لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 25 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1 از سقيفه تا قتل عثمان سرشت حقجوي انسان حس حقخواهي انسان، مهمترين تضمين كننده بقاي انسانيت است. پافشاري شگفتانگيز گروههاي انساني و بسياري از دانشمندان جهان بر مسايلي چون جانشيني پيامبر اكرم(ص) نشان دهنده آن است كه: انسان در پي اثبات و توجيه باورهاي خويش است و همه نيروهاي حياتي را بسيج ميكند تا گذشت قرنها گرد فراموشي بر موضوع مورد اعتقادش نپاشد. حق بدان علت كه حق است، هرچند جنبه اعتقادي نيز نداشته باشد، مورد دفاع جدي نوع انسان است، تا آنجا كه بسياري از متفكران ملل غيرمسلمان در موضوع خلافت و «بيان حق» و شخصيت مردان صحنه خلافت، با انديشه، منطق و استدلال وارد ميدان مطالعه، تحقيق و اظهارنظر شدهاند، چنانكه همه انسانهاي آگاه هنوز از حكم نادرست عليه سقراط، گاليله و ... تاسف ميخورند. در مسايل تاريخي، آنچه از اصل پژوهش اهميت دارد، جلوگيري از حاكميت احساسات در نتيجهگيري از تحقيق و استفاده ناروا از پژوهش است. بيترديد تكيه بر منابع اصلي و مورد قبول در مسايل اخلاقي مورد پژوهش و بهرهگيري از روش علمي و بررسي جوانب مساله در تحليلها و استنتاجها، بسياري از حساسيتها را كاهش ميدهد و راه استفاده نارواي دوستان نادان و دشمنان حيلهگر را مسدود ميسازد. 3 در بررسي واقعبينانه، رخدادهاي بعد از رحلت پيامبر(ص)، به طور طبيعي بازگشت به گذشته و طرح چند پرسش مناسب است: ضرورت و انگيزه نياز به جانشين چيست؟ انتظار خردپسند از پيامبر(ص) در اين زمينه چه بوده است؟ معناي پيشوايي امت در جانشيني و وظايف ولي امر مسلمانان بعد از پيامبر(ص) چيست؟ هرچند علم كلام عهدهدار پاسخ به چنين پرسشهايي است، اشارهاي كوتاه بدين پاسخها ضروري است. زيرا: اين مباحث در تبيين ورود صحيح به مطالب اصلي اين فصل نقشي تعيين كننده دارد. برخي از دلايل نياز به جانشيني پيامبر(ص) عبارت است از: دلايل و فلسفه بعثت پيامبران(ص)، مانند قانون ثابت و ضروري هدايت عمومي؛ نياز جامعه به زمامدار؛ لزوم ارتباط بين عالم ربوبي و عالم انساني؛ تفسير و بيان اصول كلي دين و آيات قرآني؛ تاكيدهاي قرآن بر نقش جانشين پيامبر(ص) در تكميل دين و اتمام نعمت. سيره مستمر پيامبر(ص) چنان بود كه در سفرهاي كوتاه مدت يا چند روزه، براي خود جانشين تعيين ميكرد. پس چگونه ممكن است در سفر طولاني و بدون بازگشت (مرگ) امت را بدون راهنما و رهبر رها سازد؟ آيا معقول است شخصيتي كه عقل كل به شمار ميآيد، دين را نسخه شفابخش بشر در همه زمانها ميدارند، از خود آنان مهربانتر بوده، براي سعادت و هدايتشان سخت 3 ترين آزارها را به جان خريده است، در به ساحل نجات رساندن امت و ثمربخش كردن دين تدبيري نيانديشيده باشد؟! آيا ساحت مقدس شخصيت والا و ممتاز نبي اكرم(ص) چنين كوتاهي را بر ميتابد؟! با عنايت باينكه سيره ديگران پيامبران(ص) نيز بر انتصاب جانشين شايسته دللت دارد، آيا ناديده گرفتن اين امر از سوي پيامبر خاتم(ص) كوتاهي در انجام رسالت شمرده نميشود؟! راستي پيام نص قرآن كه با تاكيد «بلغ» و تهديد «ان لم تفعل» و تضمين و تامين «والله يعصمك» ثمره 23 سال تلاش و تبليغ را در گرو آن قرار ميدهد، چيست؟ هر پژوهشگر منصف و مسلمان حقطلب جا دارد از خود بپرسد: ماموريتي كه اگر پيامبر(ص) انجام نميداد، همه دستاوردهاي رسالتش نابود ميشد، چه بود؟ بيترديد اموري چون ابلاغ توحيد، معاده، روزه، قوانين اقتصادي، اتحاد سياسي و مرزبندي اعتقادي با كفار نميتواند پاسخ اين پرسش به شمار رود، زيرا همه اين موارد بيشتر در آيات متعدد بيان شده بود. از سوي ديگر، حتي اعلان محبت به يكي از ياران فداكار و با اخلاص پيامبر(ص) نيز نميتواند پاسخ اين پرسش باشد. چون اين مساله به مقدمه اعتراف گرفتن از مردم به عنوان «اولي به تصرف» نيازمند نيست. در موقعيتي كه: منافقان انديشه كودتا در سر دارند؛ گروهي با ادعاي دروغين نبوت در اطراف مدينه طبل نافرماني و ارتداد ميكوبند؛ 5 پيامبر(ص) مسافر سراي ديگر است. جز تعيين جانشين، كدام مساله انتظار ميرود؟ جز ابلاغ رسمي و عمومي امامت و رهبري، چه چيز ميتواند همسنگ رسالت و نبوت قرار گيرد؟ در حالي كه عايشه، ابوبكر و عمر و عبداله (فرزند عمر) به لزوم تعيين جانشين و سرپرست براي جانشينان بعد از پيامبر تاكيد داشتهاند، آيا ميتوان گفت كه پيامبر(ص) ـ با توجه به شناختي كه از اصحاب داشته و اهميتي كه براي دين و لزوم استواري و ماندگاري آن به دور از تحريفات و انحرافات قائل بوده است ـ به ضرورت تعيين جانشين پي نبرده باشد؟ چنانكه خواهد آمد، ابوبكر طي وصيتي براي بعد از خود جانشيني را تعيين و معرفي كرد؛ عمر نيز با اذعان به ضرورت انتخاب جانشين، جانشيني يكي از شش نفر از اعضاي انتخابياش را پذيرفت. عبداله بن عمر به پدرش گفت: مردم ميگويند تو نميخواهي كسي را جانشين خود سازي؟! اگر تو ساربان يا چوپاني ميداشتي، او نزد تو ميآمد و شتران يا گوسفندانت را همين گونه رها ميكردي، بيترديد ميگفتي چوپان مقصر است. اگر كسي را براي سرپرستي بندگان خدا بجاي خويش تعيين نكني، چون نزد خدا روي، چه پاسخ ميدهي؟! اين ابيالحديد معتزلي، هنگامي نقل گفتگوي خود با نقيب علوي درباره مساله خلافت و رويداد سقيفه ميگويد: به نقيب گفتم دلم راضي نميشود بگويم اصحاب پيامبر(ص) گناه كردند و برخلاف گفته او گام برداشته، نص «غدير» را زير پا نهادند. نقيب در جواب گفت: دل من راضي نمي
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 33 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1 اکراه در قتل چكيده: واقعه حقوقىاى كه رخ مىدهد، در مواردى ممكن است علاوه بر آنكه سببهاى متعدّدى در پيدايش آن دخيل باشد، از نظر گستره مقررات نيز مشمول مقررات و يا چند عنوان مجرمانه ديگر واقع شود. تشخيص مقررات كيفرى ـ حقوقى حاكم بر واقعه مزبور و همچنين تعيين ميزان تقصير هر يك از سببها در اينگونه موارد، امرى بااهميت و بسيار دشوار و پيچيده است. 1 اکراه در قتل چكيده: واقعه حقوقىاى كه رخ مىدهد، در مواردى ممكن است علاوه بر آنكه سببهاى متعدّدى در پيدايش آن دخيل باشد، از نظر گستره مقررات نيز مشمول مقررات و يا چند عنوان مجرمانه ديگر واقع شود. تشخيص مقررات كيفرى ـ حقوقى حاكم بر واقعه مزبور و همچنين تعيين ميزان تقصير هر يك از سببها در اينگونه موارد، امرى بااهميت و بسيار دشوار و پيچيده است. 1 اکراه در قتل چكيده: واقعه حقوقىاى كه رخ مىدهد، در مواردى ممكن است علاوه بر آنكه سببهاى متعدّدى در پيدايش آن دخيل باشد، از نظر گستره مقررات نيز مشمول مقررات و يا چند عنوان مجرمانه ديگر واقع شود. تشخيص مقررات كيفرى ـ حقوقى حاكم بر واقعه مزبور و همچنين تعيين ميزان تقصير هر يك از سببها در اينگونه موارد، امرى بااهميت و بسيار دشوار و پيچيده است. 1 اکراه در قتل چكيده: واقعه حقوقىاى كه رخ مىدهد، در مواردى ممكن است علاوه بر آنكه سببهاى متعدّدى در پيدايش آن دخيل باشد، از نظر گستره مقررات نيز مشمول مقررات و يا چند عنوان مجرمانه ديگر واقع شود. تشخيص مقررات كيفرى ـ حقوقى حاكم بر واقعه مزبور و همچنين تعيين ميزان تقصير هر يك از سببها در اينگونه موارد، امرى بااهميت و بسيار دشوار و پيچيده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
توطئه قتل نادرشاه قبل از قتل نادرشاه برادرزاده اش عليقلي ميرزا حكمران سيستان و مضافات آن بود و محصلين ماليات، براي سيستان و مضافات يكصد و پنجاه هزار نادري ماليات تعيين كرده بودند و آن مبلغ را از عليقلي ميرزا ميخواستند. عليقلي ميرزا با اين كه مردي متكبر و خودخواه بود باتكاي اين كه نادرشاه، عمويش ميباشد و او ميتواند از وي بخواهد كه آن ماليات را تخفيف بدهد نامه اي به عم نوشت و در آن گفت امسال وضع محصول سيستان و مضافات بد بود و زارعين از عهده پرداخت يكصد و پنجاه هزار نادري برنميآيند و بهتر است كه وي آن مبلغ را به پنجاه هزار نادري تخفيف بدهد. نادرشاه ددر جواب برادرزاده اش نامه اي تند نوشت و گفت آيا تو اين قدر جسور شده اي كه بر مالياتي كه از طرف محصيلن من وضع شده است ايراد كميگيري؟ و اگر بيدرنگ يكصد و پنجاه هزار نادري را به محصلين ماليات پرداختي و مفاصاحساب گرفتي فبها و گرنه تو و مردم سيستان چشم ها را از دست خواهيد داد. عليقلي ميرزا گرفتار محظوري شد كه چهار سال قبل از آن تاريخ محمدحسن خان رئيس طائفه اشاقه باش براي رفع آن محضور بحضورش رسيد و او با نخوت و آنگاه خشونت و دشنام او را از بارگاه خود راند. برادرزاده نادرشاه كه از وضع سيستان و مضافاتش مطلع بود ميدانست كه وي اگر تمام زارعين را بقتل برساند نميتواند يكصد و پنجاه هزار نادري فراهم كند. و از طرف ديگر ميدانست كه دستور شاه در مورد ماليات بايد اجرا شود و اگر خود نادر موديان ماليات را ببخشايد محصلين ماليات، آنچه را كه به ثبت رسانيده اند از موديان دريافت خواهند داشت و هرگاه حاكم محل بطرفداري از موديان برخيزد سرش را خواهند بريد. عليقلي ميرزا ميدانست كه اگر يكصد و پنجاه هزار نادري فراهم نكند و به محصلين ماليات ندهد بقتل خواهد رسيد. و لذا از مامورين وصول ماليات ده روز مهلت خواست و آنگاه بدون اطلاع آنها براه افتاد و خود را به مشهد (پايتخت ايران) رسانيد. از لحظه اي كه عليقلي ميرزا از سيستان براه افتاد منظورش كشتن نادر بود و روز و شب بدون درنگ و استراحت راه پيمود و بعد از پنج روز خود را به مشهد رسانيد و معلوم است كه روز و شب در راه اسب عوض كرد. از سيستان تا مشهود يكهزار و هشتاد كيلومتر راه بود و عليقلي ميرزا براي اين كه پنج روزه خود را به مشهد برساند. در هر شبانه روز دويست و شانزده كيلومتر راه طي نمود و بطور متوسط ساعتي 9 كيلومتر، امروز هزار و هشتاد كيلومتر راه در نظر ما كه در عصر اتومبيل و هواپيما زندگي ميكنيم بدون اهميت است و يك اتومبيل كه در جاده هاي مسطح با سرعت ساعتي يكصد كيلومتر حركت كند توطئه قتل نادرشاه قبل از قتل نادرشاه برادرزاده اش عليقلي ميرزا حكمران سيستان و مضافات آن بود و محصلين ماليات، براي سيستان و مضافات يكصد و پنجاه هزار نادري ماليات تعيين كرده بودند و آن مبلغ را از عليقلي ميرزا ميخواستند. عليقلي ميرزا با اين كه مردي متكبر و خودخواه بود باتكاي اين كه نادرشاه، عمويش ميباشد و او ميتواند از وي بخواهد كه آن ماليات را تخفيف بدهد نامه اي به عم نوشت و در آن گفت امسال وضع محصول سيستان و مضافات بد بود و زارعين از عهده پرداخت يكصد و پنجاه هزار نادري برنميآيند و بهتر است كه وي آن مبلغ را به پنجاه هزار نادري تخفيف بدهد. نادرشاه ددر جواب برادرزاده اش نامه اي تند نوشت و گفت آيا تو اين قدر جسور شده اي كه بر مالياتي كه از طرف محصيلن من وضع شده است ايراد كميگيري؟ و اگر بيدرنگ يكصد و پنجاه هزار نادري را به محصلين ماليات پرداختي و مفاصاحساب گرفتي فبها و گرنه تو و مردم سيستان چشم ها را از دست خواهيد داد. عليقلي ميرزا گرفتار محظوري شد كه چهار سال قبل از آن تاريخ محمدحسن خان رئيس طائفه اشاقه باش براي رفع آن محضور بحضورش رسيد و او با نخوت و آنگاه خشونت و دشنام او را از بارگاه خود راند. برادرزاده نادرشاه كه از وضع سيستان و مضافاتش مطلع بود ميدانست كه وي اگر تمام زارعين را بقتل برساند نميتواند يكصد و پنجاه هزار نادري فراهم كند. و از طرف ديگر ميدانست كه دستور شاه در مورد ماليات بايد اجرا شود و اگر خود نادر موديان ماليات را ببخشايد محصلين ماليات، آنچه را كه به ثبت رسانيده اند از موديان دريافت خواهند داشت و هرگاه حاكم محل بطرفداري از موديان برخيزد سرش را خواهند بريد. عليقلي ميرزا ميدانست كه اگر يكصد و پنجاه هزار نادري فراهم نكند و به محصلين ماليات ندهد بقتل خواهد رسيد. و لذا از مامورين وصول ماليات ده روز مهلت خواست و آنگاه بدون اطلاع آنها براه افتاد و خود را به مشهد (پايتخت ايران) رسانيد. از لحظه اي كه عليقلي ميرزا از سيستان براه افتاد منظورش كشتن نادر بود و روز و شب بدون درنگ و استراحت راه پيمود و بعد از پنج روز خود را به مشهد رسانيد و معلوم است كه روز و شب در راه اسب عوض كرد. از سيستان تا مشهود يكهزار و هشتاد كيلومتر راه بود و عليقلي ميرزا براي اين كه پنج روزه خود را به مشهد برساند. در هر شبانه روز دويست و شانزده كيلومتر راه طي نمود و بطور متوسط ساعتي 9 كيلومتر، امروز هزار و هشتاد كيلومتر راه در نظر ما كه در عصر اتومبيل و هواپيما زندگي ميكنيم بدون اهميت است و يك اتومبيل كه در جاده هاي مسطح با سرعت ساعتي يكصد كيلومتر حركت كند توطئه قتل نادرشاه قبل از قتل نادرشاه برادرزاده اش عليقلي ميرزا حكمران سيستان و مضافات آن بود و محصلين ماليات، براي سيستان و مضافات يكصد و پنجاه هزار نادري ماليات تعيين كرده بودند و آن مبلغ را از عليقلي ميرزا ميخواستند. عليقلي ميرزا با اين كه مردي متكبر و خودخواه بود باتكاي اين كه نادرشاه، عمويش ميباشد و او ميتواند از وي بخواهد كه آن ماليات را تخفيف بدهد نامه اي به عم نوشت و در آن گفت امسال وضع محصول سيستان و مضافات بد بود و زارعين از عهده پرداخت يكصد و پنجاه هزار نادري برنميآيند و بهتر است كه وي آن مبلغ را به پنجاه هزار نادري تخفيف بدهد. نادرشاه ددر جواب برادرزاده اش نامه اي تند نوشت و گفت آيا تو اين قدر جسور شده اي كه بر مالياتي كه از طرف محصيلن من وضع شده است ايراد كميگيري؟ و اگر بيدرنگ يكصد و پنجاه هزار نادري را به محصلين ماليات پرداختي و مفاصاحساب گرفتي فبها و گرنه تو و مردم سيستان چشم ها را از دست خواهيد داد. عليقلي ميرزا گرفتار محظوري شد كه چهار سال قبل از آن تاريخ محمدحسن خان رئيس طائفه اشاقه باش براي رفع آن محضور بحضورش رسيد و او با نخوت و آنگاه خشونت و دشنام او را از بارگاه خود راند. برادرزاده نادرشاه كه از وضع سيستان و مضافاتش مطلع بود ميدانست كه وي اگر تمام زارعين را بقتل برساند نميتواند يكصد و پنجاه هزار نادري فراهم كند. و از طرف ديگر ميدانست كه دستور شاه در مورد ماليات بايد اجرا شود و اگر خود نادر موديان ماليات را ببخشايد محصلين ماليات، آنچه را كه به ثبت رسانيده اند از موديان دريافت خواهند داشت و هرگاه حاكم محل بطرفداري از موديان برخيزد سرش را خواهند بريد. عليقلي ميرزا ميدانست كه اگر يكصد و پنجاه هزار نادري فراهم نكند و به محصلين ماليات ندهد بقتل خواهد رسيد. و لذا از مامورين وصول ماليات ده روز مهلت خواست و آنگاه بدون اطلاع آنها براه افتاد و خود را به مشهد (پايتخت ايران) رسانيد. از لحظه اي كه عليقلي ميرزا از سيستان براه افتاد منظورش كشتن نادر بود و روز و شب بدون درنگ و استراحت راه پيمود و بعد از پنج روز خود را به مشهد رسانيد و معلوم است كه روز و شب در راه اسب عوض كرد. از سيستان تا مشهود يكهزار و هشتاد كيلومتر راه بود و عليقلي ميرزا براي اين كه پنج روزه خود را به مشهد برساند. در هر شبانه روز دويست و شانزده كيلومتر راه طي نمود و بطور متوسط ساعتي 9 كيلومتر، امروز هزار و هشتاد كيلومتر راه در نظر ما كه در عصر اتومبيل و هواپيما زندگي ميكنيم بدون اهميت است و يك اتومبيل كه در جاده هاي مسطح با سرعت ساعتي يكصد كيلومتر حركت كند توطئه قتل نادرشاه قبل از قتل نادرشاه برادرزاده اش عليقلي ميرزا حكمران سيستان و مضافات آن بود و محصلين ماليات، براي سيستان و مضافات يكصد و پنجاه هزار نادري ماليات تعيين كرده بودند و آن مبلغ را از عليقلي ميرزا ميخواستند. عليقلي ميرزا با اين كه مردي متكبر و خودخواه بود باتكاي اين كه نادرشاه، عمويش ميباشد و او ميتواند از وي بخواهد كه آن ماليات را تخفيف بدهد نامه اي به عم نوشت و در آن گفت امسال وضع محصول سيستان و مضافات بد بود و زارعين از عهده پرداخت يكصد و پنجاه هزار نادري برنميآيند و بهتر است كه وي آن مبلغ را به پنجاه هزار نادري تخفيف بدهد. نادرشاه ددر جواب برادرزاده اش نامه اي تند نوشت و گفت آيا تو اين قدر جسور شده اي كه بر مالياتي كه از طرف محصيلن من وضع شده است ايراد كميگيري؟ و اگر بيدرنگ يكصد و پنجاه هزار نادري را به محصلين ماليات پرداختي و مفاصاحساب گرفتي فبها و گرنه تو و مردم سيستان چشم ها را از دست خواهيد داد. عليقلي ميرزا گرفتار محظوري شد كه چهار سال قبل از آن تاريخ محمدحسن خان رئيس طائفه اشاقه باش براي رفع آن محضور بحضورش رسيد و او با نخوت و آنگاه خشونت و دشنام او را از بارگاه خود راند. برادرزاده نادرشاه كه از وضع سيستان و مضافاتش مطلع بود ميدانست كه وي اگر تمام زارعين را بقتل برساند نميتواند يكصد و پنجاه هزار نادري فراهم كند. و از طرف ديگر ميدانست كه دستور شاه در مورد ماليات بايد اجرا شود و اگر خود نادر موديان ماليات را ببخشايد محصلين ماليات، آنچه را كه به ثبت رسانيده اند از موديان دريافت خواهند داشت و هرگاه حاكم محل بطرفداري از موديان برخيزد سرش را خواهند بريد. عليقلي ميرزا ميدانست كه اگر يكصد و پنجاه هزار نادري فراهم نكند و به محصلين ماليات ندهد بقتل خواهد رسيد. و لذا از مامورين وصول ماليات ده روز مهلت خواست و آنگاه بدون اطلاع آنها براه افتاد و خود را به مشهد (پايتخت ايران) رسانيد. از لحظه اي كه عليقلي ميرزا از سيستان براه افتاد منظورش كشتن نادر بود و روز و شب بدون درنگ و استراحت راه پيمود و بعد از پنج روز خود را به مشهد رسانيد و معلوم است كه روز و شب در راه اسب عوض كرد. از سيستان تا مشهود يكهزار و هشتاد كيلومتر راه بود و عليقلي ميرزا براي اين كه پنج روزه خود را به مشهد برساند. در هر شبانه روز دويست و شانزده كيلومتر راه طي نمود و بطور متوسط ساعتي 9 كيلومتر، امروز هزار و هشتاد كيلومتر راه در نظر ما كه در عصر اتومبيل و هواپيما زندگي ميكنيم بدون اهميت است و يك اتومبيل كه در جاده هاي مسطح با سرعت ساعتي يكصد كيلومتر حركت كند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 7 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
تبیین جایگاه جرم قتل عمدی در حقوق و فقه بررسی فقهی قتل عمدی : قتل از نظر لغوی به معنای سلب حیات است اعم از اینکه سلب حیات از انسان باشد یا حیوان . احترام به جان و بدن انسان اقتضاء می کند که وجود انسان از هر گونه خطر محافظت شود و ضمن توجه به سلامت تن خود نسبت به تن دیگری نیز این حق را رعایت کرده و ستم نکند . دین مقدس اسلام نیز جان و عرض مسلمان را محترم دانسته و تعرض به جان را از گناهان کبیره شمرده است . قتل در آیات و روایات و احادیث : 1 – در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که دلالت بر حرمت قتل نفس دارد : الف = (( و لا تقتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا فلا یسرف فی القتل انه کان منصورا )) آیه 33 از سوره مبارکه بنی اسرائیل . نفسی را که خداوند محترم ساخته است به نا حق مکشید ، کسی که به ستم کشته شود برای ولی او سلطه ای خاص قرار داده ایم ، پس اسراف در قتل نخواهد کرد . زیرا او ( ولی دم ) از جانب شریعت الهی یاری شده است . ب = ومن قتل نفسابغیرنفس اوفسادفی الارض فکانماقتل الناس جمیعا "هرکس بکشدتنی نه برابرتنی باتبکاری درزمین مانندآنست که بکشدمردم راهمگی ." ج – من اجل ذلک کتبناعلی بنی اسرائیل انه من قتل نفسا بغیرنفس اوفسادفی الارض فکانماقتل الناس جمیعااومن احیاها الناس جمیعا ( آیه 32 ازسوه مبارکه مائده ) "از جهت قتلی که واقع شدمابرفرزندان اسرائیل مقررداشتیم که هرکس نفس محترمی رابه ناحق وبی آنکه مرتکب فساددرروی زمین شده باشدبکشدچنان است که همه راکشته باشدوهرکه نفسی راحیات بخشدمثل آنست که تمام مردم راحیات بخشیده است ." 2- احادیث بسیاری ازرسول خدا( ص) نقل شده که دلالت برحرمت قتل نفس داردازجمله : الف – " لاتقتل نفس ظلماالاکان علی ابن آدم الاول کفل من دمها لانه اول من سن القتل . " " هرکس به ستم کشته شودبهره ای ازخون اوبرعهده فرزندنخست آدم است که اونخستین کسی است ،که قتل رابنیادگذاشت ." ب- اول مایقضی بین الناس یوم القیامه الدماء . " " نخستین چیزی که ازمردم درقیامت موردرسیدگی وداوری قرارمی گیرد، خون است . " " لایحل دم امرامسلم شهیدان لااله الاالله . وانی رسول الله . الاباحدی ثلاث : النفس بالنفس والتیب الزانی : والمارق من الدین التارک الجماعه . " " خون هیچ مردمسلمانی حلال نیست مگربه سه چیز: قتل نفس ،زنای محصنه، خروج ازدین ( ارتداد) وترک جماعت ." د- لن یزال المومن فی فسحه من دینه . مالم یصب دماحراما." " همواره مومن ازدین خوددرگشایش است ، تاوقتی که خونی رانریخته باشد. " ه – " لاترجعوابعدی کفارایصرب بعضکم رقاب بعض . " " شماپس ازمن ، به کفربرنگردید، وبعضی ازشماگردن بعضی دیگررانزند.، و- الزوال الدنیااهون علی الله من قتل مومن بغیرحق ." " نابودشدن دنیابرای من آسانتروبی اهمیت تراست ازاینکه مومنی به ناحق کشته شود." ازتمام آیاتی که دراین خصوص نازل شده واحادیث بسیاری که ازرسول خداروایت شده می توان نتیجه گرفت که احترام به جان ومال انسان همواره موردتوجه اسلام بوده وقوانین اسلام برای حفظ حیات انسان وضع شده است . تعریف قتل عمدی اکثرفقهاء منجمله مرحوم محقق حلی درموردقتل موجب قصاص چنین گفته اند: " وهوازهاق النفس المعصومه المکافئه عمدأ وعدوانأ ." " خارج کردن جان محترم وبرابر، ازتن ، عمدأ وبه ناحق ." ازهاق نفس یعنی خارج کردن نفس ، منظورازمعصومه این است که تلف کردن آن جایزنباشد. این کلمه از" عصم " به معنای منع وجلوگیری است . مکافئه یعنی مساوی بودن مقتول وقاتل ، دراسلام ف آزادی وغیره . عدوان به معنی حرام ونارواست . شرط دیگری که دربرخی ازتعریف هادیده میشودآن است که قاتل بدون اجازه قانونی مبادرت به قتل کند. شهیدثانی می فرماید: عمدمحقق میشودباقصدقتل ازسوی شخص بالغ وعاقل باوسیله ای که غالبأ کشنده باشد. اگرقصدکندباوسیله ای که بندرت کشنده باشدوقتل هم روی دهد. اشبه قصاص است. یعنی قتل عمداست . امام خمینی ( ره) نیزقتل عمدراچنین تعریف کرده است : " وهوازهاق النفس المعصومه عمدامع الشرائط الاتیه " " وآن بیرون کردن روح معصوم ( محترم ومحفوظ ) ازبدن انسان است عمدأباشرایطی که می آید" عمدمحض به فصدکشتن باآنچه که می کشد، ولوبه ندرت وبه فصدفعلی که غالبأ به آن کشته میشود. اگرچه فصدقتل رابه آن ننماید تحقق پیدامیکند. عمدگاهی به مباشرت است وگاهی به تسبیب . صاحب جواهربعدازبیان شرایط قتل مستوجب قصاص می فرماید: یتحقق العمدبقصدالبالغ العاقل الی القتل ، ظلمابماتقتل غالباف بل وبقصده الضرب بمایقتل غالبأ عالمابه وان لم یقصدالقتل لان القصدالی الفعل المزبورکالقصدالی الفعل " " عمدتحقق پیدامیکندباقصدانسان بالغ عاقل به کشتن شخص ، ازروی ظلم وستم ( بناحق ) به وسیله ای که غالبأ کشنده است . وتحقق پیدامیکندبقصدزدن باآنچه که غالبأ کشنده است ( بدون قصدقتل ) ازروی آگاهی . اگرچه قصدقتل نداشته باشد، زیراقصدفعل ( باوسیله ای که غالبأکشنده است ) مانندقصدقتــــــــــــــــــــــل ( قصدکشتن ) است ." واضافه می نماید: " بل یکفی قصدماهوسبییه معلومه عاده وان ادعی الفاعل الجهل به ، اذلوسمعت دعواه بطلت اکثرادماء " " درتحقق عمدهمین اندازه کفایت میکندکه سبیبت فعل برای قتل نوعأ معلوم باشد. هرچندقاعل ادعای جهل به آن راداشته باشد. زیرااگرادعای وی پذیرفته شود، بیشترخونها هدرمیشوند." ازدیدگاه سیدمحمدحسن مرعشی شوشتری قتل عمدعبارت است از: قتل العمدهوان یقصدالفاعل القتل وایتاعه علی الوجه المقصود، سواء کان ذلک القصداصالیأ اوتبعیأ متعلق بالکلی اوجزئی ، بالمباشره اوبالتسبیب اوبها. " " قتل عمدآن است که فاعل قصدقتل داشته باشدوقتل رابه همان نحوی که قصدکرده است واقع سازد، خواه آن قصداصلی باشدویاتبعی وبه شی ء کلی ( غیرمعین ) ویابه جزئی ( شخص معین ) تعلق گرفته باشدوبامباشرت باشد. یابه تسبیب ویاهردو. " بنابراین تعریف قتل درمواردزیرعمداست : 1- هنگامی که مرتکب قصدکندشخصی رابکشدوهمان شخص کشته شود. 2- وقتی فاعل قصدکندشخص رابکشد، به خیال آنکه این شخص الف است اماپس ازقتل معلوم گرددکه آن شخص ب بوده است ، ( اشتباه درشخصیت ) 3- وقتی مرتکب قصدکندانسانی رابکشد، بدون آنکه غرضش به شخص معینی تعلق گرفته باشدوباعمل وی یک انسان کشته شود. 4- هنگامی که فاعل قصدکندجنایتی رامرتکب شود، هرچندآن جنایت قتل انسان باشد. 5- هنگامی که فاعل قصدکشتن کسی راندارد، اماعملی انجام می دهدکه عادتأ باقتل ملازمه داردواین عمل نسبت به مقتول ممکن است بصورت فعل باشدیاترک فعل . ( قصدتبعی ) بنابراین درقتل عمدقصدقتل معتبراست ، خواه قصدبه شخص معین باشدویابه کشتن انسانی بطورکلی ویابه قصدجنایتی .درقصدکلی قصدافرادقهرأ وجودداردوبنابرنیاز، اگرکسی بخواهدانسانی رابکشد، درصورت تحقق قتل ، قتل عمدی خواهدبود. زیرابه قصدقتل انسان منفک ازقصدقتل افرادآن نیست . هرگاه کسی قصدجنایتی برکسی داشته باشدوبقصدوقوع جنایت تیراندازی کندوبرای وی فرقی نداشته باشدکه ز
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 25 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1 از سقيفه تا قتل عثمان سرشت حقجوي انسان حس حقخواهي انسان، مهمترين تضمين كننده بقاي انسانيت است. پافشاري شگفتانگيز گروههاي انساني و بسياري از دانشمندان جهان بر مسايلي چون جانشيني پيامبر اكرم(ص) نشان دهنده آن است كه: انسان در پي اثبات و توجيه باورهاي خويش است و همه نيروهاي حياتي را بسيج ميكند تا گذشت قرنها گرد فراموشي بر موضوع مورد اعتقادش نپاشد. حق بدان علت كه حق است، هرچند جنبه اعتقادي نيز نداشته باشد، مورد دفاع جدي نوع انسان است، تا آنجا كه بسياري از متفكران ملل غيرمسلمان در موضوع خلافت و «بيان حق» و شخصيت مردان صحنه خلافت، با انديشه، منطق و استدلال وارد ميدان مطالعه، تحقيق و اظهارنظر شدهاند، چنانكه همه انسانهاي آگاه هنوز از حكم نادرست عليه سقراط، گاليله و ... تاسف ميخورند. در مسايل تاريخي، آنچه از اصل پژوهش اهميت دارد، جلوگيري از حاكميت احساسات در نتيجهگيري از تحقيق و استفاده ناروا از پژوهش است. بيترديد تكيه بر منابع اصلي و مورد قبول در مسايل اخلاقي مورد پژوهش و بهرهگيري از روش علمي و بررسي جوانب مساله در تحليلها و استنتاجها، بسياري از حساسيتها را كاهش ميدهد و راه استفاده نارواي دوستان نادان و دشمنان حيلهگر را مسدود ميسازد. 3 در بررسي واقعبينانه، رخدادهاي بعد از رحلت پيامبر(ص)، به طور طبيعي بازگشت به گذشته و طرح چند پرسش مناسب است: ضرورت و انگيزه نياز به جانشين چيست؟ انتظار خردپسند از پيامبر(ص) در اين زمينه چه بوده است؟ معناي پيشوايي امت در جانشيني و وظايف ولي امر مسلمانان بعد از پيامبر(ص) چيست؟ هرچند علم كلام عهدهدار پاسخ به چنين پرسشهايي است، اشارهاي كوتاه بدين پاسخها ضروري است. زيرا: اين مباحث در تبيين ورود صحيح به مطالب اصلي اين فصل نقشي تعيين كننده دارد. برخي از دلايل نياز به جانشيني پيامبر(ص) عبارت است از: دلايل و فلسفه بعثت پيامبران(ص)، مانند قانون ثابت و ضروري هدايت عمومي؛ نياز جامعه به زمامدار؛ لزوم ارتباط بين عالم ربوبي و عالم انساني؛ تفسير و بيان اصول كلي دين و آيات قرآني؛ تاكيدهاي قرآن بر نقش جانشين پيامبر(ص) در تكميل دين و اتمام نعمت. سيره مستمر پيامبر(ص) چنان بود كه در سفرهاي كوتاه مدت يا چند روزه، براي خود جانشين تعيين ميكرد. پس چگونه ممكن است در سفر طولاني و بدون بازگشت (مرگ) امت را بدون راهنما و رهبر رها سازد؟ آيا معقول است شخصيتي كه عقل كل به شمار ميآيد، دين را نسخه شفابخش بشر در همه زمانها ميدارند، از خود آنان مهربانتر بوده، براي سعادت و هدايتشان سخت 3 ترين آزارها را به جان خريده است، در به ساحل نجات رساندن امت و ثمربخش كردن دين تدبيري نيانديشيده باشد؟! آيا ساحت مقدس شخصيت والا و ممتاز نبي اكرم(ص) چنين كوتاهي را بر ميتابد؟! با عنايت باينكه سيره ديگران پيامبران(ص) نيز بر انتصاب جانشين شايسته دللت دارد، آيا ناديده گرفتن اين امر از سوي پيامبر خاتم(ص) كوتاهي در انجام رسالت شمرده نميشود؟! راستي پيام نص قرآن كه با تاكيد «بلغ» و تهديد «ان لم تفعل» و تضمين و تامين «والله يعصمك» ثمره 23 سال تلاش و تبليغ را در گرو آن قرار ميدهد، چيست؟ هر پژوهشگر منصف و مسلمان حقطلب جا دارد از خود بپرسد: ماموريتي كه اگر پيامبر(ص) انجام نميداد، همه دستاوردهاي رسالتش نابود ميشد، چه بود؟ بيترديد اموري چون ابلاغ توحيد، معاده، روزه، قوانين اقتصادي، اتحاد سياسي و مرزبندي اعتقادي با كفار نميتواند پاسخ اين پرسش به شمار رود، زيرا همه اين موارد بيشتر در آيات متعدد بيان شده بود. از سوي ديگر، حتي اعلان محبت به يكي از ياران فداكار و با اخلاص پيامبر(ص) نيز نميتواند پاسخ اين پرسش باشد. چون اين مساله به مقدمه اعتراف گرفتن از مردم به عنوان «اولي به تصرف» نيازمند نيست. در موقعيتي كه: منافقان انديشه كودتا در سر دارند؛ گروهي با ادعاي دروغين نبوت در اطراف مدينه طبل نافرماني و ارتداد ميكوبند؛ 5 پيامبر(ص) مسافر سراي ديگر است. جز تعيين جانشين، كدام مساله انتظار ميرود؟ جز ابلاغ رسمي و عمومي امامت و رهبري، چه چيز ميتواند همسنگ رسالت و نبوت قرار گيرد؟ در حالي كه عايشه، ابوبكر و عمر و عبداله (فرزند عمر) به لزوم تعيين جانشين و سرپرست براي جانشينان بعد از پيامبر تاكيد داشتهاند، آيا ميتوان گفت كه پيامبر(ص) ـ با توجه به شناختي كه از اصحاب داشته و اهميتي كه براي دين و لزوم استواري و ماندگاري آن به دور از تحريفات و انحرافات قائل بوده است ـ به ضرورت تعيين جانشين پي نبرده باشد؟ چنانكه خواهد آمد، ابوبكر طي وصيتي براي بعد از خود جانشيني را تعيين و معرفي كرد؛ عمر نيز با اذعان به ضرورت انتخاب جانشين، جانشيني يكي از شش نفر از اعضاي انتخابياش را پذيرفت. عبداله بن عمر به پدرش گفت: مردم ميگويند تو نميخواهي كسي را جانشين خود سازي؟! اگر تو ساربان يا چوپاني ميداشتي، او نزد تو ميآمد و شتران يا گوسفندانت را همين گونه رها ميكردي، بيترديد ميگفتي چوپان مقصر است. اگر كسي را براي سرپرستي بندگان خدا بجاي خويش تعيين نكني، چون نزد خدا روي، چه پاسخ ميدهي؟! اين ابيالحديد معتزلي، هنگامي نقل گفتگوي خود با نقيب علوي درباره مساله خلافت و رويداد سقيفه ميگويد: به نقيب گفتم دلم راضي نميشود بگويم اصحاب پيامبر(ص) گناه كردند و برخلاف گفته او گام برداشته، نص «غدير» را زير پا نهادند. نقيب در جواب گفت: دل من راضي نمي
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 98 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2 پيشگفتار شروع به جرم به عنوان مفهومي جديد، در يكي يا دو قرن اخير شكل گرفته و به عنوان نهادي جديد و مستقل در حقوق كيفري امروز مطرح گردیده است. در گذشته آنچه كه از اهميت برخوردار بود، صرف ارتكاب جرم بود؛ به عبارتي، جرم يا ارتكاب مي يافت و يا ارتكاب پيدا نمي كرد و در صورت اخير، مجازاتي هم بر كسي كه نتوانسته بود فعل مجرمانه خويش را به اتمام برساند، بار نمي گرديد؛ اما، بتدريج مفهوم نظم عمومي به عنوان ملاك تعيين جرايم و مجازاتها مورد توجه جوامع مختلف قرار گرفت؛ به گونه اي كه امروزه هر عملي كه بتواند مراتب اخلال در نظم عمومي جامعه را فراهم نمايد، از لحاظ اصول و قواعد حاکم بر حقوق كيفري قابليت جرم انگاري، تعقيب و مجازات را دارد كه شروع به جرم نيز به عنوان مفهومي جديد يكي از اين موارد است. از نظر قانوني در كشور ايران، شروع به جرم در قانون سال 1304 و قانون مجازات عمومي سال 1352، مورد توجه مقنن قرار گرفته بود و به عبارتي، شروع به جرم در جنايات، خود به عنوان جرمي مستقل، قابليت تعقيب و مجازات داشت و در امور جنحه نيز وفق ماده (23) اين قانون، منوط به تصريح در قانون گرديده بود، كه اين معنا تا سال 1362؛ يعني، تا زمان تصويب قانون راجع به مجازات اسلامي به قوت خود باقي بود، اما پس از آن با تصويب ماده (15) قانون راجع به مجازات اسلامي، عنوان مستقل شروع به جرم مخدوش گرديد و مقنن آن را به عنوان جرمي مستقل واجد تعقيب و مجازات ندانست و تنها در صورتي امكان تعقيب و مجازات فردي كه شروع به ارتكاب جرمي كرده بود وجود داشت كه عمليات و اقداماتي را كه وي در راستاي ارتكاب جرم مورد نظر خويش انجام مي داد، واجد عنوان مستقل مجرمانه باشد. در سال 1370 نيز كه قانون مجازات اسلامي به تصويب رسيد، مقنن مجدداً از همين رويه پيروي نمود؛ لذا در حال حاضر از نظر قانوني، اصل بر عدم جرم بودن شروع به جرم محسوب است مگر در مواردي كه مقنن خلاف آن را تصريح نموده باشد، همچون موارد شروع به كلاهبرداري و يا اينكه همان اندازه از عمليات اجرايي، خود واجد عنوان مستقل مجرمانه باشد كه در صورت اخیر، تعقيب و مجازات مرتكب به اعتبار ارتكاب شروع به جرمي كه ناتمام مانده نخواهد بود، بلكه به اعتبار ارتكاب جرم تامي خواهد بود كه مرتكب در راستاي وصول به نتيجه جرم مورد نظر خويش انجام داده است. با توجه به مراتب مذكور، شروع به قتل عمدي نيز علي رغم اهميت موضوع به لحاظ اخلال در نظم عمومي، از نظر قانوني غير قابل تعقيب و مجازات مي نمود؛ چرا كه، به عنوان مثال در مواردي كه فردي به قصد سلب حيات از مجني عليه مبادرت به پرتاب كردن وي در آب مي نمود و يا اينكه با ريختن سم در غذاي او قصد ازهاق نفس از وي را داشت؛ ولي از مجني عليه به عللي خارج از اراده مرتكب سلب حیات نمي گردید، از نظر قانوني غير قابل تعقيب و مجازات بود؛ چرا كه صرف در آب انداختن كسي يا سم دادن به غير، از نظر قانوني جرم تلقي نمي گرديد تا مرتكب آن قابل تعقيب و مجازات باشد. نهايتاً در سال 1375، مقنن با تصويب ماده (613) ق.م.ا، شروع به قتل عمد را به عنوان جرمي مستقل مورد توجه قرار داد و آن را واجد عنوان مستقل مجرمانه دانست كه ما در اين مقوله، به بررسي ماده مذكور و مسئله مجازات مندرج در اين ماده با توجه به مصاديق قابل فرض آن مي پردازيم. 2 پيشگفتار شروع به جرم به عنوان مفهومي جديد، در يكي يا دو قرن اخير شكل گرفته و به عنوان نهادي جديد و مستقل در حقوق كيفري امروز مطرح گردیده است. در گذشته آنچه كه از اهميت برخوردار بود، صرف ارتكاب جرم بود؛ به عبارتي، جرم يا ارتكاب مي يافت و يا ارتكاب پيدا نمي كرد و در صورت اخير، مجازاتي هم بر كسي كه نتوانسته بود فعل مجرمانه خويش را به اتمام برساند، بار نمي گرديد؛ اما، بتدريج مفهوم نظم عمومي به عنوان ملاك تعيين جرايم و مجازاتها مورد توجه جوامع مختلف قرار گرفت؛ به گونه اي كه امروزه هر عملي كه بتواند مراتب اخلال در نظم عمومي جامعه را فراهم نمايد، از لحاظ اصول و قواعد حاکم بر حقوق كيفري قابليت جرم انگاري، تعقيب و مجازات را دارد كه شروع به جرم نيز به عنوان مفهومي جديد يكي از اين موارد است. از نظر قانوني در كشور ايران، شروع به جرم در قانون سال 1304 و قانون مجازات عمومي سال 1352، مورد توجه مقنن قرار گرفته بود و به عبارتي، شروع به جرم در جنايات، خود به عنوان جرمي مستقل، قابليت تعقيب و مجازات داشت و در امور جنحه نيز وفق ماده (23) اين قانون، منوط به تصريح در قانون گرديده بود، كه اين معنا تا سال 1362؛ يعني، تا زمان تصويب قانون راجع به مجازات اسلامي به قوت خود باقي بود، اما پس از آن با تصويب ماده (15) قانون راجع به مجازات اسلامي، عنوان مستقل شروع به جرم مخدوش گرديد و مقنن آن را به عنوان جرمي مستقل واجد تعقيب و مجازات ندانست و تنها در صورتي امكان تعقيب و مجازات فردي كه شروع به ارتكاب جرمي كرده بود وجود داشت كه عمليات و اقداماتي را كه وي در راستاي ارتكاب جرم مورد نظر خويش انجام مي داد، واجد عنوان مستقل مجرمانه باشد. در سال 1370 نيز كه قانون مجازات اسلامي به تصويب رسيد، مقنن مجدداً از همين رويه پيروي نمود؛ لذا در حال حاضر از نظر قانوني، اصل بر عدم جرم بودن شروع به جرم محسوب است مگر در مواردي كه مقنن خلاف آن را تصريح نموده باشد، همچون موارد شروع به كلاهبرداري و يا اينكه همان اندازه از عمليات اجرايي، خود واجد عنوان مستقل مجرمانه باشد كه در صورت اخیر، تعقيب و مجازات مرتكب به اعتبار ارتكاب شروع به جرمي كه ناتمام مانده نخواهد بود، بلكه به اعتبار ارتكاب جرم تامي خواهد بود كه مرتكب در راستاي وصول به نتيجه جرم مورد نظر خويش انجام داده است. با توجه به مراتب مذكور، شروع به قتل عمدي نيز علي رغم اهميت موضوع به لحاظ اخلال در نظم عمومي، از نظر قانوني غير قابل تعقيب و مجازات مي نمود؛ چرا كه، به عنوان مثال در مواردي كه فردي به قصد سلب حيات از مجني عليه مبادرت به پرتاب كردن وي در آب مي نمود و يا اينكه با ريختن سم در غذاي او قصد ازهاق نفس از وي را داشت؛ ولي از مجني عليه به عللي خارج از اراده مرتكب سلب حیات نمي گردید، از نظر قانوني غير قابل تعقيب و مجازات بود؛ چرا كه صرف در آب انداختن كسي يا سم دادن به غير، از نظر قانوني جرم تلقي نمي گرديد تا مرتكب آن قابل تعقيب و مجازات باشد. نهايتاً در سال 1375، مقنن با تصويب ماده (613) ق.م.ا، شروع به قتل عمد را به عنوان جرمي مستقل مورد توجه قرار داد و آن را واجد عنوان مستقل مجرمانه دانست كه ما در اين مقوله، به بررسي ماده مذكور و مسئله مجازات مندرج در اين ماده با توجه به مصاديق قابل فرض آن مي پردازيم. 3 مقدمه قتل بزرگترين تعرض به تماميت جسماني اشخاص است که خود داراي انواعي است و بر اساس عنصر رواني شدت و خفت آن مشخص ميگردد. قتل در قانون مجازات اسلامي به مواردي همچون قتل، عمد (بند الف م 206) قتل در حکم عمد (بند ب و ج م 206) قتل خطا شبيه عمد (بند ب م 295) قتل خطاي محض (بند الف م 295) قتل در حکم شبه عمد (تبصره 2 ماده 295) قتل در حکم خطاي محض (تبصره 1 م 295) قتل غيرعمد (م 616-م 714) قتل در اثناي منازعه (م 615 ق م ا) تقسيم ميگردد که در حقوق جزاي فرانسه به قتل عمد ضرب و جرح منتهي به فوت ، و قتل غيرعمد تقسيم ميگردد. در ميان موارد فوقالذکر قتل عمد شديدترين آنهاست که در حقوق جزاي ايران به مصاديقي همچون قتل عمدي محض ، قتل در حکم عمد و قتل در اثناي منازعه و در فرانسه به قتل عمدي ساده و قتل عمدي مشدده تقسيم ميگردد. که در بر گيرنده مواردي از قبيل: مسموميت منجر به مرگ ، قتل سبق تصميم قتل مستخدمين دولت ، قتل در اثر احراق عمدي، قتل توام با جنايت يا جنحه ديگر و قتل اوليا است . مواد از قتل عمدي محض (قتل با سونيت مسلم) آن است که جاني با قصد سلب حيات از مجني عليه (ازهاق روح) بوسيله فعل غالبا يا نادرا کشنده سبب قتل مجني عليه گردد. براي تحقق قتل عمدي محض سونيت خاص و عام تواما الزامي است . قتل در حکمم عمد نوع اول (ارتکاب قتل با فعل قتاله مطلق) زماني ارتکاب مييابد که جانبي بدون قصد با ارتکاب فعل نوعا کشنده مطلق مباشر تا با تسبيباسبب قتل ديگري گردد. و هرگاه جاني بدون قصد قتل با ارتکاب فعل قتاله نسبي سبب قتل ديگري گردد قتل در حکم نوع دوم (ارتکاب قتل با فعل قتاله نسبي) تحقق يافته است . مصداق ديگر قتل عمدي محض در حقوق ايران قتل در اثناي منازعه است که ميتواند ماهيتا مشمول يکي از موارد فوقالذکر گردد ولي بعلت ارتکاب در شرايط خاص مجازات آن تشديد ميگردد. مجازات قتل عمدي در حقوق جزاي ايران قصاص نفس است . اما در حقوق جزاي فرانسه مجازات قتل عمدي ساده (هيجاني) سي سال حبس جنايي و مجازات قتل عمدي مشدده حبس جنابي دائمي است . 3 تعريف جرم در قانون مجازات اسلامي و به طور كلي در هيچ يك از مقررات كيفري گذشته، تعريفي از شروع به جرم به عمل نيامده و مقنن تنها به تشريح مسئله شروع به جرم بسنده كرده است. در همين راستا، از شروع به قتل عمدي نيز تعريفي دقيق و مشخص در قوانين مدونه صورت نگرفته و لذا ارائه تعريفي مناسب از شروع به قتل عمدي، تا اندازه اي دشوار به نظر مي رسد، مع ذالك تعريفي را كه مي توان با توجه به ماده (613) ق.م.ا، از شروع به قتل به عمل آورد را در ذيل بيان مي داريم: «شروع به قتل عمد زماني تحقق مي يابد كه فردي به قصد سلب حيات از ديگري مبادرت به انجام عملياتي داخل در عنصر مادي قتل عمد نمايد، ولي قصد مرتكب به عللي خارج از اراده، معلق و بي اثر مانده و عمليات اجرايي به نتيجه مورد نظر مرتكب ختم نگردد.» مانند موردي كه فردي با قصد ارتكاب قتل، مبادرت به ريختن سم در فنجان قهوه ديگري نمايد، ولي به واسطه انجام عمليات سريع درماني، اثر سم رفع شده و از مجني عليه سلب حيات صورت نگيرد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : ppt نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد اسلاید : 17 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
بنام خدا موضوع تحقیق : از سقيفه تا قتل عثمان مقدمه اين كار تحقيقاتي ما از چند كتاب و چند سايت برگرفته شده است. و سعي شده است از مطالبي شيوا و قابل درك و فهم استفاده شود منبع اصلي كار ما كتاب درسي خودمان يعني تاريخ تحليلي صدراسلام تأليف آقاي محمدنصيري و تاريخ تحليلي اسلام سيدجعفرشهيدي است كه در صفحات اول اين كار قرار گرفته است كه شامل اصرار پيامبر(ص) بر اعزام سپاه اسامه، جريان سقيفه و شكل گيري خلافت، گذر از درخانه فاطمه(س) ممنوعيت نگارش احاديث مي شود. مطالبي كه در دنباله بحث آمده يعني نص و وصيت از سايت برگرفته شده. اجتماع در سقيفه از كتاب تاريخ تحليلي اسلام نوشته دكتر محمودطباطبايي اردكاني استفاده شده و بقيه عناوين تحت تحليل جريان سقيفه، زندگينامه عثمان، خلافت عثمان، قتل عثمان از سايت ها برگرفته شده است. ما با توجه به اينكه بايد كل مطالب را در 15 صفحه تشكيل مي داديم نتوانستيم بسياري از مطالب را در اين كار بياوريم با عرض پوزش. اصرار پیامبر(ص) براعزام سپاه اسامه با آنکه مسایلی چون ظهور مدعیان دروغین پیامبری برای اتحاد دینی مسلمانان خطری جدی به شمار می آمد، خطر رومیان جدی تر بود. پیامبر سپاهی منظم از مهاجر و انصار گردآورد و افراد سرشناسی چون ابوبکر، عمد، ابوعبیده و سعدوقاص را به حضور در میان جمع سپاهیان وظیفه مند ساخت. آن بزرگوار با دست خود پرچم فرمانده جوان را بست و به او فرمان حرکت داد. دانشمندان علوم و فنون نظامی و فرماندهان نبردهای کهن و نوین، این پذیرفته اند که جملات و حتی کلمات به کارگرفته شده در فرمان های نظامی حساب شده است و تفسیر و دلیلی ویژه دارد. در این فرمان، برخی از بندهای فرمان رسول خدا(ص) روشن و سزاوار تأمل است: 1. چرا در بزرگترین سپاه، که به جنگ یک امپراتوری اعزام می شود، جوانی حدود 20 ساله به فرماندهی انتخاب می شود؟ هرچند این امر بر گروهی از صحابه گران آمد و ناخرسند شدند، ولی از نظر آشنایان به سیره انبیاء و کارشناسان مسایل مدیریتی، امری تفسیرپذیر و گویاست. زیرا در مکتب اسلام تقسیم مسئولیت براساس شخصیت، لیاقت و کاردانی افراد انجام می پذیرد. آیا عمل پیامبر(ص) امری نمادین نبوده است؟ 2. چرا وقتی اسامه، از فرمانده کل قوا خواست به او اجازه دهد تا بعد از رهایی پیامبر(ص) از بیماری، سپاه را حرکت دهد حضرت(ع) موافقت نکرد و دستور حرکت داد؟ فرمانده جوان دوباره عرض کرد: آیا در حالی که قلبم از بیماری شما اندوهگین است، حرکت کنم؟ پیامبر(ص) فرمود: به پیروزی بیندیش و فرمانی که دادم اجرا کن. الف) چرا رسول خدا(ص) این همه برحرکت سریع سپاه پای می فشرد؟ ب) به رغم پاسخ روشن پیامبر(ص) به درخواست مکرر اسامه، چه دستهای مرموزی و به چه دلیل در حرکت سپاه از لشگرکاه «جرف» کارشکنی می کردند؟ پیچیدگی پاسخ به این پرسش ها آنگه بهتر رخ می نماید که بدانیم چون رسول خدا(ص) از کارشکنی های جدید در حرکت سپاه آگاهی یافت، با آنکه در تب شدید به سر می برد، با حالت خشم به مسجد آمد و ضمن نکوهش کارشکنان، متخلفان از حرکت سریع سپاه را ملعون خواند. جریان سقیفه و شکل گیری خلافت خبر رحلت پیامبراکرم(ص) به سرعت منتشر شد و مردم مدینه را در نگرانی و اندوه فرو برد. در میان ناله ها و فریادهای مردم، یکی از صحابه با صدای بلند گفت: این چه نادانی است که شما دارید! چرا می گویید پیامبر مرده است؟ نه، چنین گفتاری صحیح نیست. این سخن منافقان است. هرکس بگوید او مرده است با این شمشیر گردنش را می زنم. ابن عباس به او نزدیک شد و این آیه را خواند: «وما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل أفان مات أو قتل إنقلبتم علی أعقابکم...» مرد قانع نشد و تهدید کرد: اگر کسی بگوید پیامبر مرده است، دست و پایش را قطع می کنم. پیامبر به آسمانها رفته است و باز می گردد. راستی دلیل انکار رحلت پیامبر(ص) چه بود؟ مصالح اسلام یا مسلمانان؟ علاقه بسیار به پیامبر(ص) و اهداف او؟ یا تمایلات دیگر؟ مردم ناباورانه اشک می ریختند. ابوبکر از راه رسید و آن آیه را که پیشتر ابن عباس خوانده بود تلاوت کرد و بانگ برآورد: پیامبر درگذشت، اما خدایش زنده است. فردی که تا چند لحظه قبل مرگ پیامبر(ص) را سخن منافقان می خواند، با پذیرش رحلت پبامبر(ص) گفت: گویا این آیه را نشنیده بودم. هیجان مردم فرو نشست و اندوه و ناله هایشان ادامه یافت. هنوز مراسم تجهیز و تکفین پیامبرخدا(ص) برپا نشده بود که پیکی آهسته به ابوبکر گفت: عمر تو را می خواند. ابوبکر، که حضور در آنجا را مهم تر می دید، ناخشنود شد و سخن پیک را نادیده گرفت. قاصد دوباره پیام آورد. ابوبکر این بار اجابت کرد و همراه عمر و ابوعبیده روانه سقیفه شد. درباره تشکیل سقیفه سؤالات و پرسش هایی وجود دارد که بخشی از آن عبارتند از: سقیفه گنجایش چند نفر را داشت؟ چرا گروهی از انصار در سقیفه گرد آمده بودند؟ آیا مقدمات اجتماع از قبل برنامه ریزی شده بود؟ آیا گردهمایی انصار برای انتخاب جانشین بود و جنبه سیاسی داشت؟ چرا به هیچ مهاجر دیگر و افرادی که گرد جسم پاک پیامبر(ص) می گریستند، اطلاع ندادند؟ امروزه این پرسش ها و ده ها پرسش دیگر جویندگان هدایت را به اندیشه و تحقیق جدی واداشته است.