لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 49 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
بررسی دلایل بروز اختلالات روحی در زنان شاغل زنان نیز همپای مردان در عرصه های مختلف اجتماعی فعالیت می کنند و دیده شده که در بیشتر مشاغل حتی مشاغل سخت که پیشتر تصور می شد فقط مردان قادر به انجام آنها هستند، مسوولیت های مهم و کارآمد را برعهده دارند. وظایف زنان امروز به مراتب بیشتر از گذشته است. هرچه به جلو می رویم حضور زنان در اجتماع پررنگ تر می شود. زنان نیز همپای مردان در عرصه های مختلف اجتماعی فعالیت می کنند و دیده شده که در بیشتر مشاغل حتی مشاغل سخت که پیشتر تصور می شد فقط مردان قادر به انجام آنها هستند، مسوولیت های مهم و کارآمد را برعهده دارند. وظایف زنان امروز به مراتب بیشتر از گذشته است. زنی که تا دیروز فقط در خانه فعالیت می کرد و عهده دار خانه داری و همسر داری بود و تنها دغدغه اش به چگونگی تربیت فرزندان معطوف می شد، امروز علاوه بر مسوولیت های پیشین بایستی در محیط اداره نیز به عنوان یک فرد کاری و پرتوان حضور داشته باشد و در راستای حفظ نقش خود به عنوان یک فرد مستقل در جامعه بکوشد. افزایش حضور زنان در عرصه های اجتماعی جدا از تاثیری که بر رشد شخصیت فرد و افزایش آگاهی های وی می گذارد در آینده نیز موجب تحکیم پایه های خانواده شده و به تربیت فرزندان سالم کمک می کند؛ چنانکه بارها گفته و شنیده ایم که پشت هر مرد موفقی زن موفق تری وجود دارد. به رغم تمامی نتایج مثبتی که از حضور زنان در اجتماع حاصل می شود ولی پیامد های منفی هم وجود دارد که تنها متوجه خود زنان است و آن به خطرافتادن سلامت روان ی آنهاست. افزایش میزان مراجعات به کلینیک های اعصاب و روان و نیز بالارفتن آمار ابتلا به بیماری های قلبی در زنان در چند سال اخیر همگی حکایت از تاثیرات منفی حضور پیش رونده زنان در مشاغل مختلف دارد. یکی از مهمترین پیامد های فعالیت در اجتماع بروز استرس و فشار های روحی و روانی است که در زنان بیش از مردان بروز می کند. استرس موقعیتی است که در آن شخص از نظر روحی به هم می ریزد و در هم می شکند و معمولاً با واکنش هایی نظیر مشت کردن انگشتان، انقباض عضلات و به هم فشردن دندان ها و برافروختگی چهره همراه است. به طور کلی پژوهشگران استرس را وضعیتی توصیف می کنند که افراد مجبور به ایجاد تغییرات ناخواسته در جهت تطابق با حوادث و پیشامد های زندگی می شوند. بنابراین استرس تنها پاسخ های بدنی به تغییرات فیزیکی و نیازهای فیزیولوژیک نیست که پاسخ های روحی، هیجانی و رفتاری را نیز شامل می شود. مطالعات نشان می دهد زنان در مقایسه با مردان بیشتر در معرض ابتلا به اختلالات روحی و روانی ناشی از بروز استرس و اضطراب قرار دارند که این میزان در زنان شاغل خارج از منزل که مسوولیت رسیدگی به فرزندان و کارهای منزل را نیز به عهده دارند بیشتر دیده می شود. زنان شاغل در مواجهه با شرایط بحرانی در وضعیت پراسترس زندگی می کنند. آنها نسبت به مردان شاغل یا زنان خانه دار از تظاهرات بدنی (کابوس های شبانه، اختلالات گوارشی، ناراحتی کمر و ستون فقرات) به مراتب بیشتری شکایت می کنند، ضمن اینکه بیشتر از آنان نیز در معرض ابتلا به ناراحت ی های خلق و خوی، نظیر افسردگی قرار دارند. براساس تحقیقات انجام شده در دانشگاه ییل، زنان شاغل در مقایسه با زنان خانه دار از سلامت جسمی نامطلوبی برخوردارند. ریسک ابتلا به بیماری های قلبی در زنانی که در کارشان تحت فشار شدید قرار دارند بیشتر از افراد دیگر است. به نظر می رسد اگر زنان بتوانند به روش دلخواه و در مشاغل مناسب تا مراحل مدیریتی کار کنند، ریسک بیماری های قلبی در آنها پایین باقی می ماند. شاغل بودن زنان تنها به قرار گرفتن آنها در شرایط پراسترس محدود نمی شود. متاسفانه همراه با شاغل شدن، مصرف غذاهای آماده که به نسبت از چربی و کالری بیشتری برخوردارند و در گروه غذاهای پرکلسترول ناسالم به شمار می روند بیشتر می شود که این خود نقش مهمی در به خطر افتادن سلامت جسمی و بروز بیماری های قلبی ایفا می کند. ضمن اینکه تاثیر استعمال سیگار که در زنان شاغل بیشتر از زنان خانه دار است و در موارد بحران زا بیشتر می شود را نباید نادیده انگاشت که آن خود نیز عامل مهمی در پایین بودن سطح سلامت زنان به شمار می رود. زنان شاغل حتی بیشتر از مردان شاغل در معرض ابتلا به بیماری های قلبی قرار دارند که البته آن هم به الگوی رفتاری آنها مربوط می شود، مثلاً اینکه زنان در مقایسه با مردان زودتر دچار کمبود اعتماد به نفس می شوند و امنیت خود را از دست می دهند. با اینکه زنان در موقعیت های اجتماعی نرم خو تر از مردان هستند و در کنترل خشم نیز موفق تر از آنها عمل می کنند ولی در مواجهه با موقعیت های پرخطر خیلی زود ثبات روح ی و روانی خود را از دست می دهند و در بحران ها سریعاً پریشان و گیج می شوند. در زمان پیشامد های ناگوار نظیر شرایط استرس زا فشار خون بالا رفته و ضربان قلب تند می شود که باعث ایجاد آشفتگی در جریان خون شده و آن هم فشار وارده به دیواره های شریان ها را افزایش می دهد. ترشح بیش از حد هورمون های استرس در گردش خون ممکن است باعث آسیب در جداره درونی شریان ها شود. پلاکت های موجود در خون (به حرکت درآمده توسط هورمون های استرسی) در جهت شروع عمل ترمیم جداره آسیب دیده بدان متصل می شود که در نتیجه این عمل ترمیمی، دیواره شریانی ضخیم رگ ها تنگ می شود. با توجه به اینکه گفته شد استرس تاثیر بسزایی در بروز بیماری های قلبی دارد تعجب آور نخواهد بود اگر بگوییم زنان شاغل رتبه اول را در ابتلا به بیماری های قلبی دارند. استرس تنها یکی از عوامل تهدید کننده سلامت زنان شاغل است. زنان به علت نداشتن شرایط یکسان اجتماعی در جامعه بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی و اضطراب قرار دارند. طبق آمار های رسمی اعلام شده، ۷ تا ۱۲ درصد از مردان در سراسر دنیا از افسردگی رنج می برند در حالی که این رقم در زنان به ۲۰ تا ۲۵ درصد می رسد. تاکنون فرضیه های فراوانی برای کشف علل افزایش بروز افسردگی در بین زنان عرضه شده است ولی آنچه مشخص است میزان بروز افسردگی در زنان امروز به نسبت گذشته تفاوت بسیاری کرده است. در گذشته و تا قبل از ورود گسترده زنان به اجتماع تنها عوامل فیزیولوژیک بودند که به بروز افسردگی منجر می شدند. افسردگی پس از زایمان یکی از مهمترین دلایل بروز افسردگی در زنان است که در نوع شاغل و غیرشاغل تفاوتی ندارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 92 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2 فصل دوم: پيشينه پژوهش & اختلالات خلقي - Mood Disorders مقدمه: خلق بر طبق تعريف عبارت است از احساس هيجاني نافذي كه درك و نگرش فرد نسبت به خود، ديگران، و در كل نسبت به محيط را عميقاً تحت تأثير قرار ميدهد (كاپلان و سادوك، 1385). خلق ممكن است طبيعي، بالا يا پايين باشد. شخص طبيعي طيف وسيعي از خلقها را تجربه ميكند و به همان نسبت مجموعهاي از تجليات عاطفي نيز دارد. شخص عادي قادر به كنترل اخلاق و عواطف خود است. اختلالات خلقي حالات باليني هستند كه با اختلال خلق، فقدان احساس كنترل بر خلق، و تجربه ذهني ناراحتي شديد همراه هستند. ( كاپلان و سادوك، 1379). اختلالات خلقي به دليل اين كه يكي از خصوصيات اساسي آنها غير عادي بودن خلق است به اين نام مشهور شدهاند. امروزه اين اصطلاح محدود به اختلالاتي است كه به شكل افسردگي يا نشئه ظاهر ميشوند (گلدر و همكاران، 1382) كساني كه خلق بالا دارند (مانيا)، حالت انبساط خاطر، پرش افكار، كاهش خواب، افزايش احترام به نفس و افكار بزرگ منشانه نشان ميدهند. افرادي كه خلق پايين دارند (افسردگي)، با كاهش انرژي و علاقه، احساس گناه، اشكال در تمركز، بياشتهايي و افكار مرگ و خودكشي مشخص هستند. اين اختلالات عملاً هميشه منجر به اختلال در عملكرد شغلي، روابط اجتماعي و بين فردي مي 2 فصل دوم: پيشينه پژوهش & اختلالات خلقي - Mood Disorders مقدمه: خلق بر طبق تعريف عبارت است از احساس هيجاني نافذي كه درك و نگرش فرد نسبت به خود، ديگران، و در كل نسبت به محيط را عميقاً تحت تأثير قرار ميدهد (كاپلان و سادوك، 1385). خلق ممكن است طبيعي، بالا يا پايين باشد. شخص طبيعي طيف وسيعي از خلقها را تجربه ميكند و به همان نسبت مجموعهاي از تجليات عاطفي نيز دارد. شخص عادي قادر به كنترل اخلاق و عواطف خود است. اختلالات خلقي حالات باليني هستند كه با اختلال خلق، فقدان احساس كنترل بر خلق، و تجربه ذهني ناراحتي شديد همراه هستند. ( كاپلان و سادوك، 1379). اختلالات خلقي به دليل اين كه يكي از خصوصيات اساسي آنها غير عادي بودن خلق است به اين نام مشهور شدهاند. امروزه اين اصطلاح محدود به اختلالاتي است كه به شكل افسردگي يا نشئه ظاهر ميشوند (گلدر و همكاران، 1382) كساني كه خلق بالا دارند (مانيا)، حالت انبساط خاطر، پرش افكار، كاهش خواب، افزايش احترام به نفس و افكار بزرگ منشانه نشان ميدهند. افرادي كه خلق پايين دارند (افسردگي)، با كاهش انرژي و علاقه، احساس گناه، اشكال در تمركز، بياشتهايي و افكار مرگ و خودكشي مشخص هستند. اين اختلالات عملاً هميشه منجر به اختلال در عملكرد شغلي، روابط اجتماعي و بين فردي مي 2 فصل دوم: پيشينه پژوهش & گردد (كاپلان و سادوك، 1379). تاريخچه: مردم موارد افسردگي را از زمانهاي بسيار دور ثبت كردهاند، و توصيفهائي از آنچه امروزه اختلالات خلقي ميخوانيم، در بسياري از منابع طبي قديم وجود دادر. حدود 450 سال قبل از ميلاد، بقراط اصطلاح ماني و ملانكولي را براي توصيف اختلالات رواني به كار برد (كاپلان و سادوك، 1379). حدود پانصد سال پس از بقراط، اوائل قرن دوم بعد از ميلاد، آرتائوس كاپادوچيا - Cappadocia رابطه بين ماني و ملانكولي را كشف كرد (پورافكاري، 1369). در حدود 100 سال قبل از ميلاد، كورنليوس سلسوس -Celsus افسردگي را ناشي از صفراي سياه معرفي نمود. اين اصطلاح را پزشكان ديگر از جمله ارسطو (120 تا 180 بعد از ميلاد) و جالينوس (129 تا 199 بعد از ميلاد) نيز به كار بردند. همين طور الكساندر ترالز - Tralles در قرن ششم (كاپلان و سالوك، 1379). در قرون وسطي،طبابت در ممالك اسلامي رونق داشت و دانشمندان نظير رازي و ابنسينا و ميموند -Maimonides (پزشك يهودي) ملانكولي را بيماري مشخصي تلقي كردند و هنرمندان آن زمان نيز اين بيماري را به تصوير كشاندن مثل ملانكولي اثر آلبرت دور 4 فصل دوم: پيشينه پژوهش & ر (بهرامي و نيكيار، 1384). در سال 1854 ژول فالره حالتي را توصيف نمود و آن را جنون ادواري - Foli Criculaire ناميد.چنين بيماراني متناوباً حالات خلقي ماني و افسردگي را تجربه ميكنند. ژول بايارژه جنون دو شكلي -Folie a double forme را شرح داد كه در آن بيمار دچار افسردگي عميقي ميشود كه به حالت بهت افتاده و بالاخره از آن بهبود مييابد. در سال 1882، كارل كالبام - Kahlbaum روانپزشك آلماني، با استفاده از اصطلاح «سايكلوتايمي» ماني و افسردگي را مراحل مختلف يك بيماري توصيف نمود. در سال 1899، اميل كرپيلن - Kraepelin ، بر اساس معلومات روانپزشكان فرانسوي و آلماني، مفهوم بيماري منيك- دپرسيو را شرح داد (همان منبع). توصيف او از نشانهها، به طور چشمگيري با اصطلاحات به كار گرفته شده براي توصيف اختلال دو قطبي در DSM IV-TR هماهنگ است و بسياري از وجه تمايزات تشخيصي او، امروزه تأييد شده (جانسون و ليهاي، 2004) طبقهبندي بر اساس سير بيماري، اختلالات يك قطبي و دوقطبي اختلالات خلقي مشخصاً عود كننده هستند و كرپلين براي به هم پيوند دادن افسردگي و مانيا به عنوان يك اختلال واحد از سير بيماري راهنمايي گرفت. وي متوجه گرديد كه سير بيماري، خواه افسردگي و خواه مانيا، اساساً يكسان است و به همين دليل آنها را در يك طبقه قرار داده پسيكوز منيك ـ دپوسيو ناميد. اين نظريه به وسعت مورد قبول بود تا اين كه در سال 1962 كارل لئونارد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..docx) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 32 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
اختلالات مربوط به كروموزوم هاي جنسي سندرم هاي زير شناخته شده ترين سندرم هاي همراه با اختلالات كروموزوم هاي جنسي هستند. سندرم ترنر شايعترين اختلال كروموزومي در انسان مي باشد. اما حدود 98% از تخم هاي گشنيده شده با اين اختلال سقط خواهند شد و 2% باقي مانده كه متولد مي شوند، حدود يك در 10000 تولد زنده دختر هستند. اين نوزادان در معرض خطر بالائي براي مرگ در دوران نوزادي مي باشند. بيماراني كه از اين سندرم رنج مي برند دختراني هستند با غدد جنسي رشد نكرده كه به جاي 46 كروموزوم 45 كروموزوم دارند. كروموزوم جنسي آن ها به جاي xx به شكل xo است (در اينجا O نشان دهنده كروموزوم غايب است). چنين وضعيتي حاصل جدا نشدن (Non-disjunctive) كروموزوم جنسي است. از نظر باليني بيماران كوتاه قد و نازا بوده، آمنوره اوليه دارند و اغلب به ساير ناهنجاري هاي مادرزادي شامل كواركتاسيون آئورت، انسداد شريان ريوي، ناهنجاري هاي كليوي و عقب ماندگي ذهني مبتلا هستند. احتمال بروز سندرم ترنر با افزايش سن مادر، افزوده نمي شود. سندرم كِلاين فِلتر يكي از آناپلوئيدي هاي شايع كروموزوم هاي جنسي است. شيوع آن يك در هزار تولد زنده نوزادان پسر مي باشد و ظاهراً با افزايش سن مادر برميزان بروز آن افزوده مي شود. بيماران مردان غيرطبيعي هستند كه يك كروموزوم y و تعداد بيشتري كروموزوم x دارند (xxxy , xxy) ولي 22 جفت كروموزوم اتوزومالشان عادي است. تظاهرات اصلي اين بيماري به صورت زير است : مردان خواجه اي هستند كه بيضه آن ها غيرفعال است. در مايع مني، اسپرمي وجود ندارد و موهاي صورت، زيربغل و زهار بسيار كم هستند اين بيماران مبتلا به ژينكوماستي و عقب ماندگي ذهني می باشند. سندرم (xyy) مرداني هستند كه يك كروموزوم y اضافه دارند. گزارش شده است كه اين مردان رفتارهاي ضد اجتماعي بيشتري خواهند داشت. اين مردان بلند قد (بيشتر از 185 سانتي متر) و اغلب داراي اختلال شخصيتي شديد هستند. وقوع اين سندرم يك در هزار تولد زنده پسر است. اين اختلال با افزايش سن مادر افزايش مي يابد. سندرم xxx زناني هستند كه يك x اضافه دارند. اين زنان نازا نبوده و فنوتيپ خاصي را از خود نشان نمي دهند. اما هر چه مقدار كروموزوم هاي x اضافي بيشتر شود احتمال عقب ماندگي ذهني و ناهنجاري هاي مادرزادي مثل دستگاه تناسلي غيرطبيعي، رحم و واژن خوب رشد نكرده هم بيشتر مي شود. ميزان بروز اين اختلال با افزايش سن مادر افزوده مي شود. بيماري هاي مندلي (Mendelian Disease) به نام هاي اختلالات تك ژني يا اختلالات تك مولكولي هم ناميده مي شوند. گروهي از بيماري ها هستند كه به واسطه حضور ژن جهش يافته ايجاد مي شوند. جهش ژني باعث مي شود كه اطلاعات مربوط به آن ژن تغيير كند. در اين صورت آن ژن، يا پروتئين هاي ناقص توليد مي كند و يا اصلاً پروتئيني توليد نمي كند و كمبود همين پروتئين باعث ايجاد علائم بيماري خواهد شد. جهش ژني ممكن است از نسلي به نسل ديگر منتقل گردد و يا به صورت خود بخود در سلول زايا (اسپرم يا تخمك) ايجاد شود كه در اين صورت جهشي كه در سلول زاياي پدر يا مادر رخ داده است خود را در تمام سلول هاي بدن فرزند بروز مي دهد. اختلالات تك ژني از پدر و مادر به فرزندان قابل انتقال هستند. سه الگوي وراثت ممكن است رخ
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 37 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1 یک اختلال یادگیری، اختلالی عصب زیست شناختی است که از یک مشکل جدی در خواندن، حساب کردن و یا کلمهبندی نوشتن به وجود میآید که انتظار نمیرود به یک فرد عادی نسبت داده شود . مقدمه یک اختلال یادگیری، اختلالی عصب زیست شناختی است که از یک مشکل جدی در خواندن، حساب کردن و یا کلمهبندی نوشتن به وجود میآید که انتظار نمیرود به یک فرد عادی نسبت داده شود. یک اختلال یادگیری نه یک اختلال یادگیری است ونه به وسیله ی یک اختلال هیجانی ایجاد میشود. اگر درست ارزیابی نشود تأثیر بالقوهای روی عملکرد ناسازگارانهی فرد دارد و در حوزههای چندگانهی زندگی ضعف ایجاد مینماید. وقتی فردی مظنون به اختلال یادگیری میشود، یک ارزشیابی عصب روانشناختی تواناییها ضروری است تا منبع مشکل را به علاوه در حوزههای توانایی عصب روانشناختی تعیین کند که میتواند به عنوان پایهای برای فنون جبرانی و اختیارات درمانی باشد. 1 یک اختلال یادگیری، اختلالی عصب زیست شناختی است که از یک مشکل جدی در خواندن، حساب کردن و یا کلمهبندی نوشتن به وجود میآید که انتظار نمیرود به یک فرد عادی نسبت داده شود . مقدمه یک اختلال یادگیری، اختلالی عصب زیست شناختی است که از یک مشکل جدی در خواندن، حساب کردن و یا کلمهبندی نوشتن به وجود میآید که انتظار نمیرود به یک فرد عادی نسبت داده شود. یک اختلال یادگیری نه یک اختلال یادگیری است ونه به وسیله ی یک اختلال هیجانی ایجاد میشود. اگر درست ارزیابی نشود تأثیر بالقوهای روی عملکرد ناسازگارانهی فرد دارد و در حوزههای چندگانهی زندگی ضعف ایجاد مینماید. وقتی فردی مظنون به اختلال یادگیری میشود، یک ارزشیابی عصب روانشناختی تواناییها ضروری است تا منبع مشکل را به علاوه در حوزههای توانایی عصب روانشناختی تعیین کند که میتواند به عنوان پایهای برای فنون جبرانی و اختیارات درمانی باشد. 3 اختلال یادگیری چیست؟ یک اختلال یادگیری1 – راورکی؛ 1995؛ تیساتسانیا و همکاران؛ 1997 به وسیله متخصصان بهداشت روانی و پزشکی به عنوان یک اختلال عصب زیست شناختی و یا اختلال پردازش زبان تشخیص داده شده که به وسیله عملکرد مغز به وجود آمده است. یکی از پیامدهای ناکارآمدی مغز شیوهای که افراد مبتلا به اختلال یادگیری اطلاعات را کسب کرده و پردازش میکنند که از عملکرد عادی و قابل انتظار برای کودک یا بزرگسالی که میتواند بدون مشکل جدی یاد بگیرد، متفاوت است. یک اختلال یادگیری ممکن است از لحاظ علمیدر حوزههای شناسایی کلمه، ادراک خواندن، حساب کردن، استدلال کردن، هجی کردن ویا کلمهبندی نوشتن به وجود آید. یک اختلال یادگیری غالبا وابسته به عملکرد غیرعادی مغز به علاوه در حوزه گفتار است. یک اختلال یادگیری که در زمینه علمیتشخیص داده شده است ممکن است در زمینههای دیگر نیز اختلال ایجاد کند. به طور مثال فعالیتهای روزمره یک فرد در خانه ممکن است از ناتوانی بالقوه حافظه، استدلال و یاحل مساله تاثیر بگیرد و وابسته به مشکل عصب زیست شناختی باشد. به علاوه ممکن است تاثیر نامطلوبی بر ارتباطات اجتماعی بگذارد زیرا که ضعف فرایند شناختی فرد باعث میشود که او در فکر کردن و یارفتار دچار اشتباه ویا دچار کج فهمیرفتار دیگران گردد 3 . اختلالات یادگیری ممکن است با حالتهای مختلف ADHD (اختلال بیش فعالی همراه به نقص توجه)، اختلالات رفتاری، ناتواناییهای حسی یا دیگر شرایط کلینیکی یا عصبشناختی هم زیستی داشته که شامل بیماریهای سلولهای داسی شکل، دیابتها، کموزنی در هنگام تولد، جراحی قلبی نئوناتال، سرطان خونی، تورم لنفاوی حاد و هیدرو سفالها میشود1 - بریسلاو و همکاران؛ 2000؛ دالن و همکاران؛2006؛ . با وجود این به علت ضعف عملکرد و یا مشکلات اجتماعی، مبتلا بودن به اختلال یادگیری باعث افسردگی واضطراب میشود. اما این اختلال نه یک اختلال یادگیری است و نه به وسیله ی یک اختلال هیجانی به وجود میآید2 - هیلینگس فورد و ورنوفسکی؛ 2004؛ وانگ؛ 2007 . ریشههای اختلال یادگیری انواع زیادی از عملکردهای غیرعادی مغز وجود دارند که میتوانند منجر به یک اختلال یادگیری شوند که تاکنون تغییرات و علل آن شناسایی و طبقهبندی نشدهاند. به طور مثال نارساخوانی از اختلالات یادگیریای است که روی خواندن و هجی کردن تأثیر میگذارد. تحقیقات نشان داده است که عملکرد غیر عادی مغز در پردازش زبانی- شنیداری
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 22 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
16 بررسي اختلالات رفتاري در كودكان مقدمه دانش آموز و كودكي كه دچار مشكل رفتاري است، چه مشخصاتي دارد؟ اساساً مشكل رفتاري چيست و چه گستره اي دارد؟ آيا به محض مشاهده هر مشكل يا اختلالي در دانش آموز، اجازه داريم عنوان مشكل يا اختلال رفتاري بر آن بگذاريم؟ بسياري از دانش آموزان و كودكان با مشكلات رفتاري خفيفي روبه رو هستند كه عدم شناخت و درمان به موقع آنها از سوي پدران، مادران، معلمان و مربيان، باعث تشديد و گسترش آنها مي شود. در اين مقاله درصدديم نمايه اي از مشكلات رفتاري متعددي را كه ممكن است كودكان و نوجوانان با آنها مواجه شوند، به صورت فهرست ارائه دهيم. شناخت هر يك از اين مشكلات، به مطالعه و كسب اطلاعاتي علمي و دقيق نياز دارد و درمان هر ناهنجاري رفتاري نيز، به طور يقين و بدون مراجعه به مراكز رفتار درماني و انجام مشاورههاي كلينيكي امكانپذير نيست. هر چند ممكن است كه در بعضي موارد، صرفاً شناخت مشكل، به تغيير رفتار در والدين و مربيان منجر شود و همين تغيير رفتار، باعث كاهش يا از ميان رفتن مشكل رفتاري در كودكان و نوجوانان شود. گستره پراكندگي اختلالات رفتاري كودكان و نوجوانان در هفت گروه طبقه بندي شده اند كه ممكن است، بسته به موقعيت سني، خانوادگي، اجتماعي، جغرافيايي و موقعيت هاي ديگر، در كودكان و نوجوانان متفاوت، شدت و ضعف داشته باشند. بار ديگر، يادآوري اين نكته ضروري است كه همه اختلالات رفتاري كه در اين فهرست آمده اند، از درجه و اهميت يكساني برخوردار نيستند و ممكن است هر كودك و نوجواني، در گذر از دوران كودكي و نوجواني يكي از اين اختلالات را از خود بروز داده باشد. در واقع، وقتي رفتارشناسان مي گويند، بيش از ۷۰ درصد كودكان دچار مشكلات رفتاري هستند، منظور آنها اختلالات رفتاري بزرگ و كوچكي است كه در اين فهرست از آنها نام برده شده است. 2 گفتني است، توجه به سن كودك و دانش آموزي كه در حال مطالعه روي رفتار او هستيم و مراجعه به افراد متخصص يا كلينيك هاي مشاوره و روانشناسي در هر مورد خاص و نيز مشاوره و گفت وگوي اوليه با افراد صاحب نظر در مدرسه، همچون: مدير، معاون، مشاور و مربي الزامي است. 3 جويدن ناخن اين واكنش درهمه ي گروههاي سني ديده مي شود ولي بيشتر در سنين كودكي و اوائل بلوغ اتفاق مي افتد . بسياري از كودكان فقط مواقعي كه درفشار روحي قرار مي گيرند (مانند عصبانيت ، زمان امتحان يا هنگام مشاهده فيلمهاي مهيج ) ناخن خود را مي جوند ولي بعضي ها هم بدون دليل خاصي مرتباً به اين كار اقدام مي كنند. ناخن جويدن عكس العملي است كه اغلب اوقات با انگشت مكيدن كاملاً تفاوت دارد ؛ زيرا برخلاف انگشت مكيدن يك عادت نيست ، بلكه وسيله اي است كه كودك براي پايين آوردن فشاردروني خود به كار مي برد. گاهي هم واكنشي است در مقابل خصومتي كه ازجانب افراد محبوبي مانند مادر در طفل برانگيخته شده است. به رغم اختلاف نظر درعلت بروز اين اختلال ، غالب محققان برآنند كه درمانهايي از قبيل تلخ كردن و بستن ناخن ، يا تمسخر و تهديد شخص ، چندان مفيد نيستند بلكه درمان بايد شامل درك مشكلات و كمك به شخصي باشد كه ناخن خود را مي جود تا بتواند سازش شخصيتي كافي و راه هاي مناسب تري براي خالي كردن فشار روحي خود پيدا كند. مكيدن شست معمولاً شروعِ عادتِ مكيدن شست دركودكان از 3-4 ماهگي است . وقتي كودك كوچك تر است اغلب بلافاصله بعد ازغذا خوردن شست خود را مي مكد . بعضي از كودكان به محض آن كه پستانك را از دهانشان بيرون بياورند، شروع به مكيدن شست خود مي كنند ولي بعدها قبل از شير خوردن هم انگشت خود را به دهان مي برند و بالاخره در مواقع ديگر روز هم اين عمل مشاهده خواهد شد . در سنين بالاتر ( 3- 5/3 سالگي ) بيشتر كودكان شبها به مكيدن شست خود مي پردازند. بهترين طريقه درمان اين عادت آن است كه به طورغيرمستقيم كودك به كارهاي ديگري كه مورد علاقه اوست وادار شود تا به تدريج اين عادت از سر او بيفتد. «مكيدن شست» يا انگشت، يكى از عادات رايج دوران كودكى است. اين رفتار براى كودكان خردسال كاملاً طبيعى و عادى است، ولى اگر بعد از 6 سالگى باز هم كودك مبادرت به مكيدن شست كند، نياز به درمان و رسيدگى دارد، زيرا موجب به هم ريختگى رديف دندان ها، فك و آرواره مى شود. پژوهش ها نشان مى دهند حدود 75 درصد كودكان خردسال (تا يك سالگى) مُشت يا انگشتان خود را در دهان مى گذارند و مى مكند. انجام اين كار براى اين گروه سنى از كودكان آرامش بخش، سرگرم كننده و لذت بخش است. به طور معمول، كودكان زمانى مبادرت به مكيدن انگشت خود مى كنند كه يا خسته اند، يا ناراحت اند و يا حوصله شان سر رفته است. علت مكيدن شست 4 انگشت مكيدن طبيعى ترين پاسخ كودك هنگام رويارويى با فشار روانى، اضطراب و مشكلات هيجانى - امنيتى است. روان شناسان معتقدند براى درمان اين رفتار در كودكان زير 6-5 سال نبايد عجله كرد، زيرا بسيارى از اين گونه عادت ها به تدريج و با افزايش سن كودك كاهش مى يابند و به كلى از بين مى روند. اما اگر كودك 7 ساله اى نتواند اين عادت خود را ترك كند، والدين و اطرافيان او بايد درصدد درمان او برآيند، زيرا ترك چنين عاداتى در سال هاى بعد (نوجوانى) بسيار دشوارتر مى شود. در صورتى اين عادت را در زمره اختلال بررسى مى كنند كه تا سنين 16-12 ادامه داشته باشد. مطالعات نشان مى دهند كه در حدود 15 درصد كودكانى كه از 5 سالگى به بعد انگشت خود را مى مكند، دچار مشكلات عاطفى - هيجانى ناشى از ورود به مدرسه و دوره پيش دبستانى هستند. بيشتر اين كودكان شديداً به پدر و مادر و اطرافيان شان وابسته و متكى هستند. زمانى كه كودك سعى مى كند رفتار مكيدن انگشت خود را تغيير دهد، والدين و اطرافيان او بايد از اين تصميم او استقبال كنند و با حمايت ها و تشويق هاى خود او را كمك و يارى نمايند. حمايت روانى براى كودك امنيت پديد مى آورد و باعث مى شود كه كودك در ناملايمات و سختى ها از خود مقاومت بيشترى نشان دهد. عوارض ناشى از مكيدن شست مكيدن انگشت بعد از 6 سالگى مى تواند مشكلات جدى در زمينه دندان ها، لثه و آرواره به وجود آورد. مك زدن هاى با فشار كودك به شست يا انگشتش در طول روز و شب، موجب جلو آمدگى دندان ها و ناهنجارى هاى استخوان فك او مى شود. دندان هاى رديف بالا به سمت بيرون كشيده مى شوند و دندان هاى رديف پائين نيز به سمت داخل دهان كج مى شوند. اما سؤال بسيارى از والدين اين است كه چگونه مكيدن يك انگشت كوچك مىتواند موجب ناهنجارى شديد آرواره شود؟ علت آن است كه استخوان بندى كودك تا قبل از 8 سالگى بسيار نرم و شكل پذير است. متأسفانه زمانى كه كودك به مدت طولانى انگشتش را مى مكد، در شكل ظاهرى آرواره خود تغيير به وجود مى آورد. اگر كودكى نتواند عادت شست مكيدن خود را تا قبل از آن كه دندان هاى دائمي رديف جلويى او در نيامده ترك كند، ممکن است در مدت ? ماه فك و آرواره او آسيب جدى ببيند. علاوه بر آن، مكيدن شست يا انگشت مى تواند موجب نارسايى هاى كلامى (تلفظ اشتباه حرف هاى «ف» و «و»)، اختلال در جويدن، نوك زبانى صحبت كردن، اختلالات گفتارى (مثل لكنت زبان، مِن مِن كردن و...)، خرخر كردن و باز ماندن دهان كودك شود. از آن جايى كه بعد از چند سال مكيدن انگشت ، حالت آرواره و صورت كودك دچار به هم ريختگى مى شود، بر خودپنداره او نيز تأثيرى منفى خواهد داشت. شيوه هاى درمان بهترين زمان براى ترك عادات و مشكلات رفتارى كودكان (و از جمله مكيدن انگشت) هنگامى است كه خانواده (والدين كودك و اعضاى خانواده) تغيير و تحولى در پيش رو نداشته باشند و در آرامش خاطر به سر برند. مثلاً قصد تغيير منزل، تغيير مهد (يا مدرسه)، تولد نوزاد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : پاورپوینت نوع فایل : powerpoint (..PPT) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد اسلاید : 16 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..PPT) :
بنام خدا روش تدريس زبان فارسي دوره دبستان موضوع: اختلالات يادگيري زباني فصل هشتم اختلالات يادگيري مهارتهاي زبان فارسي در دانش آموزان دبستاني بسم الله الرحمن الرحيم اختلال زباني: به هر نوع نارسايي در بيان وادراك شفاهي ومكتوب كلمه ها،جمله ها وپيام هاي زباني اطلاق مي شود. يادگيري وارتباط با معلم وديگر دانش آموزان براي اومشكل است. دانش آموز مبتلا به مانع شكوفايي وبالندگي استعداد طبيعي اختلال زباني دانش آموز مي شود با اين مشكلات باعث انزواي اجتماعي دانش آموز مي شود مواجه است دانش آموز دچار اختلالات رفتاري مثل: اضطراب ،پرخاشگري وافسردگي و... مي شود
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : پاورپوینت نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد اسلاید : 15 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
داروهای مورد استفاده در اختلالات انعقادی طبقه بندی فارماکولوژی داروهای ضد انعقاد مهارکننده های غير مستقيم ترومبين: هپارين مهارکننده های مستقيم ترومبين: هيرودين وارفارين و ضد انعقاد های کومارينی هپارين شيمی و مکانيسم عمل مخلوط ناهمگن موکو پلی ساکاريد فعال کردن آنتی ترومبين III آنتی ترومبين III باعث غير فعال شدن فاکتور IIa ، IXa ، Xa می گردد. HMW : هپارين با وزن مولکولی بالا LMW : هپارين با وزن مولکولی پايين انوگزاپارين، دالتپارين، تين زاپارين پنتاساکاريد صناعی: فونداپارينوکس هپارين کاربرد بالينی ترومبوز وريد های عمقی( DVT ) آمبولی ريوی انفارکتوس ميوکارد حاد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
بررسي پديده اختلالات رفتاري در دانش آموزان پرتگاه كودكان بي مهارت اختلالات رفتاري دانش آموزان و از آن جمله، اقدام به خودكشي در ميان اين گروه سني شايد در همه نقاط دنيا و به دلايل گوناگون رخ دهد، تنها ممكن است كم و كيف آن با هم متفاوت باشد. اعلام آمار ۲۸۳ مورد خودكشي دانش آموزان در شهر تهران طي سال گذشته از سوي مسئولان آموزش و پرورش پرسش هايي را پيش روي همگان قرار مي دهد كه دلايل شيوع اين ناهنجاري و انتخاب گزينه خودكشي از سوي يك دانش آموز، مهمترين آن است. هر چند آمار دقيقي مبني بر تعداد موارد خودكشي دانش آموزان در سطح كشور و علل مشخص آن از سوي مسئولان ارائه نمي شود، اما آنچه همه بر آن صحه مي گذارند، يك چيز است: «مشكل عدم كسب مهارت هاي لازم زندگي.» اگرچه دفتر سلامت و تندرستي وزارت آموزش و پرورش، آموزش مهارت هاي ۱۰ گانه اجتماعي، عاطفي و ارتباطي را تازه به آزمون گذارده و اميد دارد تا با برپايي كلاس هاي موردي و به تعداد محدود در سطح استانها، اين مهارت ها را به دانش آموزان بياموزد، اما نكته اصلي اينجاست كه براي پيشگيري از اختلالات رفتاري دانش آموزان، مهارت هاي زندگي اجتماعي و توان رويارويي با مصائب و مشكلات را چگونه و از چه زمان مي بايست به آنها انتقال داد؟ «باورم نمي شود. اين چه رتبه اي است كه آوردي همه اميد و آرزوي پدرت اين بود كه تو در دانشگاه قبول شوي. اين همه برايت خرج كرديم. معلم بگير و كلاس خصوصي ثبت نام كن، آخرش چه شد؟ هيچي! آقا دانشگاه قبول نشده جواب پدرت را خودت مي دهي.» دو ساعتي مي شد كه پسرك ۱۸ ساله سركوفت هاي مادرش را مي شنيد. مي دانست نيم ساعت ديگر همين جملات را از پدرش خواهد شنيد. احساس مي كرد آينده اش تباه شده است. نه شغلي نه مهارتي، از سربازي برگردد تازه بايد از صفر شروع كند. چطور خرج زندگي اش را دربياورد. غرورش اجازه نمي داد باز هم از پدرش پول بگيرد. به مدير مدرسه فكر كرد. او هم منتظر رتبه اوست. صورتش را در دستانش جاي داد و دردي سنگين را در سينه اش احساس كرد. نمي توانست نفس عميق بكشد. فقط به تمام شدن اين اتفاقات فكر مي كرد. فكرهاي احمقانه پشت سر هم از ذهنش رد مي شد. جرأت اجرا كردنشان را نداشت. هرچه سركوفت ها بيشتر مي شد جسارتش هم بيشتر مي شد. در اتاقش را بست منتظر ورود پدرش به خانه شد. قوطي خالي نوشابه زودتر از خودش به خانه رسيد. وقتي آخرين ضربه را در كوچه تنگ و تاريكشان وارد كرد، قوطي به سنگي گير كرد و به لوله گاز كنار در خورد. دستش را درون جيب شلوارش كرد ولي نيافت. باز هم كليدش را جا گذاشته بود، مي دانست تا پدر و مادرش با آن حال بخواهند بيايند و در باز كنند، نيم ساعتي پشت در خواهد ماند. پايش را روي بست لوله گاز گذاشت و پريد روي لبه ديوار و چند ثانيه بعد در حياط خانه شان بود. از همان خانه هاي قديمي كه وسط حياطش حوض دارد و تعداد زيادي اتاق. به اتاقك كنار حياط خيره شد، باز هم چراغي كم نور و دودي غليظ از پشت شيشه مشجر معلوم بود. باقي مانده پاكت فالهايي را كه مردم از او نخريده بودند را كنار طاقچه گذاشت. برگشت و پدرش را خميده و سياه رنگ در چهارچوب در ديد. تا آمد به خود بجنبد يك سيلي محكم بيخ گوشش نشست. مي دانست بايد براي فروخته نشدن همه پاكتها جوابگو باشد. با بسته اي سفيد كه به جاي پول فالها گرفته بود راهي پشت بام شد. كنار كبوترهايش هميشه احساس راحت تري داشت. تمام راه مدرسه به اين فكر كرده بود چطور تمام اين مشكلات را مي توان حل كرد. بسته سفيد را در دستانش فشرد و تصميم خود را گرفت. به عادت هميشه، پدرش با توپ پر و با لگد به سراغش آمد. اما او خواب بود خوابي عميق كه پزشكان هم براي بيدار كردنش راهي نداشتند. وقتي به هوش آمد دوست داشت همه را ببيند الا برادرهايش را. خود را به پهلو چرخاند و مادرش را ديد. مددكار بيمارستان همه را بيرون كرد و در كنار دختر ۱۵ ساله سرم به دست نشست. پرسيد چرا و شنيد:« بارها به خاطر مسائلي مثل خنديدن در خيابان و يا مورد توجه قرار گرفتن از طرف پسران جوان مورد ضرب و شتم برادرانم قرار گرفته ام. من سه برادر دارم كه كوچكترينشان با اينكه از من كم سن و سال تر است خير سرش غيرتي تر هم هست. آنقدر برادرهاي بزرگترم را عليه من تحريك مي كند كه بيايند و بزنند و دست و پايم را كبود و بشكنند. ديروز وقتي از مدرسه برمي گشتم مرد جواني از من آدرسي را پرسيد. جواب او را دادم او هم تشكر كرد و رفت .وقتي رسيدم خانه متوجه شدم برادر كوچكترم مرا موقع خداحافظي با آن مرد ديده است و ماجرا را براي برادرهاي بزرگترم يك طور ديگر تعريف كرده كه آنها فكر كنند من با آن مرد جوان دوست هستم. طبق معمول قبل از اينكه به من اجازه دهند توضيح دهم يك دل سير مرا كتك زدند. پدر و مادرت چه مي گويند؟ آنها در مقابل اين برخورد غيرمنطقي فقط سكوت مي كنند. ديروز برادرانم مرا به ترك تحصيل تهديد كردند. من هم بعد از شام با قوطي قرصهاي اعصاب مادرم به اتاقم رفتم. وقتي به عادت هميشه براي رفتن به مدرسه بيدار نشدم متوجه شدند كه من ۱۸۰ عدد قرص را خورده ام. خودكشي پديده پيچيده اي است كه نتيجه مجموعه اي از عوامل اجتماعي، فرهنگي و روانشناختي است. خودكشي عمل آگاهانه نابودسازي خويشتن است كه در بهترين مفهوم مي توان آن را يك ناراحتي چند بعدي در انسان مفهوم سازي كرد كه براي مسئله خاص او بهترين راه حل تصور مي شود. اين سؤال كه چرا يك نوجوان دست به خودكشي مي زند نيازمند تحقيق همه جانبه اي است. تحقيقي كه به قول مسئولان آموزش و پرورش هنوز صورت نگرفته و بنابراين اطلاعاتي در مورد عوامل تعيين كننده اين پديده به ويژه در ايران در اختيار نيست. همه ما در زندگي مان با ناكامي هاي متعددي مواجه مي شويم. اين ناكامي ها باعث بوجود آمدن تعارضات دروني، به همراه استرس در ما مي شود. كساني كه مهارت مواجهه با استرس و پيدا كردن راه حلي براي رفع آن را ندارند، زودتر به بن بست مي رسند. به بن بست رسيدن افراد ربطي به بزرگي و كوچكي استرس و مشكل پيش آمده ندارد بلكه اين مهارت و توانايي افراد است كه آنها را در مقابل مشكلات به پيروزي و يا به بن بست مي كشاند. اين افراد به گفته آذردخت مفيدي روانشناس، با دل خود و «مي خواهم » هاي خود زندگي مي كنند. در واقع اين افراد يك «من» سالم واقعيت سنج ندارند. انسان به دو طريق با مسائل زندگي تطابق پيدا مي كند، اول اين كه واقعيت را مي پذيرد و خود را جذب و همگون آن واقعيت مي كند و ديگر اين كه نيروهاي خود را به كار مي بندد تا واقعيت ها را با آنچه كه خود مي خواهد همگون كند. معمولاً افراد يكي يا هر دوي اين روش ها را براي مبارزه با زندگي انتخاب مي كنند. اگر كسي نتواند با واقعيتي كه دوست ندارد كنار بيايد يا تغييري در آن ايجاد كند، به بن بست مي رسد در اين بين هيچ فرقي بين كودكان و بزرگسالان نيست. در واقع افراد خودكشي را به اين دليل انتخاب مي كنند كه مهارت مبارزه با زندگي را ندارند. البته دليل ديگري نيز براي انتخاب خودكشي در افراد وجود دارد كه ناشي از «شخصيت بدوي» آنها است. به اين معني كه افرادي كه دست به خودكشي مي زنند نمي توانند ناكامي هاي زندگي را تحمل كنند. احساس آنها به «خشمي» تبديل مي شود كه توان تخليه آن را به صورت درست و منطقي ندارند و خشم به ناكامي را معطوف به خود مي كنند. بچه ها هم به همان دلايلي خودكشي مي كنند كه بزرگترها چنين راهي را انتخاب مي كنند. در دنياي آنها هم مشكلاتي وجود دارد كه آنها را دچار استرس مي كند. اين كه آنها چگونه از پس استرس هاي سن خود برمي آيند، بستگي به« مهارتي »دارد كه جامعه و خانواده به آنها مي دهد. ۲۸۳ نفر از دانش آموزان تهراني طي سال گذشته مهارت حل مشكل خود را نداشته و راحت ترين راه كه همان حذف خودشان است را انتخاب كرده اند.با وجود آموزش هايي كه از دوره پيش دبستان (و يا مهدكودك) به دانش آموزان در خارج از كشور داده مي شود برخي از آنها هم مهارت زندگي كردن را ندارند و وقتي نتوانند ذهن خود را سامان دهند، بيمار مي شوند. آمريكا كشوري است كه در ارائه آمار مربوط به خودكشي دانش آموزان صراحت دارد كه بر اساس آمار ارائه شده از سوي مراكز تحقيقاتي برنامه ريزي اين كار را انجام مي دهد. براساس آمار دپارتمان علمي درمان بيماري هاي رواني آمريكا خودكشي پس از اعتياد دومين عامل مرگ و مير نوجوانان و جوانان ۱۹-۱۰ سال است. متوسط ميزان خودكشي در جوانان و نوجوانان آمريكايي بيش از متوسط درصد آن در جوامع ديگر است، به طوري كه آمار خودكشي در جوانان و نوجوانان ۱۵-۱۹ ساله، ۲۰ درصد بيشتر از همين رده سني در كشورهاي ديگر است. در رده سني ۱۰ تا ۱۴ سال نيز آمار خودكشي از سال ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۰ دو برابر شده است. در سال ۱۹۹۲ آمار خودكشي ۱/۶ در هر صدهزار نفر در رده سني ۱۰ تا ۱۹ سال گزارش شده است كه اين ميزان در سال ،۲۰۰۴ به ۷/۸ درصد در هر ۱۰۰ هزار نفر (در همان رده سني) رسيده است. خودكشي آخرين نتيجه بحران هاي اجتماعي، رواني و خانوادگي است. خودكشي هميشه با افسردگي ارتباط دارد. عوامل اصلي خودكشي شامل: ۱- سابقه خودكشي در فاميل نزديك، ۲- سابقه بيماري رواني، ۳- تحول ناگهاني(مانند طلاق والدين، از دست دادن يكي از عزيزان و يا ضربه عاطفي)، ۴- دوري از اجتماع، ۵- اعتياد به مواد مخدر، ۶- خشونت در خانواده و ۷-