لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..DOC) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 35 صفحه
قسمتی از متن word (..DOC) :
موضوع تحقيق : اقتصاد ايران و چين شاخص هاي اقتصاد كلان ايران: در اين قسمت به عمده ترين شاخص هاي اقتصاد كلان كه مي تواند وضعيت اقتصادي كشور را مشخص نمايد اشاره مي گردد : 1-نرخ تورم در ايران نرخ تورم در 4 سال اخير منتهي به سال 1383 به ترتيب برابر با 4/11 ، 8/15 ، 6/15 و 2/15 درصد بوده است كه از ميانگين هندسي برابر با 4/14 درصد برخوردار مي باشد . اين در حالي است كه نرخ تورم جهاني و نرخ تورم در كشورهاي درحال توسعه در سال 2002 به ترتيب برابر با 4/3 و 8/5 درصد بوده است . انجام اصلاحات اقتصادي در شرايطي كه نرخ تورم پائين است امكان موفقيت بيشتري دارد ، بنابراين كاهش تورم بايد يك اولويت دائمي باشد . در شرايطي كه نرخ تورم بالاست ، به تبع آن نرخهاي سود تسهيلات بانكي بالا خواهد بود و توجيهاتي را براي كاهش ارزش پول ملي خواهند داشت كه تاثيرات نامناسب اقتصادي را در پي خواهد داشت . مهمترين عامل تورم در كشور ، رشد بالاي نقدينگي است كه بر اساس تحقيقات انجام گرفته در حدود 70 الي 80% تورم را ناشي از رشد بالاي نقدينگي برآورد نموده اند . در طول 4 سال منتهي به سال 1383 ، متوســط رشد نقدينگي در حدود 29 درصد بوده است كه بسيار بالاســـت و با هيــچ توجيه اقتصادي قابل دفاع نمي باشد . رشدبالاي نقدينگي دركشور بيشتر ، ازعدم انضباط مالي دولت . رشد بي رويه بودجه هاي سالانه و كاهش ارزش پول ملي حاصل شده است . ما در حال حاضر در دنياي با تورم پائين زندگي مي كنيم كه كاهش تورم را دراين شرايط آسانتر مي سازد . همچنين بدليل امكان تعامل مناسب تر با دنيا و همخواني بيشتر با آن ، هدف كاهش تورم الزامي تر مي گردد . علاوه بر مسئله عنوان شده ، عدم هدايت مناسب نقدينگي موجود به فعاليت هاي مولد ، عدم برقراري ماليات مناسب بر بخشهاي مختلف اقتصاد ، بويژه بخش هاي غير مولد ، رشد قيمت بسياري از كالاها و خدمات دولتي حتي بيش از نرخ تورم در شش سال گذشته ( به استثناء سال 1384 ) و كاهش ارزش پول ملي در ايجاد نرخ تورم دو رقمي موثر بوده است . تورم پائين ، امكان تصميم گيري اقتصادي را براي تمام شهروندان آسان تر مي نمايد و تخصيص منابع را كارآ تر مي سازد و اثرات مثبت بر توزيع درآمد دارد . 2- درآمد ناخالص ملي سرانه و رشد توليد ناخالص داخلي براساس اطلاعات مندرج درنماگرهاي توسعه جهاني ازانتشارات بانك جهاني، درآمدناخالص ملي سرانه ما در سال 2003 ، برابر با 2010 دلار بوده است و اين در حالي است كه متوسط دنيا در مورد اين شاخص در سال 2003 ، 5510 دلار ، متوسط كشورهاي خاورميانه و شمال آفريقا ، 2390 دلار و متوسط كشورهاي با درآمد متوسط در اين سال ، 1930 دلار بوده است . همانطور كه ملاحظه مي گردد ، فاصله ما با متوسط دنيا زياد است و كمتر از متوسط كشورهاي " خاورميانه و شمال آفريقا " درآمد ناخالص ملي سرانه داشته ايم . اين بدين مفهوم است كه راه سخت و پر تلاشي را براي رسيدن به اهداف سند چشم انداز 20 ساله و رسيدن به جايگاه اول اقتصادي ، علمي و فن آوري در سطح منطقه آسياي جنوب غربي در پيش داريم . وضعيت توليد ناخالص ملي سرانه با معيار برابري قدرت خريد ( ppp ) كمي بهتر از وضعيت گفته شده است . توليد ناخالص ملي سرانه با معيار برابري قدرت خريد ، براي سال 2003 و 2004 براي كشور به ترتيب برابر با 8280 و 8670 دلار بوده است . با اين معيار از نقطه نظر توليد ناخالص ملي سرانه در حول و حوش متوسط جهاني قرار داشته ايم زيرا سهم ما از جمعيت جهان در سال 2003 ، 1/1 درصد ، سهم ما از توليد ناخالص داخلي جهاني برابر با 37/0 درصد و سهم ما از توليد ناخالص داخلي جهاني با معيار برابري قدرت خريد ، برابر با 14/1 درصد بوده است ( آمار EIU ، MAY سال 2005 ) . رشد توليد ناخالص داخلي نيز در 4 سال منتهي به سال 1383 به ترتيب برابر با 3/3 ، 5/7 ، 7/6 و 6/4 درصد بوده است كه از ميانگين هندسي در حدود 3/5 درصد در طول 4 سال برخوردار بوده است . اين در حالي است كه رشد توليد ناخالص داخلي جهاني در سال 2003 ، 8/2 درصد ، رشد توليد ناخالص داخلي كشورهاي با درآمد متوسط ، 9/4 درصد ، رشد توليد ناخالص داخلي كشورهاي خاورميانه وشمال افريقا ، 7/5 درصد ، رشد كشورهاي با درآمد پائين 9/6 درصد و رشد كشورهاي با درآمدهاي بالا 2/2 درصد بوده است ( آمارهاي بانك جهاني ) . همانطور كه ملاحظه مي گردد ، كشورهاي با درآمد متوسط و كشورهاي با درآمد پائين از رشد توليد ناخالص داخلي بيشتري نسبت به كشورهاي با درآمد بالا برخوردارند و اين به دليل وجود ظرفيتهاي خالي بيشتر در اين كشورها و امكان رشد بيشتر در اين كشورهاست . از آنجائي كه هدف ما در افق 20 ساله ، قدرت اول در سطح منطقه مي باشد ، بايد دائمآ وضعيت خود را نسبت به جهان و كشورهاي منطقه مورد سنجش قرار دهيم . همانطور كه ملاحظه مي گردد رشد توليد ناخالص داخلي ، طي زمان از نوسانات زيادي برخوردار بوده است و يكي از مهمترين متغيرهاي تاثير گذار بر آن ، قيمت نفت و درآمدهاي نفتي بوده است كه امكان رشد با ثبات اقتصادي را ســلب نموده است . رقم برآوردي رشد توليد ناخالص داخلي براي سال 1383 ( 6/4 درصد ) ، با توجه به درآمدهاي بالاي نفتي كشور در اين سال ، پائين مي باشد كه تا حدودي مي تواند ناشي از كاهش سرمايه گذاري در مسكن ، وضعيت نامناسب بورس اوراق بهادار و كندي تصميــم گيري براي انجام فعاليت هاي اقتصادي قبل از انتخابات نهم رياست جمهوري باشد . افزايش بهره وري و ظرفيت سازي دو سياست توسعه اي است كه مي تواند رشد اقتصادي را افزايش داده و ما را به هدف اصلي رشد اقتصادي بالا و با ثبات رهنمون سازد . 3- نرخ بيكاري بر اساس آمار مركز آمار ايران ، نرخ بيكاري در سالهاي 1381 ، 1382 و در سه ماهه سوم سال 1383 به ترتيب برابر با 8/12 ، 4/11 ، 3/10 درصد گزارش شده است . همچنين نرخ بيكاري در مناطق شهري كشور بر اساس آمار بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران در سالهاي 1382 و 1383 ، يكسان و برابر با 9/11 درصد بوده است . به رغم كاهش نرخ بيكاري در سال 1382 نسبت به سال 1381 ، جمعيت بيكار كشور بالغ بر 5/2 ميليون نفر است كه لازم است در سال هاي آينده اقدامات لازم براي كاهش آن به عمل آيد ( گزارش اقتصادي سال 1382 و نظارت بر عملكرد سال چهارم برنامه سوم توسعه ) . براساس گزارش شوراي عالي اشتغال ، در 4 سال اول برنامه سوم ، بيش از 600000 شغل كمتر از هدف برنامه ايجاد شده است كه به معني تحقق در حدود 79 درصد اهداف برنامه است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 16 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1 توسعه روستايي و كارآفريني روستايي در چين انديشگاه شريف (كليه حقوق مادي و معنوي اين سند, كه بخشي از يك گزارش مفصل ميباشد, متعلق به سازمان همياري اشتغال فارغالتحصيلان ميباشد) مقدمه چين كشوري پهناور با وسعت 4/9 ميليون كيلومتر مربع و جمعيتي بالغ بر يك ميليارد نفر است. 80 درصد جمعيت چين را روستانشينان تشكيل ميدهند كه عمدتاً به شغل كشاورزي مشغولند. چين بايد حدود 20 درصد جمعيت جهان را تغذيه كند، و اين در حالي است كه تنها 7 درصد اراضي قابل كشت دنيا را در اختيار دارد ]1[. اقتصاد چين تا حد زيادي متكي بر اقتصاد روستايي و در نتيجه بخش كشاورزي است. انقلاب كشاورزي چين در طي 30 سال سيطره خود بر كشور، صدمات جبرانناپذيري را بر اقتصاد چين وارد كرد و سياستهاي نادرست دولتمردان در آن دوران ركود شديد اقتصادي و فقر روستاييان را به همراه آورد. امروز پس از گذشت دو دهه از اجراي اصلاحات سياسي سالهاي 1978 و 1979 كه به انقلاب دوم موسوم است، پيشرفتهاي قابل توجهي در توسعه كشاورزي و نيز دستاوردهاي مهمي در صنايع روستايي اين كشور بهدست آمده است. فقر به ميزان چشمگيري كاهش يافته و منابع طبيعي و زيستمحيطي كشور حفظ و احيا شدهاند. از سال 1978 تا كنون كل توليد ناخالص داخلي كشور سالانه با نرخ ميانگين 10 درصد، توليد ناخالص داخلي در بخش كشاورزي 2/5 درصد، و صنايع روستايي 31 درصد افزايش داشته است. تعداد افرادي كه در فقر كامل به 3 سر ميبرند، به 31 ميليون نفر يعني 6 درصد جمعيت روستايي كاهش يافته است] 2[. توسعه اقتصادي چين در اين سالها روندي آرام و سنجيده داشته است. در اين مدت بهتدريج از تصدي دولت بر كشاورزي كاسته شده و با اجراي سياستهاي توسعه روستايي، درآمد روستاييان افزايش يافته است. با وجود همه اين پيشرفتها چين هنوز تا توسعه اقتصادي پايدار و مؤثر راه درازي در پيش دارد. هنوز هم بخش روستايي و كشاورزي چين با معضلات عمدهاي روبروست و هنوز هم ردپايي از دخالتهاي نادرست دولت در روستاها به چشم ميخورد. از سوي ديگر پيوستن چين به سازمان تجارت جهاني در سال 2001 افقهاي جديدي را به روي اين كشور گشوده و همراه با آن چالشهاي جديدي را نيز پيش روي كشور قرار داده است. چين براي رقابت در بازارهاي جهاني بايد هر چه بيشتر بر سياست درهاي باز اقتصادي تأكيد كند و جهتگيريهاي جديدي را انتخاب نمايد. بهنظر ميرسد با اتخاذ سياستهاي درست روند توسعه اقتصادي چين در سالهاي آينده آهنگ تندتري پيدا كند. چهره چين پس از انقلاب كشاورزي سياستهاي دولت چين پس از انقلاب كشاورزي، تأثيري شگرف بر اقتصاد ملي اين كشور بر جاي گذاشت و كشاورزي نيز بهعنوان زيربناي اقتصادي چين از اين تأثيرات در امان نماند. اصلاحات ارضي كشور در دهه 1950 كه بدون توجه به اوضاع اقتصادي و فرهنگي چين انجام شد، ركورد شديدي در بخش كشاورزي پديد آورد. در طي اين دوران نزديك به 47 ميليون هكتار زمين كشاورزي از دست مالكان خارج شده و در اختيار كشاورزان بدون زمين قرار گرفت. پس از تقسيم زمين 3 هاي كشاورزي، چين به تقليد از شوروي و كشورهاي اروپاي شرقي براي اداره امور كشاورزي اقدام به راهاندازي تعاونيها نمود و كشاورزان را وادار به عضويت در اين تعاونيها كرد. ابتدا زمينهاي تقسيمشده تحت اختيار تعاونيهاي بزرگ قرار گرفت كه در اثر اين سياست نادرست بيش از 30 ميليون كشاورز در اثر فقر و گرسنگي جان باختند ]2[. از آن پس تعاونيهاي بزرگ به تعاونيهاي كوچكتر تقسيم شد. تا سال 1955 نزديك به 17 ميليون خانوار كشاورز به عضويت تعاونيها درآمدند. بدين ترتيب فعاليتهاي كشاورزي از مديريت جمعي برخوردار شد و تصدي دولت بر بخش كشاورزي روزبهروز عميقتر و گستردهتر گرديد. تعاونيها در آن دوران نقشهاي زيادي را بر عهده داشتند. تعيين روشهاي توليد, نوع محصول، نحوه فروش و قيمت محصولات همه و همه توسط تعاونيها و زير نظر دولت انجام ميشد. حاصل اين سياستها ايجاد تنگناهاي شديد براي كشاورزان و كاهش چشمگير توليدات كشاورزي بود. بهطوري كه سهم بخش كشاورزي در توليد ملي از 90 درصد به 6/25 درصد كاهش يافت ]1[. ساير سياستهاي دولت نيز در اين دوران تأثيرات گستردهاي بر بخش كشاورزي داشت. بخشي از اين سياستها عبارت بودند از ]3[ : · تأكيد بيش از حد بر خودكفايي و قطع ارتباطات بينالمللي · تصدي بيش از حد دولت بر امور اقتصادي · عدم كنترل جمعيت · انتقال شتابزده اموال و املاك به دولت · تأكيد بيش از حد بر صنايع سنگين، به قيمت توجه كمتر به صنايع سبك و فعاليتهاي كشاورزي 5 · عدم توجه به اهميت انتقال فناوري اين سياستها كه بدون توجه به قوانين اقتصادي و نيازهاي جامعه اتخاذ شده بود، زيانهاي عمدهاي بر اقتصاد ملي و بخش كشاورزي چين وارد كرد. تصدي دولت، انگيزه و ابتكار عمل كشاورزان و در نتيجه درآمد آنها را كاهش داد. واردات مواد غذايي در اين دوران روزبهروز افزايش مييافت و مردم بهويژه كشاورزان كه اكثريت جامعه را تشكيل ميدادند، از سطح زندگي مناسبي برخوردار نبودند. استراتژي توسعه روستايي چين سالهاي 1978 و 1979 را ميتوان نقطه عطفي در تاريخ چين بهحساب آورد. در اين سالها پس از گذشت 30 سال از انقلاب كشاورزي، مقامات كشور متوجه سياستهاي اشتباه خود در توسعه سياسي و اقتصادي چين شدند و اقدامات اصلاحي جديدي را جهت رفع مشكلات و چالشها به اجرا درآورند. اصلاحات سياسي چين در اين سالها، تحولات عمدهاي در اقتصاد ملي چين پديد آورد و مهمترين بخشي كه تحت تأثير اين تحولات قرار گرفت، بخش كشاورزي بود. در آن زمان دولت چين سياستهاي خود را دگرگون كرد. بهجاي تأكيد بر صنايع سنگين، بر صنايع سبك و فعاليتهاي كشاورزي تمركز كرد؛ برنامههايي را جهت كنترل جمعيت به مرحله اجرا گذاشت؛ و از ميزان دخالتهاي خود در امور كشاورزي كاست. اين سياستها تأثير مثبتي در بخش كشاورزي داشت. طرحها و برنامههاي عمده چين در توسعه روستايي عبارت بودند از: 1. تبديل " مزارع اشتراكي " به " مزارع خانوادگي " پس از انجام اصلاحات سال 1978 و 1979، كشاورزان چيني تشويق شدند كه با عقد قرارداد با تعاونيها، بخشي از زمينهاي كشاورزي را اجاره نمايند. در طي اين قرارداد آنها متعهد مي
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 31 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2 توسعه روستايي و كارآفريني روستايي در چين انديشگاه شريف مقدمه چين كشوري پهناور با وسعت 4/9 ميليون كيلومتر مربع و جمعيتي بالغ بر يك ميليارد نفر است. 80 درصد جمعيت چين را روستانشينان تشكيل ميدهند كه عمدتاً به شغل كشاورزي مشغولند. چين بايد حدود 20 درصد جمعيت جهان را تغذيه كند، و اين در حالي است كه تنها 7 درصد اراضي قابل كشت دنيا را در اختيار دارد ]1[. اقتصاد چين تا حد زيادي متكي بر اقتصاد روستايي و در نتيجه بخش كشاورزي است. انقلاب كشاورزي چين در طي 30 سال سيطره خود بر كشور، صدمات جبرانناپذيري را بر اقتصاد چين وارد كرد و سياستهاي نادرست دولتمردان در آن دوران ركود شديد اقتصادي و فقر روستاييان را به همراه آورد. امروز پس از گذشت دو دهه از اجراي اصلاحات سياسي سالهاي 1978 و 1979 كه به انقلاب دوم موسوم است، پيشرفت 3 هاي قابل توجهي در توسعه كشاورزي و نيز دستاوردهاي مهمي در صنايع روستايي اين كشور بهدست آمده است. فقر به ميزان چشمگيري كاهش يافته و منابع طبيعي و زيستمحيطي كشور حفظ و احيا شدهاند. از سال 1978 تا كنون كل توليد ناخالص داخلي كشور سالانه با نرخ ميانگين 10 درصد، توليد ناخالص داخلي در بخش كشاورزي 2/5 درصد، و صنايع روستايي 31 درصد افزايش داشته است. تعداد افرادي كه در فقر كامل بهسر ميبرند، به 31 ميليون نفر يعني 6 درصد جمعيت روستايي كاهش يافته است توسعه اقتصادي چين در اين سالها روندي آرام و سنجيده داشته است. در اين مدت بهتدريج از تصدي دولت بر كشاورزي كاسته شده و با اجراي سياستهاي توسعه روستايي، درآمد روستاييان افزايش يافته است. با وجود همه اين پيشرفتها چين هنوز تا توسعه اقتصادي پايدار و مؤثر راه درازي در پيش دارد. هنوز هم بخش روستايي و كشاورزي چين با معضلات عمده 3 اي روبروست و هنوز هم ردپايي از دخالتهاي نادرست دولت در روستاها به چشم ميخورد. از سوي ديگر پيوستن چين به سازمان تجارت جهاني در سال 2001 افقهاي جديدي را به روي اين كشور گشوده و همراه با آن چالشهاي جديدي را نيز پيش روي كشور قرار داده است. چين براي رقابت در بازارهاي جهاني بايد هر چه بيشتر بر سياست درهاي باز اقتصادي تأكيد كند و جهتگيريهاي جديدي را انتخاب نمايد. بهنظر ميرسد با اتخاذ سياستهاي درست روند توسعه اقتصادي چين در سالهاي آينده آهنگ تندتري پيدا كند. چهره چين پس از انقلاب كشاورزي سياستهاي دولت چين پس از انقلاب كشاورزي، تأثيري شگرف بر اقتصاد ملي اين كشور بر جاي گذاشت و كشاورزي نيز بهعنوان زيربناي اقتصادي چين از اين تأثيرات در امان نماند. اصلاحات ارضي كشور در دهه 1950 كه بدون توجه به اوضاع اقتصادي و فرهنگي چين انجام شد، ركورد شديدي در بخش كشاورزي پديد آورد. 5 در طي اين دوران نزديك به 47 ميليون هكتار زمين كشاورزي از دست مالكان خارج شده و در اختيار كشاورزان بدون زمين قرار گرفت. پس از تقسيم زمينهاي كشاورزي، چين به تقليد از شوروي و كشورهاي اروپاي شرقي براي اداره امور كشاورزي اقدام به راهاندازي تعاونيها نمود و كشاورزان را وادار به عضويت در اين تعاونيها كرد. ابتدا زمينهاي تقسيمشده تحت اختيار تعاونيهاي بزرگ قرار گرفت كه در اثر اين سياست نادرست بيش از 30 ميليون كشاورز در اثر فقر و گرسنگي جان باختند ]2[. از آن پس تعاونيهاي بزرگ به تعاونيهاي كوچكتر تقسيم شد. تا سال 1955 نزديك به 17 ميليون خانوار كشاورز به عضويت تعاونيها درآمدند. بدين ترتيب فعاليتهاي كشاورزي از مديريت جمعي برخوردار شد و تصدي دولت بر بخش كشاورزي روزبهروز عميقتر و گستردهتر گرديد. تعاونيها در آن دوران نقشهاي زيادي را بر عهده داشتند. تعيين روشهاي توليد, نوع محصول، نحوه فروش و قيمت محصولات همه و همه توسط تعاونيها و زير نظر دولت انجام مي
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 32 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
معماري فلسفي شرق دور چين: از ميان تمدنهاي بزرگ غيرغربي، تمدن چين نخستين تمدني بود كه اروپائيان با آن آشنا شدند و آن را ارزيابي كردند. ولي فقط در پنجاه و اندي سال گذشتة اخير است كه دستآوردهاي هنر و ادبيات چيني بتدريج بر جهان خارج آشكار شده و منظماً مورد بررسي قرار گرفتهاند؛ با وجود اين، بسياري از كساني كه امروزه به دامنه و پيوستگي تمدن چين پي بردهاند و بر زيبائي چشمگير هنر اين سرزمين صحه ميگذارند، هنوز از پيچيدگي اين دو شاخه فعاليت معنوي چينيان اطلاع كافي به دست نياوردهاند. چين، كشوري پهناور با اوضاع گوناگون جغرافيائي و مساحتي معادل مساحت ايالات متحده است. با آنكه دامنة تفاوتهاي زباني مردم چين بسيار زياد است و در بسياري از نقاط، زبان مردم نقاط ديگر براي مردم ديگر نقاط مفهوم نيست، زبان مكتوب اين ملت در سراسر چين معماري فلسفي شرق دور چين: از ميان تمدنهاي بزرگ غيرغربي، تمدن چين نخستين تمدني بود كه اروپائيان با آن آشنا شدند و آن را ارزيابي كردند. ولي فقط در پنجاه و اندي سال گذشتة اخير است كه دستآوردهاي هنر و ادبيات چيني بتدريج بر جهان خارج آشكار شده و منظماً مورد بررسي قرار گرفتهاند؛ با وجود اين، بسياري از كساني كه امروزه به دامنه و پيوستگي تمدن چين پي بردهاند و بر زيبائي چشمگير هنر اين سرزمين صحه ميگذارند، هنوز از پيچيدگي اين دو شاخه فعاليت معنوي چينيان اطلاع كافي به دست نياوردهاند. چين، كشوري پهناور با اوضاع گوناگون جغرافيائي و مساحتي معادل مساحت ايالات متحده است. با آنكه دامنة تفاوتهاي زباني مردم چين بسيار زياد است و در بسياري از نقاط، زبان مردم نقاط ديگر براي مردم ديگر نقاط مفهوم نيست، زبان مكتوب اين ملت در سراسر چين يكشكل براي همگان قابل فهم بوده است. اين عامل،انسانهائي هزاران كيلومتر دور از همديگر را قادر ساخت كه سنتهاي ادبي، فلسفي، و مذهبي مشترك خود را زنده نگهدارند و تقويت كنند، همين وجه اشتراك و يكنواختي را ميتوان در شيوههاي بيان هنري نيز مشاهده كرد، زيرا تغييرات در شكلهاي هنر چين، در همة دورهها، بجز دوران پيش از تاريخ، بسيار اندك است. درك اولية نقاشي چين در بيان موضوعات، تدريجاً در اثر تحولات اخير هنرهاي غربي، طي هزاران سال گذشته، براي ذهن غربي آسانتر شده است. دامنة آگاهي غربيان از تفاوتهاي بنيادي بين هنر غيرديني چين با هنر سنتي و هنر دوران پيش از هنر نوين در غرب كه زائيدة تفاوتهاي موجود ميان فلسفههاي طبيعت و انسان در دو فرهنگ مزبور است نيز بسي گسترش يافته است. جايگاه انسان در جهانبيني چيني: در نظر چينيها انسان بر طبيعت مسلط نيست، بلكه بخشي از آن است و مانند همة موجودات ديگر به فعل و انفعالات آن واكنش نشان ميدهد، معني شادمان و سعادتمند زيستن، همآهنگ بودن با طبيعت است؛ معني نقاش بودن، تبديل شدن به ابزاري است كه طبيعت با استفاده از آن خود را بر انسان مينماياند. كار نقاش، بيان پيوستگياش به موج زندگي و همآهنگياش با همة آن چيزهائي است كه در رشد و تغييرند؛ به گفتة ديگر، بيان خصلتي شخصي است كه در اثر نظارة طبيعت پالايش يافته است. گذشته از اين، چون طبيعت با معيارهاي زمان و مكان اندازهگيري و طبقهبندي نميشود، نقاشي چيني هم آن را به قابهاي پرسپكتيو يا رنگهاي سير و روشن محدود نميسازد، او نميكوشد تا با استفاده از چنين وسيلهاي شكلهاي طبيعي را تكثير و تثبيت كند. تقارن موجود در موجودات رشد يابنده، حركات بيپايان و درهم طبيعت، بيپاياني حوادث آسماني، همگي با محدود شدن به يك قاب چهارگوشه، خطوط راست و خشك، آغاز و پايان، مانعهالجمعند. شكل ظاهر، هميشه با گذر هنرمند از درون آن تغيير شكل مييابد؛ همچنان كه هنر او بيان كلي تجربهاش از طبيعت است خود او نيز بخشي از بيان كلي هنرش ميشود. معماري: دربارة معماري چين كمتر سخني گفته شده يا مطلبي نوشته شده است و علتش شايد اين باشد كه ساختمانهاي اندكي از روزگاران گذشته بر جا ماندهاند يا سبك معماري چين طي سدههاي گذشته دچار تحولات چشمگير نشده است. ساختمان در چين امروز، دقيقاً شبيه نمونة اولية آن در هزاران سال پيش است. به بيان دقيقتر، نيمرخ مسلط بر سقف ـ كه بخش بزرگي از خصوصيات معماري چيني از آن سرچشمه ميگيرد ـ احتمالاً