لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : پاورپوینت نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد اسلاید : 43 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
بنام خدا موضوع: خلاصه ي كتاب امام علي (ع)ازنگاه انديشمندان غيرشيعه مقدمه حقيقت وجودي حضرت علي (ع) ومطالعه ي فضائل ورفتار آن حضرت افکارهر انديشمندي را به خود جلب نموده ومتحيّر ساخته است. هر چند دهها وبلكه صدها كتاب بوسيله علماي شيعه وسني وديگران در باب فضايل آن حضرت نوشته شده است اما هرقدر ازفضايل آن حضرت نوشته وگفته شودبازكم است شاهد اين سخن روايتي است كه از پيامبراكرم(ص) واردشده است.ابن عباس مي گويد:رسول خدا فرمود: اگر تمامي باغها قلم،ودرياها مركب، وهمه ي اجنه حسابگروتمام انسانها نويسنده شوند،قادر به شمارش فضايل علي بن ابيطالب (ع) نخواهند بود.(1) «المناقب خوارزمي –ص32؛ح1» كتاب مورد ذكررا مي توان به سه بخش تقسيم نمود: 1).نقل نمونه اي از آيات وروايات درشأن امام علي (ع) درمنابع اهل سنت 2).امام علي(ع) از ديدگاه انديشمندان اهل سنت 3).امام علي(ع) ازنگاه انديشمندان غيرمسلمان بخش اول: الف:آيات ب:روايات
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 21 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
آرمان هاي حكومت از ديدگاه امام علي(ع) مقدمه گفتار اول: آرمانها و اهداف عاليه حكومت از ديدگاه كل نگر گفتار دوم: آرمانها و اهداف عاليه حكومت از ديدگاه جزء نگر 2ـ احيا و اقامه حق و دفع باطل 3ـ تحقق عدالت 4ـ تأمين امنيت 5ـ تحقق وحدت امت در پرتو حكومتِ رهبري الهي 6ـ تأمين رفاه عمومي 7ـ نفي خشونت و خودكامگي 8ـ حفظ كرامت انساني 9ـ وصول به تعامل صحيح بين حكومت و مردم و كسب رضايت عامه شايسته سالاري فرجام سخن مقدمه دولت [1] و حكومت [2]، همواره يكي از اصلي ترين مباحث علوم سياسي بوده است، تا جايي كه سياست به عنوان "هنر حكومت كردن يا حكمراني" تعريف گشته است. يكي از سؤالات شايع در اين حوزه، هدف يا وسيله بودن دولت و حكومت است. برخي ايده آليستها دولت را يك هدف و واحدي فوق مردم و فرد مي دانستند و برخي ديگر از مكاتب و انديشه گران سياسي، دولت و حكومت را وسيله اي براي عمل به برخي اهداف مورد نظر جامعه انساني به شمار مي آوردند و ارزش ذاتي را مختص فرد دانسته و دولت را ابزاري مكانيكي و مصنوع دست بشر براي دستيابي به اهداف خويش محسوب مي نمودند. همچنين متفكران سياسي از منظرهاي مختلفي به آرمانها و اهداف دولت نگريسته اند. به عقيده ارسطو، هدف راستين حكومت تحقق زندگي خوب است. "جان لاك" معتقد بود هدف حكومت "خير عمومي" يا "خير نوع بشر" است. "آدام اسميت" بر اين نظر بود كه دولت سه هدف بزرگ دارد؛ نخست: حفظ حكومت و مملكت از تجاوز خارجي يا خشونت بين المللي؛ دوم: حمايت از افراد در برابر بي عدالتي يا سركوب از سوي اعضاي ديگر جامعه ؛ سوم: ايجاد و |130| حفظ آثار خاص و نهادهاي عمومي كه هيچ فرد يا گروهي تمايل به ايجاد و حفظ آنها ندارند. به گمان "هولزندورف [3]" انديشه گر آلماني، دولت سه هدف دارد؛ نخست: توسعه قدرت ملي؛ دوم: حفظ آزادي فرد؛ سوم: پيشبرد ترقي اجتماعي و رفاه عمومي. "گارنر" ضمن رتبه بندي اهداف و آرمانهاي حكومت بر اين باور است كه هدف اصلي و اوليه و بلاواسطه دولت، حفظ صلح و نظم و امنيت و عدالت در ميان افرادي است كه آن را به وجود مي آورند؛ هدف دوم ـ كه فراتر از خواستهاي فردي است ـ توجه به تأمين رفاه عمومي در راستاي پيشرفت و ترقي ملي است، اما هدف نهايي و آرمان عالي دولت، اعتلاي تمدن بشري است. [4] به عقيده "ويلسون"، از مؤلفه هاي جديد براي دولت، اين اهداف را مي توان بر شمرد: 1ـ ترضيه اراده ها و پاسخگويي به خواسته ها؛ 2ـ كسب ترقي اخلاقي؛ 3ـ تحقق بيشترين سعادت براي بيشترين افراد؛ 4ـ رشد شخصيت فرد؛ 5ـ حفظ حقوق؛ 6ـ متوازن كردن و نيز حمايت از منافع [5]. به عقيده "پنوك" هدفهاي اصلي "دولت نو" در مفهوم عام عبارتند از: تأمين امنيت؛ عدالت؛ آزادي و رفاه. اين هدفها و آرمانها توجيه كننده موجوديت دولت و نيز فراهم آورنده زمينه هاي تكليف سياسي اند. [6] مبحث مهم دولت و حكومت و همچنين آرمانها و مقاصد عاليه آن در منابع اسلامي، از جمله نهج البلاغه، به وفور مورد اشاره است و امام علي(ع) با فطانت و درايت در اين مقوله چنان سخن گفته اند كه از عاليترين و نابترين انديشه هاي سياسي قديم و جديد، گوي سبقت را ربوده اند. از دو منظر مي توان به ديدگاههاي امام(ع) در آرمانهاي حكومت نگريست؛ منظر عام و منظر خاص. در بخشهايي از نهج البلاغه همانند عهدنامه مالك اشتر، ايشان در بخشهايي، اهداف عاليه حكومت را برشمرده اند و در منظرهاي خاص به صورت مباحثي فرعي، مقاصد و آرمانها را تصريح كرده اند. در اين جا از اين دو زاويه به بحث نگريسته مي شود: |131| گفتار اول: آرمانها و اهداف عاليه حكومت از ديدگاه كل نگر مباحث مستقلي از نهج البلاغه مختص ترسيم اهداف و آرمانهاي عاليه و كلي تشكيل حكومت و دولت است. به عنوان مثال امام(ع) در يكي از سخنان خويش، ضمن تضرع با خداوند، عرض مي كند: "اللهم اِنّك تعلم اَنّه لم يكن الذي كان مِنّا منافسةً في سلطان و لَاالتِماس شي ءٍ من فضول الحُطام و لكن لنَرُدَّ المَعالم مِن دينك و نُظهِر الاِصلاح في بلادك، فيأمن المظلومون مِنْ عبادك و تقامُ المعطَّلةُ مِن حدودك [7]؛ بارالها! تو آگاهي كه هدف ما از قيام، عشق به قدرت و دستيابي به فزوني متاع دنيا نيست و تنها بدان منظور است كه نشانه هاي دين تو را به جايي كه بود، بازگردانيم و اصلاح را در شهرهاي تو ظاهر سازيم، تا بندگان ستمديده ات در امان باشند و حدود ضايع گشته تو اقامه شود". آنچه حاكمان فاسد از رياست و حكومت مي خواهند، اشباع غريزه تفوق طلبي، سلطه جويي، كاميابي و لذت پرستي است، در حالي كه اين اهداف در نظر انسانهاي وارسته و رجال رباني بي ارزش بوده و جهان با تمام محتواي مادي اش در پيش آنان بي اعتبار است. با لحاظ مضمون كلي اين بيان و ساير ديدگاههاي حضرت، اهداف عاليه حكومت را مي توان چنين دسته بندي نمود: 1ـ احياي دين و حاكم ساختن شعائر و احكام و قوانين الهي و فراهم نمودن زمينه هاي دينداري؛ 2ـ برچيدن آثار فتنه و فساد و مستقر ساختن صلاح و پاكي و صلح و صميميت و طرد عناصر فاسد و مفسد؛ 3ـ حمايت از بندگان مظلوم و محروم، كه رمق جانشان توسط خداوندان زر و زور و تزوير پايمال و كاهيده شده است؛ 4ـ اقامه حدود الهي كه بر اثر توطئه و لجام گسيختگي حكام ستم پيشه و بي اعتقاد به تعطيل كشيده شده است. امام علي(ع) در خطبه چهلم كه بعد از جنگ صفين و خطاب به خوارج ايراد شده، به مباحث |132| مهمي در باره حكومت و ضرورت آن و از جمله هفت وظيفه حاكم عادل الهي اشاره مي كند [8]، كه به سهولت مي توان آرمانهاي حكومت را در اين هفت تكليف ملاحظه نمود. امام(ع) نخست از مغالطه خوارج، با شعار "لا حكم الا لله" پرده بر مي دارد و مي فرمايد: سخن حقي است كه معني باطلي از آن اراده شده است. سپس به ضرورت تشكيل حكومت مي پردازد و براي اثبات اين مدعا چند دليل روشن را در عباراتي كوتاه و پرمعنا بيان مي فرمايد. به بيان ايشان، مردم نيازمند اميري هستند؛ نيكوكار يا بدكار، و اگر توفيق پيروي از حاكم نيكوكاري نصيبشان نشود، وجود امير فاجر از نبود حكومت بهتر است. سپس به فوايد و بركات حكومت اشاره مي كند، كه بعضي جنبه معنوي دارد و بعضي جنبه مادي؛ نخست: در سايه حكومت او، مؤمن به كار خويش ادامه مي دهد؛ يعني راه خود را به سوي "قرب الي الله" مي پيمايد (يَعملُ في إِمَرتِه ِالمؤمن). دوم: كافر نيز در حكومت او از مواهب مادي بهره مند مي شود و به زندگي دنيوي خود ادامه مي دهد (و يستمتع فيها الكافر) [9]. سوم: خداوند به مردم فرصت مي دهد در دوران حكومت او زندگي طبيعي خود را تا پايان ـ در سلامت نسبي ـ طي كنند (و يُبَلِّغُ اللهُ فيها الاجَلَ). چهارم: به وسيله او اموال بيت المال جمع آوري مي گردد، تا هزينه هاي دفاعي و عمراني و انتظامي فراهم شود (و يُجْمَعُ به الفيءُ). پنجم: به كمك او با دشمنان مبارزه مي شود (و يقاتلُ به العدوُّ). ششم: به وسيله او جاده ها امن مي گردد (و تأمَنُ بِهُ السُّبُلُ). هفتم: حق ضعيفان به كمك او از زورمندان گرفته مي شود (و يُؤْخَذُ به للضعيف من القويِّ. در سايه انجام اين وظايف هفتگانه توسط حكومت، نيكوكاران در رفاه و از دست بدكاران در امان مي باشند [10] (حتي يستريحَ بَرٌّ و يُسْتراحَ من فاجِرٍ). از اين بيان مي توان برخي از آرمانهاي حكومت را چنين برشمارد: 1ـ بسترسازي و تمهيد حيات مادي و معنوي مؤمنان. 2ـ تأمين حقوق شهروندان و در امان بودن غير مؤمنان و تأمين حيات مادي ايشان. 3ـ تأمين امنيت و استيفاي حقوق مردم به ويژه مظلومان. 4ـ به سامان نمودن نظام اقتصادي جهت اداره صحيح و توانمند جامعه و كشور. امام(ع) در عهدنامه مالك اشتر، اصول و ضوابط و اهداف عاليه حكومت را مشخص كرده |133| است. اين عهدنامه، منشوري براي آرمانها و مقاصد حكومت علوي است. امام در شرح وظايف مالك در استانداري مصر، چنين بياني دارند:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 253 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1 2 ” مقدمه“ خداوندا، سپاس تو را همچنانكه خود را سپاس گفته اي و برتر از آنچه هر گوينده اي گويد، هستي. خداوندا! درود و سلام فرست بر برترين آفريدگان، آنكه او را به حق بر انگيختند، تا بيم دهنده ي جهانيان باشد (محمد بن عبدالله و بر امامان راهنما از خاندان پاك او.) خداوندا! توفيق ده تا برسيم به آنچه كه از خشنودي تو آرزو داريم و در راه هاي نزديكي جستن به خويش ياريمان ده و گام هايمان را استوار كن تا پيرو راه ياوران تو باشيم - فلسفه نيايش - دكتر علي شريعتي - ص76 . . خداوندا! ما را ياري فرما كه با استفاده از نهج البلاغه، اين راه نور و هدايت در زندگاني خود موفق شويم و به آنچه تو از ما انتظار داري، دست يابيم. 1 2 ” مقدمه“ خداوندا، سپاس تو را همچنانكه خود را سپاس گفته اي و برتر از آنچه هر گوينده اي گويد، هستي. خداوندا! درود و سلام فرست بر برترين آفريدگان، آنكه او را به حق بر انگيختند، تا بيم دهنده ي جهانيان باشد (محمد بن عبدالله و بر امامان راهنما از خاندان پاك او.) خداوندا! توفيق ده تا برسيم به آنچه كه از خشنودي تو آرزو داريم و در راه هاي نزديكي جستن به خويش ياريمان ده و گام هايمان را استوار كن تا پيرو راه ياوران تو باشيم - فلسفه نيايش - دكتر علي شريعتي - ص76 . . خداوندا! ما را ياري فرما كه با استفاده از نهج البلاغه، اين راه نور و هدايت در زندگاني خود موفق شويم و به آنچه تو از ما انتظار داري، دست يابيم. 1 2 ” مقدمه“ خداوندا، سپاس تو را همچنانكه خود را سپاس گفته اي و برتر از آنچه هر گوينده اي گويد، هستي. خداوندا! درود و سلام فرست بر برترين آفريدگان، آنكه او را به حق بر انگيختند، تا بيم دهنده ي جهانيان باشد (محمد بن عبدالله و بر امامان راهنما از خاندان پاك او.) خداوندا! توفيق ده تا برسيم به آنچه كه از خشنودي تو آرزو داريم و در راه هاي نزديكي جستن به خويش ياريمان ده و گام هايمان را استوار كن تا پيرو راه ياوران تو باشيم - فلسفه نيايش - دكتر علي شريعتي - ص76 . . خداوندا! ما را ياري فرما كه با استفاده از نهج البلاغه، اين راه نور و هدايت در زندگاني خود موفق شويم و به آنچه تو از ما انتظار داري، دست يابيم. 1 2 ” مقدمه“ خداوندا، سپاس تو را همچنانكه خود را سپاس گفته اي و برتر از آنچه هر گوينده اي گويد، هستي. خداوندا! درود و سلام فرست بر برترين آفريدگان، آنكه او را به حق بر انگيختند، تا بيم دهنده ي جهانيان باشد (محمد بن عبدالله و بر امامان راهنما از خاندان پاك او.) خداوندا! توفيق ده تا برسيم به آنچه كه از خشنودي تو آرزو داريم و در راه هاي نزديكي جستن به خويش ياريمان ده و گام هايمان را استوار كن تا پيرو راه ياوران تو باشيم - فلسفه نيايش - دكتر علي شريعتي - ص76 . . خداوندا! ما را ياري فرما كه با استفاده از نهج البلاغه، اين راه نور و هدايت در زندگاني خود موفق شويم و به آنچه تو از ما انتظار داري، دست يابيم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 105 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
آغاز علم نحو تأسيس علم نحو توسط امام علي عليه السلام زبان عربي مانند هر زبان ديگر قواعدي دارد كه آن را علم نحو مينامند علم نحو در حفظ لغت از آشفتگي و تحريف و نيز در معناي كلام اهميت زيادي دارد تا آنجا كه گاهي با تبديل كسره به فتحه معناي يك كلمه تغيير ميكند كه در بعضي موارد مستلزم كفر است قواعد زبان عرب تا عصر خلافت امام علي عليهالسلام كشف و تنظيم نشده بود و نوشتن كلام عربي بدون اعراب گذاري انجام ميگرفت. قرآن كريم و ساير نوشتهها و نامهها بدون اعراب بود مردم قانون اعراب گذاري را نميدانستند اما كار آموختن قواعد زبان عرب براي ساكنين جزيرهالعرب كه با غير عرب آميزش نداشتند بطور طبيعي انجام ميگرفت يعني يك طفل عرب با آموختن سخن گفتن آن قواعد ساده را به آساني ميآموخت بخصوص آنكه فرهنگ عرب قبل از اسلام بسيار بسيط و حول يك زندگاني ساده دور ميزد كه عبارت بود از آب، نان، گوشت، شتر صحرا، شمشير، نسب، جنگ قبيلهاي و مانند آن. پس از نزول قرآن كريم فرهنگ عرب به فرهنگ اسلام با ابعاد گوناگون آن صفات ربوبي و شناخت انبياء و احوال قيامت و اخلاق و احكام تبديل يافت و لغت عرب آن را فرا گرفت. ليكن پس از فتوحات مسلمانان و آميزش آنان با افراد غيرعرب زبان مانند ايرانيان ساكن شهر كوفه كه ايشان را حمراء ميخواندند و اهل سند و هند و در بصره كه ايشان را سبابجه و زط ميناميدند و اقباط در اسكندريه و هجرت مسلمانهاي عرب به كشورهاي آفريقا و هند و سند و بلخ و بخارا لغت عرب آشفتگي پيدا نمود به طوري كه كودكان عرب به واسطه معاشرت با همسالان غيرعرب بجاي اينكه زبان فصيح عرب را از قوم و قبيله عرب خود بياموزند از كودكان و معاشرين غيرعرب ميآموختند علاوه بر اينكه گاهي مادران اين اطفال زناني بودند كه در فتوحات از اقوام قبط و فوس و روم اسير شده بودند و اين كودكان سخن گفتن را از مادر غيرعرب يا كلفت و نوكر غير عرب در خانه ميآموختند در نتيجه اين عومل چنان آشفتگي در زبان نسل جديد عرب پديد آمدكه نزديك بود به تدريج لغت عرب مانند زبان بعضي ملل قديم از بين برود تا آنجا كه جز معدودي متخصصين در هر عصر نتواند آن زبان را بفهماند و در نتيجه باعث ميشد كه خواندن و فهميدن قرآن و سنت پيامبر جز براي معدودي امكان نداشته باشد. اين آشفتگي زبان عربي نيمه اول قرن اول هجري بود. ابوالاسود دئلي كه يكي از اصحاب و شاگردان حصرت علي بود داستان تأسيس علم نحو يا قانون اعراب گذاري در زبان عربي را چنين حكايت ميكند؛ روزي بر حضرت امير وارد شدم. ديدم آن حضرت در حال فكر و انديشه است به من فرمود: در شهر شما كوفه قرآن را غلط ميكنند. ميخواهم كاري كنم تا لغت عرب از اين آشفتگي بيرون آيد گفتم يا اميرالمومنين اگر اين كار را بكنيد لغت عرب را زنده كردهايد بعد از چند روز خدمت آن حضرت رسيدم نوشتهاي به من داد كه در آن زيربناي علم نحو را نوشته بود و از تقسيم كلمه به اسم و فعل و حرف و تعريف آنها شروع ميشد. بعد حضرت به من فرمود: انح نحوه؛ به اين نحو پيش برو. ابوالاسود ميگويد: آن را گرفته و به منزل رفتم و يك دوره قواعد نحو را بر طبق راهنمايي و طرح حضرت نگاشتم و بعد آن را به حضرت نشان دادم و حضرت اشكالاتش را رفع كرد. مثلاً در مورد اسماء مشب هه بالفعل فرمود: چراكانّ را ننوشتي، گفتم: نميدانستم از آنهاست. فرمودند: از جمله آنها است. - علامه عسگري، نقش أئمه در احياء دين، علامه عسگري ج 14 ص 159-200 آغاز بسط علم نحو در صدر اسلام - خدمات متقابل ايران و اسلام ص 446 و 447 علوم ادبي از دستور زبان عربي يعني نحو آغاز ميشود. مورخين اسلام اجماع و اتفان دارند كه مبتكر علم نحو اميرالمومنين علي عليهالسلام است. علامه جليل مرحوم سيد حسن صدر در كتاب نفيس تأسيس الشيعه دلائل و شواهد غيرقابل انكار اين مطلب را ذكر كرده است (تأسيس الشيعه لعلوم السلام صفحات 40-61) علي عليهالسلام به ابوالاسود دئلي كه مردي شيعي و فوقالعاده با استعداد بوده است اصول نحو را آموخت و دستور دارد كه بر اين اساس تأمل كند و بر آن بيفزايد، ابوالاسود طبق دستور عمل كرد و چيزهايي افزود و آنچه ميدانست به عدهاي و از جمله دو پسرش عطاءبن ابيالاسود و اباحرب بن ابيالاسود و يحيبن يعمر و ميمون اقرن و يحي بن نمان و عنبهالفيل آموخت. گويند اصمعي عرب و ابوعبيده ايراني دو اديب معروف اسلامي، شاگردان عطاء پسر ابوالاسود بودهاند در طبقه بعد از اين طبقه افراد ديگري از قبيل ابواسحاق و عيسي ثقفي و ابوعمروبن العلاء كه مردي شيعي و از قراء سبعه است و بسيار جليلالقدر است قرار گرفتهاند. ابوعمروبن العلاء مردي لغوي و عارف به زبان و ادبيات و مخصوصاً اشعار عرب بود از كمال تقوا در ماه مبارك رمضان هرگز شعر نميخواند در سفر نوشتههاي خود را از آن رو كه متضمن اشعار عرب جاحلي بود از بين برد. اصمعي، يونس بن حبيب، ابوعبيده، سعدان بن مبارك نزد وي شاگردي كردهاند. - ريحانه الادب ج 2 ص 213 خليل بن احمد عروضي كه از مجتمعدان و صاحب نظران درجه اول علم نحو استاد مردي شيعي است و از نوابغ به شمار ميرود در طبقه بعد از اين طبقه قرار گرفته است. سيبويه معروف صاحب الكتاب شاگرد خليل بوده است و اخفش معروف نزد سيبويه و خليل تحصيل كرده است از اين به بعد نحويين به 2 نحله كوفيين و بصريين تقسيم ميشوند. كساني معروف و شاگردش فراء و ابوالعباس ثعلب شاگرد فراء و ابن الاخباري شاگرد ابوالعباس ثعلب از نحله كوفي بودهاند و اما سيبويه و اخفش مازني و مبرد و زجاج و ابوعلي فارسي و ابن جني و عبدالقادر جرجاني كه به ترتيب استاد و شاگرد بودهاند از نحله بصره به شمار ميروند. اللهم اني اسئلك من علمك بانفذه. سپاس خدايا را در برابر عطا و احسانش، احساني كه به ما و قبل ازما و بعد از ما به بندگانش عطا فرمود. سپاس به اندازه آنچه هست و در آينه علمش مينمايد، سپاس چند برابر آنچه هست، جاويدان و هميشگي، تا روز رستاخيز سپاسي بيكران. در آغاز لازم ميدانم كه از زحمات مادرم و برادر عزيزم حسين كه همواره پشتيبان من در زندگيم بودند تشكر نمايم. و همچنين از استاد فرزانه و ارجمندم جناب آقاي دكتر ديباجي كه مشوق و راهگشايم بوده و هستند كمال تشكر و قدرداني را دارم. و از استادان محترم آقاي دكتر زندي استاد راهنما و آقايان دكتر صدقي فيروزحريرچي و دكتر حريرچي كه از راهنماييهاي ايشان در طول تحصيل بهرهمند گرديدم و از آقاي دكتر شكيب كه الگوي اخلاق شايسته هستند تشكر نمايم. شرح حال سيوطي جلالالدين ابوالفضل عبدالرحمن سيوطي مورخ و محقق و اديب از نويسندگان مصري در عصر مملوكي از خانوادهاي ايراني كه در ابتداي امر در بغداد ميزيستند در سال 894 ه در قاهره متولد شد. - تاريخ الادب اللغه العربيه ج 3 ص 239 خاندانش ده نسل قبل از او به سيوط آمده بودند نسبش به امام شيخ همامالدين خضيري كه عالم و محقق و متصوف بود برميگردد. شيخ همامالدين خضيري و نسبت به محله خضيريه در بغداد به اسيوط بغداد آمد در زمان دولت ايوبي ترجيحاً در آنجا زندگي كرد و خانوادهاش نسل به نسل آنجا اقامت گزيدند و مردان بزرگ و شريفي از آنها در اسيوط در دوره وسطي ظهور پيدا كردند و از بين آنها قاضي و تاجر و مأمور دولت و افراد با نفوذ زياد بودند. عبدالرحمن سيوطي يكي از افراد همان خانوادهاي كه در اسيوط سكونت داشتند ميباشد كه به جستجوي علم پرداخت و به خاطر علم آموختن در جواني عازم قاهره شد و از رابطه گذشتگانش با امير شيوخ استفاده كردو تدريس فقه را در مدرسه شيوخي به عهده گرفت و آثار فراواني در فقه و نحو تأليف كرد و در 510 سالگي در حالي كه پسرش عبدالرحمن حدوداً 6 ساله بود در سال 1451 ميلادي وفات كرد سيوطي شرح حال خود را در كتاب «حسنالمحاضره في اخبار مصر و قاهره» و همچنين در كتاب «بغيه الوعاه» و كتاب ديگرش «التحدث بنعمه الله» آورده است. - عبدالغني عبدالله يسري، معجم المورخين المسلمين ص 94-99 پدرش هنگام وفات سرپرستي او را به يكي از دوستانش، كمالبن همام واگذار كرد. سيوطي توانست در سن كمتر از 8 سالگي كل قرن كريم را حفظ نمايد سپس كتاب عمده الاحكام و منهاج نووي و الفيه ابن مالك و منهاج بيضاوي را حفظ نمود. - حنبلي، ابن عماد، شذرات الذهب ج 8 ص 51-52 سيوطي خود در مقدمه كتاب بغيه الوعاه مينويسد: «خضيريه از محلههاي بغداد بوده است. از پدرم شنيدم كه ميگفت جد بزرگوارش فارس بوده يا از مشرق. ابتدا در بغداد زندگي كرده سپس در سيوط مستقر شده و چند نسل آنجا بودهاند پدر در سال 855 فوت كرد و من قبل از 8 سالگي حافظ قرآن بودم سپس كتاب العمده و منهاج الفقه و الفيه ابن مالك را حفظ نمودم و به علم اشتغال يافتم در سال 866 فقه و نحو را از جماعتي از شيوخ فرا گرفتم و اولين چيزي كه نوشتم شرح استعاذه و بسمله بود. در سال 876 اجازه تدريس يافتم در حجي كه مشرف شدم آب زمزم نوشيدم و آرزو كردم كه در درجه فقه به شيخ سراجالدين بلقيني و در حديث به الحافظ بن حجر برسم. خداوند نعمت 7 علم را به من ارزاني داشت: تفسير- حديث- فقه- نحو- معاني- بيان- بديع. البته آن را به روش عرب بلغاء ياد گرفتم نه به روش عجم و فلاسفه. علم حساب در ذهن من سختتر بود و وقتي رياضي حل ميكردم كوهي را حمل مينمودم. علم منطق را شروع كردم ولي از آن خوشم نيامد و خداوند كراهت آن را در قلبم انداخت و از ابن صلاح شنيدم كه آن را تحريم كرد و شروع به يادگيري علم حديث كه اشرف علوم است نمودم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : پاورپوینت نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد اسلاید : 43 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
بنام خدا موضوع: خلاصه ي كتاب امام علي (ع)ازنگاه انديشمندان غيرشيعه مقدمه حقيقت وجودي حضرت علي (ع) ومطالعه ي فضائل ورفتار آن حضرت افکارهر انديشمندي را به خود جلب نموده ومتحيّر ساخته است. هر چند دهها وبلكه صدها كتاب بوسيله علماي شيعه وسني وديگران در باب فضايل آن حضرت نوشته شده است اما هرقدر ازفضايل آن حضرت نوشته وگفته شودبازكم است شاهد اين سخن روايتي است كه از پيامبراكرم(ص) واردشده است.ابن عباس مي گويد:رسول خدا فرمود: اگر تمامي باغها قلم،ودرياها مركب، وهمه ي اجنه حسابگروتمام انسانها نويسنده شوند،قادر به شمارش فضايل علي بن ابيطالب (ع) نخواهند بود.(1) «المناقب خوارزمي –ص32؛ح1» كتاب مورد ذكررا مي توان به سه بخش تقسيم نمود: 1).نقل نمونه اي از آيات وروايات درشأن امام علي (ع) درمنابع اهل سنت 2).امام علي(ع) از ديدگاه انديشمندان اهل سنت 3).امام علي(ع) ازنگاه انديشمندان غيرمسلمان بخش اول: الف:آيات ب:روايات
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 21 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
آرمان هاي حكومت از ديدگاه امام علي(ع) مقدمه گفتار اول: آرمانها و اهداف عاليه حكومت از ديدگاه كل نگر گفتار دوم: آرمانها و اهداف عاليه حكومت از ديدگاه جزء نگر 2ـ احيا و اقامه حق و دفع باطل 3ـ تحقق عدالت 4ـ تأمين امنيت 5ـ تحقق وحدت امت در پرتو حكومتِ رهبري الهي 6ـ تأمين رفاه عمومي 7ـ نفي خشونت و خودكامگي 8ـ حفظ كرامت انساني 9ـ وصول به تعامل صحيح بين حكومت و مردم و كسب رضايت عامه شايسته سالاري فرجام سخن مقدمه دولت [1] و حكومت [2]، همواره يكي از اصلي ترين مباحث علوم سياسي بوده است، تا جايي كه سياست به عنوان "هنر حكومت كردن يا حكمراني" تعريف گشته است. يكي از سؤالات شايع در اين حوزه، هدف يا وسيله بودن دولت و حكومت است. برخي ايده آليستها دولت را يك هدف و واحدي فوق مردم و فرد مي دانستند و برخي ديگر از مكاتب و انديشه گران سياسي، دولت و حكومت را وسيله اي براي عمل به برخي اهداف مورد نظر جامعه انساني به شمار مي آوردند و ارزش ذاتي را مختص فرد دانسته و دولت را ابزاري مكانيكي و مصنوع دست بشر براي دستيابي به اهداف خويش محسوب مي نمودند. همچنين متفكران سياسي از منظرهاي مختلفي به آرمانها و اهداف دولت نگريسته اند. به عقيده ارسطو، هدف راستين حكومت تحقق زندگي خوب است. "جان لاك" معتقد بود هدف حكومت "خير عمومي" يا "خير نوع بشر" است. "آدام اسميت" بر اين نظر بود كه دولت سه هدف بزرگ دارد؛ نخست: حفظ حكومت و مملكت از تجاوز خارجي يا خشونت بين المللي؛ دوم: حمايت از افراد در برابر بي عدالتي يا سركوب از سوي اعضاي ديگر جامعه ؛ سوم: ايجاد و |130| حفظ آثار خاص و نهادهاي عمومي كه هيچ فرد يا گروهي تمايل به ايجاد و حفظ آنها ندارند. به گمان "هولزندورف [3]" انديشه گر آلماني، دولت سه هدف دارد؛ نخست: توسعه قدرت ملي؛ دوم: حفظ آزادي فرد؛ سوم: پيشبرد ترقي اجتماعي و رفاه عمومي. "گارنر" ضمن رتبه بندي اهداف و آرمانهاي حكومت بر اين باور است كه هدف اصلي و اوليه و بلاواسطه دولت، حفظ صلح و نظم و امنيت و عدالت در ميان افرادي است كه آن را به وجود مي آورند؛ هدف دوم ـ كه فراتر از خواستهاي فردي است ـ توجه به تأمين رفاه عمومي در راستاي پيشرفت و ترقي ملي است، اما هدف نهايي و آرمان عالي دولت، اعتلاي تمدن بشري است. [4] به عقيده "ويلسون"، از مؤلفه هاي جديد براي دولت، اين اهداف را مي توان بر شمرد: 1ـ ترضيه اراده ها و پاسخگويي به خواسته ها؛ 2ـ كسب ترقي اخلاقي؛ 3ـ تحقق بيشترين سعادت براي بيشترين افراد؛ 4ـ رشد شخصيت فرد؛ 5ـ حفظ حقوق؛ 6ـ متوازن كردن و نيز حمايت از منافع [5]. به عقيده "پنوك" هدفهاي اصلي "دولت نو" در مفهوم عام عبارتند از: تأمين امنيت؛ عدالت؛ آزادي و رفاه. اين هدفها و آرمانها توجيه كننده موجوديت دولت و نيز فراهم آورنده زمينه هاي تكليف سياسي اند. [6] مبحث مهم دولت و حكومت و همچنين آرمانها و مقاصد عاليه آن در منابع اسلامي، از جمله نهج البلاغه، به وفور مورد اشاره است و امام علي(ع) با فطانت و درايت در اين مقوله چنان سخن گفته اند كه از عاليترين و نابترين انديشه هاي سياسي قديم و جديد، گوي سبقت را ربوده اند. از دو منظر مي توان به ديدگاههاي امام(ع) در آرمانهاي حكومت نگريست؛ منظر عام و منظر خاص. در بخشهايي از نهج البلاغه همانند عهدنامه مالك اشتر، ايشان در بخشهايي، اهداف عاليه حكومت را برشمرده اند و در منظرهاي خاص به صورت مباحثي فرعي، مقاصد و آرمانها را تصريح كرده اند. در اين جا از اين دو زاويه به بحث نگريسته مي شود: |131| گفتار اول: آرمانها و اهداف عاليه حكومت از ديدگاه كل نگر مباحث مستقلي از نهج البلاغه مختص ترسيم اهداف و آرمانهاي عاليه و كلي تشكيل حكومت و دولت است. به عنوان مثال امام(ع) در يكي از سخنان خويش، ضمن تضرع با خداوند، عرض مي كند: "اللهم اِنّك تعلم اَنّه لم يكن الذي كان مِنّا منافسةً في سلطان و لَاالتِماس شي ءٍ من فضول الحُطام و لكن لنَرُدَّ المَعالم مِن دينك و نُظهِر الاِصلاح في بلادك، فيأمن المظلومون مِنْ عبادك و تقامُ المعطَّلةُ مِن حدودك [7]؛ بارالها! تو آگاهي كه هدف ما از قيام، عشق به قدرت و دستيابي به فزوني متاع دنيا نيست و تنها بدان منظور است كه نشانه هاي دين تو را به جايي كه بود، بازگردانيم و اصلاح را در شهرهاي تو ظاهر سازيم، تا بندگان ستمديده ات در امان باشند و حدود ضايع گشته تو اقامه شود". آنچه حاكمان فاسد از رياست و حكومت مي خواهند، اشباع غريزه تفوق طلبي، سلطه جويي، كاميابي و لذت پرستي است، در حالي كه اين اهداف در نظر انسانهاي وارسته و رجال رباني بي ارزش بوده و جهان با تمام محتواي مادي اش در پيش آنان بي اعتبار است. با لحاظ مضمون كلي اين بيان و ساير ديدگاههاي حضرت، اهداف عاليه حكومت را مي توان چنين دسته بندي نمود: 1ـ احياي دين و حاكم ساختن شعائر و احكام و قوانين الهي و فراهم نمودن زمينه هاي دينداري؛ 2ـ برچيدن آثار فتنه و فساد و مستقر ساختن صلاح و پاكي و صلح و صميميت و طرد عناصر فاسد و مفسد؛ 3ـ حمايت از بندگان مظلوم و محروم، كه رمق جانشان توسط خداوندان زر و زور و تزوير پايمال و كاهيده شده است؛ 4ـ اقامه حدود الهي كه بر اثر توطئه و لجام گسيختگي حكام ستم پيشه و بي اعتقاد به تعطيل كشيده شده است. امام علي(ع) در خطبه چهلم كه بعد از جنگ صفين و خطاب به خوارج ايراد شده، به مباحث |132| مهمي در باره حكومت و ضرورت آن و از جمله هفت وظيفه حاكم عادل الهي اشاره مي كند [8]، كه به سهولت مي توان آرمانهاي حكومت را در اين هفت تكليف ملاحظه نمود. امام(ع) نخست از مغالطه خوارج، با شعار "لا حكم الا لله" پرده بر مي دارد و مي فرمايد: سخن حقي است كه معني باطلي از آن اراده شده است. سپس به ضرورت تشكيل حكومت مي پردازد و براي اثبات اين مدعا چند دليل روشن را در عباراتي كوتاه و پرمعنا بيان مي فرمايد. به بيان ايشان، مردم نيازمند اميري هستند؛ نيكوكار يا بدكار، و اگر توفيق پيروي از حاكم نيكوكاري نصيبشان نشود، وجود امير فاجر از نبود حكومت بهتر است. سپس به فوايد و بركات حكومت اشاره مي كند، كه بعضي جنبه معنوي دارد و بعضي جنبه مادي؛ نخست: در سايه حكومت او، مؤمن به كار خويش ادامه مي دهد؛ يعني راه خود را به سوي "قرب الي الله" مي پيمايد (يَعملُ في إِمَرتِه ِالمؤمن). دوم: كافر نيز در حكومت او از مواهب مادي بهره مند مي شود و به زندگي دنيوي خود ادامه مي دهد (و يستمتع فيها الكافر) [9]. سوم: خداوند به مردم فرصت مي دهد در دوران حكومت او زندگي طبيعي خود را تا پايان ـ در سلامت نسبي ـ طي كنند (و يُبَلِّغُ اللهُ فيها الاجَلَ). چهارم: به وسيله او اموال بيت المال جمع آوري مي گردد، تا هزينه هاي دفاعي و عمراني و انتظامي فراهم شود (و يُجْمَعُ به الفيءُ). پنجم: به كمك او با دشمنان مبارزه مي شود (و يقاتلُ به العدوُّ). ششم: به وسيله او جاده ها امن مي گردد (و تأمَنُ بِهُ السُّبُلُ). هفتم: حق ضعيفان به كمك او از زورمندان گرفته مي شود (و يُؤْخَذُ به للضعيف من القويِّ. در سايه انجام اين وظايف هفتگانه توسط حكومت، نيكوكاران در رفاه و از دست بدكاران در امان مي باشند [10] (حتي يستريحَ بَرٌّ و يُسْتراحَ من فاجِرٍ). از اين بيان مي توان برخي از آرمانهاي حكومت را چنين برشمارد: 1ـ بسترسازي و تمهيد حيات مادي و معنوي مؤمنان. 2ـ تأمين حقوق شهروندان و در امان بودن غير مؤمنان و تأمين حيات مادي ايشان. 3ـ تأمين امنيت و استيفاي حقوق مردم به ويژه مظلومان. 4ـ به سامان نمودن نظام اقتصادي جهت اداره صحيح و توانمند جامعه و كشور. امام(ع) در عهدنامه مالك اشتر، اصول و ضوابط و اهداف عاليه حكومت را مشخص كرده |133| است. اين عهدنامه، منشوري براي آرمانها و مقاصد حكومت علوي است. امام در شرح وظايف مالك در استانداري مصر، چنين بياني دارند:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 253 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1 2 ” مقدمه“ خداوندا، سپاس تو را همچنانكه خود را سپاس گفته اي و برتر از آنچه هر گوينده اي گويد، هستي. خداوندا! درود و سلام فرست بر برترين آفريدگان، آنكه او را به حق بر انگيختند، تا بيم دهنده ي جهانيان باشد (محمد بن عبدالله و بر امامان راهنما از خاندان پاك او.) خداوندا! توفيق ده تا برسيم به آنچه كه از خشنودي تو آرزو داريم و در راه هاي نزديكي جستن به خويش ياريمان ده و گام هايمان را استوار كن تا پيرو راه ياوران تو باشيم - فلسفه نيايش - دكتر علي شريعتي - ص76 . . خداوندا! ما را ياري فرما كه با استفاده از نهج البلاغه، اين راه نور و هدايت در زندگاني خود موفق شويم و به آنچه تو از ما انتظار داري، دست يابيم. 1 2 ” مقدمه“ خداوندا، سپاس تو را همچنانكه خود را سپاس گفته اي و برتر از آنچه هر گوينده اي گويد، هستي. خداوندا! درود و سلام فرست بر برترين آفريدگان، آنكه او را به حق بر انگيختند، تا بيم دهنده ي جهانيان باشد (محمد بن عبدالله و بر امامان راهنما از خاندان پاك او.) خداوندا! توفيق ده تا برسيم به آنچه كه از خشنودي تو آرزو داريم و در راه هاي نزديكي جستن به خويش ياريمان ده و گام هايمان را استوار كن تا پيرو راه ياوران تو باشيم - فلسفه نيايش - دكتر علي شريعتي - ص76 . . خداوندا! ما را ياري فرما كه با استفاده از نهج البلاغه، اين راه نور و هدايت در زندگاني خود موفق شويم و به آنچه تو از ما انتظار داري، دست يابيم. 1 2 ” مقدمه“ خداوندا، سپاس تو را همچنانكه خود را سپاس گفته اي و برتر از آنچه هر گوينده اي گويد، هستي. خداوندا! درود و سلام فرست بر برترين آفريدگان، آنكه او را به حق بر انگيختند، تا بيم دهنده ي جهانيان باشد (محمد بن عبدالله و بر امامان راهنما از خاندان پاك او.) خداوندا! توفيق ده تا برسيم به آنچه كه از خشنودي تو آرزو داريم و در راه هاي نزديكي جستن به خويش ياريمان ده و گام هايمان را استوار كن تا پيرو راه ياوران تو باشيم - فلسفه نيايش - دكتر علي شريعتي - ص76 . . خداوندا! ما را ياري فرما كه با استفاده از نهج البلاغه، اين راه نور و هدايت در زندگاني خود موفق شويم و به آنچه تو از ما انتظار داري، دست يابيم. 1 2 ” مقدمه“ خداوندا، سپاس تو را همچنانكه خود را سپاس گفته اي و برتر از آنچه هر گوينده اي گويد، هستي. خداوندا! درود و سلام فرست بر برترين آفريدگان، آنكه او را به حق بر انگيختند، تا بيم دهنده ي جهانيان باشد (محمد بن عبدالله و بر امامان راهنما از خاندان پاك او.) خداوندا! توفيق ده تا برسيم به آنچه كه از خشنودي تو آرزو داريم و در راه هاي نزديكي جستن به خويش ياريمان ده و گام هايمان را استوار كن تا پيرو راه ياوران تو باشيم - فلسفه نيايش - دكتر علي شريعتي - ص76 . . خداوندا! ما را ياري فرما كه با استفاده از نهج البلاغه، اين راه نور و هدايت در زندگاني خود موفق شويم و به آنچه تو از ما انتظار داري، دست يابيم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 21 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
ضرورت و مشروعيت رهبري از ديدگاه امام علي(ع) ضرورت رهبري مبناي مشروعيّت رهبري بحث بيعت حريم مردم در نظام اسلامي حضور مردم و تحقق خارجي ولايت حكومت اسلامي، استبداد نيست "رهبري" جايگاه برجسته اي در كلام امام علي(ع) دارد و ابعاد مختلف اين مسأله، در كلمات دُرَربار ايشان، تبيين شده است. ضرورت رهبري اساس ِبحث از جايگاه رهبري، ضرورت رهبري براي جامعه است. بداهت اين مسأله، آنچنان است كه تشكيك در آن، تشكيك در امر بديهي است. عقل و شرع، اتّفاق دارند كه هرج و مرج، محكوم است و سامان جامعه، تنها در سايه حكومت و رهبري است. مرحوم آيت الله نائيني، عدم رضاي شارع به اختلال نظام را، دليل ثبوت نيابت فقها در عصر غيبت مي داند. او گفته است: از جمله قطعيات مذهب ما طائفه اماميه، اين است كه در اين عصر غيبت، علي مغيبه السلام، آنچه از ولايات نوعيه را كه عدم رضاي شارع مقدس به اهمال آن، حتي در اين زمينه معلوم باشد، وظايف حسبيه ناميده و نيابت فقهاي عصر غيبت را در آن، |89| قدر متيقن و ثابت دانستيم، حتي با عدم ثبوت نيابت عامّه در جميع مناصب، و چون عدم رضاي شارع مقدس به اختلال نظام و ذهاب بيضه اسلام، بلكه اهميت وظايف ِ راجعه به حفظ و نظم ممالك اسلاميه از تمام امور حسبيه، از اوضح قطعيّات است، لهذا ثبوت نيابت فقها و نوّاب عام عصر غيبت در اقامه وظايف مذكوره، از قطعيات مذهب خواهد بود. [1] در اين كلام، اين فقيه بزرگ، با ارتكازي دانستن عدم رضاي شارع به اختلال نظام ـ كه همان هرج و مرج است ـ ولايت فقيه را در عصر غيبت ثابت مي داند. در عصر امام علي(ع) خوارج نهروان، با برداشت نادرست از توحيد، در صدد نفي حاكميت امام علي(ع) برآمدند، آنان، به استناد اينكه ولايت و حاكميت، اختصاص به خدا دارد (لا حكم إلاّ لله) گفتند، امام، حقّ ِحاكميت ندارد. حضرت، در برابر اين انحراف گفت: كلمةُ حقٍّ يراد بها باطلٌ! نعم إنَّهُ لا حكم إلاّ لله و لكن هؤلاء يقولون لا إمْرَةَ و إنَّهُ لابُدَّ للناس من أميرٍ بّرٍ أوْ فاجرٍ يعمل في إمرتِه ِالمؤمن و يستمتع فيها الكافرُ و يُبَلَّغُ اللهُ فيها الأجل و يُجْمَعُ به الفَيءُ و يقاتَل به العدُّو و تأمَنُ به السبلُ و يُؤْخَذُ بها للضعيف ِمن القويّ، حتّي يستريح بّرٌ و يُستَراحُ من فاجرٍ. [2] [اين] سخن ِحقّي است كه از آن، اراده باطل شده است! آري، حكم جز از آن ِخدا نيست، ولي اين گروه مي گويند: "اِمارت و حكومت، ويژه خداوند است و بس"، و حال آنكه مردم، نيازمند امير و حاكمي هستند، خواه نيكوكار يا بدكار، تا مؤمن، در سايه حكومت او به كار خويش پردازد و كافر، از زندگي خود بهره گيرد تا زمان هر يك به سر آيد، و حقِّ بيت المال ِمسلمانان به دست او گرد آورده شود و به كمك او، با دشمنان مبارزه شده و جاده ها امن گردد و حقّ ِضعيف را از قوي بستاند، تا نيكوكار بياسايد و از شر بدكار آسوده ماند. پاسخ مولا(ع) به شبهه خوارج، استدلال به فطرت است، زيرا ضرورت نياز جامعه به نظام، امر بديهي است و اين، جز با رهبري، امكان پذير نيست. امام(ع) در اين سخن، در صدد تبيين ضرورت رهبري است، نه مشروعيت بخشيدن به حكومتِ فاجر، امام عليه السلام در اين صدد است كه حتي حاكميت جائر، بر هرج و مرج، ترجيح دارد! آن حضرت، در سخني ديگر، گفته است: |90| والٍ ظلومٌ غشومٌ خيرٌ من فتنة تدوم؛ [3] حاكم ستمگر ِبيدادگر، بهتر است از فتنه اي كه ادامه يابد. نيز گفته اند: أسدٌ حطومٌ خيرٌ من سلطانٍ ظلومٍ و سلطانٌ ظلومٌ خيرٌ من فتن تدوم؛ [4] شير درنده، بهتر از حاكم ِستمگر است و حاكم ستمگر، بهتر از فتنه هايي است كه ادامه يابد. برخي به انگيزه تشكيك در ولايت فقيه، اصل ضرورت ولايت و رهبري را زير سؤال برده و مي گويند: "ولايت، مخصوص محجوراني مانند صغار و مجانين است و عقلا، نياز به وليّ ندارند"! در اين شبهه، ولايت كلامي با ولايت فقهي، خَلط شده است. آري، ولايتي كه در فقه مطرح است، اختصاص به كساني دارد كه به جهت نقصان و ناتواني عقلي، حقّ ِتصرف ندارند، اما ولايتي كه در بحث امامت مطرح است، ولايت كلامي است. اين ولايت، نه تنها اختصاص به محجوران ندارد بلكه مورد نياز كامل عقلا است، همانند ولايت خداوند. در سايه ولايت خداوند و آنان كه برگزيده او هستند، عقل ِانسان رشد يافته و راه سعادت خود را مي يابد. مبناي مشروعيّت رهبري از مباحث مهم و قابل توجه در بحث حكومت و رهبري، مبناي مشروعيّت آن است. اين بحث، در دو محور، مورد ارزيابي قرار گرفته است: 1ـ در رابطه با رهبري پيامبران و امامان معصوم عليهم السلام؛ 2ـ در رابطه با ولايت فقيه. در رابطه با محور نخست، نظريه مشهور شيعه، آن است كه مشروعيت رهبري پيامبران و امامان، با نصب ِبدون واسطه الهي است و در اين زمينه، مردم نقشي ندارند. آري، در سالهاي اخير، نظريه اي خلاف اين نظريه، مطرح شده است. اين نظريه مي گويد: "مشروعيت سياسي، يك صورت بيشتر ندارد و آن، الهي ـ مردمي است و در اين مورد، ميان عصر حضور و غيبت امام، فرقي نيست." اين نظريه معتقد است كه تدبير سياسي، همواره بر عهده مردم است و منصب الهي رسالت و |91| امامت، تلازمي با حكومت و مديريت سياسي ندارد. [5] اهل سنت، در رابطه با پيامبران و پيامبر گرامي اسلام(ص) سخني از انتخاب مردم ندارند. بلي در رابطه با خلافت ِبعد از پيامبر، طرفدار انتخاب مردم اند، گرچه تاكنون حدود و ثغور آن را مشخص نكرده اند. در رابطه با محور دوم، مي توان گفت كه نظريه رايج در ميان اكثريت فقهاي شيعه، همين مشروعيت الهي است. گرچه برخي از متأخران از فقها، نظر ديگري ابراز كرده و يا بر نظريه بالا، حاشيه زده و بُعدي از آن را پذيرفته و برخي از ابعاد آن را نپذيرفته اند. مبناي نظريه مشروعيت الهي در باب حكومت، عبارت است از: الف) اصل، اين است كه هيچ فردي، بر كس ديگر، ولايت نداشته و حقّ ِدخالت در زندگي او را ندارد، مگر خداوند كه عقل، حكم به ولايت ذات مقدسش مي كند، از آن رو كه منعم است و شكر منعم، از بديهيات و فطريات است. بنابراين، ولايت ِذات مقدس خداوند بر انسان، مبتني بر اصل محكم و استوار و خدشه ناپذير عقلي است. او خالق همه موجودات جهان هستي و از جمله، انسان است و نيازها و مصالح حال و آينده مردم را مي شناسد و قانون اوست كه تأمين كننده سعادت انسان است. اين حقيقت، در آيات ِفراواني، از جمله موارد زير آمده است: إن ِالحكمُ إلاّ لله يَقُصُّ الحقَ و هو خير الفاصلين؛ [6] فرمان، تنها از آن ِخداست. حق را از باطل جدا مي كند و او بهترين جداكننده حق از باطل است. "يقص" به معناي "قطع كردن و بريدن چيزي" است و "يقص الحق"، يعني حق را از باطل جدا مي كند. ثم ردّوا إلي الله مولاهم الحق ِألا له الحكمُ و هو أسرع الحاسبين؛ [7] سپس تمام بندگان به سوي خدا كه مولاي حقيقي آنهاست باز گردانده مي شوند. بدانيد كه داوري، مخصوص اوست و او سريعترين حسابگران است. ... فالحكم لله العلي الكبير؛ [8] ... داوري، مخصوص خداوند ِبلندمرتبه بزرگ است. أفحكم الجاهليّة يَبْغُونَ و مَنْ أحسن من الله حكماً لقوم يوقنون؛ [9] آيا آنان حكم جاهليت را از تو مي خواهند؟ و چه كسي براي افراد ِباايمان، بهتر از |92| خدا، حكم مي كند؟ و مَنْ لمْ يحكمْ بما أنزل اللهُ فأولئك هم الكافرون؛ [10] و هر كس به احكامي كه خدا نازل كرده، حكم نكند، پس آنان، خودشان، كافرانند. و مَنْ لم يحكم بما أنزل الله فأولئك هم الظالمون؛ [11] و كساني كه بر طبق آنچه خداوند نازل كرده، حكم نمي كنند، پس آنان، خودشان، ستمگرانند. و مَنْ لم يحكم بما أنزل الله فأولئك هم الفاسقون؛ [12] و كساني كه بر طبق آنچه خدا نازل كرده، حكم نمي كنند، پس آنان، خودشان، فاسقانند.