لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : پاورپوینت نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد اسلاید : 20 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
بنام خدا خاستگاه دین خاستگاه دین: هر گروهی با طرز تفکری که دارد منشأ و خاستگاه دین را به گونه ای خاص تصویر می کند و آنرا خاستگاه و منشأ همه ادیان و باورهای دینی می داند. در رویکرد مارکس و فروید و دورکهیم: دین استقلال وجودی نداشته بلکه متغییری وابسته به عواملی چون اجتماعی و روانی یا زیستی می دانند شاید بتوان مهم ترین نظریاتی که در مورد منشأ و خاستگاه دین مطرح شده است را به سه حوزه جامعه جامعه شناختی – روانشناختی – پدیدار شناختی منحصر کرد که در بخش دیدگاه های جامعه شناختی نظریات اگوست کنت و دورکهیم و مارکس ودر دیدگاه روانشناختی نظریات فروید ویونگ در دیدگاه پدیدار شناختی به نظریات اوتو الیاده توجه شده است. دیدگاه جامعه شناختی: بنا بربینش پوزیتیویستی آگوست کنت شناخت جهان تنها به روش علمی یعنی مشاهده و آزمایش امکان پذیر است شناخت اموری که غیر قابل مشاهده هستند غیر ممکن است او می گوید ذهن از سه مرحله گذار الهی – مابعدالطبیعی و مرحله اثباتی معتقد است. مرحله الهی همان دوره آغازین فکر بشری است که خود این مرحله از نظر کنت به سه دوره: 1- آنیمیسم یا جاندار انگاری (همه موجودات اعم از جاندار و بیجان دارای درک و اراده و حب و بغض و سایر خصلتهای انسانی هستند). 2- چند خدایی یا شرک (در این دوره ارواح و نیروهای نوعی جانشین ارواح شخصی می شوند مجموعه درختان روح یا خدای خاصی دارد). 3- دوره یکتا پرستی یعنی (همه موجودات دارای روح و خدا واحد است یعنی ارواح انواع مختلف در هم ادغام و روح و خدای واحدی را تشکیل دادند) انسان از این مرحله ابتدایی ذهن گذر کرد و به مرحله دوم گذر ذهن رسید. یعنی مرحله مابعدالطبیعی در این دوره مفاهیم عام وانتزاعی مثل علت العلل – محرک اول- عقول – مجردات و امور معقول دیگر جانیشین خدایا خدایان می شود. که ذهن انسان از این مرحله نیز گذر کرده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : پاورپوینت نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد اسلاید : 21 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
باسمه تعالی دین و قوم یهود در تاریخ نفوذ یهود در جزیره العرب دین یهود چند قرن پیش از ظهور اسلام در جزیرةالعرب نفوذ کرد و سبب شد که برخی مناطق یهودی نشین در آنجا پدید آید. بیشتر یهودیان در منطقه حجاز و یمن مستقر شدند. در میان مناطق یهودی نشین از همه معروف تر «یهودیان یثرب» - به ویژه سه طایفه بنی نضیر، بنی قَیْنُقاع و بنی قُریظه - بودند. در «تَیْماء»،«طائف»، «فَدَک» و «خیبر» نیز مناطقی یهودی نشین وجود داشت. گفتنی است کیش یهود در میان برخی قبایل دیگر نیز پیروانی داشت. یهودیان در مدینه علاوه بر بازرگانی و کشاورزی، در حرفه هایی مانند: آهنگری، رنگرزی و ساخت اسلحه نیز مهارت یافته بودند. آنها نفوذ زیادی بر یهودیان داشته اند؛ به گونه ای که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرموده بود: «اگر ده تن از آنان به من ایمان آورند، تمامی یهودیان روی زمین به رسالتم ایمان خواهند آورد.» آنان رسول خدا صلی الله علیه وآله را همچون پسران خویش می شناختند. قرآن کریم در این باره می فرماید: «الَّذِینَ ءَاتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِیقًا مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ.» کسانی که به ایشان کتاب [آسمانی ]داده ایم، همان گونه که پسران خود را می شناسند، او (محمّد) را می شناسند؛ و مسلّماً گروهی از ایشان حقیقت را نهفته می دارند، و خودشان [هم ] می دانند. از این رو، انتظار می رفت زودتر از دیگران مسلمان شوند، اما تنها چند نفر از یهودیان مسلمان شده و دیگران از پذیرش اسلام برتافتند زمینه نفوذ اسلام در یثرب یثرب که در حدود چهارصد کیلومتری شمال مکه قرار گرفته است، در آن زمان از نظر کشاورزی و باغداری اهمیت فراوانی داشت. در شهر یثرب - که وضع اجتماعی آن با مکه متفاوت بود - علاوه بر سه طایفه بزرگ یهودی، دو قبیله معروف «اوس» و «خزرج» نیز سکونت داشتند و در کنار یهودیان می زیستند. زمانی که پیامبر صلی الله علیه وآله در مکه سرگرم تبلیغ و دعوت مردم بود، حوادثی در یثرب می گذشت که زمینه هجرت پیامبر را پس از سه سال فراهم ساخت. شش تن از بزرگان خزرج - که از نبوّت حضرت آگاهی یافته بودند - در سال یازدهم بعثت، پیامبر را در منا و در موسم حج ملاقات کردند. رسول خدا صلی الله علیه وآله که زمینه مسلمان شدن آنها را مناسب دید، آنان را به اسلام دعوت کرد. آنان نیز که از پیش، از یهودیانِ یثرب نوید ظهور پیامبری را شنیده بودند، به یکدیگر گفتند: «بدانید این، همان پیامبری است که یهودیانْ ما را از بعثت او بیم می دادند؛ اینک بیایید در پذیرش آیین او بر آنها پیشی گیریم.» از این رو، مسلمان می شوند و به یثرب بازمی گردند و بدین ترتیب، «آئین اسلام» حصار مکه را فرو ریخت و بذر اسلام در شهر یثرب کاشته شد. آنان مردم آن سامان را به دین جدید دعوت نمودند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : پاورپوینت نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد اسلاید : 51 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
بنام خدا دین ، هنر و ارتباط آن ها : دین ( به مثابه اعتقاد و روش زیست ) ، و هنر ( به عنوان تجلی کالبدی و مادی اعتقادات و باورها ) از دیرباز در معنا بخشیدن به زندگی انسان ایفای نقش نموده اند . از هنگامی که انسان خالق خویش را شناخت و برای قرب به او به عبادت پرداخت ، برای بیان مکنونات قلبی خویش ، و به عبارتی ، برای شکل بخشیدن به عقاید و آرمان های خود ، کلام ، شکل ، حرکات و تعریف فضا را به خدمت گرفت . انسان که حقیقت را باطن عالم خارج می داند که در وراء محسوسات او قرار دارد ، برای معرفی این حقیقت ، دست به خلق آثاری می زند که چیزی جز هنر نیستند . از ابتدای تاریخ بشری هنر همواره مترادف و همراه با موضوعات و تعابیر و مفاهیم دینی بوده است ، که به مرور ، با غلبه ی مفاهیم دنیوی بر زندگی بشر به تناسب شاخه هایی نیز از آن منشعب شده است . در واقع همان گونه که به مرور ، کفر و شرک بر تفکر و جهان بینی نیز به وجود می آید ؛ تا جایی که هنر ، که روزی در پی تبیین حقیقت روحانی و معنوی و بیان زیبایی آن بود ، در موارد بسیاری به حجاب و ستری برای حقیقت بدل شده است . دین و هنر و ارتباط آن ها به این ترتیب ، همان گونه که انسان به زیبایی و عشق و جمال دنیایی و ظاهری متوجه شده است ، هنر دوران نیز بر این وجوه متمرکز شده و هر آنچه را که دنیایی است ، تبلیغ و ترویج کرده ، و در واقع ، مجاز را به جای حقیقت به انسان معرفی می نماید . در این روند ، سمبلها و رموز ، به مرور به صورت نشانه های قرار دادی که ربطی نیز به حقایق ماوراء طبیعی ندارند ، در آمده اند . وجود رابطه بین آراء و عقاید هنرمند که به هر حال در آثار او متجلی می شود با عقاید مورد باور جامعه ای که با آن مواجه است ، ضرورتی است و فقدان آن ، سبب عدم درک اثر هنری و یا حتی نفی آن می شود . فقدان این ارتباط در جوامع معاصر و در میان جوامع با عقاید و باورهای مختلف ، ممکن است ظهور و بروز داشته و هنرمندان ارتباطی با عقاید جامعه و حتی تمایلی به وجود این عقاید نداشته باشند . و بالاتر از آن بخواهند آن را تحقیر کنند . اما در میان آن دسته از هنرهای دینی که بر کهن الگوهای مورد توجه همه ی ادیان استوار بوده اند ، ارتباط هنر و هنرمند و جامعه و پیام اثر هنری ، از تجانس و هماهنگی کامل برخوردار بوده است . این در حالی است که در آن موقعیت ساده ترین اشکال و اشیاء در عین عملکرد داشتن ، معنای خاص خود را نیز داشته اند . دین و هنر و ارتباط آن ها دین و هنر دو موضوع و دو مقولهی بنیادین مرتبط با ساحت های مختلف حیات انسان هستند . البته این دو از یک جنس یا هم مرتبه نیستند ؛ لکن تاثیر پذیری شان از یکدیگر نمونه ای یگانه است ؛ به این ترتیب که اصولا همواره دین ، هنر را برای تبیین جنبه های معنوی و غیر قابل بیان خویش به خدمت گرفته است ، و هنر نیز با ارتزاق از مبانی و مفاهیم معنوی دین رشد نموده است . به بیان دیگر ، از آن جایی که هنرها به طور عام به گونه ی زیبایی و حسن و جمال را به نمایش گذارده ، زشتیها ، پلیدیها ، ظلمها و بی عدالتیها را به سخره گرفته و آن ها را نفی می کنند ، می توان به ارتباط تنگاتنگ دین و هنر متعهد حکم داد . هنر دینی ، به تعبیری اعلام وفاداری انسان به عهدی است که با خدای خود بسته است و همین وفاداری ، عامل رشد و کمال انسان است . برای معرفی هنر دینی و تبیین رابطه ی دین و هنر با یکدیگر ، وضوح ویژگی های دین و هنر ضرورتی است ، که ذیلا به آن اشاره می شود . تعریف هنر و موضوعات مرتبط با آن نظریه ای ، هنر وآثار هنری را همچون کالایی می نگرد که می تواند در اقتصاد جامعه و هنرمند ایفای نقش نماید . در این مورد باید گفت که اگر چه برای تولید هنر و برای گذران زندگی هنرمند و حتی برای استفاده ی مردم از هنر ، ضوابط و قواعد و موضوعات اقتصادی مطرح هستند ، اما نگرش سوداگرانه به عنوان مولد ثروت و سرمایی و یا سرمایه گذاری سرمایه داران بی خبر از هنر ، برای تولید آثار هنری و مقولاتی از این قبیل ، نهایتا راه صوابی نخواهد بود . ضرورتی برای تعدیل مادیت حیات و پاسخ گوی نیازهای معنوی انسان تلقی می نماید . این نگرش ، هنر را وسیله و زمینه ی ارتقای کیفیت حیات و راه و ابزار مقابله با بی عدالتی و زشتی معرفی می نماید . اگر بپذیریم که هنر ، بیان زیبایی و تجلی کالبدی بخشیدن به زیبایی های معنوی و آرامش بخشیدن به روان نا آرام انسان و تعدیل کننده و قابل تحمل کننده ی غربت او در این جهان مادی است ، آن گاه اهمین حضور هنر در متن زندگی روشن می شود ؛ آن گاه است که هنر در برخی رشته ها به نام هنرهای زیبا خلاصه نمی شود ؛ آن گاه هر عملی از انسان که صبغه ای از زیبایی داشته باشد می تواند به عنوان هنر معرفی شود .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : پاورپوینت نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد اسلاید : 119 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
بسم الله الرحمن الرحیم زبان دین وایمان بخش اول:تاریخچه زبان دین تاریخچه زبان دین در متـون دینی انحای مختلفی از بیانات به کار گرفته شده است؛ مثلاً در این متون نقل قول های تاریخی، بیانات موعظه ای و پند آمیز، گـزاره های کلامی، دعـا، تمجید و ستـایش، شکرگـزاری و اعتـراف و... به چشم می خورد ( و این از ویـژگی های بسیاری از کتب مقدس است که در هر صفحه از آنها، بر خلاف کتاب های علمی و فلسفی، مطـالب متنوع و گوناگـونی دیده می شود .)؛ ولی آن چه در بحث زبان دینی بیشتر نظـر فیلسوفان دین را به خود جلب کرده و محل نـزاع و جنجال گردیده است، « گـزاره های کلامی » (الهیاتی) در باب وجود، سرشت و اعمال موجودی شخصی و فوق طبیعی است. و لذا بحث فیلسوفان درباره زبان دینی بیشتر به همین بخش خاص از گزاره های دینی منحصر شده است. علل و عوامل مطرح شدن بحث زبان دینی چه علل و عواملی باعث شد که چنین بحثی بین متکلمین مطرح شود؟ به عبارت دیگر، متکلمان و فلاسفه دین با چه مشکلاتی رو به رو بوده اند تا موجب شد به این بحث کشیده شوند؟ مگر زبان دینی چه ویژگی خاصی یا مشکل خاصی را دربرداشت که برای آن مشکل، چنین مباحثی پدید آمد؟ به نظـر می رسد مشکلات، علل و عوامل ذیل دست به دست هم داد تا چنین بحثی به نـام « زبان دین » شکل گرفت:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : پاورپوینت نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد اسلاید : 60 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
دین باوری و دین مداری بـر خـاتـم انبیــاء محمـّـد صلــوات بــر شیـر خــدا علـی اَمجـد صلـوات بـر ماه جمال حسن و حُسن حسین بـر فـاطمـه نـور چشم احمد صلوات کلیات: 1- مفهوم دین : در فرهنگ لغت : رسم ،عادت ،قانون ،شریعت،روش تعریف اصطلاحی دین ی : روش ویژه در زندگی دنیا که به مقام لقاءاللهی،قرب و سعادت حقیقی ختم می شود و به آن با تعبیر دین الله یا دین الحق اشاره شده است. تعریف اصطلاحی دین علامه طباطبایی(ره) : ۱.دین، روش ویژه ای در زندگی دنیوی است که سعادت وصلاح دنیوی انسان را هماهنگ باکمال اخروی وحیات جاودانی او تأمین میکند.از این رو،لازم است شریعت،دربرگیرنده قوانینی باشدکه به نیازهای دنیوی انسان نیز پاسخ گوید. ۲. اصول علمی وسنن وقوانین عملی که برگزیدن وعمل به آنها تضمین کننده سعادت حقیقی انسان است. ازاین رو،لازم است دین بافطرت انسانی هماهنگ باشد تاتشریع باتکوین همراهی کند و به آنچه آفرینش اقتضا دارد پاسخ گوید؛چنان که آیه((فأقم وجهك للدين حنيفا فطرت الله التي فطرالناس عليها...))سوره روم آيه30¤
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 127 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2 پیوند دین و سیاست از نگاه امام خمینی(ره)(2) پیوند دین و سیاست اندیشه جدیدی نیست که تنها از سوی امام خمینی(ره) طرح شده باشد بلکه اندیشه آمیختگی دین و سیاستبا مبانی خبرگان مکتب اسلام در طول تاریخ فقاهت همآهنگ است. دیدگاههای برخی از اندیشوران اسلامی شاهد گویای این اندیشه است. رابطه دین و سیاست سیاست داراى معانى متعددى است ،در اینجا،سیاست به معناى حکومت و اداره امور جامعه است. در تعالیم اسلام از ارتباط دین و سیاست سخن رانده شده است ولی عده ای از عدم ارتباط دین با سیاست سخن گفته اند، آنها کهدر جدایى دین و دنیا سخن گفتهاند، استدلال خود را بر آن بنا نهادهاند که: یک دسته از امور، مربوط به آخرت و ماوراء طبیعت و دسته دیگر مربوط به دنیا مىباشدو دین تنها در امور دسته اول، مانند پرستش ، توکل، دعا، توسل، و حداکثر ازدواج و دفن و عزادارى و مانند آن سخن گفتهاست و امور دیگر مانند خوراک و پوشاک و روابطاجتماعى و حکومتو سیاست، که بدون دیندارى نیز مىگذرد، مربوط به دنیاست لذا دین از آنهاسخن نگفته است و امر آن را به دست خود انسان سپرده است. عده ای گفته اند: جریان کلى جدا انگارى دین و دنیا، به جدایى روزافزون دین از سایر نهادهاىاجتماعى مىانجامد، نهادهایى مانند همچونحقوق، سیاست، اقتصاد، آموزش که پایههاى اصلى ترتیبات زندگى اجتماعى راتشکیل مىدادهاند،افرادی چون بازرگان، مسائل دین را به آنچه از دسترس دانش بشرى خارج است ، اختصاص می دهند.بازرگان ، معتقد است س 3 یاست، در دسترس دانش است یعنى انسان مىتواند بدون دین،زندگى خود را سیاست کند لذا دین نباید از آن سخن بگوید و اگر هم گفته باشد ، طفیلى است و امر آن به دست انسان و دانش اوست.اما واقعیت چیز دیگرى است، حیات و سعادت اخروى انسان در گرو چگونه زیستناو در این دنیاست. از دیدگاه اسلام، زندگى اخروى هر فرد توسط خود او و در این دنیاساخته مىشود. قرآن، ارتباط تنگاتنگ و ناگسستنى دنیا و آخرت را، گاه در قالب «چهره انسان درآخرت»، گاه «تجسم اعمال» و گاه در بیان «عینیت پاداش و کیفر اخروى با اعمالدنیا»، بیان فرموده است. هر رفتارى که از انسان در این دنیا سر زند، در زندگى اخروىاو مؤثر است و سعادت اخروى آدمى در گرو تصمیمات وى در همین دنیاست. از این رونمىتوان عملى را یافت که تنها جنبه دنیوى داشته و در حیات آخرت موثر نباشد، و یاعملى که تنها جنبه اخروى داشته و در زندگى دنیا بىتاثیر باشد. از طرفى واضح است کهرفتار، عادات و فرهنگ زندگى افراد جامعه تا چه حد متاثر از نوع و اهداف حکومتاست. تاثیر حکومت بر فرهنگ زندگى مردم، حتى بیش از نقش تربیت خانوادگى است تاجایى که گفتهاند «الناس على دین ملوکهم»، مردم به دین و روش حاکمشاناند و «الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم»، مردم به فرمانروایانشان شبیهترند تا به پدرانشان. بنابراین اسلام که عبارت است از آنچه از جانب خداوند توسط نبى اکرمصلیاللهعلیهوآلهوسلمبراى هدایتبشر فرستاده شده است و براى شناخت آن باید به قرآن،سنت و عقل مراجعه کرد و قرآن که اعجازش سند رسالت و آ 3 یاتش بىکمو کاست، وحىالهى است، مهمترین مرجع براى شناخت اسلام است،درامر سیاست دخالت دارد.و مراد ، این است که حوزه فعالیتهاى حکومتی ، ازقبیل نحوه تشکیل حکومت، اختیار قانون گذاری و تصمیمگیریهاى حکومتی، چگونگىمشارکت مردم در اداره جامعه، اختصاص اموال حکومتی و ارتباط با دول و ملل بیگانه ومسائلى از این دست که از آن، به حقوق اساسى نیز تعبیر مىشود، جزء تعالیم اسلاماست. لذا مراد از عدم دخالت اسلام در سیاست ، این خواهد بود که تصمیمگیرىدر این حوزه از فعالیت انسان، به خود او واگذار شده تا درباره این مسائل، تصمیمگیرى وعمل نماید و دین، در این مقوله، نظر یا حکم خاصى ندارد. اگر حکومت و سیاست را خارج ازحوزه اسلام بدانیم، نخواهیم توانست حکومتی را به اسلام نسبت دهیم و آن راحکومت اسلامى بنامیم گرچه آن حکومت،در جامعه مسلمین و توسط آنان ادارهشود. حکومت و سیاست اسلامى، آن است که از متن اسلام به دست آمده باشد. واصلاح و سامان امور جامعه، مقدمهاى براى هدف برتر اسلام، یعنىخداشناسى و خداپرستی است امااین بدانمعنا نیست کهآن را مغفولگذارده است. منابع 1- بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 78، ص 46، روایت 57، باب 16 2- مهدى بازرگان، جزوه آخرت و خدا هدف بعثت انبیا، ص 11 3- محمد تقى مصباح، دروس فلسفه اخلاق، ص 195. 5 4- مرز بین دینوسیاست، سخنرانى مهدى بازرگان در دومین کنگره انجمنهاىاسلامىایران 5- فصلنامه کتاب نقد شماره 23 6- پایگاههای اسلامی اینترنت، نسخه 3 ولايت فقيه و نظام سياسي اسلام نويسنده: حسين جوان آراسته از آن جا كه نظام سياسي اسلام با رويكرد شيعي، با مسأله ولايت فقيه گره خورده استه، تبيين صحيح آن مستلزم بررسي جامع الاطراف ولايت فقيه در ابعاد كلامي، فقهي و حقوقي است. نظريه ولايت فقيه از ديرباز در كلام و فقه مورد توجه قرار گرفته و دانشمندان فراواني به اين موضوع پرداخته اند. تبيين بنيادها و مباني نظام سياسي اسلام، بستر مناسبي را براي درك و دريافت هرچه روشنتر عناصر اسلامي و زواياي مختلف اين نظام در مقايسه با ساير نظام هاي سياسي فراهم مي نمايد و از اين رهگذر نقاط قوت و ضعف هر يك از نظام ها بروز و ظهور بيشتري مي يابد. پديدة انقلاب اسلامي و تأسيس جمهوري اسلامي ايران كه به دنبال الگويي از نظام سياسي اسلام بوده و مي باشد، با اقبال گسترده اي از سوي متفكران و نظريه پردازان اين انديشه سياسي، علوم سياسي و نيز فقيهان و حقوق دانان روبرو گشت. انگيزه براي بررسي و شناسايي زواياي مختلف اين نظام، به ويه از سوي تحليل گران غربي بدان جهت بود كه نظام هاي سياسي رايج و حاكميت هاي موجود در جهان معاصر با توجه به پيشينة آن ها و نحوة شكل گيري جريان و توزيع قدرت، تقريبا شناخته شده اند اما ظهور يك نظام سياسي، مبتني بر دين كه دو عنصر جمهوريت و اسلاميت را بر مبناي نظام امت و امامت مورد توجه قرار مي دهد، آنهم در دهه هاي پاياني قرن بيستم براي هر انديشمندي جالب توجه و قابل مطالعه مي نمود. پي ريزي يك نظام سياسي بر مبناي حاكميت ملّي و ديني و به رسميت شاختن ولايت فقيه به عنوان ركن اساسي آن در جهاني كه قرن هاست مسئله جدايي دين از سياست، امري پذيرفته شده و مسلم پنداشته شده است، چنان حيرت انگيز و باور نكردني بود كه آثار شوك ايجاد شده از ناحيه آن هنوز پابرجاست. زلزله اي دنيا را تكان داد و قدرت دين، پس از قرن ها انزوا و حاشيه نشيني، ايفاگر نقش ممتاز در عرصه زندگي سياسي و اجتماعي انسان گرديد و با پشتوانه عظيم مردمي در گذر زمان هرگاه كه اراده كرد، امواج ميليوني از قشرهاي گوناگون جامعه را به ميدان آورد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 40 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1 2 1ـ آيين ها و رسم هاي ديني آيين سدره پوشي برابر با يك روش كهن و پذيرفته شده باستاني، همه جوانان دختر و پسر بايد آيين سدره پوشي را انجام دهند تا زرتشتي شناخته شوند. درباره سني كه آيين بايد انجام شود، ديدگاه هاي چندي وجود دارد. برخي انجام آن را هنگامي كه جوان به سن بلوغ رسيده و توانايي شناخت خوب از بد را دارد، سفارش مي كنند و برخي ديگر انجام آن را پيش از رسيدن به سن بلوغ لازم مي دانند. امروز در ايران كودكان را بين سنيني هفت و يازده سدره پوش مي كنند. سدره پوشي به منزله زايش نوين است در دين. اين آيين را «نوزاد» و «نوزات» هم مي خوانند. نوزاد يعني دوباره متولد شدن و نوزات يعني افزوده شدن يك پرستنده دين، «زات» از يسن به چم پرستش است. اهميت سدره پوشي از پيوكاني (ازدواج) كمتر نيست. آيين ديني بايد در بامداد انجام شود ولي امروز در ايران، به دلايل عملي، پس از نيمروز برگزار مي شود. سدره و كشتي بايد به رنگ سفيد باشد، و دگمه و فلز در آن كار نرود. سدره از پارچه نخي نازك فراهم شده و نخستين جامه اي است كه بدن را مي پوشاند. سدره پيراهني است گشاد و بي يقه و با آستين هاي كوتاه و داراي دو كيسه بسيار كوچك است يكي در جلو سينه و نزديك قلب است كه «گريبان» خوانده مي شود و ديگري در پشت كه «گُرده» ناميده مي شود. اين ها نمادي «سمبليك» هستند. «گُرده» نشانه مسئوليت ها و وظيفه هايي است كه هر كس به عهده دارد و بايد به درستي انجام دهد، و «گريبان» كه «كنسه كرفه» يا كيسه «كارنيك» هم خوانده مي شود. يادآور است كه همه كردارهاي خوب رويهم انباشته شده و آدمي را به خوشبختي مي رساند. نزديك به قلب بودن آن، نشانه ايست كه كارهاي نيك بايد از روي بارو، و با صفا انجام شود. سفيدي و نبودن هيچ چيز خارجي در آن، نشانه پاكي و سادگي اخلاق است. سدره نُه دَرز دارد. دو درز دو طرف كه جاي دوخت دو بخش جامه (بخش سينه و بخش پشت) به هم است، نشانه يگانگي ميان پدر و مادر.نياكان (پشت آدمي) و فرزندان با يگانگي ميان پيران و جوانان است. دو درزي كه آستين ها را به پيراهن مي دوزد، يادآور كار و كوششي است كه بايد با هر دو دست و با همه نيرو انجام گيرد. دو درزي كه گريبان و گرده را به سدره مي چسباند نشانه وظايف و اعمال انسان است. دو درز كوچك در پايين و در كنار دو درزي كه پشت و سينه را با هم يكي مي كند نشانه همبستگي برتران و كهتران، و چيزداران و بي چيزان است و يادآور آن است كه هر كس بايد هميشه به ياد كهتران و ضعيفان باشد. سرانجام درزي كه در پايين سدره به شكل دايره گرداگر جامه هست، نشانه آن است كه ما از سوي اهورامزدا به اين جهان آمده ايم و سرانجام به او برمي گرديم. هستي يك مدار بسته و فراگير است. 1 2 كُشتي از پشم بره سفيد فراهم آمده و اشاره به آن است كه آدمي بايد چون بره سودمند، بي گناه و بي آزار باشد. كشتي از هفتاد و دو نخ بافته شده كه نماينده 72 بخش گات هاست. هر دوازده نخ به هم بافته شده كه نماينده دوازده ماه سال است و شش دسته حاصل از آن، نمادي است از شش امشاسپندان كه بايد الگوي رفتاري ما باشند. هر دو دسته دوازده نخ در انتهاي كشتي با هم جمع شده و در هر انتها، سه منگوله درست مي شود كه نماينده انديشه و گفتار و كردار نيك است. بستن كشتي به كمر يادآور اينست كه زرتشتي بايد هميشه آماده خدمت به مردمان و آفرينش باشد كه همان خدمت به خداست. در هنگام بستن كشتي به كمر نماز «يَتااَهو» (گره زدن در هنگام زمزمه جمله دوم نماز «يَتااَهو» انجام مي شود) و «اَشِم وُهو» (گره زدن در هنگام زمزمه جمله دوم صورت مي گيرد) زمزمه مي شود. كشتي سه بار به نشانه انديشه و گفتار و كردار نيك دور كمر مي گردد. در دور دوم، دو گره در جلو ضمن خواندن «يَتااَهو» و در دوره سوم، دو گره در پشت در ضمن خواندن «اَشِم وُهو» بسته مي شود. گره ها نشان استواري در پيمان دين است. هر زرتشتي در هنگام بستن كشتي، پيمان خود را با اهورامزدا به ياد آورده و آن را تجديد مي كند. 1 4 كودكي كه مي خواهد سدره پوش شود، بايد به موبد نشان دهد كه نمازهاي «سروش باج»، «كشتي»، گواهي پذيرش دين «تندرستي»، «برساد» و به ويژه بخش هاي «اشم وهو»، «يتااهووئريو»، «كيم نامزدا»، و … را مي تواند از حفظ بخواند. آيين سدره پوشي وسيله موبدان انجام مي گيرد. پيش از آغاز آيين، داوطلب بايد همه بدن خود را به خوبي شستشو داده و در آغاز آيين با خواندن نماز كوتاه «پذيرش دين» آمادگي خود را براي پذيرش مسئوليت هاي ديني به آگاهي حاضرين برساند. پس از آن موبد در حالي كه نماز اَهونَوَد (يتااهو ويريو) را مي خواند، سدره را به داوطلب مي پوشاند. در اين مراسم داوطلب و پدر و مادر او و همه كساني كه در آيين حضور دارند نماز يتااهو را با موبد مي خوانند. پس از آن داوطلب همراه با موبد نماز «نيرنگ كشتي» را خوانده و موبد كشتي را به كمر داوطلب مي بندد. پس از پايان مراسم داوطلب نماز كوتاه «جَسه مي اَوَنگَهِه مَزدا» را مي خواند، معني آن اين است: «اي اهورامزدا به ياري من آ. من پرستنده يك خدا، اهورامزدا، هستم. من زرتشتي ام و با باور كامل آن دين را مي پذيرم. من انديشه و گفتار و كردار نيك را مي ستايم. من دين زرتشتي را كه استواركننده هم آهنگي و آشتي و دوركننده ناهم آهنگي و دشمني است مي پذيرم. ديني كه از همه اديان و روش هاي زندگي چه آنان كه در گذشته بوده و چه آن ها، كه در آينده آيد بهتر و والاتر است. ديني كه زرتشت آورنده آن است.» و خواندن اين نماز نشانه آن است كه داوطلب رسماً زرتشتي شده و پذيرش مسئوليت كرده است. او پيمان مي گذارد كه هيچ گاه از «اشا» سر باز نزند، و انديشه، گفتار و كردار نيك را الگوي رفتاري خود كند. پس از آن موبد نماز تندرستي را براي داوطلب خوانده و دانه هاي برنج و انار و كشمش و بادام و شيريني، كه همه نمادي از فراواني، دست فراخي و خوشبختي است روي سر جوان تازه زرتشتي شده مي ريزد و خويشاوندان و دوستان او، هدايائي به او مي دهند. 1 4 بدون دودلي بايد گفت و پذيرفت كه آيين سدره پوشي، تجسمي از بنيادهاي انديشه اي دين، و پيماني است كه جوان مي بندد كه نسبت به بنيادها و ارزش هاي اخلاقي دين پا بر جا و وفادار بماند. آيين سدره پوشي زيباست و به جوان زرتشتي نشان مي دهد كه در پيمودن راه راستي تنها نيست و ديگر زرتشتيان و اشوان هم، همسفر او هستند. آيا پوشيدن سدره و كشتي بايد اجباري باشد؟ در دين زرتشتي هيچ چيز اجباري نيست. در همه كارها بايد با خرد و وجدان رايزني كرد. باور دارم كه هر زرتشتي كه در اين باره با خرد و وجدان خود مشورت كند، كوشش خواهد كرد تا آن جا كه شدني است سدره و كشتي با خود داشته باشد. «سدره و كشتي» سند ظاهر زرتشتي بودن است، شناسنامه ديني است. همان گونه كه «گذرنامه» سند ظاهري وابستگي سياسي به يك ملت و يا «كارت اقامت» سند ظاهري زيستن در كشور معين است، همان گونه هم «سدره و كشتي» سند ظاهري وابستگي ديني شخص به گروه زرتشتيان است. «سدره و كشتي» نماد استواري در دين است. زرتشتيان، در كشورهاي مختلف در همه دنيا اقامت دارند. «گذرنامه» و «كارت اقامت» آن ها با هم تفاوت دارد. بگذاريد اين «شناسنامه ديني» را حفظ كنيم و يكديگر را بشناسيم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 34 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2 انتظار بشر از دين آيا بايد پرسيد: “انتظار بشر از دين چيست؟” يا: “انتظار دين از بشر چيست؟” چرا؟ استاد ملکیان دو پرسش “انتظار بشر از دين چيست؟” و “انتظار دين از بشر چيست؟” مانعةالجمع نيستند، تا سؤال كنيم كه كداميك از آن دو را بايد پرسيد .هر دو پرسش پرسيدنياند و ميتوان آنها را با هم پرسيد. در همين جا و قبل از اين كه به جواب ساير سؤالات بپردازم، تذكار اين نكته را لازم ميبينم كه، با توجه به اين كه همه سؤالات دوازدهگانه شما حول محور “دين” ميچرخد، ضرورت دارد كه مراد از لفظ “دين” را تعيين كنيم .قصد ندارم كه دين را تعريف كنم، كه، از سويي، كاري است بسيار دشوار، بل مُحال، و، از سوي ديگر، كاري است غيرضروري، بيفايده، و حتي بيمعنا .اما عدول از تعريف دين، هر وجهي داشته باشد، به هيچ روي، ما را مُجاز نميدارد كه مراد خود را از لفظ “دين” تعيين نكنيم؛ چرا كه اين كار دوم، يعني تعيين مراد، اگر صورت نپذيرد گفتوگو و دادوستد فكري ما در فضايي غبارآلود و مِهگرفته انجام ميگيرد، كه در آن نه هيچ اختلافِنظرِ ظاهرياي دلالت بر اختلافنظرِ واقعي دارد و نه هيچ اتفاقنظرِ ظاهرياي دال بر اتفاقنظرِ واقعي است؛ يعني اصلاً گفتوگو و دادوستدي در ميان نيست. مراد من از “دين”، در جوابهايي كه به سؤالات شما ميدهم، مجموعه تعاليم و احكامي است كه، بنا بر ادعايِ آورنده آن احكام و تعاليم و پيروان او، حاصل ذهن بشر نيست، بلكه، برعكس، داراي منشأ الهي است، خواه وَحياني باشد (مانند اسلام) و خواه عرفاني (مانند آيين بودا) .بدين قرار، فيالمثل، كمونيزم، ليبراليزم، و امانيزم كه گاهي “دين” خوانده ميشوند، با توجه به خاستگاه و گرايشهايشان و اين كه چيزي بيش از دستاورد فكر بشر نيستند، در مواضعه و اصطلاح ما “دين” ناميده نميشوند (و البته اين امر هيچ چيزي را، در عالم واقع، اثبات ي 2 ا نفي نميكند؛ زيرا قراردادهاي زباني نفياً و اثباتاً به عالم واقع كاري ندارند.) اگر “دين” را به اين معنا اخذ كنيم اديان بزرگ روزگار ما عبارتند از: اسلام، مسيحيت، دين يهود، آيين هندو، آيين بودا، آيين دائو، شينتو، و زرتشتيگري؛ و ميتوان گفت كه در اين سؤال و جوابها بيشتر به اين هشت دين ناظريم. آيا معتقدان به حقانيت متون مقدس ديني ميتوانند جواب سؤالِ “انتظار بشر از دين چيست؟” را از متونِ مقدسِ ديني خود طلب كنند يا بايد پاسخ را از غير اين طريق بجويند؟ چرا؟ اگر به غير متون مقدس رجوع بايد كرد آن غير چيست؟ به نظر ميرسد كه معتقدان به حقانيتِ متونِ مقدسِ ديني نميتوانند جواب سؤال “انتظار بشر از دين چيست؟” را از متونِ مقدس دينيِ خود طلب كنند؛ زيرا، به نحوِ پَسين و از طريق رجوع به متونِ مقدسِ اديانِ مختلف، ميدانيم كه جواب اين سؤال در هيچيك از آن متون نيامده است .وانگهي، حتي اگر جواب سؤال مذكور در متن مقدس دينياي هم آمده بود، باز آدميان ميبايست صحت و سقم آن جواب را با خويشتننگري و درونبيني معلوم ميداشتند و، در اين صورت، در واقع جواب را از خود طلب ميكردند .ظاهراً بايد پاسخ را از غيرِ طريقِ رجوع به متونِ مق 3 دسِ جُست و يافت؛ و آن غير هم، چنانكه به اشارت گذشت، خويشتننگري و درونبيني است: يكايك متدينان بايد به خود رجوع كنند و دريابند كه از تدين خود، يعني از التزام همه جانبه به دين خود، انتظار و توقع حصول چه مطلوبي را دارند .البته از اين كه جواب سؤال مذكور را بايد با خويشتننگري و درونبيني دريافت لزوماً استنتاج نميشود كه انتظار بشر از دين امري است خصوصي، بدين معنا كه در آن جايي براي حجت و دليل و نيز رد و تكذيب نيست، بلكه كاملاً امكان دارد كه مشاهدات و گردآوري آمارها نشان دهد كه همه يا اكثريت قريب به اتفاق يا بيشتر متدينان يا انسانها چشمداشتشان از دين امر واحدي است (كه فعلاً با تعيين آن امر واحد كاري نداريم). بلي، سؤال ديگري ميتوان كرد، و آن اين كه: آيا نميتوان با رجوع به متون مقدس پاسخ اين پرسش را يافت كه: “انتظار بشر از دين چه بايد باشد؟” به تعبير ديگر، اگر متون مقدس انتظار بشر از دين را گزارش نميكنند، لااقل، به اصلاح و تصحيح آن نميپردازند؟ و باز، به تعبير سوم، آيا متون مقدس بيان نميكنند كه چه انتظاراتي از دين داشتن بجاست و چه انتظاراتي نابجا؟ بعيد نيست كه جواب اين سؤال مثبت باشد، يعني متون مقدس بيان كرده باشند كه دين فقط چه انتظار يا انتظاراتي را برآورده ميكند يا، به عبارت ديگر، چه وعده يا وعدههايي ميدهد و، به عبارتي كه اندكي مسامحهآميز است، چه كاركرد يا كاركردهايي براي خود قائل است .اما اگر هم چنين باشد، باز، بايد دانست كه در صورتي بشر به دين اقبال ميكند كه وعدهاي كه دين ميدهد در جاي ديگري، به نحو بهتر يا لااقل به همان نحو، انجاز نشود. 4 آيا يافتن پاسخي براي پرسشِ “انتظار بشر از دين چيست؟” فقط نتيجه عملي دارد يا نتيجه نظري هم دارد؟ فيالمثل آيا در فهم متون مقدس هم تأثيري دارد يا نه؟ اگر بلي، چگونه؟ يافتن پاسخي براي پرسش “انتظار بشر از دين چيست؟” فقط نتيجه عملي ندارد، بلكه نتيجه نظري هم دارد و، فيالمثل، در فهم متون مقدس هم مؤثر است .اگر فهم احكام و تعاليم مندرج در متون مقدس را به معناي عام آن بگيريم كه شامل علم به معناي احكام و تعاليم، علم به اهميت نسبي هر يك از احكام و تعاليم در قياس با ساير احكام و تعاليم، علم به علت و جهت (يا فلسفه وجودي) آنها، و تفسير آنها بشود، با اندك تأمل، ميتوان دريافت كه انتظار هر فرد از دين در فهمي كه وي از متون مقدس ميتواند داشت تأثير تام و قاطع دارد .البته نه به اين معنا كه هيچ گزارة ديني و مذهبياي نيست اِلا اين كه انتظار از دين در فهم آن اثر دارد؛ اما، به صورت موجبهاي جزئيه، ميتوان گفت كه فهم بسياري از گزارههاي ديني و مذهبي بر تعيين انتظار از دين توقف دارد. به نظر شما، انتظار ما انسانها از دين چيست؟ ما انسانها، در طي زندگي اينجهاني و دنيوي، همواره، خود را در اوضاع و احوالي نامطلوب مييابيم .اين زندگي آگنده است از دردها و رنجهاي جسماني، روحي، فردي، و جمعي؛ و اين واقعيت با چنان وضوح و بداهتي مشهود و معلومِ يكايكِ ما انسانهاست كه كسي در آن چون و چرا