لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 35 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
آثار تسبيح حضرت فاطمه عليهاالسلام در كلام امام جعفر صادق عليه السلام امام جعفر صادق عليه السلام درباره آثار تسبيح حضرت فاطمه عليهاالسلام گويد: من سبح الله فى دبر الفريضة تسبيح فاطمة عليهاالسلام مائة مرة و اءتبعها ب (لا اله الا الله ) مرة ، غفر له (1271) ترجمه : هر كس پس از به جاى آوردن نماز واجب ، خداوند متعال را به تسبيح حضرت فاطمه عليهاالسلام - كه مجموعا صد مرتبه است - مورد تقديس وئ تحميد قرار دهد و آن را با ذكر لا اله الا الله - يك مرتبه - به اتمام برساند، مورد عفو و آمرزش خداوند قرار مى گيرد. و نيز در جاى ديگر فرمايد: من سبح فاطمة عليهاالسلام قبل اءن يثنى رجليه ، بعد انصرافه من صلاة الغداة غفرالله له ، و يبداء بالتكبير (1272) ترجمه : هر كه بعد از نماز واجب و قبل از آنكه روى از قبله برگرداند، خداوند متعال را به تسبيح حضرت فاطمه عليهاالسلام مورد تقديس قرار دهد و تسبيح را با الله اكبر آغاز نمايد، خداوند او را مورد عفو و بخشش قرار مى دهد. سيد رضى الدين على بن طاووس (664 ه ) در كتاب فلاح السائل روايت ديگرى را از كتاب محمد بن على بن محبوب ، به نقل از عبدالله بن سنان ، از امام جعفر صادق عليه السلام نقل نموده كه آن حضرت فرمود: من سبح تسبيح فاطمة فى دبر المكتوبة من قبل اءن يبسط رجلية ، اءوجب الله له الجنة (1273) ترجمه : هر كه پس از اتمام نماز واجب و قبل از (روى برگرداندن از جانب قبله )، آنكه زانوهاى خود را از حالت (تشهد) نماز تغيير دهد، خداوند را به تسبيح حضرت فاطمه عليهاالسلام تقديس نمايد، خداوند بهشت را بر او واجب مى كند - يعنى او را در بهشت جاى مى دهد. و قاضى نعمان مغربى (363 ه ) در كتاب دعائم الاسلام ، از امام صادق عليه السلام روايت نموده : من سبح تسبيح فاطمة عليهاالسلام قبل اءن يثنى رجليه من صلاة الفريضة غفر له (1274) ترجمه : هر كس پس از اتمام نماز واجب و قبل از آنكه حالت نماز را بر هم زند - در همان حالت نشسته و رو به قبله - تسبيح حضرت فاطمه را به جاى آورد گناهان او بخشيده مى شود. همان طور كه پيش از اين گفتم ، ذكر - هر چه كه باشد - راءسا نمى تواند موجب بخشش گناهان و ورود در بهشت باشد و به نظر نگارنده چنين امرى با مسلمات شريعت همخوانى ندارد زيرا خداوند متعال در قرآن كريم ، براى غفران و بخشش گناهان بندگان ترتيب خاصى معين نموده و در آيات متعدد تصريح كرده است كه بعد از تحقق آن امور غفران و بخشش الهى نصيب گناهكاران مى گردد. برخى از اين آيات عبارتند از: من تاب من بعد ظلمه و اءصلح فان الله يتوب عليه ، ان الله غفور رحيم (1275) من عمل منكم سوءا بجهالة ، ثم تاب من بعده ، و اءصلح ، فانه غفور رحيم (1276) الذين عملوا السيئات ، ثم تابوا من بعدها، و آمنوا، ان ربك من بعدها لغور رحيم (1277) ثم تابوا من بد ذلك و اءصلحوا، ان ربك من بعدها لغور رحيم (1278) انى لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثم اهتدى (1279) همان گونه كه مشاهده مى كنيد در اين آيات دو مرحله خاص براى بخشش گناهان پيش بينى شده است : 1 - توبه 2 - اصلاح اعمال و افعال و در صورت تحقق اين دو امر است كه خداوند متعال گناهان ما را مى بخشد، مقام ربوبى خودش در همين آيات بر اين ترتيب تاءكيد و تصريح نموده سپس مى فرمايد: (ان ربك من بعدها لغفور رحيم )(1280) و يا مى فرمايد: (انى لغفار لمن تاب و...)(1281) بنابراين ملاك غفران و چگونگى آن در كلام قرآن مجيد كاملا واضح و مشخص است . فصل سوم : آموختن تسبيح به كودكان امام صادق عليه السلام فرمايد: انا ناءمر صبياننا بتسبيح فاطمة الزهرا عليهاالسلام كما ناءمرهم بالصلاة فالزمه ، فانه ما يلزمه عبد فشقى (1282) ترجمه : ما به كودكانمان همان طور به ذكر تسبيح فاطمه زهرا عليهاالسلام امر مى كنيم كه به نماز امر مى كنيم . فصل چهارم : زنان و تسبيح حديث پيامبر رسول خدا به زنان مهاجر فرمودند: عليكن بالتسبيح و التهليل و التقديس ، و لا تغفلن فتنسين الرحمة ، و اءعقدن بالانامل ، فانهن مسئولات مستنطقات (1283) ترجمه : بر شما باد اذكار تسبيح و تهليل و تقديس و از آن غفلت نكنيد تا رحمت شما را فرا گيرد و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 30 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2 بسم الله الرحمن الرحيم پيشواى هفتم حضرت امام موسى بن جعفر(ع) آن هنگام در غروبگهان كه سر شاخههاى سرفراز نخل به نوازش نسيم،سر بن گوش يكديگر مىنهند،نشيد حماسهى آرام زندگانى تو را نجوا مىكنند...و پيام بيدادها كه بر تو رفته است، با نسيم پيام آور،مىگزارند... آن هنگام در بهاران كه بغض مغموم و گرفتهى آسمان،مىتركد و رگبار سرشك ابر،سرازير مىشود،اين اشك اندوه پيروان ستم كشيدهى توست كه به پهناى گونهى تاريخ بر تو گريستهاند...آه اى امام راستين و بزرگ! پردههاى ستبر سرشك،ما را از ديدن حماسهى مقاومت و پايدارى و سر انجام جانسپارى تو در راه حق،باز نخواهد داشت و اگر بر تو مىگرييم،ايستاده مىگرييم تا ايستادگى تو را سپاس گفته و هم تاريخ و هستى،پيش پاى مقاوم تو،به احترام برخاسته باشيم. پاكترين درود،از زيباترين و شجاعترين جايگاه دلمان بر تو باد...هماره تا هر گاه...روستاى ابواء (1) ، آنروز صبح (2) گويى ديگر گونه مىنمود،پرتو آفتاب نخلهاى سر بلند را تا كمر طلايى كرده و سايههاى دراز روى بامهاى گلى روستا،انداخته بود... صداى شتران و صداى گوسفندانى كه پيشاپيش چوپانان،آمادهى رفتن به صحرا بودند،بذر نشاط صبحگاهى را در دل مىكاشت و گوش را از آواى زندگى مىانباشت... كنار روستا و روى غدير و بركهاى كه زنان از زلال آرام آن،آب بر مىداشتند،اينك نسيم نوازشگر از گذار آرام خود موج مىافكند،و چند پرستو،شتابناك و پر نشاط،از روى آن به اينسوى و آنسوى مىپريدند و هر از چند گاه،سينهى سرخ خويش را كه گويى از هرم گرماى سجيل عام الفيل (3) ،هنوز داغ بود،به آب مىزدند...كمى آنسوتر،تك نخلى،چتر سبز و بلند خود را بر گورى افشانده بود و زنى در آن صبحگاه،بر آن خم شده و با حرمت و حشمتبوسه بر خاك آن مىزد و آرام آرام مىگريست...و زير لب چيزهايى مىگفت.از كلام او،آنچه نسيم با خود مىآورد،گويى اين كلمات و جملات شنيده مىشد: -درود بر تو،آمنه!اى مادر گرامى پيامبر...خدا تو را-كه چنان دور از زادگاه خويش،فرو مردى-،با رحمتخود همراه كناد...اينك،من،حميده،عروس توام،كودكى از سلالهى فرزند تو را در شكم دارم و با دردى كه از شامگاه دوشينه مىكشم،گمان مىبرم كه هم امروز،اين كودك خجسته را،در اين روستا،و در كنار گور تو به دنيا آورم... 2 آه،اى بانوى بزرگ خفته در خاك،شوهرم به من فرموده است كه اين فرزند من،هفتمين، جانشين فرزندت پيامبر،خواهد بود... بانوى من!از خداوند بخواهيد كه فرزندم را سالم به دنيا آورم...آفتاب صبح،از سر شاخههاى تنها نخل روييده بر آن گور،پائين آمده و بر خاك افتاده بود... حميده،سنگين و محتشم برخاست،دنبالهى تن پوش خود را كه از خاك گور،غبار آلود شده بود،تكانيد،يك دستش را روى شكم گذارد و به گونهيى كه زنان باردار راه مىپيمايند،سنگين و با احتياط و آرام به روستا شتافت... ساعتى بعد،هنگامى كه آفتاب،بر بلند آسمان ايستاده بود و كبوتران روستا،در چشمهى نور آن،در آسمان شفاف ابواء،بال و پر مىشستند،صداى هلهلهاى شادمانه از روستا به فضا برخاست...و خيال من از كنار بركه،مىديد كه برخى زنان،از كوچههاى روستا،شتابناك و شادمانه،به اينسوى و آنسوى مىدويدند... آه،آنك،دو زن،با همان شتاب به كنار بركه مىآيند با ظرفهاى سفالين بزرگ،تا آب بردارند... خيال من گوش مىخواباند تا از خبر تازه،آگاه شود:-...خواهر،مىگويند،امام صادق (ع) پس از آگاهى از ولادت كودكشان فرمودهاند: «پيشواى بعد از من،و بهترين آفريدهى خداوند ولادت يافت... (4) » -آيا نفهميدى كه نامش را چه گذاردهاند؟ -فكر مىكنم،حتى پيش از ولادت،او را«موسى»نام نهاده بودهاند. چشم خيال من،بى اختيار،فرا سوى بركه،در صحرا به چوپانى افتاد كه بى خبر از آنچه در اين روستا.رخ داده است گوسفندان را با عصاى چوپانى خويش،به پيش مىراند... و يك لحظه،خيالم گمان برد كه چوپانك،موسى است و آنجا صحراى سينا و از خيال گذشت: اين موساى تازه مولود،مگر در مقابله با كدام فرعون زمان،به دنيا آمده است...؟! امام و حكومت عباسيان امام موسى بن جعفر الكاظم (ع) 4 ساله بودند كه بساط حكومت جابرانهى امويان بر چيده شد. 3 سياست عرب زدگى امويان،چپاول و زور و ستم،روشهاى ضد ايرانى حكومتشان،مردم و بويژه ايرانيان را كه خواستار تجديد حكومت داد خواهانهى اسلام راستين،بويژه در ايام خلافت كوتاه حضرت على (ع) بودند،بر ضد امويان بر انگيخت و در اين ميانه كارگزاران سياسى وقت،ازين گرايش مردم،خاصه ايرانيان به آل على (ع) و حكومت على وار،سوء استفاده كردند و به اسم رساندن حق به حقدار،امويان را به كمك ابو مسلم خراسانى بر انداختند اما به جاى امام ششم جعفر بن محمد الصادق (ع) ابو العباس سفاح عباسى را بر مسند خلافت و در واقع بر اريكهى سلطنت نشانيدند. (5) و بدينگونه،يك سلسلهى تازهى پادشاهى اما در لباس خلافت و جانشينى پيامبر در 132 هجرى قمرى روى كار آمد كه نه تنها در ستم و دورويى و بى دينى،هيچ از امويان كم نداشتند بلكه در بسيارى از اين جهات،از آنان نيز پيش افتادند. با اين تفاوت كه اگر امويان دير نپاييدند،اينان تا 656 هجرى قمرى يعنى 524 سال در بغداد، بر همين روال،بر مردم،خلافت كه نه،سلطنت كردند. بارى،پيشواى هفتم،در دورهى عمر خويش،خلافت ابو العباس سفاح،منصور دوانيقى،هادى، مهدى و هارون را با همهى ستمها و خفقان و فشار آنها،دريافتند. براى آينهى جان امام،تنها غبار نفس اهريمنى اين پليدان جابر،كافى بود تا زنگار غم گيرد و به تيرگى اندوه نشيند تا چه رسد به اينكه،هر يك از اينان-از منصور تا هارون-ستمهاى بسيار بر پيكر و روح آن عزيز،وارد آوردند و هر چه نكردند،نتوانستند،نه آنكه نخواستند. ابو العباس سفاح در 136 در گذشت و برادرش منصور دوانيقى بجاى او نشست،او شهر بغداد را بنا كرد و ابو مسلم را كشت و چون خلافتش پا گرفت از كشتن و حبس و زجر فرزندان على و مصادرهى اموال آنان لحظهاى نياسود و اغلب بزرگان اين خاندان و در راس همهى آنها حضرت امام صادق را از بين برد... مردى،خونريز و سفاك و مكار و به شدت حسود و بخيلو حريص و بيوفا بود،بيوفايى او در مورد ابو مسلم كه با يكعمر جان كندن او را به خلافت رسانده بود،در تاريخ ضرب المثل است. هنگامى كه پدر بزرگوار امام كاظم را شهيد كرد،آنحضرت 20 ساله بود و تا سى سالگى،امام با حكومتخفقان و رعب و بيم منصور،در ستيز بود و مخفيانه،شيعيان خويش را سامان مىداد و به امور آنان رسيدگى مىفرمود. منصور در 158 هلاك شد و حكومتبه پسرش مهدى رسيد.سياست مهدى عباسى،سياستى مردم فريب و خدعه آميز بود. 5 زندانيان سياسى پدرش را كه بيشتر شيعيان امام كاظم بودند،بجز عدهى كمى،آزاد كرد و اموال مصادره شدهى آنان را،باز پس گردانيد.اما همچنان مراقب رفتار آنان مىبود و در دل بديشان سخت دشمنى مىورزيد.حتى به شاعرانى كه آل على را هجو مىكردند،صلههاى گزاف مىداد،از جمله يكبار به«بشار بن برد»،هفتاد هزار درهم و به«مروان بن ابى حفص»صد هزار درهم داد. در خرج بيت المال مسلمين و عيش و نوش و شرابخوارگى و زنبارگى،دستى سخت گشاده داشت،در ازدواج پسرش هارون،50 ميليون درهم خرج كرد (6) شهرت امام در زمان مهدى،بالا گرفت و چون ماه تمام،در آسمان فضيلت و تقوا و دانش و رهبرى مىدرخشيد،مردمگروها گروه پنهانى بدو روى مىآوردند و از آن سر چشمهى فيض ازلى،عطش معنوى خويش را فرو مىنشانيدند. كارگزاران جاسوسى مهدى،اين همه را بدو گزارش كردند،بر خلافتخويش بيمناك شد، دستور داد تا امام را از مدينه به بغداد آورند و محبوس سازند. «ابو خالد زبالهاى»نقل مىكند:«...در پى اين فرمان،مامورينى كه به مدينه بدنبال آنحضرت رفته بودند،هنگام بازگشت،در زباله،با آن حضرت به منزل من فرود آمدند. امام در فرصتى كوتاه،دور از چشم مامورين،به من دستور دادند چيزهايى براى ايشان خريدارى كنم.من سخت غمگين بودم،و بديشان عرض كردم:از اينكه سوى اين سفاك مىرويد،بر جان شما بيم دارم.فرمودند:مرا از او باكى نيست تو در فلان روز،فلان محل منتظر من باش. آن گرامى به بغداد رفتند،و من با اضطراب بسيار،روز شمارى مىكردم تا روز معهود در رسيد،به همان مكان كه فرموده بودند شتافتم،و دلم چون سير و سركه مىجوشيد،به كمترين صدايى،از جا مىجستم و اسپندوار بر آتش انتظار،مىسوختم.كم كم افق خونرنگ مىشد و خورشيد به زندان شب مىافتاد،كه ناگهان ديدم از دور شبحى هويدا شد،دلم مىخواست پرواز كنم و به سويشان بشتابم،اما بيم داشتم كه ايشان نباشند و راز من بر ملا شود. در جاى ماندم،امام نزديك شدند،بر قاطرى سوار بودند،تا چشم روشن بين و عزيزشان به من افتاد،فرمودند:ابا خالد،شك مكن،...و ادامه دادند: بعدها مرا دو باره به بغداد خواهند برد،و آن بار ديگر باز نخواهم گشت.و دريغا كه همانگونه شد كه آن بزرگ فرموده بود...» (7) بارى در همين سفر،مهدى چون امام را به بغداد آورد و زندانى كرد،حضرت على بن ابيطالب (ع) را در خواب ديد كه خطاب به او اين آيه را مىخوانند: فهل عسيتم ان توليتم ان تفسدوا فى الارض و تقطعوا ارحامكم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 35 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
آثار تسبيح حضرت فاطمه عليهاالسلام در كلام امام جعفر صادق عليه السلام امام جعفر صادق عليه السلام درباره آثار تسبيح حضرت فاطمه عليهاالسلام گويد: من سبح الله فى دبر الفريضة تسبيح فاطمة عليهاالسلام مائة مرة و اءتبعها ب (لا اله الا الله ) مرة ، غفر له (1271) ترجمه : هر كس پس از به جاى آوردن نماز واجب ، خداوند متعال را به تسبيح حضرت فاطمه عليهاالسلام - كه مجموعا صد مرتبه است - مورد تقديس وئ تحميد قرار دهد و آن را با ذكر لا اله الا الله - يك مرتبه - به اتمام برساند، مورد عفو و آمرزش خداوند قرار مى گيرد. و نيز در جاى ديگر فرمايد: من سبح فاطمة عليهاالسلام قبل اءن يثنى رجليه ، بعد انصرافه من صلاة الغداة غفرالله له ، و يبداء بالتكبير (1272) ترجمه : هر كه بعد از نماز واجب و قبل از آنكه روى از قبله برگرداند، خداوند متعال را به تسبيح حضرت فاطمه عليهاالسلام مورد تقديس قرار دهد و تسبيح را با الله اكبر آغاز نمايد، خداوند او را مورد عفو و بخشش قرار مى دهد. سيد رضى الدين على بن طاووس (664 ه ) در كتاب فلاح السائل روايت ديگرى را از كتاب محمد بن على بن محبوب ، به نقل از عبدالله بن سنان ، از امام جعفر صادق عليه السلام نقل نموده كه آن حضرت فرمود: من سبح تسبيح فاطمة فى دبر المكتوبة من قبل اءن يبسط رجلية ، اءوجب الله له الجنة (1273) ترجمه : هر كه پس از اتمام نماز واجب و قبل از (روى برگرداندن از جانب قبله )، آنكه زانوهاى خود را از حالت (تشهد) نماز تغيير دهد، خداوند را به تسبيح حضرت فاطمه عليهاالسلام تقديس نمايد، خداوند بهشت را بر او واجب مى كند - يعنى او را در بهشت جاى مى دهد. و قاضى نعمان مغربى (363 ه ) در كتاب دعائم الاسلام ، از امام صادق عليه السلام روايت نموده : من سبح تسبيح فاطمة عليهاالسلام قبل اءن يثنى رجليه من صلاة الفريضة غفر له (1274) ترجمه : هر كس پس از اتمام نماز واجب و قبل از آنكه حالت نماز را بر هم زند - در همان حالت نشسته و رو به قبله - تسبيح حضرت فاطمه را به جاى آورد گناهان او بخشيده مى شود. همان طور كه پيش از اين گفتم ، ذكر - هر چه كه باشد - راءسا نمى تواند موجب بخشش گناهان و ورود در بهشت باشد و به نظر نگارنده چنين امرى با مسلمات شريعت همخوانى ندارد زيرا خداوند متعال در قرآن كريم ، براى غفران و بخشش گناهان بندگان ترتيب خاصى معين نموده و در آيات متعدد تصريح كرده است كه بعد از تحقق آن امور غفران و بخشش الهى نصيب گناهكاران مى گردد. برخى از اين آيات عبارتند از: من تاب من بعد ظلمه و اءصلح فان الله يتوب عليه ، ان الله غفور رحيم (1275) من عمل منكم سوءا بجهالة ، ثم تاب من بعده ، و اءصلح ، فانه غفور رحيم (1276) الذين عملوا السيئات ، ثم تابوا من بعدها، و آمنوا، ان ربك من بعدها لغور رحيم (1277) ثم تابوا من بد ذلك و اءصلحوا، ان ربك من بعدها لغور رحيم (1278) انى لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثم اهتدى (1279) همان گونه كه مشاهده مى كنيد در اين آيات دو مرحله خاص براى بخشش گناهان پيش بينى شده است : 1 - توبه 2 - اصلاح اعمال و افعال و در صورت تحقق اين دو امر است كه خداوند متعال گناهان ما را مى بخشد، مقام ربوبى خودش در همين آيات بر اين ترتيب تاءكيد و تصريح نموده سپس مى فرمايد: (ان ربك من بعدها لغفور رحيم )(1280) و يا مى فرمايد: (انى لغفار لمن تاب و...)(1281) بنابراين ملاك غفران و چگونگى آن در كلام قرآن مجيد كاملا واضح و مشخص است . فصل سوم : آموختن تسبيح به كودكان امام صادق عليه السلام فرمايد: انا ناءمر صبياننا بتسبيح فاطمة الزهرا عليهاالسلام كما ناءمرهم بالصلاة فالزمه ، فانه ما يلزمه عبد فشقى (1282) ترجمه : ما به كودكانمان همان طور به ذكر تسبيح فاطمه زهرا عليهاالسلام امر مى كنيم كه به نماز امر مى كنيم . فصل چهارم : زنان و تسبيح حديث پيامبر رسول خدا به زنان مهاجر فرمودند: عليكن بالتسبيح و التهليل و التقديس ، و لا تغفلن فتنسين الرحمة ، و اءعقدن بالانامل ، فانهن مسئولات مستنطقات (1283) ترجمه : بر شما باد اذكار تسبيح و تهليل و تقديس و از آن غفلت نكنيد تا رحمت شما را فرا گيرد و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : ppt نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد اسلاید : 24 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
ابوعبدالله جعفر بن محمد رودكي سمرقندي زندگی نامه ابوعبدالله جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم رودکی سمرقندی؛ زاده ، اواسط قرن سوم هجری قمری ۲۴۴ قمری) از شاعران ایرانی دوره ، سامانی در سده ، چهارم هجری قمری است. او استاد شاعران آغاز قرن چهار هجری قمری ایران است. رودکی به روایتی از کودکی نابینا بوده است و به روایتی بعدها کور شد. او در روستایی بهنام بَنُج رودک در ناحیه ، رودک در نزدیکی نخشب و سمرقند به دنیا آمد. رودکی را نخستین شاعر بزرگ پارسیگوی و پدر شعر پارسی میدانند. وی در دربار امیر نصر سامانی بسیار محبوب شد و ثروت بسیاری به دست آورد، با این حال در سالهای پایانی عمر مورد بیمهری امرا قرار گرفته بود. او در اواخر عمر به زادگاهش بنجرود بازگشت و در همانجا به سال ۳۲۹ هجری (۹۴۱ میلادی) درگذشت. سبک شعر و افکار رودکی رودكي در انواع سخن استاد بوده ،قصيده و قطعه و غزل و رباعي را نيكو سروده است.زبان شعر او بسيار ساده وروان و دور از تكلّف ،و تشبيهات وتصويرهاي شعري او غالباً متحرّك و زنده است . رودكي را حقاً بايد پدر شعر فارسي و پايه گذار سبك خراساني يا تركستاني خواند.در اشعار او شور وشادي،و جدو ملال ،زهر اندرز،شك ويقين به هم آميخته است تخيل او بسيار قوي و تصويرهاي شعريش بسيار گوياست. رودكي پيش آهنگ قصيده سرايان نيز هست وكهن ترين قصيده ي كاملي كه مشتمل بر تشبيب و تخلص به مدح باشد از وي يادگار مانده است .ابداع رباعي هم به گفته ي صاحب المعجم از اوست. رودكي، شاعر روشن بين در پايان روزگار دراز او ،تصويري كه رودكي از سيماي خويش در طيّ يك قصيده ي زيبا ترسيم مي كند ،با مطلع: «مرا سبود فرو ريخت هر چه دندان بود نبودندان لابل چراغ تابان بود.» اين استاد شاعران كهن را پير مردي نشان مي دهد خسته و فرسوده،با دندان هاي فروريخته،موهايي از غبار ايّام سفيد و بالايي از فشار بار زن وفرزند كه از نداري و ناتواني چاره اي ندارد جز آن كه عصا و انبان بردارد و شايد در كوي و برزن مثل گدايان دريوزه كند به اين صورت فرسوده ي نحيف فرتوت،كه دقيقي شاعر،دو چشم تيره را هم كه فروغ خويش را از دست داده است و يا خوداز فروغ بي بهره بوده است مي افزايد: « استاد شهيد زنده بايستي و ان شاعر تيره چشم روشن بين و اين مجموعه ي درد انگيز تصوير شاعري را نشان مي دهد كه روزگاري در دربار بخارا به شعر و آواز خويش، وبابربط و چنگ دل هاي نازنينان و گردنكشان را به دام آورده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : ppt نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد اسلاید : 25 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
بنام خدا ابوعبدالله جعفر بن محمد رودكي سمرقندي زندگی نامه ابوعبدالله جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم رودکی سمرقندی؛ زاده ، اواسط قرن سوم هجری قمری ۲۴۴ قمری) از شاعران ایرانی دوره ، سامانی در سده ، چهارم هجری قمری است. او استاد شاعران آغاز قرن چهار هجری قمری ایران است. رودکی به روایتی از کودکی نابینا بوده است و به روایتی بعدها کور شد. او در روستایی بهنام بَنُج رودک در ناحیه ، رودک در نزدیکی نخشب و سمرقند به دنیا آمد. رودکی را نخستین شاعر بزرگ پارسیگوی و پدر شعر پارسی میدانند. وی در دربار امیر نصر سامانی بسیار محبوب شد و ثروت بسیاری به دست آورد، با این حال در سالهای پایانی عمر مورد بیمهری امرا قرار گرفته بود. او در اواخر عمر به زادگاهش بنجرود بازگشت و در همانجا به سال ۳۲۹ هجری (۹۴۱ میلادی) درگذشت. سبک شعر و افکار رودکی رودكي در انواع سخن استاد بوده ،قصيده و قطعه و غزل و رباعي را نيكو سروده است.زبان شعر او بسيار ساده وروان و دور از تكلّف ،و تشبيهات وتصويرهاي شعري او غالباً متحرّك و زنده است . رودكي را حقاً بايد پدر شعر فارسي و پايه گذار سبك خراساني يا تركستاني خواند.در اشعار او شور وشادي،و جدو ملال ،زهر اندرز،شك ويقين به هم آميخته است تخيل او بسيار قوي و تصويرهاي شعريش بسيار گوياست. رودكي پيش آهنگ قصيده سرايان نيز هست وكهن ترين قصيده ي كاملي كه مشتمل بر تشبيب و تخلص به مدح باشد از وي يادگار مانده است .ابداع رباعي هم به گفته ي صاحب المعجم از اوست. رودكي، شاعر روشن بين در پايان روزگار دراز او ،تصويري كه رودكي از سيماي خويش در طيّ يك قصيده ي زيبا ترسيم مي كند ،با مطلع: «مرا سبود فرو ريخت هر چه دندان بود نبودندان لابل چراغ تابان بود.» اين استاد شاعران كهن را پير مردي نشان مي دهد خسته و فرسوده،با دندان هاي فروريخته،موهايي از غبار ايّام سفيد و بالايي از فشار بار زن وفرزند كه از نداري و ناتواني چاره اي ندارد جز آن كه عصا و انبان بردارد و شايد در كوي و برزن مثل گدايان دريوزه كند به اين صورت فرسوده ي نحيف فرتوت،كه دقيقي شاعر،دو چشم تيره را هم كه فروغ خويش را از دست داده است و يا خوداز فروغ بي بهره بوده است مي افزايد: « استاد شهيد زنده بايستي و ان شاعر تيره چشم روشن بين و اين مجموعه ي درد انگيز تصوير شاعري را نشان مي دهد كه روزگاري در دربار بخارا به شعر و آواز خويش، وبابربط و چنگ دل هاي نازنينان و گردنكشان را به دام آورده است.