لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 25 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
بررسي قوانين كيفري ايران در امر پوشش مردم چكيده يكي از مبادي ورود دولتها در گذشته، نحوه پوشش افراد جامعه بود. اين دخالت گاه برخاسته از اقتدارگرايي دولت و گاه ناشي از تفكر ديني بوده است. در ايران حكومت پهلوي با دو مصوبه و يك فرمان، دخالت در نحوه پوشش مردم را بنيان گذاشت. اساسنامه لباس رسمي ماموران كشوري و قانون متحدالشكل نمودن البسه اتباع ايران كه هر دو در سال ۱۳۰۷ شمسي به تصويب رسيد، به ترتيب وضعيت پوشش ماموران رسمي دولت و اتباع ذكور ايران را مورد توجه قرار داد. همچنين فرمان كشف حجاب در سال ۱۳۱۴ سعي در زدودن حجاب زنان ايران و همراه نمودن آنان با ظواهر تمدن اروپايي داشت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، قانونگذار با سه مصوبه پوشش افراد جامعه را مورد توجه قرار داد. قانون تعزيرات سال ۱۳۶۲، قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و مجازات فروشندگان لباسهايي كه استفاده از آنها در ملا عام خلاف شرع است يا عفت عمومي را جريحهدار ميكند مصوب ۱۳۶۵، دو مصوبهاي است كه گفتمان كيفري در اين زمينه را برگزيد و متعاقباً تبصره ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامي مصوب ۱۳۷۵ با حذف مجازات حبس از ماده ۱۰۲ و تبديل آن به جريمه، به تخفيف صبغه كيفري بدحجابي روي آورد. در نقد و بررسي گفتمان كيفري قانونگذار ايران در ارتباط با پوشش مردم بايد گفت دخالت حكومت، و نظارت و كنترل در اين حوزه في نفسه پسنديده است؛ اما بايد با توجه به ارزش و كرامت والاي انسان صورت گيرد و به موازات آن، ارتقاي زمينههاي فرهنگي در جهت پذيرش قانون و انطباق آن با قواعد رفتاري مورد توجه قرار گيرد. اجراي قانون پس از تصويب آن، ضمن اعـتبار بخشيدن به مفاد آن، احترام عموم به بايدها و نبايدهاي مندرج در قانون را به دنبال خواهد داشت. واژگان كليدي لباس، كيفر، حكومت ايران، حجاب، قانون افزايش دخالت دولتها در امور خصوصي، شخصي و سليقهاي افراد، گاه ناشي از تمايل دولتها به نشان دادن اقتدار خود، و گاه برخاسته از تفكر و ايدئولوژي آنهاست؛ تا به اين طريق به ورود ايدئولوژي در عرصه عمل دست يابند. نحوه پوشش افراد جامعه يكي از حوزههاي ورود دولتهاست كه در قرون گذشته به آن توجه شده است. به عنوان مثال ميتوان به قانوني كه پارلمان انگليس در سال ۱۷۷۰م در خصوص پوشش زنان مقرر داشت، اشاره نمود كه مطابق آن هر زني در هر سن، مقام، شغل و مرتبه، چه باكره و دوشيزه و چه بيوه، هر گاه پس از تصويب اين قانون با عطر، رنگ و روغن و آبرنگ مو و دندان مصنوعي، كلاهگيس، حلقه دامن، كفش پاشنه بلند و وسايل ديگر رعاياي مرد اعليحضرت را بفريبد و به زناشويي وا دارد، مشمول كيفرهايي خواهد شد كه قانون براي جادوگري و جرايم همانند آن پيشبيني كرده است و زناشويي او در صورت محكوميت باطل و بياعتبار شناخته خواهد شد (ويل دورانت، ۱۳۶۹، ج ۹، ص ۸۴-۸۵). در ايران سابقه توجه حكومت به لباس و پوشش مردم به حكومت رضا شاه پهلوي بر ميگردد. دو مصوبه و يك فرمان كه در اين دوره صادر شد، به نحوه پوشش مردان و زنان اشاره داشت و به منظور اعطاي قدرت اجرايي به آن، ضمانت اجراي كيفري براي آن در نظر گرفته شد. بعد از انقلاب اسلامي نيز توجه مقنن به حجاب و پوشش افراد به ويژه زنان به گونهاي ديگر رنگ گرفت. ماده ۱۰۲ قانون تعزيرات مصوب ۱۳۶۲، قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و مجازات فروشندگان لباسهايي كه استفاده از آنها در ملا عام خلاف شرع است، مصوب ۲۸/۱۲/۶۵ و آيين نامه اجرايي آن مصوب ۲۰/۳/۶۸ همچنيـن بخشنامههايي كه در اين راستا صادر شد، همگي در جهت كنترل پوشش افراد در جامعه است. در اين نوشتار به نقد و بررسي مصوباتي كه قبل و بعد از انقلاب اسلامي ايران در اين باب تدوين و تصويب شده و مباني فكري كه موجب ورود حكومت در عرصه سليقههاي شخصي افراد شده است، ميپردازيم. پوشش، مبنا و اقسام آن پوشش از نظر لغوي به معناي پوشاندن چيزي است و اصولاً هر چيز كه روي چيز ديگر را بپوشاند، پوشاك ميباشد (عميد، ۱۳۶۲، ص ۳۴۴). لباس از ريشه «لبس» به معناي پوشاننده است (سياح، ۱۳۷۳، ج ۲، ص ۱۴۶۶). پوشش و لباس مردم در هر جامعهاي برخاسته از عرف قانون و دين است: ۱ـ پوشش عرفي؛ «عرف» قاعدهاي است كه به تدريج و خود به خود ميان همه مردم يا دستهاي از آنها به عنوان قاعدهاي الزامآور مرسوم شده است (كاتوزيان، ۱۳۵۳، ج ۱، ص ۲۲). و عادت عبارت است از آداب و رسوم اجتماعي كه در برقراري نظم اجتماعي موثر بوده، كاركردي چون قانون و چه بسا فراتر از آن دارد (همو، ۱۳۷۵، ص ۱۸۸). حتي ميتوان گفت قانون گاه بر گرفته از عرف است و مقنن بايد در تدوين و تصويب قانون، عرف را مد نظر قرار دهد؛ در غير اين صورت قانون در عمل موفق نخواهد بود. در تفاوت قانون و عرف بايد به ضمانت اجراي آن اشاره كرد. ضمانت اجراي عرف، افكار عامه است كه به طرق مختلف كه گاه به طرد فرد از جامعه محلي منجر ميشود، به پاسداري از عقايد، باورها و ارزشهاي خود ميپردازد. اما ضمانت اجراي قانون، قهرآميز بوده، نيازمند اقتدار حكومت است. عرف بر خلاف قانون و با توجه به مشاركت عامه در اجراي عرف، محدوده اجرايي وسيعتري دارد. زيرا جامعه كه نيرويي گسترده است، به پاسداري از ارزش ميپردازد. به بيان ديگر در جاي جاي جامعه، افراد نقش نگهبان را براي عرف ايفا مينمايند و به همين جهت قوانيني كه با عرف منطبق است، در اجرا موفقتر ميباشد؛ زيرا اولاًـ جامعه در قبال اجراي آن عكسالعمل منفي و مقاومت نشان نميدهد؛ ثانياًـ گزارشهاي مردمي به قدرت اجرايي قانون ميافزايد. پوشش عرفي پوششي است كه آداب و رسوم اجتماعي، استفاده از آن را در اذهان افراد جامعه معقول نموده، مهر پذيرش اجتماعي را بر آن وارد كرده است. ۲ـ پوشش شرعي؛ بر خاسته از احكام دين است. داشتن حجاب براي زنان در دين مبين اسلام به گونهاي كه غير از صورت و كفين جاي ديگري از بدن نمايان نباشد و يا حرمت پوشيدن لباس زربفت براي مردان از اين گونه است. گاه پوشش شرعي و عرفي بر يكديگر منطبق هستند؛ به عنوان مثال استفاده از چادر به عنوان پوشش شرعي در عرف نيز مورد پذيرش قرار گرفته است. ۳ـ پوشش قانوني؛ اين پوشش معمولاً در مورد كاركنان دولتي در سازمانهاي خاص، به ويژه نظاميان مورد استفاده قرار ميگيرد. مباني دخالت حكومت در نحوه پوشش مردم همچنان كه ذكر شد، مباني دخالت دولتها در چگونگي لباس پوشيدن مردم بر خاسته از دو تفكر ديني و اقتدارگراست. در واقع نحوه دخالت دولتها بر اساس اين دو نوع تفكر و ضمانت اجراهاي در نظر گرفته شده براي بايدها و نبايدهاي مقرر شده در امر پوشش مردم، توضيح دهنده سياست آن دولتهاست. بايد گفت سياست جنايي كه نسبت به ديگر علوم جنايي، علمي جديد است، در دوران تحول خود مفهوم و سيطرههاي متفاوتي به خود گرفته است. اصطلاح سياست جنايي كه عموماً به پروفسور آلماني، فويرباخ در سال ۱۸۰۳م نسبت داده ميشود (دلماس مارتي، ۱۳۸۱، ص ۲۳)، از ديدگاه وي به مجموعه شيوههاي سركوبگري گفته ميشود كه دولت از طريق آن و با توسل به آن، عليه جرم واكنش نشان ميدهد. همچنان كه ملاحظه ميشود، در اين تعريف آنچه مد نظر است، صرفاً جرم است كه بر اساس اصل قانوني بودن جرم بايد در قانون جزا مورد اشاره قرار گيرد و واكنش انتخابي عليه آن نيز مجازات و اقدام تاميني و تربيتي است كه بر اساس اصل قانوني بودن مجازاتها بايد در قانون مصرح گردد. اما امروزه مفهوم سياست جنايي از مفهوم مضيق خود كه به جرم و مجازات ميپردازد، فراتر رفته و مقولههايي را نيز در بر ميگيرد كه نميتوان صراحتاً در حوزه كيفر قرار داد و اين امر ناشي از ناتواني نظام كيفري در پاسخگويي به اين مقولههاست. ساز و كارهاي جديد پذيرفته شده در نظامهاي جنايي جهان از جمله ميانجيگري[۳]، سركوبي اداري[۴] و خسارتزدايي دولتي[۵] برخاسته از ورود موضوعات در حكم مقولههاي كيفري و ناتواني واكنشهاي صرفاً كيفري در پاسخگويي به اين مقولههاست. بنابراين سياست جنايي امروزه ضمن اينكه دخالت حكومت را در حوزههاي مختلف به طور متعادل ميپذيرد، به تقليل و حذف ضمانت اجراهاي صرفاً دولتي و استفاده از مدلهاي ترميمي در پيكره نظام جزايي اعتقاد دارد. تفكر اقتدارگرا و تفكر ديني كه پشتوانه نحوه و ميزان دخالت دولتها در حوزههاي مرتبط با سليقههاي افراد است، نيز بر اساس سياست جنايي كه به آن معتقد است، ضمانت اجراهاي مقبول خود را تعيين، اعلام و اجرا ميكند. ۱ـ تفكر اقتدار؛ ورود حكومتها به حوزه خصوصي افراد تحت اقتدار، گاه برخاسته از تفكر اقتدارگراست. اصولاً حاكميت به معناي تفوق و برتري است و نيروي حاكم بايد برتر از مابقي نيروها در جامعه باشد. صدور اوامر و نواهي نمودار اين قدرت است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..DOC) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 31 صفحه
قسمتی از متن word (..DOC) :
2 آیت الله طالقانی شرح زندگي سيد محمود طالقاني به سال1289 ه. ش. در روستاي گلگرد طالقان از توابع استان تهران، ديده به جهان گشود و نزد پدري همچون آيتالله سيد ابوالحسن طالقاني که از علماي برجسته تهران به شمار ميرفت ، پرورش يافت. پدري که حضرت امام خميني در باره مقام و منزلت او چنين ميگويد: «رحمتخداوند بر پدر بزرگوار او که در راس پرهيزکاران بود.» در باره زهد و پرهيزکاري آسيد ابوالحسن طالقاني، آيتالله سيدحسين بدلا که با وي حشر و نشر داشته چنين ميگويد: «عليرغم اين که محل رجوع عام و خاص مردم بود ولي به هيچ وجه من الوجوه از وجوهات شرعيه و سهم مبارک امام عليه السلام استفاده نميکرد و زندگي روزمره خويش را به وسيله تعمير ساعت تامين ميکرد». سيد محمود طالقاني در 10 سالگي به مکتب خانه روستاي گلگرد ميرود و پس از طي اين دوره روانه مدرسه ملارضا در ميدان امين السلطان تهران ميشود و شروع به تعلم دروس حوزوي مينمايد. پس از اندکي وارد مدرسه رضويه قم ميشود و در نهايت در مدرسه فيضيه سکني ميگزيند. دروس سطح حوزه علميه را نزد آياتي چون نجفي مرعشي، اديب تهراني و حجتبه پايان ميبرد. بنا به گفته سيدتقي طالقاني، سيد محمود داراي هوشي فوقالعاده بود و در مدت اندکي دروس سطح را به پايان رساند. وي ميگويد: «با آنکه سيد محمود خيلي جوان بود، سطح را تمام کرد و وارد حلقه درس آيتالله حاج شيخ عبدالکريم حائري يزدي مؤسس حوزه علميه قم گرديد. طالقاني در کنار دروس فقه و اصول حوزه (که درس معمول و رايج در حوزههاست و هر طلبهاي الزاما آن را بايد بخواند)، فلسفه و حکمت را نزد آياتي همچون تقي اشراقي و ميرزا خليل کمرهاي طي کرد. سيد محمود در سال 1310 ه.ش. پدر خويش را در سن 72 سالگي از دست ميدهد و پس از فوت پدر به وي پيشنهاد ميشود که در تهران امام جماعت مسجدي شود و به وعظ و خطابه مردم مشغول گردد. ولي از آنجا که سيد محمود به درس و بحث علاقه داشت، حوزه را به امام جماعتي و مريد و مرادي ترجيح داد و براي تکميل تحصيلات خود عازم نجف اشرف گرديد. در آنجا از محضر آيتالله سيد ابوالحسن اصفهاني، شيخ محمدحسين غروي و آقاضياء عراقي بهرهمند گرديد و از دست مرجع بزرگ جهان تشيع آيتالله ابوالحسن اصفهاني موفق به اخذ درجه اجتهاد گرديد. در قم نيز آيتالله عبدالکريم حائري يزدي به وي اجازه استنباط و اجتهاد احکام الهي ميدهد و از آقايان نجفي مرعشي و شيخ عباس قمي اجازه نقل حديث و روايت دريافت ميکند. در آستانه جنگ دوم جهاني (1317 - 1318) وارد تهران ميشود و پس از تشکيل خانواده، فعاليتهاي علمي و فرهنگي خويش را در آنجا آغاز ميکند. خود طالقاني در اين زمينه چنين ميگويد: «پس از دوره تحصيلي که بيشتر در حوزه قم بود و مدتي هم در نجف و دريافت اجازه اجتهاد از مراجع قم و نجف به اصرار دوستان و آشنايان به تهران برگشتم (سال 18 -17) چون احساس کردم که جوانان ما از جهت عقايد و ايمان در معرض خطر قرار گرفتهاند و به پيروي از روش مرحوم پدرم جلساتي براي عدهاي از جوانان و دانشجويان در باره بحث در اصول و تفسير قرآن تشکيل دادم و در دنباله اين جلسات بعد از شهريور 1320 انجمنها و کانونهاي اسلامي تشکيل شد، مانند کانون اسلام، انجمن تبليغات اسلامي، اتحاديه مسلمين، که هر کدام داراي نشريات منظم و فراخور افکار و وضع روز بود. من با همه آنها براي پيشرفت تعاليم اصول اسلامي همکاري ميکردم، قسمتي از تفسير قرآن و نهجالبلاغه را در مجله آئين اسلام مينوشتم. اين انجمنها هر يک به سهم خود با فقر شرايط مادي و مانوس نبودن مردم با چنين اجتماعات و تبليغات، آثار خوبي از خود نشان داد .... مشکل بزرگتري که دين و ملت پس از شهريور 20 با آن مواجه شد، گسترش سريع اصول مارکس و تشکيل حزب توده بود. هميشه هيات حاکمه ايران دچار اين اشتباه [بوده] است که هر عقيده و فکري را که با مصلحت و وضع خود مضر تشخيص دادهاند، خواستهاند با فشار و زور و زندان و کشتن، از بين برده و يا محدود سازند با آنکه فکر و عقيده را هيچ وقت نميتوان با اين طريق از بين برد و به فرض آنکه زير پرده رفت، هر وقت فرصتي بدست آيد با وضع ديگري آشکار ميشود». 3 طالقاني پس از اقامت در تهران با آيتالله کمرهاي حشر و نشر پيدا ميکند و اين دو، در راه نشر معارف اسلامي و جلوگيري از خطر سستي عقايد جوانان و گرايش آنان به اصول و انديشههاي مارکسيم همکاري لازم را با يکديگر به عمل ميآورند و علاوه بر اين نوع فعاليتها، از فعاليت علمي هيچ گاه غافل نميشد. آقاي کمرهاي از آن دوران که با آقاي طالقاني مانوس بوده است، چنين ميگويد: «ما با هم جلساتي داشتيم و در اين جلسات نهجالبلاغه را با آقاي طالقاني مجاهد، در مورد نقشه پياده کردن دولت اميرالمؤمنين مورد مطالعه قرار داديم. بخصوص خطبه بيعتبا اميرالمؤمنين را که خطبهاي است انقلابي. درصدد برآمديم دو نفري نهجالبلاغه را تجزيه کنيم و کتب و کلمات را که مشتملات نهجالبلاغه است، هر خطبهاي را به ضميمه قطعات مناسب آن در يکجا جمعآوري کنيم. نهجالبلاغه بيست و دو کتاب شد، مقدماتي بر آن نوشتيم و در معيت آقاي طالقاني در ماه رمضان پس از نماز در مسجد شاهآباد و در مسجد مرحوم حاج سيدمصطفي حجازي من ديکته ميکردم و صفحه را تصفح ميکردم و قطعات متناسب را تعيين ميکردم و آقاي طالقاني يادداشت ميکردند. الان دفترچه تجزيه نهجالبلاغه به خط آقاي طالقاني در کتابخانه من موجود است». طالقاني فعاليت علمي، فرهنگي و حتي سياسي خود را با اين پيش فرض آغاز کرد که اگر روحانيان و مجتهدان مصلح به جوانان مبارز و حرکتبخش طرح و نقشه مهندسي اجتماعي اسلام را ارائه ندهند، به طور طبيعي جوانان سرشار از انرژي و فعاليتبه سمت امثال مارکس، لنين و استالين جذب خواهند شد و از آنان پاسخ سؤال خود را خواهند خواست. طالقاني نسبتبه جوانان، ديدي عاشقانه و مشفقانه داشت و اگر با جوانان، از هر مکتب و ايدئولوژياي که بودند، با مهرباني و نرم خويي رفتار ميکرد به اين دليل بود که اعتقاد داشت جوان پاک است و زمينه رشد و تعالي و تکامل او بسيار است. بدين سان طالقاني از شهريور 20 به بعد فعاليتخويش را بيشتر در جبهه فرهنگي جهت ارائه انديشه و معارف ناب اسلامي قرار داد. به خاطر همين فعاليتهاي فرهنگي و اسلامي که از سالهاي17 - 1318 آغاز کرده بود و عمامه به سر بود، رژيم رضاخان وي را دستگير و به مدت 50 روز زنداني ميکند که در نهايتبا ضمانت آزاد ميگردد. پس از پايان جنگ دوم جهاني (1317 - 1322) و به دنبال شورش کمونيستها و تجزيهطلبان در آذربايجان به رهبري پيشهوري، طالقاني از سوي علما و مجامع ديني و مذهبي به آن منطقه اعزام ميشود و پس از بررسي مسائل و توقف ده روز در آنجا، در باره اوضاع و احوال آن منطقه چنين ميگويد: «تجزيه نشدن آذربايجان از ايران چندين علت داشت. ولي از جنبه داخلي ميدانيد که مؤثرترين ضربه به تجزيهطلبان، بنا به اعتراف رئيس دولت وقت (قوام السلطنه)، فوت مرحوم آيتالله ابوالحسن اصفهاني مرجع شيعيان بود. عزاداري ايشان چنان آذربايجان را تکان داد که تجزيهطلبان با هر قدرت تا مدتها نتوانستند از بروز نتايج اين احساسات جلوگيري کنند و مردم مسلمان آن سرزمين عملا به آنان فهماندند که عميقتر و پايدارتر از اين قدرتهاي موقت قدرت ايمان است که بالاخره دست متجاوز را کوتاه ميکند. لذا پس از برگشتبه تهران از مشاهدات و مطالعات خود بيش از پيش متوجه شدم که انحرافهاي فکري عدهاي از مردم و جوانان و عواقت آن خطر بزرگي براي تماميت و استقلال کشور دارد که ممکن استبه نابودي و تجزيه آن بکشد و تکليف شرعي خود دانستم که اهتمام بيشتري در تشکيل جلسات مرتب و مفصل و منظم که مدتها در راه آن ميکوشيدم براي سخنراني، بحث و انتقاد بر محور اصول برهاني خداپرستي و رد و انتقاد بر اصول ماترياليستي و کمونيستي بنمايم. در نتيجه سپاهي از دانشجويان براي بحث و فهم اصول اسلامي و مقايسه آن با اصول مادي تشکيل دادم که در دانشگاه و خارج از دانشگاه آثار آن آشکار و هويدا گرديد و بر محور همين فکر و نظر، انجمن اسلامي دانشجويان که در سال 1322 تشکيل شده بود و پس از آن (انجمن اسلامي) معلمين و اطباء تشکيل گرديد.» 3 طالقاني تشکيل انجمنهاي اسلامي پزشکان، معلمان و دانشجويان دانشگاهها را در دهه 20 که بحرانيترين دهه براي رژيم و مخالفان آن بود، با اهداف ذيل تبيين و تحليل ميکند: الف) وظيفه کلي و ديني اين بود که جوانان با بحث آزاد، اصول دين را دريابند. زيرا از نظر علماي اسلام اصول دين را بايد با تحقيق و برهان و بحث آزاد دريافت. ب) وظيفه خاص ديگري که پيش آمده بود، مبارزهاي منطقي با اصول ماترياليسم بود که اذهان جوانان و تحصيلکردههاي ما را ميرفت فرا گيرد. طالقاني با توجه به اين مقدمات و با آن ديد اسلامي و جهاني خود، احساس تکليف سنگين ميکند که اصول اعتقادي، اجتماعي و اقتصادي اسلام را براي مسلمانان داخل و خارج کشور احيا کند. اين وظيفه را نخست نسبتبه کشور خود احساس ميکند که سابقه تاريخي و درخشاني در علم و تحقيق، بخصوص علوم اسلامي دارد. از اين رو، طالقاني علاوه بر فعاليتسياسي بيشتر به مسائل فرهنگي و آموزشي توجه داشت و بدين خاطر مسجد هدايت را از دهه 20 محل وعظ و خطابه خود قرار داد. او مسجد هدايت را نمونهاي از مساجد صدر اسلام در مکه و مدينه کرد که در آن مجاهدين و مبارزين گرد هم ميآمدند و به شور و مشورت ميپرداختند. يکي از نمازگزاران قديمي مسجد هدايت در اين باره چنين ميگويد: «از زماني که مسجد هدايتبه شکل کنوني آن ساخته شد، رفته رفته دانشگاهيان و جوانان تمايل زيادي به آمدن به آنجا از خود نشان دادند. مطالبي که در آنجا به وسيله آيتالله طالقاني بيان ميشد براي همگان تازگي داشت و ما هيچ کدام مطالب را آنگونه از زبان هيچکس تا آن روز نشنيده بوديم. جذبه و بحث و گيرايي و ملموس بودن صحبتها، جوانان را بيشتر جذب ميکرد. شبهاي جمعه از هفتاد و هشتاد کيلومتري تهران ميآمدند براي شنيدن صحبتهاي آقا.» طالقاني در مسئله نهضت ملي نفت که دو گروه مليون و مذهبيون فعاليت داشتند که در نهايت اين دو گروه به وادي اختلاف کشانده شدند، سعي در متحد کردن آنها داشت و همواره در تلاش بود که جلو تفرقه نيروهاي مبارز عليه رژيم را بگيرد. در اين باره خود ايشان ميگويد: «عوامل استبداد داخلي و جاسوسان اطراف اين قدرتها شروع به تفحص کردند و نقطه ضعفها را يافتند. به فدائيان اسلام گفتند شما بوديد که اين نهضتها را پيش برديد، فدائيان گفتند ما حکومت تامه اسلامي ميخواهيم، به آنها ميگفتند دکتر مصدق بي دين است، يا به دين توجهي ندارد و خواستههاي شما را نميخواهد انجام دهد، آنها به دکتر مصدق ميگفتند فدائيان اسلام جواناني پر شور و تروريست هستند، بايد از آنها بپرهيزيد و من که خود در اين ميان ميخواستم بين اين دو تفاهم ايجاد کنم، ديدم نميشود، امروز صحبت ميکردم، اما فردا ميديدم که دو باره چهرهها عوض شده ; باز خصومت و توطئه.» 5 طالقاني بعد از کودتاي 28 مرداد روش جديدي در مبارزه بر ضد رژيم در پيش گرفت و به کار جمعآوري نيروهاي قديمي اعم از ملي و اسلامي و تشکيل هستههاي جديد مبارزات اسلامي پرداخت و موفق به تشکيل نهضت مقاومت ملي گرديد که تا سال1339 فعال بود. در اين دوره عناصر ارزندهاي از اين نهضتبازداشتشدند و از جمله طالقاني به زندان رفت که يک سال به طول انجاميد. طالقاني در اين دوره علاوه بر فعاليتسياسي و مذهبي در راستاي نشر فرهنگ اسلامي، در مسير پژوهشهاي سياسياش کتاب «تنبيه الامه و تنزيه المله» آيتالله نائيني را با مقدمه و پاورقي و توضيحات خود به چاپ ميرساند. سپس دستبه تاليف کتاب «اسلام و مالکيت» ميزند که در طي يک سال بنا به گفته خود طالقاني دو بار تجديد چاپ ميشود. طالقاني براي ايجاد جامعهاي به دور از جنگ و خونريزي و داراي امنيت و عدالت در گستره جهان اسلام و در نهايت جهان بشريت، به همفکري و مشورت علما و انديشمندان اسلامي ميپرداخت. وي در اين راستا در طول دهه 1330 به همراه عدهاي از علما در کنگره شعوب المسلمين کراچي شرکت کرد و در کنگره بينالمللي قدس که همه ساله از نيمه دوم دهه 30 در بيتالمقدس تشکيل ميشد، حضور داشت و در سال 1338 به نمايندگي از آيتالله بروجردي براي شرکت در کنگره اسلامي دارالتقريب در قاهره به کشور مصر رفت و پيام آقاي بروجردي را به شيخ شلتوت رئيس الازهر رساند. در سال1339 به دنبال شروع انتخابات دوره بيستم مجلس شوراي ملي، فعاليتهاي طالقاني به اوج خود ميرسد و مسجد هدايتبه ستاد مبارزاتي عليه استبداد و خفقان تبديل ميشود. به دنبال اوجگيري اين مبارزات، جلسات مسجد هدايتبه وسيله عوامل رژيم سرکوب و تعطيل ميشود، اما اين جلسات در منزل اشخاص مختلف تشکيل ميشود. طالقاني به همراه شهيد مطهري در اين جلسات به تحليل مسائل اجتماعي و افشاي رژيم ميپردازند. طالقاني در سال 1340 در تشکيل نهضت آزادي مشارکت نموده و در همان سال به زندان ميافتد. وي در باره انگيزهها و اهداف پيوستن خود به اعضاي مؤسس نهضت آزادي چنين ميگويد: «ايمان و خلوص نيت و استقلال فکري و اصالتخانوادگي که مؤسسين آن داشتند، با اخصي از علما و روحانيون که در اين مورد صاحبنظرند و تشخيص تکليف ديني و استعانت و استخاره از قرآن کريم عضويت آن را در هيات مؤسس اوليه پذيرفتم، با توجه به گرفتاريهاي ديگر و انجام وظايف روحانيت قبول اين مسؤوليتبرايم دشوار بود ... تنها مسؤوليتي که در اين جمعيتبه عهده گرفتهام، همان راهنمائي به اصول و احکام عاليه اسلام است که جزء مرامنامه باشد و پاسخ به پرسشها و روشن کردن افراد و جوانان و جوابگويي مسائل مطروحه در اين حدود» دولت ايران در سال 1341 لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي رامطرح ميکند که مورد مخالفت علما و مراجع تقليد ايران قرار ميگيرد و هر کدام از آنها با تلگرافهاي جداگانهاي به شاه خواستار عدم تصويب اين لايحه در مجلس شوراي ملي ميشوند. طالقاني نيز در زمره علماي مخالف بوده است. در نهايت رژيم مجبور به عقبنشيني ميشود و رسما اعلام ميکند که از تصويب اين لايحه صرفنظر کرده است. اما در بهمن 1341 رژيم ترفند ديگري به کار ميگيرد و آن، اصول و لوايح شش گانهاي بود که از سوي شاه به مردم عرضه ميشود تا آنان در باره لوايح به صورت رفراندوم اظهار نظر کنند. روحانيون، علما و مراجع اين بار نيز مخالفت ميکنند و طالقاني نيز که به اتفاق ديگر روحانيون و سران نهضت آزادي با اين مسئله مخالفت نموده بود راهي زندان قزل قلعه ميشود. وي در اين باره ميگويد: «روز سوم بهمن ماه 1341 مامورين سازمان امنيتبدون اجازه و تشريفات قانوني وارد خانه من شدند و مرا، با حال کسالت و بيماري به زندان قزل قلعه بردند. به چه گناهي و به چه جرمي؟! و به استناد به کدام يک از موارد قوانين اساسي و حقوق بشري، هنوز نميدانم ... مقارن با زنداني کردن من عده زيادي از علما از پيرمرد نود ساله تا جوانها از سران جبهه ملي و نهضت آزادي ايران تا کاسب و کارگر و بازاري و دانشجو را در تهران و شهرستانها به زندان کشيدند. به چه بهانه؟! به اين بهانه که روز ششم بهمن قرار استشش ماده مصوبه در معرض تصويب و رفراندوم گذارده شود تا آزادانه؟! مردم! راي موافق و مخالف! خود را ابراز دارند. ما هم صاحب راي بوديم و نه خود و هيچ مرجع صلاحيتدار و نه ملت ما را از مهجورين در اظهار نظر نشناخته، چرا بايد زنداني شويم و از دادن راي و اظهارنظر محروم باشيم ... با آنکه علما طبق نص صريح اصل دوم متمم قانون اساسي نسبتبه هر طرحي از جنبه اسلامي حق نظر و قبول يا رد آن را دارند ... پس از آنکه به زندانم کشيدند به حسب معمول و براي پرونده سازي و صورت قانوني درست کردن، اشخاصي که آماده براي بازجوئي و ساختن پرونده هستند و براي همين کار پرورش يافتهاند، در تاريخ9/11/1341 مشغول بازجوئي شدند، محور سؤالات در باره شش ماده بود.»
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 28 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
Page 1 of 34 عنوان: تركيـه فهرست فصل اول: جغرافياي طبيعي و سياسي تركيه و ويژگي تركيه از نظر هابستد _ وضعيت طبيعي و موقعيت جغرافيايي تركيه و نقشه تركيه _ جمعيت تركيه و شهرهاي مهم آن _ شهرهاي مهم تركيه _ تركيه در مطالعات هابستد _ پيشينه تاريخي تركيه فصل دوم: اعتقادات و مذاهب و زبان تركيه _ زبان رسمي _ دين و مذهب رسمي _ پيروان اديان در تركيه _ آزادي عقايد و مذهب فصل سوم: ويژگيهاي فرهنگي اجتماعي _ سير تحولات فرهنگي _ خصائص ويژه اجتماعي _ مهمترين مسائل و معضلاب فرهنگي و اجتماعي _ موزههاي تركيه فصل چهارم: نوع سياستهاي داخلي و خارجي و حكومت آن Page 2 of 34 _ نوع حكومت _ مشخصات جمهوري _ حاكميت _ قوه قضائيه و مقننه و مجريه _ تساوي در مقابل قانون _ ارجحيت و قدرت الزام آوري قانون اساسي _ زمينه سياست خارجي _ معنويت آزاديها و حقوق اساسي _ تابعيت تركيه _ آزادي كار و انعقاد قرارداد _ سيستم اداري تركيه _ سياست داخلي _ احزاب فصل پنجم: ارزش نظامي و وضعيت نظامي آن در منطقه _ ارزش نظامي تركيه _ وضعيت نظامي تركيه فصل ششم: سيستم آموزشي در تركيه _ سيستم آموزش فصل هفتم: ويژگيهاي اقتصادي و سياست اقتصادي تركيه _ سيستم اقتصادي _ سياست اقتصادي و اهداف برنامهريزي دولت _ سيستم و ويژگيهاي اقتصادي _ صنايع تركيه _ ويژگي بخش صنعت و معدن _ ويژگيهاي عمده بخش خدمات _ سيستم بانكداري در تركيه و واحد پول آن _ نقش و ساختمان سيستم بانكي Page 3 of 34 فصل هشتم: وضعيت شركتهاي دولتي در تركيه و عضويت در سازمانها و اتحاديهها فصل نهم: وجوه مشترك در روابط فرهنگي و سياسي تركيه با ايران _ روابط ايران و تركيه در حال حاضر _ وجوه مشترك فرهنگي _ موارد افتراق دو كشور _ تاريخچه روابط سياسي _ چگونگي حمايت تركيه از ايران وضعيت طبيعي و موقعيت جغرافيايي تركيه: تركيه در جنوب شرقي اروپا، هم جوار با چندين كشور قرار دارد. از جانب تراس (تركيه اروپائي) جزء شبه جزيره بالكان و از طرف آناطولي (آسياي صغير) در حوزة مديترانه و سرزمين آسياي صغير واقع شده قسمتي از خاور نزديك را تشكيل ميدهد. از طرف شرق به ايران و كشورهاي عربي محدود ميشود. تركيه هم در قاره اروپا و هم آسيا قرار دارد و به آن شاهراه مديترانه ميگويند. تركيه كشوريست مستطيلي شكل كه از سه طرف به دريا منتهي ميشود. درياهاي سياه، مرمره، اژه و مديترانه به ترتيب قسمتهائي از شمال، غرب و بخشي از جنوب آنرا احاطه نمودهاند. وسعت تركيه 578/814 كيلومتر مربع مساحت دارد كه كمتر از نصف مساحت ايران ميباشد. دوري و نزديكي مناطق اين سرزمين به دريا و وجود ارتفاعات بلند، آب و هواي متفاوتي را در نواحي مختلف آن باعث شده است. Page 4 of 34 نام قديم تركيه آناطولي ميباشد. جمعيت تركيه و شهرهاي مهم آن: جمعيت تركيه مطابق ارقام 2004، 918، 893، 68 ميليون نفر است. پرجمعيتترين شهرهاي آن استانبول (10 ميليون نفر) آنكارا (4 ميليون نفر) ازمير( 4/3 ميليون نفر) از لحاظ توزيع نسبي 8/641/9 جمعيت را افراد كمتر از 14 سال. 9651 افراد 15 تا 59 سال 2/967 افراد بالغ بر 60 سال و متوسط عمر مردان و زنان 7/53 سال است. ميزان تولد 6/39 و مرگ و مير 5/13 و نرخ رشد جمعيت 1/3 درصد ميباشد. در جمعيت تركيه: تركها 76% -80% كردها 14%-20% پناهندگان 10% اقليتهاي غيرمسلمان 2/0% شهرهاي مهم تركيه _ استانبول ، ازميز، آدانا، بورسا، قونيه، آنتاليا، اورفا، وان. پايتخت تركيه آنكارا ميباشد. تركيه در مطالعات هابستد: تركيه داراي فاصله قدرتي بالا است يعني داراي حدود 100، 66 است. تركيه كشوري جمعگرا است و در فردگرايي رتبه 37 را دارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 26 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2 واژه شناسي اصولاً واژه شيعه به چه معنا است؟به منظور روشنتر شدن بحث، بررسي معناي لغوي و اصطلاحاتي اين واژه ضرورت دارد: شيعه در لغت كتابهايي چون «القاموس المحيط»1، «تاج العروس»2 «لسان العرب»3 و «النهاية ابن اثير»4 شيعه را داراي معاني زير دانستهاند:1- پيرو و ياور در اين كتب آمده است: «شيعة الرجل اي اتباعه و انصار؛5 شيعه فرد يعني پيروان و ياورانش» در قرآن كريم نيز اين واژه در اين معنا به كار رفته است ؛ چنان كه در داستان حضرت موسي(ع) ميخوانيم: در فوجد فيها رجلين يقتتلان هذا من شيعته و هذا من عدوه ؛6حضرت موسي(ع) در شهر با دو نفر برخورد كرد كه با هم در نزاع بودند يكي از آنها از پيروانش بود و ديگري ازدشمنان اودرباره اين معنا توجه به د و نكته ضرورت دارد: الف) لازم نيست شخصي رهبر مثبت باشد؛ براي مثال پيروان خاندان ابو سفيان «شيعه - آل ابي سفيان» خوانده ميشوند. ب) كار برد اين واژه نشان دهنده شدت همبستگي ميان پيرو و رهبر است ؛ همبستگي اي كه در كاربرد و اژه هايي چون «اتباع»(پيروان) ديده نميشوند. بنابر اين، ميتوان چنان نتيجه گرفت نسبت ميان واژههاي شيعه و «تبع» عموم و خصوص مطلق است. يعني هر شيعهاي تبع خوانده ميشود، ولي هر تبع و پيروي شيعه نيست. اين سخن را ميتوان با تعريف راغب اصفهاني از واژه شيعه نيز تأييد كرد؛ زيرا او كه 2 معمولاً به ريشه يابي واژههاي قرآني ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1- القاموس المحيط، ج 3، ص 61 و 62. 2- تاج العروس، ج 5، ص 405 3- لسان العرب، ج 7، ص 258. 4- النهاية ابن اثير، ج 2، ص 246. 5- قصص(آيه): 15. ميپردازد ، اين واژه را از خانواده شياع به معناي انتشار و تقويت، شمرده است و شيعه را كساني دانسته كه انسان به وسيله آنها تقويت ميشود و انتشار پيدا ميكند؛6 به عبارت ديگر شيعيان فرد كساني هستند كه از جهت زمان و مكان باعث افزايش گستره وجودي وي ميگردند. 2-گروهي كه حول محوري خاص اجتماع كردهاند؛ «كل قوم اجتمعوا علي امرتهم شيعة» اين معنا بر خلاف معناي قبلي، غير نسبي است؛ در آن نسبت ميان پيرو و رهبر ديده نشده است و به هر گروه مستقل داراي مرام گفته ميشود. آيه شصت و نهم سوره مريم از موارد استعمال قرآني اين معنا به شمار ميآيد: «ثم لننزعن من كلّ شيعة ايهم أشدّ علي الرحمن عتيّا؛7 سپس از ميان هر گروه آن را كه بر خداوند نافرمانتر بود، بيرون ميكشيم. 3- هماهنگ در اهداف اصول و مباني در اين كاربرد، دو شخص كه اهداف و اصول و مباني مشترك دارند، شيعه يكديگر خوانده ميشوند؛ گرچه معمولاً شخص متأخر را شيعه شخص متقدم مينامند. در كتب واژهشناسي به اين معنا كمتر اشاره شده است، اما ميتوان كاربرد 3 آن را در قرآن كريم مشاهده كرد. در آيه هشتاد و سوم سوره صافات آمده است: «وان من شيعته لابراهيم... ؛ ابراهيم از شيعيان او(نوح) بود...»اين آيه حضرت ابراهيم(ع) را از شيعيان حضرت نوح(ع) معرفي ميكند. با توجه به برخورداري ابراهيم از شريعت مستقل نميتوان او را پيرو حضرت نوح(ع) دانست. آنها در اصول و مباني و اهداف مشترك بودند. جالب آن است كه بعضي در اين آيه ضمير «شيعته» را به حضرت ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ6- معجم مفردات الفاظ القرآن، ص 279. 7- مريم(19): 69. محمد(ص) بر گرداندهاند. در اين صورت معناي آيه چنين ميشود: حضرت ابراهيم(ع) از شيعيان حضرت محمد(ص) بود8.... با توجه به آن كه حضرت ابراهيم(ع) از نظر زماني پيش از حضرت محمد(ص) ميزيست، شيعه را در اين جا به معناي «منهاج و دين يكسان داشتن» تفسير كرده و چنين گفتهاند: «هو(ابراهيم) علي منهاجه [محمد(ص)] و دينه... شيعه در اصطلاح اين واژه در ميان مسلمانان وابستگي ويژهاي با حضرت علي(ع) پيدا كرده است ؛ وابستگي اي كه در نوشتهاي مختلف به شكلهاي مختلف نمود يافته است؛ 1- شيعه به معناي دوستدار و محبّ حضرت علي(ع) است. 5 2-شيعه يعني كسي كه حضرت علي(ع) را از عثمان برتر ميداند و در مقابل شيعه علي(ع) شيعه عثمان قرار دارد . 3-. شيعه كسي است كه حضرت علي(ع) را از عثمان و دو خليفه نخستين و همه صحابه برتر ميداند . 4-چه كسي است كه به جانشيني بلا فصل حضرت علي(ع) اعتقاد دارد. البته هيچ يك از اين تعاريف جامع و مانع نيست. شايد بتوان با توجه به فرقههاي مختلف شيعه در طول تاريخ عبارت زير را بهترين تعريف براي اين واژه دانست: شيعه كسي است كه جانشيني حضرت علي (ع) را از راه نصّ ثابت دانسته و حضرت علي(ع) را سزاوارترين شخص براي جانشين حضرت پيامبر اكرم(ص) ميداند. در اين تعريف بر واژه نصّ تأكيد شده است كه نقطه افتراق شيعه و ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 8- لسان العرب، ج 7. ص 258. گروههاي ديگر است ؛ زيرا گروههاي ديگر جانشيني پيامبر اكرم(ص) را انتخابي ميدانند، ولي شيعه آن را به نص و بيان حضرت پيامبر اكرم(ص) منوط دانسته است. واژه نص در اين جاعام است و هر دو نوع نص جليّ و خفي [نصّ اسمي و نصّ وصفي] را شامل ميشود: مراد از نصّ جليّ يا نصّ اسمي آن است كه بگوييم: پيامبر اكرم(ص) جانشين خود(حضرت علي) را مشخصاً با ذكر نام معرفي كرده است
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 25 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
بررسي قوانين كيفري ايران در امر پوشش مردم چكيده يكي از مبادي ورود دولتها در گذشته، نحوه پوشش افراد جامعه بود. اين دخالت گاه برخاسته از اقتدارگرايي دولت و گاه ناشي از تفكر ديني بوده است. در ايران حكومت پهلوي با دو مصوبه و يك فرمان، دخالت در نحوه پوشش مردم را بنيان گذاشت. اساسنامه لباس رسمي ماموران كشوري و قانون متحدالشكل نمودن البسه اتباع ايران كه هر دو در سال ۱۳۰۷ شمسي به تصويب رسيد، به ترتيب وضعيت پوشش ماموران رسمي دولت و اتباع ذكور ايران را مورد توجه قرار داد. همچنين فرمان كشف حجاب در سال ۱۳۱۴ سعي در زدودن حجاب زنان ايران و همراه نمودن آنان با ظواهر تمدن اروپايي داشت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، قانونگذار با سه مصوبه پوشش افراد جامعه را مورد توجه قرار داد. قانون تعزيرات سال ۱۳۶۲، قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و مجازات فروشندگان لباسهايي كه استفاده از آنها در ملا عام خلاف شرع است يا عفت عمومي را جريحهدار ميكند مصوب ۱۳۶۵، دو مصوبهاي است كه گفتمان كيفري در اين زمينه را برگزيد و متعاقباً تبصره ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامي مصوب ۱۳۷۵ با حذف مجازات حبس از ماده ۱۰۲ و تبديل آن به جريمه، به تخفيف صبغه كيفري بدحجابي روي آورد. در نقد و بررسي گفتمان كيفري قانونگذار ايران در ارتباط با پوشش مردم بايد گفت دخالت حكومت، و نظارت و كنترل در اين حوزه في نفسه پسنديده است؛ اما بايد با توجه به ارزش و كرامت والاي انسان صورت گيرد و به موازات آن، ارتقاي زمينههاي فرهنگي در جهت پذيرش قانون و انطباق آن با قواعد رفتاري مورد توجه قرار گيرد. اجراي قانون پس از تصويب آن، ضمن اعـتبار بخشيدن به مفاد آن، احترام عموم به بايدها و نبايدهاي مندرج در قانون را به دنبال خواهد داشت. واژگان كليدي لباس، كيفر، حكومت ايران، حجاب، قانون افزايش دخالت دولتها در امور خصوصي، شخصي و سليقهاي افراد، گاه ناشي از تمايل دولتها به نشان دادن اقتدار خود، و گاه برخاسته از تفكر و ايدئولوژي آنهاست؛ تا به اين طريق به ورود ايدئولوژي در عرصه عمل دست يابند. نحوه پوشش افراد جامعه يكي از حوزههاي ورود دولتهاست كه در قرون گذشته به آن توجه شده است. به عنوان مثال ميتوان به قانوني كه پارلمان انگليس در سال ۱۷۷۰م در خصوص پوشش زنان مقرر داشت، اشاره نمود كه مطابق آن هر زني در هر سن، مقام، شغل و مرتبه، چه باكره و دوشيزه و چه بيوه، هر گاه پس از تصويب اين قانون با عطر، رنگ و روغن و آبرنگ مو و دندان مصنوعي، كلاهگيس، حلقه دامن، كفش پاشنه بلند و وسايل ديگر رعاياي مرد اعليحضرت را بفريبد و به زناشويي وا دارد، مشمول كيفرهايي خواهد شد كه قانون براي جادوگري و جرايم همانند آن پيشبيني كرده است و زناشويي او در صورت محكوميت باطل و بياعتبار شناخته خواهد شد (ويل دورانت، ۱۳۶۹، ج ۹، ص ۸۴-۸۵). در ايران سابقه توجه حكومت به لباس و پوشش مردم به حكومت رضا شاه پهلوي بر ميگردد. دو مصوبه و يك فرمان كه در اين دوره صادر شد، به نحوه پوشش مردان و زنان اشاره داشت و به منظور اعطاي قدرت اجرايي به آن، ضمانت اجراي كيفري براي آن در نظر گرفته شد. بعد از انقلاب اسلامي نيز توجه مقنن به حجاب و پوشش افراد به ويژه زنان به گونهاي ديگر رنگ گرفت. ماده ۱۰۲ قانون تعزيرات مصوب ۱۳۶۲، قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و مجازات فروشندگان لباسهايي كه استفاده از آنها در ملا عام خلاف شرع است، مصوب ۲۸/۱۲/۶۵ و آيين نامه اجرايي آن مصوب ۲۰/۳/۶۸ همچنيـن بخشنامههايي كه در اين راستا صادر شد، همگي در جهت كنترل پوشش افراد در جامعه است. در اين نوشتار به نقد و بررسي مصوباتي كه قبل و بعد از انقلاب اسلامي ايران در اين باب تدوين و تصويب شده و مباني فكري كه موجب ورود حكومت در عرصه سليقههاي شخصي افراد شده است، ميپردازيم. پوشش، مبنا و اقسام آن پوشش از نظر لغوي به معناي پوشاندن چيزي است و اصولاً هر چيز كه روي چيز ديگر را بپوشاند، پوشاك ميباشد (عميد، ۱۳۶۲، ص ۳۴۴). لباس از ريشه «لبس» به معناي پوشاننده است (سياح، ۱۳۷۳، ج ۲، ص ۱۴۶۶). پوشش و لباس مردم در هر جامعهاي برخاسته از عرف قانون و دين است: ۱ـ پوشش عرفي؛ «عرف» قاعدهاي است كه به تدريج و خود به خود ميان همه مردم يا دستهاي از آنها به عنوان قاعدهاي الزامآور مرسوم شده است (كاتوزيان، ۱۳۵۳، ج ۱، ص ۲۲). و عادت عبارت است از آداب و رسوم اجتماعي كه در برقراري نظم اجتماعي موثر بوده، كاركردي چون قانون و چه بسا فراتر از آن دارد (همو، ۱۳۷۵، ص ۱۸۸). حتي ميتوان گفت قانون گاه بر گرفته از عرف است و مقنن بايد در تدوين و تصويب قانون، عرف را مد نظر قرار دهد؛ در غير اين صورت قانون در عمل موفق نخواهد بود. در تفاوت قانون و عرف بايد به ضمانت اجراي آن اشاره كرد. ضمانت اجراي عرف، افكار عامه است كه به طرق مختلف كه گاه به طرد فرد از جامعه محلي منجر ميشود، به پاسداري از عقايد، باورها و ارزشهاي خود ميپردازد. اما ضمانت اجراي قانون، قهرآميز بوده، نيازمند اقتدار حكومت است. عرف بر خلاف قانون و با توجه به مشاركت عامه در اجراي عرف، محدوده اجرايي وسيعتري دارد. زيرا جامعه كه نيرويي گسترده است، به پاسداري از ارزش ميپردازد. به بيان ديگر در جاي جاي جامعه، افراد نقش نگهبان را براي عرف ايفا مينمايند و به همين جهت قوانيني كه با عرف منطبق است، در اجرا موفقتر ميباشد؛ زيرا اولاًـ جامعه در قبال اجراي آن عكسالعمل منفي و مقاومت نشان نميدهد؛ ثانياًـ گزارشهاي مردمي به قدرت اجرايي قانون ميافزايد. پوشش عرفي پوششي است كه آداب و رسوم اجتماعي، استفاده از آن را در اذهان افراد جامعه معقول نموده، مهر پذيرش اجتماعي را بر آن وارد كرده است. ۲ـ پوشش شرعي؛ بر خاسته از احكام دين است. داشتن حجاب براي زنان در دين مبين اسلام به گونهاي كه غير از صورت و كفين جاي ديگري از بدن نمايان نباشد و يا حرمت پوشيدن لباس زربفت براي مردان از اين گونه است. گاه پوشش شرعي و عرفي بر يكديگر منطبق هستند؛ به عنوان مثال استفاده از چادر به عنوان پوشش شرعي در عرف نيز مورد پذيرش قرار گرفته است. ۳ـ پوشش قانوني؛ اين پوشش معمولاً در مورد كاركنان دولتي در سازمانهاي خاص، به ويژه نظاميان مورد استفاده قرار ميگيرد. مباني دخالت حكومت در نحوه پوشش مردم همچنان كه ذكر شد، مباني دخالت دولتها در چگونگي لباس پوشيدن مردم بر خاسته از دو تفكر ديني و اقتدارگراست. در واقع نحوه دخالت دولتها بر اساس اين دو نوع تفكر و ضمانت اجراهاي در نظر گرفته شده براي بايدها و نبايدهاي مقرر شده در امر پوشش مردم، توضيح دهنده سياست آن دولتهاست. بايد گفت سياست جنايي كه نسبت به ديگر علوم جنايي، علمي جديد است، در دوران تحول خود مفهوم و سيطرههاي متفاوتي به خود گرفته است. اصطلاح سياست جنايي كه عموماً به پروفسور آلماني، فويرباخ در سال ۱۸۰۳م نسبت داده ميشود (دلماس مارتي، ۱۳۸۱، ص ۲۳)، از ديدگاه وي به مجموعه شيوههاي سركوبگري گفته ميشود كه دولت از طريق آن و با توسل به آن، عليه جرم واكنش نشان ميدهد. همچنان كه ملاحظه ميشود، در اين تعريف آنچه مد نظر است، صرفاً جرم است كه بر اساس اصل قانوني بودن جرم بايد در قانون جزا مورد اشاره قرار گيرد و واكنش انتخابي عليه آن نيز مجازات و اقدام تاميني و تربيتي است كه بر اساس اصل قانوني بودن مجازاتها بايد در قانون مصرح گردد. اما امروزه مفهوم سياست جنايي از مفهوم مضيق خود كه به جرم و مجازات ميپردازد، فراتر رفته و مقولههايي را نيز در بر ميگيرد كه نميتوان صراحتاً در حوزه كيفر قرار داد و اين امر ناشي از ناتواني نظام كيفري در پاسخگويي به اين مقولههاست. ساز و كارهاي جديد پذيرفته شده در نظامهاي جنايي جهان از جمله ميانجيگري[۳]، سركوبي اداري[۴] و خسارتزدايي دولتي[۵] برخاسته از ورود موضوعات در حكم مقولههاي كيفري و ناتواني واكنشهاي صرفاً كيفري در پاسخگويي به اين مقولههاست. بنابراين سياست جنايي امروزه ضمن اينكه دخالت حكومت را در حوزههاي مختلف به طور متعادل ميپذيرد، به تقليل و حذف ضمانت اجراهاي صرفاً دولتي و استفاده از مدلهاي ترميمي در پيكره نظام جزايي اعتقاد دارد. تفكر اقتدارگرا و تفكر ديني كه پشتوانه نحوه و ميزان دخالت دولتها در حوزههاي مرتبط با سليقههاي افراد است، نيز بر اساس سياست جنايي كه به آن معتقد است، ضمانت اجراهاي مقبول خود را تعيين، اعلام و اجرا ميكند. ۱ـ تفكر اقتدار؛ ورود حكومتها به حوزه خصوصي افراد تحت اقتدار، گاه برخاسته از تفكر اقتدارگراست. اصولاً حاكميت به معناي تفوق و برتري است و نيروي حاكم بايد برتر از مابقي نيروها در جامعه باشد. صدور اوامر و نواهي نمودار اين قدرت است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..DOC) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 31 صفحه
قسمتی از متن word (..DOC) :
2 آیت الله طالقانی شرح زندگي سيد محمود طالقاني به سال1289 ه. ش. در روستاي گلگرد طالقان از توابع استان تهران، ديده به جهان گشود و نزد پدري همچون آيتالله سيد ابوالحسن طالقاني که از علماي برجسته تهران به شمار ميرفت ، پرورش يافت. پدري که حضرت امام خميني در باره مقام و منزلت او چنين ميگويد: «رحمتخداوند بر پدر بزرگوار او که در راس پرهيزکاران بود.» در باره زهد و پرهيزکاري آسيد ابوالحسن طالقاني، آيتالله سيدحسين بدلا که با وي حشر و نشر داشته چنين ميگويد: «عليرغم اين که محل رجوع عام و خاص مردم بود ولي به هيچ وجه من الوجوه از وجوهات شرعيه و سهم مبارک امام عليه السلام استفاده نميکرد و زندگي روزمره خويش را به وسيله تعمير ساعت تامين ميکرد». سيد محمود طالقاني در 10 سالگي به مکتب خانه روستاي گلگرد ميرود و پس از طي اين دوره روانه مدرسه ملارضا در ميدان امين السلطان تهران ميشود و شروع به تعلم دروس حوزوي مينمايد. پس از اندکي وارد مدرسه رضويه قم ميشود و در نهايت در مدرسه فيضيه سکني ميگزيند. دروس سطح حوزه علميه را نزد آياتي چون نجفي مرعشي، اديب تهراني و حجتبه پايان ميبرد. بنا به گفته سيدتقي طالقاني، سيد محمود داراي هوشي فوقالعاده بود و در مدت اندکي دروس سطح را به پايان رساند. وي ميگويد: «با آنکه سيد محمود خيلي جوان بود، سطح را تمام کرد و وارد حلقه درس آيتالله حاج شيخ عبدالکريم حائري يزدي مؤسس حوزه علميه قم گرديد. طالقاني در کنار دروس فقه و اصول حوزه (که درس معمول و رايج در حوزههاست و هر طلبهاي الزاما آن را بايد بخواند)، فلسفه و حکمت را نزد آياتي همچون تقي اشراقي و ميرزا خليل کمرهاي طي کرد. سيد محمود در سال 1310 ه.ش. پدر خويش را در سن 72 سالگي از دست ميدهد و پس از فوت پدر به وي پيشنهاد ميشود که در تهران امام جماعت مسجدي شود و به وعظ و خطابه مردم مشغول گردد. ولي از آنجا که سيد محمود به درس و بحث علاقه داشت، حوزه را به امام جماعتي و مريد و مرادي ترجيح داد و براي تکميل تحصيلات خود عازم نجف اشرف گرديد. در آنجا از محضر آيتالله سيد ابوالحسن اصفهاني، شيخ محمدحسين غروي و آقاضياء عراقي بهرهمند گرديد و از دست مرجع بزرگ جهان تشيع آيتالله ابوالحسن اصفهاني موفق به اخذ درجه اجتهاد گرديد. در قم نيز آيتالله عبدالکريم حائري يزدي به وي اجازه استنباط و اجتهاد احکام الهي ميدهد و از آقايان نجفي مرعشي و شيخ عباس قمي اجازه نقل حديث و روايت دريافت ميکند. در آستانه جنگ دوم جهاني (1317 - 1318) وارد تهران ميشود و پس از تشکيل خانواده، فعاليتهاي علمي و فرهنگي خويش را در آنجا آغاز ميکند. خود طالقاني در اين زمينه چنين ميگويد: «پس از دوره تحصيلي که بيشتر در حوزه قم بود و مدتي هم در نجف و دريافت اجازه اجتهاد از مراجع قم و نجف به اصرار دوستان و آشنايان به تهران برگشتم (سال 18 -17) چون احساس کردم که جوانان ما از جهت عقايد و ايمان در معرض خطر قرار گرفتهاند و به پيروي از روش مرحوم پدرم جلساتي براي عدهاي از جوانان و دانشجويان در باره بحث در اصول و تفسير قرآن تشکيل دادم و در دنباله اين جلسات بعد از شهريور 1320 انجمنها و کانونهاي اسلامي تشکيل شد، مانند کانون اسلام، انجمن تبليغات اسلامي، اتحاديه مسلمين، که هر کدام داراي نشريات منظم و فراخور افکار و وضع روز بود. من با همه آنها براي پيشرفت تعاليم اصول اسلامي همکاري ميکردم، قسمتي از تفسير قرآن و نهجالبلاغه را در مجله آئين اسلام مينوشتم. اين انجمنها هر يک به سهم خود با فقر شرايط مادي و مانوس نبودن مردم با چنين اجتماعات و تبليغات، آثار خوبي از خود نشان داد .... مشکل بزرگتري که دين و ملت پس از شهريور 20 با آن مواجه شد، گسترش سريع اصول مارکس و تشکيل حزب توده بود. هميشه هيات حاکمه ايران دچار اين اشتباه [بوده] است که هر عقيده و فکري را که با مصلحت و وضع خود مضر تشخيص دادهاند، خواستهاند با فشار و زور و زندان و کشتن، از بين برده و يا محدود سازند با آنکه فکر و عقيده را هيچ وقت نميتوان با اين طريق از بين برد و به فرض آنکه زير پرده رفت، هر وقت فرصتي بدست آيد با وضع ديگري آشکار ميشود». 3 طالقاني پس از اقامت در تهران با آيتالله کمرهاي حشر و نشر پيدا ميکند و اين دو، در راه نشر معارف اسلامي و جلوگيري از خطر سستي عقايد جوانان و گرايش آنان به اصول و انديشههاي مارکسيم همکاري لازم را با يکديگر به عمل ميآورند و علاوه بر اين نوع فعاليتها، از فعاليت علمي هيچ گاه غافل نميشد. آقاي کمرهاي از آن دوران که با آقاي طالقاني مانوس بوده است، چنين ميگويد: «ما با هم جلساتي داشتيم و در اين جلسات نهجالبلاغه را با آقاي طالقاني مجاهد، در مورد نقشه پياده کردن دولت اميرالمؤمنين مورد مطالعه قرار داديم. بخصوص خطبه بيعتبا اميرالمؤمنين را که خطبهاي است انقلابي. درصدد برآمديم دو نفري نهجالبلاغه را تجزيه کنيم و کتب و کلمات را که مشتملات نهجالبلاغه است، هر خطبهاي را به ضميمه قطعات مناسب آن در يکجا جمعآوري کنيم. نهجالبلاغه بيست و دو کتاب شد، مقدماتي بر آن نوشتيم و در معيت آقاي طالقاني در ماه رمضان پس از نماز در مسجد شاهآباد و در مسجد مرحوم حاج سيدمصطفي حجازي من ديکته ميکردم و صفحه را تصفح ميکردم و قطعات متناسب را تعيين ميکردم و آقاي طالقاني يادداشت ميکردند. الان دفترچه تجزيه نهجالبلاغه به خط آقاي طالقاني در کتابخانه من موجود است». طالقاني فعاليت علمي، فرهنگي و حتي سياسي خود را با اين پيش فرض آغاز کرد که اگر روحانيان و مجتهدان مصلح به جوانان مبارز و حرکتبخش طرح و نقشه مهندسي اجتماعي اسلام را ارائه ندهند، به طور طبيعي جوانان سرشار از انرژي و فعاليتبه سمت امثال مارکس، لنين و استالين جذب خواهند شد و از آنان پاسخ سؤال خود را خواهند خواست. طالقاني نسبتبه جوانان، ديدي عاشقانه و مشفقانه داشت و اگر با جوانان، از هر مکتب و ايدئولوژياي که بودند، با مهرباني و نرم خويي رفتار ميکرد به اين دليل بود که اعتقاد داشت جوان پاک است و زمينه رشد و تعالي و تکامل او بسيار است. بدين سان طالقاني از شهريور 20 به بعد فعاليتخويش را بيشتر در جبهه فرهنگي جهت ارائه انديشه و معارف ناب اسلامي قرار داد. به خاطر همين فعاليتهاي فرهنگي و اسلامي که از سالهاي17 - 1318 آغاز کرده بود و عمامه به سر بود، رژيم رضاخان وي را دستگير و به مدت 50 روز زنداني ميکند که در نهايتبا ضمانت آزاد ميگردد. پس از پايان جنگ دوم جهاني (1317 - 1322) و به دنبال شورش کمونيستها و تجزيهطلبان در آذربايجان به رهبري پيشهوري، طالقاني از سوي علما و مجامع ديني و مذهبي به آن منطقه اعزام ميشود و پس از بررسي مسائل و توقف ده روز در آنجا، در باره اوضاع و احوال آن منطقه چنين ميگويد: «تجزيه نشدن آذربايجان از ايران چندين علت داشت. ولي از جنبه داخلي ميدانيد که مؤثرترين ضربه به تجزيهطلبان، بنا به اعتراف رئيس دولت وقت (قوام السلطنه)، فوت مرحوم آيتالله ابوالحسن اصفهاني مرجع شيعيان بود. عزاداري ايشان چنان آذربايجان را تکان داد که تجزيهطلبان با هر قدرت تا مدتها نتوانستند از بروز نتايج اين احساسات جلوگيري کنند و مردم مسلمان آن سرزمين عملا به آنان فهماندند که عميقتر و پايدارتر از اين قدرتهاي موقت قدرت ايمان است که بالاخره دست متجاوز را کوتاه ميکند. لذا پس از برگشتبه تهران از مشاهدات و مطالعات خود بيش از پيش متوجه شدم که انحرافهاي فکري عدهاي از مردم و جوانان و عواقت آن خطر بزرگي براي تماميت و استقلال کشور دارد که ممکن استبه نابودي و تجزيه آن بکشد و تکليف شرعي خود دانستم که اهتمام بيشتري در تشکيل جلسات مرتب و مفصل و منظم که مدتها در راه آن ميکوشيدم براي سخنراني، بحث و انتقاد بر محور اصول برهاني خداپرستي و رد و انتقاد بر اصول ماترياليستي و کمونيستي بنمايم. در نتيجه سپاهي از دانشجويان براي بحث و فهم اصول اسلامي و مقايسه آن با اصول مادي تشکيل دادم که در دانشگاه و خارج از دانشگاه آثار آن آشکار و هويدا گرديد و بر محور همين فکر و نظر، انجمن اسلامي دانشجويان که در سال 1322 تشکيل شده بود و پس از آن (انجمن اسلامي) معلمين و اطباء تشکيل گرديد.» 3 طالقاني تشکيل انجمنهاي اسلامي پزشکان، معلمان و دانشجويان دانشگاهها را در دهه 20 که بحرانيترين دهه براي رژيم و مخالفان آن بود، با اهداف ذيل تبيين و تحليل ميکند: الف) وظيفه کلي و ديني اين بود که جوانان با بحث آزاد، اصول دين را دريابند. زيرا از نظر علماي اسلام اصول دين را بايد با تحقيق و برهان و بحث آزاد دريافت. ب) وظيفه خاص ديگري که پيش آمده بود، مبارزهاي منطقي با اصول ماترياليسم بود که اذهان جوانان و تحصيلکردههاي ما را ميرفت فرا گيرد. طالقاني با توجه به اين مقدمات و با آن ديد اسلامي و جهاني خود، احساس تکليف سنگين ميکند که اصول اعتقادي، اجتماعي و اقتصادي اسلام را براي مسلمانان داخل و خارج کشور احيا کند. اين وظيفه را نخست نسبتبه کشور خود احساس ميکند که سابقه تاريخي و درخشاني در علم و تحقيق، بخصوص علوم اسلامي دارد. از اين رو، طالقاني علاوه بر فعاليتسياسي بيشتر به مسائل فرهنگي و آموزشي توجه داشت و بدين خاطر مسجد هدايت را از دهه 20 محل وعظ و خطابه خود قرار داد. او مسجد هدايت را نمونهاي از مساجد صدر اسلام در مکه و مدينه کرد که در آن مجاهدين و مبارزين گرد هم ميآمدند و به شور و مشورت ميپرداختند. يکي از نمازگزاران قديمي مسجد هدايت در اين باره چنين ميگويد: «از زماني که مسجد هدايتبه شکل کنوني آن ساخته شد، رفته رفته دانشگاهيان و جوانان تمايل زيادي به آمدن به آنجا از خود نشان دادند. مطالبي که در آنجا به وسيله آيتالله طالقاني بيان ميشد براي همگان تازگي داشت و ما هيچ کدام مطالب را آنگونه از زبان هيچکس تا آن روز نشنيده بوديم. جذبه و بحث و گيرايي و ملموس بودن صحبتها، جوانان را بيشتر جذب ميکرد. شبهاي جمعه از هفتاد و هشتاد کيلومتري تهران ميآمدند براي شنيدن صحبتهاي آقا.» طالقاني در مسئله نهضت ملي نفت که دو گروه مليون و مذهبيون فعاليت داشتند که در نهايت اين دو گروه به وادي اختلاف کشانده شدند، سعي در متحد کردن آنها داشت و همواره در تلاش بود که جلو تفرقه نيروهاي مبارز عليه رژيم را بگيرد. در اين باره خود ايشان ميگويد: «عوامل استبداد داخلي و جاسوسان اطراف اين قدرتها شروع به تفحص کردند و نقطه ضعفها را يافتند. به فدائيان اسلام گفتند شما بوديد که اين نهضتها را پيش برديد، فدائيان گفتند ما حکومت تامه اسلامي ميخواهيم، به آنها ميگفتند دکتر مصدق بي دين است، يا به دين توجهي ندارد و خواستههاي شما را نميخواهد انجام دهد، آنها به دکتر مصدق ميگفتند فدائيان اسلام جواناني پر شور و تروريست هستند، بايد از آنها بپرهيزيد و من که خود در اين ميان ميخواستم بين اين دو تفاهم ايجاد کنم، ديدم نميشود، امروز صحبت ميکردم، اما فردا ميديدم که دو باره چهرهها عوض شده ; باز خصومت و توطئه.» 5 طالقاني بعد از کودتاي 28 مرداد روش جديدي در مبارزه بر ضد رژيم در پيش گرفت و به کار جمعآوري نيروهاي قديمي اعم از ملي و اسلامي و تشکيل هستههاي جديد مبارزات اسلامي پرداخت و موفق به تشکيل نهضت مقاومت ملي گرديد که تا سال1339 فعال بود. در اين دوره عناصر ارزندهاي از اين نهضتبازداشتشدند و از جمله طالقاني به زندان رفت که يک سال به طول انجاميد. طالقاني در اين دوره علاوه بر فعاليتسياسي و مذهبي در راستاي نشر فرهنگ اسلامي، در مسير پژوهشهاي سياسياش کتاب «تنبيه الامه و تنزيه المله» آيتالله نائيني را با مقدمه و پاورقي و توضيحات خود به چاپ ميرساند. سپس دستبه تاليف کتاب «اسلام و مالکيت» ميزند که در طي يک سال بنا به گفته خود طالقاني دو بار تجديد چاپ ميشود. طالقاني براي ايجاد جامعهاي به دور از جنگ و خونريزي و داراي امنيت و عدالت در گستره جهان اسلام و در نهايت جهان بشريت، به همفکري و مشورت علما و انديشمندان اسلامي ميپرداخت. وي در اين راستا در طول دهه 1330 به همراه عدهاي از علما در کنگره شعوب المسلمين کراچي شرکت کرد و در کنگره بينالمللي قدس که همه ساله از نيمه دوم دهه 30 در بيتالمقدس تشکيل ميشد، حضور داشت و در سال 1338 به نمايندگي از آيتالله بروجردي براي شرکت در کنگره اسلامي دارالتقريب در قاهره به کشور مصر رفت و پيام آقاي بروجردي را به شيخ شلتوت رئيس الازهر رساند. در سال1339 به دنبال شروع انتخابات دوره بيستم مجلس شوراي ملي، فعاليتهاي طالقاني به اوج خود ميرسد و مسجد هدايتبه ستاد مبارزاتي عليه استبداد و خفقان تبديل ميشود. به دنبال اوجگيري اين مبارزات، جلسات مسجد هدايتبه وسيله عوامل رژيم سرکوب و تعطيل ميشود، اما اين جلسات در منزل اشخاص مختلف تشکيل ميشود. طالقاني به همراه شهيد مطهري در اين جلسات به تحليل مسائل اجتماعي و افشاي رژيم ميپردازند. طالقاني در سال 1340 در تشکيل نهضت آزادي مشارکت نموده و در همان سال به زندان ميافتد. وي در باره انگيزهها و اهداف پيوستن خود به اعضاي مؤسس نهضت آزادي چنين ميگويد: «ايمان و خلوص نيت و استقلال فکري و اصالتخانوادگي که مؤسسين آن داشتند، با اخصي از علما و روحانيون که در اين مورد صاحبنظرند و تشخيص تکليف ديني و استعانت و استخاره از قرآن کريم عضويت آن را در هيات مؤسس اوليه پذيرفتم، با توجه به گرفتاريهاي ديگر و انجام وظايف روحانيت قبول اين مسؤوليتبرايم دشوار بود ... تنها مسؤوليتي که در اين جمعيتبه عهده گرفتهام، همان راهنمائي به اصول و احکام عاليه اسلام است که جزء مرامنامه باشد و پاسخ به پرسشها و روشن کردن افراد و جوانان و جوابگويي مسائل مطروحه در اين حدود» دولت ايران در سال 1341 لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي رامطرح ميکند که مورد مخالفت علما و مراجع تقليد ايران قرار ميگيرد و هر کدام از آنها با تلگرافهاي جداگانهاي به شاه خواستار عدم تصويب اين لايحه در مجلس شوراي ملي ميشوند. طالقاني نيز در زمره علماي مخالف بوده است. در نهايت رژيم مجبور به عقبنشيني ميشود و رسما اعلام ميکند که از تصويب اين لايحه صرفنظر کرده است. اما در بهمن 1341 رژيم ترفند ديگري به کار ميگيرد و آن، اصول و لوايح شش گانهاي بود که از سوي شاه به مردم عرضه ميشود تا آنان در باره لوايح به صورت رفراندوم اظهار نظر کنند. روحانيون، علما و مراجع اين بار نيز مخالفت ميکنند و طالقاني نيز که به اتفاق ديگر روحانيون و سران نهضت آزادي با اين مسئله مخالفت نموده بود راهي زندان قزل قلعه ميشود. وي در اين باره ميگويد: «روز سوم بهمن ماه 1341 مامورين سازمان امنيتبدون اجازه و تشريفات قانوني وارد خانه من شدند و مرا، با حال کسالت و بيماري به زندان قزل قلعه بردند. به چه گناهي و به چه جرمي؟! و به استناد به کدام يک از موارد قوانين اساسي و حقوق بشري، هنوز نميدانم ... مقارن با زنداني کردن من عده زيادي از علما از پيرمرد نود ساله تا جوانها از سران جبهه ملي و نهضت آزادي ايران تا کاسب و کارگر و بازاري و دانشجو را در تهران و شهرستانها به زندان کشيدند. به چه بهانه؟! به اين بهانه که روز ششم بهمن قرار استشش ماده مصوبه در معرض تصويب و رفراندوم گذارده شود تا آزادانه؟! مردم! راي موافق و مخالف! خود را ابراز دارند. ما هم صاحب راي بوديم و نه خود و هيچ مرجع صلاحيتدار و نه ملت ما را از مهجورين در اظهار نظر نشناخته، چرا بايد زنداني شويم و از دادن راي و اظهارنظر محروم باشيم ... با آنکه علما طبق نص صريح اصل دوم متمم قانون اساسي نسبتبه هر طرحي از جنبه اسلامي حق نظر و قبول يا رد آن را دارند ... پس از آنکه به زندانم کشيدند به حسب معمول و براي پرونده سازي و صورت قانوني درست کردن، اشخاصي که آماده براي بازجوئي و ساختن پرونده هستند و براي همين کار پرورش يافتهاند، در تاريخ9/11/1341 مشغول بازجوئي شدند، محور سؤالات در باره شش ماده بود.»