دانلود جزوه و پاورپوینت و مقاله طرح درس

تحقیق تفسير سوره نساء 158 ص ( ورد)

تحقیق تفسير سوره نساء 158 ص ( ورد)

تحقیق-تفسير-سوره-نساء-158-ص-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 102 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏تفسير سوره نساء
‏بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
يآ أَيُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذى خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْس واحِدَة وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثيراً وَ نِسآءً وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذى تَسآءَلُونَ بِه وَ الْاَرْحامَ اِنَّ اللّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقيباً (*)
‏به نام خداوند بخشاينده بخشايشگر. اى مردم از پروردگارتان پروا كنيد آنكه شما را از يك جان آفريد و همسر او را از او آفريد و از اين دو، مردان و زنان بسيارى را پراكنده ساخت و از خدا پرواكنيد آنكه به نام او از يكديگر درخواست مى‏ ‏كنيد و نيز درباره‏ ‏خويشاوندان بترسيد. همانا خداوند بر شما
‏مراقب است (1)
نكات ادبى
1 ـ «بثّ» پراكنده ساخت ، منتشر كرد. «مبثوث» پراكنده.
2 ـ «تسائلون» از يكديگر درخواست چيزى مى‏ ‏كنيد و اين اشاره به درخواست و تقاضاى افراد از يكديگر با سوگند دادن به خداست.
3 ـ «الارحام» جمع رحم، خويشاوندان و از رحم زن مشتق شده، اين كلمه عطف بر الله است و اتقوا بر سر آن نيز مى‏ ‏آيد يعنى درباره خويشاوندان هم پروا كنيد و بترسيد.
4 ـ «كان» در «كان‏ ‏الله» منسلخ از زمان است و براى تثبيت مطلب آمده است.
5 ـ «رقيب» مراقب، نگهبان، مواظب و ناظر.
تفسير و توضيح
آيه (1) بسم‏ ‏الله الرحمن الرحيم. يا ايها الناس اتقوا... : اين سوره نيز مانند تمام سوره‏ ‏هاى قرآن بجز سوره‏ ‏توبه، با نام خدا آغاز مى‏ ‏شود خدايى كه رحمان و رحيم است (تفسير بسم الله در آغاز سوره حمد گذشت) نخستين جمله اين سوره خطاب به عموم مردم چه مؤمن و چه كافر است و به مردم تذكر مى‏ ‏دهد كه از پروردگارتان پروا داشته باشيد و آنان را امر به تقوا مى‏ ‏كند. تقوا آن حالت خداترسى است كه اگر در وجود انسان پيدا شود، او را از ارتكاب گناهان باز مى‏ ‏دارد. اين حالت، رابطه انسان با خدا را محكم مى‏ ‏كند و انسان با داشتن روح تقوا، در تمام كارها خدا را در نظر مى‏ ‏گيرد و مطابق با رضايت او عمل مى‏ ‏كند و از انجام كارى كه خشم خدا را بر انگيزد پرهيز مى‏ ‏نمايد.
طبق اين آيه، دليل اينكه انسان بايد از خدا پروا كند و رضايت و خوشنودى او را بجويد، اين است كه خدا پرورش دهنده انسانهاست و هموست كه انسانها را از نسل
‏يك نفر به وجود آورده كه منظور حضرت آدم است و همسر او حوا را هم از او آفريد و از اين دو نفر مردان و زنان بسيارى پديد آورد.
پيش از آنكه درباره چگونگى خلقت آدم و حوا و تكثير نسل آنها سخنى بگوييم، اين نكته را يادآور مى‏ ‏شويم كه كيفيت خلقت نوع بشر و تكثير ذريه‏ ‏آدم و پديد آمدن انسانها از پدران و مادران بهترين وضعيت و حالت در ايجاد نوع بشر است خداوند با قرار دادن غريزه جنسى در نهاد آدمى و شدت علاقه
‏ ‏اى كه به او نسبت به جنس مخالف داده، كارى كرده است كه به طور طبيعى و بدون احتياج به امر تشريعى نسل بشر در روى زمين باقى مانده است هر چند كه امر تشريعى به ازدواج نيز به صورت استحبابى وجود دارد ولى غريزه جنسى آنچنان نيرومند است كه خود به خود و حتى در ميان اقوام وحشى نيز توليد مثل وتكثير نسل وجود دارد.
بنابراين، خداوند با پديدآوردن انسانها با اين كيفيت مخصوص بالاترين حق را برگردن انسانها دارد و آن حق حيات است و به همين جهت لازم است كه انسان از خدا پروا كند و تقوا داشته باشد و خوشنودى او را در كارهاى خود در نظر بگيرد.
با توجه به متن قرآن و ظواهر آيات، شكى وجود ندارد كه از ديدگاه قرآن نسل كنونى بشر به يك فرد به نام آدم مى‏ ‏رسد كه خدا او را از خاك آفريد و از روح خود بر او دميد و او نخستين انسان روى زمين است كه بدون پدر و مادر آفريده شده. تكامل نوع انسان از انواع ديگر حيوانات مانند ميمون، مورد قبول متن قرآن و ظواهر آيات نيست و البته مى‏ ‏دانيم كه اين نظريه از سوى بعضى از دانشمندان علوم طبيعى نيز رد شده و فسيلها و اسنادى يافته‏ ‏اند كه مخالف با اين فرضيه است.
مطلب ديگر اينكه طبق همين آيه، نسل بشر به يك تن مى‏ ‏رسد كه همان آدم است و همسر آدم نيز از او به دنيا آمده. اكنون بايد ديد كه منظور از اين جمله چيست؟ و همسر آدم چگونه از خود آدم پديد آمده است؟ طبق بعضى از روايات، همسر آدم از دنده چپ آدم مخلوق شده و طبق بعضى از روايات ديگر، او پس از خلقت آدم از باقيمانده سرشت آدم آفريده شده است. البته در بعضى از آيات قرآنى هم آمده كه خدا
‏از خود شما همسرانى براى شما آفريد (خلق لكم من انفسكم ازواجا) ولى اين آيات مربوط به نسلهاى بعدى است و ناظر به جريان آدم و حوا نيست.
اگر در سند رواياتى كه به آنها اشاره شد ترديد كنيم، بايد بگوييم كه ما از چگونگى خلقت حوا از آدم اطلاعى نداريم و فقط طبق آيه‏ ‏مورد بحث مى‏ ‏دانيم كه حوا نيز از آدم آفريده شده است. و نسل بشر به يك نفر مى‏ ‏رسد كه نام او آدم است.
موضوع ديگرى كه در اينجا قابل بررسى وتأمل است اين است كه از اين آيه فهميده مى‏ ‏شود كه نسل بشر از آدم و همسر او ازدياد پيدا كرده و مردان و زنان بسيارى در روى زمين پراكنده شده‏ ‏اند. در اينجا اين سؤال پيش مى‏ ‏آيد كه فرزندان بلافصل آدم چگونه و با چه كسانى ازدواج كردند؟ و نسلهاى بعدى چگونه به وجود آمدند؟ از اين آيه فهميده مى‏ ‏شود كه دختران و پسران آدم و حوا با يكديگر ازدواج كرده‏ ‏اند و ازدواج خواهر و برادر يك حكم تشريعى و قراردادى است و اين حكم در آن زمان نيامده بود و بعدها كه نسل آدم تكثير شد و نيازى به ازدواج خواهر و برادر نبود، اين حكم از سوى خدا آمد و اين هيچ
‏ ‏گونه استبعادى ندارد. زيرا طبق نص صريح قرآن بعضى از ازدواجهاى حرام، قبلا حرام نبوده و در شريعت اسلام حرام شده است مانند جمع كردن ميان دو خواهر كه در شريعتهاى قبلى جايز بود و يك مرد مى‏ ‏توانست همزمان با دو خواهر ازدواج كند ولى در شرع اسلام اين امر ممنوع شد و ازدواج با خواهر همسر حرام اعلام شد.
اين نشان مى‏ ‏دهد كه حرام بودن ازدواج با بعضى از زنها يك مسأله قراردادى است و ممكن است بعضى از زنها در زمانى حلال باشند و در زمانى طبق مصلحت جديدى كه پيش مى‏ ‏آيد حرام باشند. بنابراين نبايد در ازدواج فرزندان آدم با يكديگر استبعاد كرد. چون ظاهر اين آيه همين موضوع را مى‏ ‏رساند. البته در بعضى از روايات آمده كه فرزندان بلافصل آدم با حورى يا جنّى ازدواج كردند و در بعضى از روايات آمده كه حوا هميشه دوقلو مى‏ ‏زاييد كه يكى از آنها پسر و ديگرى دختر بود. پسر هر شكم با دختر شكم ديگر ازدواج مى‏ ‏كرد و شايد هم فرزندان آدم با بازماندگان انسانهاى
‏پيشين ازدواج كردند چون طبق يك نظريه، آدم نخستين انسان در روى زمين نبود بلكه پيش از او هم انواع مشابهى از انسانها در روى زمين زندگى مى‏ ‏كردند كه به تدريج نسل آنها قطع شد و خدا آدم را از خاك آفريد.
در قسمت بعدى آيه مورد بحث، بار ديگر مردم را به سوى تقوا مى‏ ‏خواند و مى‏ ‏فرمايد: از خدا پروا كنيد خدايى كه هميشه با نام او از يكديگر درخواست مى‏ ‏كنيد و به يكديگر مى‏ ‏گوييد تو را به خدا فلان چيز را به من بده يا فلان كار را انجام بده. منظور اين است كه از همان خدايى كه نام او هميشه ورد زبان شماست و به او سوگند مى‏ ‏خوريد وسوگند مى‏ ‏دهيد بترسيد و پروا كنيد و با انجام واجبات و ترك محرمات رضايت او را فراهم سازيد.
پس از بيان اين مطلب، اضافه مى‏ ‏كند كه علاوه بر خدا از ارحام و خويشاوندان هم پروا كنيد و حقوق آنان را در نظر بگيريد. اين جمله اهميت صله رحم و توجه به خويشان و نزديكان را مى‏ ‏رساند. خويشاوندان حقوقى برگردن انسان دارند كه بايد آن را ادا كند و يكى از نشانه‏ ‏هاى ايمان صله رحم و محكم كردن پيوندهاى خويشاوندى است. اين موضوع در آيات ديگرى هم آمده است:
و اولو الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب الله (احزاب / 6)
صاحبان پيوند خويشاوندى برخى از آنان براى برخى ديگر اولى هستند.
در روايات اسلامى نيز درباره صله رحم و اثر آن در زندگى انسان مطالبى آمده كه در بخش روايات بعضى از آنها ذكر خواهد شد.
پس از امر به تقوا و صله

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق تفسير سوره نسا 158 ص ( ورد) , تفسير سوره نسا 158 ص , دانلود تحقیق تفسير سوره نسا 158 ص ( ورد) , تفسير , سوره , نسا , 158 , ص , تحقیق , ورد) ,

[ بازدید : 10 ]

[ يکشنبه 23 مرداد 1401 ] 1:01 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق تفسیر سوره ناس ( ورد)

تحقیق تفسیر سوره ناس ( ورد)

تحقیق-تفسیر-سوره-ناس-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 10 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

2
‏تفسیر سورۀ ناس
‏بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
‏قُلْ أَعُوذُ بِرَب النَّاسِ(1)
‏مَلِكِ النَّاسِ(2)
‏إِلَهِ النَّاسِ(3)
‏مِن شرِّ الْوَسوَاسِ الخَْنَّاسِ(4)
‏الَّذِى يُوَسوِس فى صدُورِ النَّاسِ(5)
‏مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ(6)
‏ترجمه آيات
‏به نام الله كه بخشنده به همه و مهربان به خواص است .
‏بگو پناه مى برم به پروردگار مردم (1).
‏فرمانرواى مردم (2).
‏معبود مردم (3).
‏از شر وسوسه گر نهانى (4).
‏كه در دل مردم وسوسه مى كند (5).
‏چه آنها كه از جنس جن هستند و چه آنها كه از جنس انسانند (6)
‏بيان آيات
‏سوره ناس مدنى است و شش آيه دارد. در اين سوره رسول گرامى خود را دستور ‏مى دهد به اينكه از شر وسواس خناس ، به خدا پناه ببرد، و به طورى كه از روايات ‏وارده در شاءن نزول آن استفاده مى شود اين سوره در مدينه نازل شده ، بلكه از آن ‏روايات بر مى آيد كه اين سوره و سوره قبليش هر دو با هم نازل شده اند.
‏طبع آدمى چنين است كه وقتى شرى به او متوجه مى شود و جان او را تهديد مى كند، و در ‏خود نيروى دفع آن را نمى بيند به كسى پناهنده مى شود كه نيروى دفع آن را دارد، تا ‏او وى را در رفع آن شر كفايت كند، و انسان در اينگونه موارد به يكى از سه پناه ،
3
‏پناهنده مى شود: يا به ربى پناه مى برد كه مدبر امر او و مربى او است ، و در تمامى ‏حوائجش از كوچك و بزرگ به او رجوع مى كند، در اين هنگام هم كه چنين شرى متوجه او ‏شده و بقاى او را تهديد مى كند به وى پناهنده مى شود تا آن شر را دفع كرده بقايش را ‏تضمين كند، و از ميان آن سه پناهگاه ، اين يكى سببى است فى نفسه تام در سببيت .
‏دومين پناه ، كسى است كه داراى سلطنت و قوتى كافى باشد، و حكمى نافذ داشته ‏باشد، به طورى كه هر كس از هر شرى بدو پناهنده شود و او بتواند با اعمال قدرت و ‏سلطنتش آن را دفع كند، نظير پادشاهان (و امثال ايشان )، اين سبب هم سببى است مستقل ‏و تام در سببيت .
‏در اين ميان سبب سومى است و آن عبارت است از الهى كه معبود ‏واقعى باشد، چون لازمه معبوديت اله و مخصوصا اگر الهى واحد و بى شريك باشد، اين است ‏كه بنده خود را براى خود خالص سازد، يعنى جز او كسى را نخواند و در هيچ يك از ‏حوائجش جز به او مراجعه ننمايد، جز آنچه او اراده مى كند اراده نكند، و جز آنچه او ‏مى خواهد عمل نكند.
‏و خداى سبحان رب مردم ، و ملك آنان ، و اله ايشان است ، ‏همچنان كه در كلام خويش اين سه صفت خود را جمع كرده فرموده : ‏«‏ذلكم الله ربكم له الملك لا اله الا هو فانى تصرفون ‏» ‏و در آيه زير به علت ربوبيت و الوهيت خود اشاره نموده ، مى فرمايد ‏«‏رب المشرق و المغرب لا اله الا هو فاتخذه وكيلا‏»‏، و در اين آيه اى كه از نظرت مى گذرد به علت مالكيت خود اشاره ‏نموده مى فرمايد: ‏«‏له ملك السموات و الارض و الى الله ترجع ‏الامور‏»‏، پس اگر قرار است آدمى در هنگام هجوم خطرهايى كه او ‏را تهديد مى كند به ربى پناهنده شود، الله تعالى تنها رب آدمى است و به جز او ربى نيست ، و نيز اگر قرار است آدمى در ‏چنين مواقعى به پادشاهى نيرومند پناه ببرد، الله سبحانه ، پادشاه حقيقى عالم است ، ‏چون ملك از آن او است و حكم هم حكم او است . و اگر قرار است بدين جهت به معبودى
3
‏پناه ببرد، الله تعالى معبودى واقعى است و به جز او اگر معبودى باشد قلابى و ادعايى ‏است .
‏و بنابر اين جمله ‏«‏قل اعوذ برب الناس ‏»‏، دستورى است به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )،به اينكه ‏به خدا پناه ببرد، از اين جهت كه خداى تعالى رب همه انسانها است و آن جناب هم يكى ‏از ايشان است ، و نيز خداى تعالى ملك و اله همه انسانها است و آن جناب هم يكى از ‏ايشان است .
‏از آنچه گذشت روشن شد كه :
‏اولا: چرا در ميان همه صفات خداى ‏تعالى خصوص سه صفت : ‏«‏ربوبيت‏» ‏و ‏«‏مالكيت ‏و ‏«‏الوهيت‏» ‏را نام برد؟ و نيز چرا اين سه صفت را به اين ترتيب ذكر كرد، ‏اول ربوبيت ، بعد مالكيت ، و در آخر الوهيت ؟ و گفتيم ربوبيت نزديك ترين صفات خدا ‏به انسان است و ولايت در آن اخص است ، زيرا عنايتى كه خداى تعالى در تربيت او دارد، ‏بيش از ساير مخلوقات است . علاوه بر اين اصولا ولايت ، امرى خصوصى است مانند پدر كه ‏فرزند را تحت پر و بال ولايت خود تربيت مى كند. و ملك دورتر از ربوبيت و ولايت آن ‏است، همچنان كه در مثل فرزندى كه پدر دارد كارى به پادشاه ندارد، بله اگر بى ‏سرپرست شد به اداره آن پادشاه مراجعه مى كند، تازه باز دستش به خود شاه نمى رسد، و ‏ولايت هم در اين مرحله عمومى تر است ، همچنان كه مى بينيم پادشاه تمام ملت را زير ‏پر و بال خود مى گيرد، واله مرحله اى است كه در آن بنده عابد ديگر در حوائجش به ‏معبود مراجعه نمى كند، و كارى به ولايت خاص و عام او ندارد، چون عبادت ناشى از ‏اخلاص درونى است ، نه طبيعت مادى ، به همين جهت در سوره مورد بحث نخست از ربوبيت ‏خداى سبحان و سپس از سلطنتش سخن مى گويد، و در آخر عالى ترين رابطه بين انسان و خدا ‏يعنى رابطه بندگى را بياد مى آورد، مى فرمايد: ‏«‏قل اعوذ برب ‏الناس ملك الناس اله الناس‏».
4
‏و ثانيا: روشن گرديد كه چرا ‏جمله هاى ‏«‏رب الناس‏» ‏«‏ملك الناس‏»‏،‏ ‏«‏اله ‏الناس‏» ‏را متصل و بدون واو عاطفه آورد، خواست تا بفهماند هر ‏يك از دو صفت الوهيت و سلطنت سببى مستقل در دفع شر است ، پس خداى تعالى سبب مستقل ‏دفع شر است ، بدين جهت كه رب است ، و نيز سبب مستقل است بدين جهت كه ملك است ، و ‏نيز سبب مستقل است بدين جهت كه اله است ، پس او از هر جهت كه اراده شود سبب مستقل ‏است ، و نظير اين وجه در دو جمله ‏«‏الله احد الله الصمد‏» ‏گذشت .
‏و نيز با اين بيان روشن گرديد كه چرا ‏«‏كلمه‏» ‏ناس سه بار تكرار شد، با اينكه مى توانست بفرمايد: ‏«‏قل اعوذ برب الناس و الههم و ملكهم‏» ‏چون ‏خواست تا به اين وسيله اشاره كند به اينكه اين سه صفت هر يك به تنهايى ممكن است ‏پناه پناهنده قرار گيرد، بدون اينكه پناهنده احتياج داشته باشد به اينكه آن دو جمله ‏ديگر را كه مشتمل بر دو صفت ديگر است به زبان آورد، همچنان كه در صريح قرآن فرموده : ‏خداى تعالى اسمائى حسنى دارد، به هر يك بخواهيد مى توانيد او را بخوانيد، اين بود ‏توجيهات ما در باره آيات اين سوره، ولى مفسرين در توجيه هر يك از سوالهاى بالا ‏وجوهى ذكر كرده اند كه دردى را دوا‏ ‏ نمى كند.
‏در مجمع البيان ، آمده كه كلمه ‏«‏وسواس‏» ‏به معناى حديث نفس ‏‍‏ است ، به نحوى كه گويى صدايى آهسته است كه بگوش مى رسد، و بنا ‏به گفته وى كلمه ‏«‏وسواس‏» ‏مانند كلمه ‏«‏وسوسه‏» ‏مصدر خواهد بود، و ديگران آن ‏را مصدرى سماعى و بر خلاف قاعده دانسته اند، چون قاعده اقتضا مى كرد ‏«‏واو‏» ‏اول اين كلمه به كسره خوانده شود، همچ ‏نان كه حرف اول مصدر ساير افعال چهار حرفى به كسره خوانده مى شود، مثلا مى گويند: ‏«‏دحرج ، يدحرج ، دحراجا و زلزل ، يزلزل زلزالا‏» ‏و به هر حال ظاهر اين آيه - همانطور كه ديگران نيز استظهار كرده ‏اند - اين است كه : مراد از اين مصدر معناى وصفى است، كه مانند جمله ‏«‏زيد عدل - زيد عدالت است‏» ‏به منظور مبالغه ‏به صيغه مصدر تعبير شده است .

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق تفسیر سوره ناس ( ورد) , تفسیر سوره ناس , دانلود تحقیق تفسیر سوره ناس ( ورد) , تفسیر , سوره , ناس , تحقیق , ورد) ,

[ بازدید : 9 ]

[ يکشنبه 23 مرداد 1401 ] 0:59 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق تفسیر سوره المائده 12ص ( ورد)

تحقیق تفسیر سوره المائده 12ص ( ورد)

تحقیق-تفسیر-سوره-المائده-12ص-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 11 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏1
‏سوره المائده
‏آيه ‏6
‏يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلى الصلَوةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلى الْمَرَافِقِ وَ امْسحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكمْ إِلى الْكَعْبَينِ وَ إِن كُنتُمْ جُنُباً فَاطهَّرُوا وَ إِن كُنتُم مَّرْضى أَوْ عَلى سفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِّنكُم مِّنَ الْغَائطِ أَوْ لَمَستُمُ النِّساءَ فَلَمْ تجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صعِيداً طيِّباً فَامْسحُوا بِوُجُوهِكمْ وَ أَيْدِيكُم مِّنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكم مِّنْ حَرَجٍ وَ لَكِن يُرِيدُ لِيُطهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكمْ تَشكُرُونَ(6)
‏ ترجمه :
‏6 - اى كسانى كه ايمان آورده ايد هنگامى كه براى نماز بپاخاستيد صورت و دستها را تا آرنج بشوئيد و سر و پاها را تا مفصل (يا برآمدگى پشت پا) مسح كنيد و اگر جنب باشيد خود را بشوئيد (غسل كنيد) و اگر بيمار يا مسافر باشيد يا يكى از شما از محل پستى آمده (قضاى حاجت كرده ) يا با زنان تماس گرفته باشيد (آميزش جنسى كرده ايد) و آب (براى غسل يا وضو) نيابيد با خاك پاكى تيمم كنيد و از آن بر صورت (پيشانى ) و دستها بكشيد، خداوند نمى خواهد مشكلى براى شما ايجاد كند بلكه مى خواهد شما را پاك سازد و نعمتش را بر شما تمام نمايد شايد شكر او را بجا آوريد.
‏2
‏تفسير :
‏پاك سازى جسم و جان
‏در آيات سابق ، بحثهاى گوناگونى درباره ((طيبات جسمى و مواهب مادى )) مطرح شد، در اين آيه به ((طيبات روح )) و آنچه باعث پاكيزگى جان انسان مى گردد، اشاره شده است و قسمت قابل ملاحظهاى از احكام وضو و غسل و تيمم كه موجب صفاى روح است ، تشريح گرديده ، نخست خطاب به افراد با ايمان كرده ، احكام وضو را به اين ترتيب بيان مى كند:
‏((اى كسانى كه ايمان آورده ايد هنگامى كه براى نماز بپاخاستيد صورت و دستهاى خود را تا آرنج بشوئيد و قسمتى از سر و همچنين پا را تا مفصل (يا برآمدگى پشت پا) مسح كنيد.
‏(يا ايها الذين آمنوا اذا قمتم الى الصلوة فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى المرافق و امسحوا برؤ وسكم و ارجلكم الى الكعبين ).
‏در آيه حدود صورت ، كه بايد در وضو شسته شود توضيح داده نشده ولى در روايات ائمه اهلبيت (عليهمالسلام ) كه وضوى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را مشروحا بيان كرده اند.
‏1 - حد صورت از طرف طول از رستانگاه مو تا چانه و از طرف عرض ‍آنچه در ميان انگشت وسط و ابهام (انگشت شست ) قرار مى گيرد، ذكر شده و اين در حقيقت توضيح همان معنائى است كه از كلمه ((وجه )) در عرف فهميده مى شود، زيرا وجه همان قسمتى است كه انسان به هنگام برخورد بر ديگرى با آن مواجه مى شود.
‏2 - حد دست كه بايد در وضو شسته شود، تا آرنج ذكر شده ، زيرا مرافق جمع ((مرفق )) به معنى ((آرنج )) است ، و چون هنگامى گفته شود دست را بشوئيد ممكن است به ذهن چنين برسد كه دستها را تا مچ بشوئيد، زيرا غالبا اين مقدار شسته ميشود، براى رفع اين توهم مى فرمايد: تا آرنج بشوئيد
‏(الى المرافق ).
‏و با اين توضيح روشن مى شود، كلمه ((الى )) در آيه فوق تنها براى بيان حد شستن است نه كيفيت شستن ، كه بعضى توهم كرده اند و چنين پنداشته اند كه آيه مى گويد: بايد دستها را از سر انگشتان به طرف آرنج بشوئيد (آنچنانكه در ميان جمعى از اهل تسنن رائج است ).
‏3
‏توضيح اينكه اين درست به آن ميماند كه انسان به كارگرى سفارش ‍ميكند ديوار اطاق را از كف تا يك متر، رنگ كند، بديهى است منظور اين نيست كه ديوار از پائين به بالا رنگ شود، بلكه منظور اين است كه اين مقدار بايد رنگ شود نه بيشتر و نه كمتر.
‏بنابراين فقط مقدارى از دست كه بايد شسته شود در آيه ذكر شده ، و اما كيفيت آن در سنت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كه بوسيله اهلبيت به ما رسيده است آمده است و آن شستن آرنج است به طرف سر انگشتان .
‏بايد توجه داشت كه ((مرفق )) هم بايد در وضو شسته شود، زيرا در اينگونه
‏موارد به اصطلاح غايت داخل در مغيا است يعنى حد نيز داخل در حكم ((محدود)) است .
‏3 - كلمه ((ب‍)) كه در ((برؤ وسكم )) مى باشد طبق صريح بعضى از روايات و تصريح بعضى از اهل لغت به معنى ((تبعيض )) مى باشد، يعنى قسمتى از سر را مسح كنيد كه در روايات ما محل آن به يكچهارم پيش سر، محدود شده و بايد قسمتى از اين يكچهارم هر چند كم باشد با دست مسح كرد - بنابراين آنچه در ميان بعضى از طوائف اهل تسنن معمول است كه تمام سر و حتى گوشها را مسح مى كنند، با مفهوم آيه سازگار نمى باشد.
‏4 - قرار گرفتن ((ارجلكم )) در كنار ((رؤ وسكم )) گواه بر اين است كه پاها نيز بايد مسح شود نه اينكه آن را بشويند (و اگر ملاحظه مى كنيم ((ارجلكم )) بفتح لام قرائت شده بخاطر آن است كه عطف بر محل ((برؤ وسكم )) است نه عطف بر ((وجوهكم ))).
‏5 - كعب در لغت بمعنى برآمدگى پشت پاها و هم بمعنى مفصل يعنى نقطه اى كه استخوان ساق پا با استخوان كف پا مربوط ميشود آمده است .
‏سپس به توضيح حكم غسل پرداخته و چنين مى فرمايد: ((و اگر جنب باشيد غسل كنيد)).
‏(و ان كنتم جنبا فاطهروا).
‏روشن است كه مراد از جمله ((فاطهروا)) شستن تمام بدن مى باشد، زيرا اگر شستن عضو خاصى لازم بود مى بايست نام آن برده شود، بنابراين هنگامى كه مى گويد خود را شستشو دهيد، مفهومش ‍شستشوى تمام بدن است ، نظير اين در سوره نساء آيه 43 نيز آمده است كه ميگويد: حتى تغتسلوا.
‏5
‏((جنب )) - همانطور كه در جلد سوم تفسير نمونه ذيل آيه 43 سوره نساء اشاره كرده ايم - مصدرى است كه بمعنى ((اسم فاعل )) آمده ، و در اصل بمعنى ((دور شونده )) است زيرا ريشه اصلى آن كه ((جنابت )) بمعنى ((بعد)) و دورى است ، و اگر شخص ‍ ((جنب )) به اين عنوان ناميده مى شود بخاطر آن است كه بايد در آن حال ، از نماز و توقف در مسجد و مانند آن دورى كند، و اين كلمه (جنب ) هم بر مفرد، هم بر جمع و هم بر مذكر و هم بر مؤ نث اطلاق ميشود، اطلاق ((جار جنب )) بر همسايه دور بهمين مناسبت است . ممكن است ضمنا از اينكه قرآن در آيه فوق مى گويد بهنگام نماز اگر جنب هستيد غسل كنيد استفاده شود كه غسل جنابت جانشين وضو نيز مى شود.
‏سپس به بيان حكم تيمم پرداخته و ميگويد: ((و اگر از خواب برخاسته ايد و قصد نماز داريد و بيمار يا مسافر باشيد و يا اگر از قضاى حاجت برگشته ايد و يا آميزش جنسى با زنان كرده ايد و دسترسى به آب نداريد با خاك پاكى تيمم كنيد)).
‏(و ان كنتم مرضى او على سفر او جاء احد منكم من الغائط او لامستم النساء فلم تجدوا ماء فتيمموا صعيدا طيبا).
‏نكته اى كه بايد به آن توجه داشت آن است كه جمله - او جاء احد منكم
‏من الغائط و جمله او لامستم النساء - همانطور كه قبلا هم اشاره كرديم - عطف بر آغاز آيه يعنى جمله اذا قمتم الى الصلوة است ، در حقيقت در آغاز آيه اشاره به مساله خواب شده و در ذيل آيه اشاره به دو قسمت ديگر از موجبات وضو يا غسل گرديده است .
‏و اگر اين دو جمله را عطف به ((على سفر)) بگيريم دو اشكال در آيه توليد خواهد شد، نخست اينكه از قضاى حاجت برگشتن نمى تواند نقطه مقابل مرض يا مسافرت باشد و لذا مجبوريم ((او)) را به معنى ((واو)) بگيريم (همانطور كه جمعى از مفسرين گفته اند) و اين كاملا بر خلاف ظاهر است ، به علاوه ذكر خصوص قضاء حاجت از ميان موجبات وضو، بدون دليل خواهد بود - اما اگر آنطور كه گفتيم آيه را تفسير كنيم هيچيك از اين دو اشكال متوجه نخواهد شد (دقت كنيد) (اگر چه ما هم مانند بسيارى از مفسران در جلد سوم ذيل آيه 43 نساء ((او)) را به معنى ((واو)) ذكر كرديم ولى آنچه در اينجا گفته شد به نظر نزديكتر مى باشد).
‏موضوع ديگر اينكه در اين آيه مساله جنابت دو بار ذكر شده و ممكن است براى تاكيد باشد و نيز ممكن است كلمه جنب بمعنى جنابت و احتلام در خواب و او لامستم النساء كنايه از جنابت بوسيله آميزش ‍جنسى باشد، و اگر قيام در آيه را بمعنى برخاستن از خواب تفسير كنيم (همانطور كه در روايات ائمه اهلبيت (عليهمالسلام ) وارد شده و در خود آيه نيز قرينه اى بر آن وجود دارد) گواهى بر اين معنى خواهد بود (دقت كنيد).

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق تفسیر سوره الماده 12ص ( ورد) , تفسیر سوره الماده 12ص , دانلود تحقیق تفسیر سوره الماده 12ص ( ورد) , تفسیر , سوره , الماده , 12ص , تحقیق , ورد) ,

[ بازدید : 12 ]

[ يکشنبه 23 مرداد 1401 ] 0:59 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق تفسیر سوره تغابن ( ورد)

تحقیق تفسیر سوره تغابن ( ورد)

تحقیق-تفسیر-سوره-تغابن-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 11 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

1
‏اين سوره در ((مدينه )) نازل شده و 18 آيه است .
‏محتواى سوره :
‏لـحـن آيـات اخـيـر اين سوره , با سوره هاى مدنى هماهنگ است , ولى صدر آن ,با سوره هاى مكى موافقتر است , اما به هرحال ما مجموع آن را طبق مشهور مدنى ,تلقى مى كنيم .
‏از نظر محتوا, اين سوره را مى توان به چند بخش تقسيم كرد:.
‏1ـ آغاز سوره كه از توحيد و صفات و افعال خدا بحث مى كند.
‏2ـ به دنبال آن , با استفاده از علم خداوند, به مردم هشدار مى دهد كه مراقب اعمال پنهان و آشكار خود باشند و سرنوشت اقوام پيشين را فراموش نكنند.
‏3ـ در بـخش ديگرى از سوره , سخن از معاد است و اين كه روزقيامت روز((تغابن )) و مغبون شدن گروهى و برنده شدن گروه ديگرى است (نام اين سوره نيز ازهمين گرفته شده).
‏4ـ در بـخـشـى ديـگـر دسـتور به اطاعت خدا و پيامبر(ص ) داده و پايه هاى اصل نبوت را تحكيم مى بخشد.
‏5ـ آخرين بخش سوره , مردم را به انفاق در راه خدا تشويق مى كند و از اين كه فريفته اموال و اولاد و هـمـسران شوند برحذر مى دارد, و سوره را با نام و صفات خداپايان مى دهد همان گونه كه آغاز كرده بود.
‏فضيلت تلاوت سوره :.‏
‏در حديثى از امام صادق (ع ) مى خوانيم : ((كسى كه سوره تغابن را در نمازفريضه اش بخواند شفيع او روزقيامت خواهد شد, و شاهد عادلى است در نزدكسى كه شفاعت او را اجازه مى دهد, سپس از او جدا نمى شود تا داخل بهشت گردد)).
2
‏بـديهى است اين تلاوت بايد توام با انديشه باشد انديشه اى كه محتواى آن رادر عمل منعكس كند, تا اين همه آثار و بركات بر آن مترتب گردد.
‏به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
‏(آيـه )ـ ايـن سـوره نـيـز بـا تسبيح خداوند آغاز مى شود, خداوندى كه مالك و حاكم بر كل جهان هستى , و قادر بر همه چيز است .
‏مـى فـرمايد: ((آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است براى خدا تسبيح مى گويند)) (يسبح للّه مـا فى السموات ومـا فى الا رض ).
‏سپس مى افزايد: ((مالكيت و حكومت از آن اوست )) (له الملك ).
‏((و (به همين دليل ) تمام حمد و ستايش نيز به ذات پاك او برمى گردد)) (وله الحمد).
‏((و او بر همه چيز تواناست )) (وهو على كل شى قدير).
‏(آيه )ـ سپس به امر خلقت و آفرينش كه لازمه قدرت است اشاره كرده ,مى فرمايد: ((او كسى است كه شما را آفريد)) (هو الذى خلقكم ).
‏و به شما نعمت آزادى و اختيار داد, لذا ((گروهى از شما كافريد و گروهى مؤمن )) (فمنكم كـافر ومنكم مؤمن ).
‏و بـه اين ترتيب بازار امتحان و آزمايش الهى داغ شد و در اين ميان ((خداوندنسبت به آنچه انجام مى دهيد بيناست )) (واللّه بمـا تعملون بصير).
‏(آيـه )ـ سـپـس مـساله ((خلقت )) را با توضيح بيشتر, و با اشاره به هدف آفرينش در اين آيه ادامه داده , مى فرمايد: ((آسمانها و زمين را به حق آفريد)) (خلق السموات والا رض بالحق ).
‏هـم در آفـريـنـش آن , نـظام حق و دقيقى است , و هم داراى هدف حكيمانه ومصالح حقى است , چـنـانـكـه در آيـه 27 سوره ((ص )) نيز فرمود: ((ما آسمان و زمين وآنچه را در ميان اين دو است بيهوده نيافريديم , اين گمان كافران است )).
3
‏بـعد به آفرينش ((انسان )) پرداخته و ما را از سير آفاقى به سير انفسى دعوت كرده , مى افزايد: ((و شـمـا را (در عـالـم جنين ) تصوير كرد, تصويرى زيبا و دلپذير)) هم از نظر جسم و هم از نظر جان (وصوركم فاحسن صوركم ).
‏بـه انسان , ظاهرى آراسته , و باطنى پيراسته , عقلى فروزان و خردى نيرومندداد, و از آنچه در كل جهان هستى است , نمونه هائى در وجود او آفريد.
‏ولـى هـمـان گونه كه در پايان آيه مى فرمايد: ((سرانجام (بازگشت همه ) به سوى اوست )) (واليه المصير).
‏(آيه )ـ و از آنجا كه انسان براى هدف بزرگى آفريده شده بايد دائما تحت مراقبت پروردگار باشد, پـروردگـارى كه , از درون و برون او باخبر است , لذا در اين آيه مى فرمايد: ((آنچه را در آسمانها و زمـيـن اسـت مـى دانـد, و از آنچه پنهان يا آشكارمى كنيد باخبر است , و خداوند از آنچه در درون سينه هاست , آگاه است )) (يعلم مـافى السموات والا رض ويعلم مـا تسرون ومـا تعلنون واللّه عليم بذات الصدور).
‏ايـن آيـه تـرسـيـمـى اسـت از علم بى پايان خداوند, در سه مرحله : نخست علم اونسبت به تمامى مـوجـودات آسمانها و زمين , سپس علم او به همه اعمال انسانها و آنچه را پنهان مى دارند يا آشكار مـى سـازنـد, و در مـرحله سوم مخصوصاروى عقائد باطنى و چگونگى نيتها و آنچه بر قلب و جان انسان , حاكم است ,تكيه مى كند.
‏مـسلما توجه به اين حقيقت در اصلاح و تربيت انسان فوق العاده مؤثر است ,و انسان را براى وصول به هدف آفرينش و قانون تكامل آماده مى سازد.
‏(آيـه )ـ و از آنـجـا كـه يكى از مؤثرترين و سائل تربيت و طرق انذار, توجه دادن به سرنوشت اقوام و امـتـهـاى پـيشين است , اين آيه يك نگاه اجمالى به زندگى آنهاافكنده , سپس انسانها را مخاطب سـاخـتـه , مى گويد: ((آيا خبر كسانى كه پيش از اين كافر شدند به شما نرسيده است ؟ (آرى ) آنها طعم كيفر گناهان بزرگ خود راچشيدند و (در آخرت نيز) عذاب دردناكى براى آنهاست ))؟! (الم ياتكم نبؤا الذين كفروا من قبل فذاقوا وبـال امرهم ولهم عذاب اليم ).
4
‏شـمـا از كـنار شهرهاى بلاديده و ويران شده آنها, در مسير خود به سوى شام ومناطق ديگر عبور مـى كـنـيـد, نـتـيـجـه كـفر و ظلم و عصيانگرى آنها را با چشم مى بينيد, واخبار آنها را در تاريخ مى خوانيد.
‏اين عذاب دنياى آنها بود, در آخرت نيز عذاب دردناكى در انتظارشان است .
‏(آيه )ـ اين آيه به منشا اصلى اين سرنوشت دردناك اشاره كرده ,مى افزايد: ((اين به خاطر آن بود كه رسولان آنها (پيوسته ) با دلائل روشن به سراغشان مى آمدند ولى آنها (از روى كبر و غرور) گفتند: آيـا بـشرهايى (مثل ما) مى خواهند مارا هدايت كنند))؟ مگر چنين چيزى ممكن است ؟ (ذلك بانه كـانت تاتيهم رسلهم بالبينـات فقـالوا ابشر يهدوننـا).
‏و با اين منطق پوشالى به مخالفت با آنها برخاستند ((پس كافر شدند و روى برگرداندند)) (فكفروا وتولوا).
‏((در حـالى كه خداوند (از ايمان و طاعتشان ) بى نياز بود)) (واستغنى اللّه ) و اگرآنها را موظف به ايـمـان و اطـاعـت و پرهيز از گناه فرمود تنها براى منفعت خودشان وسعادت و نجاتشان در اين جهان و جهان ديگر بود.
‏آرى ((خداوند بى نياز و شايسته ستايش است )) (واللّه غنى حميد).
‏اگـر جـمـله كائنات كافر شوند بر دامان كبريائيش گردى نمى نشيند, همان گونه كه اگر همه مـخلوقات مؤمن و مطيع فرمان او باشند چيزى بر جلالش افزوده نمى شود, اين مائيم كه نيازمند به اين برنامه هاى تربيتى و سازنده و تكامل بخش هستيم .
‏(آيـه )ـ در تعقيب بحثهايى كه در آيات قبل , پيرامون هدف دار بودن آفرينش آمده در اينجا مساله معاد و رستاخيز را ـكه تكميلى است بر بحث هدف آفرينش انسان ـ مطرح مى كند.
‏نخست از ادعاى بى دليل , منكران رستاخيز, شروع كرده , مى فرمايد: ((كافران پنداشتند كه هرگز برانگيخته نخواهند شد)) (زعم الذين كفروا ان لن يبعثوا).

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق تفسیر سوره تغابن ( ورد) , تفسیر سوره تغابن , دانلود تحقیق تفسیر سوره تغابن ( ورد) , تفسیر , سوره , تغابن , تحقیق , ورد) ,

[ بازدید : 9 ]

[ يکشنبه 23 مرداد 1401 ] 0:58 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق تفسیر سوره بقره 7ص ( ورد)

تحقیق تفسیر سوره بقره 7ص ( ورد)

تحقیق-تفسیر-سوره-بقره-7ص-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 5 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏تفس‏ی‏ر‏ سوره بقره (آ‏ی‏ه‏ 1 تا 5)
‏سورةُ البَقَرة
‏بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
‏الم
‏الم :‏ از حروف مقطعه قرآن است‏ .
‏***
‏ ‏تفس‏ی‏ر‏: ‏ی‏ک‏ی‏ از منظور از حروفها‏ی‏ مقطعه ا‏ی‏ن‏ است که اعجاز قرآن از هم‏ی‏ن‏ حرفها‏یی‏ است که در اخت‏ی‏ار‏ همگان م‏ی‏ باشد همانند تنوع شگفت انگ‏ی‏ز‏ موجودات در عالم هست‏ی‏ که از عناصر محدود و معدود بوجود آمده اند. مطلب‏ی‏ که ا‏ی‏ن‏ موضوع را ثابت م‏ی‏ کند ا‏ی‏نست‏ که در 24 مورد از سوره ها‏یی‏ که با حروف مقطعه آغاز شده بلافاصله سخن از قرآن و عظمت آن به م‏ی‏ان‏ م‏ی‏ آ‏ی‏د‏.
‏***
‏ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ
‏ذلِكَ: آن (اسم اشاره ‏ی‏ دور برا‏ی‏ تعظ‏ی‏م‏ و تکر‏ی‏م‏ به کار رفته است)
‏الْكِتابُ‏: کتاب ( قرآن)
‏لا‏: نه ن‏ی‏ست
‏رَيْبَ‏: شک و ترد‏ی‏د
‏فِيهِ‏: در آن
‏هُدىً‏: راهنما- هدا‏ی‏ت‏ کننده (ما‏ی‏ه‏ ‏ی‏ هدا‏ی‏ت‏)
‏لِلْمُتَّقِينَ‏: برا‏ی‏ پره‏ی‏زکاران‏ اهل تقوا
‏(اهل تقوا کسان‏ی‏ هستند که دستورات خدا را اطاعت م‏ی‏ کنند و بر انجام واجبات و ترک محرمات مراقبت و مداومت دارند)
‏***
‏تفس‏ی‏ر‏:‏ چرا راهنما‏ی‏ متق‏ی‏ن‏ است ؟ چون دو دسته جاهل دار‏ی‏م‏ ‏ی‏ک‏ی‏ آنکه از خسارت و سقوط ترسان است لذا طالب ارشاد و حق‏ی‏قت‏ و هدا‏ی‏ت‏ م‏ی‏ باشد ا‏ی‏نان‏ همان متق‏ی‏ن‏ هستند و د‏ی‏گر‏ی‏ جاهل‏ی‏ لجوج است و ه‏ی‏چ‏ واهمه ا‏ی‏ از خطرات قطع‏ی‏ و جانگداز ندارد لذا به دنبال هدا‏ی‏ت‏ ن‏ی‏ز‏ نخواهد بود به ‏عبارت‏ د‏ی‏گر‏ نور هدا‏ی‏ت‏ فقط برا‏ی‏ ب‏ی‏داران‏ و روندگان مف‏ی‏د‏ است و نه خفتگان و ا‏ی‏ستاده‏ ها. به عبارت دق‏ی‏قتر‏ متق‏ی‏ن‏ دارا‏ی‏ دو هدا‏ی‏تند،‏ ‏ی‏ک‏ هدا‏ی‏ت‏ اول‏ی‏ که به خاطر آن متق‏ی‏ شدند و ‏ی‏ک‏ هدا‏ی‏ت‏ دوم‏ی‏ که خدا به خاطر تقوا‏ی‏شان‏ به ا‏ی‏شان‏ کرامت م‏ی‏ فرما‏ی‏د‏ که در آ‏ی‏ات‏ بعد‏ی‏ به آن اشاره م‏ی‏ شود. چون هدا‏ی‏ت‏ دوم‏ی‏ متق‏ی‏ن‏ بوس‏ی‏له‏ قرآن صورت م‏ی‏ گ‏ی‏رد‏ ، معلوم م‏ی‏ شود هدا‏ی‏ت‏ اول‏ی‏ و قبل از قرآن بوده و علت آن سلامت فطرت بوده است اما ا‏ی‏نکه‏ چرا بعض‏ی‏ فطرتشان سالم است و بعض‏ی‏ ناسالم و ‏ی‏ا‏ علت تامه اش خود انسان است؟؟؟
‏در‏ پاسخ م‏ی‏ گو‏یی‏م‏ ه‏ی‏چ‏ ‏ی‏ک‏ از ا‏ی‏نها‏ علت تامه ن‏ی‏ست‏ ول‏ی‏ همه ‏ی‏ آنها بمقدار اقتضاء اثر دارد. همانطور که متق‏ی‏ن‏ دارا‏ی‏ دو هدا‏ی‏تند،‏ آ‏ی‏ات‏ بعد‏ی‏ توض‏ی‏ح‏ م‏ی‏ دهد که کفار و منافق‏ی‏ن‏ ن‏ی‏ز‏ دارا‏ی‏ دو ضلالت و کور‏ی‏ هستند، ‏ی‏ک‏ی‏ ضلالت و کور‏ی‏ اول، که باعث اوصاف خب‏ی‏ثه‏ ‏ی‏ آنان از کفر و نفا‏ق‏ و غ‏ی‏ره‏ شد، دوم ضلالت و کور‏ی‏ ا‏ی‏ که ضلالت و کور‏ی‏ اولشان را ب‏ی‏شتر‏ کرد، اول‏ی‏ را بخود آنان نسبت داد و دوم‏ی‏ را بخودش ، که بعنوان مجازات دچار ضلالت و کور‏ی‏ ب‏ی‏شترشان‏ کرد‏ .
‏***
‏الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ
‏الَّذِينَ: کسان‏ی‏ که- (متق‏ی‏ن‏)
‏يُؤْمِنُونَ‏: ا‏ی‏مان‏ م‏ی‏ آورند ( باور م‏ی‏ کنند)
‏بِالْغَيْبِ‏: به (عالم) غ‏ی‏ب‏ (عالم غ‏ی‏ر‏ محسوسات)
‏غ‏ی‏ب‏ به معنا‏ی‏ پنهان است، چ‏ی‏زها‏یی‏ که با حواس ظاهر‏ی‏ قابل درک ن‏ی‏ستند‏ و مقصود از غ‏ی‏ب‏ ، خداوند ، فرشتگان ، حضرت مهد‏ی‏(ع) و ق‏ی‏امت‏ است)
‏يُقِيمُونَ‏: اقامه م‏ی‏ کنند- برپا م‏ی‏ دارند
‏الصَّلاةَ‏: نماز
‏مِمَّا‏: از آنچه
‏رَزَقْناهُمْ‏: روز‏ی‏ داده ا‏ی‏م‏ به آنها
‏يُنْفِقُونَ‏: انفاق م‏ی‏ کنند (هم‏ی‏شه‏ در راه خدا بخشش م‏ی‏ کنند)
‏***
‏تفس‏ی‏ر‏: متق‏ی‏ن‏ چه مشخصات‏ی‏ دارند؟؟؟ چون فطرت سالم‏ی‏ دارند ، با‏ی‏ن‏ حق‏ی‏قت‏ اعتراف دارند که موجود‏ی‏ محتاج هستند و احت‏ی‏اجشان‏ به چ‏ی‏ز‏ی‏ است که خارج از ذات خودشان است ‏ی‏عن‏ی‏ شخص‏ی‏ که سلامت فطرت داشته باشد خواه ناخواه ا‏ی‏مان‏ به موجود‏ی‏ دارد که هست‏ی‏ خودش و هست‏ی‏ همه ‏ی‏ عالم ، مست‏ند‏ به آن موجود است. پس متق‏ی‏ن‏ به غ‏ی‏ب‏ ا‏ی‏مان‏ دارند و افق د‏ی‏د‏ و جهان ب‏ی‏ن‏ی‏ آنها محدود به ماده محسوسات ن‏ی‏ست‏. رسالت قرآن ن‏ی‏ز‏ در ا‏ی‏ن‏ راستاست ‏ی‏عن‏ی‏ م‏ی‏ خواهد د‏ی‏د‏ انسان را از قشر تنگ و نازک عالم شهادت و محسوسات خارج ساخته و او را متوجه ‏ی‏ عالم پر عظمت غ‏ی‏ب‏ سازد. ملائک ، لوح محفوظ ، عرش و کرس‏ی‏ ، بهشت و جهنم و حت‏ی‏ روح و روان انسانها بخش‏ی‏ از عالم غ‏ی‏ب‏ هستند که متق‏ی‏ن‏ به آن ا‏ی‏مان‏ دارند. تأک‏ی‏د‏ قرآن برا‏ی‏ باز کردن افق د‏ی‏د‏ انسان به خاطر ا‏ی‏نست‏ که احساسات و رفتار افراد تابع جهان ب‏ی‏ن‏ی‏ و ا‏ی‏مان‏ آنهاست. شخص سل‏ی‏م‏ الفطره بعد از آنکه به چ‏ن‏ی‏ن‏ موجود غ‏ی‏ب‏ی‏ ا‏ی‏مان‏ آورد و معتقد شد که او حت‏ی‏ دق‏ی‏قه‏ ا‏ی‏ از حوائج موجودات غافل نم‏ی‏ ماند آنوقت باور م‏ی‏ کند که او لحظه ا‏ی‏ ن‏ی‏ز‏ از هدا‏ی‏ت‏ بندگانش غافل نم‏ی‏ ماند و راه نجات را به آنان نشان م‏ی‏ دهد. به ا‏ی‏ن‏ ترت‏ی‏ب‏ سر از مسئله توح‏ی‏د‏ و نبوت و معاد در م‏ی‏ آورد و در نت‏ی‏جه‏ ‏خود‏ را ملزم م‏ی‏ داند که در برابر آن مبدأ ‏ی‏کتا‏ خضوع کند چون خالق و رب او و رب همه عالم است و ن‏ی‏ز‏ خود را ملزم م‏ی‏ داند که در جستجو‏ی‏ هدا‏ی‏ت‏ او بر آ‏ی‏د‏ و وقت‏ی‏ به هدا‏ی‏ت‏ او رس‏ی‏د‏ ، آنچه در وسع او هست از مال و جاه و علم و فض‏ی‏لت‏ همه را در راه اح‏ی‏اء‏ آن هدا‏ی‏ت‏ و نشر آن د‏ی‏ن ، بکار م‏ی‏ بندد و ا‏ی‏ن‏ همان نماز و انفاق است اما نه نماز و زکات قرآن ، چون گفتار ما درباره ‏ی‏ شخص سل‏ی‏م‏ الفطره ا‏ی‏ است که م‏ی‏ پذ‏ی‏رد‏. به عبارت د‏ی‏گر‏ انسان به حسب فطرت سالم خود در م‏ی‏ ‏ی‏ابد‏ که مهمتر‏ی‏ن‏ کار بنده دو چ‏ی‏ز‏ است ‏ی‏ک‏ی‏ توجه به خدا و د‏ی‏گر‏ی‏ توجه به مردم و انفاق کردن در راه خدا
‏***
‏وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ
‏***
‏يُؤْمِنُونَ: ا‏ی‏مان‏ م‏ی‏ آورند - ( تصد‏ی‏ق‏ م‏ی‏ کنند)
‏بِما‏: به آنچه
‏أُنْزِلَ‏: نازل شده
‏إِلَيْكَ‏: به تو
‏مِنْ‏ قَبْلِكَ: قبل از تو - پ‏ی‏ش‏ از تو
‏بِالْآخِرَةِ‏: به عالم آخرت
‏هُمْ‏: آنها
‏ ‏يُوقِنُونَ‏: ‏ی‏ق‏ی‏ن‏ دارند (صد در صد باور م‏ی‏ کنند)
‏***
‏تفس‏ی‏ر‏: خص‏ی‏صه‏ ‏ی‏ د‏ی‏گر‏ متق‏ی‏ن‏ ‏ی‏ا‏ انسانها‏ی‏ سل‏ی‏م‏ الفطره ا‏ی‏نست‏ که به هدا‏ی‏ت‏ اله‏ی‏ و وجوب آن باور دارند لذا هم به کلام رسول (ص) ا‏ی‏مان‏ م‏ی‏ آورند و هم بدون ه‏ی‏چ‏ تعصب‏ی‏ به آنچه خدا قبلا بر پ‏ی‏امبرانش‏ نازل کرده ا‏ی‏مان‏ دارند ز‏ی‏را‏ رحمت و هدا‏ی‏ت‏ خدا دائم‏ی‏ دانسته و آنرا منحصر به ه‏ی‏چ‏ عصر و نسل‏ی‏ نم‏ی‏ کنند. بلاخره ا‏ی‏نکه‏ به آخرت ‏ی‏ق‏ی‏ن‏ داشته و معتقد به جاودانگ‏ی‏ هستند ‏ی‏عن‏ی‏ آفر‏ی‏نش‏ انسان را ب‏ی‏هوده‏ نم‏ی‏ دانند لذا در هر اقدام‏ی‏ محکمه ‏ی‏ عدل خدا را از نظر دور نم‏ی‏ دارند. اما چرا بجا‏ی‏ ا‏ی‏مان‏ به آخرت فرمود ‏ی‏ق‏ی‏ن‏ به آخرت؟؟؟ ز‏ی‏را‏ گاه م‏ی‏ شود انسان به چ‏ی‏ز‏ی‏ ا‏ی‏مان‏ دارد ول‏ی‏ از لوازم آن غافل است اما وقت‏ی‏ به آن ‏ی‏ق‏ی‏ن‏ پ‏ی‏دا‏ کرد د‏ی‏گر‏ نسبت به آن و لوازمش ه‏ی‏چ‏ غفلت‏ی‏ نم‏ی‏ کند. خلاصه ا‏ی‏نکه‏ ا‏ی‏ن‏ پنج صفت‏ی‏ که خدا‏ی‏ تعال‏ی‏ آنها را زم‏ی‏نه‏ ‏ی‏ هدا‏ی‏ت‏ قرآن‏ی‏ خود قرار داده ، صفات‏ی‏ است که فطرت سالم در آدم‏ی‏ ا‏ی‏جاد‏ م‏ی‏ کند و در آ‏ی‏ات‏ م‏ورد‏ بحث به دارندگان چن‏ی‏ن‏ فطرت‏ی‏ وعده م‏ی‏ دهد که بزود‏ی‏ بوس‏ی‏له‏ ‏ی‏ قرآنش ا‏ی‏شان‏ را هدا‏ی‏ت‏ م‏ی‏ کند ، البته هدا‏ی‏ت‏ی‏ زائد بر هدا‏ی‏ت‏ دوم‏ی‏ دست نم‏ی‏ دهد. دل‏ی‏ل‏ بر ا‏ی‏نکه‏ هدا‏ی‏ت‏ دوم‏ی‏ از ناح‏ی‏ه‏ خدا‏ی‏ سبحان و فرع هدا‏ی‏ت‏ اول‏ی‏ است، آ‏ی‏ات‏ بس‏ی‏ار‏ی‏ است از جمله " خدا کسان‏ی‏ که ا‏ی‏مان‏ آوردند ، به قول ثابت در ح‏ی‏ات‏ دن‏ی‏ا‏ در آخرت پا بر جا م‏ی‏ کند و خلاصه آنچنانشان را آنچنانتر م‏ی‏ سازد)
‏پس‏ معلوم م‏ی‏ شود بقول معروف چشمه با‏ی‏د‏ از خودش آب داشته باشد تا با لا‏ی‏روب‏ی‏ ز‏ی‏ادترش‏ کرد
‏***
‏أُولئِكَ عَلى‏ هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
‏أُولئِكَ: آنان - ( پره‏ی‏زکاران‏ )
‏عَلى‏‏‏: بر

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق تفسیر سوره بقره 7ص ( ورد) , تفسیر سوره بقره 7ص , دانلود تحقیق تفسیر سوره بقره 7ص ( ورد) , تفسیر , سوره , بقره , , تحقیق , ورد) ,

[ بازدید : 10 ]

[ يکشنبه 23 مرداد 1401 ] 0:58 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق تفسیر سوره روم ( ورد)

تحقیق تفسیر سوره روم ( ورد)

تحقیق-تفسیر-سوره-روم-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..docx) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 36 صفحه

 قسمتی از متن word (..docx) : 
 

1
‏سوره روم‏
‏تمام اين سوره بگفتار حسن در مكه نازل شده بجز يك آيه و آن «فَسُبْحانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ ...» ميباشد.
‏عدد آيات اين سوره از نظر اهل مكه و پيشينيان اهل مدينه ۵۹ آيه و از نظر ديگران ۶۰ آيه است.
‏قراء كوفه «الم» را يك آيه و غير كوفيان و پسينيان اهل مدينه «غُلِبَتِ الرُّومُ» را يك آيه و نيز غير كوفيان و پيشينيان مدينه «فِي بِضْعِ سِنِينَ» را آيه‏اى و «يُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ» را نيز پيشينيان اهل مدينه آيه‏اى ميدانند.
‏فضيلت اين سوره:
‏ابى بن كعب از پيامبر (ص) روايت كرده كه فرمود هر كه اين سوره را قرائت كند ده برابر اجر ملائكه‏اى كه بين آسمان و زمين مشغول تسبيح پروردگار بوده، باو اجر داده شده و آنچه را كه در آن روز و شب از او ثواب فوت شده باشد باو داده خواهد شد.
‏تفسير و توضيح:
‏در پايان سوره عنكبوت، خداوند از افرادى كه در راه او جهاد نموده‏اند تقدير نموده و باجمال و اختصار گذارده بود و اينك در آغاز اين سوره بتفصيلش مى‏پردازد.
‏سوره‏ الروم (۳۰): آيات ۱ تا ۷
‏بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
‏الم (۱) غُلِبَتِ الرُّومُ (۲) فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ (۳) فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ (۴(
2
‏بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (۵) وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (۶) ‏يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ )‏۷(
‏ترجمه:
‏شكست خوردند (سپاه) روم در نزديكترين سرزمين و ايشان پس از شكست خوردن بزودى پيروز ميشوند. در چند سالى، از براى خداست امر (هر چه خواهد) چه قبل (از پيروزى روم) و چه بعد و در آن روز (پيروزى روم) خرسند شوند مؤمنان.
‏بيارى خدا، يارى كند هر كه را كه خواهد و او غالب مهربان است. و (اين پيروزى) وعده خدا است و نمى‏شكند خدا وعده‏اش را و لكن بيشتر مردم نميدانند. ميدانند ظاهرى از زندگانى دنيا را (از منفعتها و ضررها) و ايشان از آخرت غافلند.
‏شرح لغات:
‏غلبت: «زجاج» گويد كه «الغلب و الغلبه» مصدر «غلبت» ميباشد و هم وزن آنها «الجلب و الجلبه» است و معنى غلبه همان پيروزى بر دشمن است.
‏بضع: يعنى قسمتى از عدد كه بين ۳ تا ۱۰ ميباشد و «بضعته تبضيعا» بمعنى قطعه بوده- و قطعه همان قسمتى و مقدارى از شى‏ء است-.
‏و «بضاعة» هم بهمين معنى قطعه و مقدارى از مال را گويند كه در تجارت در گردش است. مبرد گويد: كه (بضع) عبارت است از اعدادى كه ما بين (۱۰ تا ۲۰) و ما بين (۲۰ تا ۳۰) و ... «۱»
‏يفرح المؤمنون: فرح و سرور از نظر معنى مساوى بوده و در مقابل غم و اندوه بكار برده ميشود.
4
‏اعراب:
‏مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ: در تقدير «من بعد ان غلبوا» بوده و مصدر اضافه به مفعول گرديده است.
‏وَعْدَ اللَّهِ: مصدر و تأكيد است زيرا جمله «سيغلبون» وعده خداوند بمؤمنين بود يعنى خداوند وعده داده بمؤمنين وعده‏اى.
‏مقصود:
‏الم: معنى و تفسير آن قبلا گذشت.
‏غُلِبَتِ الرُّومُ: مفسرين گويند كه يعنى «‏اهل فارس» بر روميان غالب شدند و آن در زمان حيات رسول خدا (ص) بوده و بمنظور اين پيروزى قريش خوشحال و ابراز احساسات مينمودند چون (فارس) در آن وقت كافر بودند و اما مسلمانان‏ اظهار تأثر مينمودند چون «بيت المقدس» ‏قبله مؤمنين بوده و بدست كفار افتاده از اين جهت ناراحت بودند چنان كه كعبه قبله مسلمانان است.
‏فِي أَدْنَى الْأَرْضِ: «زجاج گويد» يعنى در نزديك‏ترين سرزمين بزمينهاى عرب و گفته‏اند: نزديكترين شهر از شام بسوى فارس، و مقصود البته همان جزيرة العرب است چنان كه مجاهد گفته، و عكرمه گويد مراد اذرعات و كسكر مى‏باشد.
‏وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ: و ايشان يعنى فارس پس از پيروزى بزودى مغلوب ميگردند.
‏فِي بِضْعِ سِنِينَ: در چند سالى- در ظرف همين چند سال كه بين ۳ تا ۱۰ باشد- و اين از آياتيست كه دلالت دارد بر اينكه قرآن از نزد پروردگار نازل شده است زيرا در آن پيشگوييهايى است كه جز خداوند بآن آگاه نيست
4
.
‏لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ: و از براى خداوند امر و اختيار است چه قبل از مغلوب شدن آنها و چه بعد از آن پس هر كه را خداوند بخواهد غالب و پيروز بر دشمن نموده و يا هر دو را هلاك ميگرداند.
‏وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ: و در آن روز كه سپاه روم بر سپاه فارس پيروز شود مؤمنين خوشحال گردند كه روميان سپاه فارس را از بيت المقدس بيرون نموده و شادمانى آنان از آن جهت بوده كه سپاه فارس شكست خورده نه آنكه «بيت المقدس» بدست روم افتاده است. و شادمانى مؤمنين علل ديگرى نيز داشت از قبيل افسردگى مشركين (مكه) از اين جريان و ديگر صحت گفتار پيامبر كه قبلا پيروزى آنان را خبر داده بود و ديگر آنكه اين پيروزى مقدمه براى پيروزى مؤمنين است.
‏يَنْصُرُ مَنْ يَشاءُ: يارى مينمايد خداوند هر كس را كه خواهد- تا بدان وسيله حق را ظاهر فرمايد- و بالنتيجه بندگان او مدد شوند.
‏وَ هُوَ الْعَزِيزُ: و آن خداوند عزيز و هميشه غالب و پيروز در انتقام از دشمنان خويش ميباشد.
‏الرَّحِيمُ: رحيم است نسبت بآنكه- او را پرستش كند و- از او حاجات خود را بخواهد.
‏وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ: و اين پيروزى وعده خداوند بود و خدا وعده خود را هرگز نمى‏شكند و روم را بر سپاه فارس پيروز مى‏نمايد.
‏وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ: ولى بيشتر مردم از بت پرستان «مكه» نمى‏دانند و به صحت اخبار ما اعتراف ندارند چون از خداوند جهان غافلند

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق تفسیر سوره روم ( ورد) , تفسیر سوره روم , دانلود تحقیق تفسیر سوره روم ( ورد) , تفسیر , سوره , روم , تحقیق , ورد) ,

[ بازدید : 10 ]

[ يکشنبه 23 مرداد 1401 ] 0:57 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق تفسیر سوره حمد ( ورد)

تحقیق تفسیر سوره حمد ( ورد)

تحقیق-تفسیر-سوره-حمد-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..docx) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 16 صفحه

 قسمتی از متن word (..docx) : 
 

‏تفسیر سوره حمد
‏در آبان ماه سال یکهزار و سیصد و سی و چهار بعضی از طلاب ووعاظ از من خواهش کردند تا تفسیری را شروع کنم. قرار شد مجلس تفسیر، هفته ای یک ساعت، روزهای جمعه ساعت ده صبح در منزل باشد. آقایان آمدند و از اول قرآن شروع شد. ‏اینک خلاصه ای ازبعضی مطالب تفسیر را در این جا نقل می کنم.
‏برای سوره فاتحه چند اسم است. یکی «حمد» به مناسبت آن که سوره مشتمل بر حمد خداوند است و یکی «فاتحه » به مناسبت افتتاح قرآن یا افتتاح نماز به این سوره. سوم «ام الکتاب »،ام به چیزی می گویند که در بر دارنده چیزی باشد، مثل ام الراس که اسم پرده نازک روی مخ است و چون فاتحه الکتاب در واقع همانند فهرست و خلاصه ای از تفصیل کتاب مجید در مباحث اعتقادی واخلاقی و احکام است، لذا آن را «ام الکتاب » گفته اند.
‏معنی دیگر «ام » شروع است. شیخ طوسی در تفسیر تبیان می گوید:
«‏و تسمی العرب کل جامع امرا او متقدم للامر اذا کانت له توابع یتبعه اما» و چون سوره فاتحه مقدم بر سایر سوره های قرآن است،آن را ام الکتاب می گویند.
‏بسم الله الرحمن الرحیم
‏الف) کسی که می خواهد قومی را از آداب و عقاید غلطی نجات دهدباید به جای هر یک از آداب و اخلاق باطل عمل خوبی را ارایه کند.
‏قبل از اسلام عرب های مشرک کارها را به نام بت ها شروع می کردند باسم اللات و العزی - مکتب اسلام آمد تا بت را بردارد، برای اشباع حس عادت باید چیزی به جای آن بگذارد. «باسم الله » راگذارد که در تمام مواقع آن را بگویند.
‏ب) اسلام دین توحید است و تبلیغ توحید هنگامی به نتیجه کامل می رسد که همواره نام خداوند برده شود و دل های مردم رنگ توحیدبگیرد. یکی از راه های حصول این نتیجه تکرار لسان است. از این رو اسلام بر «بسم الله الرحمن الرحیم » ‏تاکید کرده و هر امری که شانی دارد باید به نام خداوند شروع شود. اثر این دستورتمرین همیشگی «توحید» و روح خداپرستی در اجتماع است
.
‏الرحمن الرحیم
‏خداوند صفات متعددی دارد ولی در تمام مواقع در کنار عبارت «بسم الله » «الرحمن الرحیم » را می آورد و خود را با این صفات یاد می کند. و حال آن که ممکن بود بگوید «بسم الله العلیم الحکیم »، «بسم الله الجبار المنتقم » و همچنین سایرصفات.
‏نکته مطلب، در جلب قلوب مردم از راه رحمت است. برای جمع آوری مردم هیچ نیرویی بهتر از رحمت - که موجد امید است - نیست.
‏مردم وقتی امید پیدا کردند حرکت می کنند و امید از راه رحمت وبشارت میسر است. پیغمبری که می خواهد تمام طبقات مردم جمع وآنان را امیدوار کند. باید قدرتی در اختیار داشته باشد که به وسیله آن در مردم روح امید ایجاد کند، بشارت و رحمت بهترین ابزار برای ایجاد امید است. از این رو می گوید: سبقت رحمته غضبه‏ (1) ‏، فضل و رحمتش بر غضبش سبقت دارد. آوردن رحمن و رحیم در«بسم الله » باعث امیدواری و تجمع مردم بر گرد پیغمبر است،از این رو تمام مظاهر مختلف اسلام «رحمت » معرفی شده است،قرآن (هدی و رحمه للمؤمنین) (2) ‏و رسول (و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین) (3) ‏و (اشداء علی الکفار رحماء بینهم) (4) ‏بر می شمرد.
‏الحمدلله رب العالمین
‏حمد هو الثناء علی الجمیل الاختیاری، حمد ثنا و تمجید برزیبایی است که از محمود با اراده و اختیار صادر شده است.
‏خداوند از حیث اسم جمیل است (لله الاسماء الحسنی) (5) ‏و از حیث خلقت جمال آفرین است (الذی احسن کل شی ء خلقه) (6) .
‏جمال یکی از علل بقای قوم است «الله جمیل و یحب الجمال »داروین نیز در فرضیه خود یکی از علل بقای نوع بعضی از حیوانات را جمال آن ها می داند.
‏پرطاووس در اوراق مصاحف دیدم گفتم این منزلت از قدر تو می بینم بیش گفت خاموش که هر کس که جمالی دارد هر کجا پای نهد دست نیارندش پیش
‏برای بقای امت، دین اسلام برای مراعات و حفظ زیبایی، دستورات موکدی دارد. از این رو بر مسواک زدن و حفظ زیبایی و نظافت وصورت و لباس سفارش شده است
.
‏تفاوت حمد و مدح
‏در حمد، ثنای بر جمیل اختیاری است پس اگر در موجودی جمال غیراختیاری باشد تمجید او را «مدح » می گویند نه «‏حمد».
‏درخشندگی برلیان یا درخشانی آفتاب را نباید به حمد تعبیر کرد«حمدت اللولو یا حمدت الشمس » درست نیست، باید گفت:
«‏مدحت اللولو والشمس ».
‏این نکته واضح است که خداوند در خلقت عالم اراده و اختیارداشته و برای او جبری در خلقت نبوده است، از این رو «‏حمد»تعبیر شده است.
‏عظمت خداوند و ناچیزی حمدگو
‏در آیه، «احمدک » یا «احمدالله » نیامده بلکه «الحمدلله »گفته است. زیرا استحقاق خداوند برای ثنا و تمجید، آن قدر عظیم است، که گویا گوینده خود را لایق تقدیم حمد نمی داند و نمی تواندبگوید من تو را حمد می کنم. زیرا تو بزرگتر و من کوچکتر از آنم که «حمد» خود را با درنظر گرفتن شخصیت خود، تقدیم پیشگاه مبارکت کنم، بلکه با صرف نظر از شخصیت خود «حمد» را تقدیم می کنم.
‏خداوند رب عالم است
‏در آیه عبارت «رب العالمین » آمده و خالق نگفته است. عالم هستی نه تنها در خلقت احتیاج به خداوند دارد بلکه در هر لحظه این احتیاج باقی است و خداوند در هر لحظه مربی عالم است ودایما فیض تربیت از خداوند سبحان برای بقا و دوام عالم می رسد.
‏این موضوع همان بحث علمی است که «آیا احتیاج ممکن واجب ازراه امکان است یا حدوث » بر اساس دیدگاه کسانی که احتیاج رافقط به علت حدوث می دانند، پس از خلقت احتیاج عالم از خداوندقطع شدنی است. مانند بنا که احتیاجش به بنا برای حدوث است، ازاین رو اگر بنا بمیرد بنا باقی است ولی این گفته در باره خداوند و عالم هستی خلاف تحقیق است. ‏احتیاج عالم به خداوند ازجهت امکان است و چون امکان دایمی است از این رو احتیاج دایماهست. از رب العالمین می توان به این نکته توجه کرد که تربیت فیض تدریجی و دایمی است و باید همیشه باشد
.
‏الرحمن الرحیم مالک یوم الدین
‏تفسیر جمله اول در بالا گفته شد. اما جمله دوم بیان حکومت خداوند در روز قیامت است. «دین » در این جا به معنی جزا است خداوند مالک روز جزا است.
‏ایاک نعبد و ایاک نستعین
‏چند نکته در این آیه قابل ذکر است.
‏استمداد، ویژه خدا است و آیه در صدد بیان توحید افعالی وتوحید در عبادت است. جز خداوند کسی شایسته بندگی نیست.
(‏فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا ولا یشرک بعباده ربه احدا). (7) ‏کسی که خداوند را مسلط بر جهان «کون » و تمام علل رادر اختیار او می داند از غیر خداوند مدد نمی خواهد و دست تمنابه سوی دیگری دراز نمی کند. جبرئیل در موقعی که ابراهیم خلیل گرفتار آتش بود برای مدد آمد ولی ابراهیم به او ابراز احتیاج نکرد و از او استمداد ننمود. جبرئیل گفت:
(‏الک حاجه قال: اما بک فلا! قال سل حاجتک قال: علمه بحالی حسبی فی سوالی). این مرتبه ایمان در توحید افعالی درجه کامل توحید برای موحدین است. انحصار عبادت در خداوند بلااشکال است ولی در استعانت جویی، خداوند، در قرآن انحصار را برهم زده وفرموده:
(‏واستعینوا بالصبر و الصلاه) (8)
(‏تعاونوا علی البر و التقوی) (9)
‏صبر که یکی از حالات نفسانی بشر است، به دستور قرآن مورداستعانت واقع شده. ما ماموریم در توحید افعالی فقط از خداونداستمداد کنیم ولی در جاهایی که خداوند در نظام عمومی و علل واسباب اجازه داده از بعضی از امور استمداد شود یا آنکه از نظرتعاون عمومی اجازه استمداد داده است همانگونه عمل می کنیم.
‏البته این هم استمداد از خداوند است و منافی اصول توحید نیست

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق تفسیر سوره حمد ( ورد) , تفسیر سوره حمد , دانلود تحقیق تفسیر سوره حمد ( ورد) , تفسیر , سوره , حمد , تحقیق , ورد) ,

[ بازدید : 10 ]

[ يکشنبه 23 مرداد 1401 ] 0:57 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق تفسیر سوره قدر 17 ص ( ورد)

تحقیق تفسیر سوره قدر 17 ص ( ورد)

تحقیق-تفسیر-سوره-قدر-17-ص-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 17 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏اِنّا اَنزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ لِلنّاسِ بِلْحَقِّ فَمَنِ اهَتدي فَلِنَفْسِه وَ مَنْ ضَلََّ فَاِنَّما يَضِلُّ عَلَيْهْمِ بِوَكيلٍ
‏اَللهُ يَتَوَفَّي الْانْفُسَ حينَ‏ مَوْتِها وَ الّتَي ‏لَمْ تَمُتْ في مَنامِها فَيُمْسِكُ الَّتي قَضي عَلَيْهَا اْلمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الْاخُرْي اِلي اَجَلٍ مُسَمّيً اِنَّ في ذلِكَ لَاياتٍ لِقَومٍ يَتَفَكَّرونَ
‏اَمِ اتّخَذُوا مِنْ دُونِ اللهِ شُف‏َعاءَ قُلْ اَوَلَوْكانُوا لا يَمْلِكُونَ شَيْئًا وَي‏َعْقِلُونَ
‏قُلْ لِلّهِ الشَّفاعَهُ جَميعًا لَهُ مُلْكُ السّشمواتِ وَاْلَارْضِ ثُمَّ اِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
‏تفسير:
‏ خداوند ارواح را به هنگام مرگ و خواب مي گيرد
‏بعد از ذكر دلائل توحيد و بيان سرگذشت مشركان و موحدان، در نخستين آيه مورد بحث اين حقيقت را توضيح مي دهد كه پذيرش و عدم پذيرش شما سود و زيانش متوجه خودتان است،‏ و اگر پيامبر (ص) در اين زمينه اصرار مي ورزد نه بخاطر نفعي است كه عائد او شود، بلكه صرفاً انجام وظيفه الهي است، مي فرمايد:
‏«‏ما اين كتاب آسماني را به حق براي مردم بر تو نازل كرديم‏»‏ (انا انزلنا عليك الكتاب للناس بالحق)‏ (1).
‏«‏هر كس هدايت را پذيرا شود به نفع خود او ست، و هركس گمراهي را بر گزيند تنها به زيان خود او تمام مي شود‏»‏ (فمن اهتدي فلنفسه و من ضل فانمايضل عليها).
‏و در هر حال ‏«‏تو مأمور نيستي كه حق را در قلوب آنه به اجبار داخل كني‏»‏ وظيفه تو تنها ابلاغ و انذار است (و ما انت عليهم بوكيل)
‏اين سخن كه هر كس راه حق را پيش گيرد سودش عائد خود او مي شود، و هركس در بيراهه گام نهد زيانش دامن خود او را مي گيرد، كراراً در آيات قرآن آمده است، و تأكيدي است بر اين واقعيت كه نه خدا نيازي به ايمان بندگان و وحشتي از كفر آنها دارد و نه پيامبر او، او اين برنامه را تنظيم نكرده تا سودي كند ‏«‏بلكه تا بر بندگانش جودي كند‏»‏.
‏تعبير ‏«‏و ما انت عليهم بوكيل‏»‏ (با توجه به اينكه وكيل در اينجا به معني كسي است كه موظف بر ايمان آوردن گمراهان باشد) كراراً در آيات قرآن با همين عبارت و يا شبيه به آن تكرار شده، و بيانگر اين حقيقت است كه پي‏غمبر اكرم (ص) مسئول ايمان مردم نيست، اصولا ايمان از طريق اجبار به دست نمي آيد، و تنها موظف است كه در ابلاغ فرمان الهي به مردم لحظه اي كوتاهي و سستي نكند خواه پذيرا شوند يا رويگردان؟
‏ ***
‏سپس براي اينكه روشن سازد همه چيز انسانها و از جمله حيات و مرگشان به دست خدا است مي گويد: ‏«‏خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مي كند‏»‏ (الله يتوفي الا نفس حين موتها).
‏«‏وارواحي را كه نمرده اند نيز به هنگام خواب مي گيرد (و التي تمت ؟ في منامها).
‏و به اين ترتيب ‏«‏خواب‏»‏ برادر ‏«‏مرگ‏»‏ است و شكل ضعيفي از آن چرا كه رابطه روح با جسم به هنگام خواب به حداقل مي رسد وبسياري از پيوندهاي اين دو قطع مي شود.
‏بعد مي اف‏زايد: ‏«‏ارواح كساني را كه فرمان مرگ آنها را صادر كرده نگه مي دارد‏»‏ (به گونه اي كه هرگز از خواب بيدار نمي شوند) و ارواح ديگري را كه فرمان ادامه حياتشان داده به بدنهايشان باز مي گرداند تا سر آمد معيني‏»‏ (فيمسك التي قضي عليها الموت و يرسل الخري الي مسمي).
‏آري ‏«‏در اين مسأله آيات و نشانه هاي روشني است براي كساني كه تفكر مي كنند‏»‏ (ان في ذلك لايات لقوم يتفكرون)
‏ ***
‏از اين آيه امور زير به خوبي استفاده مي شود:
‏انسان تركيبي است از روح و جسم، روح گوهري است غير مادي كه ارتباط آن با جسم مايه نور و حيات آن است.
‏به هنگام مرگ خداوند اين رابطه را قطع مي كند، و روح را به عالم ارواح مي برد و به هنگام خواب نيز اين روح را مي گيرد، اما نه آنچنان كه رابطه به كلي قطع شود، بنابر اين روح نسبت به بدن داراي سه حالت است: ارتباط تام (حالت حيات و بيداري) ارتباط ناقص (حالت خواب) قطع ارتباط ‏به طور كامل ‏(‏حالت مرگ).
‏«‏خواب‏»‏ چهره ضعيفي از ‏«‏مرگ‏»‏ نمونه كامل ‏«‏خواب‏»‏!
‏خواب از دلائل استقلال و اصالت روح است، مخصوصاً هنگامي كه ‏«‏رويا‏»‏ آنهم روياهاي صادقه توأم باشد اين معني روشنتر ميشود.
‏بعضي از ارواح هنگامي كه در عالم خواب و ؟؟؟ مي شود گاه به قطع كامل اين ارتباط مي انجامد به طوري كه صاحبان آنها هرگز بيدار نمي شوند، و اما ارواح ديگر در حال خواب و بيداري در نوسانند تا فرمان الهي فرا رسد.
‏توجه به اين حقيقت كه انسان همه شب به هنگام ‏«‏خواب‏»‏ در آستانه مرگ قرار مي گيرد درس عبرتي است كه اگر در آن بينديشد براي ‏«‏بيداري‏»‏ او كافي است.
‏تمام اين امور به دست قدرت خداوند انجام مي گيرد، و اگر در آيات ديگر سخن از قبض روح به دست ‏«‏ملك الموت‏»‏ و فرشتگان مرگ مرگ امده، به عنوان اين است كه آنها فرمانبران حق و مجريان اوامر او هستند و تضادي ميان اين دو وجود ندارد.
‏به هر حال اين كه پايان آيه مي فرمايد: ‏«‏در اين موضوع نشانه هاي روشني است براي كساني كه انديشه مي كنند‏»‏ منظور نشان هائي از قدرت خداوند و مأله مبدء و معاد و ضعف و ناتواني انسان در برابر اراده او است.
‏ ***
‏از آنجا كه در آيه گذشته حاكميت ‏«‏الله‏»‏ بر وجود انسان و تدبير او از طريق نظام مرگ و حيات و خواب و بيداري مسلم شد در آيه بعد سخن از انحراف مشركان در م‏س‏أله شفاف به ميان مي آورد تا به آنها ثابت كند مالك ‏شفاعت همان مالك مرگ و حيات و حيات آدمي است، نه بتهاي فاقد شعور، مي فرمايد: ‏«‏آنها غير خدا را شفيعان خود برگزيدند‏»‏ (ام اتتخذوا من دون الله شفعاء).
‏مي دانيم كه يكي از بهانه هاي معروف بت پرستان در مورد پرستش بتها اين بود كه مي گفتند: ‏«‏ما آنها را بخاطر اين مي پرستيم كه شفيعان مانزد الله بوده
‏97- اِنَّ الَّذينَ تَوَفّيهُمُ الْ‏ملائكَهُ ظالِمي اَنْفُسهِمِ قال‏وا فِيهمَ كُنتُمْ قالُوا كُنّا مُسْتَضْعَفينَ في الاَرْضِ قالُوا اَلَمْ تَكُنْ اَرْضُ اللهِ واسِعَهْ فَتُهاجِروا فيها فَاُلئِكَ مَأوْيهُمْ جَهَنَّمس وَ ساعَتْ مَصيراً.
‏98- اِلَّا‏ الْمَستَضْعَفينَ مِنَ الرَجالِ وَالنِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لايسْتَطيعونِ حيلَةً وَلا يَهتَدونَ سَبيلاً
‏99- فَاوُلَئِكَ‏ عَسَي اللهَ اَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَكانَ اللهُ عَفُواً غَفُوراً.
‏ترجمه:
‏97- كساني كه فرشتگان (قبض ارواح) روح آنها را گرفتند در حالي كه به خويشتن ستم كرده بودند و به آنها گفتند شما در چه حالي بوديد (و چرا با اينكه مسلمان بوديد در صف كفار جاي داشتيد؟) گفتند ما در سرزمين خود تحت فشار بوديم، آنها (فرشتگان) گفتن مگر سرزمين خدا پنهاور نبود كه مهجرت كنيد؟ پس آنها (عذري نداشتند و) جايگاهشان دوزخ و سر انجام بدي دارند.
‏98- مگر آن دسته از مردان و زنان و كودكاني كه به راستي تحت فشار قرار گرفته اند، نه چاره اي دارند و نه راهي (براي نجات از آن محيط آلوده) مي يابند.
‏99- آنها ممكن ‏است خداوند مورد عفوشان قرار دهد و خداوند عفو كننده و آمرزنده است.
‏شأن نزل:
‏قبل از آغاز جنگ بدر سران قريش اخطار كردند همه افراد ساكن مكه كه آمادگي براي شركت در ميدان جنگ دارند، بايد براي نبرد با مسلمانان حركت كنند و هر كس مخالفت كند خانه او ويران و اموالش مصادره مي شود، به دنبال اين تهديد، عده اي از افرادي كه ظاهراً اسلام آورده بودند ولي به خاطر علاقه شديد به خانه و زندگي و اموال خود حاضر به مهاجرت نشده بودند، نيز با بت پرستان به سوي ميدان جنگ حركت كردند، و در ميدان در صفوف مشركان ايستادند و از كمي نفرات مسلمانان به شك و ترديد افتادند و سرانجام در اين ميدان كشته شدند، آيه فوق نازل گرديد و سرنوشت شوم آنها را شرح داد.
‏تفسير: در تعقيب بحثهاي مربوط به جهاد، در اين آيات اشاره به سرنوشت شوم كساني مي شود كه دم از اسلام مي زدند ولي برنامه مهم اسلامي يعني ‏«‏هجرت‏»‏ را عملي نساختند در نتيجه به وادي هاي خطرناكي كشيده شدند و در صفوف مشركان جان سپردند، قرآن مي گويد: ‏«‏كساني كه فرشتگان قبض روح، روح آنها را گرفتند در حالي كه به خود ستم كرده بودند، و از آنها پرسيدند، شما اگر مسلمان بوديد، پس چرا در صفوف كفار قرار داشتيد و با مسلمانان جنگيديد؟‏»
‏(ان الذين تو فاهم الملائكه ظالمي قالوا فيم كنتم).
‏آنها در پاسخ به عنوان عذر خواهي مي گويند: ‏«‏ما در محيط خود تحت فشار بوديم و به همين جهت توانائي بر اجراي فرمان خدا نداشتيم‏»‏.
‏(قالوا كنا مستضعفين في الارض).
‏اما اين اعتذار از آنان پذيرفته نمي شود و بزودي از فرشتگان خدا پاسخ مي شنوند كه: ‏«‏مگر سرزمين پروردگار وسيع و پهناور نبود كه مهاجرت كنيد وخود را از ان محيط آلوده و خفقان بار برهانيد‏»‏.
‏(قالوا الم تكن ارض الله واسعه فتهاجروا فيها).
‏و در پايان به سرنوشت آنان اشاره كرده، مي فرمايد: ‏«‏اين گونه اشخاص كه با عذرهاي واهي و مصلحت انديشي هاي شخصي شانه از زير بار هجرت خالي كردند و زندگي در محيط آلوده و خفقان بار را بر آن ترجيح دادن، جايگاهشان دوزخ و بد سرانجامي دارند

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق تفسیر سوره قدر 17 ص ( ورد) , تفسیر سوره قدر 17 ص , دانلود تحقیق تفسیر سوره قدر 17 ص ( ورد) , تفسیر , سوره , قدر , 17 , ص , تحقیق , ورد) ,

[ بازدید : 10 ]

[ يکشنبه 23 مرداد 1401 ] 0:56 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق تفسیر سوره لقمان 1 تا 15 26ص ( ورد)

تحقیق تفسیر سوره لقمان 1 تا 15 26ص ( ورد)

تحقیق-تفسیر-سوره-لقمان-1-تا-15-26ص-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 23 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏1
‏آيات 1 - 1‏5‏، سوره لقمان
‏ِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
‏الم (1)
‏تِلْك ءَايَت الْكِتَبِ الحَْكِيمِ(2)
‏هُدًى وَ رَحْمَةً لِّلْمُحْسِنِينَ(3)
‏الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصلَوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَ هُم بِالاَخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ(4)
‏أُولَئك عَلى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُولَئك هُمُ الْمُفْلِحُونَ(5)
‏وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشترِى لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سبِيلِ اللَّهِ بِغَيرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَهَا هُزُواً أُولَئك لهَُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ(6)
‏وَ إِذَا تُتْلى عَلَيْهِ ءَايَتُنَا وَلى مُستَكبراً كَأَن لَّمْ يَسمَعْهَا كَأَنَّ فى أُذُنَيْهِ وَقْراً فَبَشرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ(7)
‏إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ لهَُمْ جَنَّت النَّعِيمِ(8)
‏خَلِدِينَ فِيهَا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَ هُوَ الْعَزِيزُ الحَْكيمُ(9)
‏خَلَقَ السمَوَتِ بِغَيرِ عَمَدٍ تَرَوْنهَا وَ أَلْقَى فى الاَرْضِ رَوَسىَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ وَ بَث فِيهَا مِن كلِّ دَابَّةٍ وَ أَنزَلْنَا مِنَ السمَاءِ مَاءً فَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ(10)
‏هَذَا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونى مَا ذَا خَلَقَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ بَلِ الظلِمُونَ فى ضلَلٍ مُّبِينٍ(11)
‏ترجمه آيات
‏به نام خدا، كه رحمتى عمومى ، و رحمتى خاص مؤ منين دارد
‏الم (1)
‏اين آيه هاى كتابى است سراسر حكمت ، (كتابى كه جايى براى لهو در آن نيست ) (2)
‏كتابى كه هدايت و رحمت براى نيكوكاران است (3)
‏آن كسانى كه نماز گزارند و زكات دهند، و خود به دنياى ديگرى يقين دارند (4)
‏آنان قرين هدايتى از پروردگار خويشند، و آنان خود رستگارانند (5)
‏بعضى از مردم گفتار بازيچه را ميخرند، تا بدون علم مردم را از راه خدا گمراه كنند، و راه خدا را مسخره گيرند، آنان عذابى خفت آور دارند (6)
‏و چون آيه هاى ما را بر آنان بخوانند، تكبركنان پشت كنند و بروند، گويى آن را نشنيده اند، تو گويى گوشهايشان كر است ، اينگونه افراد را به عذابى غم انگيز نويد ده (7)
‏(در مقابل ) كسانى كه ايمان آورده ، و كارهاى شايسته كرده اند، بهشتهاى پر از نعمت دارند (8)
‏كه جاودانه در آن متنعم باشند، و اين وعده درست خدا است ، كه نه ضعف در او راه دارد، و نه لغو، بلكه نيرومند و حكيم است (9)
‏2
‏آسمان ها را بدون ستونى كه شما ببينيد بيافريد، و در زمين لنگرها انداخت ، تا كه شما را نلرزاند و در آن از همه گونه جانوران پراكنده كرد، و از آسمان آبى نازل كرديم ، و در آن همه گونه گياه خوب رويانديم (10)
‏اين خلقت خدا است ، پس شما هم به من نشان دهيد، غير از خدا كه شما خدايشان پنداشته ايد چه چيزى خلق كرده اند، (خودشان اعتراف دارند كه جز خدا خالقى نيست ، پس علت شركشان خلقت نيست )، بلكه علت شرك اين ستمكاران اين است كه در ضلالتى آشكار قرار دارند (11)
‏بيان آيات
‏3
‏مضامين سوره مباركه لقمان و غرض از نزول آن
‏غرض اين سوره - به طورى كه آغاز و انجام آن ، و نيز سياق تمامى آيات آن اشاره مى كند - دعوت به توحيد و ايقان و ايمان به معاد، و عمل به كليات شرايع دين است
‏از ابتداى سوره پيداست كه درباره بعضى از مشركين نازل شده ، كه مردم را از راه خدا و شنيدن قرآن ، به وسيله تبليغاتى دروغ جلوگيرى نموده ، مى خواستند مساله خدا و دين را از ياد مردم ببرند، اتفاقا روايت وارده در تفسير آيه ((و من الناس من يشترى لهو الحديث ...(( - به طورى كه خواهيد ديد - نيز همين را مى گويد
‏پس اين سوره نازل شد تا اصول عقايد و كليات شرايع حق را بيان نمايد، و در برابر احاديث سرگرم كننده آنان مقدارى از داستان لقمان و مواعظش را ايراد كرده است
‏و اين سوره - به شهادت سياقى كه آيات آن دارد - در مكه نازل شده ، و يك ى از آيات بر جسته آن آيه ((ذلك بان الله هو الحق و ان ما يدعون من دونه هو الباطل ...(( است‏ .
‏تفسير مفردات اين آيات در سوره هاى قبل گذشت ، چيزى كه تذكرش ‍لازم است اين است كه : ((كتاب (( را به لفظ ((حكيم (( توصيف كرده ، و اين دلالت دارد بر اينكه هيچ لهو الحديثى در آن وجود ندارد، بلكه نقطه ضعف و درزى ندارد كه سخن باطل و لهو الحديث بخواهد آن را پر كند، و نيز آن را توصيف كرد به دو وصف ((هدى (( و ((رحمه للمحسنين (( تا صفت حكيم بودن قرآن را تكميل كند، پس ‍قرآن به سوى واقع و حق هدايت مى كند، و به واقع نيز مى رساند، نه مثل لهو الحديث كه انسان را از مهمش باز داشته ، و به واقعى نمى رساند، و نيز قرآن رحمت است ، نه نقمت تا از نعمت باز بدارد
‏آن گاه محسنين را توصيف و معرفى نموده به اين كه نماز مى خوانند و زكات مى دهند، كه دو ركن مهم عملند، و به اين كه داراى ايقان به آخرتند، و معلوم است كه يقين به آخرت مستلزم يقين به توحيد و رسالت و همه شرايط و مراحل تقوى نيز هست ، و همه اين توصيف ها كه براى كتاب كرده در مقابل لهو الحديث است ، و دارد به كسى كه گوش ‍به لهو الحديث مى دهد، مى گويد: به اين حقايق گوش كن ، نه به لهو الحديث
‏نكوهش كسى كه براى منصرف ساختن مردم از حقائق و معارف قرآن ، به ترويج ((لهوالحديث (( مى پرداخته است‏ .
‏4
‏كلمه ((لهو(( به معناى هر چيزى است كه آدمى را از مهمش باز بدارد، و لهو الحديث آن سخنى است كه آدمى را از حق منصرف نموده و به خود مشغول سازد، مانند حكايات خرافى ، و داستانهايى كه آدمى را به فساد و فجور مى كشاند، و يا از قبيل سرگرمى به شعر و موسيقى و مزمار و ساير آلات لهو كه همه اينها مصاديق لهو الحديث هستند
‏((ليضل عن سبيل الله بغير علم (( - مقتضاى سياق اين است كه مراد از ((سبيل الله (( قرآن كريم ، و معارف حق و صحيح ، از اعتقادات ، و دستور العملها، و به خصوص داستانهاى انبياء، و امم گذشته بوده باشد، چون لهو الحديث و خرافات ساخته و پرداخته فكر انسانهاست كه است دست به دست گشته ، در درجه اول معارض با اين داستانهاى حق و صحيح است ، و در درجه دوم بنيان ساير معارف حق و صحيح را در انظار مردم سست نموده ، و سپس منهدم مى سازد
‏مويد اين معنا جمله بعدى است كه مى فرمايد: ((و يتخذها هزوا((، يعنى حديث را مسخره مى كند، چون نام خرافات نيز حديث است ، و همين باعث وهن هر حديثى مى شود، و سبب مى گردد مردم احاديث واقعى را نيز به سخريه بگيرند
‏پس همان طور كه گفتيم مراد از ((سبيل الله ((، قرآن است ، بدان جهت كه مشتمل بر قصص و معارف است ، و گويا مراد كسى كه خريدار لهو الحديث است اين است كه مردم را از قرآن منصرف نموده و گمراه نمايد، و قرآن را به سخريه بگيرد به اين كه به مردم بگويد اين نيز حديثى است مانند آن احاديث ، و اساطيرى است چون آن اساطير‏ .
‏جمله ((بغير علم (( متعلق به كلمه ((يضل (( است ، و در حقيقت وصف ضلالت گمراهان است ، نه ضلال گمراه كنندگان ، هر چند گمراه كنندگان نيز علم ندارند، آنگاه ايشان را تهديد مى كند به اينكه ((اولئك لهم عذاب مهين - ايشان عذابى خواركننده دارند((، چون در دنيا مغرور و متكبر بودند
‏توصيف خريدار لهو الحديث : گويا گوشش در برابر تلاوت قرآن كر است‏ .
‏در اين آيه آن كسى را كه خريدار لهو الحديث بود، توصيف مى كند و كلمه ((وقر(( به معناى بار سنگين است ، و مراد از اينكه فرمود: ((گويا در دو گوشش وقر است (( اين است كه گويا چيزى به گوشهايش بسته كه از شنيدن جلوگيرى مى كند. بعضى هم گفته اند: ((اصلا اين كلمه كنايه از كرى است ((
‏و معناى آيه اين است كه چون بر اين خريدار لهو الحديث آيات قرآنى ما قرائت مى شود، پشت مى كند، و از آن رو مى گرداند و استكبار مى ورزد، مثل اينكه اصلا آن را نشنيده باشد، گويى كر است ، پس تو او را به عذابى دردناك بشارت ده

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق تفسیر سوره لقمان 1 تا 15 26ص ( ورد) , تفسیر سوره لقمان 1 تا 15 26ص , دانلود تحقیق تفسیر سوره لقمان 1 تا 15 26ص ( ورد) , تفسیر , سوره , لقمان , 1 , تا , 15 , 26ص , تحقیق , ورد) ,

[ بازدید : 11 ]

[ شنبه 22 مرداد 1401 ] 16:40 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق تفسیر سوره قارعه 50 ص ( ورد)

تحقیق تفسیر سوره قارعه 50 ص ( ورد)

تحقیق-تفسیر-سوره-قارعه-50-ص-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 53 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏سوره
‏قارعه
‏آیه 1
‏الْقَارِعَةُ
‏سوره
‏قارعه
‏آیه 1
‏الْقَارِعَةُ
‏سوره
‏قارعه
‏آیه 1
‏الْقَارِعَةُ
‏سوره
‏قارعه
‏آیه 1
‏الْقَارِعَةُ

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق تفسیر سوره قارعه 50 ص ( ورد) , تفسیر سوره قارعه 50 ص , دانلود تحقیق تفسیر سوره قارعه 50 ص ( ورد) , تفسیر , سوره , قارعه , 50 , ص , تحقیق , ورد) ,

[ بازدید : 10 ]

[ شنبه 22 مرداد 1401 ] 16:40 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

ساخت وبلاگ
بستن تبلیغات [x]