لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : پاورپوینت نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد اسلاید : 9 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
بنام خدا پيش از اينها فكر ميكردم خدا خانه اي دارد ميان ابرهامثل قصر پادشاه قصه هاخشتي از الماس وخشتي از طلاپايه هاي برجش از عاج وبلور بر سر تختي نشسته با غرور ماه برق كوچكي از تاج او هر ستاره پولكي از تاج او اطلس پيراهن او آسماننقش روي دامن او كهكشان رعد و برق شب صداي خنده اش سيل و طوفان نعره توفنده اشدكمه پيراهن او آفتاب برق تيغ و خنجر او ماهتابهيچكس از جاي او آگاه نيستهيچكس را در حضورش راه نيست پيش از اينها خاطرم دلگير بوداز خدا در ذهنم اين تصوير بودآن خدا بي رحم بود و خشمگينخانه اش در آسمان دور از زمين بود اما در ميان ما نبودمهربان و ساده وزيبا نبوددر دل او دوستي جايي نداشتمهرباني هيچ معنايي نداشت هر چه مي پرسيدم از خود از خدااز زمين، از آسمان،از ابرهازود مي گفتند اين كار خداستپرس و جو از كار او كاري خطاستآب اگر خوردي ، عذابش آتش استهر چه مي پرسي ،جوابش آتش استتا ببندي چشم ، كورت مي كندتا شدي نزديك ،دورت مي كند كج گشودي دست، سنگت مي كندكج نهادي پاي، لنگت مي كندتا خطا كردي عذابت مي كنددر ميان آتش آبت مي كندبا همين قصه دلم مشغول بودخوابهايم پر ز ديو و غول بودنيت من در نماز و در دعاترس بود و وحشت از خشم خدا هر چه مي كردم همه از ترس بود مثل از بر كردن يك درس بود
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : پاورپوینت نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد اسلاید : 81 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
بسم الله الرحمن الرحیم خدا در زندگی کودکان فهرست مباحث پیشگیری از چند آسیب آثار خداشناسی در زندگی کودکان برداشت کودکان از خدا پایههای خداشناسی راهکارهای معرفی خدا بایستههای پاسخگویی پاسخ به سؤالات رایج هشدار! پیامبر اعظم(ص) به بعضی از کودکان نظر افکند و فرمود: وای بر فرزند آخر الزمان از روش ناپسند پدران شان. عرض شد ای رسول خدا از پدران مشرک؟ فرمود: خیر از پدران مسلمان که به فرزندان خود هیچ یک از فرایض دینی را نمیآموزند و به ناچیزی از امور مادی درباره آنان قانع هستند. من از این مردم برئ و بیزارم و آنان نیز از من بیزارند. نقش والدین در خداشناسی کودکان پیامبر اعظم(ص): « کل مولود یولد علی الفطره حتی یکون ابواه یهوّدانه او ینصرانه؛ کودک با فطرتی خدایی پا به عرصه گیتی میگذارد، ولی این پدر و مادرش هستند که او را به سمتی نادرست (مانند اندیشه تثلیت در مسیحیت یا جسمانیت در یهود) میکشانند». بحث اول پیشگیری از چند آسیب
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 51 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2 مقدمه : نرمان كازينز در كتاب جالبش » تشريح يك بيماري« داستان آموزندهاي درباره پابلو كاسالز موسيقيدان برزگ فرن بيستم تعريف ميكند. داستاني است از ايمان و تجديد حيات كه ميتوان از آن درسها گرفت. كازنيز، جريان ملاقتش با كاسالزرا كه كمي قبل از جشن تولد 90 سالگي وي انجام شده بود شرح مي دهد. ميگويد آن روز ديدن پيرمرد كه روزي تازه را آغاز مي كرد تا حدي دردناك بود. ضعف پيري و بيماري آرتريست طوري او را از پا درآورده بود كه براي پوشيدن لباس نياز به كمك داشت. با پاهائي لرزان، قامتي خميده و سري فروافتاده راه ميرفت. دستهايش ورم كرده و انگشتانش خشكيده بود. بسيار پير و يي اندازه خسته بنظر ميرسيد. پيش از آنكه لب به غذا بزند به سمت پيانو براه افتاد. پيانو از جمله سازهائي بود كه در نواختن آن مهارت داشت. با دشواري بسيار خود را پشت صندلي پيانو جا داد. با تلاش و تقلاي فراوان انگشتان متورم و خشكيدهاش را به سوي كلاويههاي پيانو كشاند. آنگاه گوئي معجزهاي رخ داد. كاسالز ناگهان و به تمامي در برابر چشمان حيرت زده كازينر دگرگون شد. حالت روحي نيرومندي پيدا كرد كه گوئي در جسم او نيز اثر بخشيد و شروع به حركت و نواختن كرد. سرعت و نرمش حركات بدن و انگشتانش چنان بود كه فقط از يك پيانيست جوان، سالم و قوي، با بدني نرم ساخته بود. كازينز ميگويد » انگشتانش همجون شاخه درختي كه در برابر گرماي روحبخش خورشيد قرار گيرد به نرمي از هم باز شد و بطرف كليدها رفت. قامت خود را راست كرد. گوئي به راحتي نفس ميكشيد 2 مقدمه : نرمان كازينز در كتاب جالبش » تشريح يك بيماري« داستان آموزندهاي درباره پابلو كاسالز موسيقيدان برزگ فرن بيستم تعريف ميكند. داستاني است از ايمان و تجديد حيات كه ميتوان از آن درسها گرفت. كازنيز، جريان ملاقتش با كاسالزرا كه كمي قبل از جشن تولد 90 سالگي وي انجام شده بود شرح مي دهد. ميگويد آن روز ديدن پيرمرد كه روزي تازه را آغاز مي كرد تا حدي دردناك بود. ضعف پيري و بيماري آرتريست طوري او را از پا درآورده بود كه براي پوشيدن لباس نياز به كمك داشت. با پاهائي لرزان، قامتي خميده و سري فروافتاده راه ميرفت. دستهايش ورم كرده و انگشتانش خشكيده بود. بسيار پير و يي اندازه خسته بنظر ميرسيد. پيش از آنكه لب به غذا بزند به سمت پيانو براه افتاد. پيانو از جمله سازهائي بود كه در نواختن آن مهارت داشت. با دشواري بسيار خود را پشت صندلي پيانو جا داد. با تلاش و تقلاي فراوان انگشتان متورم و خشكيدهاش را به سوي كلاويههاي پيانو كشاند. آنگاه گوئي معجزهاي رخ داد. كاسالز ناگهان و به تمامي در برابر چشمان حيرت زده كازينر دگرگون شد. حالت روحي نيرومندي پيدا كرد كه گوئي در جسم او نيز اثر بخشيد و شروع به حركت و نواختن كرد. سرعت و نرمش حركات بدن و انگشتانش چنان بود كه فقط از يك پيانيست جوان، سالم و قوي، با بدني نرم ساخته بود. كازينز ميگويد » انگشتانش همجون شاخه درختي كه در برابر گرماي روحبخش خورشيد قرار گيرد به نرمي از هم باز شد و بطرف كليدها رفت. قامت خود را راست كرد. گوئي به راحتي نفس ميكشيد 3 « فكر نواختن پيانو، روحي تازه به او داده بود كه جسمش را نيز زنده كرده بود. ابتدا آهنگي از باخ را با ظرافت و مهارتي كم نظير نواخت. سپس به يكي از كنسرتوهاي برامس پرداخت. انگشتانش گوئي در روي كليدهاي پيانو با يكديگر به مسابقه برخاسته بودند. كازينز مينويسد : »بدن او بكلي در موسيقي ذوب شده بود. ديگر از آن بدن خشك و چروكيده اثري نبود. بلكه نرم و شكوهمند و فارغ از بيماري آرتريت مي نمود.« هنگامي كه از پشت پيانو برخاست بكلي با زمانيكه پشت پيانو نشست فرق داشت. قامتش كشيدهتر و بلندتر بنظر ميآمد. از قدمهاي لرزانش اثري برحا نبود. بيدرنگ به سوي ميز صبحانه شتافت. با اشتها غذا خورد و آنگاه براي قدم به ساحل دريا رفت. ما معمولاَ ايمان را بعنوان اعتقاد مذهبي يا گرايش به كيش معين، در نظر ميگيريم، كه در بسياري از موارد هم درست است. اما اساساَ ايمان عبارت از هر نوع اصل راهنما، باور يقين و يا گرايش است كه به زندگي معني بخشد و آنرا جهت دهد. محركهاي خارجي در اطراف ما فراوانند. اعتقادات و باورهاي ما، صافيهائي پيش ساخته و سازمان يافته اند كه ادراكات ما را از جهان بيروني تصحيح ميكنند. باورها، فرماندهي مغز را بعهده دارند. وقتي به درستي چيزي يقين داريم، گوئي به مغز خود فرماني صادر مي كنيم كه وقايع بيروني را به نحوي معين متصور سازد. كاسالز به موسيقي و هنر ايمان داشت. و اين چيزي بود كه به زندگي او زيبائي و نظم و اصالت داده بود. و چيزي بود كه مي توانست هرروز، معجزهاي تازه در زندگي او بيافريند. ايماني كه به قدرت فوق تصور هنر داشت، چنان نيروئي به او ميداد كه درك آن تا حدي دشوار است. ايمانش هرروز او را از پيرمردي خسته، به نابغهاي پرشور بدل ميساخت. و اگر عميقتر بنگريم، به ايمانش زنده بود. 3 جان استوارت ميل روزگاري نوشت »يك انسان با ايمان، معادل نودونه فرد علاقمند است « و درست به اين علت است كه ايمان دري به سوي بهروزي ميگشايد. ايمان مستقيماَ به سيستم عصبي فرمان ميدهد. وقتي به درستي امري ايمان داشته باشيد، كاملاَ در حالت روحي خاصي فرو ميرويد كه مقتضي آن ايمان است. اگر ايمان بدرستي بكار گرفته شود بزرگترين نيرويي است كه منشاء خيروخوبي در زندگاني ميشود. از سوي ديگر، همان طور كه ايمان و اعتقادات صحيح ميتوانند نيروبخش باشند، عقايدي كه فكر و عمل را محدود مي سازند اثرات ويرانگر دارند. در طول تاريخ، مذاهب، نيروبخش ميليونها انسان بوده اند و انسان ها را قادر به كارهايي ساخته اند كه فوق تصور آنها بوده است. ايمان سبب مي شود كه غني ترين منابع نيروهاي دروني خود را بيدار ساخته ، اين منابع را در جهت رسيدن به اهداف خود بكار گيريم. ايمان همچون نقشه و قطب نمائي است كه ما را به سوي هدف راهنمائي مي كند، و به كمك آن يقين پيدا ميكنيم كه به مقصد موردنظر خواهيم رسيد. مردمي كه ايمان نداشته و يا نتوانند آنرا در خود ايجاد كنند، در مجموع ناتوانند. به قايقي بي موتور و بي سكان ميمانند. اگر ايمان قوي داشته باشيد، با قدرت دست به عمل ميزند و دنياي دلخواه خود را مي سازيد. ايمان به شما كمك ميكند كه بدانيد چه ميخواهد، و به شما نيرو ميدهد كه به خواسته خود برسيد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 55 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1 الله خداپرست بودن در عصر ما مسئولیتهای سنگینی را برای خداپرستان متعهد و مسئول ایجاد می نماید مسئولیتی که از هر زمان، بیشتر و حساستر است و انجام آن از هر وقت مشکل تر. در عصر ما با وجود تمام مشکلاتی که در راه بینش و تشخیص درست، وجود دارد، نیاز به مذهب و تکیه گاه معنوی از هر زمان بیشتر احساس می شود، و جبر و تاریخ جامعه را بیش ازهر زمان، نیازمند به مذهبی اصیل، و رهائی بخش و سعادت آفرین نشان میدهد. مذهبی که از درون، انسانها را بسازد، و جامعه بشری را براساس انسانهای ساخته ای که ضامن اجراء قوانین و حقوق در خود آنها موجود است، بنا کند. در عصر ما اگر اسلام آنطور که هست به جهان معرفی شود بیش از هر زمان طرفدار و خواهان دارد. با اینکه کتابهای فراوانی درباره شناخت آفریدگار جهان نوشته شده، و شاید دهها تن مرکب! برای این منظور بکار رفته، ولی نمی دانم چگونه اظهار تأسف کنم دلائلی که پرودگار خودش برای اثبات ذات خود آورده، هنوز کاملاً مورد بحث و تألیف قرار نگرفته است! در صورتی که بعقیده نگارنده بهترین راه برای شناخت خداوندف و استحکام یقین بآنحضرت، همان راهی است ک قرآن انتخاب نموده است. این راهی که قرآن برای اثبات آفریدگار جهان پیموده نه تنها خدا را به بشر معرفی می کند و به یقین راسخی توأم با اعجاب و تحسین و محبت، بآن خالق حکیم در انسان ایجاد می نماید، بلکه پیمودن این را ه بهترین وسیله برای تشکیل یک ملت مترقی، و تکامل یافته و متکی به خود است. آیاتی که برای شناخت آفریدگار در قرآن آمده به سه دسته تقسیم می شوند: 2 1- آیاتی که خداشناسی را جزء سرشت و فطرت انسان معرفی می کند. 2- آیاتی که از راه قانون علیت و محال بودن و جود معلول بودن علت بوجود حق متعال استدلال می نماید. 3- آیاتی که به حکم قانون نظم، و نظام شگفت جهان هستی به مدیر و ناظم جهان استدلال می کند. سرشت خداشناسی نکته ای که پیش از شروع به اصل بحث باید به آن توجه داشت این است که: مطالب این بخش مربوط به« اثبات و جدان خداشناسی در نهاد انسان» است، و به همین جهت مسائل این بخش با مسائل بخش دوم و سوم که مستقیماً مربوط به اثبات آفریدگار جهان است تفاوت اساسی دارد باین معنی که شناخت آفریدگار و اعتقاد به خدا، از دو راه امکان پذیر است: 1- از راه وجدان 2- از راه عقل هنگامی که ما از راه اول در جستجوی خدا هستیم، می خواهیم ثابت کنیم که انسان دارای حس خداشناسی است،1- برای توضیح بیشتر به پاورقی صفحه« 16» مراجعه فرمائید. و شناسایی خداوند، بصورت غریزه در نهاد انسان وجود دارد، بنابراین، در مسائل این بخش عقل تنها می تواند ما را در تشخیص این احساس یاری کند، و بیش از این کاری از عقل ساخته نیست. آیا این بحث بیهوده نیست؟ 3 ممکن است شما بگوئید، بحث کردن در و جود امر وجدانی بی نتیجه است، چون اساساً چنین وجدانی، یا درانسان وجود دراد و یا وجود ندارد اگر وجود دارد دیگر نیاز به استدلال نیست و اگر وجود ندارد یا استدلال و برهان« وجدان» در انسان ایجاد نمی شود، بلکه میتوان گفت نیاز امر وجدانی با ثبت نشان عدم آن است. پاسخ: در پاسخ این اشکال باید گفت که غرائز انسان بر دو قسم است: 1- غرائز مادی که برای تأمین نیازهای بدن و بقاء نسل در طبیعت انسان نهاده شده، ماند میل به غذا و سایر غرائزی که انسان را سایر حیوانات در آن شرکت دارند. 2- غرائز معنوی، ماننددوستی، آزادیخواهی،ر حم و مروت احسان و شفقت، و سایر عواطف انسانی که نوع بشر را از سایر انواع حیوانات جدا می کند، و امتیاز و شرافت واقعی انسان بر سایر حیوانات در صورتی محقق می شود که این صفات در وی به مرحله ظهور برسد. این غرائز بمنظور عبور از مرز حیوانیت، و رسیدن به کمال انسانیت و تأمین سعادت و خوشبختی واقعی فرد و اجتماع در بشر نهاده شده است. پیروزی غرائز مادی ولی متأسفانه در بیشتر موارد فتح و پیروزی با غرائز مادی و سرشت حیوانی است و آرمانهای انسانی، و وجدان معنوی مقهور و لگدمال غرائز حیوانی می گردد، این هنگام است که عرائز معنوی مورد تردید بلکه فراموشی و انکار قرار می گیرد و اثبات« وجدان معنوی» محتاج به برهان و دلیل می گردد. 4 فلسفه بعثت انبیاء اینجا است که ذات مقدس، حق،انبیاء را بعنوان اطباء روحانی فرستادهف تا آنکه این سدها را بشکنند و حجابهای فطرت را کنار زده غرائز معنوی را آشکار سازند و گوهر تابناک عقل را از لجن زار تمایلات مادی رهائی بخشند. و این همان نکته ای است که علی علیه السلام در فلسفه بعثت انبیاء فرموده است: «فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیائه لیستاد و هم میثاق فطرته و یذکروهم منسی نعمته و یحتجوا علیهم بالتبلیغ و یثیر و الهم دفائن العقول2- بحارالانوار جلد 11 صفحه 60 » پیامبران را یکی پس از دیگری فرستاد تا ازآنان پیمان فطرت مطالبه کند، و نعمتهای فراموش شده خدا را یادآوری نمایند، و از رهگذر تبلیغ بر آنان اقامه حجت کنند، وگنجهای عقول مردم را استخراج نمایند. نتیجه از مباحث گذشته این نتیجه بدست می آید که هر یک از غرائز در صورتی آثارش در انسان آشکار می شود که موانع از بروز آن آثار جلوگیری نکند، بلکه در بعضی از موارد، چنان نیرومند است که آثاری برضد آن غریزه و بر وفق مراد آن مانع ظاهر می گردد، چنانکه علاقه پدر به فرزند، فطری و غریزی است، ولی در موارردی در نتیجه علل خاصی، چنان بغض و کینه جای مهر پدری را می گیرد که عامل نابودی فرزند به دست پدر می گردد. و همچنین گاه می شود میل فطری انسان به غذا در شرایط خاصی معدوم می شود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : پاورپوینت نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد اسلاید : 6 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
بنام خدا بخش دوم: وجود خدا فطرت فصل اول: معنای فطرت راه های شکوفایی فطرت فطری بودن خداشناسی فطری بودن خداپرستی بخش دوم: وجود خدا برهان علّی (تقریر برهان) فصل دوم: تعریف علت و معلول اصل علیت تعریف علت فاعلی اثبات معلولیت عالم امتناع دور و تسلسل بخش دوم: وجود خدا برهان نظم فصل سوم: ساختار مشترک برهان نظم تقریرهای برهان نظم تعریف نظم 1- برهان هدفمندی 2- برهان نظم از موارد جزیی 3- برهان هماهنگی در کل عالم ا پ ا ی ن وَالسَّلامُ عَلی مَنِ اتَّبَعَ الهُدی بخش2 سعادتمند باشید
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..DOC) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن word (..DOC) :
P اخلاق اسلامی مقدمه این پروژه با عنوان اخلاق اسلامی که به نقد و بررسی اخلاق اسلامی و رابطه آن با یاد خدا ، خودخواهی ، خودشناسی و ... می باشد به این نکته تأکید می کند که لازمه ی داشتن اخلاق اسلامی که مورد پسند همگان است ، داشتن اعتقاد و ایمان به خدا و انجام دستورات او می باشد . توبه به خدا نگاهی به تعالیم قرآن و آموزش های رسیده از پیشوایان عظیم الشأن آسمانی این نکته را به وضوح به ثبوت می رساند که از نظر اسلام نه تنها هیچ چیز به اندازه یاد خدا از ارزش و اهمیت برخوردار نیست . بر تمام امور دیگر برای تسهیل توجه انسان به خداست و توجه به خدا ، روح همه عبادات و ارزش های اخلاقی را تشکیل می دهد از نظر اسلام سرچشمه قدرت روحی و معنوی برای انسان و یگانه عامل سعادت و کمال او در توجه به خداست و اشتغال به یاد اوست همچنانکه همه ی گرفتاری های انسان و حتی همه ی رذایل اخلاقی و معایب روحی و نفسانی ناشی از غفلت از یاد خداست توجه انسان به خدا در واقع اتصال قلبی انسان به درگاه الهی است و پر واضح است که در این ارتباط و اتصال باطنی فیوضات معنوی فراوانی نصیب انسان می گردد زمانیکه توجه خود را یکسره معطوف به درگاه الهی می کند و روی دل خود را بسوی ساحت قدس خدواند می دارد همچون آئینه ای که در برابر تابش آفتاب قرار گیرد انوار فیوضات الهی را به تناسب استعداد و آمادگی خود دریافت کرده و آثار آن را منعکس می گرداند هر اندازه دل از تیرگی ها و آلودگی ها منزه تر و به صفا و پاکی نزدیکتر به همان اندازه قدرت دریافت آن انوار ازلی در او بیشتر و افزونتر توجه قلبی به خدا سبب استناره از نور خورشید حق و برخورداری از آثار نامتناهی مربوط به آن است بروشنی در می یابند و از این رهگذر به سرچشمه معنویات و علم و حکمت واقعی دست می یابند . در جذبه های حاصله از مشاهده ی نور حق جلوه های خدا را می بیند و لحظه به لحظه ایمان خود را تجدید می کنند . در تعالیم اسلامی موارد مشخصی وجود دارد که هر فرد مسلمان باید در آن مراحل به یاد خدا باشد تا اشتغالات روزمره او را بکلی از یاد خدا غافل نگرداند نماز های یومیه از مهم ترین و موثر ترین مواردی است که فکر و روح انسان را از لابه لای اشتغالات زندگی روزمره خارج و معطوف به درگاه الهی می کند به طوری که اگر این فرضیه مطابق با اصول و موازینی که در شرع تعیین شده است انجام پذیرد و همراه با دقت و تمرکز و حواس و توجه به معانی الفاظ باشد در این صورت زمینه ها برای استمرار یاد خدا در مراحل دیگر زندگی فراهم می آورد به طوری که شخص بتواند نه تنها در حال نماز و نیایش بلکه در مراحل دیگر نیز به یاد خدا باشد تأکید تعالیم اسلامی به دعا از جمله موارد مهم دیگریست که سبب توجه انسان بدرگاه خدا می شود خداوند باب مناجات و دعا را بروی انسان مفتوح کرده تا از این طریق وارد در ساحت عظمت او شود و در مراتب قرب او بالاتر رود تا آنجا که آخر المر به وصال بیواسطه او نائل آید آثار روحی و معنوی توجه به خدا به تناسب شدت و ضعف این توجه مختلف است گاهی این آثار ناخود آگاه و خفیف و گاهی بصورت آگاهانه و بسیار شدید است بطوری که آثار جذبات حاصله از آن دل را منقلب و به اوج لطافت و اثر پذیری از عوالم باطنی می رساند و گاهی این تأثیرات چنان شدید و انقلاب درونی حاصله چنان عمیق است که شخص به مرحله ی مجذوبیت کامل رسیده و در همان حال به دریافت حقایق علوی نائل می شود که آثار و نتایج آن به تدریج ظاهر و اثمار معنوی آن به مرور پدیدار می گردد نمونه ای از این بیخودی را که منتهی به حالت صعقه و بیهوشی شده قرآن در مورد حضرت موسی ( ع ) نقل می کند که چون از خداوند تقاضای دیدارش را می کند در پاسخ ندا می رسد که در کوه بنگرد اگر کوه بتواند بر جای ماند او هم خواهد توانست خدا را مشاهده کند . مفهوم ذکر ذکر گاهی در برابر غفلت و گاهی در برابر نسیان بکار می رود غفلت عبارتست از توجه نداشتن به علم و نسیان عبارتست از زایل شدن معنی از ذهن ذکر عبارتست از حضور معنی در نفس و برای این حضور مراتبی است . از این رو ذکر خدا دارای مراتبی است خداوند در قرآن می فرماید : « فَا ذکُرُ و اللّه کَذِکرِکُم آبائُکم اَواَ شَدَ ذِکراً
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 3 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
چرا به خدا ايمان دارم ! در وبلاگ " لمس تنهايي ماه " ماجرايي متاثر كننده از دختري را خواندم كه فقر مطلق و تصميمات نا بجاي پدرش وحشتناك ترين سرنوشتها را برايش رقم زده و متاسفانه وارد مسيري بي بازگشت شده است! . تحصيل در رشته زيست شناسي باعث شد خدا را در همه جا احساس كنم . قوانين تكامل , تعادل , رشد , تجزيه , توليد مثل , فتوسنتز و هر چيزي كه با آن فكر مي كنم نشاني از خالق يكتا مي دهند ! و چه درد آور است براي من ! وقتي مي بينم كه دخترك اينگونه نا اميدانه فرياد بزند : " اصلا خدا نداريم ! چون اگر خدا بود چرا ما بايد به خاطر يك لقمه نان اين كارها را بكنيم ولي عده اي در ناز و نعمت زندگي كنند " . نه قصد نصيحت كردن دارم و نه سرزنش ويا حتي همدردي ! چون موقعيت زجر آور او را حتي براي لحظه اي لمس نكرده ام ! ولي مقاله زير كه نوشته دكتر كرسي موريسن رئيس پيشين فرهنگستان علوم نيويورك است را تنها و تنها براي تفكر در موجوديت خداوند به او تقديم مي كنم كه آگاه شدن از اين حقيقت اولين گام در تفكر به ديگر پديده ها و عللي است كه با مشيت و حكمت پروردگار بوجود مي آيند و شايد بتوان برخي از آنها را آزمايش الهي ناميد ! اميدوارم راه گشا باشد و گامهاي بعدي در مسير درست هر چه استوارتر برداشته شوند. ----------------------------------------------------------------------------------------------- هفت دليل علمي براي اثبات خداوند بزرگ(1) ما اكنون در سپيده دم عصر علم هستيم وبا اينهمه , در اين سپيده دم عصر علم ,هر شناخت تازه , هر گونه افزايش نور, دليل و برهان تازه اي براي ما به ارمغان مي آورد . ايمان متكي بر شناخت و آگاهي است و دانشمند در هر مرحله خودش را به خدا نزديكتر حس مي كند . درباره خودم بايد بگوييم كه من در علم هفت دليل عمده براي پشتيباني از ايمان خود نسبت به خداوند پيدا كرده ام . برهان اول و غير قابل رد را رياضيات براي من فراهم آورده است . شما خودتان اين برهان را عملا آزمايش كنيد . ده سكه يا ده ژتون را كه از شماره يك تا ده نمره گداري كرده ايد , توي جيبتان بريزيد و خوب تكان دهيد , اكنون سعي كنيد اين سكه ها را به تربيب شماره از جيبتان خارج كنيد به اين معني كه از سكه يا ژتون شماره يك شروع كنيد تا به ترتيب به سكه شماره ده برسيد . از لحاط رياضي , يك بر 10 احتمال دارد كه شما در همان قدم اول سكه شماره يك را بيرون بكشيد ويك بر صد احتمال است كه بتوانيد پشت سر هم سكه هاي شماره 1 وشماره 2 را از جيبتان خارج كنيد , احتمال اينكه پشت سر هم سكه شماره 1 , 2 و3 را خارج كنيد يك بر هزار است و احتمال اينكه هر ده سكه را به ترتيب پشت سر هم بيرون بكشيد يك بر ده ميليارد است !. واين رقم , رقم وهم آوري است ! آن هم تنها براي 10 اتفاق كه حتما بايد پشت سر هم رخ دهند! . حال سعي مي كنيم همين استدلال را بر شرايطي كه امكان پيدا شدن زندگي بروي زمين فراهم آورده است اطلاق كنيم . در چنين صورتي ناگزير خواهيم بود كه اعتراف داشته باشيم كه از لحاظ رياضي هيچگونه توالي تصادفي نمي توانسته است همه اين شرايط را يك جا جمع كند! شرط اول : زمين با سرعت 1600 كيلومتر در ساعت به دور محور خود مي چرخد . فرض كنيم كه اين حركت مثلا ده مرتبه كندتر شود , نتيجه اين خواهد شد كه در جريان روزهايي كه ده مرتبه بلندتر از روزهاي ما هستند گرماي خورشيد تمام نباتات ما را مي سوزاند و اگر چيزي هم زنده بماند در جريان شب هايي كه ده مرتبه بلندتر از شبهاي ما خواهد بود منجمد مي شود !. شروط ديگر زندگي ما : خورشيد منبع حيات ما است , در سطح , دمايي دارد كه به 5500 درجه سانتيگراد مي رسد و اين دماي 5500 درجه را درجه حرارت سطحي خورشيد مي نامند , اما كره زمين دقيقا در فاصله اي قرار گرفته است كه به اين آتش جاودان امكان بدهد كه ما را به آن اندازه كه احتياج داريم گرم كند , اگر ميزان فاصله ما از خورشيد دورتر بود يخ مي زديم و اگر اين فاصله كمتر مي شد به طوري كه فقط يك ونيم برابر بيشتر از اين تشعشعات به ما مي رسيد كباب مي شديم . درباره فصول بايد بگوييم كه اين فصول را " ميل " يا انحناي محور زمين روي زاويه23 درجه پديد مي آورند . اگر اين "ميل" وجود نداشت تبخير درياها فقط در دو جهت شمال وجنوب بود وقارهاي يخ به تدريج در دو قطب انباشته مي شد . ماه كه قمر زمين است حركت درياها را كنترل مي كند اگر فاصله ماه كمي نزديكتر به زمين بود آنگاه جزر ومدهاي غول آسا دو بار در روز تمام خشكي هاي زمين را فرا مي گرفت . اكنون پوسته زمين را در نظر بگيريد . فرض كنيد تنها 3 متر بر قطر آن افزوده شود . آنگاه اكسيژن كه براي هر زندگي ضرورت دارد از بين مي رود . بر عكس فرض كنيد كه عمق اقيانوسها چند متر بيشتر شود در آن صورت به علت كمبود كربن و اكسيژن زندگي نباتي از بين مي رود . اين واقعيت ها در كنار وافعيت هاي بسيار ديگر نشان مي دهد كه اگرظهور زندگي منوط ومربوط به تصادف بوده باشد . احتمال يك چنين چيزي يك در ميلياردها ميلياردخواهد بود! من دليل و برهان دوم خود را در همان منابع و ذخايري مي دانم كه يك موجود زنده براي زنده ماندن در اختيار دارد . در اينجا هم وجود معرفتي كه همه چيز را پيش بيني كرده به چشم مي خورد . انسان هنوز راز حيات را كشف نكرده است واز اين رو نمي داند حيات چيست و پيدايش سلول چگونه بوده است. حيات نه وزن دارد ونه حجم ولي با اينهمه , زندگي نيروي عظيمي را در اختيار دارد .! زندگي هوا و خشكي و آب را تسخير كرده است . بر همه عناصر تسلط يافته است , ماده را وا داشته است كه حل شود و از نو تركيبات خود را به هم در آميزد . حيات , مجسمه سازي است كه همه شكلها را ساخته و پرداخته است . زندگي , هنرمندي است كه برگها را نقاشي كرده و گلها را رنگ آميزي كرده است . زندگي , آهنگسازي است كه به پرندگان نغمه هاي عشق و به حشرات اواها و نداها را آموخته است . حيات با كربن و آب , قند ساخته و اكسيژن را كه براي حيوانات نغمه زندگي فراهم مي اورد را آزاد كرده است. به سلول نگاه كنيد ! شفاف و تقريبا غير مرئي . اين ياخته يگانه , اين قطره كوچك ژله اي , جرثومه حياتي را در بر دارد كه به همه موجودات كوچك وبزرگ جان مي دهد . اين ياخته نيرومندتر از درختان ما , حيوانات ما و همه ملت ماست زيرا كه حيات از آن سرچشمه گرفته است . طبيعت خالق حيات وزندگي نيست. صخره هاي سوخته و درياهاي بيمزه هيچيك آن شرايطي را كه لازمه ظهور حيات وزندگي است را نداشته اند . پس حيات را جز خداوند بزرگ چه چيزي مي توانسته بر روي زمين پديد آورد ؟!. دليل سوم من به اين قرار است : رفتار حيوانات به زباني گويا وجود خداي خالق و مهربان را اعلام مي دارد كه غريزه اي در نهادشان پديد آورده است واگر اين غريزه وجود نمي داشت مطلقا ناتوان مي بودند . بچه ماهي هاي آزاد سالها را در دريا مي گذرانند . روزي از روزها به سوي آب شيرين رودخانه هايي بر مي گردند كه در آنجا تولد يافته اند . ماهي آزاد را كه از شطي بالا مي رود را در نظر بگيريم . سرسختانه در سمت آن شطي قرار خواهد گرفت كه شعبه اي كه شاهد تولد او بوده است در آن مي ريزد . چه چيزي او را با چنين دقتي به سوي اين نقطه باز مي اورد؟ اگر ماهي ازاد را به شعبه ديگر رود منتقل كنيد بي درنگ خواهد دانست كه ديگر در مسير خودش نيست . براي آنكه به شط باز گردد و بعداُ جريان آب را سربالا تا رسيدن به شعبه اي كه زادگاهش بوده است در پيش بگيرد مبارزه خواهد كرد ...زيرا كه بايد سرنوشت خودش را به همان گونه اي كه نوشته شده است , در آن شعبه به پايان برساند . روشن كردن راز مار ماهي ها بسي دشوارتر است . اين موجودات حيرت آور در دوره بلوغ , مردابها و رودخانه هايي كه تا آن زمان محل زندگيشان بوده ترك كرده , سپس همه شان , از هر كجا كه آمده باشند به سفري دراز دست زده و به سوي مغاك دريايي كه در سواحل جزاير برمودا واقع شده است روي مي آورند . مار ماهي هاي اروپا براي اينكه به اين محل برسند بايد هزار كيلومتر راه را طي كنند . مار ماهي ها وقتي به درياي ساراگاس رسيدند توليد مثل كرده و ميميرند ! آن وقت بچه هايي كه تولد يافته اند و هنوز درباره دنيايي كه پيرامونشان را فرا گرفته است چيزي نمي دانند و جز پهنه بي كران آب شور چيزي نمي بينند , راهي كه پدرها و مادرهايشان پيموده اند را در پيش مي گيرند و نه فقط خود را به سواحلي كه پدر و مادرشان از انجا به راه افتاده بودند مي رسانند بلكه خود را دقيقا به آن جويباركوچك , به آن مرداب روستايي و به هر كجا كه قبلا والدينشان آنجا زندگي كرده اند مي رسانند !!! هرگز يك مار ماهي آمريكا در قاره اروپا به دام نيافتاده و هيچگاه يك مار ماهي اروپايي در آبهاي آمريكا يافت نخواهد شد ! همه چيز حتي تعويق بلوغ يك ساله مارماهي اروپايي نيز پيش بيني و تدبير شده است تا اين مار ماهي اروپايي به هنگام عزيمت نيروي لازم براي سفر طولاني را داشته باشد . دليل چهارم : هيچ حيواني هرگز اين امتحان را نداده است كه تا 10 بشمرد ! ويا اينكه معني عدد 10 را درك كند . غريزه حيوان مانند يگانه نتي است كه ساز " ني " دارد .نتي كه شايسته تحسين بوده اما محدود است . مغز انسان محتوي همه سازهاي اركستر است . در واقع , ما انسانها در سايه عقل خودمان مي توانيم آنچه هستيم در نظر بگيريم , براي اينكه بارقه اي از معرفت جهاني را به دست آوريم . شگفتيهاي " ژن" پنجمين برهان را برايم فراهم آورد. و من در اين ميان به كشف اين نكته فائق مي آيم كه همه زندگي پيش بيني شده است !. ژن چيز بسيار كوچكي است . تصور كنيد كه بتوانيد ژنهايي را كه منشاء همه انسانهاي روي زمين است گرد آوريد ! بسيار خوب ! تمام اين ژنها توي يك انگشتانه جاي مي گيرند ! هر سلول زنده حاوي ژنوم است . ژنها خصوصيات هر موجود را تعيين مي كنند . يك انگشتانه ژنوم كه بتواند خصوصيات چهارميليارد انسان را تعيين كند موضوع وهم آوري است... اما حقيقت حقيقت است ! . و وافعيت را نمي شود انكار كرد!. و در اينجاست كه تكامل , در ياخته , در كياني كه ژنها را در بر مي گيرد و منتقل مي كند , آغاز مي شود . و وقتي اين ژن بسيار بسيار ذره بيني بتواند بر همه زندگي فرمان دهد , بايد گفت كه اين نكته نشانه پيش بيني و هنري است كه تنها از دست معرفت خلاقه اي ساخته است . هيچ فرض ديگر نمي تواند پاسخگوي واقعيت قضايا باشد . دليل ششم : مشيت , اين حكمت فائقه اي كه بر طبيعت حكمراني مي كند , منشائي جز منشاء خدايي نمي تواند داشته باشد .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : پاورپوینت نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد اسلاید : 9 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
بنام خدا پيش از اينها فكر ميكردم خدا خانه اي دارد ميان ابرهامثل قصر پادشاه قصه هاخشتي از الماس وخشتي از طلاپايه هاي برجش از عاج وبلور بر سر تختي نشسته با غرور ماه برق كوچكي از تاج او هر ستاره پولكي از تاج او اطلس پيراهن او آسماننقش روي دامن او كهكشان رعد و برق شب صداي خنده اش سيل و طوفان نعره توفنده اشدكمه پيراهن او آفتاب برق تيغ و خنجر او ماهتابهيچكس از جاي او آگاه نيستهيچكس را در حضورش راه نيست پيش از اينها خاطرم دلگير بوداز خدا در ذهنم اين تصوير بودآن خدا بي رحم بود و خشمگينخانه اش در آسمان دور از زمين بود اما در ميان ما نبودمهربان و ساده وزيبا نبوددر دل او دوستي جايي نداشتمهرباني هيچ معنايي نداشت هر چه مي پرسيدم از خود از خدااز زمين، از آسمان،از ابرهازود مي گفتند اين كار خداستپرس و جو از كار او كاري خطاستآب اگر خوردي ، عذابش آتش استهر چه مي پرسي ،جوابش آتش استتا ببندي چشم ، كورت مي كندتا شدي نزديك ،دورت مي كند كج گشودي دست، سنگت مي كندكج نهادي پاي، لنگت مي كندتا خطا كردي عذابت مي كنددر ميان آتش آبت مي كندبا همين قصه دلم مشغول بودخوابهايم پر ز ديو و غول بودنيت من در نماز و در دعاترس بود و وحشت از خشم خدا هر چه مي كردم همه از ترس بود مثل از بر كردن يك درس بود