دانلود جزوه و پاورپوینت و مقاله طرح درس

پاورپوینت تاثیر همراهی از امام او بر روی پیشرفت انقلاب اسلامی (با کیفیت)

پاورپوینت تاثیر همراهی از امام او بر روی پیشرفت انقلاب اسلامی (با کیفیت)

پاورپوینت-تاثیر-همراهی-از-امام-او-بر-روی-پیشرفت-انقلاب-اسلامی-(با-کیفیت)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل :  powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد اسلاید : 11 اسلاید

 قسمتی از متن powerpoint (..ppt) : 
 

بنام خدا
تاثیر همراهی از امام او بر روی پیشرفت انقلاب اسلامی
کمک های ایشون به امام بر روی پیشرفت انقلاب
اسلامی بسیار مهم بود.
با نقشه های زیرکانه و قیام های درست و با
برنامه ریزی برنامه ها توانستند که زود تر کشور
را به سمت انقلاب ببرند.
ایشون چند بار هم جان امام را نجات دادند.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
اي كساني كه ايمان آورده‏ايد از خدا پروا كنيد و به او [توسل و] تقرب جوييد و در راهش جهاد كنيد باشد كه رستگار شويد
تاثیرات او بر روی جامعه در زمان خودش
ایشون بخاطر فداکاری هایی که در حق امام و برای انقلاب کردند و تمام سعی خود را برای اینکه مردم را اگاه کنند.
بعضی از مردم با فداکاری های متعدد ایشون متوجه حق و نا حق شدند و به سمت امام سوق داده شدند.
در ان زمان جامعه به چنین افرادی زیا داشت.
تاثیرات اندیشه های اوبر روی قانون اساسی
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به فاصله کوتاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی تدوین و به وسیله مجلس خبرگان تصویب شد. محتوای این قانون عمدتاً برگرفته از تعالیم دین مبین اسلام و در برخی موارد نیز بر اساس رویۀ عقلا بوده است که در این میان نقش اندیشمندان اسلامی بسیار پررنگ می­نماید. بر این مبنا تحقیق حاضر بر آن است تا اثبات کند که اندیشه­های فقهی و سیاسی شهید محمد باقر صدر در کنار اندیشه­های حضرت امام خمینی(ره) نقش موثری در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران داشته است. این اندیشه­ها با رویکردی الهی و تبیین نگاه اسلام به مفاهیمی چون حق حاکمیت الهی، جایگاه انسان درنظام آفرینش و آزادی انسان، چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را تعیین کرده­اند.

 

دانلود فایل

برچسب ها: پاورپوینت تاثیر همراهی از امام او بر روی پیشرفت انقلاب اسلامی (با کیفیت) , تاثیر همراهی از امام او بر روی پیشرفت انقلاب اسلامی , دانلود پاورپوینت تاثیر همراهی از امام او بر روی پیشرفت انقلاب اسلامی (با کیفیت) , تاثیر , همراهی , از , امام , او , بر , روی , پیشرفت ,

[ بازدید : 12 ]

[ چهارشنبه 26 مرداد 1401 ] 22:10 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق آئين بودا و زندگى نامه او 15 ص

تحقیق آئين بودا و زندگى نامه او 15 ص

تحقیق-آئين-بودا-و-زندگى-نامه-او-15--صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 18 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

2
‏بسعه تعالي
‏آئين بودا و زندگى نامه او‏
‏بيوگرافى و ‏شر‏ح‏ حال‏
‏بودا؟ نام اصلى او ‏سيدرتا ‏است ، مردى از خاندان ‏كاشاتريا ‏از شاهزادگان و اشراف هند كه در ‏منطقه ‏بنارس ‏به دنيا آمد. پدرش چون ‏اثار حمل در همسر خود مشاهده كرد، ‏برهمنان ‏ايالت بنارس را فراخواند و از آينده كودك از آنان سئوال كرد. ‏برهمنان مى گويند كه اين بوداى بيدار كننده جهان خواهد بود و راهبى بزرگ و پرشهرت ‏خواهد شد. پدر از چنين پيشگوئى اى سخت نگران شد؛ چرا كه فرزندى مى خواست تا قدرت و ‏ثروت او را به ارث برد و حاكم بر سرنوشت رعايا باشد، نه اينكه راهب و تارك دنيا ‏گردد. وقتى كودك متولد شد، براى او شرايط زندگى ويژه اى تدارك ديد تا با پيشگوئى ‏راهبان بستيزد و سرنوشت بودا را عوض ‍ كند. براى وصول به اين مطلوب كليه روابط او ‏را محدود ساخت تا هيچگونه تماسى با راهبان و مرتاضان و تاركان دنيا نداشته باشد. ‏اين وضع تا 16 سالگى سيدرتا ادامه داشت . بودا از زندگى يكنواخت در كاخ خسته شد، ‏لذا روزى از پيرمرد قصه گويش مى خواند تا او را به گردش ببرد. اولين برخورد ‏سيدرتا ‏در اين گردش با پيرمردى قد خميده با ‏موهاى سفيد و حالى پريشان است . و اين چهره تازه و جديدى است كه ‏سيدرتا ‏در وراى ديوارهاى قصر مى ديد. اين ‏كيست ؟ قصه گويش مى گويد: اين مرد مانند من و تو جوانى داشته و اكنون چنين پير و ‏فرتوت شده است .
‏سيدرتاتوضيح ‏بيشترى مى خواهد. قصه گو ادامه مى دهد: اين مرحله اى است كه همه بايد به آن برسند، ‏من نيز در آينده چنين پير خواهم شد. سيدرتا مى گويد: اين پيرى و كهولت در من هم ‏پديدار خواهد شد؟ قصه گويش پاسخ مى دهد: آرى در شما نيز پديد خواهد آمد. مى گويد: ‏حتما بايد پير شوم ؟ قصه مى گويد: حتما پير خواهى شد. بودا حالتش ‍ دگرگون مى شود و ‏دستور مى دهد تا او را به كاخ بازگرداند. بودا دگرگون شده بود و در فكر فرو رفته
3
‏بود، در انديشه پيرى هيولاى وحشتناكى كه در آينده در انتظار او است . اين كابوس ‏زندگى بودا را دچار بحران كرد. بودا چند روز بعد نيز به سياحت رفت . اين بار بودا ‏مردى بيمار و از پا افتاده را ديد كه با مرگ دست و پنجه نرم مى كرد. از قصه گو ‏پرسيد: اين كيست ؟‏
‏قصه گو مى گويد: اين مرد بيمار و ناتوان است . بودا مى پرسد: ‏بيمارى چيست ؟ جواب مى شنود كه : بيمارى نوعى گرفتارى و تحول جسمى است كه در آدميان ‏پديد مى آيد و سلامتى را سلب مى كند. بودا مى پرسد: آيا ممكن است اين بيمارى در من ‏راه يابد؟ قصه گو پاسخ مى دهد: آرى به سراغ تو نيز خواهد آمد. بودا مى پرسد: آيا من ‏نيز چنين زار و نزار خواهم شد؟ قصه گو مى گويد: آرى تو نيز چنين خواهى شد. سيدرتا ‏مى گويد: مرا به خانه بازگردانيد، امروز گردش مرا بس است . دوران خلوت و انزواى ‏بودا آغاز شد. وى به پيرى بيمارى و عواقب آن مى انديشيد. بار ديگر بودا راهى سياحت ‏مى شود و اين بار مرده اى را مى بيند و دوباره سئوالات او آغاز مى شود: اين كيست و ‏چيست ؟ چرا مرده ؟ آيا من نيز خواهم مرد؟ از سرنوشت او مى پرسد، جواب مى شنود كه در ‏آن جهان ديگر كسى را ندارد، و كسى او را نمى شناسد، و... بودا برخود مى لرزد، مى ‏ترسد و به كاخ باز مى گردد. دوران امساك بودا شروع مى شود، از همه كس و همه چيز جدا ‏مى شود، سخت در انديشه پيرى بيمارى و مرگ فرو رفته است . بار ديگر به سياحت مى رود ‏و اين بار فرد فقير ژنده پوشى را مى بيند كه در عالم خلسه فرو رفته ، با سرى ‏تراشيده و حالتى متغير، همچون كوه استوار و محكمم كه گوئى با تمام مظاهر مادى دنيا ‏در حال جنگ است و در آستانه پيروزى بر دنيا و مافيها قرار دارد. سئوالات بودا آغاز ‏مى شود: اين كيست ؟ چرا چنين كرده ؟ با مردم قهر است ؟ با زندگى چى ؟ و جواب مى ‏شنود كه او مردى راهب است ، مرتاض است ، رياضت مى كشد. و سئوالات بودا: مرتاض ؟ ‏رياضت ؟ آرى رياضت يعنى مبارزه با غرايز و بريدن از جاذبه هاى مادى و دنيوى و ‏پيوستن به دنيائى ديگر... سخنان قصه گوى بودا در او اثر عميقى مى كند. تقاضا مى كند ‏كه وى را به نزد مرتاض ببرد تا از سخنان او درسى بياموزد. در اين ديدار، زندگى آرام ‏و بى دغدغه راهب تاءثير شگرفى بر بودا گذاشت و ميسر زندگى او را به طور كلى دگرگون
3
‏كرد و سرانجام از او شخصيت و آئينى ساخت كه امروز در چند كشور بزرگ جهان پيروان ‏فراوانى دارد.
‏بودا در ‏كاپيلاواستودر جنوب ‏نپال ‏درسال 560 يا 563 ق .م متولد شد. نام ‏قبيله و خاندان او ‏گوتما ‏بود، لذا وى ‏را ملقب ‏به ‏سكيا مونسى ‏يعنى داناى ‏قبيله ‏ساكيا ‏كردند. و چون بعدا به ‏ارشاد وهدايت مردم جامعه خويش پرداخت ، او را ‏بودا ‏يعنى نور و درخشان گفته اند. اين نام ولقب تا به امروز در ميان ‏جوامع بشرى به رسميت شناخته شده و تعاليم او نيز به همين ‏عنوان ‏بودائيسم بودائى ‏ناميده مى شود. پدر بودا ‏يكى از پادشاهان يك ايالت هند‏ ‏ب‏و‏د. در قلمرو سلطنت او، افكار برهمنى و فلسفه هاى ‏مختلف هندى حضور داشت . محور اين ‏آراء و افكار فلسفى همان گونه كه در مباحث گذشته ‏آمد، بر تزكيه و نجات انسان درتلقى هندى آن استوار بود. و آنگونه كه گذشت ، پدر ‏هراسان از سرنوشت فرزند چنا ‏ن ‏تدابيرى انديشيد و مراقبت هائى معمول داشت . اما ديديم ‏كه بودا از كاخ‏ ‏مجلل پاى به بيرون نهاد و دگرگون شد. محققان تاريخ اديان برآنند كه ‏دو حادثه مهم‏ ‏در كاخ زندگى بودا او را متحول نمود. اين دو حادثه به لحاظ محتوى همان ‏برخوردهاىخارج از كاخ را در بردارد. حادثه نخست بيمارى يك رقاصه است كه توجه بودا ‏را به‏ ‏خود جلب كرد، رقاصه اى كه مبتلا به بيمارى‏ ‏سل بود و سرنوشت دردناك خود و خواهرش ‏را كه او نيز از بيمارى‏ ‏سل در گذشته بود، براى بودا باز گفته بود. حادثه دوم وصيت ‏اين رقاصه درحال مرگ به بودا است كه از فقر و پيرى مادرش براى او گفته بود. پيش ‏گوئى‏ ‏برهمنان درباره سيدرتا والدين او را نگران ساخته بود. طرح ازدواج بودا ‏تلاشى‏ ‏براى رهائى از خلوت گزينى او است . اما بودا ديگر متعلق به اين دنيا نيست و ‏ازدواج‏ ‏نتوانست او را از تفكر و انديشه باز دارد و خلاء وجودى او را پر كند. سيدرتا ‏همچنان درخلوت خويش ، غرق در دناى ديگرى است . مشاهدات بودا (پيرى بيمارى فقر، مرگ ‏،رياضت و...) سخت او را به خود مشغول كرده است . او از مرتاض آموخته بود كه ‏بايد‏ ‏رنج ‏ ‏را رها كرد و بى ‏بى رنجى ‏رسيد؛ به ‏بى ‏رنگى ‏، به ‏بى‏ ‏نيازى ‏و... مرتاض به اينها رسيده بود و بودا در انديشه شدن ، رسيدن و ‏رهائى ازرنج . اينكه بودا فرزندى دارد. و در شب تصميم و سرنوشت به اتاق همسر و
4
‏فرزندش‏ ‏مى رود، مادر و فرزند خوابيده بودند، بودا آن دو را از خواب بيدار نمى كند و ‏با آنان‏ ‏وداع مى كند. از تاريكى شب استفاده كرد و راهى‏ ‏جنگل شد .اندكى بعد اسبش را ‏نيز رها مى كند تا يادگار اشرافيت را با خود نداشته‏ ‏باشد. در انبوه جنگل گم مى شود، ‏مى رود و مى رود تا به پنج برهمن كهنسال مى رسد. به جمع آنان مى پيوندد. رياضت بودا ‏آغاز شد. او در اين راه آنچنان‏ ‏كوشيد كه در آستانه ‏نيروانا ‏قرار گرفت . تا آنجا متعالى شد كه ‏بر همه‏ ‏پارسايان روزگار خويش پيشى جست . او ديگر ‏سيدرتا‏ ‏كاشاتريا ‏و... ‏نيست، ‏بوداست كه تارك تمام لذات مادى ‏و تجملات دنيوى است . ‏بودا‏ ‏از ‏شهرت‏ ‏رنج مى برد و بار ديگر از جامعه فاصله ‏مى گيرد. در كنار درختى‏ ‏منزل مى كند و تصميمى مى گيرد در زير همين درخت بماند تا ‏بميرد. اين درخت ‏بو‏ ‏بود. ‏بودهى ‏از ريشه ‏بيدار ‏شدن ‏و آگاه شدن ، روشن شدن ، ‏اشراق ‏وعرفان ‏است . ‏بودا‏ ‏سالها در كنار درخت ‏بومى ماند تا پيروز مى شود،نجات مى يابد و ‏به حقيقت مى رسد. آنگاه لباس بودائى بر تن مى كند. گويند نام اواز همين درخت ‏بودهى ‏گرفته شده است .
‏در پاى همين درخت به ‏نيرواناحقيقت مطلق رسيد. از زير همين درخت به زادگاهش‏ ‏برگشت ، ژنده ‏پوش ، برهنه پا، درويش وار و در هيبت يك ‏مرتاض. ‏ ‏ابتدا مردم‏ ‏زادگاهش را دعوت مى كند، برخى از مردم دعوت او را ‏پذيرفتند و برخى ديگر زندگى‏ ‏مادى را ترجيح دادند. بودا در سال 483 ق .م . در سن ‏هشتاد سالگى درگذشت . آخرين‏ ‏كلام وى خطاب به راهبان اين بود: ‏هر چه مركب است ، دستخوش تباهى و فنا است‏ .‏ ‏پيروان اوليه بودا، نخستين معبد بودائى ‏سانگهارا بنا كردند و دعوت خود را درشمال ‏هند آغاز نمودند‏ .‏
‏افسانه هاى بودا؛‏
‏گويند روزى كه بودا در زير درخت بو به تفكر و خلسه فرو رفته بود، ‏بازرگانى با قاف‏ل‏ه و كال‏ا‏ى تجارى خود از آنجا عبور مى كردد. بازرگان را نظر به بودا ‏افتاد، او و همراهانش به ديدار وى شتافتند و صدقاتى در كنارش يا در كشكولش ‏انداختند. اين ‏كشكول ‏بعدها سمبل ‏رياضت كشان بودائى شد.
‏بازرگان مزبور و ياران او در كنار

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق آين بودا و زندگى نامه او 15 ص , آين بودا و زندگى نامه او 15 ص , دانلود تحقیق آين بودا و زندگى نامه او 15 ص , آين , بودا , و , زندگى , نامه , او , 15 , ص , تحقیق ,

[ بازدید : 12 ]

[ چهارشنبه 26 مرداد 1401 ] 9:28 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق انسان و کرامت او 21 ص

تحقیق انسان و کرامت او 21 ص

تحقیق-انسان-و-کرامت-او-21-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 21 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

2
2
‏ ‏انسان ‏و کرامت او
‏ ‏آفریده ها‏ ‏، همه کریم هستند ( 1 ) . کرامت هر پدیده به برخاستن از هستی و اتصال به هستی هوشمند است‏ .‏ (2 ) ‏ ‏بنا بر این اتصال، هر پدیده ای آزاد است و تا وقتی از ، خدا، از آزادی خویش، غافل نمی شود، کریم است . صفت کریم‏ ‏ که انسان جسته است، ‏به ورود در ابتلی (3 ) و به ‏تسلیم حکم زور نشدن است (‏4‏ ) ‏، به همه پدیده های هستی را کریم دانستن و کرامت هر آفریده را رعایت کردن است ( ‏5‏ ) . انسان کریم ‏می ماند ‏ ‏و اکرم می شود ‏به تقوی ‏(‏6‏ ) . ‏ ‏و تقوی تحقق پیدا می کند به « آزاد و آزادتر شدن از راه رشد » ( ‏7‏) ‏،‏ به پیشی گرفتن در علم ، در دادگری، در خدمتگزاری ، در دوستی ‏و... و به عمل به همه حقوق انسان (‏8‏ ) و ‏ ‏افزودن بر کرامت خویش به ‏تکریم ‏ همه پدیده ها ‏و بر انگیختن آفریده ‏ها ‏بر افزودن بر کرامت ‏، تحقق پیدا می کند‏. ‏از آن رو فرمود « در دین اکراه نیست » که ‏هم دین روش زور و خشونت زدائی است و هم ‏ ‏بکار بردن ‏هر ‏اکراهی ‏ ، کرامت را با خواری جانشین کردن است. به سخن دیگر، کریم صفت خداوند است و همچون صفات دیگر‏ش‏، در انسان ، هست ‏׃ حقوق و استعدادها‏ ذاتی انسانند. اما چنان نیست که اگر آدمی از آنها غافل شد، ‏اگر راه رشد را باز گذاشت و در بیراهه ویرانگری افتاد، استعدادهای او تباه نشوند و زندگی که نه عمل به حقوق شد، ویرانی بر ویرانی نیفزاید و زندگی انسان و محیط زیست او را تباه نگرداند.
‏ ‏کرم ‏خداوند‏ در حق انسان و همه آفریده ها ، آزاد و کریم آفریدن آنها است : او،‏ داستان آفرینش انسان را در قرآن ، این سان آغاز می کند : به فرشتگان می گوید قصد دارد بر روی زمین خلیفه ای قرار دهد . فرشتگان می پرسند آیا می خواهی کسی را قرار بدهی که در آن فساد کند و خونها را بریزد ؟ خداوند به آنها پاسخ می دهد آنچه را من می دانم شما نمی دانید (‏9‏) بدین‏ ‏سان انسان با حق خليفة اللهی آفريده شد و بر زمين قرار گرفت ‏:‏
‏خليفة الله :
‏ تاريخ از ديدگاه قرآن ، يک رشته جانشين شدنها است : هر نوبت قومی از خود بيگانه می شود و به ‏بی‏راه‏ه‏ تخريب خود و طبيعت می افتد . قومی ديگر به حق خلافت خويش عارف می شود و ، به بعثت، انسان را از بيراهه مرگ و ويرانی . به راه زندگی و رشد ‏در آزادی ‏باز می آورد . بدين قرار ، ‏جریان ‏ تاريخ ‏ هستی ، جریان رشد است. کرامت انسان به ایفای نقش رهبری در این جریان است. ‏اما‏، بسا انسانها از فطرت خویش غافل و‏،‏ در روابط قوا ، از خود بیگانه و آلت قدرت ویرانگر می شوند. ‏با وجود این‏ ، بنا بر فطرتی که انسان را است ، جریان تاریخ ‏ گذار از انحطاط به رشد است . چنانکه اگر قومی به بيراهه انحطاط افتاد ، قوم ديگری به انقلاب روی می آورد و راه رشد را بر انسانيت می گشايد . ( ‏10‏ ) حتی وقتی تمامت يک قوم به ‏بی‏راه‏ه‏ ستم می روند ، اندک شماری از آنها که راه هدايت جسته اند و به راه زيستن در آزادی و کرامت ‏افزائی‏ ‏از رهگذر‏ رشد ‏باز‏آمده اند ، ‏برحق و مقام ‏خليف‏ة‏ ‏اللهی‏ بر روی زمين‏ ، عارف ‏ ‏( 11 ) ‏و‏ بانی انقلاب می شوند و ‏حيات انسان‏ها‏ در آزادی و رشد ‏ ادامه می يابد‏:
‏ جدا کننده ‏راه‏ زندگی از ‏بیراهه‏ مرگ ‏در ویرانگری ‏چيست ؟ ‏تکرار کنیم که ‏انسان‏ ‏ آزاد کریم ‏است‏. پس‏ کرامت ‏او‏ ‏در گرو تک‏ریم خو‏د‏ و همه پدیده های هستی است ‏.‏ غفلت از کرامت هر پدیده ای غفلت از کرامت خویش‏ است. اما ‏این غفلت ‏فرآورده ‏ تسلیم شدن به حکم زور‏ است‏ . ‏وقتی غفلت همگانی می شود، فساد جهان شمول ‏می گردد (‏12‏ ) . ‏به سخن دیگر ، ‏قهر و فقر زندگی اکثریت بزرگ انسانها ‏و‏ محیط زیست آفریده ها را تباه می کند. انسانها نه تنها هستی را شئی می گردانند که خود نیز جریان شئی شدن را شتابان به پیش می روند. بارز ترین نشانه آن جانشین کردن کر‏امت فطری با کرامت صوری است. ضابطه تکریم قدرت‏ مداری است .
2
2
‏ ‏لذا، ‏هر استکباری با استضعافی و هر بزرگ نمائی با تحقیری همراه می شو‏ن‏د. چون بدون تخریب قدرت نیست ، پس بدون تحقیر ، تکبیر نیست . نه تنها در این معنی که هرکس بزرگی جستن خویش را در‏ گرو خوار کردن ‏دیگری می بیند که‏، ‏ وخامت بارتر ، ‏ او در نمی یابد که ‏گم کردن کرامت ‏از ‏ بیمقدار شدن در جریان اینهمانی جستن با قدرت و آلت آن گشتن است ‏. او‏ تجسم خواری‏ ‏گشته‏ ‏و می پندارد ‏ بزرگی ‏جسته است‏. ‏رها شدن از خواری همگانی ‏و‏ از قهر و فقر بر خود افزا، موکول به باز شناختن فطرت خویش یا پیروی از قاعده « تغییر کن تا تغییر دهی » است. (‏13‏ )
‏ ‏ ‏بدین انقلاب ، انسان کرامت‏ی‏ را باز می یابد که ویژه ‏او ‏است : امانت خداوندی به همه آفریده ها پیشنهاد شد و تنها ا‏ن‏سان بود که آن را پذیرفت ( 1‏4‏ ) . این امانت مسئولیت امامت رشد در آزادی است ( ‏15‏ ) . نه تنها تصدی رشد خویش که رهبری ‏رشد آفریده ها و عمران طبیعت .‏ ‏بدین قرار، ‏ رشد ‏انسان و آفریده ها در آزادی - نه چون رشد قدرت که خشونت بر خشونت و ویرانی بر ویرانی و فقر بر فقر و نابرابری برنابر‏ابر‏ی می افزاید - ‏واقعیت پیدا می کند ‏: جریان رشد تمامی پدیده های هستی ، یک جریان است. ‏اگر بخشی غنی شد و بخشی دیگر فقیر گشت‏ ‏، اگر انسانها گمان بردند ثروت بر ثروت می افزایند‏ ‏ اما طبیعت ویران شد، جریان ، جریان رشد نیست، جریان بندگی قدرت را ‏ ‏به پیش رفتن است ‏. ‏پس‏، جدا کننده مشی زندگی ‏در آزادی ، ‏از مشی مرگ در ویرانگری، ‏لااکراه است‏ ‏:
‏ ‏ ‏ ‏در حقیقت،‏ ‏برای آنکه همه پدیده ها کرامت خویش ‏را ‏از دست ندهند و در جریان رشد، بر آن بیفزایند، بر انسان است که نقش خویش را ، بعنوان خلیفه خدا ، ایفا کند. غفلت از این حق و نقش، انسان را رهبر مشی مرگ در ویرانگری همه پدیده ها می کند. در جهان، خواری بر خواری افزوده می شود . لحظه مرگ، لحظه تهی شدن ‏از کرامت می گردد ‏׃ ‏ ‏انسانها بر فطرت آفريده می شوند و با صفت و حق خليف‏ة‏ ‏اللهی ‏آفريده می شوند . اما آنکس که توحيد را بمثابه اصل راهنما گم می کند و بر اين يا آن ثنويت در بيراههِ ‏قدرتمداری ‏ می شود ، از فطرت بيرون می رود ، خليفه اللهی را از دست می دهد و آلت کفر يا باورهايی می شود که ترجمان اصالت زور هستند‏. ‏ ‏ا‏و کرامت از دست می دهد ‏و خواری می یابد ‏( ‏16‏ )
‏" او شما را خليفه بر روی زمين قرار داد . هر کس کفر می ورزد ، به کفر خويش تباه می شود .‏..‏کفر ‏کافران تنها زيانهای آنها را افزون می کند‏ ‏"
‏ بدین قرار، ‏ هشدار خداوند صریح است ‏׃ ‏کفر ورزیدن ، خلیفة اللهی را از یاد بردن ، از آزادی خویش غافل شدن ، صفت کریم را از دست دادن و خوار شدن ‏و زیان دیدن و ‏زیان رساندن ‏است (‏ ‏17‏ )
‏تاريخ با پيرو‏ز‏ی زورپرستان پايان نمی پ‏ذ‏يرد‏ :
‏جريان تاريخ ادامه می يابد . در پی هر انحطاطی ، قيامی به حق و برای حق روی می دهد . سر انجام توحيد اصل راهنمای همه انسانها می شود . حق می آيد و باطل می رود . و اهل توحيد ، خليفه های خدا بر روی زمين می شوند : ( ‏18‏ )
‏ " و خداوند به کسانی از شما که ايمان آورده اند و عمل صالح می کنند ، وعده کرده است آنها را خليفه های روی زمين بگرداند . "
‏ ‏ اين قاعده عمومی تنها ترجمان تجربهِ تاريخ نيست : هر چند قاعده نسبت به گذشته صدق می کند . توضيح اينکه اقوامی از ميان رفته اند . اما انسانها ، به يمن بعثت ها ، به حيات خويش ادامه داده اند . حيات ادامه يافته است اما از کجا بدانيم که قاعده نسبت به آينده نيز صدق می کند . به سخن ديگر از کجا آدميان طبيعت و انسانها بر جا بمانند ، تا مؤمنان نيکوکار خليفه های خدا بگردند ؟
‏سرنوشت انسان و مسئوليت امانتی که پذيرفته است ؟ :
2
4
‏ انسان از گلی سرشته شد که مجموعه حيات پذير کاملی بود . روح خدا در او دميده شد ( ‏19‏ ) و فطرتی پيدا کرد که خدائی است ( ‏20‏ ) در متناسب ترين اندازه ها ساخت گرفت و زيباترين صورت را يافت ( ‏2‏1‏ ) و خدا آفرينش او را به خود تبريک گفت ( ‏2‏2‏ ) او را بر فطرت آفريد ، چرا که فطرت توحيد است ( ‏23‏ ) و حيات بدون توحيد در وجود نمی آيد . در بهترين اندازه ها آفريد و آفرينش او را بخود تبريک گفت . زيرا تمامی هستی را در وجود کوچک او خلاصه کرد ( ‏24‏ ) و خليفه خود بر روی زمين گرداند و هدايت شدن را در عهده خود او نهاد . ‏او و همه پدیده ها را کریم آفرید و او را به تکریم خویش و همه پدیده ها خواند. انسان خود داوطلب این مسئولیت شد. پدیده های دیگر تن به این مسئولیت ندادند ‏׃
‏ اما اگر قرار باشد در جريان زمان ، زمين از خليفه های خدا - کسانی که به حق خليفة اللهی عارف هستند - خالی نشود ، بايد آفريده ها يی مسئوليت اين امانت را بپذيرند . خدا امانت را به همه آفريده ها پيشنهاد کرد و انسان بود که آن را پذيرفت :
‏ " همانا امانت را به آسمانها و زمين و کوه ها پيشنهاد کرد . همه بيم کردند و از بر دوش گرفتن آن خود داری کردند . انسان بر دوش گرفت و همانا با نادانی و ستم "
‏ اين " امانت " نوعی رهبری ( امامت ) ، ‏به یمن عقل ﺁزاد، است. ‏رهبری بيانگر خليفة اللهی و تضمين کننده تداوم آن است . از آنجا که انسان عهده دار اين رهبری و با تمام اعضای خويش مسئول ﺁن می شود ( ‏25‏ ) پس بايد صفات خدائی و بعد معنوی داشته باشد . توانائی ‏های خویش را بپرورد ‏ و موجودی نسبی و فعال باشد که در پهنه ای گسترده تا بی نهايت ، در صيرورت است ‏. در این پهنه گسترده ، نقش امامت را برای همه پدیده ها بر عهده گرفتن، نیاز به داشتن استعدادها و حقوق دارد. استعدادهای او، صفات ثبوتیه خداوندند ‏:
‏ خدا به انسان اسماء آموخت ( ‏2‏6‏ ) بدو آنچه نمی دانست و بيان و کتابت آموخت ( ‏27‏ ) استعداد دانش جويی داد . به او هوش و عقل داد ‏و صاحب بصیرت بر خویشتن گرداند و قوه تمیز عمل نیک از عمل زشت داد‏. نشانه های خود را بر او بنمود تا ‏عقل‏ را بکار اندازد ( ‏18‏ ) . او را قوه ابداع و خلاقيت و صنعت و استعدادهای ديگر بخشيد . اما از انسان ها، يکی کار پذير ، ديگری فعال شدند . يکی استعدادها را در رشد بکار برد و ديگری، به ساختن دروغ و زور، استعدادهای خويش ‏را ‏تباه گرداند ( ‏29‏ ) . به انسان فطرت عدالت جو داد او را به عدالت و قسط خواند . ( ‏30‏ ) ‏بدو، استعداد رهبری داد و ‏او را امام و آزاد و هدف دار آفريد . ( ‏31‏ ) راه رشد را از راه سرکشی جدا کرد ( ‏32‏ ) و هدايت خويش را به مؤمن و کافر داد . به انسان هشدار داد اگر از راه رشد بيرون برود ، به بيراههِ زيادت طلبی ( ‏33‏ ) می افتد و آن را تا مرگ و ويرانی پيش ميرود .
‏ با اينهمه اين انسان کامل نيست . او می تواند از فطرت خويش بدر رود . انسانی است که ضعيف و بی قرار آفريده شده است ( ‏34‏ ) . اگر بر فطرت بماند از ضعف به قوت می رسد‏ و بر کرامت خویش می افزاید‏ . اما اگر‏، در پندار و گفتار و کردار‏ توحيد را با ثنويت جانشين کند، ‏عقل او از ﺁزادی که دارد غافل می شود و با راهنما کردن ثنویت ، قدرتمدار می شود و ‏نيروهای حياتی را به زور مرگ آور بدل می کند و ستمکار می شود و بیراههِ ضعف را تا مرگ و ويرانی می رود .
‏ قرآن در تشريح چگونگی از خود بيگانه شدن انسان ، واقعيتی را خاطر نشان می کند که انسانها همچنان از آن غفلت می کنند :

‏حقوق انسان ذاتی او و سلب نکردنی هستند‏ :
‏ هر انسانی خليفهِ خدا ، امام و آزاد بدنيا می آيد . پيش از آنکه به دينی يا مرامی در آيد ، صاحب حقوق و مسئول دفاع از حقوق خويش و حقوق هر فرد ديگری با هر دين و مرام و هر نژاد و رنگ و ملت و قوم و قبيله‏ و مسئول کرامت خویش و تمامی پدیده ها‏ است . به سخن ديگر حقوقی که او دارد ، اعطائی نيستند . تابع در آمدن او به اين يا آن دين نيستند . بهر دينی در آيد ، اين حقوق را از دست نمی دهد . چرا که در دين اکراه نيست (
2
4
‏35‏ ) و گرويدن به دين ، حقی از حقوق او است . همانطور که در حقوق بشر در قرآن می خوانيد ، شرط برخورداری از اين حقوق اين نيست که مسلمان بشود و نيز نمی گويد اگر اسلام نپذيرفت يا بدان در آمد و سپس آن را ترک گفت ، حقوق خود را از دست می دهد .
‏ اما آن واقعيت که قرآن می آموزد و اين آموزش را انسان ها از ياد ميبرند ، اينست : تا وقتی انسان‏ها‏ بخواه‏ن‏د ‏ آزاد بمانند‏، هيچ قدرتی ‏پدید نمی آید تا بتواند‏ آزادی و حقوق ‏آنها‏ را سلب کند . ‏زمانی هم که بیشتر انسانها از خود بیگانه می شوند و آزاد‏ی‏ و حقوق و بنا بر این کرامت خویش را از یاد می برند و قدرت را پدید می آورند، این قدرت نمی تواند کسانی را ‏از‏ آزاد‏ی‏ و حقوق خویش ‏ محروم کند که آنها ‏را از یا‏د‏ نمی برند‏ ‏. ‏کرامت هر انسان را هیچ موجود دیگری‏، هیچ قدرتی ‏ نمی تواند از او بستاند. تنها خود او است که می تواند کرامت خویش را از یاد ببرد و خواری گزیند. ‏انسان خليفهِ خدا و امام خلق شده است . وقتی از توحيد بدر می رود ، خليفه زور و امامِ شرک می شود و حقوق خويش و انسانهای ديگر را از ياد می برد ‏׃ خوار می شود و خوار می کند.‏ ‏
‏ بدين قرار هيچ انسانی نمی تواند خود را از مسئوليت رعايت نشدن حقوق خويش مبری کند . و نيز ، به اين عذر که تنها است و بر جهان قدرتهای ستمگر حاکمند ، نمی تواند وظيفهِ خويش را در دفاع از حقوق خو‏د‏ و حقوق فرد فرد انسانها ‏و همه پدیده های هستی ‏بر زمين بگذارد .( ‏36‏ ) وقتی انسانی به دفاع از حقوق بر می خيزد ، خليفهِ خدا در روی زمين می شود و چون فطرت انسان را باز می گويد ، بگونه ابراهيم ( ‏37‏ ) ، سخنگوی تمامی انسانيت می ‏شو‏د . و چون خليفهِ خدا است ، تنها نيست ، خدا با اوست و سر انجام پيروز می شود . ‏خدا با او است وقتی او از بیان آزادی غافل ‏ن‏شود و بدین غفلت، بیان آزادی را در بیان قدرت از خود بیگانه نکند و راهبر ‏عقل خود نگرداند و ‏پندار و گفتار و کردار خویش ‏ترجمان قدرت نسازد . ‏
‏ اما چرا آزادی و حقوق ذاتی انسان هستند ؟ زيرا آزادی و حق را جز بر اصل توحيد نمی توان در تصور آورد و تعريف کرد . بر اصل ثنويت ، حق و آزادی به لباس باطل در می آيند . برای مثال بر اصل ثنويت می گويند : آزادی هر کس آنجا تمام می شود که، از ﺁنجا، آزادی ديگری شروع می شود . اما آيا دانش هر کس ‏هم ‏آنجا تمام می شود که دانش ديگری ، از ﺁنجا، شروع می شود ؟ آيا ابداع و خلاقيت هر کس ‏هم ‏جائی تمام می شود که ابداع و خلاقيت ديگری ، از ﺁنجا، شروع می شود ؟ آيا خدمتگزاری ، عدالتخواهی ، دوستی و عشق و ... هر کس ‏هم ‏آنجا تمام می شود که خدمتگزاری ، عدالتخواهی ، دوستی و عشق و ... ديگری، از ﺁنجا، شروع می شود ؟ پس تعريف آزادی بايد در برگيرنده زور و بکار بردن آن نيز باشد ، تا بتوان گفت : آزادی هر کس آنجا تمام می شود که آزادی ديگری ، از ﺁنجا، شروع می شود . اما زور نبود آزادی است و با جبر ملازمه دارد . اگر آزادی عبارت شود از بکار بردن زور ، پس هر فرد در زندانی که «آزادی» فردهای ديگر است ، زندانی می شود . رابطه ها ، رابطه قوا می گردند و بديهی است ، که قوی ترها وارد قلمرو "آزادی " ضعيف ترها می شوند . بر اصل روابط قوا ، آزادی و حقوق انسانی و حيات انسان و طبيعت هستند که قربانی می شوند .
‏ آزادی و حقوق بر اصل توحيد تعريف دقيق خويش را پيدا می کنند : ‏آن آزادی که به تعریف نمی آید اما چون نسیم می توان حس‏ش‏ کرد،‏ آزادی است که ‏ ‏عقل ، در لحظه خلق، در لحظه اینهمانی جستن به هستی ، می یابد. از این رو، ‏انديشه و عمل خالی از زور ، ‏صفت‏ آزاد ‏می جویند‏ ( ‏38‏ ) ‏. از این رو، آزادی حدگذار نیست ، حد و مرز بردار است : آزای هرکس مرز آزادی دیگری نیست ، ‏ فراخنای آزادي ديگر ‏است‏. بدين قرار ، وقتی هستی بر فطرت آفريده شده است و فطرت توحيد است ، آزادی و حقوق ترجمان توحيد و بنا بر اين ذاتی انسان و غير قابل سلب هستند .

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق انسان و کرامت او 21 ص , انسان و کرامت او 21 ص , دانلود تحقیق انسان و کرامت او 21 ص , انسان , و , کرامت , او , 21 , ص , تحقیق ,

[ بازدید : 11 ]

[ چهارشنبه 26 مرداد 1401 ] 0:56 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

پاورپوینت تاثیر همراهی از امام او بر روی پیشرفت انقلاب اسلامی (با کیفیت)

پاورپوینت تاثیر همراهی از امام او بر روی پیشرفت انقلاب اسلامی (با کیفیت)

پاورپوینت-تاثیر-همراهی-از-امام-او-بر-روی-پیشرفت-انقلاب-اسلامی-(با-کیفیت)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل :  powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد اسلاید : 11 اسلاید

 قسمتی از متن powerpoint (..ppt) : 
 

بنام خدا
تاثیر همراهی از امام او بر روی پیشرفت انقلاب اسلامی
کمک های ایشون به امام بر روی پیشرفت انقلاب
اسلامی بسیار مهم بود.
با نقشه های زیرکانه و قیام های درست و با
برنامه ریزی برنامه ها توانستند که زود تر کشور
را به سمت انقلاب ببرند.
ایشون چند بار هم جان امام را نجات دادند.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
اي كساني كه ايمان آورده‏ايد از خدا پروا كنيد و به او [توسل و] تقرب جوييد و در راهش جهاد كنيد باشد كه رستگار شويد
تاثیرات او بر روی جامعه در زمان خودش
ایشون بخاطر فداکاری هایی که در حق امام و برای انقلاب کردند و تمام سعی خود را برای اینکه مردم را اگاه کنند.
بعضی از مردم با فداکاری های متعدد ایشون متوجه حق و نا حق شدند و به سمت امام سوق داده شدند.
در ان زمان جامعه به چنین افرادی زیا داشت.
تاثیرات اندیشه های اوبر روی قانون اساسی
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به فاصله کوتاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی تدوین و به وسیله مجلس خبرگان تصویب شد. محتوای این قانون عمدتاً برگرفته از تعالیم دین مبین اسلام و در برخی موارد نیز بر اساس رویۀ عقلا بوده است که در این میان نقش اندیشمندان اسلامی بسیار پررنگ می­نماید. بر این مبنا تحقیق حاضر بر آن است تا اثبات کند که اندیشه­های فقهی و سیاسی شهید محمد باقر صدر در کنار اندیشه­های حضرت امام خمینی(ره) نقش موثری در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران داشته است. این اندیشه­ها با رویکردی الهی و تبیین نگاه اسلام به مفاهیمی چون حق حاکمیت الهی، جایگاه انسان درنظام آفرینش و آزادی انسان، چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را تعیین کرده­اند.

 

دانلود فایل

برچسب ها: پاورپوینت تاثیر همراهی از امام او بر روی پیشرفت انقلاب اسلامی (با کیفیت) , تاثیر همراهی از امام او بر روی پیشرفت انقلاب اسلامی , دانلود پاورپوینت تاثیر همراهی از امام او بر روی پیشرفت انقلاب اسلامی (با کیفیت) , تاثیر , همراهی , از , امام , او , بر , روی , پیشرفت ,

[ بازدید : 10 ]

[ پنجشنبه 20 مرداد 1401 ] 16:21 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق آئين بودا و زندگى نامه او 15 ص

تحقیق آئين بودا و زندگى نامه او 15 ص

تحقیق-آئين-بودا-و-زندگى-نامه-او-15--صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 18 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

2
‏بسعه تعالي
‏آئين بودا و زندگى نامه او‏
‏بيوگرافى و ‏شر‏ح‏ حال‏
‏بودا؟ نام اصلى او ‏سيدرتا ‏است ، مردى از خاندان ‏كاشاتريا ‏از شاهزادگان و اشراف هند كه در ‏منطقه ‏بنارس ‏به دنيا آمد. پدرش چون ‏اثار حمل در همسر خود مشاهده كرد، ‏برهمنان ‏ايالت بنارس را فراخواند و از آينده كودك از آنان سئوال كرد. ‏برهمنان مى گويند كه اين بوداى بيدار كننده جهان خواهد بود و راهبى بزرگ و پرشهرت ‏خواهد شد. پدر از چنين پيشگوئى اى سخت نگران شد؛ چرا كه فرزندى مى خواست تا قدرت و ‏ثروت او را به ارث برد و حاكم بر سرنوشت رعايا باشد، نه اينكه راهب و تارك دنيا ‏گردد. وقتى كودك متولد شد، براى او شرايط زندگى ويژه اى تدارك ديد تا با پيشگوئى ‏راهبان بستيزد و سرنوشت بودا را عوض ‍ كند. براى وصول به اين مطلوب كليه روابط او ‏را محدود ساخت تا هيچگونه تماسى با راهبان و مرتاضان و تاركان دنيا نداشته باشد. ‏اين وضع تا 16 سالگى سيدرتا ادامه داشت . بودا از زندگى يكنواخت در كاخ خسته شد، ‏لذا روزى از پيرمرد قصه گويش مى خواند تا او را به گردش ببرد. اولين برخورد ‏سيدرتا ‏در اين گردش با پيرمردى قد خميده با ‏موهاى سفيد و حالى پريشان است . و اين چهره تازه و جديدى است كه ‏سيدرتا ‏در وراى ديوارهاى قصر مى ديد. اين ‏كيست ؟ قصه گويش مى گويد: اين مرد مانند من و تو جوانى داشته و اكنون چنين پير و ‏فرتوت شده است .
‏سيدرتاتوضيح ‏بيشترى مى خواهد. قصه گو ادامه مى دهد: اين مرحله اى است كه همه بايد به آن برسند، ‏من نيز در آينده چنين پير خواهم شد. سيدرتا مى گويد: اين پيرى و كهولت در من هم ‏پديدار خواهد شد؟ قصه گويش پاسخ مى دهد: آرى در شما نيز پديد خواهد آمد. مى گويد: ‏حتما بايد پير شوم ؟ قصه مى گويد: حتما پير خواهى شد. بودا حالتش ‍ دگرگون مى شود و ‏دستور مى دهد تا او را به كاخ بازگرداند. بودا دگرگون شده بود و در فكر فرو رفته
3
‏بود، در انديشه پيرى هيولاى وحشتناكى كه در آينده در انتظار او است . اين كابوس ‏زندگى بودا را دچار بحران كرد. بودا چند روز بعد نيز به سياحت رفت . اين بار بودا ‏مردى بيمار و از پا افتاده را ديد كه با مرگ دست و پنجه نرم مى كرد. از قصه گو ‏پرسيد: اين كيست ؟‏
‏قصه گو مى گويد: اين مرد بيمار و ناتوان است . بودا مى پرسد: ‏بيمارى چيست ؟ جواب مى شنود كه : بيمارى نوعى گرفتارى و تحول جسمى است كه در آدميان ‏پديد مى آيد و سلامتى را سلب مى كند. بودا مى پرسد: آيا ممكن است اين بيمارى در من ‏راه يابد؟ قصه گو پاسخ مى دهد: آرى به سراغ تو نيز خواهد آمد. بودا مى پرسد: آيا من ‏نيز چنين زار و نزار خواهم شد؟ قصه گو مى گويد: آرى تو نيز چنين خواهى شد. سيدرتا ‏مى گويد: مرا به خانه بازگردانيد، امروز گردش مرا بس است . دوران خلوت و انزواى ‏بودا آغاز شد. وى به پيرى بيمارى و عواقب آن مى انديشيد. بار ديگر بودا راهى سياحت ‏مى شود و اين بار مرده اى را مى بيند و دوباره سئوالات او آغاز مى شود: اين كيست و ‏چيست ؟ چرا مرده ؟ آيا من نيز خواهم مرد؟ از سرنوشت او مى پرسد، جواب مى شنود كه در ‏آن جهان ديگر كسى را ندارد، و كسى او را نمى شناسد، و... بودا برخود مى لرزد، مى ‏ترسد و به كاخ باز مى گردد. دوران امساك بودا شروع مى شود، از همه كس و همه چيز جدا ‏مى شود، سخت در انديشه پيرى بيمارى و مرگ فرو رفته است . بار ديگر به سياحت مى رود ‏و اين بار فرد فقير ژنده پوشى را مى بيند كه در عالم خلسه فرو رفته ، با سرى ‏تراشيده و حالتى متغير، همچون كوه استوار و محكمم كه گوئى با تمام مظاهر مادى دنيا ‏در حال جنگ است و در آستانه پيروزى بر دنيا و مافيها قرار دارد. سئوالات بودا آغاز ‏مى شود: اين كيست ؟ چرا چنين كرده ؟ با مردم قهر است ؟ با زندگى چى ؟ و جواب مى ‏شنود كه او مردى راهب است ، مرتاض است ، رياضت مى كشد. و سئوالات بودا: مرتاض ؟ ‏رياضت ؟ آرى رياضت يعنى مبارزه با غرايز و بريدن از جاذبه هاى مادى و دنيوى و ‏پيوستن به دنيائى ديگر... سخنان قصه گوى بودا در او اثر عميقى مى كند. تقاضا مى كند ‏كه وى را به نزد مرتاض ببرد تا از سخنان او درسى بياموزد. در اين ديدار، زندگى آرام ‏و بى دغدغه راهب تاءثير شگرفى بر بودا گذاشت و ميسر زندگى او را به طور كلى دگرگون
3
‏كرد و سرانجام از او شخصيت و آئينى ساخت كه امروز در چند كشور بزرگ جهان پيروان ‏فراوانى دارد.
‏بودا در ‏كاپيلاواستودر جنوب ‏نپال ‏درسال 560 يا 563 ق .م متولد شد. نام ‏قبيله و خاندان او ‏گوتما ‏بود، لذا وى ‏را ملقب ‏به ‏سكيا مونسى ‏يعنى داناى ‏قبيله ‏ساكيا ‏كردند. و چون بعدا به ‏ارشاد وهدايت مردم جامعه خويش پرداخت ، او را ‏بودا ‏يعنى نور و درخشان گفته اند. اين نام ولقب تا به امروز در ميان ‏جوامع بشرى به رسميت شناخته شده و تعاليم او نيز به همين ‏عنوان ‏بودائيسم بودائى ‏ناميده مى شود. پدر بودا ‏يكى از پادشاهان يك ايالت هند‏ ‏ب‏و‏د. در قلمرو سلطنت او، افكار برهمنى و فلسفه هاى ‏مختلف هندى حضور داشت . محور اين ‏آراء و افكار فلسفى همان گونه كه در مباحث گذشته ‏آمد، بر تزكيه و نجات انسان درتلقى هندى آن استوار بود. و آنگونه كه گذشت ، پدر ‏هراسان از سرنوشت فرزند چنا ‏ن ‏تدابيرى انديشيد و مراقبت هائى معمول داشت . اما ديديم ‏كه بودا از كاخ‏ ‏مجلل پاى به بيرون نهاد و دگرگون شد. محققان تاريخ اديان برآنند كه ‏دو حادثه مهم‏ ‏در كاخ زندگى بودا او را متحول نمود. اين دو حادثه به لحاظ محتوى همان ‏برخوردهاىخارج از كاخ را در بردارد. حادثه نخست بيمارى يك رقاصه است كه توجه بودا ‏را به‏ ‏خود جلب كرد، رقاصه اى كه مبتلا به بيمارى‏ ‏سل بود و سرنوشت دردناك خود و خواهرش ‏را كه او نيز از بيمارى‏ ‏سل در گذشته بود، براى بودا باز گفته بود. حادثه دوم وصيت ‏اين رقاصه درحال مرگ به بودا است كه از فقر و پيرى مادرش براى او گفته بود. پيش ‏گوئى‏ ‏برهمنان درباره سيدرتا والدين او را نگران ساخته بود. طرح ازدواج بودا ‏تلاشى‏ ‏براى رهائى از خلوت گزينى او است . اما بودا ديگر متعلق به اين دنيا نيست و ‏ازدواج‏ ‏نتوانست او را از تفكر و انديشه باز دارد و خلاء وجودى او را پر كند. سيدرتا ‏همچنان درخلوت خويش ، غرق در دناى ديگرى است . مشاهدات بودا (پيرى بيمارى فقر، مرگ ‏،رياضت و...) سخت او را به خود مشغول كرده است . او از مرتاض آموخته بود كه ‏بايد‏ ‏رنج ‏ ‏را رها كرد و بى ‏بى رنجى ‏رسيد؛ به ‏بى ‏رنگى ‏، به ‏بى‏ ‏نيازى ‏و... مرتاض به اينها رسيده بود و بودا در انديشه شدن ، رسيدن و ‏رهائى ازرنج . اينكه بودا فرزندى دارد. و در شب تصميم و سرنوشت به اتاق همسر و
4
‏فرزندش‏ ‏مى رود، مادر و فرزند خوابيده بودند، بودا آن دو را از خواب بيدار نمى كند و ‏با آنان‏ ‏وداع مى كند. از تاريكى شب استفاده كرد و راهى‏ ‏جنگل شد .اندكى بعد اسبش را ‏نيز رها مى كند تا يادگار اشرافيت را با خود نداشته‏ ‏باشد. در انبوه جنگل گم مى شود، ‏مى رود و مى رود تا به پنج برهمن كهنسال مى رسد. به جمع آنان مى پيوندد. رياضت بودا ‏آغاز شد. او در اين راه آنچنان‏ ‏كوشيد كه در آستانه ‏نيروانا ‏قرار گرفت . تا آنجا متعالى شد كه ‏بر همه‏ ‏پارسايان روزگار خويش پيشى جست . او ديگر ‏سيدرتا‏ ‏كاشاتريا ‏و... ‏نيست، ‏بوداست كه تارك تمام لذات مادى ‏و تجملات دنيوى است . ‏بودا‏ ‏از ‏شهرت‏ ‏رنج مى برد و بار ديگر از جامعه فاصله ‏مى گيرد. در كنار درختى‏ ‏منزل مى كند و تصميمى مى گيرد در زير همين درخت بماند تا ‏بميرد. اين درخت ‏بو‏ ‏بود. ‏بودهى ‏از ريشه ‏بيدار ‏شدن ‏و آگاه شدن ، روشن شدن ، ‏اشراق ‏وعرفان ‏است . ‏بودا‏ ‏سالها در كنار درخت ‏بومى ماند تا پيروز مى شود،نجات مى يابد و ‏به حقيقت مى رسد. آنگاه لباس بودائى بر تن مى كند. گويند نام اواز همين درخت ‏بودهى ‏گرفته شده است .
‏در پاى همين درخت به ‏نيرواناحقيقت مطلق رسيد. از زير همين درخت به زادگاهش‏ ‏برگشت ، ژنده ‏پوش ، برهنه پا، درويش وار و در هيبت يك ‏مرتاض. ‏ ‏ابتدا مردم‏ ‏زادگاهش را دعوت مى كند، برخى از مردم دعوت او را ‏پذيرفتند و برخى ديگر زندگى‏ ‏مادى را ترجيح دادند. بودا در سال 483 ق .م . در سن ‏هشتاد سالگى درگذشت . آخرين‏ ‏كلام وى خطاب به راهبان اين بود: ‏هر چه مركب است ، دستخوش تباهى و فنا است‏ .‏ ‏پيروان اوليه بودا، نخستين معبد بودائى ‏سانگهارا بنا كردند و دعوت خود را درشمال ‏هند آغاز نمودند‏ .‏
‏افسانه هاى بودا؛‏
‏گويند روزى كه بودا در زير درخت بو به تفكر و خلسه فرو رفته بود، ‏بازرگانى با قاف‏ل‏ه و كال‏ا‏ى تجارى خود از آنجا عبور مى كردد. بازرگان را نظر به بودا ‏افتاد، او و همراهانش به ديدار وى شتافتند و صدقاتى در كنارش يا در كشكولش ‏انداختند. اين ‏كشكول ‏بعدها سمبل ‏رياضت كشان بودائى شد.
‏بازرگان مزبور و ياران او در كنار

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق آين بودا و زندگى نامه او 15 ص , آين بودا و زندگى نامه او 15 ص , دانلود تحقیق آين بودا و زندگى نامه او 15 ص , آين , بودا , و , زندگى , نامه , او , 15 , ص , تحقیق ,

[ بازدید : 10 ]

[ چهارشنبه 19 مرداد 1401 ] 22:39 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

ppt بهداشت برای همه و مراقبت‌هاي بهداشتي اوّليه در ایران و جهان

ppt بهداشت برای همه و مراقبت‌هاي بهداشتي اوّليه در ایران و جهان

ppt -بهداشت-برای-همه-و-مراقبت‌هاي-بهداشتي-اوّليه-در-ایران-و-جهانلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : ppt
نوع فایل :  powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد اسلاید : 16 اسلاید

 قسمتی از متن powerpoint (..ppt) : 
 

بنام خدا
By: Dr Mirzaei
1
2
بهداشت براي همه و مراقبت‌هاي بهداشتي اوّليه در ایران و جهان  
سال 1981 :
توسط سازمان جهاني بهداشت استراتژي جهاني HFA تكميل شد
(استراتژي جهاني يك چارچوب جهاني فراهم نموده كه اجراي آن توسط همه كشورهاي عضو، مناسب و براي تطابق با شرايط و نيازهاي گوناگون كشورها به اندازه كافي قابل انعطاف بوده است و به دنبال آن كشورهاي عضو، هريك استراتژي دستيابي به HFA را براي خود تنظيم نمودند).
بهداشت براي همه (Health for all - HFA)
1- بهداشت و تندرستي حق مسلم مردم است و تامين آن يك هدف اجتماعي در سراسر جهان است
2- توزيع عادلانه امكانات بهداشتي در بين كشورها و در درون كشورها به ترتيبي كه به دسترسي عموم مردم به مراقبت‌هاي اوّليه بهداشتي و خدمات پشتيبان آن بيانجامد
3- مشاركت فعال مردم در شكل دادن به آينده بهداشتي و اقتصادي جامعه
4- تعهد سياسي دولت در سطح كلّي براي تامين بهداشت براي همه
زیربنای سیاست “ بهداشت برای همه”
1 ـ سياست بهداشت براي همه بايد در بالاترين سطح اداري در كشورها مورد تاييد باشد
2 ـ صرف حداقل 5% توليد ناخالص ملي (Gross
National Products - GNP) براي بهداشت
تولید ناخالص ملی : ارزش بازاری همهٔ کالاها و خدمات تولیدی توسط نیروی کار و دارایی‌های عرضه‌شده توسط ساکنان یک کشور است. تولید ناخالص ملی مجموع ارزش کالاها و خدمات سالانهٔ تولیدی یک کشور است. از آن به عنوان میانگین درآمد شهروندان یک ملت یاد می‌شود.
3- اتخاذ تدابير لازم به منظور جلب مشاركت مردم در اجراي استراتژي بهداشت براي همه
شاخص‌هاي جهاني به منظور پايش و ارزشيابي بهداشت براي همه در كشورها

 

دانلود فایل

برچسب ها: ppt بهداشت برای همه و مراقبت‌هاي بهداشتي اوّليه در ایران و جهان , بهداشت برای همه و مراقبت‌هاي بهداشتي اوّليه در ایران و جهان , دانلود ppt بهداشت برای همه و مراقبت‌هاي بهداشتي اوّليه در ایران و جهان , بهداشت , برای , همه , و , مراقبت‌هاي , بهداشتي , او ,

[ بازدید : 10 ]

[ سه شنبه 18 مرداد 1401 ] 6:16 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

ppt راهی به سوی او

ppt راهی به سوی او

ppt -راهی-به-سوی-اولینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : ppt
نوع فایل :  powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد اسلاید : 33 اسلاید

 قسمتی از متن powerpoint (..ppt) : 
 

بسم تعالی
راهی به سوی او
آیا خد اشناسی امکان دارد؟
1.ذات
2.صفات ذاتی
3.صفات فعلی (خلقی)
راه های خدا شناسی:
1. عقل
2.فطرت
3.مطالعه جهان
4.کشف و شهود باطنی
5.قرآن و حدیث
دیدگاه اول:
معنای اوصاف در کاربرد الهی و غیر الهی آن متفاوت است و آدمی توانایی درک معنای اوصاف الهی را ندارد.

 

دانلود فایل

برچسب ها: ppt راهی به سوی او , راهی به سوی او , دانلود ppt راهی به سوی او , راهی , به , سوی , او , ppt ,

[ بازدید : 11 ]

[ دوشنبه 17 مرداد 1401 ] 20:02 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

ppt راهی به سوی او

ppt راهی به سوی او

ppt -راهی-به-سوی-اولینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : ppt
نوع فایل :  powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد اسلاید : 33 اسلاید

 قسمتی از متن powerpoint (..ppt) : 
 

بسم تعالی
راهی به سوی او
آیا خد اشناسی امکان دارد؟
1.ذات
2.صفات ذاتی
3.صفات فعلی (خلقی)
راه های خدا شناسی:
1. عقل
2.فطرت
3.مطالعه جهان
4.کشف و شهود باطنی
5.قرآن و حدیث
دیدگاه اول:
معنای اوصاف در کاربرد الهی و غیر الهی آن متفاوت است و آدمی توانایی درک معنای اوصاف الهی را ندارد.

 

دانلود فایل

برچسب ها: ppt راهی به سوی او , راهی به سوی او , دانلود ppt راهی به سوی او , راهی , به , سوی , او , ppt ,

[ بازدید : 12 ]

[ دوشنبه 17 مرداد 1401 ] 1:07 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

ساخت وبلاگ
بستن تبلیغات [x]