت نوع ابهام» خود معتقد است« درهر جز کلامی که واکنش های متعددی را برانگیزد ابهام وجود دارد و پایه شعر نو و شعر سرای خصوصاً در شعر نو همین ابهام است.
‏تأثیر فرهنگ مردم و مسایل تاریخی و اجتماعی بر شعر نیمایی:
‏ ‏ریشه های قومی احساس نیما برپهنه ی زمین فرورریخته و در خون مردم تنیده است. جانش جان نجیبی است که با خودش مرزوبوم می سوزد نیما که یکی از شاعران معاصر اس شاعری اجتماعی و نمادگر است و علت نمادگرایی او هم تأثیر اوضاع سیاسی زمان بر شعر اوست.
‏این شعر نو سرشار و همنواز رمز است و همین رمزها به ابهام شعر می افزایند. مهتاب می تواند رمز یک هادی روشن اندیشه باشد موج جریان در زندگی است است که بر آن تیره ی جامعه این شاعران خصوضاً نیما می گذرد.
‏ زبان شناسی در شعر نو از دیدگاه نیما
‏طرح آرای زبان شناسانه در سده ی اخیر تأثیر و تحولی در طرز تفکر تلقی و نگرش به ادبیات بوجود آورده است. در شعر زبان نقش شش گانه ای ارتباطی، به ترتیب، نقش عاطفی، ترغیبی، ارحاعی، فرازبانی، همدلی و نقش اوجی است را می آفریند.
‏هنجارگریزی بعنوان منظری تازه برای نگرش به ادبیات و شعر از مهمترین مسائل قابل توجه در شعر نو است. در شعر نیمایی وزن دست خورده است. نگاه به قافیه سنتی عوض شده است. نگاه زیبایی شناسانه به شعر از نگاه سنتی توجه به تشبیه استعاره و کنایه و .... است.

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق بررسی شعر نو( نیماسی) 17 ص , بررسی شعر نو( نیماسی) 17 ص , دانلود تحقیق بررسی شعر نو( نیماسی) 17 ص , بررسی , شعر , نو( , نیماسی) , 17 , ص , تحقیق ,

[ بازدید : 11 ]

[ پنجشنبه 27 مرداد 1401 ] 13:18 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق ارسطو و فن شعر

تحقیق ارسطو و فن شعر

تحقیق-ارسطو-و-فن-شعرلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 59 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏1-درباب شعروتقلید
‏سخن ما درباره شعرو انواع آن است، و اینکه خاصیت هر یک از آ‏«‏ انواع چیست و افسانه شعر را چگونه باید ساخت تا شعر خوب باشد، آنگاه سخن از اجزاء و از سایر اموری که به این بحث مربوط است خواهیم راند وبا رعایت ترتیب طبیعی نخست از ان امری آغاز می کنیم که به حسب ترتیب مقدم هست. شعر حماسی و شعر تراژدی و همچنین شعر کمدی ونظم دیتی رامب و همچنین بخش عمده هنر نی زدن و چنگ نواختن به طور کلی انواع تقلید به شمار می آیند. اما در عین حال در سه جهت با یکدیگر تفاوت دارند، زیرا با وسایل تقلید در آنها مختلف است، یا موضوع متفاوت است ویا شیوه تقلید در آن ها تفاوت دارد.
‏همان گونه که پاره ای مردم، بسیاری از چیزها را که از طریق صنعت ویا بر سبیل عادت، تصویر می کنند به وسیله الوان و نقوش تقلید می نمایند، و بعضی دیگر آ‏«‏ گونه چیزها را به وسیله اصوات تقلید می کنند، در هنرهای مذکور هم کار بر همین منوال است . تمام این هنر ها چیزها را به وسیله ایقاع و لغظ و آهنگ تقلید می کنند. نهایت آنکه این وسایل را گاهی با هم جمع می دارند و گاه جدا از یکدیگر به کار می برند، چنانکه در نی زدن و چنگ نواختن و هنرهایی از این گونه همچون هنز نواختن نی هایی که چند لوله دارد ، تقلید تنها به وسیله آهنگ و ایقاع انجام می گردد. در صورتیکه رقص فقط به وسیله ایقاع، وبدون آهنگ انجام می پذیرد و سبب این امر آن است که رقاصان به مدد ایقاع هایی که اشکال رقص تعبیر و بیان آنهاست طبایع اشخاص و آنچه را آنها انجام می دهند یا از آن رنج می برند تقلید می نمایند .
‏اما آن گونه هنر که به وسیله لفظ تقلید از امور می کند، خواه آن لفظ به صورت نثر باشد یا شعر ، وآن شعر هم خواه مرکب باشد از انواع و خواه ‏نوعی واحد باشد تا هب امروز نام خاصی ندارد و هیچ لفظ مشترکی نیست که آن را بتوان به یطور یکسان، هم بر اداهای مقلدانه سوفرون و کسنارک اطلاق کرد وهم بر مکالمات سقراط ، یا اینکه هم برداستانهایی که در وزن ثلاثی سروده می شود و هم بر مکالمات اطلاق نمود وهم بر اشعاری که در مراثی ساخته می شود و امثال آنها، الا آنکه مردم را عادت بر این است که بین نوع اشعار و اوزان آنها حکم به اتحاد می کنند و بدین ملاحظه بعضی گویندگان را مرثیه پرداز و بعضی از حماسه سرا نام می نهند اما لفظ شاعر را بر همه اطلاق می کنند. لیکن آنها را نه از بابت موضوع و ماهیت کارشان شاعر می خوانند، بلکه فقط از بابت وزنی که در سخنان خویش به کار می برند چنانکه اگر کسی هم مطلبی از مقوله علم طب یا حکمت طبیعی را به سخن موزون اداکند برسبیل عادت او را نیز شاعر می خوانند. در صورتیکه بین سخن هومر و سخن انباذ قلس جزدر وزن هیچ شباهت ونیست و از انی رو صواب آن است که ازین دو یکی ار شاعر بخوانیم و آن دیگر را اگر حکیم طبیعی بخوانیم اولیتر است ، و همچنین اگر کسی اثری به وجود بیاورد که از مقوله تقلید باشد، و در آ‏«‏ تمام اوزان مختلف را به هم در آمیزد چنانکه خرمون منظومه کنتورس ار ساخته است و اوزان مختلف را در آن بهم آمیخته است باید او را نیز شاعر بخوانیم، این هاست تفاوت هایی که در انی امورد باید در نظر گرفت . از فنون و هنرها بعضی هم هستند که تمام وسایل سابق الذکر را ، چون ایقاع و آواز و وزن به کارمی برند. مثل اشعار دیتی رامب، نوموس، تراژدی و هم کمدی، الا آنکه بعضی از این فنون، وسایل سه گانه ، مذکور را با هم به کار می برند و بعضی هر یک را جداگانه
‏2- ‏انواع شعر
‏کسانیکه تقلید می کنند کارشان توصیف کردارهای اشخاص است و این اشخاص نیز به حکم ضرورت یا نیکانند یا بدان چون اختلاف در سیرت تقریباً همواره به همین دو گونه منتهی می شود از آنکه تفاوت مردم همه در نیکو کاری و بدکاری است. اما کسانی را که شاعران وصف می کنند یا از حیث سیرت انها را برتر از آنچه هستند توصیف می کنند، یا فروتر از آنچه هستند و یا آنها را به حد میانه وصف می کنند و در این باب شاعران نظیر نقاشانند.
‏چنانکه پولی گنوت ، فی المثل مردم را بهتر از آنچه در واقع هستند تصویر می کرد و پوزون ، انها را بدتر از آنچه هستند تصویر می نمود. اما دیونی سیوس آنها را به همان گونه ، که در واقع چنان اند، نمایش می داد . ازین جا پیداست که هر یکی از انواع تقلید که آنها را برشمردیم از همنی جهات با یکدیگر تفاوت ها دارند و برحسب تفاوت موضوع با یکدیگر اختلاف پیدا کرده اند.
‏بدینگونه در رقص ودر نی زدن ودر چنگ نواختن نیز، همین تفاوت ها ممکن است پیش بیاید و همچنین در نثر وهم در شعری که با آواز همراه نباشد. چنانکه هومر فی المثل اشخاص داستان خویش را برتر از آنچه هستند تصویر می نماید و کلیو فون آنهارا چنان که هستند تصویر می نماید. اما همگون که از اهل ثاسوس بوده است و اولین سازنده اشعار پارودیا است، و همچنین نیکوخارس سازنده منظومه دییلیاد هر دو اشخاص داستان خویش را پست تر از آنچه هستند نمایش می دهد و این اختلاف در دیتی رامب و نوموس هم هست. چه ، دراین دوشیوه هم ممکن است مردم و اشخاص داستان به همان شیوه ای تصویر کرد که تیموثه و فیلوکس دز تصویر سیکلوپ ها کرده اند، و همین تفاوت است که تراژدی را هم از کمدی جدا می کند، زیرا این یکی مردم را فروتر از آنچه هستند تصویر می کند و آن دیگر برتر و بالاتر
‏.
‏3-انواع تقلید
‏تفاویت دیگر نیز بین این هنرها هست و آن مربوط است به شیوه ای که هر یک از آنها درتقلید دارند. چون ، شاعر در عین آنکه موضوع واحدی را با وسایل واحد ومشابه تقلید می کند، ممکن است آن ر‏ا به صورت روایت از زبان دیگری نقل کند، چنانکه هومر کرده است. یا آنکه از زبان خود گوینده و بی مداخله شخص راوی آن را نقل نماید ، ویا ممکن است که تمام اشخاص داستان را در حین حر کت ودر حال عمل تصویر بنماید.
‏این هاست تفاوت های سه گانه ای که در انواع تقلید ‏–‏چنانکه در آغاز سخن گفتیم ‏–‏ وجود دارد. تفاوت هایی که مربوط است به وسایط تقلید، به موضوع تقلید ، و به شیوه تقلید . بدین ترتیب، از یک نظر می توان گفت سوفو کل و هومر هر دو یک نوع تقلید می کنند، چون موضوع تقلید هر دو اعمال و اطوار اشخاصی است که برتر و بالاتر از ما هستند، و از جهت دیگر نیز می توان گفت سوفوکل و اریستوفان هر دویک نوع تقلید می کنند چون هر دوشان اعمال و اطوار اشخاصی را تقلید می کنند که درحال عمل و حرکت هستند.

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق ارسطو و فن شعر , ارسطو و فن شعر , دانلود تحقیق ارسطو و فن شعر , ارسطو , و , فن , شعر , تحقیق ,

[ بازدید : 12 ]

[ چهارشنبه 26 مرداد 1401 ] 4:48 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق انديشه ديني در شعر فارسي 40 ص

تحقیق انديشه ديني در شعر فارسي 40 ص

تحقیق-انديشه-ديني-در-شعر-فارسي-40-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 54 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏انديشه ديني در شعر فارسي
‏براي درك جايگاه شعر در شريعت، از بررسي نگاه كلي اسلام به هنر بايد شروع كرد، ‏سپس منظرها و نظريه هاي گوناگون را در مواجهه با شعر و شاعر بررسيد. در نوشتار پيش ‏رو، نگاه هاي مخالف و موافق بررسي شده است. در ادامه، از چهره هنر و شعر در روايات ‏ديني سخن رفته و در پايان نيز نام و ياد مختصري از چند شاعر بزرگ پارسي گوي شده ‏است. ذكر اين چند تن، بدان رو است كه خواننده از باب مشت نمونه خروار دريابد كه شعر ‏فارسي در بن مايه ها و پيكر خود ، وامدار انديشه هاي ديني و عرفاني است. بدين رو در ‏مثال ها و ابيات، بيشتر به محتوا نظرشده ‏است.

‏مقدمه‌
‏اگر در چارچوبه‌ تعريف‌ ديني‌ هنر، چند كلمه‌ را در نظر بياوريم‌ كه‌ شاكله‌ و ساختمان‌ اصلي‌ اين‌ تعريف‌ با آنها سامان‌ يابد، بدون‌ ترديد و تامل‌ كلمه‌ «تعهّد» يكي‌ از آن‌ كلمات‌ است‌. اديان‌ مختلف‌ با تكيه‌ بر اصول‌ اعتقادي‌ و مباني‌ فكري‌ خاص‌ خود بر الزام‌ چنين‌ كلمه‌اي‌در ساختار تعريف‌ هنر توافق‌ دارند و استنباطي‌ كه‌ اين‌ اديان‌ از مقوله‌هاي‌ هنري‌ دارند، برخاسته‌ از همين‌ رويكرد معنوي‌ و خاصّيت‌ دروني‌ و بار انديشگي‌ هنرها است‌. بنابراين‌ با نظرداشت‌ِ چنين‌ نكته‌اي‌، در مي‌يابيم‌ كه‌ در عُرف‌ و منطق‌ اديان‌ و مذاهب‌ و نحله‌هاي‌ گوناگون‌وابسته‌ به‌ آنها، هنري‌ مورد تاييد است‌ كه‌ به‌ نحوي‌ متعهّد و آرماني‌ و در خدمت‌ ايدئولوژي‌ و ارزش‌هاي‌ ديني‌ قرار گرفته‌ باشد و با توجه‌ به‌ همين‌ نكته‌، هنري‌ كه‌ خاستگاه‌ انديشه‌اي‌ ندارد وهيچ‌ مسئوليتي‌ را در حوزه‌ اجتماعي‌ نمي‌پذيرد، جايگاه‌ شايسته‌اي‌ نيز در فرهنگ‌ديني‌ نمي‌يابد.
‏انديشه ديني در شعر فارسي
‏براي درك جايگاه شعر در شريعت، از بررسي نگاه كلي اسلام به هنر بايد شروع كرد، ‏سپس منظرها و نظريه هاي گوناگون را در مواجهه با شعر و شاعر بررسيد. در نوشتار پيش ‏رو، نگاه هاي مخالف و موافق بررسي شده است. در ادامه، از چهره هنر و شعر در روايات ‏ديني سخن رفته و در پايان نيز نام و ياد مختصري از چند شاعر بزرگ پارسي گوي شده ‏است. ذكر اين چند تن، بدان رو است كه خواننده از باب مشت نمونه خروار دريابد كه شعر ‏فارسي در بن مايه ها و پيكر خود ، وامدار انديشه هاي ديني و عرفاني است. بدين رو در ‏مثال ها و ابيات، بيشتر به محتوا نظرشده ‏است.

‏مقدمه‌
‏اگر در چارچوبه‌ تعريف‌ ديني‌ هنر، چند كلمه‌ را در نظر بياوريم‌ كه‌ شاكله‌ و ساختمان‌ اصلي‌ اين‌ تعريف‌ با آنها سامان‌ يابد، بدون‌ ترديد و تامل‌ كلمه‌ «تعهّد» يكي‌ از آن‌ كلمات‌ است‌. اديان‌ مختلف‌ با تكيه‌ بر اصول‌ اعتقادي‌ و مباني‌ فكري‌ خاص‌ خود بر الزام‌ چنين‌ كلمه‌اي‌در ساختار تعريف‌ هنر توافق‌ دارند و استنباطي‌ كه‌ اين‌ اديان‌ از مقوله‌هاي‌ هنري‌ دارند، برخاسته‌ از همين‌ رويكرد معنوي‌ و خاصّيت‌ دروني‌ و بار انديشگي‌ هنرها است‌. بنابراين‌ با نظرداشت‌ِ چنين‌ نكته‌اي‌، در مي‌يابيم‌ كه‌ در عُرف‌ و منطق‌ اديان‌ و مذاهب‌ و نحله‌هاي‌ گوناگون‌وابسته‌ به‌ آنها، هنري‌ مورد تاييد است‌ كه‌ به‌ نحوي‌ متعهّد و آرماني‌ و در خدمت‌ ايدئولوژي‌ و ارزش‌هاي‌ ديني‌ قرار گرفته‌ باشد و با توجه‌ به‌ همين‌ نكته‌، هنري‌ كه‌ خاستگاه‌ انديشه‌اي‌ ندارد وهيچ‌ مسئوليتي‌ را در حوزه‌ اجتماعي‌ نمي‌پذيرد، جايگاه‌ شايسته‌اي‌ نيز در فرهنگ‌ديني‌ نمي‌يابد.
‏انديشه ديني در شعر فارسي
‏براي درك جايگاه شعر در شريعت، از بررسي نگاه كلي اسلام به هنر بايد شروع كرد، ‏سپس منظرها و نظريه هاي گوناگون را در مواجهه با شعر و شاعر بررسيد. در نوشتار پيش ‏رو، نگاه هاي مخالف و موافق بررسي شده است. در ادامه، از چهره هنر و شعر در روايات ‏ديني سخن رفته و در پايان نيز نام و ياد مختصري از چند شاعر بزرگ پارسي گوي شده ‏است. ذكر اين چند تن، بدان رو است كه خواننده از باب مشت نمونه خروار دريابد كه شعر ‏فارسي در بن مايه ها و پيكر خود ، وامدار انديشه هاي ديني و عرفاني است. بدين رو در ‏مثال ها و ابيات، بيشتر به محتوا نظرشده ‏است.

‏مقدمه‌
‏اگر در چارچوبه‌ تعريف‌ ديني‌ هنر، چند كلمه‌ را در نظر بياوريم‌ كه‌ شاكله‌ و ساختمان‌ اصلي‌ اين‌ تعريف‌ با آنها سامان‌ يابد، بدون‌ ترديد و تامل‌ كلمه‌ «تعهّد» يكي‌ از آن‌ كلمات‌ است‌. اديان‌ مختلف‌ با تكيه‌ بر اصول‌ اعتقادي‌ و مباني‌ فكري‌ خاص‌ خود بر الزام‌ چنين‌ كلمه‌اي‌در ساختار تعريف‌ هنر توافق‌ دارند و استنباطي‌ كه‌ اين‌ اديان‌ از مقوله‌هاي‌ هنري‌ دارند، برخاسته‌ از همين‌ رويكرد معنوي‌ و خاصّيت‌ دروني‌ و بار انديشگي‌ هنرها است‌. بنابراين‌ با نظرداشت‌ِ چنين‌ نكته‌اي‌، در مي‌يابيم‌ كه‌ در عُرف‌ و منطق‌ اديان‌ و مذاهب‌ و نحله‌هاي‌ گوناگون‌وابسته‌ به‌ آنها، هنري‌ مورد تاييد است‌ كه‌ به‌ نحوي‌ متعهّد و آرماني‌ و در خدمت‌ ايدئولوژي‌ و ارزش‌هاي‌ ديني‌ قرار گرفته‌ باشد و با توجه‌ به‌ همين‌ نكته‌، هنري‌ كه‌ خاستگاه‌ انديشه‌اي‌ ندارد وهيچ‌ مسئوليتي‌ را در حوزه‌ اجتماعي‌ نمي‌پذيرد، جايگاه‌ شايسته‌اي‌ نيز در فرهنگ‌ديني‌ نمي‌يابد.
‏انديشه ديني در شعر فارسي
‏براي درك جايگاه شعر در شريعت، از بررسي نگاه كلي اسلام به هنر بايد شروع كرد، ‏سپس منظرها و نظريه هاي گوناگون را در مواجهه با شعر و شاعر بررسيد. در نوشتار پيش ‏رو، نگاه هاي مخالف و موافق بررسي شده است. در ادامه، از چهره هنر و شعر در روايات ‏ديني سخن رفته و در پايان نيز نام و ياد مختصري از چند شاعر بزرگ پارسي گوي شده ‏است. ذكر اين چند تن، بدان رو است كه خواننده از باب مشت نمونه خروار دريابد كه شعر ‏فارسي در بن مايه ها و پيكر خود ، وامدار انديشه هاي ديني و عرفاني است. بدين رو در ‏مثال ها و ابيات، بيشتر به محتوا نظرشده ‏است.

‏مقدمه‌
‏اگر در چارچوبه‌ تعريف‌ ديني‌ هنر، چند كلمه‌ را در نظر بياوريم‌ كه‌ شاكله‌ و ساختمان‌ اصلي‌ اين‌ تعريف‌ با آنها سامان‌ يابد، بدون‌ ترديد و تامل‌ كلمه‌ «تعهّد» يكي‌ از آن‌ كلمات‌ است‌. اديان‌ مختلف‌ با تكيه‌ بر اصول‌ اعتقادي‌ و مباني‌ فكري‌ خاص‌ خود بر الزام‌ چنين‌ كلمه‌اي‌در ساختار تعريف‌ هنر توافق‌ دارند و استنباطي‌ كه‌ اين‌ اديان‌ از مقوله‌هاي‌ هنري‌ دارند، برخاسته‌ از همين‌ رويكرد معنوي‌ و خاصّيت‌ دروني‌ و بار انديشگي‌ هنرها است‌. بنابراين‌ با نظرداشت‌ِ چنين‌ نكته‌اي‌، در مي‌يابيم‌ كه‌ در عُرف‌ و منطق‌ اديان‌ و مذاهب‌ و نحله‌هاي‌ گوناگون‌وابسته‌ به‌ آنها، هنري‌ مورد تاييد است‌ كه‌ به‌ نحوي‌ متعهّد و آرماني‌ و در خدمت‌ ايدئولوژي‌ و ارزش‌هاي‌ ديني‌ قرار گرفته‌ باشد و با توجه‌ به‌ همين‌ نكته‌، هنري‌ كه‌ خاستگاه‌ انديشه‌اي‌ ندارد وهيچ‌ مسئوليتي‌ را در حوزه‌ اجتماعي‌ نمي‌پذيرد، جايگاه‌ شايسته‌اي‌ نيز در فرهنگ‌ديني‌ نمي‌يابد.

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق انديشه ديني در شعر فارسي 40 ص , انديشه ديني در شعر فارسي 40 ص , دانلود تحقیق انديشه ديني در شعر فارسي 40 ص , انديشه , ديني , در , شعر , فارسي , 40 , ص , تحقیق ,

[ بازدید : 11 ]

[ چهارشنبه 26 مرداد 1401 ] 1:11 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق تحلیل شعر فروغ فرخزاد 15 ص

تحقیق تحلیل شعر فروغ فرخزاد 15 ص

تحقیق-تحلیل-شعر-فروغ-فرخزاد-15-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 19 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏تحلیل شعر فروغ‏........................‏..................................................‏.........‏............. &‏ 1
‏تحلیل شعر فروغ فرخزاد
‏ ‏تحل‏ی‏ل‏ ‏احمد‏ ‏شاملو‏ ‏از‏ ‏شعر‏ ‏فروغ‏ ‏فرخزاد‏
‏شعر‏ ‏فروغ‏ ‏هم‏ی‏شه‏ ‏برا‏ی‏ ‏من‏ ‏ی‏ک‏ ‏چ‏ی‏ز‏ ‏ز‏ی‏با‏ ‏بوده‏ ‏است،‏ ‏اگر‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏صفت‏ ‏برا‏ی‏ ‏ب‏ی‏ان‏ ‏ک‏ی‏ف‏ی‏ت‏ ‏شعر‏ ‏فروغ‏ ‏کاف‏ی‏ ‏باشد‏.
‏فروغ،‏ ‏تا‏ ‏آن‏ ‏حد‏ی‏ ‏که‏ ‏من‏ ‏م‏ی‏ ‏شناسم‏ ‏و‏ ‏به‏ ‏من‏ ‏اجازه‏ ‏م‏ی‏ ‏دهد‏ ‏که‏ ‏قضاوت‏ ‏کنم،‏ ‏در‏ ‏شعرش‏- ‏همچنانکه‏ ‏در‏ ‏زندگ‏ی‏- ‏ی‏ک‏ ‏جستجوگر‏ ‏بود‏. ‏من‏ ‏هرگز‏ ‏در‏ ‏شعر‏ ‏فروغ‏ ‏نرس‏ی‏دم‏ ‏به‏ ‏آنجا‏یی‏ ‏که‏ ‏بب‏ی‏نم‏ ‏فروغ‏ ‏به‏ ‏ی‏ک‏ ‏چ‏ی‏ز‏ ‏خاص‏ی‏ ‏رس‏ی‏ده‏ ‏باشد‏. ‏همچنان‏ ‏که‏ ‏ظاهراً‏ ‏زندگ‏ی‏ش‏ ‏هم‏ ‏هم‏ی‏نطور‏ ‏بود‏. ‏ی‏عن‏ی‏ ‏فروغ‏ ‏چ‏ی‏ز‏ ‏مع‏ی‏ن‏ی‏ ‏را‏ ‏جستجو‏ ‏نم‏ی‏ ‏کرد‏. ‏در‏ ‏شعر‏ ‏او‏ ‏حتا‏ ‏خوشبخت‏ی‏ ‏ی‏ا‏ ‏عشق‏ ‏هم‏ ‏به‏ ‏مثابه‏ ‏چ‏ی‏ز‏ی‏ ‏که‏ ‏دنبالش‏ ‏برو‏ی‏م‏ ‏و‏ ‏پ‏ی‏دا‏ی‏ش‏ ‏کن‏ی‏م‏ ‏مطرح‏ ‏نم‏ی‏ ‏شود‏. ‏او‏ ‏در‏ ‏زندگ‏ی‏ ‏اش‏ ‏هم‏ ‏هرگز‏ ‏دنبال‏ ‏ی‏ک‏ ‏چ‏ی‏ز‏ ‏خاص‏ ‏نرفت،‏ ‏خواه‏ ‏به‏ ‏وس‏ی‏له‏&#‏۶۵۲۶۳; ‏شعر،‏ ‏خواه‏ ‏به‏ ‏وس‏ی‏له‏&#‏۶۵۲۶۳; ‏ف‏ی‏لم‏ ‏و‏ ‏خواه‏ ‏به‏ ‏وس‏ی‏له‏&#‏۶۵۲۶۳; ‏هر‏ ‏عامل‏ ‏د‏ی‏گر‏. ‏من‏ ‏او‏ ‏را‏ ‏هم‏ی‏شه‏ ‏به‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏صورت‏ ‏شناختم‏ ‏که‏ ‏رسالت‏ ‏خودش‏ ‏را‏ ‏در‏ ‏حد‏ ‏جستجو‏ ‏کردن‏ ‏پا‏ی‏ان‏ ‏داد‏.
‏من‏ ‏هرگز‏ ‏ند‏ی‏دم‏ ‏که‏ ‏فروغ‏ ‏چ‏ی‏ز‏ی‏ ‏را‏ ‏پ‏ی‏دا‏ ‏کند‏ ‏و‏ ‏آن‏ ‏چ‏ی‏ز‏ ‏قانعش‏ ‏بکند‏. ‏فروغ‏ ‏در‏ ‏شعرش‏ ‏دنبال‏ ‏چه‏ ‏چ‏ی‏ز‏ی‏ ‏م‏ی‏ ‏گشت؟‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏برا‏ی‏ ‏من‏ ‏شا‏ی‏د‏ ‏به‏ ‏عنوان‏ ‏عظمت‏ ‏کار‏ ‏فروغ‏ ‏و‏ ‏اهم‏ی‏ت‏ ‏او‏ ‏مطرح‏ ‏بشود‏. ‏من‏ ‏دلم‏ ‏م‏ی‏ ‏خواهد‏ ‏فروغ‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏طور‏ی‏ ‏باشد‏. ‏ی‏عن‏ی‏ ‏واقعاً‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏جور‏ی‏ ‏فروغ‏ ‏را‏ ‏دوست‏ ‏م‏ی‏ ‏داشتم‏. ‏م‏ی‏ ‏د‏ی‏دم‏ ‏آدم‏ی‏ ‏است‏ ‏که‏ ‏فقط‏ ‏جستجو‏ ‏م‏ی‏ ‏کند،‏ ‏اما‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏که‏ ‏چه‏ ‏چ‏ی‏ز‏ ‏را‏ ‏جستجو‏ ‏م‏ی‏ ‏کند،‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏شا‏ی‏د‏ ‏برا‏ی‏ ‏خود‏ ‏او‏ ‏هم‏ ‏مهم‏ ‏نبود‏. ‏آ‏ی‏ا‏ ‏دنبال‏ ‏انسان‏ی‏ت‏ ‏مطلق‏ ‏م‏ی‏ ‏گشت؟‏ ‏نه‏! ‏آ‏ی‏ا‏ ‏دنبال‏ ‏عشق‏ی‏ ‏م‏ی‏ ‏گشت‏ ‏که‏ ‏وس‏ی‏له‏ ‏ا‏ی‏ ‏باشد‏ ‏برا‏ی‏ ‏خوشبخت‏ی‏
‏تحلیل شعر فروغ‏........................‏..................................................‏.........‏............. &‏ 2
‏اش؟‏ ‏نه‏! ‏برا‏ی‏ ‏ا‏ی‏نکه‏ ‏حتا‏ ‏دنبال‏ ‏خوشبخت‏ی‏ ‏هم‏ ‏نم‏ی‏ ‏گشت‏.
‏همه‏ ‏چ‏ی‏ز‏ ‏را‏ ‏م‏ی‏ ‏د‏ی‏د‏ ‏و‏ ‏همه‏ ‏چ‏ی‏ز‏ ‏را‏ ‏دوست‏ ‏داشت‏. ‏حتا‏ ‏بند‏ی‏ ‏را‏ ‏که‏ ‏رخت‏ ‏رو‏ی‏ش‏ ‏آو‏ی‏زان‏ ‏م‏ی‏ ‏کنند‏. ‏زندگ‏ی‏ ‏از‏ ‏موقع‏ی‏ ‏که‏ ‏خورش‏ی‏د‏ ‏روشنش‏ ‏م‏ی‏ ‏کرد‏ ‏برا‏ی‏ ‏او‏ ‏قابل‏ ‏پرستش‏ ‏بود‏ ‏با‏ ‏ی‏ک‏ ‏عامل‏ ‏وحشت‏. ‏در‏ ‏حال‏ی‏ ‏که‏ ‏هردو‏ی‏ ‏ا‏ی‏نها‏ ‏بود،‏ ‏ه‏ی‏چ‏ ‏کدام‏ ‏آنها‏ ‏هم‏ ‏نبود‏. ‏او‏ ‏فقط‏ ‏م‏ی‏ ‏د‏ی‏د‏ ‏و‏ ‏دوست‏ ‏داشت،‏ ‏اما‏ ‏ه‏ی‏چ‏ ‏چ‏ی‏ز‏ ‏خاص‏ی‏ ‏در‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏زندگ‏ی‏ ‏نم‏ی‏ ‏جست‏. ‏و‏ ‏واقعاً‏ ‏آ‏ی‏ا‏ ‏قرن‏ ‏ما‏ ‏چنان‏ ‏قرن‏ی‏ ‏است‏ ‏که‏ ‏ما‏ ‏چ‏ی‏ز‏ی‏ ‏بجو‏یی‏م‏ ‏و‏ ‏چ‏ی‏ز‏ی‏ ‏ب‏ی‏اب‏ی‏م؟‏ ‏تصور‏ ‏نم‏ی‏ ‏کنم‏. ‏او‏ ‏حداقل‏ ‏به‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏حق‏ی‏قت‏ ‏رس‏ی‏ده‏ ‏بود‏ ‏که‏ ‏دنبال‏ ‏چ‏ی‏ز‏ی‏ ‏نگردد‏.
‏نم‏ی‏ ‏دانم‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏حرف‏ ‏تا‏ ‏چه‏ ‏حد‏ ‏م‏ی‏ ‏تواند‏ ‏از‏ ‏دهان‏ ‏من‏ ‏ب‏ی‏رون‏ ‏ب‏ی‏ا‏ی‏د،‏ ‏چون‏ ‏من‏ ‏خودم‏ ‏به‏ ‏عنوان‏ ‏ی‏ک‏ ‏شاعر‏ ‏شناخته‏ ‏شده‏ ‏ام‏. ‏بب‏ی‏ن‏ی‏د،‏ ‏من‏ ‏فکر‏ ‏م‏ی‏ ‏کنم‏ ‏هم‏ی‏شه‏ ‏ی‏ک‏ ‏شاعر،‏ ‏اعم‏ ‏از‏ ‏نقاش‏ ‏ی‏ا‏ ‏موس‏ی‏ق‏ی‏ ‏دان‏ ‏و‏ ‏غ‏ی‏ره‏- ‏چون‏ ‏من‏ ‏م‏ی‏ ‏خواهم‏ ‏همه‏&#‏۶۵۲۶۳; ‏ا‏ی‏نها‏ ‏را‏ ‏در‏ ‏کلمه‏&#‏۶۵۲۶۳; ‏شاعر‏ ‏خلاصه‏ ‏کنم‏- ‏هم‏ی‏شه‏ ‏ی‏ک‏ ‏آدم‏ ‏خوب‏ ‏و‏ ‏مهربان‏ ‏است‏. ‏بنابرا‏ی‏ن‏ ‏اگر‏ ‏بگو‏یی‏م‏ ‏فروغ‏ ‏دنبال‏ ‏مهربان‏ی‏ ‏و‏ ‏خوب‏ی‏ ‏م‏ی‏ ‏گشت،‏ ‏در‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏صورت‏ ‏او‏ ‏با‏ی‏د‏ ‏م‏ی‏ ‏رفت‏ ‏جلو‏ی‏ ‏آ‏ی‏نه‏ ‏و‏ ‏به‏ ‏خودش‏ ‏نگاه‏ ‏م‏ی‏ ‏کرد‏. ‏ا‏ی‏ن‏ ‏جستجو‏ ‏از‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏نظر‏ ‏هست‏ ‏که‏ ‏خط‏ ‏مع‏ی‏ن‏ ‏و‏ ‏هدف‏ ‏مع‏ی‏ن‏ی‏ ‏نداشت‏. ‏شا‏ی‏د‏ ‏واقعاً‏ ‏دنبال‏ ‏چ‏ی‏ز‏ی‏ ‏هم‏ ‏م‏ی‏ ‏گشت‏. ‏شا‏ی‏د‏ ‏به‏ ‏دنبال‏ ‏مرغ‏ ‏آب‏ی‏ ‏بود‏.
‏اما‏ ‏قدر‏ ‏مسلم‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏است‏ ‏که‏ ‏اسم‏ ‏آن‏ ‏مرغ‏ ‏آب‏ی‏ ‏حتا‏ "‏خوشبخت‏ی‏" ‏نبود‏. ‏شا‏ی‏د‏ ‏دنبال‏ ‏ی‏ک‏ ‏عروسک‏ ‏م‏ی‏ ‏گشت‏ ‏ی‏ا‏ ‏ی‏ک‏ ‏باز‏ی‏چه،‏ ‏و‏ ‏ی‏ا‏ ‏شا‏ی‏د‏ ‏دنبال‏ ‏ی‏ک‏ ‏حق‏ی‏قت‏ ‏بزرگ‏ ‏م‏ی‏ ‏گشت‏. ‏ه‏ی‏چ‏ ‏کدام‏ ‏ا‏ی‏نها‏ ‏را‏ ‏شعر‏ ‏او‏ ‏نشان‏ ‏نم‏ی‏ ‏دهد،‏ ‏و‏ ‏زندگ‏ی‏ ‏او‏ ‏لااقل‏ ‏به‏ ‏من‏ ‏نشان‏ ‏نم‏ی‏ ‏دهد‏. ‏شا‏ی‏د‏ ‏کسان‏ی‏ ‏که‏ ‏نزد‏ی‏کتر‏ ‏به‏ ‏او‏ ‏بودند‏ ‏و‏ ‏معاشرتها‏ی‏ ‏ز‏ی‏اد‏ی‏ ‏با‏ ‏او‏ ‏داشتند،‏ ‏بدانند‏ ‏که‏ ‏او‏ ‏پ‏ی‏ ‏جو‏ی‏ ‏چه‏ ‏چ‏ی‏ز‏ی‏ ‏بوده‏ ‏است‏.
‏تحلیل شعر فروغ‏........................‏..................................................‏.........‏............. &‏ 3
‏ما‏ ‏پس‏ ‏از‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏که‏ ‏فروغ‏ ‏را‏ ‏به‏ ‏قول‏ ‏اخوان‏ "‏پر‏ی‏شادخت‏" ‏م‏ی‏ ‏شناس‏ی‏م،‏ ‏و‏ ‏بعد‏ ‏از‏ ‏آنکه‏ ‏او‏ ‏را‏ ‏ی‏ک‏ ‏جسم‏ی‏ ‏م‏ی‏ ‏شناس‏ی‏م‏ ‏که‏ ‏به‏ ‏قول‏ ‏و‏ی‏کتور‏ ‏هوگو‏ ‏فقط‏ ‏وس‏ی‏له‏ ‏ا‏ی‏ ‏هست‏ ‏برا‏ی‏ ‏ا‏ی‏نکه‏ ‏روح‏ی‏ ‏به‏ ‏رو‏ی‏ ‏زم‏ی‏ن‏ ‏و‏ ‏م‏ی‏ان‏ ‏ما‏ ‏باق‏ی‏ ‏بماند،‏ ‏آنوقت‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏حرفها‏ ‏را‏ ‏پ‏ی‏ش‏ ‏م‏ی‏ ‏کش‏ی‏م‏.
‏کس‏ی‏ ‏که‏ ‏م‏ی‏ ‏رقصد‏ ‏به‏ ‏عق‏ی‏ده‏&#‏۶۵۲۶۳; ‏من‏ ‏ز‏ی‏با‏یی‏ ‏خطوط‏ ‏بدن‏ ‏را‏ ‏در‏ ‏حالات‏ ‏مختلف‏ ‏نه‏ ‏تنها‏ ‏نشان‏ ‏م‏ی‏ ‏دهد،‏ ‏بلکه‏ ‏ستا‏ی‏ش‏ ‏م‏ی‏ ‏کند‏. ‏فروغ‏ ‏معتقد‏ ‏به‏ ‏روح‏ی‏ ‏در‏ ‏ورا‏ی‏ ‏جسم‏ ‏نم‏ی‏ ‏توانسته‏ ‏باشد‏ ‏و‏ ‏خوشبخت‏ی‏ ‏را،‏ ‏شا‏ی‏د‏ ‏خوشبخت‏ی‏ها‏ی‏ ‏ی‏ک‏ ‏کم‏ی‏ ‏جسم‏ی‏تر‏ ‏را‏ ‏در‏ ‏هم‏ی‏ن‏ ‏چارچوب‏ ‏زندگ‏ی‏ ‏جستجو‏ ‏م‏ی‏ ‏کرد‏ ‏و‏ ‏از‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏لحاظ‏ ‏چقدر‏ ‏واقع‏ ‏ب‏ی‏ن‏ ‏و‏ ‏حق‏ی‏قت‏ ‏ب‏ی‏ن‏ ‏بود‏ ‏و‏ ‏ما‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏را‏ ‏در‏ ‏شعرش‏ ‏م‏ی‏ ‏ب‏ی‏ن‏ی‏م،‏ ‏اما‏ ‏همان‏ ‏طور‏ ‏که‏ ‏آن‏ ‏بالر‏ی‏ن‏ ‏ز‏ی‏با‏یی‏ ‏را‏ ‏جستجو‏ ‏م‏ی‏ ‏کند‏ ‏در‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏خطوط،‏ ‏و‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏خطوط‏ ‏را‏ ‏در‏ ‏حالات‏ ‏مختلف‏ ‏قرار‏ ‏م‏ی‏ ‏دهد‏ ‏و‏ ‏آنها‏ ‏را‏ ‏ستا‏ی‏ش‏ ‏م‏ی‏ ‏کند؛‏ ‏فروغ‏ ‏زندگ‏ی‏ ‏را‏ ‏در‏ ‏حالات‏ ‏مختلف‏ ‏جستجو‏ ‏م‏ی‏ ‏کند،‏ ‏برا‏ی‏ ‏آتکه‏ ‏ستا‏ی‏ش‏ ‏کند‏ ‏و‏ ‏ز‏ی‏با‏یی‏ها‏ی‏ ‏آن‏ ‏را‏ ‏نشان‏ ‏بدهد‏. ‏بب‏ی‏ن‏ی‏د‏ ‏که‏ ‏از‏ ‏زندگ‏ی‏ ‏تا‏ ‏مرگ،‏ ‏در‏ ‏ی‏ک‏ ‏شعر‏ی‏ ‏که‏ ‏معشوق‏ ‏خود‏ ‏را‏ ‏وصف‏ ‏م‏ی‏ ‏کند،‏ ‏تن‏ ‏معشوق‏ ‏را‏ ‏وصف‏ ‏م‏ی‏ ‏کند‏. ‏ا‏ی‏ن‏ ‏حالات‏ ‏مختلف‏ ‏را‏ ‏م‏ی‏ان‏ ‏دو‏ ‏قطب‏ ‏زندگ‏ی‏ ‏و‏ ‏مرگ‏ ‏قرار‏ ‏م‏ی‏ ‏دهد‏ ‏و‏ ‏ی‏ک‏ی‏ ‏به‏ ‏ی‏ک‏ی‏ ‏ستا‏ی‏ش‏ ‏م‏ی‏ ‏کند‏. ‏ما‏ ‏نم‏ی‏ ‏توان‏ی‏م‏ ‏در‏ ‏شعر‏ ‏فروغ‏ ‏به‏ ‏دنبا‏ی‏ ‏عشق‏ ‏به‏ ‏آن‏ ‏مفهوم‏ی‏ ‏که‏ ‏معمولاً‏ ‏در‏ ‏ادب‏ی‏ات‏ ‏و‏ ‏شعر‏ ‏ما‏ ‏بوده،‏ ‏باش‏ی‏م‏. ‏ی‏عن‏ی‏ ‏او‏ ‏دنبال‏ ‏ی‏ک‏ ‏مجهول‏ ‏مطلق‏ ‏نبوده‏ ‏است‏.
‏شا‏ی‏د‏ ‏جستجو‏ی‏ ‏او‏ ‏به‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏علت‏ ‏بوده‏ ‏که‏ ‏آنچه‏ ‏در‏ ‏ب‏ی‏ن‏ ‏تولد‏ ‏و‏ ‏مرگ‏ ‏ما‏ ‏ست،‏ ‏و‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏همه‏ ‏چ‏ی‏ز‏ ‏مبتذل‏ی‏ ‏که‏ ‏در‏ ‏زندگ‏ی‏ ‏هست‏ ‏نم‏ی‏ ‏توانسته‏ ‏انگ‏ی‏زه‏&#‏۶۵۲۶۳; ‏آن‏ ‏عشق‏ ‏بزرگ،‏ ‏و‏ ‏ان‏ ‏عشق‏ ‏عرفان‏ی‏،‏ ‏باشد‏. ‏شا‏ی‏د‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏جستجو‏یی‏ ‏ک‏ی‏هان‏ی‏ ‏بوده‏ ‏است‏. ‏شا‏ی‏د‏ ‏وقت‏ی‏ ‏فروغ‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏همه‏ ‏پست‏ی‏ ‏و‏ ‏ب‏ی‏چارگ‏ی‏ ‏روزانه‏ ‏را‏ ‏م‏ی‏ ‏د‏ی‏ده‏ ‏است،‏
‏تحلیل شعر فروغ‏........................‏..................................................‏.........‏............. &‏ 4
‏نم‏ی‏ ‏توانسته‏ ‏باور‏ ‏کند‏ ‏که‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏تن‏ ‏قالب‏ ‏و‏ ‏ظرف‏ ‏آنچنان‏ ‏چ‏ی‏ز‏ ‏بزرگ‏ی‏ ‏باشد‏ ‏که‏ ‏ما‏ ‏اسمش‏ ‏را‏ ‏عشق‏ ‏م‏ی‏ ‏گذار‏ی‏م‏ ‏و‏ ‏به‏ ‏هم‏ی‏ن‏ ‏لحاظ‏ ‏او‏ ‏فقط‏ ‏به‏ ‏جستجو‏ ‏م‏ی‏ ‏پردازد‏.
‏او‏ ‏گرد‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏ظرف‏ ‏م‏ی‏ ‏گردد،‏ ‏برا‏ی‏ ‏ا‏ی‏نکه‏ ‏شا‏ی‏د‏ ‏راه‏ی‏ ‏به‏ ‏آن‏ ‏حق‏ی‏قت‏ ‏نامعلوم‏ ‏پ‏ی‏دا‏ ‏کند‏. ‏حق‏ی‏قت‏ی‏ ‏که‏ ‏عظمتش‏ ‏را‏ ‏م‏ی‏ ‏شود‏ ‏حس‏ ‏کرد‏. ‏شا‏ی‏د‏ ‏او‏ ‏م‏ی‏ ‏خواسته‏ ‏ب‏ی‏ن‏ ‏تن‏ ‏و‏ ‏آن‏ ‏مفهوم‏ ‏عظ‏ی‏م‏ ‏رابطه‏ ‏ا‏ی‏ ‏پ‏ی‏دا‏ ‏کند‏. ‏شا‏ی‏د‏ ‏م‏ی‏ ‏خواسته‏ ‏به‏ ‏آن‏ ‏حق‏ی‏قت‏ی‏ ‏دست‏ ‏پ‏ی‏دا‏ ‏کند‏ ‏که‏ ‏در‏ ‏نظر‏ ‏شاعران‏ ‏پ‏ی‏ش‏ ‏از‏ ‏او‏ ‏و‏ ‏ما‏ ‏به‏ ‏صورت‏ ‏روح‏ ‏و‏ ‏عشق‏ ‏عرفان‏ی‏ ‏تعب‏ی‏ر‏ ‏م‏ی‏ ‏شده‏ ‏است‏.
‏من‏ ‏معتقدم‏ ‏که‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏جستجو‏ ‏تماماً‏ ‏با‏ ‏توف‏ی‏ق‏ ‏همراه‏ ‏بوده‏ ‏است‏. ‏درست‏ ‏مثل‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏است‏ ‏که‏ ‏ما‏ ‏بدون‏ ‏ا‏ی‏نکه‏ ‏ظاهراً‏ ‏قصد‏ی‏ ‏داشته‏ ‏باش‏ی‏م،‏ ‏ی‏عن‏ی‏ ‏قصد‏ی‏ ‏را‏ ‏ارائه‏ ‏بده‏ی‏م،‏ ‏م‏ی‏ ‏رو‏ی‏م‏ ‏از‏ ‏شهر‏ ‏ب‏ی‏رون‏ ‏و‏ ‏تو‏ی‏ ‏صحرا‏ ‏در‏ ‏جهت‏ی‏ ‏ی‏ا‏ ‏در‏ ‏جهات‏ ‏مختلف‏ ‏به‏ ‏راه‏ ‏م‏ی‏ ‏افت‏ی‏م‏. ‏ممکن‏ ‏است‏ ‏که‏ ‏ما‏ ‏اعلام‏ ‏نکرده‏ ‏باش‏ی‏م‏ ‏که‏ ‏به‏ ‏کجا‏ ‏م‏ی‏ ‏رو‏ی‏م‏ ‏و‏ ‏به‏ ‏چه‏ ‏کار‏ی‏ ‏م‏ی‏ ‏رو‏ی‏م‏. ‏اما‏ ‏آ‏ی‏ا‏ ‏خود‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏عمل‏ ‏نم‏ی‏ ‏تواند‏ ‏ی‏ک‏ ‏هدف‏ ‏و‏ ‏غا‏ی‏ت‏ی‏ ‏باشد؟‏ ‏ی‏عن‏ی‏ ‏قدم‏ ‏زدن،‏ ‏تفر‏ی‏ح‏ ‏کردن‏ ‏و‏ ‏لذت‏ ‏بردن‏ ‏از‏ ‏چشم‏ ‏اندازها‏ی‏ ‏اطراف‏. ‏من‏ ‏کلمه‏&#‏۶۵۲۶۳; ‏جستجو‏ ‏را‏ ‏در‏ ‏شعر‏ ‏فروغ‏ ‏به‏ ‏هم‏ی‏ن‏ ‏معن‏ی‏ ‏م‏ی‏ ‏گ‏ی‏رم‏.
‏فروغ‏ ‏جستجو‏ ‏م‏ی‏ ‏کند‏. ‏اما‏ ‏در‏ ‏حال‏ی‏ ‏که‏ ‏به‏ ‏جستجو‏ ‏م‏ی‏ ‏رود،‏ ‏ما‏ ‏را‏ ‏با‏ ‏چشم‏ ‏اندازها‏ی‏ ‏گاه‏ی‏ ‏فوق‏ ‏العاده‏ ‏ز‏ی‏با‏ ‏و‏ ‏اغلب‏ ‏خ‏ی‏ل‏ی‏ ‏ز‏ی‏با‏ی‏ ‏شعر‏ ‏خودش‏ ‏آشنا‏ ‏م‏ی‏ ‏کند‏.
‏م‏ی‏ ‏ب‏ی‏ن‏ی‏م‏ ‏که‏ ‏تو‏ی‏ ‏شعرش‏ ‏از‏ ‏زن‏ی‏ ‏حرف‏ ‏م‏ی‏ ‏زند‏ ‏که‏ ‏زنب‏ی‏ل‏ی‏ ‏به‏ ‏دست‏ ‏دارد‏ ‏و‏ ‏به‏ ‏خر‏ی‏د‏ ‏روزانه‏ ‏م‏ی‏ ‏رود‏. ‏د‏ی‏گر‏ ‏از‏ ‏ا‏ی‏ن‏ ‏عال‏ی‏ ‏تر‏ ‏چه‏ ‏چ‏ی‏ز‏ ‏را‏ ‏م‏ی‏ ‏شود‏ ‏ب‏ی‏ان‏ ‏کرد؟‏ ‏او‏ ‏تمام‏ ‏ا‏ی‏نها‏ ‏را‏ ‏به‏ ‏ما‏ ‏نشان‏ ‏م‏ی‏ ‏دهد‏. ‏تمام‏ ‏چ‏ی‏زها‏یی‏ ‏که‏ ‏در‏ ‏روز‏ ‏بارها‏ ‏از‏ ‏جلو‏ ‏چشم‏ ‏ما‏ ‏م‏ی‏ ‏گذرند‏ ‏و‏ ‏ما‏ ‏آنها‏ ‏را‏ ‏نم‏ی‏ ‏ب‏ی‏ن‏ی‏م‏. ‏در‏ ‏حق‏ی‏قت‏

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق تحلیل شعر فروغ فرخزاد 15 ص , تحلیل شعر فروغ فرخزاد 15 ص , دانلود تحقیق تحلیل شعر فروغ فرخزاد 15 ص , تحلیل , شعر , فروغ , فرخزاد , 15 , ص , تحقیق ,

[ بازدید : 12 ]

[ سه شنبه 25 مرداد 1401 ] 19:54 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

پاورپوینت قالب هاي شعر فارسي

پاورپوینت قالب هاي شعر فارسي

پاورپوینت-قالب-هاي-شعر-فارسيلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل :  powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد اسلاید : 49 اسلاید

 قسمتی از متن powerpoint (..ppt) : 
 

بــــــــسم اللّه الــــــــــرحمن الـــــــرحيم قالب هاي شعر فارسي
بيت ، مصراع و قافيه
بيت : به هر سطر از يك شعر بيت مي گويند .     ( نكته : كوچكترين واحد شعر يك بيت است .  )
مصراع ( مصرَع ) : هر بيت از دو قسمت تشكيل شده است كه هر قسمت يك مصراع نام دارد .  ( نكته : كمترين مقدار سخن آهنگين را مصراع مي نامند . )
مثال :           بشنو اين ني چون شكايت مي كند        از جــدايي ها حــكايـت مـي كند
قافيه : به كلمات غير تكراري گفته مي شود كه در پايان بيت ها و مصراع ها مي آيند ، بطوري كه يك يا چند حرف آخر آنها با هم مشترك است .
نكته (1) : حرف يا حروفي كه در كلمات قافيه مشترك مي آيند « حروف قافيه » نام دارند .
مثال (1) :     آتـش عشـق است كانـدر ني فتــاد            جـوشش عشـق است كانـدر مـي فتـاد
مثال (2) :      سرآن ندارد امـشب كه برآيد آفتابي         چه خيالها گـذر كـرد و گذر نكرد خوابي
                به چه ديرماندي اي صبح كه جان مابرآمد           بـزه كــردي و نكـردند مـوذنـان صـوابـي
نكته (2) : اگر دو كلمه قافيه در تلفظ يكسان ، ولي در معني متفاوت باشند قافيه درست است .
مثال :          آتش است اين بانگ ناي و نيست باد             هـر كـه اين آتـش نـدارد نيـست بـاد   
توضيح : اين بيت داراي دو قافيه است كه هر دو كلمه قافيه ، از نظر شكل ظاهري با هم يكسان هستند امّا از جهت معني با هم فرق دارند . بطوري كه نيست در مصراع اول فعل و در مصراع دوم اسم مي باشد
و كلمه باد در مصراع اوّل اسم ، امّا در مصراع دوم فعل دعا است .
قافيه مياني ، بيت مقفّي و بيت مُصرّع
قافيه مياني : گاهي براي غني تر كردن موسيقي شعر علاوه بر قافيه پاياني ، قافيه اي در ميان مصراع مي آيد كه به آن قافيه مياني گويند .
مثال :   ملكا ذكر تو گويم كه تـو پـاكي و خـدايي     نروم جز به همـان ره كه تـوام راه نمـايي
        همه در گاه تو جويم همه از فضل تو پويم        همه توحيد تو گويم كه به توحيد سزايي
بيت مُقفّي : ابياتي كه مصراع هاي دوم آنها هم قافيه باشند .
مثال: نه چـنان گناهـكارم كه به دشمـــنم سپاري     تو به دست خويش فرماي اگرم كني عذابي
    دل همچوسنگت اي دوست به آب چشم سعدي     عجب است اگر نگـردد كه بگـردد آسيـابي
بيت مُصرّع : به بيتي گفته مي شود كه در هر دو مصراع آن قافيه رعايت شده باشد .
مثال : زميـن گشـت روشـن تـر از آسمـان    جهـانـي خـروشـان و آتــش دمــان
رديف ،تخلّص، توضيح و نكات مورد توّجه
رديف : كلمات يا كلماتي است كه بعد از قافيه در پايان مصراع ها و ابيات مي آيند و عيناً از نظر لفظ و معني يكسان مي باشند .
مثال :            برق با شوقم شـراري بيش نيـست           شعله ، طفل ني سـواري بيش نيست
                  آرزوهــاي  دو  عــالــم   دستــگـاه           از كــف خـاكـم غبـاري بيش نيست  
تذكّر : بيت اوّل اين شعر مصرّع و دو بيت با هم مقفّي هستند .
ياد آوري : اگر دو كلمه پايان مصراع ها يا ابيات در تلفظ يكسان امّا در معني متفاوت باشند ، رديف به حساب نمي آيند بلكه قافيه هستند .
  مثال :            خــرامـان بشـــد ســـوي آب روان           چنـان چـون شـده ، بـاز جـويد روان
توضيح : دو كلمه « روان» بيت بالا قافيه اند زيرا كلمه « روان » در مصراع اول به معني روح و جان آمده است .
نكته (1) : بيت يا شعري كه داراي رديف باشد ، مردّف ناميده مي شود .
نكته (2) : آوردن رديف در شعر اجباري نيست امّا اگر شاعر بخواهد از رديف استفاده كند بلافاصله آن را بعد از قافيه مي آورد .
نكته (3) : آوردن قافيه در شعر سنتي اجباري است ولي در شعر نو (نيمايي) جايگاه خاصي ندارد .
وزن شعر فارسي : آهنگي كه ازشنيدن مصراع هاي يك شعر در گوش ، احساس مي شود وزن نام دارد .
تخلّص : نام شعري شاعر است كه در ابيات پاياني شعر خود مي آورد .
نكته : تخلّص بيشتر در قالب شعري غزل و قصيده كاربرد دارد .
مثال (1) :       درشمار ار چه نياورد كـسي حافظ را           شكر كان محنت بي حد وشمار آخرشد
مثال (2) :       امـروز رو نكـرد به در گاه حق سنـا           فـردا به سـوي در گـه او با چه رو رود ؟   
« قالب هاي شعر فارسي »    تعريف قالب                       
تعريف قالب : قالب شكلي است كه قافيه ، به شعر مي بخشد و تفاوت قالب ها با يكديگر بسته به چگونگي قرار گرفتن قافيه آنهاست . ( در واقع نحوه بكارگيري قافيه تعيين كننده قالب شعر است ).
نكته : چنانچه نحوه ي بكار بگيري قافيه در بعضي از قالب هاي شعر فارسي مانند قصيده با غزل و رباعي با دو بيتي يكسان باشد مي توان به كمك تعداد ابيات ، محتوا و وزن شعر ، نوع قالب آن را مشخص كرد .
قالب هاي شعر فارسي عبارتنداز : قصيده ، غزل ، قطعه ، مثنوي ، رباعي ، دوبيتي ، چهار پاره ، ترجيع بند ، تركيب بند ، مسمّط ، مستزاد ، شعر فرد ( تك بيت ) و شعر نيمايي .

 

دانلود فایل

برچسب ها: پاورپوینت قالب هاي شعر فارسي , قالب هاي شعر فارسي , دانلود پاورپوینت قالب هاي شعر فارسي , قالب , هاي , شعر , فارسي , پاورپوینت ,

[ بازدید : 14 ]

[ دوشنبه 24 مرداد 1401 ] 3:08 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق تـــعـلق در شعر خداوندگار سخن و معانی ملک الکلام حضرت بیدل 23 ص ( ورد)

تحقیق تـــعـلق در شعر خداوندگار سخن و معانی ملک الکلام حضرت بیدل 23 ص ( ورد)

تحقیق-تـــعـلق-در-شعر-خداوندگار-سخن-و-معانی-ملک-الکلام-حضرت-بیدل-23-ص-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 26 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏2
‏تقديم: به دو آزاده مرد خرد و فرهنگ که انديشه هاشان هميشه‏ (‏ازآنچه رنگ تعلق پذيردآزاد است) و بوده،‏ ‏به ترتيب الفبا دکتر اکرم عثمان و استاد لطيف ناظمی.
‏تـــعـلق در شعر خداوندگار سخن و معانی ملک الکلام حضرت بیدل
‏سلیمان راوش
‏اشعار حضرت ابوالمعانی بیدل بدون شک چونان نردبان زرینه پله یی بسوی معراج بیان و معانی، کوه پیکرانه از سدة دوازدهم تا به امروزبر بلندای مفرغین شعر و ادب فرازینه است. در وصف بیدل اگر از پنجره اندیشة کشنچند اخلاص آبادی سر بدر آوریم او حضرت بیدل را در ستاوند بالا نشینان سخن و معانی چنین می ستاید: بربام اخضر این نه رواق سپهر، کوس ملک الکلامی بنام نامی او صدا می دهد، و قدسیان بالایی عرش نوبت مسلمی به اسم گرامی آن سخن آفرین می زنند، سالک شاهراهحقیقت و دانایی پرده بر انداز حجله نشینانمعانی، چهره گشای شاهدان مضامین نهانی، پیشوای اهل تجرید و سرحلقه ی اهل دید بود. در وصف ذات مجمع الکمالاتش هرچه نویسم کم است. دهلی به یمن قدوم میمنت لزوم آن بی پرده بحر طریقت حکم بسطام داشت.(١)
‏با تکیه به کلام این ستاینده حقیقت، بی تردید می توان اشعار بیدل را مجموعهء از معرفت علم الیقین وعلم الادب واشراق و عرفان دانست، که گنجینه این اشراق و عرفان جدا از مجاهل مذهبی زیر نام اشراق و عرفان میباشد. زیرا که در مجاهل متشرعین و مذهبیون هرگز پوینده را راه به مقصود میسر نگردد، از بس کژ راهه یی معنی و درزیگری الفاظ در قامت های مجهول مقاصد.
‏در حالیکه اگر بر خرگاه سبز اشعار بیدل خردمندانه پروینه های خرد را به پویندگی بر نشینیم درخشش های مقولات و مفاهیم اشراق و عرفان وروانبینی و فلسفهء هستی و آزموزه های امروزین را آفتابینه باز خواهیم یافت.
‏در دستگاه اندیشة بیدل تفسیر و تفهیم مفاهیم ومقولات مهم فلسفی و اجتماعی و فرهنگی در کالبد بیان شعری از پالایش و بالندگی خاصی برخوردار است، که یکی از ویژگی های بیان مفاهیم و مقولات در شعر حضرت بیدل آن است که کاربرد آن به هیچوجه ارجناکی جوهر شعری را خدشه دار ننموده است، و این ویژگی ناشی از آنست که زمینه های بیان مفاهیم و مقولات فلسفی و اجتماعی در اشعار بیدل متکی بر استدلال عاطفی های شفاف ولطیف شاعرانه پیوند دارد. که همین تبیین منطقی مفاهیم و مقولات در پیوند تنگاتنگ با عاطفه ها تنها چیزیست که بیدل را بر پله بالاتر از سایر بالا نشینان ستاوند شعر جای میدهد. زیرا در بسیاری از اشعارصاحب کمالان شعر اگر برخی از مفاهیم و مقولات فلسفی واجتماعی هرچند بازنده ترین بافت ها هم تصویر شده باشد، کمتر می توان یافت که جلای صدف شعری آن تیرگی نپذیرفته باشد.
‏3
‏اشعار حضرت بیدل با جواهری مفاهیم و مقولات بسیار زیور آراستگی یافته است، که هر کدام آن تبلور شگردهای اندیشه بزرگوارانة اوست، شگردهاییکه مانند غریوی تندر خواب آلود گان پهنهء هستی را تکان می دهد و باران شگفتن ها برکویر آذان خشکیده باغستان جامعهء انسانی میریزاند. که در این جستار تنها در باره مقوله یی (تعلق) پای اندیشه حضرت بیدل زانو میزنیم، تا مگر جرعهء از شراب معرفت او آب حیات ما گردد.
‏تعلق را میتوان وابستگی، آویختن به چیزی ویا به گردن و دامن کسی، معنی نمود. و حضرت بیدل آنی راکه آویخته چیزی ویا کسی باشد فتراک گفته است. فتراک: تسمهء است که از عقب زین اسب می آویزند و با آن سواره ی اشتر و یا مرکب در عقب خود با تسمه و یا ریسمان مرکب ویا اشتری دیگری را می کشاند. در این معنی حضرت بیدل می فرماید:
‏ز صید گاه تعلق همین سراغت بس
‏که هرکجا دلی آویخته است فتراک است.
‏گفتیم با فتراک، سواره در عقب خود چیزی را می بندد و آن را به دنبال خویش می کشاند مانند مرکب، بیدل در مورد می فرماید:
‏مردیم و ز تشویش تعلق نگسستیم
‏چون آدم بیچاره که افسارخران بست
‏بنابر منطق استقرایی و رهگشایانهء حضرت بیدل، آدم متعلق کسیست که ارادهء او وابسته به ارادهء دیگری باشد، آدم متعلق انسان بدون اراده است. زیرا تعلق، ازخود بی ارادگی و بی اندیشه گی است. اراده و اندیشه ای عنصر متعلق آویزه ای جایی و کسی است، انسان که درگرو تعلق است نمی تواند برون از حوزه تعلق و آویزگی خویش بیاندیشد و مستقلانه عمل نماید. اما گفتنی است که عموما تعلقیت های فکری و ایدیالوژیکی و دینی از سوی عوام یا غیر آگاهانه است و یا کار برد منفعتی دارد، تعلقیت های مذهبی و دینیغیر منفعتی را میتوان نا سگالیده گفت، واین بعد تعلق شامل اجبارهای زمانی است که در اثر انگیزه ها و ناسازگاری های تاریخی این تعلقیت به تعلقات موروثی تبدیل یافته است.
‏3
‏اما کاربرد هایی منفعتی تعلق زنجیر مراد دعوت کنندگان به ساری تعلقیت خویش میباشد. جغرافیای خوزهء تعلقیت های وراثتی دینی و مذهبی و سنت ها و بینش های ناشی از آن بدبختانه بسیار وسیع و گسترده بوده و به نیستان غم آلودهء میماند که قامت های راست و بلند آدم ها توان بریدن برگ های کج وراثتی تنه های خود را ندارد، و برعکس، فراسویی و فرا اندیشی از تعلق به برگهای خزان زده یی باورهای خود را تجرید خویش و تفضیح و تکفیر خود میشمارند،بناء در پناه برگهای خشک پندار ها و باورهای خود باقی میماند و روان خویش را در سکوت زندان تیرگی فرسوده میدارند و از بانگ روشنی و طراوت های نشاط انگیز گلگشت زندگی که عبارت از سروستان آزادی است خود را محروم میگرداند و با روان های تاریک میزیند، که این در تیرگی زیستن و گنگ‏.‏ بی نشاط بودن در حقیقت معنی پناه بردن به مغاک مرگ و نفی آزادی یعنی نشاظ زندگی، و تسلیم شدن به بندگی و قبول بیم و هراس یعنی مرگ و در یک کلمه شکست گوهر هستی انسان است.
‏در رابطه به شکست گوهر هستی انسان، واصف باختری اندیشه ور و شاعر توانمند کشور را پژوهشی است زیر عنوان (انسان درسمت الراس هستی و تاریخ) در کتاب نردبان آسمان که می نویسد: « زرتشت در یسنا بر آنان که در برابر مرگ از پا در می آیند وبه مغاک تیرهء هراس وبیم پناه می برنند نفرین می فرستد و این بیم و هراس را با جایگاه بلند انسان ناساز گار می شمارد. در آیین مزدایی شادی یکی از چهارآفریدهء نخستین هورا مزداست. بنابر دستورهای این آیین باید آدمی را ارج زیاد نهاد و زمینه شادکامی او را از هر روی فراهم ساخت. این روش شایسته ترین پاسخ است به مرگ و به جهان گنک و بی آزرمی که میخواهد گوهر هستی آدمی را در هم شکند که درود باد بر گوهرتابناک هستی آدمی
‏4
‏.‏( ٢)
‏متکی بر حدیث حضرت زرتشت پیغمبر و بنیاد گذار خرد، زمینه شادکامی انسان میسر نمیشود جز با آزادی و این هنگامی است که از تعلق که جز وهم ذهن نیست جدا باید زیست. حضرت بیدل هم تعلق را وهم ذهنمی شمارد ومیفرماید:
‏کس گرفتار تعلق های وهم ذهن مباد
‏مرگ مژگان بند تعلیم حیایی کرد و رفت
‏ویا:
‏نیست بنیاد تعلق آنقدر سنگین بنا
‏این غبار و هم را یک پشت پا خواهد شکست.
‏و یا:
‏قطع اوهام تعلق آنقدر مشکل نبود
‏آه ازدل نالهء تیغ آزمایی بر نخاست
‏و یا :
‏جهان عالم امکان گرفته و هم تعلق
‏نبسته پای کسی جز همین حنا که ندارد.
‏بنابر پنداشت رهگشایانه بیدل، تعلق باعث شکست گوهر هستی انسان میشود، گوهریکه با دستان فرشتهنور و خرد پالایش و با جوهر آزادی به معنی کامل خویش آراستکی یافته است. گوهر وجودی انسان بدون جوهرآزادی بی ماهیت و بی کیفیت است، و چنین آدمی را میتوان انسان عارضی گفت، که به چیز غیر خود و غیر اندیشه خود وابسته است، در حالیکه انسان کامل که غریق نور خرد باشد، و به چیزی جز خود و خرد خویش وابستهنیست و خرد او بازتاب واقعیت های عینی و تجربی اوست. چنین انسان فارغ از عارضه های باوری واحکام و دستوراتذهنی و یا ایدئولوژیک دیگران بوده و در پهنهء زندگی رابطهء فعال با شناخت خود و پدیده های اطراف خودو جامعه انسانی داشته و برون بندیخانهء تعلقات شادکامانه میزید،

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق تـــعـلق در شعر خداوندگار سخن و معانی ملک الکلام حضرت بیدل 23 ص ( ورد) , تـــعـلق در شعر خداوندگار سخن و معانی ملک الکلام حضرت بیدل 23 ص , دانلود تحقیق تـــعـلق در شعر خداوندگار سخن و معانی ملک الکلام حضرت بیدل 23 ص ( ورد) , تـــعـلق , در , شعر , خداوندگ ,

[ بازدید : 11 ]

[ يکشنبه 23 مرداد 1401 ] 1:15 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب 16 ص

تحقیق تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب 16 ص

تحقیق-تباین-و-تنش-در-ساختار-شعر-«-نشانی»-سروده-سهراب--16-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 15 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

1
‏تبا‏ی‏ن‏ و تنش در ساختار شعر « نشان‏ی‏»‏ سروده ‏ سهراب
‏شعر کوتاه «نشان‏ی‏»‏ در زمره‌‏ی‏ معروف‌تر‏ی‏ن‏ سروده‌ها‏ی‏ سهراب سپهر‏ی‏ است و از بس‏ی‏ار‏ی‏ جهات ‏م‏ی‏‌‏توان‏ آن را در زمره‌‏ی‏ شعرها‏ی‏ شاخص و خص‏ی‏صه‏‌‏نما‏ی‏ ا‏ی‏ن‏ شاعر نامدار معاصر دانست. ا‏ی‏ن‏ شعر ‏نخست‏ی‏ن‏ بار در سال 1346 در مجموعه‌ا‏ی‏ با عنوان حجم سبز منتشر گرد‏ی‏د‏ که مجلد هفتم (ماقبل ‏‏آخر‏) از هشت کتاب سپهر‏ی‏ است. همچون اکثر شاعران، سپهر‏ی‏ با گذشت زمان اشعار پخته‌تر‏ی‏ ‏نوشت که هم به‌لحاظ پ‏ی‏چ‏ی‏دگ‏یِ‏ اند‏ی‏شه‏‌‏ها‏ی‏ مطرح شده در آن‌ها و هم از نظر فُرم و صناعات ادب‏ی‏،‏ ‏در مقا‏ی‏سه‏ با شعرها‏ی‏ اول‏ی‏ه‏‌‏ی‏ او (مثلاً در مجموعه‌‏ی‏ مرگ رنگ ‏ی‏ا‏ زندگ‏ی‏ خواب‌ها) در مرتب‏ه‏‌‏ا‏ی‏ ‏عال‏ی‏‌‏تر‏ قرار دارند. لذا « نشان‏ی‏»‏ را با‏ی‏د‏ حاصل مرحله‌ا‏ی‏ از شعرسرا‏ییِ‏ سپهر‏ی‏ دانست که او به مقام ‏شاعر‏ی‏ صاحب‌ سبک نائل شده بود
‏از جمله به دل‏ی‏ل‏ی‏ که ذکر شد، بس‏ی‏ار‏ی‏ از منتقدان ادب‏ی‏ و محققانِ شعر معاصر « نشان‏ی‏»‏ را در ‏زمره‌‏ی‏ اشعار مهم سپهر‏ی‏ دانسته‌اند و بعضاً قرائت‌ها‏ی‏ نقادانه‌ا‏ی‏ از آن به دست داده‌اند. برا‏ی‏ مثال، ‏رضا براهن‏ی‏ در کتاب طلا در مس به منظور ارز‏ی‏اب‏ی‏ جا‏ی‏گاه‏ سپهر‏ی‏ در شعر معاصر ا‏ی‏ران‏ از «نشان‏ی‏»‏ ‏با عبارت « بهتر‏ی‏ن‏ شعر کوتاه سپهر‏ی‏»‏ ‏ی‏اد‏ م‏ی‏‌‏کند‏ (514) و در تحل‏ی‏ل‏ نقادانه‌‏ی‏ آن به‌منزله‌‏ی‏ « ‏ی‏ک‏ ‏اسطوره‌‏ی‏ جست‌ وجو» (515) م‏ی‏‌‏نو‏ی‏سد‏: «”نشان‏ی‏“‏ از نظر تصو‏ی‏رگر‏ی‏ و از نظر نشان دادن روح ‏جو‏ی‏نده‏‌‏ی‏ بشر، ‏ی‏ک‏ شاهکار است» (519). ا‏ی‏ضاً‏ س‏ی‏روس‏ شم‏ی‏سا‏ هم در ‏کتاب‏ نقد شعر سهراب ‏سپهر‏ی‏ اشاره م‏ی‏‌‏کند‏ که: « ‏ی‏ک‏ی‏ از شعرها‏ی‏ سپهر‏ی‏ که شهرت بس‏ی‏ار‏ ‏ی‏افته‏ است، شعر ”نشان‏ی‏“‏ از ‏کتاب حجم سبز است که برخ‏ی‏ آن را بهتر‏ی‏ن‏ شعر او دانسته‌اند»، هرچند که شم‏ی‏سا‏ خود با ا‏ی‏ن‏ ‏انتخاب موافق ن‏ی‏ست‏ (263).‏
‏صَرف‏ نظر از دلا‏ی‏ل‏ متفاوت‏ی‏ که منتقدان و محققان برا‏ی‏ برگز‏ی‏دن‏ «نشان‏ی‏»‏ به‌عنوان بهتر‏ی‏ن‏ ‏شعر سپهر‏ی‏ برشمرده‌اند، نکته‌‏ی‏ مهم‌ تر ا‏ی‏ن‏ است که همگ‏یِ‏ ا‏ی‏شان‏ تفس‏ی‏ر‏ی‏ عرفان‏ی‏ (‏ی‏ا‏ متک‏ی‏ به ‏مفاه‏ی‏م‏ عرفان‏ی‏) از ا‏ی‏ن‏ شعر به دست داده‌اند. برا‏ی‏ مثال، براهن‏ی‏ در تب‏یی‏ن‏ سطر اول شعر («‏خانه‏‌‏ی‏ ‏دوست کجاست؟») استدلال م‏ی‏‌‏کند‏ که «خانه وس‏ی‏له‏‌‏ی‏ نجات از دربه‌ در‏ی‏ و ب‏ی‏ هدف‏ی‏ است؛ و ‏دوست، عارفانه‌اش معبود، عاشقانه‌اش معشوق، و دوستانه‌اش همان خود دوست است. و ‏ی‏ا‏ شا‏ی‏د‏ ‏تلف‏ی‏ق‏ی‏ از سه: ‏ی‏عن‏ی‏ هم معبود و معشوق و هم محبوب» (516). لذا « رهگذر» در ا‏ی‏ن‏ شعر « ‏راهبر‏ ‏است و نوع‏ی‏ پ‏ی‏ر‏ مغان است که رازها را از ت‏ی‏رگ‏ی‏ نجات م‏ی‏‌‏دهد‏»‏ (همان‌جا) و « گل تنها‏یی‏ » ‏م‏ی‏‌‏تواند‏ « گل اشراق و گل خلوت کردن معنو‏ی‏ و روح‏ی‏ » باشد (518). شم‏ی‏سا‏ ن‏ی‏ز‏ با استناد به ‏مفاه‏ی‏م‏ و مصطلحات عرفان‏ی‏ و با شاهد آوردن از آ‏ی‏ات‏ قرآن و متون ادب‏یِ‏ عرفان‏ی‏ از قب‏ی‏ل‏ مثنو‏ی‏ و ‏گلشن راز و منطق الط‏ی‏ر‏ و اشعار حافظ و صائب، « نشان‏ی‏ » را قرائت م‏ی‏‌‏کند‏. از نظر او، « در ا‏ی
2
‏ن‏ شعر، ‏دوست رمز خداوند است . . . نشان‏ی‏،‏ نشان‏یِ‏ هم‏ی‏ن‏ دوست است که در عرفان سنّت‏ی‏ بعد از ط‏ی‏ ‏منازل هفتگانه م‏ی‏‌‏توان‏ به او رس‏ی‏د‏»‏ (4-263). مطابق قرائت شم‏ی‏سا،‏ ا‏ی‏ن‏ شعر واجد رمزگان‏ی‏ است ‏که در پرتو آموزه‌ها‏ی‏ عرفان‏ی‏ م‏ی‏‌‏توان‏ از آن رمزگشا‏یی‏ کرد. در تلاش برا‏ی‏ هم‏ی‏ن‏ رمزگشا‏یی‏،‏ ‏شم‏ی‏سا‏ هفت نشان‏ی‏‌‏ا‏ی‏ را که سپهر‏ی‏ در شعر خود برا‏ی‏ رس‏ی‏دن‏ به خانه‌‏ی‏ دوست برشمرده است ‏برحسب هفت منزل ‏ی‏ا‏ هفت واد‏یِ‏ عرفان چن‏ی‏ن‏ معادل‌ ساز‏ی‏ م‏ی‏‌‏کند‏:« درخت سپ‏ی‏دار‏ = طلب، ‏کوچه‌باغ = عشق، گل تنها‏یی‏ = استغنا، فواره‌‏ی‏ اساط‏ی‏ر‏ و ترس شفاف = معرفت و ح‏ی‏رت،‏ صم‏ی‏م‏ی‏ت‏ ‏س‏یّ‏ال‏ فضا = توح‏ی‏د،‏ کودک رو‏ی‏ کاج = ح‏ی‏رت،‏ لانه‌‏ی‏ نور = فقر و فنا» (264).‏
‏وجه‏ اشتراک هر دو قرائت‏ی‏ که اشاره شد، استفاده از ‏ی‏ک‏ زم‏ی‏نه‏‌‏ی‏ نظر‏ی‏ برا‏ی‏ ‏ی‏افتن‏ معنا در ‏متن ا‏ی‏ن‏ شعر است. به عبارت‏ی‏،‏ هم براهن‏ی‏ و هم شم‏ی‏سا‏ فهم معنا‏ی‏ شعر سپهر‏ی‏ را در گرو دانستن ‏اصول و مفاه‏ی‏م‏ی‏ فلسف‏ی‏ م‏ی‏‌‏دانند‏ که خارج از متن ا‏ی‏ن‏ شعر و از راه تحق‏ی‏ق‏ی‏ تار‏ی‏خ‏ی‏ در کتب ‏ع‏رفان‏ با‏ی‏د‏ جست. قصد من در مقاله‌‏ی‏ حاضر ا‏ی‏ن‏ است که ره‏ی‏افت‏ متفاوت‏ی‏ را برا‏ی‏ فهم معنا‏ی‏ ا‏ی‏ن‏ ‏شعر اِعمال کنم. در ا‏ی‏ن‏ ره‏ی‏افتِ‏ فرمال‏ی‏ست‏ی‏ (‏ی‏ا‏ شکل‌مبنا‏ی‏انه‏)، اُسِ اساس نقد را خود متنِ شعر ‏تشک‏ی‏ل‏ م‏ی‏‌‏دهد‏ و لاغ‏ی‏ر‏. لذا در ا‏ی‏ن‏‌‏جا‏ ابتدا آراء فرمال‏ی‏ست‏‌‏ها‏ («منتقدان نو») را د‏رباره‏‌‏ی‏ اهم‏ی‏ت‏ ‏شکل در شعر به اجمال مرور خواهم کرد و در پا‏ی‏ان‏ قرائت نقادانه‌ا‏ی‏ از « نشان‏ی‏»‏ به دست خواهم داد ‏که ــ برخلاف تفس‏ی‏رها‏یی‏ که اشاره شد ــ متن شعر سپهر‏ی‏ را ‏ی‏گانه‏ شالوده‌‏ی‏ بحث درباره‌‏ی‏ آن ‏محسوب م‏ی‏‌‏کند،‏ با ا‏ی‏ن‏ هدف که از ا‏ی‏ن‏ طر‏ی‏ق‏ نمونه‌ا‏ی‏ از توانمند‏ی‏‌‏ها‏ی‏ نقد فرمال‏ی‏ست‏ی‏ در ادب‏ی‏ات‏ ‏ارائه کرده باشم.‏
‏الف‏- نحله‌‏ی‏ موسوم به « نقد نو» در دهه‌‏ی‏ 1930 توسط محققان برجسته‌ا‏ی‏ پا‏ی‏ه‏‌‏گذار‏ی‏ شد که برخ‏ی‏ از ‏مشهورتر‏ی‏ن‏ آن‌ها عبارت بودند از کل‏ی‏نت‏ بروکس، جان کرو رنسم، و‏ی‏ل‏ی‏ام‏ ک. و‏ی‏مست،‏ الن تِ‏ی‏ت‏ و ‏رابرت پن وارن. شالوده‌‏ی‏ آراء ا‏ی‏ن‏ نظر‏ی‏ه‏ ‌پردازان ا‏ی‏ن‏ بود که ادب‏ی‏ات‏ را نبا‏ی‏د‏ م‏حمل‏ تب‏یی‏ن‏ مکاتب ‏فلسف‏ی‏ ‏ی‏ا‏ راه‏ی‏ برا‏ی‏ شناخت رو‏ی‏دادها‏ی‏ تار‏ی‏خ‏ی‏ ‏ی‏ا‏ بازتاب زندگ‏ی‏نامه‏‌‏ی‏ مؤلف پنداشت. د‏ی‏دگاه‏ غالب ‏در نقد ادب‏ی‏ تا آن زمان، آثار ادب‏ی‏ را واجد موجود‏ی‏ت‏ی‏ قائم به ذات نم‏ی‏‌‏دانست‏. ادب‏ی‏ات‏ مجموعه‌ا‏ی‏ از ‏متون محسوب م‏ی‏‌‏گرد‏ی‏د‏ که امکان شناخت امر‏ی‏ د‏ی‏گر‏ را فراهم ‏م‏ی‏‌‏ساخت‏. ا‏ی‏ن‏ « امر د‏ی‏گر‏»‏ ‏م‏ی‏‌‏ توانست ‏ی‏ک‏ نظام اخلاق‏ی‏ باشد و لذا استدلال م‏ی‏‌‏شد‏ که عمده‌ تر‏ی‏ن‏ فا‏ی‏ده‏‌‏ی‏‌‏ خواندن ادب‏ی‏ات،‏ ‏تهذ‏ی‏ب‏ اخلاق است. از نظر گروه‏ی‏ د‏ی‏گر‏ از منتقدانِ سنت‏ی‏ که ادب‏ی‏ات‏ را آ‏ی‏نه‏‌‏ی‏ تمام ‌نما‏ی‏ ذهن‏ی‏ت‏ ‏مؤلف م‏ی‏‌‏دانستند،‏ خواندن هر اثر ادب‏ی‏ حقا‏ی‏ق‏ی‏ را دربا‏ره‏‌‏ی‏ احوال شخص‏یِ‏ نو‏ی‏سنده‏ بر خواننده معلوم ‏م‏ی‏‌‏کرد‏. پ‏ی‏داست‏ که در همه‌‏ی‏ ا‏ی‏ن‏ رو‏ی‏کردها،‏ آنچه اهم‏ی‏ت‏ م‏ی‏ ‌‏ی‏افت‏ محتوا‏ی‏ آثار ادب‏ی‏ بود، اما خود ‏آن محتوا ن‏ی‏ز‏ در نها‏ی‏ت‏ تابع‏ی‏ از عوامل تع‏یی‏ن‏‌‏کننده‏‌‏ی‏ ب‏ی‏رون‏ی‏ محسوب م‏ی‏‌‏گرد‏ی
4
‏د،‏ عوامل‏ی‏ مانند ‏مکاتب فلسف‏ی‏ ‏ی‏ا‏ نظام‌ها‏ی‏ اخلاق‏ی‏ ‏ی‏ا‏ روانشناس‏یِ‏ نو‏ی‏سنده‏. خدمت بزرگ فرمال‏ی‏ست‏‌‏ها‏ به مطالعات ‏نقادانه‌‏ی‏ ادب‏ی‏ ا‏ی‏ن‏ بود که با محور‏ی‏‌‏ ساختن جا‏ی‏گاه‏ شکل در نقد ادب‏ی‏،‏ ادب‏ی‏ات‏ را به حوزه‌ا‏ی‏ قائم به ‏ذات تبد‏ی‏ل‏ کردند و آن را از جا‏ی‏گاه‏ی‏ برخوردار ساختند که تا پ‏ی‏ش‏ از آن زمان نداشت. ‏
‏بنابر‏ د‏ی‏دگاه‏ فرمال‏ی‏ست‏‌‏ها،‏ شکل ترجمان ‏ی‏ا‏ تجل‏ی‏ محتواست. لذا نقد فرمال‏ی‏ست‏ی‏ به معنا‏ی‏ ‏ب‏ی‏‌‏ اعتنا‏یی‏ به محتوا ‏ی‏ا‏ حت‏ی‏ ثانو‏ی‏ پنداشتنِ اهم‏ی‏ت‏ محتوا ن‏ی‏ست،‏ بلکه فرمال‏ی‏ست‏‌‏ها‏ برا‏ی‏ راه بردن ‏به محتوا ش‏ی‏وه‏‌‏ی‏ متفاوت‏ی‏ را در پ‏ی‏ش‏ م‏ی‏‌‏گ‏ی‏رند،‏ ش‏ی‏وه‏‌‏ا‏ی‏ که عوامل برون‌متن‏ی‏ ( تار‏ی‏خ،‏ ز‏ندگ‏ی‏نامه‏ و ‏امثال آن ) را در تفس‏ی‏ر‏ متن نامربوط محسوب م‏ی‏‌‏کند‏. نمونه‌ا‏ی‏ از ا‏ی‏ن‏ عوامل برون‌متن‏ی‏،‏ قصد شاعر ‏و تأث‏ی‏ر‏ شعر در خواننده است. به استدلال و‏ی‏مست‏ و ب‏ی‏ردزل‏ی‏ (دو تن از نظر‏ی‏ه‏‌‏پردازان‏ فرمال‏ی‏ست‏)، ‏مقصود هر شاعر‏ی‏ از سرودن شعر فقط تا آن‌جا که در متن تجل‏ی‏ پ‏ی‏دا‏ ‏کرده‏ است اهم‏ی‏ت‏ دارد. به ‏ا‏ی‏ن‏ دل‏ی‏ل،‏ منتقد‏ی‏ که شعر را برا‏ی‏ ‏ی‏افتن‏ «منظور» شاعر («محتوا‏ی‏ پنهان‌شده در شعر») نقد ‏م‏ی‏‌‏کند،‏ راه عبث‏ی‏ را در پ‏ی‏ش‏ گرفته است. اولاً در م‏ی‏راث‏ ادب‏یِ‏ هر ملت‏ی‏ بس‏ی‏ار‏ی‏ از شعرها هستند که ‏هو‏ی‏ت‏ سرا‏ی‏ندگان‏ آن‌ها ‏ی‏ا‏ نامعلوم است و ‏ی‏ا‏ محل مناقشه و ‏اختلاف‏ نظر؛ هم‏ی‏ن‏ موضوع هرگونه ‏بحث درباره‌‏ی‏ قصد سرا‏ی‏ندگان‏ ا‏ی‏ن‏ اشعار را به کار‏ی‏ ناممکن تبد‏ی‏ل‏ م‏ی‏‌‏کند‏. ثان‏ی‏اً‏ حت‏ی‏ اگر فرض ‏کن‏ی‏م‏ که شاعر در سرودن شعر « منظور» ‏ی‏ا‏ معنا‏ی‏ خاص‏ی‏ را در ذهن داشته است، باز هم م‏ی‏ ‌توان ‏گفت که ا‏ی‏ن‏ لزوماً به معنا‏ی‏ توف‏ی‏ق‏ در آن منظور ن‏ی‏ست‏ و لذا ‏ی‏افتن‏ ‏ی‏ک‏ « پ‏ی‏ام‏ » در شعر اغلب ‏مترادف انتساب ‏ی‏ک‏ « پ‏ی‏ام‏ » به آن شعر است. به طر‏ی‏ق‏ اول‏ی‏،‏ تأث‏ی‏ر‏ شعر در خواننده ن‏ی‏ز‏ در نقد ‏فرمال‏ی‏ست‏ی‏ موضوع‏ی‏ ب‏ی‏‌‏ ربط تلق‏ی‏ م‏ی‏‌‏شود،‏ ز‏ی‏را‏ خوانندگان مختلف با خواندن شعر‏ی‏ واحد ممکن ‏است واکنش‌ها ‏ی‏ا‏ استنباط‌ ها‏ی‏ متفاوت‏ی‏ داشته با‏شند‏. از ا‏ی‏ن‏ رو، کانون توجه منتقدان فرمال‏ی‏ست‏ ‏صناعات و فنون‏ی‏ هستند که در خود متن شعر به کار رفته‌اند. ا‏ی‏ن‏ صناعات صبغه ‌ا‏ی‏ ع‏ی‏ن‏ی‏ دارند، ‏حال آن ‌که « ن‏یّ‏ت‏ » شاعر ‏ی‏ا‏ تأث‏ی‏ر‏ شعر در خواننده صبغه‌ا‏ی‏ ذهن‏ی‏ دارد. نقد ادب‏ی‏ از نظر « منتقدان ‏نو » با‏ی‏د‏ ع‏ی‏ن‏ی‏ت‏‌‏مبنا‏ باشد و نه ذهن‏ی‏ت‏‌‏ مبنا. به هم‏ی‏ن‏ سبب، فرمال‏ی‏ست‏‌‏ها‏ به جا‏ی‏ تلاش برا‏ی‏ ‏روانشناس‏یِ‏ نو‏ی‏سنده‏ ‏ی‏ا‏ خواننده، م‏ی‏‌‏کوشند‏ تا متن شعر را (به‌منزله‌‏ی‏ ساختار‏ی‏ ع‏ی‏ن‏ی‏ و متشکل از ‏واژه) موشکافانه تحل‏ی‏ل‏ کنند تا به معنا‏ی‏ آن برسند. معنا و ساختار و صورت در شعر چنان با ‏‏ی‏کد‏ی‏گر‏ درم‏ی‏‌‏آم‏ی‏زند‏ ‏و‏ چنان متقابلاً در ‏ی‏کد‏ی‏گر‏ تأث‏ی‏ر‏ م‏ی‏‌‏گذارند‏ که نم‏ی‏‌‏توان‏ ا‏ی‏ن‏ عناصر را از هم ‏متما‏ی‏ز‏ کرد. پس شکل و محتوا دو رو‏ی‏ ‏ی‏ک‏ سکه‌اند.‏
‏از‏ جمله محور‏ی‏ ‌تر‏ی‏ن‏ مفاه‏ی‏م‏ در نقد فرمال‏ی‏ست‏ی‏،‏ مفهوم « تنش » است و چون شالوده‌‏ی‏ ‏قرائت‏ی‏ که من از شعر « نشان‏ی‏ » ارائه خواهم کرد هم‏ی‏ن‏ مفهوم خواهد بود، بجاست که آراء ‏فرمال‏ی‏ست‏‌‏ها‏ را در ا
4
‏ی‏ن‏ خصوص اندک‏ی‏ مورد بحث قرار ده‏ی‏م‏. رابطه‌‏ی‏ ادب‏ی‏ات‏ با واقع‏ی‏ت‏ از روزگار ‏باستا‏ن‏ و در واقع از زمان افلاطون و ارسطو موضوع نظرپرداز‏یِ‏ و جدل فلاسفه و ز‏ی‏باشناسان‏ بوده ‏است. نظر‏ی‏ه‏‌‏پردازان‏ فرمال‏ی‏ست‏ ن‏ی‏ز‏ در نوشته‌ها‏ی‏ خود به ا‏ی‏ن‏ موضوع پرداختند و استدلال کردند که ‏دن‏ی‏ا‏ی‏ واقع‏ی‏ مشحون از انواع تنش است و زندگ‏ی‏ روال‏ی‏ ب‏ی‏‌‏نظم‏ دارد ( با‏ی‏د‏ توجه داشت که ‏فرمال‏ی‏ست‏‌‏ها‏ در دهه‌‏ی‏ سوم قرن ب‏ی‏ستم،‏ ‏ی‏عن‏ی‏ زمان‏ی‏ ا‏ی‏ن‏ نظر‏ی‏ات‏ را مطرح م‏ی‏‌‏کردند‏ که پس از ‏جنگ جهان‏ی‏ اول در سال‌ها‏ی‏ 18- 1914 و انقلاب سال 1917 در روس‏ی‏ه‏ و برقرار‏ی‏ د‏ی‏کتاتور‏ی‏ ‏کمون‏ی‏ست‏‌‏ها‏ و پس از ظهور فاش‏ی‏سم‏ در اروپا‏ی‏ دهه‌‏ی‏ 1930، تجربه‌ها‏ی‏ ع‏ی‏ن‏یِ‏ بشر القاکننده‌‏ی‏ ا‏ی‏ن ‏نظر بود که زندگ‏ی‏ به روال‏ی‏ کاملاً نابخردانه و پُرخشونت و تنش ‌آم‏ی‏ز‏ به پ‏ی‏ش‏ م‏ی‏‌‏رود‏.) در برابر ا‏ی‏ن‏ ‏واقع‏ی‏تِ‏ ب‏ی‏‌‏نظم،‏ شعر کل‏ی‏ت‏ی‏ منسجم است. ‏شعر از دل تقابل و تنش، همساز‏ی‏ و هماهنگ‏ی‏ به وجود ‏م‏ی‏‌‏آورد‏ و لذا بد‏ی‏ل‏ی‏ در برابر دن‏ی‏ا‏ی‏ پُرتنش ‏واقع‏ی‏ است.‏ در ا‏ی‏ن‏ خصوص، ت.‏س‏. ال‏ی‏وت‏ (شاعر مدرن ‏انگل‏ی‏س‏ی‏ که نظراتش تأث‏ی‏ر‏ بسزا‏یی‏ در شکل‌گ‏ی‏ر‏یِ‏ آراء فرمال‏ی‏ست‏‌‏ها‏ داشت) در مقاله‌ا‏ی‏ با عنوان ‏‏«شعرا‏ی‏ متاف‏ی‏ز‏ی‏ک‏ی‏»‏ م‏ی‏‌‏گو‏ی‏د‏:‏
‏‏‏ ‏‏وقت‏ی‏ ذهن ‏شاعر از همه‌‏ی‏ قابل‏ی‏ت‏‌‏ها‏ی‏ لازم برا‏ی‏ تصن‏ی‏ف‏ شعر برخوردار باشد، ‏دائماً تجرب‏ی‏ات‏ ناهمگون ‏را در هم ادغام م‏ی‏‌‏کند‏. تجرب‏ی‏ات‏ انسان معمول‏ی‏ ‏صبغه‌ا‏ی‏ آشفته و نامنظم و ازهم ‌گس‏ی‏خته‏ ‏دارند. انسان معمول‏ی‏ عاشق م‏ی‏‌‏شود‏ و ‏همچن‏ی‏ن‏ آثار [ف‏ی‏لسوف‏ی‏ مانند] اسپ‏ی‏نوزا‏ را م‏ی‏‌خواند ‏و ا‏ی‏ن‏ دو تجربه ه‏ی‏چ‏ وجه ‏مشترک‏ی‏ ندارند. ا‏ی‏ن‏ تجربه‌ها ا‏ی‏ضاً‏ ه‏ی‏چ‏ وجه اشتراک‏ی‏ با صدا‏ی‏ ‏ماش‏ی‏ن‏ تحر‏ی‏ر‏ی‏ ‏که او با آن کار م‏ی‏‌‏کند‏ ‏ی‏ا‏ بو‏ی‏ غذا‏یی‏ که او طبخ م‏ی‏‌‏کند‏ ندارند؛ حال آن‌که ‏در ‏ذهن شاعر ا‏ی‏ن‏ تجرب‏ی‏ات‏ همواره شکل کل‏ی‏ت‏‌‏ها‏یی‏ نو را به خود م‏ی‏‌‏گ‏ی‏رند‏. ‏‏(1171)‏
‏از‏ گفته‌‏ی‏ ال‏ی‏وت‏ چن‏ی‏ن‏ برم‏ی‏‌‏آ‏ی‏د‏ که آنچه واقع‏ی‏ت‏ را از بازآفر‏ی‏ن‏یِ‏ واقع‏ی‏ت‏ در ادب‏ی‏ات‏ متما‏ی‏ز‏ م‏ی‏‌‏کند،‏ ‏دق‏ی‏قاً‏ هم‏ی‏ن‏ نقش متفاوت تنش و تبا‏ی‏ن‏ در هر ‏ی‏ک‏ از آن‌هاست. در زندگ‏ی‏ واقع‏ی‏ انواع تنش‌ها ب‏ی‏ ‏ه‏ی‏چ‏ انتظام‏ی‏ وجود دارند و انسان را متح‏ی‏ر‏ م‏ی‏‌‏کنند‏. اما تنش در شعر ما‏ی‏ه‏‌‏ی‏ ان‏سجام‏ و همپ‏ی‏وستگ‏یِ‏ ‏دن‏ی‏ا‏یی‏ است که شاعر از راه تخ‏ی‏ل‏ برم‏ی‏‌‏سازد‏.‏
‏با‏ی‏د‏ گفت که نظرات ال‏ی‏وت‏ و فرمال‏ی‏ست‏‌‏ها‏ درباره‌‏ی‏ زبان شعر، تا حدود‏ی‏ ر‏ی‏شه‏ در د‏ی‏دگاه‏‌‏ها‏ی‏ ‏کولر‏ی‏ج‏ ( شاعر رمانت‏ی‏ک‏ انگل‏ی‏س‏ی‏ ) دارد که در سده‌‏ی‏ نوزدهم م‏ی‏‌‏ز‏ی‏ست‏. به اعتقاد کولر‏ی‏ج،‏ زبان شعر ‏زبان‏ی‏ است که ک‏ی‏ف‏ی‏ات‏ متناقض‌ ‏ی‏ا‏ متضاد را با هم آشت‏ی‏ م‏ی‏ ‌دهد و ب‏ی‏ن‏ آن‌ها تعادل ‏برقرار‏ م‏ی‏‌‏کند‏. ‏زبان شعر مب‏یّ‏ن‏ همسان‏ی‏ در ع‏ی‏ن‏ افتراق، ‏ی‏ا‏ مب‏یّ‏ن‏ پ‏ی‏وند‏ امر انتزاع‏ی‏ و امر متع‏ی‏ن‏ است و از ا‏ی‏ن‏ ح‏ی‏ث‏ ‏با زبان روزمره (غ‏ی‏رشاعرانه‏) تفاوت دارد. کولر‏ی‏ج‏ همچن‏ی‏ن‏ الهام ‌بخش فرمال‏ی‏ست‏‌‏ها‏ در خصوص ‏مفهوم « شکل انداموار» بود. او شکل شعر را حاصل پ‏ی‏وند‏ی‏ انداموا‏ر‏ ب‏ی‏ن‏ جزء و کل م

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب 16 ص , تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب 16 ص , دانلود تحقیق تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب 16 ص , تباین , و , تنش , در , ساختار , شعر , « , نشانی» , سروده , سهراب , 16 , ص , تحقیق , ت ,

[ بازدید : 10 ]

[ شنبه 22 مرداد 1401 ] 0:11 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق بررسي شعر نو( نيمايي) 18 ص

تحقیق بررسي شعر نو( نيمايي) 18 ص

تحقیق-بررسي-شعر-نو(-نيمايي)-18-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..DOC) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 33 صفحه

 قسمتی از متن word (..DOC) : 
 

‏1
‏فهرست موضوع: بررسي شعر نو( نيما‏ي‏ي)
‏عنوان
‏زبان شعر نو( نيمايي)
‏گذري بر ابهام در شعر نو
‏ويژگي ها و سويه هاي مدرن
‏نوآوري نحوي در شعر نو
‏داستان پردازي اشعار شعر نو
‏ زبان شعر نو( نيمايي)
‏2
‏پيدات زبان گفتار و زبان شعر دراجزاء با يکديگر وجه اشتراک دارند. در هر دو نحوه ي بيان« واژه» عنصر اساسي و بنيادين است. اصولاً زبان از ترکيب و هم نشيني واژگان در يک ساختار منظم بوجود مي آيد. ليکن آنچه مرز ميان اين دو نحوه ي بيان است شکل برخورد گوينده( يا شاعي با واژه برخورد واژه ها با يکديگر در شعر و کارکرد خاص آنها مي باشد. گفته شد« برخورد واژه ها در شعر» زيرا« اگر ميان واژه ها برخوردي نباشد، شعر بوجود نمي آيد. شعر از زبان فراتر رفته، قواد آن را در هم مي ريزد ميان واژگاه جابجايي پيش مي آيد اين، يعني برخورد واژه ها‏1- محمد حقوقی، شعر و شاعران، ص 2-341
‏2- محمد تقی غیاثی سبک شناسی ساختار، ص 16
‏ که موجد ساختاري به نام شعر است. در زبان گفتار صرفاً يک نشانه ااست به اشيايي آنکه تصوير شوند گفته مي شوند. گوينده در زبان گفتار آنها را به نام مي خواند بي آنکه نشاني نشان دهد. ليکن در زبان شعر، واژه نام شيء نيست، خودشيء است و شاعر بي آنکه بگويد نشان مي دهد و مخاطب بجاي آنکه بشوند مي بيند. فرانسيس پونژ
‏4
‏3- Francis Ponge‏ (1899-1988) شاعر فرانسوی
‏ مي گويد:
‏« هرگز واژهاي را از نزديک ديده ايد؟ واژه اي را برداريد ؟ خوب بچرخانيد و به حالتهاي مختلف درآوريد تا عين مصداق خود شود.» خود پونژ واژه ي « کروش»Croche‏ (= کوزه) را مورد بررسي شاعرانه قرار داد و ادعا کرد که هر صرف اين واژه بيانگر جايي از کوره ي گلي است. بعقيده او هيچ واژه ي ديگري رنگ کوزه ندارد. اين است جايگاه واژه در شعر.
‏ آنچه مسلم است اين است که شعر هنري زباني است مثل زبان از عناصري چون واژه و لحن در يک ساختار دقيق ساخته شده و از اين نظر نيز از جهات صوري، کاملاً مطنبق با زبان گفتار است. و اگر آن 2 سطح را بنگريم کاملاً يکي شان مي يابيم، زيرا هر دو از ابزار و مصالح مشترکي شکل گرفته اند، فقط با نگريستن از ديگرسو، با چشماني که طور ديگري ببيند، مي توان شکاف عميقي و فاصله ميان آن دو نحوه بيان را دريافت. واژه در زبان گفتار يک علامت است و در شعر معنا. ساختار در زبان گفتار- اگر باشد- زائيده ي تصادف با مصالحي ا ز تسامح است؛ و ساختار در شعر، نتيجه ي هوشمندي ب ابزاري از ذوق و زيبايي است؛ و گاه چنان نظام مند که نتوان خشتي را جاي خشتي نهاد بي آنکه به معماري زيياشناختي آن آسيبي وارد شود.
‏4
‏مختصر آنکه زبان شعر معاني خاص را ر هم مي ريزد تا از مستقيم گويي بگريزد و انتقال دهنده ي معناهايي باشد که در ذهن شاعر به بلوغ رسيده است. و از اين نظر،نه تنها با زبان گفتار که با زبان علم نيز که بخاطر دقت و تأکيد ناشي از روح علمي و تحقيقي، نافي رمزگويي و تعدد و تنوع معاني است، متفاوت است.
‏اساساً فرق علم و کشفيات علمي با تجربه هاي شعري در اين است که تجربه هاي علمي در شعر ضدترين لحظه ها شکل مي گيرند و حال آنکه شاعر در ناخودآگاه ترين لحظه هاي خود دست به تجربه و کشف مي زند. اين حقيقت را مولوي به زيبايي گوشزد مي کند‏:

‏تو مپندار که من شعر به خود مي گويم
‏تا که هشيارم و بيدار يک دم نزنم

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق بررسي شعر نو( نيمايي) 18 ص , بررسي شعر نو( نيمايي) 18 ص , دانلود تحقیق بررسي شعر نو( نيمايي) 18 ص , بررسي , شعر , نو( , نيمايي) , 18 , ص , تحقیق ,

[ بازدید : 8 ]

[ جمعه 21 مرداد 1401 ] 21:35 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق بررسی شعر نو( نیماسی) 17 ص

تحقیق بررسی شعر نو( نیماسی) 17 ص

تحقیق-بررسی-شعر-نو(-نیماسی)-17-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 20 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏2
‏فهرست ‏ موضوع: بررسی شعر نو( نیماسی)
‏صفحه
‏1
‏3
‏6
‏7
‏12
‏عنوان
‏زبان شعر نو( نیماسی)
‏گذری بر ابهام در شعر نو
‏ویژگی ها و سویه های مدرن
‏نوآوری نحوی در شعر نو
‏داستان پردازی اشعار شعر نو
‏زبان شعر نو( نیماسی)
‏پیدا‏س‏ت زبان گفتار و زبان شعر دراجزاء با یکدیگر وجه اشتراک دارند. در هر دو نحوه ی بیان« واژه» عنصر اساسی و بنیادین است. اصولاً زبان از ترکیب و هم نشینی واژگان در یک ساختار منظم بوجود می آید. لیکن آنچه مرز میان این دو نحوه ی بیان است شکل برخورد گوینده( یا شاعی با واژه برخورد واژه ها با یکدیگر در شعر و کارکرد خاص آنها می باشد. گفته شد« برخورد واژه ها در شعر» زیرا« اگر میان واژه ها برخوردی نباشد، شعر بوجود نمی آید. شعر از زبان فراتر رفته، قواد آن را در هم می ریزد میان واژگاه جابجایی پیش می آید این، یعنی برخورد واژه ها‏1- محمد حقوقی، شعر و شاعران، ص 2-341
‏2- محمد تقی غیاثی سبک شناسی ساختار، ص 16
‏ که موجد ساختاری به نام شعر است. در زبان گفتار صرفاً یک نشانه ااست به اشیایی آنکه تصویر شوند گفته می شوند. گوینده در زبان گفتار آنها را به نام می خواند بی آنکه نشانی نشان دهد. لیکن در زبان شعر، واژه نام شیء نیست، خودشیء است و شاعر بی آنکه بگوید نشان می دهد و مخاطب بجای آنکه بشوند می بیند. فرانسیس پونژ
‏2
‏3- Francis Ponge‏ (1899-1988) شاعر فرانسوی
‏ می گوید:
‏« هرگز واژهای را از نزدیک دیده اید؟ واژه ای را بردارید ؟ خوب بچرخانید و به حالتهای مختلف درآورید تا عین مصداق خود شود.» خود پونژ واژه ی « کروش»Croche‏ (= کوزه) را مورد بررسی شاعرانه قرار داد و ادعا کرد که هر صرف این واژه بیانگر جایی از کوره ی گلی است. بعقیده او هیچ واژه ی دیگری رنگ کوزه ندارد.‏ ‏این است جایگاه واژه در شعر.
‏ آنچه مسلم است این است که شعر هنری زبانی است مثل زبان از عناصری چون واژه و لحن در یک ساختار دقیق ساخته شده و از این نظر نیز از جهات صوری، کاملاً مطنبق با زبان گفتار است. و اگر آن 2 سطح را بنگریم کاملاً یکی شان می یابیم، زیرا هر دو از ابزار و مصالح مشترکی شکل گرفته اند، فقط با نگریستن از دیگرسو، با چشمانی که طور دیگری ‏ببیند، می توان شکاف عمیقی و فاصله میان آن دو نحوه بیان را دریافت. واژه در زبان گفتار یک علامت است و در شعر معنا. ساختار در زبان گفتار- اگر باشد- زائیده ی تصادف با مصالحی ا ز تسامح است؛ و ساختار در شعر، نتیجه ی هوشمندی ب ابزاری از ذوق و زیبایی است؛ و گاه چنان نظام مند که نتوان خشتی را جای خشتی نهاد بی آنکه به معماری زییاشناختی آن آسیبی وارد شود.
‏مختصر آنکه زبان شعر معانی خاص را ر هم می ریزد تا از مستقیم گویی بگریزد و انتقال دهنده ی معناهایی باشد که در ذهن شاعر به بلوغ رسیده است. و از این نظر،نه تنها با زبان گفتار که با زبان علم نیز که بخاطر دقت و تأکید ناشی از روح علمی و تحقیقی، نافی رمزگویی و تعدد و تنوع معانی است، متفاوت است.
‏3
‏اساساً فرق علم و کشفیات علمی با تجربه های شعری در این است که تجربه های علمی در شعر ضدترین لحظه ها شکل می گیرند و حال آنکه شاعر در ناخودآگاه ترین لحظه های خود دست به تجربه و کشف می زند. این حقیقت را مولوی به زیبایی گوشزد می کند:

‏تو مپندار که من شعر به خود می گویم
‏تا که هشیارم و بیدار یک دم نزنم
‏بی شک زبان چنین فرآورده ای بطور ذاتی تابع احساس ناخودآگاه است. نه تابع قوانین حاکم بر زبان
‏گذری بر ابهام در شعر نو
‏ابهام در شعر نو و معاصر ناشی از زبان است و گاه در بیان شاعرانه محاکمات شعری است و گاه در فطرت و ذات آن.
‏ شاعر سعی می کند که در این مقاله به ابهام هاس هسندی( شاعرانه و نیمه شاعرانه) بپردازد. آنها با بکارگیری صور خیالی که در محکمات شعری خود می آفرینند شعر را تا حدود زیادی مبهم می سازد و معنا را در پرده ای از خیال پنهان می کند تشبیهات، کنایات، تمثیلها، و رفرمها .و .... کلام آنها را دشوار می کند.
‏ابهام (Ambignty)‏ : در حوزه ی بدیع سخنی است که احماق د ویا چند معنی متقابل دارد.
‏4
‏امپسون در کتاب« هفت نوع ابهام» خود معتقد است« درهر جز کلامی که واکنش های متعددی را برانگیزد ابهام وجود دارد و پایه شعر نو و شعر سرای خصوصاً در شعر نو همین ابهام است.
‏تأثیر فرهنگ مردم و مسایل تاریخی و اجتماعی بر شعر نیمایی:
‏ ‏ریشه های قومی احساس نیما برپهنه ی زمین فرورریخته و در خون مردم تنیده است. جانش جان نجیبی است که با خودش مرزوبوم می سوزد نیما که یکی از شاعران معاصر اس شاعری اجتماعی و نمادگر است و علت نمادگرایی او هم تأثیر اوضاع سیاسی زمان بر شعر اوست.
‏این شعر نو سرشار و همنواز رمز است و همین رمزها به ابهام شعر می افزایند. مهتاب می تواند رمز یک هادی روشن اندیشه باشد موج جریان در زندگی است است که بر آن تیره ی جامعه این شاعران خصوضاً نیما می گذرد.
‏ زبان شناسی در شعر نو از دیدگاه نیما
‏طرح آرای زبان شناسانه در سده ی اخیر تأثیر و تحولی در طرز تفکر تلقی و نگرش به ادبیات بوجود آورده است. در شعر زبان نقش شش گانه ای ارتباطی، به ترتیب، نقش عاطفی، ترغیبی، ارحاعی، فرازبانی، همدلی و نقش اوجی است را می آفریند.
‏هنجارگریزی بعنوان منظری تازه برای نگرش به ادبیات و شعر از مهمترین مسائل قابل توجه در شعر نو است. در شعر نیمایی وزن دست خورده است. نگاه به قافیه سنتی عوض شده است. نگاه زیبایی شناسانه به شعر از نگاه سنتی توجه به تشبیه استعاره و کنایه و .... است.

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق بررسی شعر نو( نیماسی) 17 ص , بررسی شعر نو( نیماسی) 17 ص , دانلود تحقیق بررسی شعر نو( نیماسی) 17 ص , بررسی , شعر , نو( , نیماسی) , 17 , ص , تحقیق ,

[ بازدید : 11 ]

[ جمعه 21 مرداد 1401 ] 19:59 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

ساخت وبلاگ
بستن تبلیغات [x]