لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 54 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
انديشه ديني در شعر فارسي براي درك جايگاه شعر در شريعت، از بررسي نگاه كلي اسلام به هنر بايد شروع كرد، سپس منظرها و نظريه هاي گوناگون را در مواجهه با شعر و شاعر بررسيد. در نوشتار پيش رو، نگاه هاي مخالف و موافق بررسي شده است. در ادامه، از چهره هنر و شعر در روايات ديني سخن رفته و در پايان نيز نام و ياد مختصري از چند شاعر بزرگ پارسي گوي شده است. ذكر اين چند تن، بدان رو است كه خواننده از باب مشت نمونه خروار دريابد كه شعر فارسي در بن مايه ها و پيكر خود ، وامدار انديشه هاي ديني و عرفاني است. بدين رو در مثال ها و ابيات، بيشتر به محتوا نظرشده است. مقدمه اگر در چارچوبه تعريف ديني هنر، چند كلمه را در نظر بياوريم كه شاكله و ساختمان اصلي اين تعريف با آنها سامان يابد، بدون ترديد و تامل كلمه «تعهّد» يكي از آن كلمات است. اديان مختلف با تكيه بر اصول اعتقادي و مباني فكري خاص خود بر الزام چنين كلمهايدر ساختار تعريف هنر توافق دارند و استنباطي كه اين اديان از مقولههاي هنري دارند، برخاسته از همين رويكرد معنوي و خاصّيت دروني و بار انديشگي هنرها است. بنابراين با نظرداشتِ چنين نكتهاي، در مييابيم كه در عُرف و منطق اديان و مذاهب و نحلههاي گوناگونوابسته به آنها، هنري مورد تاييد است كه به نحوي متعهّد و آرماني و در خدمت ايدئولوژي و ارزشهاي ديني قرار گرفته باشد و با توجه به همين نكته، هنري كه خاستگاه انديشهاي ندارد وهيچ مسئوليتي را در حوزه اجتماعي نميپذيرد، جايگاه شايستهاي نيز در فرهنگديني نمييابد. انديشه ديني در شعر فارسي براي درك جايگاه شعر در شريعت، از بررسي نگاه كلي اسلام به هنر بايد شروع كرد، سپس منظرها و نظريه هاي گوناگون را در مواجهه با شعر و شاعر بررسيد. در نوشتار پيش رو، نگاه هاي مخالف و موافق بررسي شده است. در ادامه، از چهره هنر و شعر در روايات ديني سخن رفته و در پايان نيز نام و ياد مختصري از چند شاعر بزرگ پارسي گوي شده است. ذكر اين چند تن، بدان رو است كه خواننده از باب مشت نمونه خروار دريابد كه شعر فارسي در بن مايه ها و پيكر خود ، وامدار انديشه هاي ديني و عرفاني است. بدين رو در مثال ها و ابيات، بيشتر به محتوا نظرشده است. مقدمه اگر در چارچوبه تعريف ديني هنر، چند كلمه را در نظر بياوريم كه شاكله و ساختمان اصلي اين تعريف با آنها سامان يابد، بدون ترديد و تامل كلمه «تعهّد» يكي از آن كلمات است. اديان مختلف با تكيه بر اصول اعتقادي و مباني فكري خاص خود بر الزام چنين كلمهايدر ساختار تعريف هنر توافق دارند و استنباطي كه اين اديان از مقولههاي هنري دارند، برخاسته از همين رويكرد معنوي و خاصّيت دروني و بار انديشگي هنرها است. بنابراين با نظرداشتِ چنين نكتهاي، در مييابيم كه در عُرف و منطق اديان و مذاهب و نحلههاي گوناگونوابسته به آنها، هنري مورد تاييد است كه به نحوي متعهّد و آرماني و در خدمت ايدئولوژي و ارزشهاي ديني قرار گرفته باشد و با توجه به همين نكته، هنري كه خاستگاه انديشهاي ندارد وهيچ مسئوليتي را در حوزه اجتماعي نميپذيرد، جايگاه شايستهاي نيز در فرهنگديني نمييابد. انديشه ديني در شعر فارسي براي درك جايگاه شعر در شريعت، از بررسي نگاه كلي اسلام به هنر بايد شروع كرد، سپس منظرها و نظريه هاي گوناگون را در مواجهه با شعر و شاعر بررسيد. در نوشتار پيش رو، نگاه هاي مخالف و موافق بررسي شده است. در ادامه، از چهره هنر و شعر در روايات ديني سخن رفته و در پايان نيز نام و ياد مختصري از چند شاعر بزرگ پارسي گوي شده است. ذكر اين چند تن، بدان رو است كه خواننده از باب مشت نمونه خروار دريابد كه شعر فارسي در بن مايه ها و پيكر خود ، وامدار انديشه هاي ديني و عرفاني است. بدين رو در مثال ها و ابيات، بيشتر به محتوا نظرشده است. مقدمه اگر در چارچوبه تعريف ديني هنر، چند كلمه را در نظر بياوريم كه شاكله و ساختمان اصلي اين تعريف با آنها سامان يابد، بدون ترديد و تامل كلمه «تعهّد» يكي از آن كلمات است. اديان مختلف با تكيه بر اصول اعتقادي و مباني فكري خاص خود بر الزام چنين كلمهايدر ساختار تعريف هنر توافق دارند و استنباطي كه اين اديان از مقولههاي هنري دارند، برخاسته از همين رويكرد معنوي و خاصّيت دروني و بار انديشگي هنرها است. بنابراين با نظرداشتِ چنين نكتهاي، در مييابيم كه در عُرف و منطق اديان و مذاهب و نحلههاي گوناگونوابسته به آنها، هنري مورد تاييد است كه به نحوي متعهّد و آرماني و در خدمت ايدئولوژي و ارزشهاي ديني قرار گرفته باشد و با توجه به همين نكته، هنري كه خاستگاه انديشهاي ندارد وهيچ مسئوليتي را در حوزه اجتماعي نميپذيرد، جايگاه شايستهاي نيز در فرهنگديني نمييابد. انديشه ديني در شعر فارسي براي درك جايگاه شعر در شريعت، از بررسي نگاه كلي اسلام به هنر بايد شروع كرد، سپس منظرها و نظريه هاي گوناگون را در مواجهه با شعر و شاعر بررسيد. در نوشتار پيش رو، نگاه هاي مخالف و موافق بررسي شده است. در ادامه، از چهره هنر و شعر در روايات ديني سخن رفته و در پايان نيز نام و ياد مختصري از چند شاعر بزرگ پارسي گوي شده است. ذكر اين چند تن، بدان رو است كه خواننده از باب مشت نمونه خروار دريابد كه شعر فارسي در بن مايه ها و پيكر خود ، وامدار انديشه هاي ديني و عرفاني است. بدين رو در مثال ها و ابيات، بيشتر به محتوا نظرشده است. مقدمه اگر در چارچوبه تعريف ديني هنر، چند كلمه را در نظر بياوريم كه شاكله و ساختمان اصلي اين تعريف با آنها سامان يابد، بدون ترديد و تامل كلمه «تعهّد» يكي از آن كلمات است. اديان مختلف با تكيه بر اصول اعتقادي و مباني فكري خاص خود بر الزام چنين كلمهايدر ساختار تعريف هنر توافق دارند و استنباطي كه اين اديان از مقولههاي هنري دارند، برخاسته از همين رويكرد معنوي و خاصّيت دروني و بار انديشگي هنرها است. بنابراين با نظرداشتِ چنين نكتهاي، در مييابيم كه در عُرف و منطق اديان و مذاهب و نحلههاي گوناگونوابسته به آنها، هنري مورد تاييد است كه به نحوي متعهّد و آرماني و در خدمت ايدئولوژي و ارزشهاي ديني قرار گرفته باشد و با توجه به همين نكته، هنري كه خاستگاه انديشهاي ندارد وهيچ مسئوليتي را در حوزه اجتماعي نميپذيرد، جايگاه شايستهاي نيز در فرهنگديني نمييابد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 19 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
موضوع تحقیق: جهاني شدن و ارتباطات ديني جهاني شدن و ارتباطات ديني؛ رسانه هاي سنتي و مدرن مقدمه نقش سنت با ظهور نوگرایی و جوامع مدرن بدون شک تغییراتی یافته و برخی وجوه آن تحت تاثیر شرایط جدیدجهانی قرار گرفته است. تعیین این دگرگونیها بسته به خصوصیات فرهنگی هر جامعه متفاوت می باشد ، اما نمیتوان گفت که لزوماً این تحولات سبب تضعیف سنت شد. پدیده جهانی شدن را باید دارای پیشینه تاریخی طولانی در حیات بشری و تعالیم ادیان الهی بدانیم ، اما مشخصههای جهانشمولی برای گونه قدیمی آن با مشخصههای امروزین آن دارای تفاوتهای اساسی است.آشکارترین مشخصه امروزین جهانی شدن را در سرعت گیجکننده تحولات جدید، فراگیری و همه جانبه بودن مبادلات ،تنوع ابعاد موضوع و فرآیند پیچیده این پدیده میتوان قلمداد نمود همچنین در میان انواع نگرشهای جدید به این موضوع قدیم، نگرشهای مبتنی بر تکامل صنعت و مدرنیسم در ادبیات بحث غلبه چشمگیری یافته و در میان دستاوردهای مختلف اجتماعی مدرنیته گسترش ورشد شتابان فنآوریهای ارتباطی نقش بیبدیلی در تسریع جهان داشتهاند. رشد چشمگیر فنآوریهای ارتباطی همچون ماهوارهها ،شبکههای رایانهای ، ریز کامپیوترها ، کابلهای نوری و چند رسانهایها و رسانههای متعامل اسباب تبادل سریع اطلاعات را در گستره جهانی مهیا ساخته است. فاصلههای زمانی ومکانی در نوردیده شده و جهان روز به روز کوچک و بهم فشردهتر از قبل مینمایاند. بر این اساس، برخی تا آنجا پیش رفته اند که در تحلیل علتها و معلولهای واقعیتهای حاضر جامعه جهانی به ابعاد ارتباطی موضوع بسنده کرده اند.([3]) بدون تردید تحلیل ارتباطگرای جهانی شدن فارغ از توجه به زیست محیط فرهنگی و تاثیرات بحث برانگیز آن نمیتواند فرآیند پیچیده واقعیت مذکور را تبیین نماید. از این رو ، محور توجه این نوشتار ، بعد فرهنگ و ارتباطات جهانی شدن خواهد بود. سنتها در جریان جهانی شدن برخی صاحبنظران جهانی شدن را با سنت زدایی از فرهنگ ها همراه می دانند وآن را فرآیندی میشمارند که در مسیر انحلال مختصات فرهنگی جوامع بهنفع نظم جهانی فرهنگی نوین حرکت نموده است . از جمله آنتونی گیدنز پیشبینی میکند که در چنین فرآیندی تاریخ محلی و فرهنگ ملی یا محو شود یا از نو ابداع گردد([4]). اما آنگاه که در عصر حضور و سلطه وسایل ارتباط جمعی و شکلگیری غولهای رسانهای جهانی، واقعهای بزرگ و شگرف بدون اتکا به این دستاوردهای دنیای مدرن تحقق یافت و حتّی در برابر هجوم ارتباطی و اطلاعاتی رسانههای جدید ایستادگی کرد و محصول سالها تلاش و برنامه یزی دست اندرکاران آنها را یکباره بر هم زد، ذهن بسیاری از اندیشمندان علوم اجتماعی و ارتباطی متوجه واقعیتی فراموش شده یعنی قدرت سنت وارتباطات سنّتی گردید و ناکارآمدی الگوهای نوسازی و توسعه غربی در کشورهای در حال توسعه را به اثبات رسانید. انقلاب اسلامی ایران، بار دیگر نقش رسانه های سنّتی را در اطلاع رسانی، بسیج افکار عمومی و تأثیرگذاری عمیق بر رفتارهای جامعه به معرض نمایش گذارد و علاوه بر آن جایگاه ویژه رسانههای سنّتی دینی را در معادلات نوین مربوط به جهان اسلام وارد نمود. اورت راجرز در کتاب " تکنولوژی ارتباطات: رسانههای جدید در جامعه" در سال 1986 یعنی، پس از گذشت هفت سال از رخداد انقلاب اسلامی ایران، بیان میکند که رژیم شاه علیرغم در اختیار داشتن رسانههای فراگیر نوشتاری و الکترونیک نتوانست در برابر شبکه ارتباطات سنّتی ایستادگی کند. وی سپس میافزاید " درسی که کشورهای جهان سوم باید از انقلاب ایران بگیرند، این است که اهمیت بیشتری به کانالهای بین فردی به رسانههای این چنین کوچک بدهند".([5]) الوین تافلر نیز معتقد است که امام خمینی رسانه موج اول یعنی موعظههای شفاهی و چهره به چهره روحانیون را با تکنولوژی موج سوم یعنی نوارهای صوتی و دستگاههای ساده تکثیر تلفیق کرد.([6]) حضور برجسته نظامهای سنتی در جهان امروز، خیزشهای مردمی در برابر تأثیرات زندگی مدرن و جنبشهای دینی به ویژه در دنیای اسلام با اتکا بر ارتباطات سنتی از نمونههای حیات سنت در دنیای مدرن است. انقلاب اسلامی نشان داد که راه دنیای معاصر یکطرفه نیست و گذار از جامعه سنتی به مدرن را نباید مترادف سنت زدایی دانست. شرایط پیچیده جامعه جهانی امروز سوالات متعددی را حتی برای مدافعان سینه چاک نوگرایی کلاسیک پیش آورده است: آیا تحقق نوگرایی با زوال نقش سنت در زندگی اجتماعی همراه بوده است؟ رسانهها چه نقشی در دگرگونی اشکال سنتی فرهنگ ایفا کرده اند؟ آیا نقش آنها فقط تضعیف کننده و مخرب بوده است؟ تعامل ارتباطات سنتی و ارتباطات جمعی نوین در فرآیند جهانی شدن چگونه تعریف می شود؟ نقش و جایگاه مذهب به عنوان یکی از سنتهای اجتماعی در مدل ارتباطات جهانی معاصر چیست؟ و این که الگوی ارتباطات سنتی ـ مدرن اسلامی با رعایت کدام اصول امکان پذیر میشود؟ و. .. شاید گام نخست در پاسخ به چنین پرسشهایی، تصحیح و تعمیق اندیشه و تصور از سنت باشد. " سنت در کلی ترین مفهوم به معنی ترادیتوم(Traditum) یعنی هر چیزی است که از گذشته منتقل یا ارسال شده باشد. سنت می تواند شامل عناصری از یک نوع هنجار آفرین باشد، اما این لزوماً جنبه یا وجهی از همه سنتها نیست . برای روشن کردن این نکته ، تمایز بین چهار وجه مختلف سنت میتواند یاریرسان باشد: وجه هرمنوتیک، وجه هنجارآفرین، وجه مشروعیت و وجه هویت".(تامپسون، 1380 ص 227). بررسی این مشخصهها میتواند ما را در درک این مفهوم یاری دهد. وجه هرمنوتیک سنت به معنای مجموعهای از پنداشتهای پس زمینهای است که افراد برای درک جهان پیرامون از آن استفاده میکنند و از نسلی به نسل دیگر انتقال میدهند. مجموعه ارزشها، اشکال باور و الگوهای کنش که از گذشته رسیده است وجه هنجارآفرین سنت در زمان حال است. منظور از وجه مشروعیت سنت نیز این است که سنت در شرایط خاص میتواند منبع پشتیبانی اعمال قدرت و اقتدار باشد و سرانجام سنتها در مفهوم دقیقتر به " عنوان مجموعها ی از ارزشها، باورها و الگوهای رفتاری که از گذشته به ما رسیده است" ، نمادهایی را برای شکلگیری هویت فردی و جمعی فراهم می آورند. نقش سنت با ظهور نوگرایی و جوامع مدرن بدون شک تغییراتی یافته و برخی وجوه آن تحت تاثیر شرایط جدیدجهانی قرار گرفته است. تعیین این دگرگونیها بسته به خصوصیات فرهنگی هر جامعه متفاوت می باشد ، اما نمیتوان گفت که لزوماً این تحولات سبب تضعیف سنت شد، چرا که بسیاری سنتها همچنان نقش مهمی در زندگی افراد و حیات اجتماعی ایفا میکنند و حتی اگر تمامی راهها برای انتقال آنها به نسلهای بعد مسدود باشد، انتقال شفاهی و سینه به سینه را نمیتوان مانع شد. حقایق اجتماعی نشان داده است که عناصر مدرن و سنتی زندگی با یکدیگر مانع الجمع نیستند، بلکه مردم چنان زندگی خود را سازماندهی میکنند که عناصر سنتی با شیوههای جدید زندگی یکپارچه شود. در این سازماندهی لزوماً نه سنتها کنار گذارده میشوند و نه شیوههای جدید مطرود میکردند، بلکه در تعامل آنها برخی از سنتها و عناصر مدرن هیئتی نو مییابند و برآیند آنها سبب تحکیم زندگی فردی و اجتماعی خواهد شد. هر چند برخی شرایط اجتماعی سبب حذف عناصری از سنت یا مدرنیسم از مدار حیات جامعه شده است، اما این امر نباید سبب صدور احکام عمومی و علی و معلولی گردد. رابطه وسایل ارتباط جمعی نوین با سنت نیز دل مشغولی دیگری است که ما را نسبت به نتایج این تعامل کنجکاو می سازد. برای دستیابی به حقایق باید این ذهنیت را کنار بگذاریم که بهرهگیری از رسانهها یکسره به ترک شیوههای سنتی و جایگزینی اسلوبهای مدرن زندگی منجر خواهد شد. کارکرد رسانهها هیچ موضع قبلی نسبت به رویارویی با سنت ندارد. ارتباطات جمعی را میتوان به منظور گسترش و تحکیم سنتها مورد استفاده قرار داد، همانگونه که میتوان در جهت چالش و تضعیف ارزشها و باورهای سنتی آنها را بکار بست، اما این حقیقتی انکار ناپذیر است که سنتها و نظام ارتباطی آنها از این پدیده مدرن تأثیرات قابل توجهی پذیرفتهاند که از جمله آنها می توان به تدام زمانی ، غیر شخصی و غیر محلی شدن و برخی دیگر اشاره داشت. سنتها توانستند با حضور در رسانه ها، به دور از مشکلات اجراو تکرار عملی، از طریق اشکال رسانه ای و ثبت محتوای نمادین در محصولات رسانهای (مطبوعات، نوارهای صوتی و تصویری) شکلی از تداوم زمانی پیدا کنند.. دخالت رسانهها قیود محکم مکانی برخی سنتها را برداشت و بسترگزینی متکثر و جدیدی را برای آنها فراهم ساخت. برخی, پدیده رسانه ای شدن سنت را به معنای تضعیف سنت می دانند، اما برعکس به نظر میرسد ، راهی برای سنت مهیا گردید تا مشخصههای تازهای بیابد و در بافتهای جدید اجتماعی گسترش یافته و از نو ساخته شود و حتی بر خلاف آنچه برخی تصور میکنند برخی سنتها در اثر رسانهای شدن تقویت شدند. روی دیگر این سکه اتکای شدید سنتها بر اشکال رسانهای و دور شدن از اشکال تعاملی رودر روی قبلی است. این وابستگی افراطی سبب میشود تا سنتها در برابر رسانهها آسیبپذیر شوند . از این رو آسبشناسی روابط میان آنها نیز اهمیت مییابد. بررسی موضوع و آسیبشناسیهای آن بدون توجه به مجموعه عناصر فرهنگی هر جامعه ما را به همان سرنوشتی دچار خواهد ساخت که به بطلان الگوهای کلاسیک و ارتودکسی تک بعدی منجر شد. از این رو، دیدگاه فرهنگ و ارتباطات را دیدگاه برگزیده و مناسب چنین مطالعاتی میدانیم و این نوشتار نیز که به دنبال بررسی فرصتها و تهدیدهای بوجود آمده در موضوع ارتباطات جهان ی برای دین و تعاملات ارتباطاتی آن است، دیدگاه مذکور را در تحلیل و بررسیهای خود اتخاذ نموده است. ارتباطات دینی ورسانه های جدید اصولا تعارض نوگرایی با دین را باید یک نگرش جاهلانه یا مغرضانه به موضوع بدانیم ، چراکه نه نوگرایی در ذات خود تعارضی با ارزشها و اعتقادات ناب دینی دارد و نه معارف ناب الهی تهجر و عقبماندگی را به پیروان خود توصیه میکنند . آنانکه دم از تعارض و زوال فرهنگ دینی در جامعه جهانی میزنند، احتمالاً به دنبال تحمیل الگوهای نوگرایی مورد قبول خویش، دین را مانعی سر راه میبینند و یا اینکه از دستیابی به معارف ناب دینی محروم ماندهاند و تجارب قرون وسطایی را که ربطی به اصول مورد قبول ادیان الهی ندارد ملاک کار خویش قرار دادهاند. شاید این جمله پاسخ مناسبی برای شبهه پیش آمده باشد که بهترین دلیل بر امکان یک پدیده رخداد آن است. امروزه بسیاری از کشورهای اسلامی از جمله ایران، نوگرایی را در دستور کار خود دادهاند، ضمن این که اسلام اساس حکومت و جامعه آنها را تشکیل میدهد و جالب اینکه برخی از آنها به عنوان الگوهای موفق نوگرایی در گزارشهای مجامع وابسته به سازمان ملل متحد از جمله یونسکو معرفی می شوند. امروزه شیوه های سنتی اسلامی زندگی با عناصر حیات مدرن همزیستی کارآمدی دارند، هرچند که الگوی اسلامی نوگرایی با نسخه پیچیها و تعمیمهای برخی اندیشمندان غربی یا روشنفکران شرقی پیرو آنها مطابقت نداشته باشد. اگر برخی جوامع دینی در فرآیند نوگرایی توفیق نیافته اند، نباید آن را به معارف ناب دینی منسوب دانست ، بلکه مهمترین علت آنها را در بی کفایتی مدیران و آثار حضور استعمار نو باید جستجو کرد. در این مجال لازم است به اولین تجربه های استفاده رسانه های جدید در ارتباطات دینی اشاره ای داشته باشیم . نخستین جمعیتهای دینی که از کارکردهای رادیو و تلویزیون به عنوان ابزار نوین ارتباطات دینی بهره گرفتند ، سازمانهای بنیادگرا و اونجلیستی مسیحی بودند. بدنبال کاهش حاکمیت کلیسا، دنیایی شدن فرهنگ عصر حاضر و جایگزینی مراجع حکومتی به جای مراجع دینی، این ضرورت از سوی کلیسا احساس شد که باید تبیین نوینی از دین برای مخاطبان جدید در عصر نوگرایی ارائه نمود و نگرشهای تازه ای را در خصوص رابطه دین جامعه مطرح ساخت. به این ترتیب با جدیت به مفاهیمی همچون فرهنگ، صنایع فرهنگی و آزادی مردمی روی آورد([7]) و به طرح این ضرورت پرداخت. در دهه 1970 گروههای پروتستانی که از دهه 1960 رو به افول نهاده بودند، به تدریج اعضای خود را از دست دادند در حالی که برخی گروههای اونجلیست رو به رشد نهادند که میتوان آن را احیای اونجلیزم دانست. جریان نو ظهور نئواونجلیسم در مسیر جریان اصلی کلیسا قرار گرفت و اغلب شاخه های مسیحیت از جمله کلیسای روم را تحت تاثیر قرار داد. نئواونجلیستها توجه رسانهها و موسسههای سکولار را به خود جلب کردند. یکی از عوامل اصلی در این احیاء سیاسی و دینی، استفاده از رسانه های الکترونیک برای ایجاد قدرت و سازماندهی بود. نقش این رسانه ها هم در بیداری و آگاهی بخشی به مشارکت کنندگان در این جریان و هم در متقاعد ساختن عامه مردم در خصوص این تحول فرهنگی و دینی عظیم، بسیار برجسته بود.([8]) . این پدیده را امروزه تله ونجلیسمTelevangelism)) می نامند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 18 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
تأثيرآموزه هاي تربيت ديني برفرهنگ وتمدن ايران چكيده : حس مذهبي يكي از احساسات فطري بشر است كه در طول تاريخ به شكلهاي مختلفي بروز يافته است. زماني بشر با پرستش بتها, اين حس را ارضا نموده و زماني نيز به چندگانه پرستي و يگانه پرستي رو آورده است, و در هر مورد آثار فرهنگي و تمدني متأثر از آموزه هاي ديني از خود به يادگارگذاشته است. تأثيري كه آموزههاي ديني برنخبگان وتودة مردم ميگذارد، ميتواند تمام انرژيها و فعاليتها را در جهت انقلابها, اصلاح تمدنها و فرهنگها به كارگيرد وآثار عظيمي را از خود به يادگار بگذارد , تا آن جا كه برخي معتقدند تمدن بشري بدون وجودكليسا و عبادتگاهها ممكن نبوده و نيست. ** دانشجوي دكتراي فلسفة تعليم و تربيت در ايران نيز به دليل وضعيت سياسي, اقتصادي و جغرافيايي خاص, آموزههاي ديني در همة دورانها علاوه برحفظ اساس كشور, تمدن ساز بوده و هرگاه آموزهها به انحراف كشيده شده, يا خاصيت خود را از دست داده است, تحــول آفريني وحركت ازفرهنگ گرفته شده, جامعه با نوعـــــي بي هـــويتي و بي فرهنگي رو به رو شده و رو به اضمحلال گذاشته است. نويسندگان در اين مقاله با هدف بيان تاثيرآموزه هاي مذهبي در همة دوره هاي تاريخي بر فرهنگ وتمدن ايراني با روش تحليلي به بحث پرداختهاند و در پايان به اين نتيجه رسيدهاند كه دين و فرهنگ به عنوان دو مقولة در هم تنيده منسجم, آموزههايي ميآفرينندكه ميتواند در نقش روح فرهنگي, تحول آفريني, بالندگي و رشد فرهنگ و تمدن را به دنبال داشته باشد. واژگان كليدي: دين، فرهنگ، تمدن، تربيت، تاريخ ، آزادي، آموزه ، انديشه . The Effect of Religious Educational Doctrines on the Iranian Culture and Civilization
Hassan Ali Bakhtiar Nasrabadi. Isfahan University Reza Ali Nowrozi Tarbiat Modares University Abstract Religious feeling is one of man’s natural feelings that has emerged in different ways throughout the history. At one time man satisfied this feeling by worshiping idols and at another he turned to the Holy one, and due to his doctrines, man has left cultural and civilized works in each case. The effect that religious doctrines have on the talented and the public can direct the whole energies and activities towards revolutions, improving the civilization and cultures, and it can leave behind great works so that some believe that without churches and places of worship, human civilization would have never existed and it would be improbable now. Because of special political, economic and geographical conditions in Iran, religious doctrines have always maintained Iran and Iranian civilization, and whenever they deviate from their usual routes or they lose their effects, the culture stops moving ahead and the society begins to reach identity and cultural crises, and they are eventually overthrown. In this paper, with the aim of explaining the effect of religious doctrines on Iranian culture and civilization throughout the history, the authors have applied the analytical approach and have come to the conclusion that religion and culture provide doctrines that can result in the change and development of culture and civilization. Key words: religion, Culture, civilization, education.
مقدمه : در ايران به دليل وضعيت مذهبي و سياسي خاص ، آموزههاي ديني در هر زمان بر فرهنگ و تمدن مؤثر بوده, نقش اساسي را ايفا نموده است؛ به طوري كه هر گاه جدايي و شكاف بين آموزهها و فرهنگ به وجود آمده، فرهنگ هويت خود را از دست داده, دچار يك نوع سقوط و سر در گمي شده است. براي روشن شدن نقش آموزههاي ديني بر فرهنگ و تمدن, بهتر است ابتدا مفهوم هر يك را مشخص نماييم: دين: به معناي كيش وآيين است و در اصطلاح به راه و رسم و برنامهاي گفته ميشود كه توسط شخصي به نام پيامبر براي هدايت بشرآورده شده است. دين يك نهضت همه جانبه و به سوي تكامل است كه كاركردهاي زيادي دارد. برخي از آنها عبارتند از : الف) اصلاح فكروعقيده : هيچ فردي يافت نميشود كه تهي از افكار و انديشهها باشد، اما ممكن است برخي از افكار او نادرست باشد. دين افكار و عقايد بشر را اصلاح مي نمايد و به سؤالات اساسي او نظير (( ازكجا آمده ام؟ براي چه آمده ام؟ به كجاخواهم رفت؟)) پاسخ مي دهد . ب) پرورش اصول اخلاقي: اصولاً مذهب پشتوانة اخلاق است و بدون ضمانت مذهب, اخلاق يك حسابگري تنها بيش نيست و چون بدون دين احساس تكليف از ميان ميرود (دورانت[1] , 1379, ص444 ), كارآمدي اخلاق نيز از بين مي رود. [1] - Durant ج) اصلاح روابط افراد اجتماع : دين پشتوانة اصول اجتماعي نيز هست. اصول اجتماعي در افراد مذهبي به صورت يك تكليف مقدس در مي آيد . وبه قول هوفدينگ[2] دين حافظ ارزشها و روابط اجتماعي است ( دورانت , 1379, ص 444 ). [2] - Hoffding د) حذف هرگونه تبعيض هاي ناروا: افراد مذهبي همة انسانها را مخلوق خدا مي دانند و به عدالت اعتقاد دارند و برآن پافشاري مي كنند ( سبحاني , 1372, ص 14) و با هر گونه تبعيض به مبارزه برميخيزند. تمدن: تركيبي از امنيت, فرهنگ، نظم وآزادي است كه امنيت و نظم را از راه اخلاق, قانون و اقتصاد تأمين ميكند و فرهنگ را از راه تسهيلاتي كه براي رشد علم, آداب و رسوم و هنر لازم است فراهم مي نمايد. ناگفته نماند كه تمدن امر پيچيده و ناپايداري است كه به عوامل گوناگوني وابسته است و هر يك از اين عوامل مي تواند ماية عظمت يا انحطاط كشور شود ( دورانت , 1379, ص298). برخي از اين عوامل عبارتند از : 1-پيش بيني و احتياط در امور اقتصادي؛ 2- سازمان سياسي؛ 3- سنن اخلاقي؛ 4- كوشش درراه معرفت وبسط هنر( ويل دورانت, به نقل ازولايتي , 1378, ص75) . به عبارت ديگر, تمدن پديدهاي درهم تنيده است كه جميع رويدادهاي اقتصادي, اجتماعي, سياسي, هنري, ادبيات و علم را درخود گردآورده است (هنري لوكاس، به نقل ازولايتي ,1378, ص75) و اين كه تمدن چگونه به وجود مي آيد, بعضي آن را محصول نبوغ اقليت مبتكر و نوآور مي دانند و ميگويند تمدنها را اقليتها و اشخاص هوشمند و برجسته پديد آوردهاند و بقيه ازآن اقليت تبعيت كردهاند (توين بي, به نقل ازولايتي , 1378, ص75). فرهنگ: فرهنگ ريشه در توسعه و انتقال اعتقادات بشردارد ( بودن 1 وديگران, 1989) و به معناي روش سازمان يافته زندگي است كه شامل ارزشها, هنجارها و مؤسسات و نهادها ميشود و بنا به تعريقي ديگر: فرهنگ مجموعهاي از آداب و سنتهاي فردي و اجتماعي است كه با توجه به شرايط اجتماعي و مقتضيات محيطي شكل گرفته و معنا پيدا ميكند ( ولايتي , 1378, ص74). بعضي فرهنگ را همان تمدن ميدانند و معتقدند كه اين دو, رابطة مفهومي تنگاتنگي دارند كه در عين حال ميتوان معاني متفاوتي را از اين دو واژه استخراج نمود: 1- مترادف بودن فرهنگ باتمدن : در سنت انگليسي – فرانسوي مفهوم فرهنگ اغلب مترادف با تمدن به كار ميرود (كرامبي , 1367, ص 10) و از نظرآنان فرهنگ يا تمدن كليت در هم بافتهاي است كه شامل : دانش , دين , هنر, قانون , اخلاقيات , آداب , رسوم وهرگونه توانايي وعادتي كه آدمي به عنوان عضوي ازجامعــــــــه به دست ميآورد، ميشود (آشوري, 1357, ص 39). 2- گسترش معناي تمدن به گونهاي كه شامل فرهنگ نيز بشود (گاستون ,1371, ص). در مورد تمدن ميتوانيم بين صورت خارجي و روح دروني آن تمايز قايل شويم (فوكوتساوا, 1364, ص 23) يعني روح دروني در حدي است كه فرهنگ را نيز در بر مي گيرد. 3-گسترش فرهنگ به گونه اي كه شامل تمدن بشود (آشوري , 1357): در اين حالت فرهنگ شامل تمامي كارهاي اجتماعي به گسترده ترين معناي آن مانند زبان, زناشويي, نظام مالكيت, ادب وآداب صناعات و هنراست (باتامور,1370, ص 79 ) كه تمدن را نيز شامل ميشود. 4-تفكيك بين فرهنگ وتمدن : دوتفاوت عمده بين اين دو وجود دارد: فرهنگ جنبة ذهني، معنوي و فردي دارد و تمدن جنبة عملي، عيني واجتماعي. فرهنگ وسيعتر، قديمـيتر و تمدن جوانتــر و محدودتر است (اسلامي , 1345, ص79 ؛ باتامور,1370, ص 79 ).
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : ppt نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد اسلاید : 60 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
EITK0604 2 درآمدی بر نظریه مردم سالاري ديني ديدگاه ها در خصوص مردم سالاري ديني 3 برخي از صاحب نظران، مخالف تعبير مردم سالاري ديني هستند و از اساس، آن را تناقض گونه و غير قابل تحقق مي دانند؛ بعضي ديگر نيز پذيرش آن را مستلزم نوعي تسامح در مفهوم دمکراسي در ترکيب مردم سالاري ديني مي دانند و معتقدند که دمکراسي در اينجا، صرفا به معني روش و شکل حکومت است نه فلسفه و مبناي آن. در مقابل، برخي پذيرش مردم سالاري ديني را مستلزم ايجاد نوعي محدوديت در مفهوم و تعريف دين و گستره آن، تفسير مي کنند. عده اي نيز اين تعبير را يک مفهوم ترکيبي از دو جزء درون ديني (دين) و برون ديني (دمکراسي ) میدانند. و عده اي ديگر آن را مفهومي بسيط و کاملا درون ديني مي دانند. سوالات اساسی درباره مردم سالاري ديني 4 چه برداشتي از دين در اينجا مورد نظر است؟ حداقلي، حد وسطي يا حداكثري؟ چگونه ميتوان در عين پذيرش مردم سالاري به عنوان مبناي حكومت، حرف از مشروعيت ديني براي حكومت نيز به ميان آورد؟ اصولاً مبناي مشروعيت ديني حكومت از ديدگاه اسلام چيست؟ خدا؟ مردم؟ خدا و مردم؟ يا ... آيا لازمه عدم پذيرشٍ تعارض در نظريه مردم سالاري ديني، پذيرفتن مرتبه روشي و شكلي مردم سالاري است يا اينكه ميتوان در عين پذيرش مردم سالاري به عنوان مبنا و فلسفه، سخن از مردم سالاري ديني نيز به ميان آورد؟ اگر مردم نيز در مشروعيت ديني حكومت نقش دارند، اين نقش، چگونه با مشروعيت الهي حكومت، قابل جمع است؟ مفهوم دموکراسی1 ظاهراً اصطلاح دموکراسي در ابتدا در انديشه فلسفي و سياسي يونان باستان مطرح شد. افلاطون دموکراسي را به عنوان سيستمي که توسط حکومت شوندگان اداره مي شود در تقابل با سيستم هاي؛ 1- مونارشي که توسط يک فرد حکم رانده مي شود 2- اوليگارشي که توسط طبقه نجبگان محدود اداره مي شود 3- تيموکراسي که توسط طبقه ملاکين اداره مي شود ؛ قرار داد. ارسطو دموکراسي را « نظامي مي داند که اجازه شرکت را به همگان مي دهد»و آبراهام لينکلن - از اولين روساي جمهور امريکا- آن را «حکومت مردم به وسيله مردم و براي مردم» مي داند . 5
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : ppt نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد اسلاید : 48 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
آموزه هاي ديني و بهره وري نيروي انساني اصطلاح شناسي بهره وري اصطلاح رايج و شايع ( productivity ) در فرهنگ لغت فارسي، به معناي بهره برداري، كام يابي و با فايدگي است و در پژوهش ها به معناي راندمان، بازدهي، مولّديت و باروري به كار مي رود. البته تعريف اصطلاحي اين واژه فراوان است و پيوسته جديدتر و كامل تر هم مي شود. برخي، بهره وري را در مفهوم اقتصادي آن در رابطه بين كميت و كيفيت كالاها و خدمات توليد شده و مقدار منابع مصرف شده مي دانند. آژانس بهره وري اروپا ( European Productivity Agency ) بهره وري را چنين تعريف مي كند: بهره وري در درجه اول يك ديدگاه فكري است كه همواره سعي دارد آنچه را در حال حاضر موجود است، بهبود بخشد و مبتني بر اين عقيده است كه انسان مي تواند كارها و وظايفش را بهتر از روز قبل انجام دهد. سازمان ملي بهره وري ايران هم بر اين باور است كه: بهره وري، يك نگرش عقلايي به كار و زندگي است كه هدف آن، هوشمندانه تر كردن فعاليت ها براي دستيابي به زندگي بهتر و متعالي تر است. آخرين و دقيق ترين تعريف بهره وري، مجموع اثربخشي و كارآيي است: بهره وري = اثربخشي (اجراي كارهاي درست) + كارآيي (اجراي درست كارها). يعني براي اينكه بتوانيم در كار خود اثربخش باشيم و به هدف برسيم، بايد كارهاي درست را انجام دهيم. پس از انتخاب درست ترين كار هم، بايد كارآيي خود را با انجام كار به صورت شايسته بالا ببريم. اگر چه هر كدام از اين تعريف ها در جايگاه خود درست و كارآمد است، بهره وري مي تواند بيشترين استفاده از كمترين امكانات و منابع مادي و معنوي در راه رسيدن به رشد و شكوفايي همه جانبه زندگي انسان باشد. منظور از امكانات و منابع مادي، فن آوري، مديريت، نيروي انساني و منابع طبيعي است. منظور از منابع معنوي هم ارزش ها، رفتارها، هنجارها، نگرش ها و اسلوب هايي است كه قابل اندازه گيري نيستند، ولي مي توانند نقش مهمي در بهبود بهره وري به طور مستقيم و غير مستقيم ايفا كنند. بهره وري در اسلام با توجه به مفهوم لغوي و اصطلاحي بهره وري، مشخص مي شود كه جوهره اين مفهوم نه تنها در جامعه ديني و اسلامي ما تازگي ندارد، بلكه جزو بديهيات زندگي به شمار مي آيد. همچنين اين مسئله همواره در كلام باري تعالي و معصومان متجلي است؛ چرا كه فلسفه آفرينش انسان، به كمال رسيدن و هر روز بهتر از روز قبل شدن است و اين همان معناي بهره وري است. امام علي(ع) در گفتاري ارزشمند مي فرمايد: «كسي كه امروز خود را اصلاح و كوتاهي هاي ديروز خود را جبران كند، رستگار مي شود». امام صادق(ع) هم مي فرمايد: «هركس دو روزش يكسان باشد، فريب خورده است».