لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 175 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1 فهرست مطالب مقدمه فصل اول:کلیات و مفاهیم ادله اثبات دعوی الف:مبحث اول:تعریف ادله اثبات دعوی در قوانین ایران و مصر ب:مبحث دوم:تقسیم بندی ادله ج:مبحث سوم:قواعد رسیدگی به اثبات دعوی د:مبحث چهارم:مقایسه ادله اثبات دعوی در دعاوی حقوقی و کیفری ۱- بند اول: اشتراکات ادله در دعاوی حقوقی و کیفری ۲- بند دوم :تمایزات ادله در دعاوی حقوقی و کیفری ه:مبحث پنجم :سیستم حاکم بر ادله اثبات دعوی از نظر فقه و قانون موضوعه ی:مبحث ششم:اصول اساسی سیستم ادله اثبات دعوی در فقه حقوق ۱- بند اول :طریقیت ادله اثبات دعوی ۲- بند دوم :صلاحیت قاضی در تعیین ارزش ادله اثباتی فصل دوم :اقرار الف:مبحث اول:مفهوم اقرار ۱- بند اول:معنای لغوی ۲- بند دوم: معنای اصطلاحی ب:مبحث دوم :اقسام اقرار ۱- بند اول:اقرار کتبی و شفاهی ،فعلی و اشاره ای ۲- بند دوم: اقرار معلق و منجر ۳- بند سوم :اقرار صریح و ضمنی ۴- بند چهارم :اقرار ابتدائی و اقرار در پاسخ به سوال و اقرار مترتب بر دعوی ۵- بندپنجم: اقرار ساده ،اقرار مقید واقرار مرکب ۶- بند ششم :اقرار کلی وجزئی ۷- بند هفتم :اقرار در دادگاه و اقرار در خارج از دادگاه ۸- بند هشتم :اقسام اقرار در قانون مصر ج: مبحث سوم:ارکان اقرار ۱- بند اول:اخبار به حق بودن اقرار 1 ۲- بند دوم: به نفع دیگری بودن اقرار ۳- بند سوم: بر ضرر خود بودن ۴- بند چهارم: ارکان اقرار در قانون مصر د:مبحث چهارم:شرایط اقرار ۱- بند اول :شرایط مقر ۲- بند دوم :شرایط مقرله ۳- بند سوم:شرایط مقربه ۴- بند چهارم: آیا سکوت خوانده می تواند حکم اقرار داشته باشد ۵- بند پنجم: وکالت در اقرار فصل سوم :شهادت الف:مبحث اول:تعریف شهادت ۱- بند اول :معنای لغوی ۲- بند دوم :معنای اصطلاحی ب:مبحث دوم:بینه و شهادت ۱- بند اول :معنای بینه ۲- بنددوم: انواع بینه ۳- بند سوم :شهادت در قوانین ایران ج:مبحث سوم : شرایط و شاهد ۱- بند اول: دیدگاه قانون مصر د:مبحث چهارم: منشاء علم شاهد ۱- بند اول: دیدگاه حقوقدانان مصری ۲- بند دوم:نظریه قانون مصر ه:مبحث پنجم: نصاب شهادت ۱- بند اول: نصاب شهادت در حق الله ۲- بند دوم: نصاب شهادت در حق الناس ۳- بند سوم:نصاب شهادت در قوانین جدید مصر ی:مبحث ششم :قلمرو اعتبار شهادت ۱- بند اول :شهادت در محکمه قضایی ۲- بند دوم: شهادت درغیر محکمه قضایی 1 فصل چهارم :علم قاضی الف:مبحث اول:تعریف لغوی و اصطلاحی علم ۱- بند اول:علم عادی ۲- بند دوم:تعریف لغوی و اصطلاحی قاضی ب:مبحث دوم:بررسی انواع علم وارزیابی آنها ۱- بند اول :ارزش قضایی علم یقینی و علم عادی از نظر فقیهان و حقوقدانان اسلامی ۲- بند دوم :مقایسهعلم عادی وطن متآخم به علم ج:مبحث سوم:دیدگاههای مختلف در خصوص علم قاضی ۱- بند اول: دیدگاه طرفداران حجیت علم قاضی درحقوق الله ۲- بند دوم: دیدگاه معتقدان به اعتبارعلم قاضی در حق الناس د:مبحث چهارم:طریقت یا موضوعیت داشتن ادله اثبات دعوی و علم قاضی ۱- بند اول : علم قاضی در دعاوی مدنی ۲- بند دوم:سیستمهای ادله قانونی و ادله اخلاقی ۳- بند سوم:رابطه نظر کارشناسی با علم قاضی ه:مبحث پنجم:دیدگاه قوانین مصر فصل پنجم:سوگند الف:مبحث اول:کلیات ۱- بند اول:تعریف قسامه ۲- بند دوم: قلمرو قسامه ب:مبحث دوم:اقامه قسامه ۱-بند اول:مطالبه بینه از متهم(مدعی علیه) ۲-بند دوم:قسامه مدعی ۳-بند سوم:دیدگاه قوانین مصر ج:مبحث سوم: تعداد قسم ۱- بند اول :تعداد قسم در قتل ۲- بند دوم:تعداد قسم در جراحات د:مبحث چهارم:کشف حقیقت پس از اجرای قسامه 1 ۱- بند اول:کشف حقیقت با بینه ۲- بند دوم :کشف حقیقت با اقرار شخص ثالث ۳- بند سوم:کشف حقیقت به استنادقول مدعی ۴- بند چهارم:دیدگاه قوانین مصر فصل ششم:سایر ادله الف :مبحث اول:تحقیقات محلی، معاینه محل ودلایل ومدارک موجود در صحنه جرم ب: مبحث دوم:نظریه کارشناس ۱- بند اول:تعریف و ضرورت کارشناس در قضا ۲- بند دوم:نظریه کارشناس ازدیدگاه فقه وقانون ج: مبحث سوم:اسناد د: مبحث چهارم:شنود تلفنی،فیلم و نوار ه:مبحث پنجم:امارت قانونی ۱- بند اول:اماره تصرف ۲- بند دوم:امارت علم به قوانین پس از انتشار ۳- بند سوم:ماده۴۹۹ قانون مجازات اسلامی ی: مبحث ششم:ادله الکترونیکی ۱- بند اول:تعریف ادله ی الکترونیکی ۲- بند دوم:اهمیت ادله ی الکترونیکی ۳- بند سوم:طریقه یافتن ادله الکترونیکی نتیجه گیری وپیشنهادات منابع وماخذ هدف و انگيزه تحقيق : امروزه ما شاهد پيشرفت علوم و تكنولوژي در جهان مي باشيم و تمامي علوم در مسير تغيير تحول و پيشرفت هستند و رشته حقوق از اين قاعده مستثني نيست و هر روزه نظرات مختلفي از سوي علما و صاحب نظران حقوق مطرح و در اختيار حقوقدانان قرار مي گيرد ، بلكه بايد پذيرفت حرف ارائه نظريه و مطالعه آن كافي نيست اگر چه لازم است و مهمترين وظيفه علم حقوق كشف حقيقت و اجراي عدالت مي باشد ، پس بايد ضمن مطالعه نظريات دانشمندان حقوقي بايد به تطبيق آن با ساير قوانين در عمل آن را به كار بگيريم و همچنين از ساير علوم مثل پزشكي قانوني
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 76 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
4 ?1 65535 مقدمه: ادله اثبات دعوي مجموعه و سايلي است كه براي اثبات دعوي در مراجع قضائي مورد استفاده قرار ميگيرد واصل 166 قانون اساسي در اين موارد ميگويند: (احكام دادگاهها بايد مستند مستدل به مواد قانون و اصولي باشد همچنين برا ساس آن حكم صادر شده است. ماده 214 ق. آ. د. ك مصوب 1378 ميگويند: (راي دادگاه بايد مستدل و مستند و موجه بوده و مستند به مواد قانون و اصول باشد كه بر اساس آن صادر شده است.دادگاه مكلف است حكم هر قضيه را در قوانين مدونه بيايد زيرا ذكر جهات و دلائل در راي اين امكان را فراهم ميسازد. كه طرفين دعوي با ملاحظه حكم صادره به صحت حكم صادره پي برده و تضمين براي آزادي و حقوق فردي به شمار ميرود و الزام دادرسان به مدل ساختن آراء خود موجب ميشود كه در رسيدگي و صدور راي منتهاي دقت را به خرج دهند و بعلاوه توجيه و استدلال به تفاسير قضائي بار علمي داده و موجب صدور رويه هاي قضائي شايسته و صدور احكام عادلانه ميگردد. ادله اثبات دعواي كيفري يكي از مهمترين موضوعات دادرسي كيفري است تحولات چشمگيري يافته است. در طول تاريخ شهادت و اقرار در اثبات جرائم نقشي اساسي و اغلب انكار ناپذير را بويژه در دوره دلائل قانوني ايفا كرده است در گذشته دلائل قانوني بر قاضي تحميل ميشد و او چاره اي جز صدور حكم محكوميت بر مبناي دلائل ارائه شده نداشت اوردالي ياداوري ايزدي، دوئل قضائي و شيوه هاي غير متعارف كشف و اثبات جرائم در كنار شهادت و اقرار يا در صورت فقدان آنها جايگاه خاصي را به خود اختصاص ميداد و عدالت كيفري طي قرون متمادي با توسل به آنها تامين ميشده است. شهادت و اقرار بويژه در مواردي كه تحت شكنجه و تهديد با اكره و اغوا اخذ شده باشد به تدريج اعتبار مطلق خود را از دست دادند چنين است كه دوره دلائل قانوني سپري ميشود و دوره اقناع وجداني قاضي يا دلائل معنوي مطرح ميشود. رشد علوم و فنون در زمينه هاي مختلف تمام ابعاد زندگي بشر را تحت تاثير قرار داده است علومي مانند روان كاري روان شناسي، جرم شناسي، و ….و نيز علوم آزمايشگاهي در نظام هاي قضائي نفوذ كرده است البته اين شيوه گر چه هنوز به قدر كافي جايگاه خود را نيافته است ولي با تلاش هائي كه صورت ميگيرد و جايگاه اصلي خود را به دست خواهد آورد. 4 ?2 65535 اين تحقيق در دو فصل ارائه شده است فصل اول درباره كليات ادله ميباشد و در فصل دوم هم ادله مورد استفاده در امور كيفري گفته شده است. 4 ?3 65535 فصل اول كليات 4 ?5 65535 مبحث اول: تعريف گفتار اول: دليل ادله جمع مكسر دليل و جمع ديگر دلائل يا دلالت دلائل است معني لغوي دليل راهنما است دليل در اصطلاح حقوق عامل اثبات حقيقت امري است كه مورد انكار قرار ميگيرد (ق، مدني با اينكه يك جلد را به شرح ادله اثبات دعوي اختصاص داده تعريفي از دليل نكرده است. آئين دادرسي مدني دليل را به اين عبارت تعريف مينمايد: ( دليل عبارت از امري است كه اصحاب دعوي براي اثبات دعوي يا دفاع از دعوي به آن استناد مينمايند) ماده 194 ق. آ. د. م آنها كه بيشتر در امور جزائي به دنبال مطالعه هستند ميگويند دليل نوري است كه قاضي را براي كشف حقيقت راهنمائي ميكند به اين ترتيب دليل لسان قانون معني محدودي دارد و امري است كه كاربرد آن در دادگاه است و زمان ظهور و تجلي آن زمان دعوي و دفاع است در يك معني وسيع دليل حافظ و نگهدارنده حق شناخته ميشود اعم از اينكه دعوايي مطرح و از دليل استفاده شود يا نشود و بلاخره به تعريفي از دليل ميرسيم كه ميگويد دليل مبناي علم و يقين قاضي در اثبات بزهكاري است مجموع وسايلي است كه به كمك آن قاضي وقوع جرم و شناخت فاعل مادي و معنوي آن به تصميم مبادرت ميورزد. خزاني جزوه آ. د. ك ص 41 گفتار دوم: اثبات در معني ثابت گردانيدن و وجود امري را ثابت كردن است اثبات به دنبال ثبوت است ثبوت تحقق امري در مرحله واقعي است و اثبات تحقق امر در مرحله استدلال ميباشد هر صاحب حق بايد آن چنان دليل در اختيار داشته باشد كه در هر لحظه بتواند حق مرحله ثبوتي را در مرحله بنشاند هر حقي محتاج قدرت اثبات است اگر توانائي اثبات حق نباشد چه بسا مورد احترام قرار نگيرد در تحقيقات و باز جوئي ها و رسيدگي دادگاه وقوع جرم و انتساب آن به شخص متهم بايد اثبات شود در امور جزائي هم چون امور مدني دليل ابزار اصلي صاحب حق است دارنده واقعي حق اگر حقش در معرض انكار قرار گيرد بايد با دليل آن را اثبات كند و اگر دليل نداشته باشد مانند كسي است كه اصلا حق ندارد شما اگر مبلغي وام داديد ولي دليلي بر اثبات نداشتيد در مرحله ثبوت حق هستيد ولي در مرحله اثبات عاجزيد كه آن را بنماياند همين طور ممكن است حقي در مرحله ثبوت نباشد ولي كسي بتواند با اتكا به دليل آن را اثبات كند طلبكاري كه طلب را دريافت مينمايد ولي رسيدي ندهد و سند طلب را همچنان نزد خود نگهدارد و مجددا به استناد آن مطالبه نمايد نموداري از كاربرد دليل بر خلاف حق است در آئين دادرسي كيفري هم دليل براي اثبات وقوع جرم و شناسائي مجرم نقش اول را دارد احراز وقوع جرم با دليل ممكن است احراز ارتكاب آن جرم از جانب شخص معين هم دليل لازم دارد. وقوع
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 35 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
اثبات جرائم منافي عفت از نگاهي ديگر ر قانون مجازات اسلامي براي اثبات بعضي از جرائم منافي عفت، به وجود دلايل خاص قانوني منوط شده است. چنانچه آن دلايل قانوني خاص وجود نداشته باشد، عمل منافي عفت ارتكابي قابل اثبات نخواهد بود. وجود اين روش سبب ميشود تا در بسياري از موارد بزه ارتكابي قابل اثبات نباشد، زيرا تحصيل دلايل مورد نظر قانونگذار يا به سهولت امكان نمييابد يا اساساً امكانپذير نيست. در نتيجه حقوق قربانيان جرم و شكات خصوصي در جرائم منافي عفت تضييع ميگردد و جامعه نيز در معرض ارتكاب جرائم مهم منكراتي قرار ميگيرد. در اين مقاله جرائم منافي عفت، ادله اثبات دعوي جزائي و دلايل خاص جرائم منافي عفت مورد بررسي و تحليل قرار گرفته و سعي شده كه راهكارهاي عملي موجود براي رهايي از اين نارسائيها مورد شناسايي قرار گيرد تا شايد در پرتو آن بتوان قربانيان جرائم منافي عفت را ياري نمود كه بتوانند از حقوق قانوني و مشروع خود دفاع كنند. اشـاره: «جرائـم منافـي عفـت» بـه جـهت تعـرض بـه حـيات مـادي و معـنوي انسـانها از اهـميت خاصـي برخـوردار است. در راسـتاي مـبارزه بـا اين جرائـم، جامـع بودن ادلـه ثبـات نقـش به سزائـي ايفـا مينمـايد. ايـن مقالـه به ارزيـابي «ادلـه اثبات جرائم منـافي عفـت» پرداختـه است كه حـاوي نكات مهـم و قابـل تأمـل ميباشـد۶۱۴۸۶ در اين مجال فرصـت را مغتنم دانـسته و صاحـبنظران فقهـي و حقـوقي را به هـمانديشي، نقـد و نظـر و ارائـه راهكـار نسبـت بـه موضوع مطـروحـه بـا توجـه به توانمندي فقـه پويـاي شـيعه دعوت مينمـاييم. كشف جرم از راههاي اصولي و متقن يكي از مهمترين كارهاي دادگاه بعد از گرفتن مجرم است. هرچه كشف جرم از راههاي علمي، قانوني و اصولي انجام شود هم نسبت به مجرم احقاق حق ميشود و هم تأثير تربيتي و اجتماعي مجازات از بين نميرود؛ چون حكومت با اعمال مجازات براي مجرم هدف تربيت، اصلاح و پيشگيري از مجرم شدن افراد ديگر جامعه را دارد. قبل از اعمال مجازات، كشف جرم مجرم از مهمترين مراحلي است كه هر مجرمي بايد آن را طي نمايد. در اين حال جرمهاي كه به نحوي با عرض و آبروي انسانها مرتبط است و غالباً اين جرمها را انسانها از يكديگر مخفي ميكنند، اثبات آن بسيار سخت ميباشد. به همين دليل در شرع مقدس اسلام نسبت به اين نوع جرائم حساسيت بيشتري اعمال شده است. البته گروهي معتقدند هدف شارع مقدس از محدود نمودن راه هاي اثبات جرم در اينگونه اعمال، عدم اثبات اين جرمها بوده است. زيرا با اثبات اينگونه از جرمها فقط تجري انسانها نسبت به حدود الهي اثبات ميشود و با عدم اثبات آن فساد و فحشا توسعه نمييابد. اگر اين هدف را بپذيريم كه شايد تا حدي هم درست باشد. اما عدم اثبات اينگونه از جرائم منافي عفت ميتواند مجرم را در حصن عدم اثبات جرم قرار دهد و ميداند هرچه اين اعمال زشت را انجام دهد ميتواند با عدم اقرار و عدم شهود از قانون بگريزد. عدم اجراي قانون ميتواند منجر به رواج انواع انحرافها و فسادها در جامعه شود. لذا براي پيشگيري از انحراف در جامعه و اجراي قانون و عدالت براي همگان ضروري است كه براي «اثبات جرائم منافي عفت» راههاي ديگري نيز كه مورد تأييد شارع و فقه باشد بهره گرفته شود. اين مقاله از سه بخش جرائم منافي عفت، ادله اثبات دعوي جزائي و دلايل خاص جرائم منافي عفت، تشكيل شده است. جرائم منافي عفت تعريف مقنن در قانون تعريفي از «جرائم منافي عفت» ذكر نكرده است �۶۱۵۳۱�۶۱۴۸۹�۶۱۵۳۳ و حتي ضابطه و معيار خاص قانوني نيز ارائه نداده است تا بر آن مبنا بتوان جرائم منافي عفت را شناخت. در نتيجه عناصر كلي تشكيل دهنده اين نوع جرمها مشخص نيست. قانونگذار به جاي اين كه جرائم منافي عفت را تعريف نمايد تا مصاديق آن معلوم شود، مصاديق را احصا كرده است تا تعريف آن مشخص گردد. اين روش راتعريف به مصداق مينامند وآن غير از تعريف كلي، جامع و مانع ميباشد كه مطلوب اهل علم بوده و كاربرد فراوان دارد. به علاوه احصا مقنن حصري نبوده و تمثيلي ميباشد. روش قانونگذار سبب شده است تا در قوانين موضوعه اين نوع جرمها يك جا و تحت يك عنوان تدوين نگردد كه با يك نگاه اجمالي بتوان آنها را تشخيص داد و كليه مصاديق آن را شناخت. در نتيجه براي يافتن مصاديق جرائم منافي عفت، در هر مورد بايد به قانون مراجعه نمود و حكم مسئله را آموخت. تعيين دقيق مصاديق جرائم منافي عفت با قاضي است. با توجه به مجازاتهاي سنگيني كه درباره بسياري از جرائم منافي عفت مقرر ميباشد و با عنايت به اين كه در جامعه كنوني برداشتهاي مختلف و متفاوتي از اين نوع جرائم وجود دارد. بهتر بود كه قانونگذار كليه جرائم منافي عفت را با دقت تعيين و مـعرفي ميكرد و آنـها را حـصري اعـلام مينمود يـا لااقـل ضابطهاي ارائـه ميداد تـا به كـمك آن بـتوان اين نـوع جـرائم را شناخت. بـديهي است اتـخاذ اين روش ميتوانست بر بـسياري از ناهـماهنگيهاي مـوجود در ايـن رهـگذر پـاسخ دهـد. لـذا بـا عنايت به اصل قانوني بودن جرائم و مـجازاتها كه مـورد احترام جـوامع بـشري اسـت و بـا فـقدان نـص خـاص، جـرم دانـستن بعضي از اعـمال مـنافي عفت محل ترديد است. اعـمالي مـانند «صـنمپرستي»�۶۱۴۷۲«مـبدل پـوشي»، «پـوشيدن لـباس جـنس مـخالف» «حـيوان دوسـتي»، «حيوانبازي»، «بچهبازي»، «عورت نمايي»، «نظربازي جنسي» يا «چشمچراني»، «خودآزاري جنسي»، «استمنا»، «پيردوستي» و ... از قلمرو كيفري خارج ميباشند. حتي اعمالي مانند «ازاله بكارت»، «روسپيگري»، «اعاشه از عوايد فحشا زنان»، «واداشتن افراد و جوانان به شهوتراني» و... عنوان كيفري خاصي ندارد. مراجع قضايي اين گونه اعمال را در بعضي موارد از مصاديق فعل حرام دانسته و بر آن مبنا براي مرتكبين مجازات تعيين ميكنند. البته از نظر علمي و با توجه به لزوم تفسير قوانين جزائي به طور مضيق، عملكرد محاكم قضايي روش مطلوبي به نظر نميرسد. زيرا اين روش با اصل قانوني بودن جرائم و مجازاتها و تفسير قوانين جزائي به طور مضيق كه مورد حمايت همه جانبه حقوق بشري و نيز مورد حمايت شرع است ناديده گرفته ميشود. با اين وجود روش قانونگذار از خيلي جهات مطلوب به نظر ميرسد؛ زيرا جرائم منافي عفت برخاسته از سنتها و عرفهاي اجتماعي است. كمتر جرمي را ميتوان يافت كه تا اين حد، معيارهاي عرفي، سنتي و مذهبي در ظهور آن تأثير داشته باشد. در هر جامعه با توجه به انديشههاي سنتي، عرفي، فرهنگ اجتماعي و تاريخ تحول آن جرائم منافي عفت به وجود ميآيد و با تغيير عرف و دگرگوني فرهنگ اجتماعي اين اعمال نيز رنگ عوض ميكند. شايد به همين مناسبت باشد كه قانونگذار جرائم منافي عفت را تعريف نميكند و به معرفي بعضي از مصاديق آن بسنده ميكند تا مصاديق موردي آن در عمل عرف وقاضي تعيين گردد. بايد توجه داشت. كه روش مذكور اين خطر را دارد كه قاضي را در تشخيص مصاديق جرائم منافي عفت و اعمال سليقه و ديدگاه خاص خود آزاد ميگذارد كه اين امر ممكن است اصل قانوني بودن جرائم و مجازاتها را به مخاطره بياندازد �۶۱۵۳۱�۶۱۴۹۵�۶۱۵۳۳ و از جهت مصاديق «قبح عقاب بلا بيان» باشد. در جامعه اسلامي ايران با الهام از شريعت مقدس اسلام و سنتهاي ديرينه و عفت ذاتي ايرانيان، اعمال منافي عفت درطول تاريخ تحول يافته و مصاديق بيشتري پيدا كرده است كه با ديدگاههاي ملي، محلي، سنتي و مذهبي به خوبي ميتواند مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد. در قانون مجازات اسلامي پنج قسم مجازات ذكر شده است: ۱)- حدود؛ ۲)- قصاص؛ ۳)- ديات؛ ۴)- تعزيرات؛ ۵)- مجازاتهاي بازدارنده مجازاتهاي جرائم منافي عفت در مقررات مربوط به «حدود»، «تعزيرات» و «مجازاتهاي بازدارنده» بيان شده است. در باب «قصاص» و «ديات» مجازات اين نوع جرمها وجود ندارد. بنابراين جرائم منافي عفت را ميتوان به دو نوع مهم تقسيم نمود: ۱)ـ جرائم منافي عفت مستلزم حد؛
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..DOC) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 101 صفحه
قسمتی از متن word (..DOC) :
1 رای اصراری دیوان عالی کشور مأوی ( نشریه داخلی قوه قضائیه ) مورخه 29/8/84 اثبات عسر و حرج زوجه با استناد به عرف جلسه هیأت عمومی دیوان عالی کشور در خصوص رسیدگی به پرونده اصراری حقوقی ردیف 84/21 به ریاست آیت الله مفید، رئیس دیوان عالی کشور و با حضور قضات شعب حقوقی دیوان عالی کشور صبح روز سه شنبه گذشته برگزار شد که در این جلسه به 2 پرونده اصراری حقوقی رسیدگی گردید. در این پرونده اصراری، فرجام خواه ( زوجه) دادخواستی به خواسته صدور گواهی عدم امکان سازش به دلیل عسر و حرج با استناد به ماده 1130 قانون مدنی به دادگاه بدوی ارائه می نماید که تقاضای وی پس از طی مراحل مختلف رسیدگی در هیات عمومی اصراری مطرح گردید. 1 رای اصراری دیوان عالی کشور مأوی ( نشریه داخلی قوه قضائیه ) مورخه 29/8/84 اثبات عسر و حرج زوجه با استناد به عرف جلسه هیأت عمومی دیوان عالی کشور در خصوص رسیدگی به پرونده اصراری حقوقی ردیف 84/21 به ریاست آیت الله مفید، رئیس دیوان عالی کشور و با حضور قضات شعب حقوقی دیوان عالی کشور صبح روز سه شنبه گذشته برگزار شد که در این جلسه به 2 پرونده اصراری حقوقی رسیدگی گردید. در این پرونده اصراری، فرجام خواه ( زوجه) دادخواستی به خواسته صدور گواهی عدم امکان سازش به دلیل عسر و حرج با استناد به ماده 1130 قانون مدنی به دادگاه بدوی ارائه می نماید که تقاضای وی پس از طی مراحل مختلف رسیدگی در هیات عمومی اصراری مطرح گردید. 1 رای اصراری دیوان عالی کشور مأوی ( نشریه داخلی قوه قضائیه ) مورخه 29/8/84 اثبات عسر و حرج زوجه با استناد به عرف جلسه هیأت عمومی دیوان عالی کشور در خصوص رسیدگی به پرونده اصراری حقوقی ردیف 84/21 به ریاست آیت الله مفید، رئیس دیوان عالی کشور و با حضور قضات شعب حقوقی دیوان عالی کشور صبح روز سه شنبه گذشته برگزار شد که در این جلسه به 2 پرونده اصراری حقوقی رسیدگی گردید. در این پرونده اصراری، فرجام خواه ( زوجه) دادخواستی به خواسته صدور گواهی عدم امکان سازش به دلیل عسر و حرج با استناد به ماده 1130 قانون مدنی به دادگاه بدوی ارائه می نماید که تقاضای وی پس از طی مراحل مختلف رسیدگی در هیات عمومی اصراری مطرح گردید. 1 رای اصراری دیوان عالی کشور مأوی ( نشریه داخلی قوه قضائیه ) مورخه 29/8/84 اثبات عسر و حرج زوجه با استناد به عرف جلسه هیأت عمومی دیوان عالی کشور در خصوص رسیدگی به پرونده اصراری حقوقی ردیف 84/21 به ریاست آیت الله مفید، رئیس دیوان عالی کشور و با حضور قضات شعب حقوقی دیوان عالی کشور صبح روز سه شنبه گذشته برگزار شد که در این جلسه به 2 پرونده اصراری حقوقی رسیدگی گردید. در این پرونده اصراری، فرجام خواه ( زوجه) دادخواستی به خواسته صدور گواهی عدم امکان سازش به دلیل عسر و حرج با استناد به ماده 1130 قانون مدنی به دادگاه بدوی ارائه می نماید که تقاضای وی پس از طی مراحل مختلف رسیدگی در هیات عمومی اصراری مطرح گردید.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 22 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1 اثبات لزوم امامت ختم نبوت بدون نصب امام معصوم , خلاف حكمت الهى است و كامل بودن دين جهانى و جاودانى اسلام , منوط به اين است كه بعد از پيامبر اكرم ( ص ) جانشينان شايسته اى براى او تعيين گردند بگونه اى كه بجز مقام نبوت و رسالت , داراى همه مناصب الهى وى باشند اين مطلب را مى توان از آيات كريمه قرآن و روايات فراوانى كه شيعه و سنى در تفسير آنها نقل كرده اند استفاده كرد : از جمله در آيه سوم از سوره مائده مى فرمايد : (( اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً )) اين آيه كه به اتفاق مفسرين در حجة الوداع و تنها چند ماه قبل از رحلت پيامبر اكرم ( ص ) نازل شد بعد از اشاره به نا اميدى كفار از آسيب پذيرى اسلام (( اليوم يئس الذين كفر وامن دينكم ...)) تائكيد مى كند كه امروز دين شما را كامل , و نعمتم را بر شما تمام كرده . و با توجه به روايات فراوانى كه در شائن نزول اين آيه ها وارد شده كاملاً روشن مى شود كه اين (( اكمال و اتمام )) كه توائم با نوميد شدن كفار از آسيب پذيرى اسلام بوده با نصب جانشين براى پيامبر اكرم ( ص ) از طرف خداى متعال , تحقق يافته است . زيرا دشمنان اسلام , انتظار داشتند كه بعد از وفات رسول خدا ( ص ) ـ مخصوصاً با توجه به اينكه فرزند ذكورى نداشتند ـ اسلام بدون سرپرست بماند و در معرض ضعف و زوال قرار گيرد , ولى با نصب جانشين براى وى دين اسلام به نصاب كمال , و نعمت الهى به سرحد تمام رسيد و اميد كافران بر باد رفت . ( 1 ) و كيفيت آن , چنين بود كه پيامبر اكرم ( ص ) هنگام بازگشت از حجة الوداع همه حجاج را در محل (( غدير خم )) جمع كردند و ضمن ايراد خطبه مفصلى از ايشان سوئال كردند : (( الست اولى بكم من انفسكم؟ )) ( 2 ) آيا من از طرف خدا متعال بر شما ولايت ندارم؟ همگى يكصدا جواب مثبت دادند , آنگاه زير بغل على ( ع ) را گرفته او را در برابر مردم بلند كردند و فرمودند : (( من كنت مولاه فعلى مولاه )) و بدين ترتيب , ولايت الهى را براى آن حضرت , اعلام فرمودند . سپس همه حضار با آن حضرت بيعت كردند و از جمله , خليفه دوم ضمن بيعت با امير موئمنان على ( ع ) بعنوان تهنيت گفت : (( بخ بخ لك يا على , اصحبت مولاى و مولى كل موئمن و موئمنة)) ( 3 ) 2 و در اين روز بود كه اين آيه شريفه , نازل شد : (( اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً )) و پيامبر اكرم ( ص ) تكبير گفتند و فرمودند : (( تمام نبوتى و تمام دين الله ولاية على بعدى )) و در روايتى كه بعضى از بزرگان اهل سنت ( حموينى ) نيز نقل كرده اند آمده است كه ابوبكر و عمر از جابر خاستند و از رسول خدا ( ص ) پرسيدند كه آيا اين ولايت , مخصوص على است؟ حضرت فرمود : مخصوص على و اوصيائ من تا روز قيامت است . پرسيدند : اوصيائ شما چه كسانى هستند؟ فرمودند : (( على اخى و وزيرى و وارثى و وصيى و خليفتى فى امتى و ولى كل موئمن من بعدى , ثم ابنى الحسن , ثم النى الحسين , ثم تسعة من ولد ابنى الحسين واحداً بعد واحد , القرآن معهم و هم مع القرآن , لايفارقونه و لا يفارفهم حتى يردوا على الحوض )) (4) بر حسب آنچه از روايات متعدد , استفاده مى شود پيامبر اكرم ( ص ) قبلاً مائمور شده بودند كه امامت امير موئمنان ( ع ) را رسماً اعلام كنند ولى بيم داشتند كه مبادا مردم , اين كار را حمل بر نظر شخصى آن حضرت كنند و از پذيرفتن آن , سرباز زنند . از اينروى , در پى فرصت مناسبى بودند كه زمينه اين كار فراهم شود تا اينكه اين آيه شريفه نازل شد : (( يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس )) ( 5 ) و ضمن تائكيد بر لزوم تبليغ اين پيام الهى ـ كه همسنگ با همه پيامهاى ديگر است و نرساندن آن بمنزله ترك تبليغ كل رسالت الهى مى باشد ـ به آن حضرت مژده داد كه خداى متعال تو را از پيامدهاى آن , مصون خواهد داشت . با نزول اين آيه , پيامبر اكرم ( ص ) دريافتند كه زمان مناسب , فرا رسيده و تائخير بيش از اين , روا نيست . از اين روى , در غدير خم به انجام اين وظيفه , مبادرت ورزيدند . ( 6 ) البته آنچه اختصاص به اين روز داشت اعلام رسمى و گرفتن بيعت از مردم بود وگرنه رسول خدا ( ص ) در طول دوران رسالتشان بارها و به صورتهاى گوناگون , جانشينى اميرموئمنان على ( ع ) را گوشزد كرده بودند و در همان سالهاى آغاز ين بعثت , هنگامى كه آيه (( و انذر عشيرتك الاقربين )) ( 7 ) نازل شد در حضور همه خويشاوندان فرمودند : نخستين كسى كه دعوت مرا بپذيرد جانشين من خواهد بود و به اتفاق فريقين , نخستين 3 كسى كه پاسخ مثبت داد على بن ابى طالب ( ع ) بود .( 8 ) و نيز هنگامى كه آيه (( يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامرمنكم )) ( 9 ) نازل شد و اطاعت كسانى كه بعنوان (( اولواالامر )) بطور مطلق , واجب كرد و اطاعت ايشان را همسنگ اطاعت پيغمبر اكرم ( ص ) قرار داد جابربن عبدالله انصارى از آن حضرت پرسيد : اين (( اولواالامر )) كه اطاعتشان مقرون به اطاعت شما شده چه كسانى هستند؟ فرمود : (( هم خلفائى يا جابر و ائئمة المسلمين من بعدى . اولهم على بن ائبى طالب , ثم الحسن , ثم الحسين , ثم على بن الحسين , ثم محمد بن على المعروف فى التوارة بالباقر ـ ستدر كه يا جابر , فاذا القيته فاقراه منى السلام ـ ثم الصادق جعفر بن محمد , ثم موسى بن جعفر , ثم على بن موسى , ثم محمد بن على , ثم على بن محمد , ثم الحسن بن على , ثم سميى و كنيى حجة الله فى ارضه و بقيته فى عباده ابن الحسن بن على ...)) ( 10 ) و طبق پيشگويى پيامبر اكرم ( ص ) جابر تا زمان امامت حضرت باقر ( ع ) زنده ماند و سلام رسول خدا ( ص ) را به ايشان ابلاغ كرد . در حديث ديگرى از ابوبصير نقل شده كه گفت : درباره آيه اولواالامر از امام صادق ( ع ) سوئال كردم . فرمود : در شائن على بن ابى طالب و حسن و حسين نازل شده است . عرض كردم : مردم مى گويند چرا قرآن كريم , على و اهل بيتش ( ع ) را بنام , معرفى نكرده است؟ فرمود : به ايشان بگوى : آيه نماز كه نازل شد اسمى ازسه ركعت و چهار ركعت نبرد , و اين رسول خدا ( ص ) بود كه آن را براى مردم تفسير كردآ همچنين آيات زكات و حج و ... اين آيه را هم مى بايست پيامبر اكرم ( ص ) براى مردم تفسير كند و او چنين فرمود : (( من كنت مولاه فعلى مولاه )) و نيز فرمود : (( اوصيكم بكتاب الله و اهل بيتى , فانى سالت الله عزوجل ائن يفرق بينهما حتى يورد هما على الحوض فاعطانى ذلك )) ( يعنى شما را سفارش مى كنم به (( ملازمت )) كتاب خدا و اهل بيتم , همانا از خداى عزوجل درخواست كردم كه ميان قرآن و اهل بيتم , جدايى نيندازد تا در حوض كوثر ايشان را بر من وارد سازد , و خداى متعال درخواست مرا 4 اجابت كرد .) و نيز فرمود : (( لا تعلموهم فانهم ائعلم منكم . انهم لن يخرجوكمو من باب هدى و لن يدخلوكم فى باب ضلالة)) (11) ( ( يعنى : در مقام تعليم ايشان برنياييد كه ايشان از شما داناترند . همانا هرگز شما را از باب هدايت , خارج نمى كنند و درباب ضلالت , وارد نمى سازند ) و همچنين بارها ـ و از جمله در آخرين روزهاى حياتش ـ فرمود : (( انى تارك فيكم الثقلين كتاب الله و اهل بيتى انهمالن يفترقا حتى يردا على الحوض )) (12) و نيز فرمود : (( ائلا ان مثل ائهل بيتى فيكم مثل سفينة نوح من ركبها نجا و من تخلف عنها غرق )) (13) و نيز بارها خطاب به على بن ابى طالب ( ع ) فرمود : (( انت ولى كل موئمن بعدى )) (14) و نيز دهها حديث ديگرى كه مجال اشاره به آنها نيست . (15) امامت وبرهان لطف تبيين فلسفه صفات امام (ع) الف- عينيت مقام امامت و صفات امام: چنان كه گفتيم امام در قوس صعود از لحاظ درجه وجودى برترين مقامرا دارد و امامت و صفات امام از اين درجه برتر وجود سرچشمهمىگيرند و چون كمالات وجودى يك امر خارجى و عينى است، انتخاب وانتصاب از طرف مردم در تحقق آن نقشى نخواهد داشت. اين نكته راحضرت رضا (ع) در ضمن روايتشماره 518 مطرح مىكند و در همين حديثمقام امامت را بالاتر از آن مىداند كه مردم بتوانند با نصب انتخابخود تحقق بخشند بلكه تنها وظيفه مردم، معرفت اوليا مىباشد. چند نكته: 1- امام را بايد خداوند معرفى و منصوب كند نه مردم، چون در سيرصعود وجود مقامات بالا مىتوانند مقامات پايين را بشناسند امامقامات پايين قدرت احاطه بر مقامات بالا را ندارند پس بايد امام ازطرف خداى تعالى معرفى و منصوب گردد نه از طرف مردم. و گر نهمردم يا دچار اشتباه شده، و غير امام را بجاى امام برمى گزينند;در حالى كه مقام امامت، جز در شان و شايستگى آن فرد برترى كهداراى درجه وجودى امام است نبوده، و ديگران كه مراتب ناقصتر وپايينترى از نظر كمالات وجودى قرار دارند، دستشان از آن
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 88 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2 اثبات واجب الوجود مقدمه دلايلى كه براى اثبات وجود خداى متعال اقامه شده فراوان و داراى اسلوبهاى گوناگونى است و بطور كلى مىتوان آنها را به سه دسته تقسيم كرد . دسته اول دلايلى است كه از راه مشاهده آثار و آيات الهى در جهان اقامه مىشود مانند دليل نظم و عنايت كه از راه انسجام و همبستگى و تناسب پديدهها وجود طرح و هدف و تدبير حكيمانه كشف و ناظم حكيم و مدبر عليم براى جهان اثبات مىگردد اين دلايل در عين حال كه روشن و دلنشين و خرسند كننده است پاسخگوى همه شبهات و وساوس نيست و در واقع بيشتر نقش بيدار كردن فطرت و به آگاهى آوردن معرفت فطرى را ايفاء مىكند . دسته دوم دلايلى است كه از راه نيازمندى جهان وجود آفريدگار بى نياز را اثبات مىكند مانند برهان حدوث كه از راه مسبوق بودن پديدهها به عدم و نيستى نيازمندى ذاتى آنها اثبات مىشود و سپس به كمك ابطال دور و تسلسل آفريننده بىنياز اثبات مىگردد يا برهان حركت كه از راه نيازمندى حركت به محرك و محال بودن تسلسل محركات تا بى نهايت وجود خدا بعنوان نخستين پديد آورنده حركت در جهان اثبات مىشود يا دلايلى كه از راه ابداعى بودن نفوس و صور جوهريه و عدم امكان صدور آنها از فاعلهاى طبيعى و مادى وجود علت هستىبخش و بىنياز اثبات مىگردد اين دلايل نيز كمابيش نيازمند به مقدمات حسى و تجربى مىباشد . دسته سوم دلايل فلسفى خالص است كه از مقدمات عقلى محض تشكيل مىشود مانند برهان امكان و برهان صديقين اين دسته از براهين ويژگيهاى خاصى دارند نخست آنكه نيازى به مقدمات حسى و تجربى ندارند دوم آنكه شبهات و وساوسى كه در پيرامون ديگر دلايل مطرح مىشود به اينها راه نمىيابد و به ديگر سخن از اعتبار منطقى بيشترى برخودار است و سوم آنكه مقدمات اين براهين كمابيش مورد حاجت در ديگر استدلالات نيز هست مثلا هنگامى كه ناظم و مدبر حكيم يا محدث يا محرك اول اثبات شد بايد براى بىنيازى ذاتى و واجب الوجود بودن او از مقدماتى استفاده كرد كه در براهين دسته سوم مورد استفاده قرار مىگيرند . 2 با اين همه ساير دلايل مزيتى دارند كه دسته سوم فاقد آن است و آن عبارت است از اينكه براهين دسته سوم تنها موجودى را بعنوان واجب الوجود اثبات مىكند و اثبات علم و قدرت و حكمت و حتى جسم نبودن و مغايرت او با عالم مادى نيازمند به براهين ديگرى است . ما در اينجا تنها به ذكر بعضى از براهين دسته سوم بسنده مىكنيم و نخست به اثبات واجب الوجود و سپس به بيان صفات وى مىپردازيم: برهان اول يكى از براهين معروف فلسفى براى اثبات واجب الوجود برهانى است كه بنام برهان امكان يا برهان امكان و وجوب ناميده مىشود و از چهار مقدمه تشكيل مىيابد: 1 هيچ ممكن الوجودى ذاتا ضرورت وجود ندارد يعنى هنگامى كه عقل ماهيتش را در نظر مىگيرد آن را نسبت به وجود و عدم يكسان مىبيند و صرف نظر از وجود علت ضرورتى براى وجود آن نمىبيند . 4 اين مقدمه بديهى و بىنياز از اثبات است زيرا محمول آن از تحليل مفهوم موضوع بدست مىآيد و فرض ممكن الوجود بودن عينا فرض نداشتن ضرورت وجود است . 2 هيچ موجودى بدون وصف ضرورت تحقق نمىيابد يعنى تا هنگامى كه همه راههاى عدم به روى آن مسدود نشود بوجود نمىآيد و بقول فلاسفه الشىء ما لم يجب لم يوجد به ديگر سخن موجود يا ذاتا واجب الوجود است و خود بخود ضرورت وجود دارد و يا ممكن الوجود است و چنين موجودى تنها در صورتى تحقق مىيابد كه علتى آن را ايجاب كند و وجود آن را به سر حد ضرورت برساند يعنى بگونهاى شود كه امكان عدم نداشته باشد اين مقدمه هم يقينى و غير قابل تشكيك است . 3 هنگامى كه وصف ضرورت مقتضاى ذات موجودى نبود ناچار از ناحيه موجود ديگرى به آن مىرسد يعنى علت تامه وجود معلول را ضرورى بالغير مىسازد . اين مقدمه نيز بديهى و غير قابل ترديد است زيرا هر وصفى از دو حال خارج نيستيا بالذات است و يا بالغير و هنگامى كه بالذات نبود ناچار بالغير خواهد بود پس وصف ضرورت هم كه لازمه هر وجودى است اگر بالذات نباشد ناچار در پرتو موجود ديگرى حاصل مىشود كه آن را علت مىنامند . 4 دور و تسلسل در علل محال است اين مقدمه هم يقينى است و در مقاله «احكام علت و معلول» بيان گرديد . با توجه به اين مقدمات برهان امكان به اين صورت تقرير مىشود موجودات جهان همگى با وصف ضرورت بالغير موجود مىشوند زيرا از يكسوى ممكن الوجود هستند و ذاتا وصف ضرورت را ندارند مقدمه اول و از سوى ديگر هيچ موجود بدون وصف ضرورت تحقق نمىيابد مقدمه دوم پس ناچار داراى ضرورت بالغير مىباشند و وجود هر يك از آنها بوسيله علتى ايجاب مىشود مقدمه سوم . 4 اكنون اگر فرض كنيم كه وجود آنها بوسيله يكديگر ضرورت مىيابد لازمهاش دور در علل است و اگر فرض كنيم كه سلسله علل تا بى نهايت پيش مىرود لازمهاش تسلسل در علل است و هر دوى آنها باطل و محال مىباشد مقدمه چهارم پس ناچار بايد بپذيريم كه در راس سلسله علتها موجودى است كه خود بخود ضرورت وجود دارد يعنى واجب الوجود است . اين برهان را بصورت ديگرى نيز مىتوان تقرير كرد كه نيازى به مقدمه چهارم ابطال دور و تسلسل نداشته باشد و آن اين است مجموعه ممكنات به هر صورت فرض شود بدون وجود واجب الوجود بالذات ضرورتى در آنها تحقق نمىيابد و در نتيجه هيچيك از آنها موجود نمىشود زيرا هيچكدام از آنها خود بخود داراى ضرورتى نيستند تا ديگرى در پرتو آن ضرورت يابد و به ديگر سخن ضرورت وجود در هر ممكن الوجودى ضرورت عاريتى است و تا ضرورت بالذاتى نباشد جايى براى ضرورتهاى عاريتى نخواهد بود . نيز مىتوان آن را بصورت فشردهاى تقرير كرد كه موجود يا واجب الوجود بالذات است و يا واجب الوجود بالغير و هر واجب الوجود بالغيرى ناچار منتهى به واجب الوجود بالذات مىشود كل ما بالغير ينتهى الى ما بالذات پس واجب الوجود بالذات ثابت مىشود برهان دوم برهان دوم برهانى است قريب الماخذ به برهان اول كه از سه مقدمه تشكيل مىيابد:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : ppt نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد اسلاید : 11 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
در س ر ي اضي موضوع: اثبات قضيه ي فيثاغورس ادامه بازگشت پايان يونانيان قديم قضيه ي فيثاغورس را به صورت زير مي شناختند: مساحت مربعي كه روي وتر مثلث قائم الزاويه اي رسم شود برابراست با مجموع مساحت هاي دو مربعي كه روي ساق هاي آن مثلث رسم مي شوند. چگونگي شناخت يونانيان از قضيه ي فيثاغورس R1 R2 R
ادامه بازگشت
سوالاتي براي اثبات قضيه ي فيثاغورس S A B C R G H K M 1
}
ادامه بازگشت
S A B C R G H K M
}
ت)آيا يكي از ارتفاع هاي مثلث RAB با AC برابراست؟ بله، BO O ادامه بازگشت