لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 18 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2 زبان فارســـــــــی مقدمـــــــه چنان كه می دانیم زبان فارسی سه مرحله تكاملی داشته است فارسی باستان ، فارسی میانه و فارسی نو. در پایان دوره ی هخامنشی زبان فارسی باستان دچار دگرگونی گشت واندك اندك از آن فارسی میانه پدید آمد كه بی گمان بـخشی از تـحول خود را هم در دوره های سلوكیدی واشكانی پشت سر گذاشت . با روی كار آمدن ساسانیان این زبان رسمیت یافت و در دوره ی پادشاهی پانصد ساله آنان باز هم این زبان تـحول یافت به طوری كه در پایان دوره ساسانی گویش ویژه ای از آن كه در پایتخت ( در دربار ) به كار می رفت ، گونه رسمی آن زبان شمرده می شد و همین گونه است كه به فارسی یا فارسی دری تبدیل شده است . تفاوت فارسی دری و آن گونه از پارسی كه در پایان دوره ساسانی به كار می 3 رفت بسیار اندك است . برخی از صداهای پارسی میانی در فارسی باز مانده بود كه پس از دوره مغول از میان رفت فارسی دری پس از اسلام تنها با كوشش ایرانیان ملی (شعوبیان ) در برابر زبان عربی ایستادگی كرد و به زبان رسمی ایران تبدیل شد و باقی ماند. اما سوالی كه همیشه مطرح بوده این است كه چرا زبانی كه به فارس و غرب ایران تعلق دارد ، پس از اسلام در خراسان جلوه می كند و در نخستین سده های اسلامی هیچ نشانه ای از شاعران و نویسندگان فارس نداریم . به همین دلیل توهمی پیدا شده است كه زبان فارسی دری گویا از خراسان پیدا شده است . این توهم با پیدایش كشور افعانستان ، در آن كشور دامن زده شد و دری را فارسی اصیل و زبان مردم شمال افغانستان شمرده اند . بنابراین باید علت رواج فارسی دری را در خراسان و سكوت فارس را در سده های سوم تا پنجم هجری توضیح داد . میدانیم كه تیسفون در حمله مسلمانان عرب غارت و ویران شد . در اثر این كار عده زیادی از مردم آن به ویژه 3 ثروتمندان ، اشراف و زمینداران بزرگ به جاهای دیگری در ایران به ویژه به خراسان مهاجرت كردند ، آنان فكر می كردند كه خراسان به علت دوری در دسترس مسلمانان نخواهد بود . پس از این مهاجرت نخستین مهاجرت های دیگری هم به خراسان صورت گرفت كه بيشتر آن مربوط به هنگامی است كه قیام شیعیان در میانرودان به رهبری مختار ثقفی و به خونخواهی فرزندان علی سرانجام و پس از جنگهای دراز و حتی پیروزی اولیه و در اختیار گرفتن كوفه به شكست انجامید و قتل عام شیعیان در میانرودان آغاز شد . ازاین عده هر كه توانست به درون ایران و به ویژه فارس ، سیستان و خراسان گریخت . برخی از این عده تا سال ها بر حكومت بنی امیه و امارت حجاج ابن یوسف یاغی می شدند و آسیب های سخت به سپاه او كه هـمان سپاه خلیفه ، بود وارد می كردند . گروه اصلی و آرامش طلب این عده به خراسان آمدند و در شهرهای هرات ، بُست ، مرو ، زرنگ ، بلخ ، توس ، 5 نیشابور و شهرهای دیگر سكونت گزیدند و چنانكه آشكار است مـخفیانه به ترویج عقاید خود پرداختند . برخی از شهرهای خراسان مانند توس استعداد بیشتـری در این مورد نشان دادند و به نخستین پایگاههای پیروان تشیع در ایران تبدیل شدند . این عده از آنجا كه به فارسی سخن می گفتند ، طبعاً به این زبان هم می نوشتند . فارسی بوسیله این عده نوشته شده و رسمیت یافت . هنگامی كه شعر و ادب آغاز به ظهور كرد این عده به فارسی شعر گفتند و نوشتند ، اماّ بی شك مجبور بودند احساسات خود را پنهان كنند . از میان این عده شاخه ی شعوبی و اسماعیلی با تعصب و دلبستگی بیشتر به فارسی به نوشتن پرداخت و فارسی را رواج داد. كافی است درباره نخستین سخن پردازان فارسی بررسی كنیم تا گوشه هائی از این واقعیت روشن شود. از شاعران و نویسندگان مهّم سده های نخستین در خراسان رودكی است . رودکی شيعه ی هفت امامی و طرفدار گروه اسماعيليان بود. او را به همین دلیل كور کرده اند . در كودتائی كه علیه شیعیان در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..docx) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 20 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
تاریخ روسیه این مقاله نیازمند ویکیسازی است. لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوهنامه آن را تغییر دهید. در پایان، پس از ویکیسازی این الگوی پیامی را بردارید. تاریخ روسیه از گروه نژادی اسلاوهای شرقی آغاز میشود که نهایتاً به روسیها، اوکراینیها، و بلاروسها تقسیم میشوند. نخستین ایالت اسلاویک شرقی، روسیه کییفی(Kievan Rus)'، دین مسیحیت را درسال ۹۸۸ از امپراتوری بیزانس پذیرفت، که با شروع تجزیه بیزانس فرهنگهای اسلاویک فرهنگ روسیه را برای هفت قرن بعدی تعریف نمودند. روسیه کییف درنهایت به عنوان یک استان به چند ایالت تجزیه گردید که برای کسب مطالبات خود به عنوان وارثان تمدن و جایگاه غالب آن با یکدیگر رقابت مینمودند. پس از قرن سیزدهم، حکومت مسکو تدریجاً بر مرکز فرهنگی سابق غلبه نمود. تا قرن هجدهم، دستگاه حکومت مسکو تبدیل به امپراتوری روسیه گردید که از لهستان در شرق تا اقیانوس کبیر امتداد مییافت. توسعه در جهت غرب موجب آگاه شدن روسیه نسبت به پیشرفت کند آن کشور و نیز ایجاد انزوایی برای آن کشور گردید که مراحل اولیه گسترش درآن واقع شده بود. رژیمهای جانشین در قرن نوزدهم به یک چنین فشارهایی با ترکیبی از اصلاحات ناخواسته و سرکوب بیگاری روسی پاسخ دادند که لغو رعیتداری درسال ۱۸۶۱ از آن جمله بود اما این الغاء به قیمت ناخوشایندی برای رعیتها تمام شد و فشارهای انقلابی را افزایش داد. بین لغو رعیتداری و آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴، اصلاحات استولیپین، قانون اساسی سال ۱۹۰۶ و مجلس کشور تغییرات چشمگیری را در اقتصاد و سیاست روسیه ارائه نمود، اما تزارها هنوز مایل به واگذاری حکومت استبدادی خود نبودند. شکست نظامی و کمبود آذوقه سبب انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷ شد، و بلشویکها و حزب کمونیست شوروی را به قدرت رساند. بین سالهای ۱۹۲۲ تا ۱۹۹۱، تاریخ روسیه که اساساً تاریخ شوروی میباشد، به شکلی موثر به عنوان امپراتوری مبتنی بر ایدئولوژی تقریباً هم ارز با امپراتوری روسیه گردید. از همان سالهای ابتدا، دولت روسیه بر مبنای یک حکومت تک حزبی از کمونیستها پایه گذاری شد، که با آغازآن در مارس ۱۹۱۸، آنها خود را بلشویک نام نهادند. اما تا اواخر دهه ۱۹۸۰، با ضعف ساختارهای اقتصادی و سیاسی که شرایطی حاد پیدا کرده بودند، در پایان دوره حکومت اتحاد شوروی، تغییرات چشمگیری در رهبریهای اقتصادی و حزبی آنها رخ داد. از این رو تاریخ فدراسیون جدید روسیه کوتاه میباشد و تنها به فروپاشی اتحاد شوروی در اواخر سال ۱۹۹۱ برمی گردد. از زمان دستیابی به استقلال روسیه خود را در صحنه بین المللی جانشین قانونی اتحاد شوروی سابق میداند. اما روسیه جایگاه خود را به عنوان ابرقدرت از دست داده چرا که مواجه با چالشهای جدی در تلاشهای خود برای ایجاد یک نظام جدید سیاسی و اقتصادی پس از شوروری سابق میباشد. در جدال بر سر مالکیت سوسالیستی برنامه ریزی متمرکز دولتی اموال در حوزه شوروی (سابق)، روسیه در تلاش برای ایجاد اقتصادی مبتنی بر عناصر سرمایه داری بازار با پیامدهایی مشقتبار بودهاست. حتی امروز هم روسیه در اموری یکسان همچون فرهنگ سیاسی و ساختار اجتماعی با تزارها و اتحاد شوروی سابق سهیم میباشد. تاریخچه اولیه ساکنان اولیه اسلاو موضوعات اصلی: نیاهندواروپاییان،سکاها،قلمرو بوسفور،ناحیههای دریای خزر پیش از دوره مسیحیت، نواحی گسترده استپ محل سکونت قبیلههایی همچون نیاهندواروپاییان و سکاها بود. بازمانده تمدنهای قدیمی نواحی استپ که در دوره قرن بیستم کشف شدند در نواحی همچون ایپاتووو کورگان, سینتاشتا، آرکائیم و پازیریک قرار داشتند. در قرن ۷ پیش از میلاد، تجار یونانی تمدن کلاسیک را به مراکز تجاری تانائیس و فاناگوریا آوردند. بین سدههای سوم و ششم پس از میلاد ، در قلمرو بوسفر به عنوان یک حکومت یونانی جانشین مستعمرات یونان گردید از طریق امواج پیاپی حملات چادر نشینان سرکوب گردید که توسط قبایل جنگجویی هدایت میشد که اغلب به سوی اروپا حرکت میکردند، و از جمله آنها هونها و آوارز ترکی بودند. در طی قرن هشتم، گروهی از مردم ترک خزرها بر حوزه آبگیر ولگا در نواحی استپ بین خزر و دریای سیاه حکومت میکردند. خزریها با توجه به قوانین، و روحیه آزادی و جهان وطنی خود، اتصال اصلی بازرگانی بین ناحیه بالتیک و امپراتوری مسلمان عباسیان بودند که مرکزحکومتش در بغداد واقع بود. آنها متحدین مهمی برای امپراتوری بیزانس بودند، و جنگهای موفقیت آمیزی را علیه خلیفههای عرب به راه انداختند. آنها در قرن هشتم، دین یهودیت را پذیرفتند. نقشه تخمینی فرهنگها دربخش اروپایی روسیه به هنگام ورود وارانجیان اسلاوهای شرقی نخستین موضوع اصلی: اسلاوهای شرقی نخستین اجداد روسیها قبایل اسلاو بودند که براساس تصورکارشناسان موطن اولیه آنها نواحی جنگلی تالابهای رود پریپت بودهاست. اسلاوهای شرقی نخستین کم کم با مهاجرت به سوی نواحی تخلیه شده از سوی قبایل ژرمنی، به صورت دو موج در غرب روسیه ساکن شدند: یکی از کیف به سوی سوزدال و نوروم ، و دیگری از پولوتسک به سوی نوفگرود و روستوف حرکت نمود. از قرن هفتم به بعد اسلاوهای شرقی توده جمعیتی غرب روسیه را تشکیل دادند، و کم کم اما به شکلی صلح آمیز با قبایل فنلاندی-مجاری همچون مریا، مورومها و ماشچرا درآمیختند. روس کییفی(Kievan Rus') موضوع اصلی: روس کییفی [[روس کییفی در قرن یازدهم| وایکینگها، مردان شمال اسکاندیناوی، در غرب اروپا و وارانجیانها در شرق، در ترکیبی از دزدی دریایی و تجارت به بیشتر نواحی شمال اروپا کوچ میکردند. در اواسط قرن نهم، آنها به ماجراجوئی در آبراهههای شرق دریای بالتیک تا سیاه و دریای خزر پرداختند. ساکنان اسلاوی ساکن دراین نقاط ، وارانجیانها را به عنوان محافظان خود اجیر نمودند. بر طبق تاریخ اولیه روسیه کییفی، یک شخص وارانجیانی به نام Rurik که حاکم منتخب Konung یا Knyaz در نوگورود حدود سال ۸۶۰ بود پیش از جانشینان خود به سوی جنوب حرکت نمود و قلمرو خود را تا کییف گسترش داد که پیشتر تحت سیطره خزریها قرار داشت. بنابراین، اولین حکومت اسلاوی شرقی، روسی کییفی، در امتداد دره رود دنیپر در قرن نهم پدید آمد. گروهی هماهنگ از حکومتهای شاهزادگان با منافع مشترک در حفظ تجارت در طول مسیرهای این رودخانه در روسیه کییفی مسیر بازرگانی خز، موم، و بردگان را بین اسکاندیناوی و امپراتوری بیزانس در امتداد ولخف و دنیپر کنترل میکرد. نام روسیه به همراه کلمات Ruotsi درفنلاندی و Rootsi در استونی که از سوی برخی ازدانشمندان یافت شده به کلمه Roslagen نسبت داده میشود. مفهوم کلمه Rus مورد بحث است، و دیگر مکاتب فکری آن را به ریشههای اسلاویک یا ایرانی ارتباط میدهند. (نگاه کنید به ریشه شناسی Rus و مشتقات آن ) تا پایان قرن دهم، اقلیت Old Norse در میان مردم اسلاوی به وجود آمده بود که همچنین در راستای حملات مکرر برای غارت تزارگراد یا قسطنطنیه، تحت تأثیرات زبان یونانی ومسیحی قرار میگرفت. یکی از چنین مبارزاتی در طول حیات دروژینا رهبر برجسته اسلاوی اسویاتوسلاو اول رخ داد که او به جهت سرکوب کردن قدرت خزریها بر رود ولگا مشهور است. درحالی که ثروتهای امپراتوری بیزانس درحال نزول بود، فرهنگ آن پیوسته تحت تأثیر توسعه روسیه در قرون سرنوشت ساز خود قرار داشت. درمیان دستاوردهای پابرجای روسی- کییفی ، فرقه مذهبی اسلاوی ارتودوکس شرقی است که به شدت تحت تأثیر تجزیه فرهنگهای بیزانسی و اسلاوی قرار داشته و فرهنگ روسیه را برای هزاره بعدی تعریف نمود. براساس دستور رسمی تعمید از سوی ولادیمیر اول به اهالی کییف، این ناحیه در سال ۹۸۸ دین مسیحیت را پذیرفتند. چندسال بعد، اولین مجموعه قوانین Russkaya Pravdaارائه گردید. از همان ابتدا ، حاکمان کییفی از الگوی بیزانسی تبعیت کردند و کلیسا را حتی در مورد درآمدهایش به خود وابسته نمودند به نحوی که کلیسا و حکومت روسیه همواره با هم ارتباط تنگاتنگ داشتند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 20 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2 تاریخ راهنمایی و مشاوره ایران تاریخ راهنمایی و مشاوره را با توجه به تغییرات حاصل و مراحل اجرایی می توان به سه بخش تقسیم کرد: بخش اول: برنامه ریزی و تمهید مقدمات بخش دوم: تشکیل و گسترش برنامه راهنمایی تا انقلاب اسلامی بخش سوم: برنامه راهنمایی و مشاوره بعد از انقلاب اسلامی بخش اول از سال 1332 تا 1350 یعنی 18 سال را شامل می شود که اقدامات برنامه راهنمایی فراز و نشیب های زیادی را طی کرده است ، گاه با تمام امکانات کار شروع شده و گاه به حال تعطیل درآمده است. بخش دوم که از سال 1350 تا 1375 را در بر می گیرد برنامه راهنمایی در دوره راهنمایی تحصیلی اجرا شده است. در این مدت اقدامات گسترده و همه جانبه برای تربیت مشاور ، معرفی برنامه و اجرای آن انجام گرفت و طرح های تعمیم برنامه در کلیه مقاطع تحصیلی تهیه شد که به علت مصادف شدن با انقلاب اسلامی اجرای آنها متوقف گردید. بخش سوم از سال 1357 تا 1359 در مورد فراز و نشیب های زیادی در برنامه راهنمایی به وجود آمد. بدین ترتیب که از سال 1357 تا 1359 در مورد در مورد توقف یا ادامه برنامه با توجه به دگرگونی ارزش ها و برنامه های آموزشی و فرهنگی مطالعاتی انجام گرفت تا بالاخره در سال 1359 برنامه تعطیل شد. از سال 1357 تا 1359 نیز تغییراتی در اجرا و سازمان مراکز مشاوره انجام گرفت و از جمله مشاوران نیمی از وقت موظف خود را تدریس و نیمی از آن را به انجام خدمات مشاوره اشتغال داشتند. یعنی برنامه به صورت معلم – مشاور تغییر سازمان داد تا بالاخره در خرداد 59 به تعطیلی انجامید. راهنمایی و مشاوره به صورت نصیحت کردن ، پند و اندرز ، امر به معروف و نهی از منکر و اظهار نظر در زمینه های مختلف اعم از ازدواج و یا تصمیم گیری های مختلف در زندگی از سوی بزرگان خانواده ، ریش سفیدان ، روحانیان و سایر افراد مورد وثوق از دیر باز وجود داشته است ولی گام های اولیه راهنمایی به صورت علمی از سال 1332 در ایران پایه گذاری شده است. از سال 1332 تا 1337 اقداماتی که انجام گرفته در زمینه تهیه و اجرای آزمون و در نهایت راهنمایی حرفه ای بوده است. 2 امور راهنمایی و مشاوره راهنمایی و مشاوره ابعاد مختلفی دارد و ایجاب می کند از جنبه های متفاوت مورد مطالعه قرار گیرد. در این فصل مطالب زیر مورد بحث قرار خواهد گرفت: تربیت مشاور راهنمایی وظایف مشاوران مراکز مشاوره و راهنمایی راهنمایی دانش آموزان در عبور از تقاطع تحصیلی فرم های ارزشیابی از کار مشاوران اقدامات کمیته هماهنگی برنامه های مشاوره و راهنمایی در جهت ارتقای کیفیت تربیت مشاور راهنمایی اقداماتی که در جهت ارتقای کیفیت تربیت مشاور راهنمایی وسیله کمیته هماهنگی برنامه های مشاوره و راهنمایی انجام گرفته به شرح زیر است: تهیه فهرست عناوین 30 واحد درس گرایش مشاوره و راهنمایی تهیه فهرست عناوین دروسی که گذراندن آنها برای مشاور راهنمایی ضروری است. تهیه و تنظیم برنامه تفصیلی کارورزان دانشجویان رشته های مشاوره و راهنمایی ، روان شناسی و علوم تربیتی با گرایش مشاوره و راهنمایی بررسی روش های مطالعه درباره دانشجویان رشته های مشاوره مشاوره و راهنمایی ، علوم تربیتی و روان شناسی با گرایش مشاوره و راهنمایی و چگونگی اظهار نظر درباره صلاحیت آنان در اشتغال به سمت مشاور راهنمایی 3 همکاری در تعیین ضوابط انتصاب به سمت مشاور راهنمایی با وزارت آموزش و پرورش اینک هر یک از اقدامات مذکور اجمالاً مورد بحث قرار می گیرد. مشاور راهنمایی کیست؟ مشاور یکی از کارکنان مدرسه است که حداقل دارای درجه درجه لیسانس بوده و با مسائل تعلیم و تربیت ، روان شناسی و فنون مشاوره و راهنمایی آشنا می باشد. او کسی است که با دارا بودن تخصص و تجربه لازم می تواند شما را با همکاری کارکنان مدرسه در رفع مشکلات فرزندتان یاری دهد. مشاور از خصوصیات حرفه ای خاص نظیر رازداری ، علاقه مند کمک به دیگران ، صمیمیت و مهربانی برخوردار و آماده است همیشه شما و فرزندانتان را جهت کمک در حل مشکل بپذیرد. بنابراین لازم است در برخورد با هرگونه مشکلی اعم از مسائل تحصیلی ، طرح ریزی های شغلی و یا مشکلات مربوط به رفتار فرزند خود با مشاور مدرسه تماس بگبربد. اساسنامه مراکز مشاوره و راهنمایی الف- هدف: انجام امور مشاوره و راهنمایی مدارس از طریق مشاوران راهنمایی انجام تحقیقات لازم در زمینه شناخت دانش آموزان و مسائل و امور مربوط به مشاوره و راهنمایی انجام خدمات تخصصی جهت دانش آموزانی که دارای مسائل و مشکلات خاص بوده و از مدارس به مرکز مشاوره و راهنمایی ارجاع می گردند. ب- وظایف: انجام تحقیقات ضروری و بررسی امکانات تحصیلی و شغلی در سطح منطقه ا همکاری مشاوران و تماس مداوم با سازمان هایی که در این امر نقشی دارند. 4 فراهم کردن وسایل و ابزار کار مشاوره و راهنمایی و کوشش در پیشرفت برنامه های مشاوره و راهنمایی استفاده از رسانه های گروهی به منظور آشنایی معلمان ، معاونان ، کارکنان اداری و مدیران مدارس و همچنین اولیای دانش آموزان با امور مشاوره و راهنمایی . ایجاد ارتباط دائم با سازمان های دولتی و بخش خصوصی و موسسات خیریه به نحوی که بتوانند ر رفع نارسایی های مادی و معنوی به دانش آموزان مدارس راهنمایی کمک نمایند. پاسخگویی به مسائل مطروحه در شوراهای راهنمایی مدارس. انجام خدمات تخصصی پزشکی ، روان پزشکی ، روان درمانی و اجتماعی به دانش آموزان از طریق تیم متخصص مرکز و یا معرفی به مراجع ذیصلاح ایجاد هماهنگی در امور مشاوره و راهنمایی از طریق تشکیل جلسات لازم با شرکت مشاوران و یا نمایندگان آنان و کارشناس و یا رئیس اداره راهنمایی تحصیلی منطقه . سعی در پیشرفت امور آموزش و پرورش مدارس راهنمایی تحصیلی. مراجعه افراد گروه متخصص مرکز به مدارس در مواقع ضروری جهت انجام خدمات لازم و یا راهنمایی کارکنان مدرسه. وظایف هسته های مشاوره تربیتی هسته مشاوره تربیتی وظایف مختلفی به عهده دارند که ذیلاً به ذکر اهم آنها مبادرت می شود. شناسایی دانش آموزانی که دارای مشکلات روانی و تربیتی می باشند که از طریق امور تربیتی مناطق و مربیان امور تربیتی به آنها ارجاع می گردد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 18 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2 آغازها در اروپاي غربي بخش شرقي امپراطوري روم همواره، چه از لحاظ اقتصادي و چه از نظر فرهنگي، پيشرفته ترين بخش آن امپراطوري بود. اقتصاد بخش غربي هرگز بر اساس آبياري استوار نبود، كشاورزي بخش غربي به گونه اي گسترده بود كه انگيزه اي براي مطالعه نجوم فراهم نمي آورد. در واقع غرب با اندكي نجوم، كمي حساب عملي، و كمي دانش اندازه گيري كه تكافوي تجارت و مساحي را مي كرد، از عهده كارهاي خود به خوبي برمي آمد، اما انگيزه اعتلاي اين علوم از شرق نشات گرفت. زماني كه شرق و غرب از نظر سياسي از هم جدا شدند، اين انگيزه نيز تقريبا از ميان رفت. تمدن ايستاي امپراطوري روم غربي، قرن هاي متمادي، با اندك وقفه و دگرگوني، ادامه يافت، وحدت مديترانه اي تمدن قديمي نيز بدون تغيير باقي ماند ـ و حتي فتوحات وحشيانه نيز اثر چنداني بر آن نداشت. در قلمرو پادشاهي هاي ژرمني شايد به استثناي پادشاهي هاي بريتانيايي، شرايط اقتصادي، نهادهاي اجتماعي، و حيات فكري، اساسا به همان نحوي باقي ماند كه در اوان افول امپراطوري روم بود، اساس زندگي اقتصادي كشاورزي بود كه به تدريج در آن كشاورزان آزاد و سهم بر جانشين بردگان شدند، اما علاوه بر اين، شهرهاي پر رونق و تجارت بزرگ همراه با اقتصاد پولي وجود داشت. پس از سقوط امپراطوري غربي در سال 476، قدرت مركزي در دنياي يوناني ـ رومي، بين امپراطور قسطنطنيه و پاپ هاي روم تقسيم شد. كليساي كاتوليك غرب از طريق نهادها و زبان خود در حدي كه مي توانست سنت فرهنگي امپراطوري رومي را در ميان قلمروهاي ژرمني ادامه داد. صومعه ها و عامه مردم با فرهنگ بخشي از تمدن يوناني ـ رومي را زنده نگاه داشتند. يكي از اين مردم عامه، آنيسيوس مانليوس سورينوس بوئتيوس (Anicius Manlius Severinus Boetius) كه سياستمدار و فيلسوف بود، متوني رياضي به رشته تحرير درآورد كه بيش از هزار سال در جهان غرب اعتبار داشت. اين متون منعكس كننده شرايط فرهنگي آن زمان هستند، كه داراي محتواي فقيري بودند و بقاي آنها احتمالا متاثر از اين باور بود كه مولف در سال 524 بر سر ايمان كاتوليكي خود به شهادت رسيد. كتاب وي به نام آموزش حساب ( Institutio arithmetica ) كه ترجمه اي سطحي از نيكوماخوس است، بخشي از نظريه اعداد فيثاغورثي را عرضه مي كرد كه در آموزش قرون وسطايي به عنوان قسمتي از معارف سه گانه و چهار گانه كهن، حساب، هندسه، نجوم و موسيقي جذب شده بود.تعيين زماني كه اقتصاد امپراطوري روم قديم در غرب از ميان رفت و جاي خود را به سامان جديد فئودالي داد، دشوار است. فرضيه ه. پيرن ( H. Pirenne ) كه بنابر آن پايان دنياي كهن غرب با گسترش اسلام قرين بود، مي تواند پرتوي بر اين مساله بيفكند. اعراب همه ايالت هاي سواحل شرقي و جنوبي مديترانه را از چنگ امپراطوري بيزانيس خارج كردند و مديترانه شرقي را به صورت يك درياچه بسته اسلامي درآوردند. آنها روابط بازرگاني ميان خاور نزديك و غرب مسيحي را تا چندين قرن سخت دشوار ساختند. مجراي فكري بين دنياي عرب و بخش هاي شمالي امپراطوري پيشين روم، گرچه كاملا مسدود نگشت، اما تا چندين قرن با مانع روبرو بود. 2 بعدها در سرزمين گل فرانك و ديگر بخش هاي پيشين امپراطوري روم، اقتصاد بزرگ مقياس از بين رفت، زوال شهرها آغاز شد، جمع عوارض قابل وصول ناچيز شد. معاملات تهاتري و بازار محلي جاي اقتصاد پولي را گرفت. سخن كوتاه: اروپاي غربي به وضعيتي نيمه بربري سقوط كرد. با افول تجارت، اشرافيت زمين دار اهميت پيدا كرد، زمينداران فرانكي شمال، به سر كردگي كارولنژين ها ( Carolingians ) قدرت حاكم سرزمين فرانك ها شدند. مركز اقتصادي و فرهنگي به شمال فرانسه و بريتانيا انتقال يافت. جدائي شرق و غرب قدرت موثر پاپ را چنان محدود كرد كه پاپ به اتحاد با كارولنژين ها تن داد، و تاجگذاري شارلماني ( Charlemagne ) به عنوان امپراطور روم مقدس در سال 800 ميلادي مظهر اين اتحاد بود. جامعه غربي صورتي فئودالي و كليسائي يافت و جهت گيري آن شمالي و ژرمني بود. در نخستين سده هاي فئوداليسم غربي، حتي در صومعه ها نيز عطف توجه چنداني به رياضيات ديده نمي شود. در جامعه كشاورزي ابتدائي اين دوره، عواملي كه برانگيزاننده رياضيات، از نوع صريحا عملي آن باشد، تقريبا وجود نداشت، و رياضيات صومعه اي چيزي بيش از حسابي كليسائي، آن هم عمدتا براي احتساب زمان عيد فصح، نبود. بوئتيوس بالاترين مرجع به شمار مي آمد. در ميان رياضيدانان كليسائي، آلكوين انگليسي الاصل و وابسته به دربار شارلماني از اهميتي برخوردار بود. او كتاب مسائلي براي تيز كردن فكر جوانان را نوشت. اين مجموعه قرن هاي متمادي نويسندگان كتب درسي را زير تاثير خود داشت. سابقه اغلب اين مسائل تا شرق باستان مي رسيد. به عنوان مثال: سگي خرگوشي را دنبال مي كند، و فاصله آن دو 150 ذراع است، در هر بار سگ 9 ذراع و خرگوش 7 ذراع مي جهند. در چند پرش سگ از خرگوش جلو مي افتد؟ مي خواهيم يك گرگ، يك بزغاله، و يك كلم را با قايقي كه علاوه بر قايقران مي تواند يك از آنها را جاي دهد، از رودخانه اي عبور دهيم. قايقران چگونه بايد آنها را از رودخانه بگذراند تا بزغاله كلم را و گرگ بزغاله را نخورد؟ يكي ديگر از رياضيدانان كليسائي، ژربر ( Gerbert ) راهبي فرانسوي بود كه در سال 999 با نام سيلوستر دوم (Sylyester II) به مقام پاپي رسيد. او، زير نفوذ بوئتيوس چندين رساله به رشته تحرير درآورد، اما اهميت عمده او به مثابه يك رياضيدان در اين است كه وي يكي از نخستين دانشمندان غربي است كه به اسپانيا سفر كرد و در رياضيات جهان عرب به مطالعه پرداخت. 3 تفاوت هاي عمده اي بين رشد فئوداليسم غربي، فئوداليسم يونان اوليه، و فئوداليسم شرقي وجود دارد. خصلت گسترده كشاورزي غربي، مجال به وجود آمدن شبكه اي وسيع از مديران بوروكرات را نمي داد، و در نتيجه نمي توانست مآلا براي استبدادي شرقي پايه و اساسي فراهم آورد. در غرب امكان فراهم آوردن ذخيره وسيعي از بردگان وجود نداشت. هنگامي كه در اروپاي غربي دهكده ها رشد كردند و به صورت شهرك درآمدند، شهرك ها نيز به واحدهاي خودگرداني تكامل يافتند كه در آنها شهرنشينان نمي توانستند زندگي فارغ البالي را بر اساس برده داري پي ريزي كنند. اين يكي از دلائل عمده اي است كه چرا تكامل پوليس يوناني و شهر غربي كه وجوه مشتركشان در مراحل اوليه اين قدر زياد بود در مراحل بعد را هاي متفاوتي را پيمودند.شهرنشينان قرون ميانه، براي بهبود سطح زندگي خود، مي بايست به استعداد خلاق خويش متكي باشند. اينان، پس از مبارزه اي جانانه با اربابان فئودال، همراه با كشمكش هاي داخلي بسيار، در طي قرون دوازدهم و سيزدهم و چهاردهم، پيروزمند سربرآوردند. اين پيروزي نه تنها بر گسترش سريع اقتصاد پولي، بلكه بر پايه بهبود تدريجي تكنولوژي استوار بود. شاهزادگان فئودال در جنگ عليه اربابان كوچك، اغلب از شهرها جانبداري مي كردند و سرانجام حاكميت خود را بر شهرها گسترش مي دادند. اين امر نهايتا به ظهور نخستين دولت هاي ملي در اروپاي غربي منجر شد. شهرها به برقراري روابط بازرگاني با شرق، كه هنوز مركز تمدن بود، پرداختند. گاهي اين روابط به طريق مسالمت آميز و گاه به شيوه هاي خشن، مانند جنگ هاي صليبي، برقرار مي شد. شهرهاي ايتاليائي، نخستين شهرهائي بودند كه روابط بازرگاني برقرار كردند، سپس شهرهاي فرانسه و اروپاي مركزي به اين كار پرداختند. اهل تحقيق گاه به دنبال و گاه پيشاپيش بازرگانان و سربازان بودند. اسپانيا و سيسيل نزديك ترين نقاط تلاقي شرق و غرب بودند. و در اين نقاط تلاقي بود كه بازرگانان و محصلين با تمدن اسلامي آشنا مي شدند. هنگامي كه در سال 1085 مسيحيان، طليطله ( تولدو ) را از مغربي ها گرفتند، محصلين غربي براي آموختن علم كه به زبان عربي تدريس مي شد، به اين شهر سرازير شدند. اين محصلين غالبا مترجمان يهودي را براي مكالمه و ترجمه استخدام مي كردند. و بدين ترتيب، در اسپانياي قرن دوازدهم با پالتو اهل تيوولي ( Plato of Tivoli )، گراردو كرمونايي ( Gherardo of Cremona )، ادلارد باثي ( Adelard of Bath ) و رابرت چستري ( Robert of Chester ) روبروئيم كه نسخه هاي خطي رياضي را از زبان عربي به لاتين برمي گرداندند. بدين ترتيب اروپا از طريق زبان عربي با كلاسيك هاي يونان آشنا شد، و در اين زمان، اروپاي غربي، آن اندازه پيشرفت كرده بود كه دانش را ارج نهد. 5 همان طور كه گفتيم، نخستين شهرهاي تجاري نيرومند در ايتاليا سربرآوردند، در خلال قرن هاي دوازدهم و سيزدهم جنووا، پيزا، ونيز، ميلان و فلورانس روابط تجاري پر رونقي را ميان جهان عرب و شمال برقرار كردند. بازرگانان ايتاليائي از مشرق ديدار كردند و تمدن آن را مورد مطالعه قرار دادند، مسافرت هاي ماركوپولو نشان دهنده بي باكي اين ماجراجويان است. اينان، مانند بازرگانان يوناني دو هزار سال پيش، كوشيدند علم و هنرهاي تمدن كهن تر را، نه فقط براي بازآفريدن آنها، بلكه براي جذب آنها در جامعه تجاري خود فراگيرند، جامعه اي كه در همان قرن هاي دوازدهم و سيزدهم شاهد رشد بانكداري و مقدمات پيدايش صنعتي از نوع سرمايه داري بود. اولين بازرگان غربي كه مطالعات رياضي وي تا حدي از پختگي برخوردار است، لئوناردوي پيزايي ( Leonardo of Pisa ) است. لئوناردو، كه فيبوناتچي ( Fibonacci = پسر بوناتچو ) نيز ناميده مي شود، به هيات بازرگان به شرق سفر كرد. در بازگشت كتاب حساب ( Liber Abaci ، 1202 ميلادي ) را نوشت كه مملو از اطلاعات حسابي و جبري است كه فيبوناتچي در طي سفرهاي خود گردآوري كرده بود. در كتاب هندسه عملي ( Practica Gemetriae ، 1220 ) لئوناردو، به همين نحو، يافته ـ هاي خود را در هندسه و مثلثات توضيح داد. احتمالا او خود پژوهشگري اصيل نيز بوده است، زيرا كتاب هايش حاوي مثال هاي زيادي است كه ظاهرا در آثار عربي همتايي ندارند. با وجود اين، لئوناردو، مثلا هنگام بحث درباره معادله x2 + 10 x = 39 از خود خوارزمي نقل قول مي كند. مساله اي كه به « رشته فيبوناتچي »، …،21،13،8،5،3،2،1،1،0 منجر مي شود و در آن هر جمله با مجموع دو جمله پيشين برابر است، و نيز اثبات كاملا نپخته او از اينكه ريشه هاي معامله X 3 +2 X 2 + 10 X = 20 را نمي توان به صورت اصم هاي اقليدسي، بيان كرد ( بنابراين تنها با خط ـ كش و پرگار نمي توان آنها را ساخت)، جديد به نظر مي رسند. لئوناردو مساله دوم را با بررسي يكايك حالت هاي پانزده ـ گانه اقليدسي اثبات كرد، و سپس ريشه مثبت اين معادله را با تقريب شش رقم شصت شصتي به دست آورد. رشته فيبوناتچي از مساله زير نتيجه شده است: در يك سال از يك جفت خرگوش چند جفت توليد مي شود هر گاه (الف) هر جفت در هر ماه يك جفت جديد به دنيا بياورند و اين جفت جديد از ماه دوم بارور شوند، (ب) مرگ و مير روي ندهد؟ كتاب حساب يكي از آثاري است كه با آن دستگاه شمارش هندي ـعربي به اروپاي غربي معرفي شد. سابقه استفاده از اين دستگاه به طور پراكنده، به قرن ها پيش از لئوناردو مي رسد، يعني به زماني كه بازرگانان و سفيران و محققان و زوار و سربازاني كه از اسپانيا و شرق طالع ( Levant ) مي آمدند، آن را به اروپا آوردند. كهن ترين نسخه خطي تاريخدار كه اين دستگاه اعداد را متضمن است، الواح آگاهي ( Codex Vigilanus ) است كه در سال 976 در اسپانيا نوشته شد. با اين همه، ورود اين ده نماد به اروپاي غربي با كندي صورت گرفت، قديمي ترين نسخه فرانسوي كه اين نمادها در آن يافت مي ـ شود، به سال
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
تاریخ زبان فارسی زبان ایرانی دانشمندان زبان شناس برآنند که زبان های امروزی دنیا بر سه بخش است : نخست - بخش یک هجایی (یک سیلابی) و این قسم زبانها را زبانهای ریشگی نامند، زیرا لغات این زبانها تنها یک ریشه است که به اول یا آخر آن هجاهایی نیفزودهاند. زبان چینی، آنامی و سیامی را از این دسته میدانند، در زبانهای ریشگی شمارهی لغتها محدود است، چنانکه گویند چینیان برای بیان فکر خود ناگریزند لغات را پس و پیش کنند یا مراد خود را با تغییر لحن و آهنگ کلمه بفهمانند. دوم - بخش زبانهای ملتصق این زبانها یک هجایی نیست چه در لغات این زبان به هنگام اشتقاق هجاهایی بر ریشهی اصلی افزوده میشود ولی ریشهی اصلی از افزودن هجاها هیچگاه تغییر نمیکند و دست نمیخورد و هرچه بر او افزایند به آخر او الحاق میشود. مردمی که زبانشان را ملتصق خوانند اینانند : 1- مردم اورال و آلتایی که شاخهای از نژاد زردپوست میباشند مانند مغولان و تاتاران و ترکان و مردم دونغوز و فین و ساموئید و بیشتر ساکنان سیبریا و دشت قبچاق 2- مردم ژاپن و اهالی کره 3- دراوید و باسک از مردم هند 4- بومیان آمریکا 5- مردم نوبی (جنوب مصر در آفریقا) مردم هُوتْ تِنْ تُتْ مردم کافرْ و سیاه پوستان آفریقا 6- مردم استرالیا سوم - بخش زبانهای پیوندی، در این زبانها بر ریشه و مادهی لغات هجاهایی افزوده میشود ولی نه تنها به آخر ریشه، بلکه به آخر و اول ریشه هم - دیگر اینکه ریشهی لغت بر اثر افزایش تغییر میکند، گویی که ریشه با آنچه بر وی افزوده شده است جوش خورده و پیوند یافته است - به خلاف زبان ملتصق که چون ریشه تغییر نمیکند هجاهایی که بر ریشه افزوده است مثل آن است که به ریشه چسبانده باشند نه با او پیوسته باشد. زبانهای پیوندی اینهاست : الف - زبانهای سامی مانند عبری، عربی و آرامی که بعد سُریانی نامیده شد، و در عهد قدیم زبانهای فنیقی و بابلی و آشوری و زبان مردم «قرطاجنه» که شعبه بودهاند از فنیقیان و زبان حیمری. ب - زبانهای مردم هند و اروپایی به معنی اعم: آریاییان هند - آریاییان ایران - یونانیان - ایتالیاییان - مردا سِلْت (بومیان اروپایی غربی) ژرمنی (آلمان و آنگلوساکسون و مردم اسکاندیناوی) - لِتْ و لیتوانی و سلاو (که روس و سلاوهای شرقی اروپا و مردم بلغار و صرب و سایر سلاوهای بالکان باشند) علمای زبان شناسی برآنند که زبانهای بخش سوم از مراحل زبانهای بخش اول و دوم در گذشته و ترقی کرده تا بدین درجه رسیده است - یعنی این زبانها مستقلا در سیر تطور کمال یافته و به مرحلهای رسیده است که اکنون مشاهده میکنیم و ما در این پاره به تفصیل گفتگو خواهیم کرد. زبان پارسی فارسی زبانی است که امروز بیشتر مردم ایران، افغانستان، تاجیکستان و قسمتی از هند، ترکستان، قفقاز و بین النهرین بدان زبان سخن میگویند، نامه مینویسند و شعر میسرایند. تاریخ زبان ایران تا هفتصد سال پیش از مسیح روشن و در دست است و از آن پیش نیز از روی آگاهیهای علمی دیگر میدانیم که در سرزمین پهناور ایران - سرزمینی که از سوی خراسان (مشرق) به مرز تبت و ریگزار ترکستان چین و از جنوب شرقی به کشور پنجاب و از نیمروز (جنوب) به سند و خلیج پارس و بحر عمان و از شمال به کشور سکاها و سارماتها (جنوبی روسیه امروز) تا دانوب و یونان و از مغرب به کشور سوریه و دشت حجاز و یمن میپیوست مردم به زبانی که ریشه و اصل زبان امروز ماست سخن میگفتهاند. زرتشت پیمبر ایرانی میگوید که ایرانیان از سرزمینی که «اَیْرانَ وَیجَ» نام داشت و ویژهی ایرانیان بود، به سبب سرمای سخت و پیدا آمدن ارواح اهریمنی کوچ کردند و به سرزمین ایران درآمدند. دانشمندان دیگر نیز دریافتهاند که طایفه ی «اَیْریا» از سرزمینی که زادگاه اصلی آنان بود برخاسته گروهی به ایران، گروهی به پنجاب و برخی به اروپا شتافتهاند و در این کشورها به کار کشاورزی و چوپانی پرداختهاند و زبان مردم ایران، هند و اروپا همه شاخههایی هستند که از آن بیخ رسته و باز هر شاخ شاخهی دیگر زده و هر شاخهبرگ و باری دیگرگون برآورده است. در علم نژادشناسی مردم اروپایی را به هشت شعبه بخش کردهاند و زبان آنان را نیز از یک اصل دانستهاند به طریقی که گذشت. ما را اینجا به سایر زبانها کاری نیست، چه آن علم خود به دانستنیهای دیگر که آن را زبان شناسی و فقه اللغه گویند باز بسته است. ما باید بدانیم که تاریخ زبان مادری ما از روزی که نیاکان ما بدین سرزمین درآمدهاند تا به امروز چه بوده است و چه شده است و چه تطورها و گردشهایی در آن یافته است، از این رو به قدیمترین زبانهای ایران باز میگردیم. زبان مادی قدیم ترین یادگاری که از زندگی نیاکان باستانی ما باقی است «نُسک های اَوسْتا» است که شامل سرودههای دینی، احکام مذهبی و محتوی تواریخی است که شاهنامهی فردوسی نمودار آن است و مطالب تاریخی آن کتاب از «کیومرث» تا زمان «گشتاسب شاه» میپیوندد، و پادشاهی اَپَرداتَه (پیشدادیان)،کَویان (کیان) و زمانهی هفت خدایی را با هجوم بیگانگان، مانند: اژیدهاک (ضحاک) و فراسیاک تور (افراسیاب) ترک تا پیدا آمدن زردتشت سپیتمان شرح میدهد. در این روایات همه جا میرساند که رشتهی ارتباط سیاسی، اجتماعی و ادبی ایران هیچ وقت نگسسته و زبان این کشور نیز به قدیم ترین زبانهای تاریخی یا قبل از تاریخ میپیوندد و «گاثهی زردشت» نمونهی کهنترین آن زبانهاست. اما آنچه از تواریخ ایران، روم، نوشتههای سمگ و تواریخ دیگر مردم همسایه بر میآید، دوران تاریخی ایران از مردم «ماد» که یونانیان آن را مدی و به زبان دری «مای» و «ماه» گویند برنمیگذرد، و پیداست که زبان مردم ماد یا ماه زبانی بوده است که با زبان دورهی بعد از خود که زبان پادشاهان هخامنشی باشد تفاوتی نداشته، زیرا هرگاه زبان مردم ماد که بخش بزرگ ایرانیان و مهمترین شهرنشینان آریایی آن زمان بودهاند با زبان فارسی هخامنشی تفاوتی میداشت. هر آینه «کورش»، «داریوش» و غیره در کتیبههای خود که به سه زبان فارسی، آشوری و عیلامی است، زبان مادی را هم میافزودند تا بخشی بزرگ از مردم کشور خود را از فهم آن نبشتهها ناکام نگذارند، از این رو مسلم است که زبان مادی خود، زبان فارسی باستانی یا نزدیک بدان و لهجهای از آن زبان بوده است و از نام پادشاهان ماد مانند «فراَ اوَرْت»، «خشِثَرْیت»، «فْروَرَتْیش»، «هُووَخشَثْرَهْ»، «آستیاک – اژی دهاک»، «اَرتی سس- اَرته یس- اَرته کاس آ» به لفظ «اَرْتَ» آغاز میشود و «اِسْپادا» که سپاد و سپاه باشد نیز یکی این دو زبان معلوم میگردد. «هرودوت» در جایی که از دایهی کورش اول یاد میکند میگوید، نام وی «سْپاکُو» بوده، سپس آورده است که «سپاکو» به زبان مادی، سگ ماده را گویند و معلوم است که نام سگ «سپاک» بوده است و (واو) آخر این کلمه حرف تأنیث است که هنوز هم این حرف در واژهی بانو و در پسرو، دادو، دخترو و کاکو به عنوان تصغ یر یا از روی عطوفت و رأفت باقی است، یکی از رجال آن زمان نیز (سپاکا) نام داشته است که واژهی نرینهی سپاکو باشد. بعضی از دانشمندان را عقیده چنان است که گاثهی زردشت به زبان مادی است و نیز برخی برآنند که زبان کردی که یکی از شاخههای زبان ایرانی است از باقیماندههای زبان ماد است بالجمله چون تا امروز هنوز کتیبهی سنگی یا سفالی از مردم ماد به دست نیامده است نمیتوان زیاده بر این دربارهی آن زبان چیزی گفت مگر از این پس چیزی کشف گردد و آگاهی بیشتری از این زبان بر معلومات بشر چهره گشاید. اوستا و زند زبان دیگر زبان «اَوِسْتا» است. اوستا در اصل «اَوْپِسْتاکْ» است به معنی بنیان جا افتاده و محکم، کنایه است از آیات محکمات و شریعت پابرجای و به صیغهی صفت مشبهه است، در «تاریخ طبری» و دیگر متقدمان از مورخان عرب «ابستاق» و «افستاق» ضبط شده است و در زبان دری «اُوسْتا - اُسْتا - وُسْت - اُسْت» به اختلاف دیده میشود و همه جا با لفظ «زند» ردیف آمده است - کاف آخر «اوپستاک» که از قبیل کاف «داناک» و «تواناک» است در زبان دری حذف میشود و تلفظ صحیح این کلمه بایستی «اوْپِستا» باشد ولی به تقلید شعرایی که بضرورت این کلمه را مخفف ساختهاند ما آن لفظ را «اوْسِتْا» خوانیم. اما لفظ زند از آزنتی «Azanti» و به معنی گزارش و ترجمه است و مراد از زند کتب پهلوی است که نخستین بار کتاب اوستا بدان زبان ترجمه شده است و پازند مخفف «پات زند» میباشد که با پیشاوند «پات» ترکیب یافته و به معنی دوباره گزارش یا ترجمه و برگردانیدن زند است به زبان خالص دری. پازند عبارت است از نُسکهایی که زند را به خط اوستایی و به زبان فارسی دری ترجمه کرده باشند و از این رو متأخران خط اوستایی را خط پازند نامند و ما باز از آن صحبت خواهیم کرد. قسمتی از اوستا عبارت بوده است از قصیدههایی (سرودهایی) به شعر هجایی در ستایش اورمزد و سایر خدایان اَرْیایی (امشاسپنتان) که سمت زیردستی یا مظهریت نسبت به اورمزد و خدای بزرگ یگانه داشتهاند و اشاراتی داشته در بیان بنیان خلقت و وجود کیومرث و گاو نخستین «ایوداذ» و کشته شدن گاو و کیومرث به دست اهرمن و پیدا شدن نطفهی کیومرث در زیر خاک به شکل دو گیاه که نام آن دو (مهری و مهریانی - مردی و مردانه - ملهی و ملهیانه - میشی و میشانه - به اختلاف روایات) بوده است و مورخان آن را از جنس «ریواس» دانند و ظاهرا مرادشان همان «مهر گیاه» معروف باشد. و نیز مطالبی داشته در پادشاهی هوشنگ (هوشهنگ)، طهمورث، جمشید، ضحاک (اژدهاک)، فر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 14 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
به نام يزدان تاریخ ریاضی در ایران جورج سارتون در مقاله ی مطالعه ی تاریخ ریاضیات در کتاب مطالعه ی تاریخ ریاضیات و تاریخ علم، به بهترین صورتی لزوم بررسی تاریخ ریاضیات را بیان کرده است. اما این کار در ایران چندان دنبال نشده و آثار انگشت شماری در این باره به زبان فارسی در دست است. نویسندگان، مترجمان، و دانشوران ایرانی ضمن آن که باید برخی آثار جامع و اصیل در باب تاریخ ریاضیات را به فارسی ترجمه کنند، از تاریخ میهن خودشان غافل نباشند. بررسی تاریخ ریاضیات ایران برای ما علاوه بر فایده های کلی، یک جنبه ی عاطفی و ریشه شناسی هم دارد. ما باید بتوانیم سهم واقعی ملت خود را در برپایی کاخ بلند ریاضیات امروز جهان به نوجوان و جوان ایرانی نشان دهیم، تا این توهم ِباطل برایش پدید نیاید که ایرانی تنها به مفاهیم رویایی و خیال پردازی های شاعرانه پرداخته است، بلکه دریابد نیاکانش در زمینه های علمی و منطقی هم به اندازه ی هر ملت دیگری کوشا بوده اند. آنچه باید بشود برای جستجوی ریشه های خلاقیت ریاضی ایرانیان در وهله ی نخست به تصحیح و چاپ علمی و انتقادی آثار ریاضی بازمانده، و ترجمه ی آثار عربی ریاضی دانان ایرانی نیاز داریم. در این راه کار بسیار کمی صورت گرفته است و مایه ی تأسف این که مصححان و مترجمان بسیاری از آن ها هم ریاضی دان نبوده اند. مثلا یکی از گرانبهاترین مآخذ ریاضی فارسی یعنی دانشنامه ی علایی (بخش ریاضیات) تاکنون چاپ نشده است. زمانی قرار بود مرحوم مجتبی مینوی آن را تصحیح و به وسیله ی انجمن آثار ملی منتشر کند، ولی سال ها گذشت و خبری نشد، تا امسال مینوی چشم از جهان فروبست. همچنین هشت سال پیش بنیاد فرهنگ ایران با آقای هوشنگ میر مطهری قراردادی برای تصحیح این کتاب بست، و عکس نسخه های متعدد این کتاب را فراهم کرد و در اختیار وی گذاشت، ولی ظاهرا ایشان آن چنان دامنه ی تحقیق و تتبع را وسیع گرفتند که رشته ی کار گسیخت و هنوز هم به جایی نرسیده است. مورد دیگر از این قبیل آثار ِریاضی ِ«خواجه نصیر الدین» است، که دانشمندان ایرانی در گذشته آن ها را به فارسی ترجمه یا شرح کرده اند - از قبیل «تحریر اصول اقلیدس» ترجمه ی قطب الدین شیرازی - ولی بیشتر این آثار چاپ نشده، یا چاپ های آن ها غیر قابل استفاده است. از همین قبیل است قسمت ریاضیات «درة التاج» قطب الدین شیرازی که متن چاپ شده ی آن جز احیانا برای ده - بیست تن اهل فن انگشت شمار قابل استفاده نیست، حال آن که گنجینه ای است سرشار از معلومات ریاضی گرد آمده تا پایان سده ی هفتم هجری (سیزدهم میلادی). با کمال تأسف، ریاضی دانان ما از توجه به گنجینه ی آثار ریاضیات ایرانی بازمانده اند و تعداد کسانی که قادر به فهم این گونه آثار باشند هر روز کمتر می شود. اکنون که از هر طرف سخن از پژوهش و تحقیق می رود، و هم شورای پژوهش های علمی تشکیل شده، و هم فرهنگستان علوم ایران، جا دارد که مسوولان این سازمان ها در پی چاپ و نشر انتقادی این متنها باشند، تا گام اول در راه ایجاد اوضاع مساعد برای بررسی تاریخ ریاضیات ایران فراهم آید. کارهای دیگر از کارهای دیگر باید همکاری ریاضی دانان با باستان شناسان باشد. چون بدبختانه درباره ی ریاضیات ایران پیش از اسلام آثار مکتوب چندانی در دست نیست، بلکه باید از مدارک غیر مستقیم استفاده کرد. مثلا با بررسی آثار معماری و تأسیسات آبیاری از قبیل قنات ها، کاریزها، آب انبارها، پل ها، طاق ها، ستون ها ... می توان دریافت که ایرانیان از چه نوع محاسبات ریاضی آگاهی داشته اند، ریاضیات عملی آن ها بر چه پایه های نظری استوار بوده، با کدام شکل های هندسی کار می کردند، و تا چه حد در اندازه گیری چیره دست بوده اند. همچنین، با بررسی آثار نجومی دانشمندان اولیه ی اسلامی، که پیرو سنت های ایرانی بوده اند، باید میزان دانش ریاضی ایرانیان دوره ی ساسانی را ارزیابی کرد. باید کتیبه های عیلامی، و اسناد مالی به دست آمده از دوره ی هخامنشی و اشکانی را مورد بررسی دقیق قرار داد تا از سنت ریاضی که به ایرانیان آریایی رسیده، و هم از حساب بازرگانی که مورد بهره برداری آنان بوده است، آگاه شد. البته، این کارها نیازمند دانش پژوهان کوشا و خستگی ناپذیر و فداکار است که از جان خود مایه بگذارند و فارغ از گرفت و گیر و داد و ستد و غوغای زندگی روزانه، در ازنای دهلیزهای پرپیچ و خم سیر فکری ملت خویش را بپویند. اما در عین حال به مشوقان و حامیانی دور اندیش، قدرشناس و گشاده دست هم نیاز دارد که آب و نان و ابزار کار پژوهنده را فراهم آورند و به کار پژوهشگر بنگرند، نه به دفتر حضور و غیاب. اگر چنین نکنیم، و اگر در اندیشه ی پروردن نسلی پژوهشگر حرفه ای راستین نباشیم، شک نیست که با گذشت هر سال جمع بیشتری «دکتر» و «متخصص» خواهیم داشت، ولی محققی که با دل و جان شوق تحقیق و جستجو داشته باشد چطور ؟ آثار مربوط به تاریخ ریاضیات در زبان فارسی این یادداشت نه کتابشناسی موضوعی است و نه کتابشناسی تحلیلی، بلکه کوششی است برای شناساندن برخی مآخذ و مراجع مهم تاریخ ریاضیات به زبان فارسی، خواه ترجمه باشد، یا تألیف. نخستین کوش اصولی که برای معرفی علما و فضلا - از جمله برخی ریاضی دانان - در ایران به عمل آمد، تألیف «نامه ی دانشوران» بود تحت سرپرستی «اعتضاد السلطنه»[1] البته در مورد اعتبار علمی مطالب آن نباید مبالغه کرد، ولی در عین حال لازم است اوضاع و احوال زمان را هم در نظر داشته باشیم. آقای «سید جلال الدین طهرانی» در سال 1357 انتشار سالنامه ای را آغاز کرد، به نام «گاهنامه»، که تا سال 1315 مرتبا انتشار یافت و سپس تعطیل شد. او در این سالنامه به صورتی مستند و علمی به معرفی آثار ریاضی و نجومی دانشمندان ایرانی و اسلامی پرداخت (البته در وهله ی اول توجه به آثار نجومی بود). آقای دکتر «غلام حسین مصاحب» در سال 1317 کتاب «جبر و مقابله ی خیام» را توسط کتاب فروشی مرکزی در تهران انتشار داد، شامل رساله ی جبر و مقابله ی خیام، ترجمه ی خلاصه ی آن و توضیحاتی درباره ی آن. تحریر مبسوط و مفصل همین کتاب در سال 1339 تحت عنوان «حکیم عمر خیام به عنوان عالم جبر» توسط انجمن آثار ملی انتشار یافت، که فصل سوم آن (ص 77 - 128) شامل تاریخ علم جبر تا زمان خیام است. علاوه بر این، دکتر مصاحب در 1309 تا 1314 «مجله ی ریاضیات عالی و مقدماتی» را منتشر می کرد که شامل مطالب اندکی درباره ی تاریخ ریاضیات است. همچنین مقالاتی درباره ی «جبر و مقابله ی خوارزمی»، «جبر و مقابله ی خیام»، و کتاب «کشف القناع» نصیر الدین طوسی نوشته است.[2]
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 70 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
52 دانشگاه علم و صنعت موضوع تحقيق: تاریخ تحولات قانون ارث زن (اعم از همسر، دختر، خواهر، مادر) مربوط به درس: فهرست مطالب عنوان صفحه مقدمه فصل اول- کلیات و تعاریف فصل دوم – برسری ارث زن فصل سوم – افزایش ارث زنان از اموال شوهران نتیجه گیری منابع 1 مقدمه از دورترین ادوار تاریخ، که بشر زندگی اجتماعی خود را با تشکیل خانواده آغاز کرد و مالکیت شخصی برای او شناخته شد، مسأله میراث نیز که در واقع، تعیین تکلیف اموال و دارایی آرس، بعد از فوت اوست، مورد توجه قرار گرفت. در طول تاریخ، در میان اقوام و ملل مختلف، بر حسب عادات و سنن متداولة اجتماعی قواعد مذهبی، ضوابط و مقررات خاصی در زمینه انتقال اموال متوفی و کسانی که می توانند، به عنوان وارث، مالک این اموال شوند، پدید آمده است. علی الاصول، معیار انتقال اموال انسان به دیگران پس از فوت او به وجود نوعی علقه و رابطه میان متوفی و کسانی است که بعد از او اموالش را تصاحب می کنند؛ و قاعدتا هر چه درجه علاقه و نزدیکی شخص با متوفی بیشتر باشد، در تصاحب اموال او اولویت بیشتری دارد. علقه ای که موجب وراثت یکی از دیگری می شود، یا علقه نسبی است و یا علقه سببی. نسبت عبارت است از اتصال دو نفر به یکدیگر به وسیله ولادت، به نحوی که نسب یکی از آنها به دیگری منتهی شود یا آنجه نسب آن دو به شخص ثالثی برسد؛ اعم از ذکور و اناث، مثل پسر و دختر که به پدر و مادر منتهی می شوند، یا برادر و خواهرد که به ثالثی که پدر یا مادر آنها باشد منتهی می گردند. سبب عبارت است از علقه ایی که در اثر زوجیت بین دو نفر پدید می آید. مهرپور، حسین، میراث زوجه در حقوق اسلام و ایران، انتشارات اطلاعات، ص 30 قانون مدنی ایران در ماده 140، ارث را یکی از اسباب تملک شمرده است و در ماده 865 دوامر «نسب» و «سبب» را موجب ارث دانسته است؛ و ماده 864 قانون مزبورچنین مقرر می دارد: «از جمله اشخاصی که به موجب «سبب» ارث می برند، هر یک از زوجین است که در هنگام فوت دیگری زند باشد». بطور کلی زن، همانند مرد، هم به موجب نسب (یعنی به عنوان مادر، دختر و خواهر)، ارث می برد و هم به موجب سبب (به عنوان زوجع متوفی) سهم الارثی در دارایی او دارد، ولی ارث بردن زن هم مانند سایر حقوق اجتماعی او در طول تاریخ، دستخوش تحولات و دگرگونی ها بوده است. 2 و در حالی که مرد، در قدیم ترین ادوار تاریخ و کهن ترین نظام ها، به عنوان قرابت نسبی یا سببی از میراث اموال بهره مند بوده است، در اکثر نظام ها و جوامع بشری، زن حق ارثی نداشت و یا تحت عنوان دیگری مثل «وصیت» سهم مختصری به او تعلق می گرفته است؛ و این محرومیت، مخصوصا در مورد زوجه نسبت به اموال شوهر متوفایش مشهودتر بوده است، زیرا گاهی نه تنها زن سهمی رو ترکه شوهر نداشت، بلکه چه بسا، خود نیز جزء اموال و دارایی شوهر،به ارث براه می شد. جعفری لنگرودی، محمد جعفر، ارث، گنج دانش، 1371، ص 17. اسلام در این زمینه، تحولی بوجود آورد و زنان را نیز صاحب سهم و حق در اموال متوفی شناخت و برایشان سهم الارث معین کرد. در جوامع دیگر هم به موازات مبارزاتی که برای حقوق مالی و اجتماعی زن صورت می گرفت، امتیازاتی برای آنان کسب می شد، در زمینة ارث هم تحولاتی بوجود آمد و زنان نیز از سهم الارثی مشخص همانند مردان یا کمتر برخوردار شدند. مهرپور، حسین، همان، ص 25 در حقوق ایران، که بر احکام اسلام و فقه امامیه مبتنی است، زن، همپای مرد، هم از حیث نسب و هم از حیس سبب، ارث می برد. ولی در میزان سهم الارث با مرد یکسان نیست و علی الاصول سهم الارث او نصف سهم الارث مرد است؛ چنانکه سهم الارث دختر، نصف پسر، خواهر نصف برادر، و زن نصف شوهر، است؛ (مواد 907، 920 و 913 قانون مدنی). البته در بعضی موارد، سهم الارث زن و مرد یکسان است، مثلا در مورد کلاله امی یعنی اخوه (خواهران و برادران) یا اعمام (عمه و عمو ها) و اخوان (دایی و خاله ها) مادری (اش) که سهم الارثه آنها مساوی است، یا پدر و مادر که با وجود اولاد، هر کدام یک ششم می بنرد. (مواد 921، 925، 907 و 908 قانون مدنی). بعضی از کوته نظران یا احیانا مغرضان بر این دستور اسلام که مرد 2 برابر زن از دارای متوفی ارث می برد، معترضند، این عده هدفشان دفاع از جامعة زنان نیست، بلکه هدفشان نقد و نقض بر اسلام است. آنها می گویند قانون اسلام بر این وسیله ارزش مرد را بالاتر برده و زن را نصف مرد قرار داده است. در صورتی که فراموش کرده اند اسلام چگونه در برابر تورات و انجیل و قوانین عادی و عرفیآن دوران قد علم کرده و حقوق بر باد رفتة زنان را احیاء کرده است. 4 اسلام رسم جاهلیت را که تنها مردان را وارث می شناختند و معتقد بودند که ارث مال کسانی است که قدرت حمل سلاح و جنگ ودفاع از حریم زندگی داشته باشند و زنان و کودکانرا از ارث محروم می ساختند، محکوم می کند و راجع به تورات هم که ارث را از ابتدا مخصوص فرزندان ذکور می داند و با وجود پسران به دختران سهمی قائل نمی شود؛ اسلام در این زمینه نیز بر خلاف آن حکمی دارد و همه فرزندان را اعم از ذکور و اناث در ارثیه سهیم می داند و فرقی بین پسر و دخترقائل نمی شود و حکم تورات را باطل کرده و می گوید، پسر و دختر هر دو از ما ترک پدر و مادر اثر می برند. در اسلام زنان مانند مردان از ما ترک اقوام و خویشان ارث می برند. کودکان و دختران و همسران مردان نیز در ما ترک متوفی سهم و بهره ای دارند. از طرفی فرزند خوانده ها حق ارث ندارند. حتی اگر متوفی هیچ وارثی هم نداشته باشد. بلکه ارث مخصوص کسانی است که با متوفی نسبتی یا قراردادی شرعی و قانونی دارند. بی گمان بحث تفضیلی در زمینه تحولات تاریخی میراث زن، نیازمند به تدوین رسالة مستقلی است، ولی ما در این مجال، نگاهی کلی به وضع میراث زن در میان ملل و اقوام مختلف قبل از اسلام می افکنیم و همینطور میراث زن را در اسلام شرح می دهیم. ارث از تأثیرات حقوقی بسیار قدیمی است. که در قوانین و شرایع قدیم دنیا و مخصوصا از زمانیکه مالکیت اشتراکی و جمعی جای خود را به مالکیت فردی داده است، مورد توجه قانونگذاران و حقوقدانان واقع شده است و تقریبا کلیه ملل و اقوام باستانی، مطابق عرف وعادات و عقاید سیاسی و اجتماعی و دینی خود، در این مورد احکام و مقرراتی وضع کرده اند. البته موجبات و اسباب توارث و کیفیت تقسیم میراث به مقتضای اوضاع و احوال، در ادوار و اعصار به جهت اختلاف اوضاع اقتصادی و سیاسی و مذهبی اقوام و ملل، مختلف بوده است. ولی نکته مسلم اینست که موضوع وراثت در تمام طول تاریخ به موازات خانواده و مذهب و مالکیت، سیر تکاملی خود را پیموده است و پس از تحول و قطور تدریجی و طولانی به مرحل] امروزی رسیده است. از اعصار قدیم تاریخ، در اجتماعات قدیمی بین کلیه اقوام باستانی و مخصوصا مللی که از نژاد هند و آریایی بودند، 3 چیز مسلم وجود داشت که عبارت از مذهب و حق تملک و خانواده می باشد و این 3 چیز از بدو امر با یکدیگر کمال ارتباط و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..docx) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 39 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
1 تاریخ سازمان برنامه و نظام برنامهریزی تاریخ سازمان برنامه و نظام برنامهریزی در ایران را از سه منظر سیاسی، نظری و اجرایی بررسی میکنم و آن جنبههایی را مورد تأکید قرار میدهم که در نشست تخصصی و در این مقطع تاریخی از نظر اجرایی کارآمدتر و مفیدتر است. کانونهای فراملیتی و سازمان برنامه حکومت پهلوی در حوزه بلوک غرب، به رهبری ایالات متحده آمریکا، قرار داشت و حکومتی «وابسته» یا «دستنشانده» بهشمار میرفت. این مطلبی است که در جلسه حاضر تأکید بر آن زیاد مورد نیاز نیست. به تبع این وابستگی، طبیعی است که سازمان برنامه، در سالهای پس از جنگ جهانی دوّم، با اهداف و کارکردهای معین منطبق با ماهیت و پیوندهای فراملیتی حکومت پهلوی شکل گرفت و در بسیاری از مقاطع موجودیت این سازمان در رأس آن افرادی قرار داشتند، یا اهرمهای اصلی به دست افرادی بود، که به کانونهای معین صهیونیست وابسته بودند. از همان آغاز، کانونهای صهیونیستی در تأسیس سازمان برنامه و بودجه در ایران نقش اصلی را داشتند. این سازمان به تبع برنامههای آمریکا و دولت ترومن و پس از اعلام «دکترین ترومن» (1947) برای جلوگیری از گسترش کمونیسم ایجاد شد.[1] سازمان برنامه به کمک شرکت آمریکایی «مشاوران ماوراءبحار» تحت عنوان سازمان برنامه هفت ساله در سال 1327 ش. شکل گرفت. مدیر عامل 1 تاریخ سازمان برنامه و نظام برنامهریزی تاریخ سازمان برنامه و نظام برنامهریزی در ایران را از سه منظر سیاسی، نظری و اجرایی بررسی میکنم و آن جنبههایی را مورد تأکید قرار میدهم که در نشست تخصصی و در این مقطع تاریخی از نظر اجرایی کارآمدتر و مفیدتر است. کانونهای فراملیتی و سازمان برنامه حکومت پهلوی در حوزه بلوک غرب، به رهبری ایالات متحده آمریکا، قرار داشت و حکومتی «وابسته» یا «دستنشانده» بهشمار میرفت. این مطلبی است که در جلسه حاضر تأکید بر آن زیاد مورد نیاز نیست. به تبع این وابستگی، طبیعی است که سازمان برنامه، در سالهای پس از جنگ جهانی دوّم، با اهداف و کارکردهای معین منطبق با ماهیت و پیوندهای فراملیتی حکومت پهلوی شکل گرفت و در بسیاری از مقاطع موجودیت این سازمان در رأس آن افرادی قرار داشتند، یا اهرمهای اصلی به دست افرادی بود، که به کانونهای معین صهیونیست وابسته بودند. از همان آغاز، کانونهای صهیونیستی در تأسیس سازمان برنامه و بودجه در ایران نقش اصلی را داشتند. این سازمان به تبع برنامههای آمریکا و دولت ترومن و پس از اعلام «دکترین ترومن» (1947) برای جلوگیری از گسترش کمونیسم ایجاد شد.[1] سازمان برنامه به کمک شرکت آمریکایی «مشاوران ماوراءبحار» تحت عنوان سازمان برنامه هفت ساله در سال 1327 ش. شکل گرفت. مدیر عامل 1 تاریخ سازمان برنامه و نظام برنامهریزی تاریخ سازمان برنامه و نظام برنامهریزی در ایران را از سه منظر سیاسی، نظری و اجرایی بررسی میکنم و آن جنبههایی را مورد تأکید قرار میدهم که در نشست تخصصی و در این مقطع تاریخی از نظر اجرایی کارآمدتر و مفیدتر است. کانونهای فراملیتی و سازمان برنامه حکومت پهلوی در حوزه بلوک غرب، به رهبری ایالات متحده آمریکا، قرار داشت و حکومتی «وابسته» یا «دستنشانده» بهشمار میرفت. این مطلبی است که در جلسه حاضر تأکید بر آن زیاد مورد نیاز نیست. به تبع این وابستگی، طبیعی است که سازمان برنامه، در سالهای پس از جنگ جهانی دوّم، با اهداف و کارکردهای معین منطبق با ماهیت و پیوندهای فراملیتی حکومت پهلوی شکل گرفت و در بسیاری از مقاطع موجودیت این سازمان در رأس آن افرادی قرار داشتند، یا اهرمهای اصلی به دست افرادی بود، که به کانونهای معین صهیونیست وابسته بودند. از همان آغاز، کانونهای صهیونیستی در تأسیس سازمان برنامه و بودجه در ایران نقش اصلی را داشتند. این سازمان به تبع برنامههای آمریکا و دولت ترومن و پس از اعلام «دکترین ترومن» (1947) برای جلوگیری از گسترش کمونیسم ایجاد شد.[1] سازمان برنامه به کمک شرکت آمریکایی «مشاوران ماوراءبحار» تحت عنوان سازمان برنامه هفت ساله در سال 1327 ش. شکل گرفت. مدیر عامل 2 این شرکت و رئیس هیئتی که برای کمک به شکلگیری سازمان برنامه به ایران سفر کرد، یک صهیونیست بهنام ماکس تورنبرگ بود. او به دنبال تحقق اهدافی بود که برخی کمپانیهای جهانوطن نفتی آن زمان در پی آن بودند.[2] در این هیئت آلن دالس حضور داشت که بعداً، کمی پیش از کودتای 28 مرداد 1332، در دولت آیزنهاور رئیس سازمان اطلاعاتی آمریکا (سیا) شد. برادر بزرگش، جان فاستر دالس، نیز در دولت آیزنهاور وزیر امور خارجه شد.[3] در زمان سفر آلن دالس به ایران، او نماینده کمپانی سولیوان اند کرامول بود که مشاور مجتمع مالی شرودر بهشمار میرفت. بانک شرودر از شرکای اصلی بانک شاهنشاهی انگلیس و ایران، معروف به بانک شاهی، است که در تاراج استعماری ایران در دوره قاجاریه و پهلوی و همچنین در ارتقاء و برکشیدن رضا خان میرپنج و استقرار حکومت پهلوی سهم بزرگی داشت. اوّلین اسکناس ایران را همین بانک شرودر در زمان ناصرالدینشاه منتشر کرد. به این ترتیب، از طریق آلن دالس هیئت مستشاران ماوراءبحار و بنیانگذاران سازمان برنامه به یک مافیای بینالمللی پیوند میخوردند که در ترکیب آن خانوادههای سرشناس مرتبط با یهودیان زرسالار، مانند هریمن و بوش، حضور داشته و دارند. بعدها که برادران دالس در دولت آیزنهاور وزیر امور خارجه و رئیس سیا شدند، به تحولات ایران بسیار علاقمند بودند. جان فاستر دالس معتقد بود که پس از چین ایران به دامان کمونیسم خواهد افتاد و ایران را «چین دوّم» میدانست. بر اساس همین نگرش بود که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 24 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2 چکیده: یکی از نکاتی که همه کسانی که با تاریخ فلسفه غرب به خصوص در یک قرن اخیر آشنایی دارند، دریافته اند، این است که در میان مکتب های فلسفی بسیار متعدد فرهنگ غرب دو مکتب فلسفی از همه مشهور تر و دارای آثار و نتایج گران تری بوده اند یکی از آنها مکتب پوزیتیوسیم با اثبات گرایی است و دیگری مکتب اگزیستانسیالیسم که موضوع مورد بحث این مقاله را تشکیل می دهد. اجمالا باید گفت که مکتب اگزسیت نسیایسم همان طور که به تفصیل اشاره خواهد شد یک مکتب فلسفی است که دارای آموزه های معین و مشخصی باشد، نیست و از این نظر بیشتر آن را به عنوان یک گرایش فلسفی می شناسند تا یک مکتب نظام مند فلسفی. واژه اگزیستانسیالیسم از ریشه لاتینی existentia به معنای وجود و هستی گرفته شده است. این مکتب که در قرن 19 در غرب پدید آمد هستی انسان را مرکز و غایت همه مسائل می داند و عقیده دارد که چون هر انسان وجود خاص خود را دارد با مفاهیم فلسفی و متا فیزیکی قابل تفسیر و توضیح نیست در میان فیلسوفات متعددی که به این فلسفه پرداخته اند به ذکر 2 نمونه از آنها خواهیم پرداخت که یکی سورن کی یر که گور نماینده اگزیست اگزیستانسیالیسم مذهبی است و دیگری ژان پل سارتر لامذهب که عمده بحث مقاله را در بر میگیرد. در ادامه نیز پس از پرداختن به فلسفه اگزیستانسیالیسم نظرات این مکتب را در مورد آموزش و پرورش و نیز خود آموزش و پرورش 2 اگزیستانسیالیسم بیان می شود. اگزیستانسیالیسم - existentialism اگر چه نشانه هایی از اگزیستانسیالیسم در آثار نویسندگان قرن نوزدهم مانند سورن کی یر که گو -soren kierkegaard (1813-1855)؛ فردریک نیچه -friedrich nietzsche (1844-1900) و فئودور داستایوسکی -fyodor dostoyevsky (1821-1881) دیده می شود، ولی این مکتب در قرن بیستم به ویژه در خلال جنگ جهانی دوم و بعد از آن به اوج شهرت خود رسید. از میان طرفداران برجسته اگزیستانسیالیسم در قرن بیستم باید از فلاسفه آلمانی کارل یاسیرس -karl jaspers (1883-1963) و مارتین هیدگر -martin heidegger (1889-1976)، فیلسوف یهودی مارتین بوبر -martin buber (1878-1965)، فلاسفه فرانسوی گابریل مارسل -gabriel marcel (1889-1973) که دیدگاهی مسیحی اتخاذ کرد و ژان پل سارتر که لا مذهب بود یاد کرد. با توجه به این نکته که نویسندگان و فلاسفه مذکور گروه نامنجانس و غالبا متعارضی را تشکیل می دهند واضح است که اگزیستانسیالیسم بیش تر دیدگاه و گرایش فلسفی را تشکیل داده و می دهد تا مکتب فکری منظمی را اگزیستانسیایسم عنوان سهل و ساده ای بوده است که به مجموعه ای از عصیان های کاملا متفاوت علیه فلسفه های سنتی، به ویژه علیه تلاش هایی که برای 4 تشکیل نظام های فکری انتزاعی و منظم به عمل آمده داده شده است. ماهیتا اگزیستانسیالیسم مجموعه ای از اندیشه های فلسفی یک دست نیست، بلکه کسانی که به عنوان اگزیستانسیالیست شناخته شده اند، پرسشهای مشابهی را طرح کرده ولی در ارائه پاسخ دچار اشکال شده اند. برسبیل ارائه تعریفی مقدماتی از اگزیستانسیالیسم ، آن را می توان به عنوان نوعی اندیشه فلسفی تلقی کرد که بر یگانگی (بی بدیل بودن) و آزادی فرد در برابر گروه، جماعت یا جامعه توده وار تأکید می کند. افزون بر این، این مکتب بر این امر تکیه می کند که همه مردم در قبال معنی و مفهوم زندگی خود و ایجاد ماهیت یا تعریف هویت خویش مسئولیت کامل دارند. در خصوص اگزیستانسیالیسم که تنوع آرا خصیصه ممتاز آن است دو نفر از صاحبنظران این مکتب فکری یعّنی اگزیستانسیالیسم مذهبی سورن کی یر که گو و اگزیستانسیالیسم لا مذهب ژان پل سارتر را معرفی کرده سپس به آرای تربیتی اگزیستانسیالیسم خواهیم پرداخت. * سورن کی یر که گور1- نام این فیلسوف را کی یر که گار و یا کی یر که گارد نیز تلفظ کرده اند. (1813-1855) متفکر دانمارکی که در خانواده مذهبی به دنیا آمد. در خانه به طور جدی آموزش فلسفی دید. او در حالی که در دانشگاه کپنهاگ الهیات می خواند به مخالفت با هگل برخاست. کی یر که گور معتقد بود مه فقدان فرد گرایی و ماهیت نظام مند این فلسفه نمی تواند به فرد بگوید که چگونه زندگی کند یا چه کاری را انجام دهد. 5 کی یر که گارد که در جستجوی معنی حیات بود کشیشی سوتری شد و ازدواج کرد اما از این وضعیت خشنود نبود؟ را هم به زناشویی و هم به دین مکتبی شده از دست داد. از همسرش جدا شده و بقیه عمر و کارش را به چاپ آثارش به نام مستعار پرداخت. چند دهه بعد از مرگش به عنوان پدر اگزیستانسیالیسم شهرت یافت. او معتقد بود که هیچ مقصد ذاتی در جهان وجود ندارد که بتوان آن را فهمید یا با برهان عقلانی وجودش را ثابت کرد. به علاوه خود را نمیتوان با بیان عقلانی اثبات کرد او احتجاج می کند که مسیحی حقی بر اثر جهش ایمان به خدا اعتقاد پیدا می کنند نه از راه استدلال های انتزاعی و حجت های کلامی. طبق گفته کی یر که گور تنها چیزی که فلسفه می تواند توضیح اش دهد، این است که ما افرادی منزوی هستیم و این که توانایی و اختیار انتخاب داریم. این اختیار در انتخاب کردن به اضطراب درونی ما دامن می زند و در نهایت به احساس انزوا و انفراد می رسد. از این رو او توصیه می کند که هر کدام از ما باید جهش ایمان را تجربه کنیم. یعنی تصمیم بگیریم که زندگی باید اتفاق بیفتد اگر چه نتوانیم اثباتش کنیم. اگزیستانسیالیسم (اصالت وجود) کی یر که گور بر فرد و چگونگی رسیدن فر به زندگی رضایت بخش تاکید می گذارد. او حقیقت عینی را بی ارزش می شمرد زیرا ادعا می کند که حقیقت ذهنی تنها حقیقتی است که به حساب می آید. گفته اصلی او از این قرار است:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 26 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2 تاریخ صفویان: صفویان یکی از سلسلههای پادشاهی ایران بودند که در قرن دهم بر ایران فرمانروایی میکردند. در سال ۹۰۷ ه.ق شاه اسماعیل با غلبه بر مخالفان و دشمنان داخلی به قدرت رسید و رسما تاجگذاری کرد. وی برای تقویت سپاه ایران نیرویی بنام قزلباش به وجود آورد که شامل ۷ ایل قزلباش به نامهای استاجلو، شاملو، تک لو، بهارلو، ذوالقدر،قجر و افشار بودند. وی پس از آن عزم بغداد کرد و با تصرف بغداد دودمان آق قویونلوها و قراقیونولوها را بر انداخت و سپس به خراسان رفت و محمد خان شیبانی را سرکوب کرد. سلطان سلیم عثمانی که خود را خلیفه مسلمین میخواند،تحمل وجود یک کشور بزرگ، مستقل و قدرتمند که پیرو مذهب شیعه بود را در همسایگی خود نداشت. وی با سپاهی عظیم در سال ۹۲۰ قمری به آذربایجان حمله کرد و شاه اسماعیل به مقابله با وی شتافت. سپاه ایران و عثمانی در دشتی بنام چالدران روبروی یکدیگر قرار گرفتند. عثمانیها با داشتن سلاح آتشین بطور کامل بر ایران برتری داشتند و پس از شروع جنگ، نیروهای پیاده نظام به محاصره قوای عثمانی در میآیند. سواره نظامها هرچند به راحتی میتوانستند عقب نشینی کنند ولی عزم بر نجات پیاده نظام میکنند و تنها راه حل برای نجات آنها را در متوقف کردن پیشروی سپاه عثمانی و خاموش کردن آتش 2 توپخانه آنها میبینند، پس تصمیم میگیرند که برای حفظ پیاده نظام به یک عملیاتی انتحاری دست بزنند. قزلباشهای سواره با کندن زرههای خود آرایش حمله میگیرند و به قلب سپاه سلطان سلیمان عثمانی یورش میبرند و آنها را که در خیال یک پیروزی آسان بودند را غافل گیر میکنند سپس خود را به توپخانه رسانده و دست به قتل عام سربازان عثمانی میزنند و خود نیز در این راه جان میبازند.ایران بخاطر نداشتن سلاح آتشین شکست میخورد. هر چند که شاه اسماعیل قصد تلافی میکند، اما علمای دین بهعنوان اینکه عثمانیها، مسلمان، و مشغول جهاد با کفار اروپایی هستند، وی را از این کار باز میدارند. پس از شاه اسماعیل شاه طهماسب به قدرت رسید و دوران ۵۰ ساله سلطنت وی باعث تقویت و تثبیت خاندان صفوی شد. پس از وی محمد خدابنده به دلیل نابینایی از سلطنت استعفا داد و برادر کوچکتر خود را بنام اسماعیل شاه خواند. اسماعیل پادشاهی خونخوار بود که همه کسانی را ممکن بود روزی دعوی سلطنت کنند به قتل رسانید. پس از وی محمد خدابنده برای بار دوم به اصرار بزرگان کشور به سلطنت رسید و تا سال ۹۹۶ که شاه عباس به سن قانونی رسید سلطنت کرد. شاه عباس در ابتدای سلطنت با شورش ازبکان از شرق و تاخت و تاز عثمانی از غرب مواجه شد. وی ابتدا برای سرکوب ازبکان با عثمانیها صلح کرد و ایالتهای غربی ایران و آذربایجان را در دست آنها باقی گذاشت و به خراسان لشکرکشی کرد. در سال ۱۰۰۷ دو برادر انگلیسی بنام آنتونی و رابرت شرلی به ایران آمدند و شاه عباس به یاری آن دو سپاهی منظم و مجهز به اسلحه آتشین به وجود آورد و در سال ۱۰۱۳ 3 تبریز را تصرف کرد و سردار ترک علی پاشا را از آنجا بیرون کرد. عصر صفویان: عصر صفوی، عصر کمال و شکوفایی نبوغ معماری و شهرسازی در ایران است. زیباترین و با شکوهترین آثار معماری ایران در همین دوره، توسط معماران خلاق و هنرمندی چون محمدرضا و علی اکبر اصفهانی آفریده شد. از ویژگیهای مهم در شیوهٔ معماری این دوره، علاوه بر استحکام و زیبایی ساختار، درخشش بیان است. در آثار این دوره تابش رنگ و نور، و جذابیت سطوح و شکوه چشمگیر آنها، احساس زیبائی خیره کنندهای در بیننده ایجاد میکند و طنین رنگها و سطوح مکرر کاشیهای درخشان به منظرهای شفاف، مجرد و روحانی تبدیل میشود. معماری این دوره از لحاظ وسعت و کارآیی، بسیار متنوع است و در تمامی ابعاد حیات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مردم حضوری زنده و پویا دارد. باشکوهترین مساجد، عظیمترین میدانها، زیباترین پلها و خیابانها، بزرگترین بازارها، مدرسهها، کاروانسراها و... در این عصر ساخته شد. و همه در نوع خود در اوج کمال هنری، استحکام و کارآیی و بعضی چنان باشکوه و زیبا و کامل، که گاهی نمیتوان باور کرد که انسانی ناچیز آن را پدید آورده باشد. شاید تنها بتوانیم به این گفتهٔ پیر لوتی نویسندهٔ فرانسوی اشاره کنیم که میگوید: 4 «اصفهان نه تنها آئینهٔ تاریخ تمدنی کهنسال، که آئینهٔ خلاقیت بشر است. اصفهان خود به تنهایی کهکشانی است که دست یافتن به ژرفای زیبایی و عظمت آن ممکن نیست.» زمینه و آغاز دوره صفوی: شیخ صفیالدین اردبیلی، نیای بزرگ صفویان هشتمین نسل از تبار فیروزشاه زرینکلاه بود. فیروزشاه از بومیان ایرانی و کردتبار بود که در منطقه مغان نشیمن گرفته بود. زبان مادری شیخ صفیالدین تاتی بود و اشعار تاتی او امروزه در دست است. تاتی یکی از زبانهای ایرانی و زبان بومی آذربایجان بودهاست. دودمان پادشاهی صفویه به وسیله شاه اسماعیل اول با اتکا بر پیروان طریقت تصوف علوی تأسیس شد. این پیروان که عمدتاً از ایلهای ترک آناتولی بودند ,و بعداً به قزلباشها ملقب شدند بر سر اعتقادات خود سالها به طرفداری از آققویونلوها و قراقویونلوها درگیر جنگهای پیاپی با دولت عثمانی بودند. اسماعیل جوان نوه شیخ جنید، پسر شیخ صفی الدین و نوه اوزونحسن آق قویونلو تحت آموزش بزرگان قزلباش (موسوم به اهل اختصاص) پرورش یافت و رهبر دینی آنان بشمار میآمد.