دانلود جزوه و پاورپوینت و مقاله طرح درس

تحقیق تفسير سوره انعام آيه 141 تا 146 ( ورد)

تحقیق تفسير سوره انعام آيه 141 تا 146 ( ورد)

تحقیق-تفسير-سوره-انعام-آيه-141-تا-146-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 12 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏تفسير نمونه جلد 6 صفحه 2
‏آيه 141
‏آيه و ترجمه
‏وَ هُوَ الَّذِى أَنشأَ جَنَّتٍ مَّعْرُوشتٍ وَ ‏غَيرَ مَعْرُوشتٍ وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ مخْتَلِفاً أُكلُهُ وَ الزَّيْتُونَ وَ ‏الرُّمَّانَ مُتَشبهاً وَ غَيرَ مُتَشبِهٍ كلُوا مِن ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَ ‏ءَاتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِهِ وَ لا تُسرِفُوا إِنَّهُ لا يحِب ‏الْمُسرِفِينَ(141)
  ‏ترجمه :
141 - ‏او است كه ‏باغهاى معروش (باغهائى كه درختانش روى داربستها قرار مى گيرند) و باغهاى غير معروش (‏درختانى كه نياز به داربست ندارند) آفريد، و همچنين نخل و انواع زراعت را كه از ‏نظر ميوه و طعم با هم متفاوتند و (نيز) درخت زيتون و انار را كه از جهتى با هم شبيه ‏و از جهتى تفاوت دارند (برگ و ساختمان ظاهريشان شبيه يكديگر است در حالى كه طعم ‏ميوه آنها فوق العاده متفاوت ) از ميوه آن به هنگامى كه به ثمر مى نشيند بخوريد و ‏حق آن را به هنگام درو بپردازيد، اسراف نكنيد كه خداوند مسرفين را دوست نمى ‏دارد.
  ‏تفسير :
‏يك درس بزرگ توحيد
‏در اين آيه به چند موضوع اشاره شده است كه هر كدام در حقيقت نتيجه ديگرى ‏است .
‏نخست مى گويد: خداوند همان كسى است كه انواع باغها و زراعتها با درختان ‏گوناگون آفريده است كه بعضى روى داربستها قرار گرفته ، و بام منظره
‏تفسير نمونه جلد 6 صفحه 3
‏بديع و دل انگيز خود چشمها را ‏متوجه خويش مى سازند، و با ميوه هاى لذيذ و پر بركت كام انسان را شيرين مى كنند، و ‏بعضى بدون احتياج به داربست بر سر پا ايستاده و سايه بر سر آدميان گسترده ، و با ‏ميوه هاى گوناگون به تغذيه انسان خدمت مى كنند (و هو الذى انشا جنات معروشات و غير ‏معروشات ).
‏مفسران در تفسير كلمه معروش و غير معروش سه احتمال داده اند:
1 - ‏همان كه در بالا به آن اشاره شد، يعنى درختانى كه روى پاى خود نمى ايستند و نياز به ‏داربست دارند، و درختانى كه بدون نياز به داربست روى پاى خود مى ايستند. (زيرا عرش ‏در لغت به معنى برافراشتن و هر موجود برافراشته است و به همين جهت به سقف و يا تخت ‏پايه بلند، عرش گفته مى شود)
2 - ‏منظور از معروش درخت اهلى است كه به وسيله ‏ديوار و امثال آن در باغها حفاظت مى شود و غير معروش درختان بيابانى و جنگلى و ‏كوهستانى است .
3 -
‏معروش درختى است كه بر سر پا ايستاده و يا به روى زمين بلند ‏شده اما غير معروش درختى است كه به روى زمين مى خوابد و پهن مى شود.
‏ولى معنى ‏اول مناسبتر به نظر مى رسد، و شايد ذكر معروشات در آغاز سخن به خاطر ساختمان عجيب و ‏شگفت انگيز اين گونه درختان است ، يك نگاه كوتاه به درخت انگور و ساقه و شاخه پر ‏پيچ و خم آن ، كه با قلابهاى مخصوصى مجهز است ، و خود را به اشياء اطراف مى چسباند ‏تا كمر راست كند، شاهد اين اين مدعا است .
‏سپس اشاره به دو قسمت از باغها و جنات ‏كرده مى گويد: و همچنين درختان نخل و زراعت را آفريد (و النخل و الزرع ).
‏ذكر ‏اين دو بالخصوص به خاطر آن است كه از اهميت ويژه اى در زندگانى بشر و تغذيه او ‏برخوردارند (توجه داشته باشيد كه جنت هم به باغ و هم
‏تفسير نمونه جلد 6 صفحه 4
‏به زمينهاى پوشيده از زراعت گفته ‏مى شود).
‏بعد اضافه مى كند كه اين درختان از نظر ميوه و طعم با هم متفاوتند يعنى ‏با اينكه از زمين واحدى مى رويند هر كدام طعم و عطر و خاصيتى مخصوص به خود دارند، ‏كه در ديگرى ديده نمى شود (مختلفا اكله ).
‏سپس اشاره به دو قسمت ديگر از ميوه ‏هائى مى كند كه فوق العاده مفيد و داراى ارزش حياتى هستند، و مى گويد: همچنين زيتون ‏و انار (و الزيتون و الرمان )
‏انتخاب اين دو ظاهرا به خاطر آن است كه اين دو ‏درخت در عين اينكه از نظر ظاهر با هم شباهت دارند، از نظر ميوه و خاصيت غذائى بسيار ‏با هم متفاوتند لذا بلافاصله مى فرمايد هم با يكديگر شبيهند و هم غير شبيه (متشابها ‏و غير متشابه )
‏پس از ذكر اين همه نعمتهاى گوناگون ، پروردگار مى گويد: از ميوه ‏آنها به هنگامى كه به ثمر نشست ، بخوريد ولى فراموش نكنيد كه به هنگام چيدن ، حق آن ‏را بايد ادا كنيد) (كلوا من ثمره اذا اثمر و آتوا حقه يوم حصاده ).
‏و در پايان ، ‏فرمان مى دهد كه اسراف نكنيد، زيرا خداوند مسرفان را دوست نمى دارد (و لا تسرفوا ‏انه لا يحب المسرفين ).
‏اسراف به معنى تجاوز از حد اعتدال است ، و اين جمله مى ‏تواند اشاره به عدم اسراف در خوردن و يا عدم اسراف در بخشش بوده باشد، زيرا پارهاى ‏از اشخاص به قدرى دست و دل بازند كه هر چه دارند به اين و آن مى دهند و خود و ‏فرزندانشان معطل مى مانند.
‏تفسير نمونه جلد 6 صفحه 5
  ‏نكته ها
‏در اينجا به چند ‏نكته بايد توجه كرد:
1 - ‏پيوند آيه با آيات قبل - در آيات گذشته از اين ‏سوره ، سخن از احكام خرافى بت پرستان در ميان بود، كه از زراعت و چهارپايان نصيبى ‏براى خدا قرار مى دادند، و عقيده داشتند كه اين سهام بايد به شكل مخصوصى مصرف گردد، ‏و سوار شدن بر پشت بعضى از چهارپايان را تحريم مى كردند و بچه هاى خود را براى بعضى ‏از بتها قربانى مى نمودند.
‏آيه فوق و آيه اى كه بعد از اين مى آيد در حقيقت ‏پاسخى به تمام اين احكام خرافى است ، زيرا صريحا مى گويد
‏خالق تمام اين نعمتها ‏خدا است ، او است كه همه اين درختان و چهارپايان و زراعتها را آفريده است و هم او ‏است كه دستور داده از آنها بهره گيريد و اسراف نكنيد، بنابراين غير او نه حق تحريم ‏دارد و نه حق تحليل .
2 - ‏در اينكه جمله اذا اثمر (هنگامى كه ميوه دهد) با ذكر ‏كلمه ثمره قبل از آن چه منظورى را تعقيب مى كند، در ميان مفسران گفتگو است ، ولى ‏ظاهرا هدف از اين جمله اين است كه به مجرد اينكه ميوه بر درختان ، و خوشه و دانه در ‏زراعت آشكار شود، بهره گرفتن از آنها مباح و جائز است ، اگر چه حق مستمندان هنوز ‏پرداخته نشده است و اين حق را تنها در موقع چيدن ميوه و در درو كردن (يوم الحصاد) ‏بايد پرداخت (دقت كنيد).
3 - ‏منظور از اين حق كه بهنگام درو بايد پرداخت چيست ؟ ‏بعضى معتقدند همان زكات واجب ، يعنى يكدهم و يك بيستم است ، ولى با توجه به اينكه ‏اين سوره در مكه نازل شده و حكم زكات در سال دوم هجرت و يا بعد از آن در مدينه
‏تفسير نمونه جلد 6 صفحه 6
‏نازل گرديده است ، چنين احتمالى ‏بسيار بعيد به نظر مى رسد.
‏در روايات فراوانى كه از اهلبيت (عليهم الاسلام ) به ‏ما رسيده و همچنين در بسيارى از روايات اهل تسنن اين حق ، غير از زكات معرفى شده و ‏منظور از آن چيزى است كه بهنگام حضور مستمند در موقع چيدن ميوه و يا درو كردن زراعت ‏به او داده مى شود، و حد معين و ثابتى ندارد.
‏و در اين صورت آيا اين حكم واجب ‏است يا مستحب ، بعضى معتقدند كه يك حكم وجوبى است كه قبل از تشريع حكم زكات بر ‏مسلمانان لازم بوده ولى بعد از نزول آيه زكات ، اين حكم منسوخ شد، و حكم زكات با حد ‏و حدود معينش به جاى آن نشست .
‏ولى از روايات اهلبيت (عليهم السلام ) استفاده مى ‏شود كه اين حكم نسخ نشده و به عنوان يك حكم استحبابى هم اكنون به قوت خود باقى است
.
4 - ‏تعبير به كلمه يوم ممكن است اشاره به اين باشد كه چيدن ميوه ها و درو كردن ‏زراعتها بهتر است در روز انجام گيرد، اگر چه مستمندان حاضر شوند و قسمتى به آنها ‏داده شود، نه اينكه بعضى از افراد بخيل ، شبانه اين كار را بكنند، تا كسى با خبر ‏نشود، در رواياتى كه از طرق اهلبيت (عليهم السلام ) به ما رسيده نيز روى اين موضوع ‏تاكيد شده است .
‏تفسير نمونه جلد 6 صفحه 7
‏آيه 142 - 144
‏آيه و ‏ترجمه
‏وَ مِنَ الاَنْعَمِ حَمُولَةً وَ فَرْشاً ‏كلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعُوا خُطوَتِ الشيْطنِ إِنَّهُ ‏لَكُمْ عَدُوُّ مُّبِينٌ(142)
‏ثَمَنِيَةَ أَزْوَجٍ مِّنَ الضأْنِ اثْنَينِ وَ ‏مِنَ الْمَعْزِ اثْنَينِ قُلْ ءَالذَّكرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الاُنثَيَينِ أَمَّا ‏اشتَمَلَت عَلَيْهِ أَرْحَامُ الاُنثَيَينِ نَبِّئُونى بِعِلْمٍ إِن كنتُمْ ‏صدِقِينَ(143)
‏وَ مِنَ الابِلِ اثْنَينِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَينِ قُلْ ‏ءَالذَّكرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الاُنثَيَينِ أَمَّا اشتَمَلَت عَلَيْهِ أَرْحَامُ ‏الاُنثَيَينِ أَمْ كنتُمْ شهَدَاءَ إِذْ وَصامُ اللَّهُ بِهَذَا فَمَنْ أَظلَمُ ‏مِمَّنِ افْترَى عَلى اللَّهِ كذِباً لِّيُضِلَّ النَّاس بِغَيرِ عِلْمٍ إِنَّ ‏اللَّهَ لا يهْدِى الْقَوْمَ الظلِمِينَ(144)
  ‏ترجمه :
142 - (‏و او كسى ‏است كه ) از چهارپايان براى شما حيوانات باربر و حيوانات كوچك آفريد، از آنچه او به ‏شما روزى داده است بخوريد و از گامهاى شيطان پيروى ننمائيد كه او دشمن آشكار شما ‏است .
143 - ‏هشت جفت از چهارپايان (براى شما آفريد) از ميش دو جفت و از بز دو ‏جفت بگو آيا خداوند نرهاى آنها را حرام كرده يا مادهها را؟ يا آنچه رحم ماده هاى ‏آنها در برگرفته ؟ اگر راست مى گوئيد (و بر تحريم آنها دليلى داريد) به من خبر ‏دهيد.
144 - ‏و از شتر دو زوج ، و از گاو هم دو زوج ، (براى شما آفريد) بگو ‏كداميك از اينها را خدا حرام كرده است ؟ نرها را يا ماده ها را؟ و يا آنچه رحم ماده ‏ها را در برگرفته ؟ و آيا شما گواه (اين تحريم ) بوديد، هنگامى كه خدا به اين موضوع ‏توصيه كرد؟ بنابراين چه كسى ستمكارتر است از آنها كه بر خدا دروغ مى بندند، تا مردم ‏را از روى جهل گمراه سازند، خداوند هيچگاه ستمگران را هدايت نخواهد كرد! .
‏تفسير نمونه جلد 6 صفحه 8
  ‏تفسير :

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق تفسير سوره انعام آيه 141 تا 146 ( ورد) , تفسير سوره انعام آيه 141 تا 146 , دانلود تحقیق تفسير سوره انعام آيه 141 تا 146 ( ورد) , تفسير , سوره , انعام , آيه , 141 , تا , 146 , تحقیق , ورد) ,

[ بازدید : 10 ]

[ يکشنبه 23 مرداد 1401 ] 1:07 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق تأسيس علم نحو توسط امام علي عليه السلام 141 ص

تحقیق تأسيس علم نحو توسط امام علي عليه السلام 141 ص

تحقیق-تأسيس-علم-نحو-توسط-امام-علي-عليه-السلام-141-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 105 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏آغاز علم نحو
‏تأسيس علم نحو توسط امام علي عليه السلام
‏زبان عربي مانند هر زبان ديگر قواعدي دارد كه آن را علم نحو مي‏‌‏نامند علم نحو در حف‏ظ‏ لغت از آشفتگي و تحريف و نيز در معناي كلام اهميت زيادي دارد تا آنجا كه گا‏ه‏ي با تبديل كسره به فتحه معناي يك كلمه تغيير مي‏‌‏كند كه در بعضي موارد مستلزم كفر است قواعد زبان عرب تا عصر خلافت امام علي عليه‏‌‏السلام كشف و تنظيم نشده بود و نوشتن كلام عربي بدون اعراب گذاري انجام مي‏‌‏گرفت. قرآن كريم و ساير نوشته‏‌‏ها و نامه‏‌‏ها بدون اعراب بود مردم قانون اعراب گذاري را نمي‏‌‏دانستند اما كار آموختن قواعد زبان عرب براي ساكنين جزيره‏‌‏العرب كه با غير عرب آميزش نداشتند بطور طبيعي انجام مي‏‌‏گرفت يعني يك طفل عرب ب‏ا‏ آموختن سخن گفتن آن قواعد ساده را به آساني مي‏‌‏آموخت بخصوص آنكه فرهنگ عرب‏ قب‏ل از اسلام بسيار بسيط و حول يك زندگاني ساده دور مي‏‌‏زد كه عبارت بود از آب، نان، گوشت، شتر صحرا، شمشير، نسب، جنگ قبيله‏‌‏اي و مانند آن. پس از نزول قرآن كريم فرهنگ عرب به فرهنگ اسلام با ابعاد گوناگون آن صفات ربوبي و شناخت انبياء و احوال قيامت و اخلاق و احكام تبديل يافت و لغت عرب آن را فرا گرفت. ليكن پس از فتوحات مسلمانان و آميزش آنان با افراد غيرعرب زبان مانند ايرانيان ساكن شهر كوفه كه ايشان را ‏حمراء‏ مي‏‌‏خواندند و اهل سند و هند و در بصره ‏كه ايشان را سبابجه و زط مي‏‌‏نامي‏دند و اقباط در اسكندريه و هجرت مسلمان‏‌‏هاي عرب به كشورهاي آفريقا و هند و سند و بلخ و بخارا لغت عرب آشفتگي پيدا نمود به طوري كه كودكان عرب به واسطه معاشرت با همسالان غيرعرب بجاي اينكه زبان فصيح عرب را از قوم و قبيله عرب خود بياموزند از كودكان و معاشرين غيرعرب مي‏‌‏آموختند علاوه بر اينكه گا‏ه‏ي مادران اين اطفال زناني بودند كه در فتوحات از ‏ا‏قوام قبط و فوس و روم اسير شده بودند و اين كودكان سخن گفتن را از مادر غيرعرب يا كلفت و نوكر غ‏ير‏ عرب در خانه مي‏‌‏آموختند در نتيجه اين عومل چنان آشفتگي در زبان نسل جديد عرب پديد آمدكه نزدي‏ك‏ بود به تدريج لغت عرب مانند زبان بعضي ملل قديم از بين برود تا آنجا كه جز معدودي متخصصين در هر عصر نتواند آن زبان را بفهماند و در نتيجه باعث مي‏‌‏شد كه خواندن و فهميدن قرآن و سنت پيامبر جز براي معدودي امكان نداشته باشد. اين آشفتگي زبان عربي نيمه او‏ل قرن اول هجري بود. ابوالاسود دئ‏لي كه يكي از اصحاب و شاگردان حصرت علي بود داستان تأسيس علم نحو يا قانون ‏اعراب گذاري در زبان عربي را چنين حكايت مي‏‌‏كند؛ روزي بر حضرت امير وارد شدم. ديدم آن حضرت در حال فكر و انديشه است به من فرمود: در ش‏ه‏ر شما كوفه قرآن را غلط مي‏‌‏كنند. مي‏‌‏خواهم كاري كنم تا لغت عرب از اين آشفتگي بيرون آيد گفتم يا اميرالمومنين اگر اين كار را بكنيد لغت عرب را زنده كرده‏‌‏ايد بعد از چند روز خدمت آن حضرت رسيدم نوشته‏‌‏اي به من داد كه در آن زيربناي علم نحو را نوشته بود و از تقسيم كلمه به اسم و فعل و حرف و تعريف آنها شروع مي‏‌‏شد. بعد حضرت به من فرمود: انح نحوه؛ به اين نحو پيش برو. ابوالاسود مي‏‌‏گويد: آن را گرفته و به منزل رفتم و يك دوره قواعد نحو را بر طبق راهنمايي و طرح حضرت نگاشتم و بعد آن را به حضرت نشان دادم و حضرت اشكالاتش را رفع كرد. مثلاً در مورد اسماء مشب
‏ه‏ه بالفعل فرمود: ‏چرا‏كانّ را ننوشتي، گفتم: نمي‏‌‏دانستم از آنهاست. فرمودند: از جمله آنها است.‏ ‏- ‏علامه عسگري، نقش أئمه در احياء دين، علامه عسگري ج 14 ص 159-200
‏آغاز بسط علم نحو در صدر اسلام‏ ‏- خدمات متقابل ايران و اسلام ص 446 و 447
‏علوم ادبي از ‏دست‏ور زبان عربي يعني نحو آغاز مي‏‌‏شود. مورخين اسلام اجماع و ا‏ت‏فان دارند كه مبتكر علم نحو اميرالمومنين علي عليه‏‌‏السلام است. علامه جليل مرحوم سيد حسن صدر در كتاب نفيس تأسيس الشيعه دلائل و شواهد غيرقابل انكار اين مطلب را ذكر كرده است (تأسيس الشيعه لع‏ل‏وم السلام صفحات 40-61)
‏علي عليه‏‌‏السلام به ابوالاسود دئلي كه مردي شيعي و فوق‏‌‏العاده با استعداد بوده است اصول نحو را آموخت و دستور دارد كه بر اين اساس تأمل كند و بر آن بيفزايد، ابوالاسود طبق دستور عمل كرد و چيزهايي افزود و آنچه مي‏‌‏دانست به عده‏‌‏اي و از جمله دو پسرش ع‏طا‏ءبن ابي‏‌‏الاسود و ابا‏ح‏رب بن ابي‏‌‏الاسود و يحي‏‌‏بن ي‏ع‏مر و ميمون اقرن و يحي بن نمان و عنبه‏‌‏الفيل آموخت. گويند اصمعي عرب و ابوعبيده ايراني دو اديب معروف اسلامي، شاگردان عطاء پسر ابوالاسود بوده‏‌‏اند در طبقه بعد از اين طبقه افراد ديگري از قبيل ابواسحاق و عيسي ثقفي و ابوعمروبن الع‏لاء‏ كه مردي ‏شيع‏ي و از قراء سب‏ع‏ه است و بسيار جليل‏‌‏القدر است قرار گرفته‏‌‏اند. ابوعمروبن العلاء مردي لغوي و عارف به زبان و ادبيات و مخصوصاً ‏اشعار عرب بود از كمال تقوا در ماه مبارك رمضان هرگز شعر نمي‏‌‏خواند در سفر نوشته‏‌‏هاي خود را‏ از آن رو كه متضمن اشعار عرب جاح‏لي بود از بين برد.
‏اص‏مع‏ي، يونس بن حبيب، ابوعبيده، سعدان بن مبارك نزد وي شاگردي كرده‏‌‏اند.‏ ‏- ريحانه الادب ج 2 ص 213

‏خليل بن احمد عروض‏ي كه از مجتم‏ع‏دان و صاحب نظران درجه اول علم نحو استاد مردي شيعي است و از نوابغ به شمار مي‏‌‏رود در طبقه بعد از اين طبقه قرار گرفته است. سيبويه معروف صاحب الكتاب شاگرد خليل بوده است و اخفش معروف نزد سيبويه و خليل تحصيل كرده است از اين به بعد نحويين به 2 نحله كوفيين و بصريين تقسيم مي‏‌‏شوند. كساني معروف و شاگردش فراء و ابوالعباس ثعلب شاگرد فراء و ابن الاخباري شاگرد ابوالعباس ثعلب از نحله كوفي بوده‏‌‏اند و اما سيبويه و اخ‏ف‏ش مازني و مبرد و زجاج و ابوعلي فارسي و ابن جني و عبدالقادر ج‏ر‏جاني كه به ترتيب استاد و شاگرد بوده‏‌‏اند از نحله بصره به شمار مي‏‌‏روند.

‏اللهم اني اسئلك من علمك بانفذه.
‏سپاس خدايا ‏را در برابر عطا و احسانش، احساني كه به ما و قبل ازما و بعد از ما به بندگانش عطا فرمود. سپاس به اندازه آنچه هست و در آينه علمش مي‏‌‏نمايد، سپاس چند برابر آنچه هست، جاويدان و هميشگي، تا روز رستاخيز سپاسي بي‏‌‏كران.
‏در آغاز لازم مي‏‌‏دانم كه از زحمات مادرم و برادر عزيزم حسين كه همواره پشتيبان من در زندگيم بودند تشكر نمايم.
‏و همچنين از استاد فرزانه و ارجمندم جناب آقاي دكتر ديباجي كه ‏م‏شوق و راهگشايم بوده و هستند كمال تشكر و قدرداني را دارم.
‏و از استادان محترم آقاي دكتر زندي استاد راهنما و آقايان دكتر صدقي ‏فيروزحريرچي و دكتر‏ حريرچي كه از راهنمايي‏‌‏هاي ايشان در طول تحصيل بهره‏‌‏مند گرديدم و از آقاي دكتر شكيب كه الگوي اخلاق شايسته هستند تشكر نمايم.

‏شرح حال ‏سيوطي
‏جلال‏‌‏الدين ابوالفضل عبدالرحمن ‏سيوطي‏ مورخ و محقق و اديب از نويسندگان مصري در عصر مملوكي از خانواده‏‌‏اي ايراني كه در ابتداي امر در بغداد مي‏‌‏زيستند در سال 894 ه در قاهره متولد شد.‏ ‏- تاريخ الادب اللغه العربيه ج 3 ص 239
‏خاندانش ده نسل قبل از ‏ا‏و به ‏سيوط‏ آمده بودند نسبش به امام شيخ همام‏‌‏الدين خضيري كه عالم و محقق و متصوف بود برمي‏‌‏گردد. شيخ همام‏‌‏الدين خضيري و نسبت به محله خضيريه در بغداد به ا‏سيوط‏ بغداد آمد در زمان دولت ايوبي ترجيحاً در آنجا زندگي كرد و خانواده‏‌‏اش نسل به نسل آنجا اقامت گزيدند و مردان بزرگ و شريفي از آنها در ا‏سيوط‏ در دوره وسطي ظهور پيدا كردند و از بين آنها قاضي و تاجر و مأمور دولت و افراد با نفوذ زياد بودند. عبدالرحمن ‏سيوطي‏ يكي از افراد همان خانواده‏‌‏اي كه در ا‏سيوط‏ سكونت داشتند مي‏‌‏باشد كه به جستجوي علم پرداخت و به خاطر علم آموختن در جواني عازم قاهره شد و از رابطه گذشتگانش با امير شيوخ استفاده كردو تدريس فقه را در مدرسه شيوخي به ع‏ه‏ده گرفت و آثار فراواني در فقه و نحو تأليف كرد و در 510 سالگي در حالي كه پسرش عبدالرحمن حدود‏اً 6 ساله بود در سال 1451 ميلادي وفات كرد ‏سيوطي‏ شرح حال خود را در كتاب ‏«‏حسن‏‌‏المحاضره في اخبار مصر و قاهره‏»‏ و همچنين در كتاب ‏«‏بغ‏ي‏ه الوعاه‏»‏ و كتاب ديگرش ‏«‏ال‏ت‏حدث بنعمه الله‏»‏ آورده است.‏ ‏- عبدالغني عبدالله يسري، معجم المورخين المسلمين ص 94-99
‏پدرش هنگام وفات سرپرستي او را به يكي از دوستانش، كمال‏‌‏بن همام واگذار كرد. ‏سيوطي‏ توانست در سن كمتر از 8 سالگي كل قرن كريم را حفظ نمايد سپس كتاب ‏ع‏مده الاحكام و من‏ه‏اج نووي و الفيه ابن مالك و من‏ه‏اج ‏بيضاوي‏ را حفظ نمود.‏ ‏- حنبلي، ابن عماد، شذرات الذهب ج 8 ص 51-52
‏سيوطي‏ خود در مقدمه كتاب بغيه الوعاه مي‏‌‏نويسد:
‏«‏خضيريه از محله‏‌‏هاي بغداد بوده است. از پدرم شنيدم كه مي‏‌‏گفت جد بزرگوارش فارس بوده يا از مشرق. ابتدا در بغداد زندگي كرده سپس در ‏سيوط‏ مستقر شده و چند نسل آنجا بوده‏‌‏اند پدر در سال 855 فوت كرد و من قبل از 8 سالگي حافظ قرآن بودم سپس كتاب العمده و من‏ه‏اج الفقه و الفيه ابن مالك را حفظ نمودم و به علم اشتغال يافتم در سال 866 فقه و نحو را از جماعتي از شيوخ فرا گرفتم و اولين چيزي كه نوشتم شرح استعاذه و بسمله بود. در سال 876 اجازه تدريس يافتم در حجي كه مشرف شدم آب زمزم نوشيدم و آرزو كردم كه در درجه فقه به شيخ سراج‏‌‏الدين بلقيني و در حديث به الحافظ بن حجر برسم. خداوند نعمت 7 علم را به من ارزاني داشت: تفسير- حديث- فقه- نحو- معاني- بيان- بديع. البته آن را به روش عرب بلغاء ياد گرفتم نه به روش عجم و فلاسفه. علم حساب در ذهن من سخت‏‌‏تر بود و وقتي رياضي حل مي‏‌‏كردم كوهي را حمل مي‏‌‏نمودم. علم منطق را شروع كردم ولي از آن خوشم نيامد و خداوند كراهت آن را در قل‏بم انداخت و از اب‏ن صلاح شنيدم كه آن را تحريم كرد و شروع به يادگيري علم حديث كه اشرف علوم است نمودم.

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق تأسيس علم نحو توسط امام علي عليه السلام 141 ص , تأسيس علم نحو توسط امام علي عليه السلام 141 ص , دانلود تحقیق تأسيس علم نحو توسط امام علي عليه السلام 141 ص , تأسيس , علم , نحو , توسط , امام , علي , عليه , السلام , 141 , ص , تحقیق ,

[ بازدید : 12 ]

[ شنبه 22 مرداد 1401 ] 4:34 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

ساخت وبلاگ
بستن تبلیغات [x]