لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : پاورپوینت نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد اسلاید : 221 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
بسم الله الرحمن الرحیم فلسفه آموزش و پرورش(رشته :علوم تربیتی) گفتار اول:فلسفه چیست؟ هدف کلی: آشنایی با مفهوم،تعریف،موضوع،هدف و ابعاد گوناگون دانش فلسفه تعریف تعریف تعریف در لغت یعنی شناساندن و منظور از آن این است که پدیده یا امری یا شیئی را به طور جامع به دیگران بشناسانیم.طوری که گوینده و شنونده یا نویسنده و خواننده دارای درک مشترکی از آن باشند.بنابراین می توانیم نتیجه گیری کنیم که: تعریف با کلمه یا عبارتی توصیفی آغاز می شود. کلمات یا صفاتی را برای تعریف بکار می بریم که بسیاری از مردم مخصوصا ً متخصصان و اهل فن آنها را برای چیز مورد تعریف پذیرفته اند و به صورت معیار یا میزان درآمده اند. 3. در تعریف پدیده یا شیئ مورد نظر یا چیزی از جانب خود اضافه نمی کنیم یا اگر خواستیم اضافه کنیم چنان به تبیین آن می پردازیم که همگان آنرا بپذیرند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : پاورپوینت نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد اسلاید : 146 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
بسم الله الـرحمن الــرحیم شناسنامه درس نام درس : فلسفه آموزش وپرورش فلسفه تربیت(فلسفه آموزش وپرورش) معرفی طرح درس: در این درس (فلسفه آموزش وپرورش)تعریف فلسفه -معنی ومفهوم تربیت- مفهوم فلسفه تربیت - پندار گرائی وتربیت-واقع گرائی وتربیت-ماده گرائی وتربیت-عمل گرائی وتربیت-اسلام وتربیت، با استفاده از روشهای مختلف تدریس برای دانشجویان در ساعــات معین وبرنامه ریزی شده تدریس می شود. اهداف درس هدف کلی :دانشجویان رشته علوم تربیتی با گذراندن این درس با مفاهیم فلسفه ،معنی ومفهوم تربیت،مفهوم فلسفه تربیت وهمچنین با مکاتب مختلف فلسفی آشنا شده وآنرا فرا می گیرند. اهداف جزئی :دانشجویان باید بتوانند : 1.فلسفه را تعریف نمایند 2.معنی ومفهوم تربیت را بیان نمایند 3.فلسفه تربیت را تعریف کنند 4.مکاتب مختلف فلسفی را با پیروان آن مکاتب و مشخصات ودیدگاههای آن مکتبها را توضیح دهند. 5.نظر اسلام را در مورد تربیت بیان نمایند. جایگاه درس دراین درس ،دانشجویان رشته علوم تربیتی که از دروس تخصصی میباشد وتعداد 3واحد درسی است با مکاتب مختلف فلسفی که مربوط به رشته ی تحصیلی شان است با گذراندن این درس به جایگاه واهمیت تربیت (فلسفه تربیت)در نظام آموزش وپرورش پی خواهند برد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : پاورپوینت نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد اسلاید : 106 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
بنام خدا فلسفه آفرینش روزها فکر من اینست و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشم مانده ام سخت عجب کزچه سبب ساخت مرا یا چه بوده ست مراد وی از این ساختم یکی از اساسی ترین پرسش هایی که گاه ذهن هر فرد را به خود مشغول می سازد، این است که چرا خداوند ما را آفریده است؟ شاید اگر راهمنایی های وی نبود، عقل انسان هیچ گاه به تنهایی از عهده پاسخگویی آن برنمی آمد. مهمترین دشواری چنین بررسی هایی این است که موضوع آن، فعل الهی است و درک افعال الهی نیز برای انسان که همه چیز را در قیاس با خود تجزینه و تحلیل می کند، بسیار دشوار است. اهمیت این مسئله تا بدانجاست که برخی از متفکران و بسیاری از انسان ها را به ورطه بدبینی پوچ گرایی کشانده است. پاسخ به فلسفه آفرینش در واقع روشن می کند که چرا انسان به این دینا پا نهاده است؛ در زندگی باید به دنبال چه باشد؛ چرا باید سختی ها را تحمل کند و در پایان چرا باید بمیرد. فلاسفه، عرفا، شعرا و اندیشمندان در طول تاریخ کوشیده اند تا به این پرسش اساسی بشر پاسخ گویند. در این میان، بدبینانی مانند بودا، مانی، ابوالعلا معری، خیام و شو پهناور و نیز پوچ گرایانی مانند کافکا، کامو، سارتر و صادق هدایت پاسخی شایسته برای این سوال نیافته اند. [1] اما بیشتر عرفا و فلاسفه مسلمان در پرتو وحی الهی، این مسئله را به نیکی بررسیده و نتایج معقولی نیز به دست آورده اند. در این بحث سعی می شود بحث های دقیق و پیچیده عقلی با زبانی ساده، و همراه با آیات و روایات مربوطه طرح شود. در مورد هدف خداوند از آفرینش، پاره ای گفته اند خداوند در افعالش هدف ندارد؛ زیرا هدفمندی از او صاف فاعل نیازمند است. برخی نیز اهدافی چون سود رساندن به مخلوقات، عبادت، آژمایش و مانند اینها را برشمرده اند. برای روشن شدن این بحث باید ابتدا افعال انسانی بررسی شود و جایگاه هدفدر افعال ارادی آشکار گردد. سپس مسأله هدف در افعال الهی تبیین شود. 1- بنگرید به: عبدالله نصری، فلسفه آفرینش، ص 75-183 تحلیل افعال ارادی انسان افعال انسان به دو دسته ارادی و غیرارادی تقسیم می شود. افعال ارادی مانند خوردن، آشامیدن، مطالعه کردن، نوشتن ومانند اینها همگی از روی اراده و تصمیم است. از آنجا که هرگونه تصمیم و اراده ای مبتنی بر در نظر گرفتن هدفی ویژه می باشد بنابراین همه افعال ارادی انسان هدفمند است. اما گاه چنین می نماید که در پاره ای موارد، فعل ارادی انسان بدون هدف خاصی صورت می گیرد؛ مانند جابه جا شدن برروی صندلی به هنگام گوش دادن به درس که گاه بدون توجه صورت می گیرد، یا ترسیم خطوطی بر روی کاغذ به هنگام فکر کردن و مانند اینها. اگر نیک بیندیشیم، در این موارد نیز چون فعل انسان ارادی است، هدفمند می باشد، گر چه کشف قصد حقیقی انسان گاه دشوار می نماید.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : پاورپوینت نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد اسلاید : 31 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
بنام خدا عنوان کارگاه: فلسفه مشارکت مفهوم مشاركت و ويژگي هاي آن فلسفه و مباني نظري مشاركت جایگاه و اهمیت مشارکت از دیدگاه اسلام مشاركت و جايگاه آن در قانون اساسي فوائد مشاركت پيامدهاي مشاركت دلايل حركت به سمت مشاركت چگونگي ايجاد زمينه براي رسيدن به شيوه اي مشاركتي موانع مشاركت جلوه هاي مشاركت رابطه شاخص هاي فرهنگي با مشاركت(شاخص های هافستده) مفهوم مشاركت و ويژگي هاي آن مشاركت كلمه اي عربي در باب مفاعله مي باشد ، كه در زبان فارسي واژه هاي ذيل را معادل اين واژه به كار مي برند . معاضدت ، تعاون ، همياري ، دگرياري ، همكاري ، تشريك مساعي ، يارگيري ، كمك متقابل ، كنش متقابل ، تقسيم كار ، همنوايي ، واگذاري امور ، خودگرداني ، مردم سالاري ، مسئوليت پذيري ، هم انديشي ، همفكري ، دستياري ، همدمي ، همراهي ، يارمندي ، مددكاري ، ياوري ، اعانت ، مددخواهي ، دستگيري ، خودياري ، خوداتكايي ، خودمختاري ، انبازي و … قديمي ترين تعريف مشاركت عبارت است از : پيوندي دو سويه ، سازنده و سودمند ميان دو تن يا بي شتر .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : پاورپوینت نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد اسلاید : 11 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
بنام خدا نظریه پردازی در فلسفه الزامات نظریه پردازی در فلسفه، متفاوت است با الزامات اختصاصی نظریه پردازی در فلسفه. بحث در دو قسمت انجام میشود : الف) الزامات نظریه پردازی در فلسفه ب)آسیب شناسی نظریه پردازی در فلسفه الف) الزامات نظریه پردازی در فلسفه چیست ؟ 1. اصل مسبوقیت حل مسئله بر تشخیص آن تشخیص درست مسئله نیمی از پاسخ است و اساسا صید مسئله مقدم بر حل آن است.(قراملکی : ص 79) 2. اصل توجه به تاریخ مسئله فلسفی فلسفه بازی فوتبال مسئله فلسفی توپ فوتبال فیلسوفان بازیکنان تمثیل به فوتبال
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : پاورپوینت نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد اسلاید : 272 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
بنام خدا کلیات فلسفه(2واحد) فصل اول: اهداف کلی دراين فصل از ريشه واژة فلسفه وفيلسوف،از نخستين كسي كه واژه فيلسوف را بكار برده است و سرانجام ازرواج دواصطلاح فلسفه و فيلسوف درميان متفكران سخن درميان مي آيد. فلسفه وفيلسوف واژه فلسفه (philosopy) : واژه فلسفه ،معرب (عربي شده) كلمه يوناني فيلسوفيا (Philosophid) وبه معني "دوست داشتن حكمت و خرد" است . واژه فيلسوف (Philosopher) :واژه فيلسوف نيز –همانند فلسفه- ريشه اي يوناني دارد وآن واژة "فيلوسوفوس (Philosophos) " است و به معني " دوستدار حكمت وخرد ". كاربرد واژه فيلسوف( 1) : درباب اين كه واژه "فيلسوف " را نخست بار از سوي چه كسي به كار برده شده ،سه نظريه مشهور است : الف) از سوي فيثاغورس: قول مشهور آن است نخستين بار فيثاغورس برآن بود كه صفت «حكمت» ويژه خداست وتنها خدايان را مي توان «حكيم» ناميد. براين بنياد «فيثاغورس» خود را «دوستدار حكمت ودانش» خواند و واژه «فيلسوف» را درمورد دانشمنداني كه هم خود را صرف بررسي اشياء مي كردند ودرراه شناخت حقيقت اشياء مي كوشيدند، به كار برد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 43 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
0 موضوع تحقیق : تفکر و زبان فهرست مطالب : عنوان صفحه مقدمه 2 تصوير، زبان و تفکر 2 جايگاه زبان و تفکر در جامعه بشری 7 رویکرد فیلسوفان وجودی به زبان 12 منابع 18 0 موضوع تحقیق : تفکر و زبان فهرست مطالب : عنوان صفحه مقدمه 2 تصوير، زبان و تفکر 2 جايگاه زبان و تفکر در جامعه بشری 7 رویکرد فیلسوفان وجودی به زبان 12 منابع 18 0 موضوع تحقیق : تفکر و زبان فهرست مطالب : عنوان صفحه مقدمه 2 تصوير، زبان و تفکر 2 جايگاه زبان و تفکر در جامعه بشری 7 رویکرد فیلسوفان وجودی به زبان 12 منابع 18 2 این مقاله نخستین بار در سایت "ایران خبر " منتشر شده است و سپس توسطل نویسنده برای انتشار در اختیار "سپیدار نیز گذاشته شده است. (سپیدار) مقدمه شايد مهمترين مشخصهی انسان، زبان است. تا جايی که شايد بتوان گفت انسان زايشی است که در حوزهی زبان صورت گرفته است. نقش زبان در هويت انسانی از چنان وزنهای برخوردار است که بيشک معادلهی انسان با حذف فاکتورِ زبان تعريف شدنی نيست. بخش اول اين مقاله، تحت عنوان "زبان تصوير و تفکر" به حوزه زبان و اهميت و نقش کليدی آن در خودشناسی ميپردازد. بخش دوم با عنوان "چتر، انعکاسِ تصويرِ باران است در ذهنِ انسان" کوششی خواهد بود برای پرداختن به دو وازهی اطلاع و دانش، و بخش سوم اين مقاله با عنوانِ "هدايت و مدرنيسم" به نقشِ صادق هدايت در تفکر مدرنيته و در حوزهی زبان فارسی خواهد پرداخت. تصوير، زبان و تفکر يکی از پيچيده ترين پديدههای دنياهای پيرامونی ما رابطهی زبان با تصوير و چگونگی به وجود آمدنِ تفکر و مکانيزم های اين پديدهی شگرف است. بازيگران اين صحنه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
جايگاه و موقعيت فلسفه اسلامي در دوران حاضر (1) جايگاه و موقعيت فلسفه اسلامي در دوران حاضر ازجمله مسائل مورد توجه بسياري از علاقه مندان و همچنين منتقدان فلسفه اسلامي است. گروه دين و انديشه خبرگزاري"مهر" در اين زمينه باب گفت و گو با برخي محققان نامدار اين عرصه را گشوده است . دکتر منوچهر صانعي دره بيدي استاد فلسفه دانشگاه شهيد بهشتي ازجمله اين کسان است. ازنظر شما معنا و مفهوم فلسفه اسلامي چيست؟ در فلسفه اسلامي تعليمات قرآني شان اساسي دارد که بايد آن را جدي گرفت . به بيان ديگر، باورهاي قرآن اسلامي از همان آغاز زيربناي اين فلسفه را تشکيل مي داده است براي پاسخ گفتن به اين پرسش مثالي مي زنم ، در تاريخ رياضيات شما شاهد يک نوع رياضيات اسلامي هستيد . وقتي مي گويند رياضيات اسلامي، به اين معنا نيست که مثلا رياضيدان مسلمان گفته است دو به اضافه دو مي شود پنج . بنابراين دانش رياضي از نظر علمي ، اسلامي و غير اسلامي ندارد . علوم ديگر مانند فيزيک، شيمي، جامعه شناسي، و فلسفه هم به همين گونه هستند . يعني تا آنجا که به ذات فلسفه مربوط است ، فلسفه، اسلام ي و غير اسلامي ندارد . فلسفه چنان که از لفظش هم برمي آيد يوناني است ، يعني در يونان شکل گرفته و از آنجا به ايران و سرزمين هاي اسلامي سرايت کرده است . هر چند که حدود دوازده تعريف رسمي از فلسفه وجود دارد ، و دکتر يحيي مهدوي آن را در کتاب فلسفه عمومي آورده است ، اما وجه مشترک تمامي اين تعاريف اين است که فلسفه عبارت است از برخورد عقلاني با امور ، يا توجيه عقلاني امور ، ويا به کار انداختن عقل براي درک و فهم پديده هاي پيرامون انسان . به بيان ديگر، فلسفه يک روش عقلاني براي تبيين پديده ها و امور پيرامون انسان است . فلسفه به اين معناي عام ، علوم مختلفي مانند رياضيات ، فيزيک، شيمي ، زيست شناسي و ... را نيز در بر مي گيرد . تاريخ نيز بر اين مدعا گواهي مي دهد ، چرا که بسياري از فيلسوفان در عين فيلسوف بودن ، رياضيدان ، فيزيکدان ، و زيست شناس هم بوده اند . بنا براين نبايد فريفته اين پسوند اسلامي بشويم و چنين بيند يشيم که تفکري با ماهيت فلسفه اسلامي وجود دارد . تفکر مربوط به انسان است ، و انسان هم بنا بر ماهيتش شرقي و غربي، اسلام ي و غير اسلامي ندارد . ما زماني زرتشتي بوديم و اکنون دين اسلام را پذيرفته ايم ، ابتدا سني بوديم و سپس تشيع را به عنوان مذهب اختيار کرديم ؛ اين ها امور متغيري هستند که مدام دستخوش تغييرمي شوند بنابراين فلسفه اسلامي، به نظرمن ، يعني فلسفه اي که در عالم اسلام و توسط مسلمانان شکل گرفته است . البته در فلسفه اسلامي تعليمات قرآني شان اساسي دارد که بايد آن را جدي گرفت . به بيان ديگر، باورهاي قرآني اسلامي از همان آغاز زيربناي اين فلسفه را تشکيل مي داده است . نکته اي که اين جا بايد به آن اشاره کنم اين است که وقتي فلسفه يوناني که در قرنهاي سوم و چهارم قبل از ميلاد توسط افلاطون و ارسطو تدوين شد در برخورد با مسيحيت ، توسط متکلمان مسيحي تغييرات عمده اي در آن به وجود آمد . يونانيان موحد نبودند و به خلقت ازعدم اعتقادي نداشتند، يونانيان معاد نداشتند و آن حلول نفسي را هم که افلاطون مي گويد ربطي به معاد ندارد . متکلمان مسيحي سعي کردند که تفکر يوناني را مسيحي کرده و آن را با اعتقادات مسيحي هماهنگ نمايند . به همين جهت بسياري از عناصر اصلي را متناسب با باورهاي مسيحي تغيير دادند . مثلا ارسطو را به عنوان موحد و حک يم الهي معرفي کردند در حالي که ارسطو به خداي واحد معتقد نيست . در انديشه ارسطو خدا به عنوان محرک نا متحرک معرفي مي شود . ارسطو تعداد 56 محرک نا متحرک را در سيستم فلسفي خود مطرح مي کند . در واقع وقتي مسلمانان دست به ترجمه کتابهاي يوناني زدند ، با فلسفه يونان از طريق تفسيرهايي که متکلمان مسيحي نوشته بودند آشنا شدند . در اثر اختلاطي که ميان آثار يوناني و تفسير مسيحي به وجود آمده بود برخي از کتابها به نام ارسطو معروف شد که در واقع ازآن ارسطو نبود . به عنوان مثال مي توان ازکتاب اثولوجيا نام برد که بخشي از اثر فلوطين همراه با تفسير مسيحي از آن بود . از جمله اشتباهات فاحشي که در نتيجه اين اختلاط به وجود آمد ساختار فلسفي ابن سينا بود که افلاطوني بود در حالي که وي ، تا جايي که ما اطلاع داريم ، افلاطون را نمي شناخته است. بنابراين شما قيد اسلامي را براي فلسفه ذاتي نمي دانيد ؟ بله، اين قيد را جغرافيايي مي دانم .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 28 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
تاريخ فلسفه در ايران از ويکيپديا، دانشنامهٔ آزاد. (تغيير مسير از تاريخ فلسفه در ايران) Jump to: navigation, search اين مقاله به تميزکاري نياز دارد. لطفاً آن را تا جايي که ممکن است، از نظر املا، انشا، چيدمان و درستي بهتر کنيد. پس از اين کار، اين الگو را از بالاي مقاله حذف کنيد. محتويات اين مقاله ممکن است غيرقابل اعتماد و نادرست يا جانبدارانه باشند يا قوانين حقوق پديدآورندگان را نقض کنند. فهرست مندرجات [مخفي شود] ۱ اسلوب تحقيق ۲ فلسفه ۳ جهان بينيهاي ايراني پيش از اسلام ۳.۱ مذهب ۳.۲ الحاد ۳.۳ فلسفه به معناي اخص ۳.۴ نظريات سياسي و اخلاقي ۳.۵ جريانات فکري و فلسفي پس از اسلام [ويرايش] اسلوب تحقيق دادن چشم اندازي از سير تفکري فلسفي در ايران و تحليل ولو عام و اجمالي از اين سير، در يک بررسي کوتاه، کاري است دشوار. جامعه ما جامعه ايست کهن سال و اين جامعه طي عمر دراز و پر آشوب خويش، اي چه بس فراز و نشيبها که پيموده و رنگها که پذيرفته است. براي آن که سير تطور و تکامل حيات مادي و معنوي اين جامعه ديرينه به خوبي مطالعه شود و به درستي و ژرفي تحليل گردد، بايد دهها و صدها پژوهنده کوشا، روشن بين و نکته ياب، به اتکاء اسلوب علمي و با تفحص در منابع و مدارک، سال يان دراز کار کنند و نتيجه تعميم وتحليل خود را در مجلدات عديدهاي مدون گردانند. ما اکنون ( علي رغم تلاشهاي چندي که ازجانب دانشمندان ايران و ديگر کشورها در اين زمينه شده ) هنوز در ابتداي اين جاده دراز ايستاده ايم. ولي از آن جا که هر نسلي جوياي آن است که در هر زمينه براي خود منظرهاي جامع بسازد، و نسل کنوني کشور ما نيز بي شک عطشان است که تاريخ حيات مادي و معنوي کشور خويش را به درستي و بر بنياد تحليل علمي، باز شناسد، لذا تلاشي ولو مقدماتي براي ترسيم حدود و ثغور بخش هايي از اين تاريخ سرشار و ديرنده، تلاش عبثي نيست به ويژه اگر اين تلاش بتواند کار بررسي تفصيلي و تحليل علمي تاريخ حيات مادي و معنوي کشور را تسهيل کند. کيفيتي که تنظيم تاريخ تفکر فلسفي را، صرف نظر از فائده علمي و تحقيقي اين عمل، به ويژه از جهت اداء فريضه ميهني، ضرور ميسازد آن است که تا امروز نيز تاريخ تفکر فلسفي وطن ما از تاريخ فلسفه عرب در نزد پژوهندگان و کارشناسان کشورهاي باختري اروپا، مجزا نيست. اين واقعيت که پس از سلطه اعراب و غلبه اسلام برخي از فلاسفه ما عمده آثار خويش را به زبان تازي که زبان بين المللي وعلمي عصر بود (عينا مانند زبان لاتين در اروپا) نگاشتند و نيز اين کيفيت که در اثر نوعي اشتراک معنوي و فرهنگي در کشورهاي خلافت عرب الکندي کوفي و ابن سيناي بخارايي و ذکرياي رازي و غزالي طوسي و ابن طفيل و ابن رشد اندلسي نه تنها به زبان واحد بلکه در مسائل واحد اظهارنظر ميکردهاند و با هم مباحثه و رابطه و علقه فکري داشته اند، موجب شده است که در کتب تاريخ فلسفه که کارشناسان اروپاي باختر پرداختهاند همه اين فلاسفه در باب فلسفه عرب گنجانده شوند. روشن است که ما هنوز در عصر محدوديتهاي ملي و در دوران ي که غرور ملي نقشي در تکامل سريع تر خلقها دارد به سر ميبريم و در چنين عصري که خلقي ذي حق است مرزهاي آن سهمي را که وي به فرهنگ جهان ادا کرده مصرح کند، نه براي آن که آن را مايه مباهات فروشي جاهلانه يا جلوه گري متعصبانه قرار دهد، بلکه براي آن که از آن الهام بگيرد و آن را قوه الظهر خود در نبرد زندگي سازد و به مدد آنها پيش رود. البته اين سخن را هرگز بدان معني نبايد فهميد که بايد در جست و جوي سهم انحصاري مالکيت مطلق در اين يا آن رشته فرهنگ و در مورد اين يا آن دانشمند و هنرمند بود. هر فرهنگي و از آن جمله فرهنگ کشور ما داراي عناصر مشترک با فرهنگهاي ديگر است، از آنها فيض گرفته، به آنها فيض داده، از آنها متأثر شده و در آنها تأثير بخشيده است. اين خصيصه اختلاطي، خصيصه فرهنگ انساني در همه اکناف زمين است. پس از سلطه عرب و اسلام در خاورميانه به ويژه نوعي جامعه « کثيرالخلق» پديد شد که در آنها دين و فلسفه واحد اساطير و قصص و اشکال ادبي و هنري همانند، مفاهيم سياسي و اجتماعي، شبيه، شيوه و سطح اقتصادي کمابيش يکسان، روابط مادي و معنوي متنوع و فراوان وجود داشته و در درون اين جامعه وسيع و نسبتا متحرک که به ويژه در قرنهاي 3 تا 6 هجري به اوج کمال خود رسيده است، عاليترين و گران بهاترين بخش ميراث فلسفي و علمي و ادبي ما پديدآمده است. اين امر موجب شده است که گاه ارثيه فلسفي، علمي و هنري ما چنان با ميراث برخي ديگر از خلقهاي همسايه در آميزد که دعوي انحصار و مالکيت مطلق ناچار کار را به سفسطه در واقعيت تاريخي ميکشاند و هيچ گناهي نيز در جهان از سفسطه در واقعيت و زشت و زيبا ساختن عينيت تاريخي بالاتر نيست. گذشت زمان دروغ پردازي و رنگ آميزي جاعلين و سفسطه گران تاريخ را بي پروا بر ملا ميسازد. فرهنگ فلسفي ايران مانند ارث يه علمي و هنريش، مولفين فراواني از اقوام و خلقهاي گوناگون دارد که برخي از آنها اکنون در آن سوي مرزهاي کشور ما زندگي ميکنند و به صورت اقوام، ملتها و دولتهاي جداگانه و مستقل در آمده اند. بايد تعلق اين فرهنگ فلسفي را بدان خلقها که در ايجاد و بسط و نمو آن شريک بوده اند، بي اندک تعصب جاهلانه تصديق کرد و از آن جا که مردم ايران و اين خلقها طي قرون متمادي با هم ميزيسته و با هم ميآفريده اند، اکنون که سرنوشت هر يک به شکلي ديگر صورت پذيرفته، سزا نيست ارثيه مشترک پارينه، کودکانه بدين سو و آن سو کشيده شود و سهم يکديگر را در آفرينش فراموش کنيم. بايد کوشيد که در عين حفظ غرور منطقي و تصريح حدود و ثغور فرهنگ و تاريخ ميهن خود، از تعصب خام و افق تنگ محترز باشيم و به واقعيت تاريخي بي مشاطه گري گردن نهيم و حقيقت عيني را از ملاحظات گذرا و اغراض و شهوات ناسالم والاتر شمريم. کيفيت ديگري که تدوين تاريخ فلسفه در ايران را به امري سودمند و ضرور بدل ميکند، دادن پاسخ مستدل به انديشه ارتجاعي «مرکزيت معنوي اروپا» است که تنها اين قاره را سرچشمه فيضانات معنوي ميپندارد و درخش فرهنگ را در ديگر قارهها عکسي از اين سرچشمه نور و اقتباسي از اين منبع فياض ميشمرد. بررسي فرهنگ فلسفي ايران ـ چنان که در اين گفتار نيز بدان اشاره خواهد رفت - نشان ميدهد که ايران خود يکي از مراکزي است که فرهنگ اروپايي از آن بهره گرفته است. نژاد پرستان، خلقهاي جهان را به سه گروه خالق و مبدع فرهنگ[1] و مقلد پاسيف و بي ابتکار فرهنگ [2] و نابود کننده فرهنگ [3] تقسيم ميکرده اند. انديشه «مرکزيت معنوي اروپا» [4] از همين فکر سخيف و ضد بشري نژاد پرستان ناشي شده است. در اين انديشه، آسيا فوقش يک حمال بدون ابتکار و مقلد سطح
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 22 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1 موضوع: تاريخ فلسفه ي يونان 2 پارمنيدس ، به ويژه قسمت دوم آن ، شگفت ترين سرنوشت را در ميان محاورات افلاطون داشته است . هيچ کس منکر نيست که اين محاوره آهنگ الهي دارد عميقا ديندارانه است و اشارات عرفاني در ان ديده مي شود همچنين شگفت نيست که ببينيم از فايدون ، فايدروس يا تيمايوس در اين رابطه اسم مي برند . اما اينکه استدلال هاي ضد و نقيض پارمنيدس درباره ي واحد – که دست کم صورتي مغالطه آميز دارد و از مباحثات قرن چهارم و پنجم قابل انفکاک نيست – را تبييني از عالي ترين حقايق الهيات بدانيم ، بي ترديد يکي از غريب ترين چرخش ها در تاريخ انديشه ي بشر است . اما نو افلاطونيان مدعي هستند که واحد پارمنيدس همان خداي متعال توصيف ناپذير و ناشناختي آن هاست ، و همين تصور به مسيحيت قرون وسطي و سپس تر راه يافت و مدت ها بعد وارد فلسفه ي هگل شد . حتي رهيافت تحليلي قرن حاضر نيز رقيباني دارد ، ان گونه که در سخن وال 1926 از وحدت عرفان متعالي و همه ي خدايي حلولي ملاحظه مي کنيم و در اين نتيجه گيري و ندت 1935 که نو افلاطونيان آن مقدار هم که امروزه غالبا مي گويند از افلاطون دور نبودند . مناقشات امروزي ريشه اي بس کهن دارند زيرا خود پروکلوس مفسران را به دو مکتب تقسيم کرده است : مکتب منطقي و مکتب ما بعد الطبيعي . براي چه چيزهايي صورت داريم ؟ 3 وقتي پارمنيدس نظريه ي سقراط در تقسيم ميان صورت ها از يک طرف و چيزهايي که از آن بهره مند هستند از طرف ديگر به طوري که صورتي به نام خود شباهت داشته باشيم که جدا از شباهت هاي ماست و همين طور در مورد واحد و کثير و غيره را تاييد کرد اولين پرسش را در خصوص قلمرو آنها مطرح ساخت . سقراط علاوه بر آنچه زنون اشاره کرد قبول مي کند که صورت هايي براي صفاتي چون زيبا و خوب نيز وجود دارد . او در خصوص انواع و جوهرهاي طبيعي اي چون انسان يا آتش ترديد دارد و وقتي چيزهاي زشت و بي ارزشي چون مو ، گل و کثافات ، مطرح مي شوند سقراط احساس مي کند ياوه است که براي آن ها نيز صورت هاي مستقلي ، جدا از جوهرهاي محسوس ، اثبات کنند . سقراط اذعان مي کند که گاهي اين انديشه مايه ي آزارش مي شود که ايا اصل صورت ها را در همه ي موارد صادق بداند يا نه ، اما ، او به چيزهايي روي مي آورد که صورت داشتن آن ها را يقيني مي داند ، و مطالعه ي خويش را در دايره ي آن ها محدود مي سازد . اما ، پارمنيدس اين رفتار را معلول جواني او و فقدان اطمينان وي به نظرياتش مي داند وقتي فلسفه ي او پخته تر گشت به هيچ يک از اين چيزها به ديده ي اهانت نخواهد نگريست . اين عدم قطعيت درباره ي قلمرو جهان صورت ها را مي توان نشانگر گرايش خود افلاطون دانست . از آن جا که مو و گل انواع جوهري اي هستند که صورت و طبيعت مشخصي دارند ، کاملا منطقي است که براي هر کدام صورت جداگانه اي در نظر بگيريم . بي تردي 5 د چنين است ، اما صورت هايي که او در مقام يک فيلسوف به آن ها دل بسته است اين صورت ها نيستند بلکه صورت ها اخلاقي و رياضي هستند و نيز صورت هاي مفاهيم عام تري چون هستي ، همانندي ، اختلاف ، حرکت و سکون که او در سوفسطايي مورد بحث قرار مي دهد . اين تفسير به پارمنيدس امکان داد تا براي اولين بار به نکته اي اشاره کند که وقتي افلاطون نظريه ي صور را در محاورات دوباره مورد تامل قرار مي دهد ، اهميت زيادي به ان بد هد ، يعني ترديد درباره کليت جهت يابي غايت شناختي آن . دو فقره اين نکته را روشن خواهد ساخت : 1) سوفسطايي ديالکتيک يا روش فلسفي وقتي مي خواهد از راه کشف خويشاوندي ها به فهم امور دست يابد همه چيز را به يک اندازه محترم مي شمارد . به کار افسري اشتغال داشتن و به جمع کردن شپش پرداختن هر دو از انواع شکار شمرده مي شوند و پست بودن يکي نسبت به ديگري ربطي به تحقيق ما ندارد . 2) سياستمدار پس از اشاره اي به سوفسطايي مي گويد : پژوهش فلسفي اي از اين دست توجهي به مراتب ارزشمندي موضوعات ندارد و موضوعات کوچک تر را به خاطر امور بزرگ تر رها نمي سازد بلکه در هر موردي به شيوه اي که موضوع ايجاب کند ، يک راست در پي حقيقت گام بر مي دارد . وقتي پرسش هاي پارمنيدس صيغه ي انتقادي به خود مي گيرند ، به هيچ وجه وجود صورت ها را مورد تشکيک قرار نمي دهند بلکه فقط رابطه ي آن ها را با اين جهان و با خود ما به عنوان متعلقات دانش ما بررس