لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..DOC) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 138 صفحه
قسمتی از متن word (..DOC) :
1 بسم ا... الرحمن الرحیم «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» دعا و راز و نیاز - و اذا سألک عبادی عنّی فانی قریب اجیب دعوه الدّاع اذا دعان فلیسجیبو الی و لیومنوا بی لعلّهم یرشدون. و چون پرسند از تو بندگانم از من پس من نزدیکم. اجابت می کنم خواندن خواننده را چون بخواند مرا. (بقره - 186) - اذ تستغیثون ربّکم فاستجاب لکم انّی ممدّکم بالف من الملائکه مردفین. وقتی که استغاثه نمودید پروردگارتان را پس اجابت کرد مرشما را که من زیاد کننده ام شما را به هزار از فرشتگان از پی هم در آیندگان. (انفال - 9) یا ایّها الذین امنوا استجیبوا لله و للرّسول اذا دعاکم لما یحییکم و اعلموا ان الله یحول بین المرء و قلبه و انّه الیه تحشرون. ای آن کسانی که گرویدید اجابت کنید مرخدا و رسول را چون بخواند شما را برای آنچه زنده کند شما را و بدانید که خدا حایل می شود میان مرد و دل او بدرستی که بسوی او محشور می شوید. (انفال - 24) قال قد اجیبت دعوتکما فاستقیما و لا تتّبعان سبیل الذین لا یعلمون. گفت به تحقیق اجابت کرده شد دعای شما پس ثابت باشید و از پی مروید راه آنان را که نمی دانند. (یونس - 89) فاستجاب له ربّه فصرف عنه کیدهن انه هو السمیع العلیم. پس نپذیرفت دعای او را پروردگارش پس بگردانید از او مکر ایشان را به درستی که اوست شنوای دانا. (یوسف – 34) فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذلک ننتجی المومنین. 2 پس اجابت کردیم او را و رهانیدیمش از اندوه و همچنین می رهانیم گروندگان را. (انبیاء – 88) و قال ربکم ادعونی استجب لکم ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین. و گفت پروردگارتان که بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را به درستی که آنان که سرکشی کنند از عبادت من زود باشد که داخل جهنم شوند. (مومن – 60) انما المومنون الذین اذا ذکر الله و جلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم ایاته زادتهم ایماناً و علی ربهم یتوکلون. جز این نیست گروندگان آنانند که چون یاد کرده شود خدا بترسد دلهای ایشان و چون خوانده شود برایشان آیتهای او بیفزاید ایشان را در ایمان و بر پروردگارشان توکل می کنند. (انفال – 2) ... و اذکروا اذ جعلکم خلفاء من بعد قوم نوح و زادکم فی الخلق بصطه فاذکروا الاء الله لعلکم تفلحون. ... و یاد کنید وقتی که گردانید شما را جانشینان از پس قوم نوح و افزود شما را در خلق زیادتی پس یاد کنید نعمت های خدا را باشد که شما رستگار شوید. (اعراف – 69) و اذکر ربک فی نفسک تضرعاً و خیفه و دون الجهر من القول بالغدو و الاصال و لاتکن من الغافلین. و یاد کن پروردگارت را در نفست از روی زاری و خوفی و غیر بلندی از گفتار به بامداد و شبانگاه و مباش از بی خبران. (اعراف – 205) هذا ذکرُ ان للمتقین لحسن ماب. این یادی است و به درستی که پرهیزگاران را هر آینه خوبی بازگشت است. 3 (ص – 49) آرامش و طمأنیه - ثم انزل الله سکینه علی رسوله و علی المومنین و انزل جنود الم تروها و عذب الذین کفروا و ذلک جزاء الکافرین. پس فرو فرستاد خدا آرامش خود را بر رسولش و بر گروندگان و فرو فرستاد لشکرهایی که نمی دیدیدشان و عذاب کرد آنان را که کافر شدند و آن است پاداش کافران. (توبه – 26) هو الذی انزل السکینه فی قلوب المومنین لیزدادو ایمانا مع ایمانهم و لله جنود السموات و الارض و کان الله علیما حکیما. اوست که فرو فرستاد آرامش را در دلهای مومنان تا بیفزاید ایمانی را با ایمانشان و خدا راست لشکرهای آسمانها و زمین و باشد خدا دانای درست کردار. (فتح – 4) لقد رضی الله عن المومنین اذ یبایعونک تحت الشجره فعلم ما فی قلوبهم فانزل السکینه علیهم و اثابهم فتحا قریباً. به تحقیق خشنود شد خدا از مومنان وقتی که بیعت کردند با تو در زیر آن درخت پس می داند آنچه در دلهای ایشان است پس فرو فرستاد آرامش خاطر برایشان و پاداششان فتحی نزدیک. (فتح – 18) ... فانزل الله سکینه علی رسوله و علی المومنین و الزمهم کلمه التقوی و کانوا احق بها و اهلها و کان الله بکل شی علیماً. ... پس فرو فرستاد خدا آرامش را بر رسولش و بر مومنان و لازم گردانیده برایشان کلمه تقوی را و بودند سزاوارتر به آن و اهل آن و باشد خدا به همه چیز دانا. (فتح – 26) 4 و ما جعله الله الا بشری لکم و لتطمئن قلوبکم به و ما النصر الا من عندالله العزیز الحکیم. و نگردانید آن را خدا مگر بشارت برای شما و از برای آنکه مطمئن شود دلهاتان بآن و نیست نصرت مگر از نزد خدای غالب درست کردار. (آل عمران – 126) قالوا نرید آن نا کل منها و تطمئن قلوبنا و نعلم آن قد صدقتنا و نکون علیها من الشاهدین. گفتند می خواهیم که بخوریم از آن و بیارامد دلهای ما و بدانیم که به تحقیق راست گفتی به ما و باشیم بر آن از گواهان. (مائده – 113) و ما جعله الله الا بشری و لتطمئن به قلوبکم و ما النصر الا من عند الله آن الله عزیز حکیم. و نگردانید آن را خدا مگر مژده. و برای آن که بیارامد و آرامش گیرد به آن دلهای شما و نیست یاری مگر از نزد خدا به درستی که خدا غالب درست کردار است. (انفال – 10) الذین امنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئن القلوب. آنان که گرویدند و آرامش دارد دلهاشان به ذکر خدا آگاه باشید به ذکر خدا آرامش می یابد دلها. (رعد – 28) و ضرب الله مثلا قریه کانت امنه مطمئنه یاتیها رزقها رغداً من کل مکان فکفرت بانعم الله فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف بما کانوا یصنعون. و زد خدا مثل قریه که بود امن آرمیده می آمد روزیش فراوان از همه جا پس کفر ورزیدند به نعمت های خدا پس بچشانیدش خدا پوشش گرسنگی و ترس به آنچه بودند که می کردند. (نحل – 112) ... فان اصابه خیر اطمان به و ان اصابته فتنه انقلب علی وجهه خسرالدنیا و الاخره ذلک هو الخسران المبین.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 56 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2 راز ختم نبوت ظهور دين اسلام ، با اعلام جاودانگی آن و پايان يافتن دفتر نبوت توام بوده است . مسلمانان همواره ختم نبوت را امر واقع شده تلقی كردهاند . هيچ گاه برای آنها اين مساله مطرح نبوده كه پس از حضرت محمد (ص) پيغمبر ديگری خواهد آمد يا نه ؟ چه ، قرآن كريم با صراحت ، پايان يافتن نبوت را اعلام و پيغمبر بارها آن را تكرار كرده است . در ميان مسلمين انديشه ظهور پيغمبر ديگر ، مانند انكار يگانگی خدا يا انكار قيامت ، با ايمان به اسلام همواره ناسازگار شناخته شده است . تلاش و كوششی كه در ميان دانشمندان اسلامی در اين زمينه به عمل آمده است ، تنها در اين جهت بوده كه میخواستهاند به عمق اين انديشه پی ببرند و راز ختم نبوت را كشف كنند . وارد بحث ماهيت وحی و نبوت نمیشويم . قدر مسلم اين است كه وحی ، تلقی و دريافت راهنمايی است از راه اتصال ضمير به غيبت و ملكوت . نبی ، وسيله ارتباطی است ميان ساير انسانها و جهان ديگر و در حقيقت پلی است ميان جهان انسانها و جهان غيب . نبوت از جنبه شخصی و فردی ، مظهر گسترش و رقاء شخصيت روحانی يك فرد انسان است و از جنبه عمومی ، پيام الهی است برای انسانها به منظور رهبری آنها كه به وسيله يك فرد به ديگران ابلاغ میگردد . همين جاست كه انديشه ختم نبوت ، ما را با پرسشهايی مواجه میكند ، كه : آيا ختم نبوت و عدم ظهور نبی ديگر بعد از خاتم النبيين به معنی كاهش استعدادهای معنوی و تنزل بشريت در جنبه های روحانی است ؟ آيا مادر روزگار از زادن فرزندانی ملكوتی صفات كه بتوانند با غيب و ملكوت پيوند داشته باشند ناتوان شده است و اعلام ختم نبوت به معنی اعلام نازا شدن طبيعت نسبت به چنان فرزندانی است ؟ بعلاوه ، نبوت معلول نيازمندی بشر به پيام الهی است و در گذشته طبق مقتضيات دورهها و زمانها اين پيام تجديد شده است . ظهور پياپی پيامبران ، تجديد دائمی شرايع ، نسخهای مداوم كتب آسمانی همه بدان علت است كه نيازمنديهای بشر دوره به دوره تغيير میكرده است و بشر در هر دورهای نيازمند پيام نوين و پيامآور نوينی بوده است . با اين حال ، چگونه میتوان فرض كرد كه با اعلام ختم نبوت اين رابطه يكباره بريده شود و پلی كه جهان انسان را به جهان غيبت متصل میكند يكسره خراب گردد و ديگر پيامی به بشر نرسد و بشريت بلاتكليف گذاشته شود ؟ از اينها همه گذشته ، چنانكه میدانيم در فاصله ميان 2 8 پيامبران صاحب شريعت مانند نوح و ابراهيم و موسی و عيسی يك سلسله پيامبران ديگر ظهور كردهاند كه مبلغ و مروج شريعت پيشين بودهاند . هزاران نبی بعد از نوح آمدهاند كه مبلغ و مروج شريعت نوحی بودهاند ، همچنين بعد از ابراهيم و غيره . فرضا انقطاع نبوت تشريعی را بپذيريم و بگوييم با شريعت اسلام شرايع ختم شد ، چرا نبوتهای تبليغی بعد از اسلام قطع شد ؟ چرا اينهمه پيامبر بعد از هر شريعتی ظهور كردند و آنها را تبليغ و ترويج و نگهبانی كردند ، اما بعد از اسلام حتی يك پيامبر اينچنين نيز ظهور نكرد ؟ اينهاست پرسشهايی كه از انديشه ختم نبوت ناشی میشود . اسلام كه خود عرضه كننده اين انديشه است پاسخ اين پرسشها را داده است . اسلام انديشه ختم نبوت را آنچنان طرح و ترسيم كرده است كه نه تنها ابهام و ترديدی باقی نمیگذارد ، بلكه آن را به صورت يك فلسفه بزرگ در میآورد . از نظر اسلام ، انديشه ختم نبوت نه نشانه تنزل بشريت و كاهش استعداد بشری و نازا شدن مادر روزگار است و نه دليل بینيازی بشر از پيام الهی است و نه با پاسخگويی به نيازمنديهای متغير بشر در دورهها و زمانهای مختلف ناسازگار است ، بلكه علت و فلسفه ديگری دارد . قبل از هر چيز لازم است با سيمای ختم نبوت آنچنانكه اسلام ترسيم كرده است آشنا بشويم و آن را بررسی كنيم ، سپس پاسخ پرسشهای خود را دريافت داريم . در سوره احزاب آيه 40 چنين میخوانيم : « ما كان محمد ابا احد من رجالكم ولكن رسول الله و خاتم النبيين » . 9 محمد پدر هيچيك از مردان شما نيست ، همانا او فرستاده خدا و پايان دهنده پيامبران است ( 1 ) . اين آيه رسما حضرت محمد ( صلی الله عليه و آله ) را با عنوان " خاتم النبيين " ياد كرده است . كلمه " خاتم " به حسب ساختمان لغوی خود در زبان عربی ، به معنی چيزی است كه به وسيله آن به چيزی پايان دهند . مهری كه پس از بسته شدن نامه بر روی آن میزدند به همين جهت " خاتم " ناميده میشد ، و چون معمولا بر روی نگين انگشتری ، نام يا شعار مخصوص خود را نقش میكردند و همان را بر روی نامهها میزدند ، انگشتری را " خاتم " میناميدند . در قرآن هر جا و به هر صورت ماده " ختم " استعمال شده است مفهوم پايان دادن يا بستن را میدهد . مثلا در سوره يس آيه 65 چنين میخوانيم : « اليوم نختم علی افواههم و تكلمنا ايديهم و تشهد ارجلهم بما كانوا يكسبون ». پاورقی : . 1 يكی از عادات عرب و بعضی از ملل ديگر " پسر خواندگی " بود و اسلام آن را منسوخ كرد 4 . " پسر خوانده " در ارث و روابط خانوادگی همانند پسر واقعی به شمار میرفت . رسول اكرم آزاد شدهای داشت به نام زيدبن حارثه كه پسر خوانده آن حضرت نيز به شمار میرفت . مردم طبق معمول انتظار داشتند كه رسول اكرم با پسر خوانده خويش مانند پسر واقعی رفتار كند ، همچنانكه خود آنها میكردند . مفاد اين آيه اين است : محمد را پدر هيچ يك از مردان خود ( زيد بن حارثه يا شخص ديگر ) نخوانيد ، او را فقط به عنوان فرستاده خدا و پايان دهنده پيامبران بشناسيد و بخوانيد . 10 در اين روز به دهانهای آنها مهر میزنيم و دستهاشان با ما سخن میگويند و پاهاشان بر آنچه به دست آوردهاند گواهی میدهند . لحن آيه مورد بحث خود میرساند كه قبل از نزول اين آيه نيز پايان يافتن نبوت به وسيله پيغمبر اسلام در ميان مسلمين امری شناخته بوده است . مسلمانان همان طوری كه محمد را " رسول الله " میدانستند ، " خاتم النبيين " نيز میشناختند . اين آيه فقط يادآوری میكند كه او را با عنوان پدر خوانده فلان شخص نخوانيد ، او را با همان عنوان واقعیاش كه رسول الله و خاتم النبيين است بخوانيد . اين آيه فقط به جوهر و هسته مركزی انديشه ختم نبوت اشاره میكند و بر آن چيزی نمیافزايد . در سوره حجر آيه 9 چنين آمده است : « انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون ». ما خود اين كتاب را فرود آورديم و هم البته خود نگهبان آن هستيم . در اين آيه با قاطعيت كم نظيری از محفوظ ماندن قرآن از تحريف و تغيير و نابودی سخن رفته است . يكی از علل تجديد رسالت و ظهور پيامبران جديد تحريف و تبديلهايی است كه در تعليمات و كتب مقدس پيامبران رخ میداده است و به همين جهت آن كتابها و تعليمات ، صلاحيت خود را برای هدايت مردم از دست میدادهاند . غالبا پيامبران احيا كننده سنن فراموش شده و اصلاح كننده تعليمات تحريف يافته پيشينيان خود بودهاند . 11 گذشته از انبيائی كه صاحب كتاب و شريعت و قانون نبوده و تابع يك پيغمبر صاحب كتاب و شريعت بودهاند ، مانند همه پيامبران بعد از ابراهيم تا زمان موسی و همه پيامبران بعد از موسی تا عيسی ، پيامبران صاحب قانون و شريعت نيز بيشتر مقررات پيامبر پيشين را تاييد میكردهاند . ظهور پياپی پيامبران تنها معلول تغيير و تكامل شرايط زندگی و نيازمندی بشر به پيام نوين و رهنمايی نوين نيست ، بيشتر معلول نابوديها و تحريف و تبديلهای كتب و تعليمات آسمانی بوده است . بشر چند هزار سال پيش نسبت به حفظ مواريث علمی و دينی ناتوان بوده است ، و از او جز اين انتظاری نمیتوان داشت 5 . آنگاه كه بشر میرسد به مرحلهای از تكامل كه میتواند مواريث دينی خود را دست نخورده نگهداری كند ، علت عمده تجديد پيام و ظهور پيامبر جديد منتفی میگردد و شرط لازم ( نه شرط كافی ) جاويد ماندن يك دين ، موجود میشود . آيه فوق به منتفی شدن مهمترين علت تجديد نبوت و رسالت از تاريخ نزول قرآن به بعد اشاره میكند ، و در حقيقت ، تحقق يكی از اركان ختم نبوت را اعلام میدارد . چنانكه همه میدانيم در ميان كتب آسمانی جهان تنها كتابی كه درست و به تمام و كمال دست نخورده باقی مانده قرآن است . بعلاوه ، مقادير زيادی از سنت رسول به صورت قطعی و غير قابل ترديد در دست است كه از گزند روزگار مصون مانده است . البته بعد توضيح خواهيم داد كه وسيله الهی محفوظ ماندن كتاب آسمانی مسلمين ، رشد و قابليت بشر اين دوره است كه دليل بر نوعی بلوغ اجتماعی انسان اين عهد است . 12 در حقيقت ، يكی از اركان خاتميت ، بلوغ اجتماعی بشر است به حدی كه میتواند حافظ و نگهبان مواريث علمی و دينی خود باشد و خود به نشر و تبليغ و تعليم و تفسير آن بپردازد . درباره اين مطلب بعد بحث خواهيم كرد . در سراسر قرآن اصرار عجيبی هست كه دين ، از اول تا آخر جهان ، يكی بيش نيست و همه پيامبران بشر را به يك دين دعوت كردهاند . در سوره شوری آيه 13 چنين آمده است : « شرع لكم من الدين ما وصی به نوحا و الذی اوحينا اليك و ما وصينا به ابراهيم و موسی و عيسی ». خداوند برای شما دينی قرارداد كه قبلا به نوح توصيه شده بود و اكنون بر تو وحی كرديم و به ابراهيم و موسی و عيسی نيز توصيه كرديم . قرآن در همه جا نام اين دين را كه پيامبران از آدم تا خاتم مردم را بدان دعوت میكردهاند " اسلام " مینهد . مقصود اين نيست كه در همه زمانها به اين نام خوانده میشده است ، مقصود اين است كه دين دارای حقيقت و ماهيتی است كه بهترين معرف آن ، لفظ " اسلام " است . در سوره آل عمران ، آيه 67 درباره ابراهيم میگويد : « ما كان ابراهيم يهوديا و لا نصرانيا ولكن كان حنيفا مسلما » . ابراهيم نه يهودی بود و نه نصرانی ، حق جو و مسلم بود . و در سوره بقره آيه 132 درباره يعقوب و فرزندانش میگويد : 13 « و وصی بها ابراهيم بنيه و يعقوب يا بنی ان الله اصطفی لكم الدين فلا تموتن الا و انتم مسلمون ». ابراهيم و يعقوب به فرزندان خود چنين وصيت كردند : خداوند برای شما دين انتخاب كرده است ، پس با اسلام بميريد . آيات قرآن در اين زمينه زياد است و نيازی به ذكر همه آنها نيست . البته پيامبران در پاره ای از قوانين و شرايع با يكديگر اختلاف