دانلود جزوه و پاورپوینت و مقاله طرح درس

تحقیق بحثي پيرامون ماده 296 قانون مجازات اسلامي 17

تحقیق بحثي پيرامون ماده 296 قانون مجازات اسلامي 17

تحقیق-بحثي-پيرامون-ماده-296-قانون-مجازات-اسلامي-17لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 13 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏بحثي پيرامون ماده 296 قانون مجازات اسلامي
‏مقدمه : ماده 296 قانون مجازات اسلامي مصوب 1370 يكي از موادي است كه در اصلاحات سال 1370 وضع شده و در مقررات جزائي ما سابقه تدوين نداشته است . ماده مزبور مقرر مي دارد : « در مواردي هم كه كسي قصد تيراندازي به كسي يا شيئي يا حيواني را داشته باشد و تير او به انسان بي گناه ديگري اصابت كند عمل او خطاي محض محسوب مي شود » . ماده 296 يكي از مواردي را كه در بحث ازعوامل رافع مسئوليت مورد توجه قرار مي گيرد مطرح كرده است يعني بحث اشتباه كه حقوقدانان و فقها در آثار خود پيرامون آن به بحث پرداخته و تأثير آن را در مسئوليت كيفري تشريح كرده اند . هدف ما در اين مختصر اين نيست كه به بحث كلي و جامع راجع به اشتباه وتأثير آن در مسئوليت كيفري بپردازيم چرا كه اين بحث در حقوق جزاي عمومي و در بحث مسئوليت كيفري مطرح مي شود و علاقمندان مي توانند به كتب و مقالات موجود مراجعه كنند بلكه هدف ما آن است كه با توجه به اصول كلي اشتباه ونيز قواعد راجع به بزه قتل به بررسي وتحليل ماده 296 پرداخته و در فروض مختلف نوع قتل را تشخيص دهيم . بطور كلي اشتباه يا نسبت به حكم است ويا نسبت به موضع عمل . در خصوص اشتباه در حكم با توجه به قاعده كلي « جهل به قانون مسموع نيست » قانونگذار همه را عالم به قانون فرض مي كند وخلاف اين فرض را نيز جز در موارد استثنائي و خاص نمي پذيرد بنابراين بطور كلي اشتباه در حكم رافع مسئوليت جزائي نيست . براين قاعده استثنائاتي وارد است و دليل وجود اين استثنائات نيز اين است كه اشتباه در حكم ممكن است اشتباه در حكم جزائي باشد كه در اين صورت در مسئوليت كيفري مرتكب بي تأثير است ويا ممكن است اشتباه در حكم غير جزائي باشد كه در اين صورت مي تواند در مسئوليت كيفري مؤثر باشد . منظور از اشتباه در حكم غير جزائي مواردي است كه حكم مدني يا بازرگاني يا انواع ديگر احكام غير جزائي پايه حكم جزائي قرار گيرد و مرتكب نسبت به آن جاهل يا در اشتباه باشد.
‏با توجه به اينكه برگشت اين نوع اشتباه هرچند ظاهراً حكمي است ولي درواقع از انواع اشتباه موضوعي به حساب مي آيد لذا در مسئوليت كيفري مؤثر ميافتد 1 مثلاً هر گاه شخصي با زني كه در عده رجعيه است به خيال اينكه عده رجعيه او با دو طهر خاتمه يافته ودر نتيجه زن مزبور آزاد است مي تواند با او ازدواج كند ازدواج كرده باشد مرتكب جرم پيش بيني شده در مبحث زنا يا اعمال ديگر منافي عفت نشده است چون در تصور او موضوع عمل مباح است و علت اين تصور عدم تسلط به مباحث حقوق مدني است اما اگر نداند كه عمل طبق قانون جرم است اين جهل از او پذيرفته نمي شود ولي اگر خيال كند كه موضوع عمل مشمول حكم جزائي كه به آن عالم است نيست در اين صورت عنصر معنوي جرم تحقق نمي يابد و سوء نيت او محرز نمي شود و در نتيجه مسئوليت كيفري وي مرتفع مي شود . اشتباه در موضع چون پيوسته عنصر معنوي را مختل مي كند در مسئوليت كيفري مؤثر است مگر اينكه استثنائاً قانونگذار در مواردي شخص را مسئول بشناسد .1
‏بحثي پيرامون ماده 296 قانون مجازات اسلامي
‏مقدمه : ماده 296 قانون مجازات اسلامي مصوب 1370 يكي از موادي است كه در اصلاحات سال 1370 وضع شده و در مقررات جزائي ما سابقه تدوين نداشته است . ماده مزبور مقرر مي دارد : « در مواردي هم كه كسي قصد تيراندازي به كسي يا شيئي يا حيواني را داشته باشد و تير او به انسان بي گناه ديگري اصابت كند عمل او خطاي محض محسوب مي شود » . ماده 296 يكي از مواردي را كه در بحث ازعوامل رافع مسئوليت مورد توجه قرار مي گيرد مطرح كرده است يعني بحث اشتباه كه حقوقدانان و فقها در آثار خود پيرامون آن به بحث پرداخته و تأثير آن را در مسئوليت كيفري تشريح كرده اند . هدف ما در اين مختصر اين نيست كه به بحث كلي و جامع راجع به اشتباه وتأثير آن در مسئوليت كيفري بپردازيم چرا كه اين بحث در حقوق جزاي عمومي و در بحث مسئوليت كيفري مطرح مي شود و علاقمندان مي توانند به كتب و مقالات موجود مراجعه كنند بلكه هدف ما آن است كه با توجه به اصول كلي اشتباه ونيز قواعد راجع به بزه قتل به بررسي وتحليل ماده 296 پرداخته و در فروض مختلف نوع قتل را تشخيص دهيم . بطور كلي اشتباه يا نسبت به حكم است ويا نسبت به موضع عمل . در خصوص اشتباه در حكم با توجه به قاعده كلي « جهل به قانون مسموع نيست » قانونگذار همه را عالم به قانون فرض مي كند وخلاف اين فرض را نيز جز در موارد استثنائي و خاص نمي پذيرد بنابراين بطور كلي اشتباه در حكم رافع مسئوليت جزائي نيست . براين قاعده استثنائاتي وارد است و دليل وجود اين استثنائات نيز اين است كه اشتباه در حكم ممكن است اشتباه در حكم جزائي باشد كه در اين صورت در مسئوليت كيفري مرتكب بي تأثير است ويا ممكن است اشتباه در حكم غير جزائي باشد كه در اين صورت مي تواند در مسئوليت كيفري مؤثر باشد . منظور از اشتباه در حكم غير جزائي مواردي است كه حكم مدني يا بازرگاني يا انواع ديگر احكام غير جزائي پايه حكم جزائي قرار گيرد و مرتكب نسبت به آن جاهل يا در اشتباه باشد.
‏با توجه به اينكه برگشت اين نوع اشتباه هرچند ظاهراً حكمي است ولي درواقع از انواع اشتباه موضوعي به حساب مي آيد لذا در مسئوليت كيفري مؤثر ميافتد 1 مثلاً هر گاه شخصي با زني كه در عده رجعيه است به خيال اينكه عده رجعيه او با دو طهر خاتمه يافته ودر نتيجه زن مزبور آزاد است مي تواند با او ازدواج كند ازدواج كرده باشد مرتكب جرم پيش بيني شده در مبحث زنا يا اعمال ديگر منافي عفت نشده است چون در تصور او موضوع عمل مباح است و علت اين تصور عدم تسلط به مباحث حقوق مدني است اما اگر نداند كه عمل طبق قانون جرم است اين جهل از او پذيرفته نمي شود ولي اگر خيال كند كه موضوع عمل مشمول حكم جزائي كه به آن عالم است نيست در اين صورت عنصر معنوي جرم تحقق نمي يابد و سوء نيت او محرز نمي شود و در نتيجه مسئوليت كيفري وي مرتفع مي شود . اشتباه در موضع چون پيوسته عنصر معنوي را مختل مي كند در مسئوليت كيفري مؤثر است مگر اينكه استثنائاً قانونگذار در مواردي شخص را مسئول بشناسد .1
‏يكي از مصاديق اشتباه موضوعي ، اشتباه در شخص است به اين معنا كه مثلاً ممكن است شخصي قصد قتل عمرو را كرده ولي به يكي از علل مختلف از قبيل شباهت عمرو با زيد يا خطا در نشانه گيري يا انجام اعمال از ناحيه يكي از دو نفر صدمه مورد نظر به زيد وارد شده و موجب قتل وي شده باشد . آنچه در ماده 296 مطرح شده است از مصاديق اشتباه در شخص است . بحث اشتباه در شخص از ديرباز مورد توجه فقها و حقوقدانان قرار گرفته و در خصوص آن نظرياتي ارائه شده و مراجع قضائي نيز با توجه به نظريات ارائه شده آراء مختلفي صادر كرده اند . دراين مقاله ابتدا به بررسي نظريات فقهاي شيعه در خصوص اشتباه در شخص در مبحث قتل پرداخته و پس از آن موضوع را از نظر قوانين و رويه قضائي بررسي كرده و سپس در خصوص حدود و قلمرو ماده 296 مطالبي بيان كرده و مقاله را با نتيجه گيري مختصري به پايان خواهيم برد . اميد است بتوانيم درحد توان انتظارات علاقمندان را برآورده ساخته و در حل مشكلات گامي برداشته و لااقل برمشكلات موجود نيفزاييم و به اين منظور از خوانندگان محترم تقاضا داريم كه با طرح ايرادات و اشكالات و بيان نظريات خود نويسنده را ياري فرمايند .
‏بخش اول : بررسي نظريات فقهاي شيعه
‏در خصوص اشتباه در قتل
‏در خصوص اينكه اشتباه در شخص از ديدگاه فقهاي شيعه چه حكمي دارد ذكر اين نكته ضروري است كه بحث اشتباه به عنوان بحثي مستقل در كتب فقها مطرح نشده است بلكه مي بايست نظر آنان را با توجه به تعاريف و نيز مثالهائي كه در بحث قتل ذكر كرده اند استنباط نمود و به اين منظور ما نيز ضمن بيان تعريف انواع قتل از نظر چند تن از فقهاي شيعه به تشريح نظريات آنان خواهيم پرداخت . بطور كلي نظريات فقهاي شيعه را مي توانيم به چند دسته تقسيم بندي كنيم :
‏1- گروهي از فقهاي شيعه در تحقق قتل عمدي معتقدند كه مرتكب مي بايست قصد قتل « شخص معين » را داشته باشد يا اينكه عملي را كه نوعاً كشنده است نسبت به « شخص معين » انجام دهد و به اين دليل معتقدند اگر فرضاً شخصي قيد قتل عمرو را كرده باشد و تيري بسوي وي شليك كند ولي تير به خطا رفته وبه زيد اصابت نمايد و موجب قتل وي شود چون قصد قتل زيد وجود نداشته است قتل واقعه خطاي محض محسوب مي شود . مرحوم شهيد ثاني در خصوص ضابطه انواع قتل مي فرمايند :
‏« والضابط في العمد و قسيميه : ان العمد هوان يتعمد الفعل و القصد بمعني ان يقصد قتل الشخص المعين ، و في حكمه تعمدالفعل ، دون القصد و اذا كان الفعل مما يقتل غالباً كما سبق والخطا المحض ان لا يتعمد فعلا ولا قصداً بالمجني عليه و ان قصد الفعل في غيره و ‏…‏ » .1
‏ترجمه : ضابطه در قتل عمد و دو قسم ديگر قتل آن است كه عمد عبارت از آن است كه در فعل و قصد عمد وجود داشته باشد به اين معنا كه قصد قتل شخص معيني را نموده باشد ودر حكم قتل عمد است وقتي كه عمد در فعل وجود داشته باشد ولي عمد در قصد وجود نداشته باشد كه اين مورد نيز وقتي است كه فعل غالباً كشنده باشد ، و خطاي محض آن است كه در فعل و قصد نسبت به مجني عليه عمد وجود نداشته باشد هرچند كه قصد فعل نسبت به ديگري وجود داشته باشد . ايشان در بحث راجع به مورد ديه در مقام توضيح خطاي محض مي فرمايند :
‏« فالاول وهو الخطا المحض مثل ان يرمي حيوانا فيصيب انساناً ، او انساناً معيناً غيره و مرجعه الي عدم قصد الانسان اوالشخص والثاني لازم للاول ».2
‏ترجمه خطاي محض مثل اينكه بطرف حيواني تيراندازي مي كند و به انساني اصابت مي كند يا تيري بطرف انسان معيني پرتاب مي كند وبه انسان ديگري اصابت مي كند ومرجع اين قسم از خطا به اين است كه قاتل قصد قتل انسان يا شخص معين را نداشته باشد و مورد دوم لازمه مورد اول است يعني وقتي گفتيم قصد قتل انسان را ندارد لازمه اش اين است كه فرد انسان را نيز قصد و اراده ندارد .
‏پس مرحوم شهيد ثاني صريحاً معتقدند كه اگر كسي تيري بطرف دگيري شليك كند وبعلت خطاي تيرانداز تير به ديگري اصابت كند و كشته شود قتل خطاي محض محسوب مي شود . به نظر مي رسد كه مبناي اين نظريه عدم وحدت و ناهماهنگي قصد ونتيجه مي باشد يعني به مصداق ما « وقع لم يقصد و ما قصد لم يقع » چون آنچه واقع شده است موردنظر قاتل نبوده است پس قتل واقعه خطاي محض محسوب مي شود .
‏2- گروهي از فقها نيز در تعريف قتل عمد اشاره اي به « شخص معين » نمي كنند و صرفاً به ذكر قصد قتل يا انجام عملي كه نوعاً كشنده است اكتفا مي كنند . حضرت امام خميني ( ره ) در تعريف قتل عمد مي فرمايند : « يتحقق العمد بلا اشكال يقصد القتل بفعل يقتل بمثله نوعاً ، و كذا بقصد فعل يقتل به نوعاً ان يقصد القتل ‏…‏ » 1

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق بحثي پيرامون ماده 296 قانون مجازات اسلامي 17 , بحثي پيرامون ماده 296 قانون مجازات اسلامي 17 , دانلود تحقیق بحثي پيرامون ماده 296 قانون مجازات اسلامي 17 , بحثي , پيرامون , ماده , 296 , قانون , مجازات , اسلامي , 17 , تحقیق ,

[ بازدید : 12 ]

[ جمعه 21 مرداد 1401 ] 23:27 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق بحثي پيرامون قضاوت زن 19 ص

تحقیق بحثي پيرامون قضاوت زن 19 ص

تحقیق-بحثي-پيرامون-قضاوت-زن-19-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 14 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏بحثي پيرامون قضاوت ‏زن
‏مقدمه
‏طبق اصل 163 قانون اساسي: (صفات و شرايط قاضي، ‏طبق موازين فقهي به وسيله قانون معين مي‏شود). در ‏اجراي اصل فوق قانون شرايط انتخاب قضات در ارديبهشت ‏ماه 1361 از تصويب مجلس شوراي اسلامي گذشت كه به ‏موجب آن قضات بيد داراي شرايط زير باشند:
‏ايمان ، عدالت ، تعهد عملي به ‏موازين اسلامي ، وفاداري به نظام جمهوري اسلامي ‏ايران، طهارت مولد، تابعيت ايران، عدم اعتياد به ‏مواد مخدر و دارا بودن اجتهاد يا اجازه قضا از سوي ‏شوراي عالي قضايي. در اين قانون مرد بودن نيز از ‏جمله شرايط لازم براي قضاوت ذكر شده و به اين صورت ‏بين شده است : (قضات از ميان مردان واجد شرايط زير ‏انتخاب مي‏شوند...) بنابراين به موجب اين قانون گر ‏زني واجد همه شرايط مندرج در قانون باشد نمي‏تواند ‏قاضي شود. قانونگذار شرط مرد بودن براي قضاوت را با ‏توجه به نظر مشهور و يا شايد بتوان گفت نظر اجماعي ‏فقهاي شيعه كه زن نمي‏تواند عهده‏دار منصب فضا بشود ‏و به حكم اصل 163 قانون اساسي فوق‏الذكر مي‏بايست ‏شرايط قضات ظبق موازين فقهي تعيين شود، مقرر كرده ‏است، در اين نوشته مباني فقهي و دلايل و حمت ممنوعيت ‏زن از اشتغال به قضاوت مورد بحث و نقادي قرار ‏مي‏گيرد. ابتدا وضعيعت فضاوت زنان را در قوانين ‏موضوعه جمهوري اسلامي ايران و وضع عملي جاري بيان ‏مي‏كنيم و سپس به مباني فقهي اين مساله مي‏پردازيم و ‏طبعا در ضمن بحث اشاره‏اي هم به مواضع مجامع و ‏موازين بين‏المللي در اي زمينه خواهيم داشت. بخش اول : ‏نظام حقوقي و ديدگاههاي فقهي در مورد قضاوت زن الف – ‏قضاوت زنان قل از انقلاب اسلامي 1357 در قوانين ‏مختلف مربوط به شرايط و چگونگي استخدام قاضي قبل از ‏انقلاب اسلامي، شرط مرد بود براي اشتغال به شغل ‏قضاوت ديده نمي‏شود، از نخستين قوانين استداخي فضات ‏كه در سال 1302 تضويب شد (تا آنجا كه من ديديم) تا ‏آخرين آنها كه مربوط به سال 1348 مي‏باشد نه در جهت ‏اثباتي، مرد بودن از شرايط ورود به خدمت قضايي ذكر ‏شده و نه در حهت نفي ، زن بودن از جهات محروميت براي ‏احراز شغل قضا بيان شده است، در حالي كه مي‏دانيم در ‏مورد شكت در انتخابات مجلس، طبق قانون، زنان نه تنها ‏از انتخاب شدن ممنوع بودند، بلكه در رديف محجورين حق ‏راي دادن نيز نداشتند، ماده سيم نظامنامه انتخاب ‏مصوب 19/رجب 1324 ه.ق در مورد محرومين از انتخابات ‏مقرر مي‏داشت: (اشخاصي كه از انتخاب نمودن كليتا ‏محروم هستند از قرار تفصيلند: اولا: طايقه نسوان ، ‏ثانيا: اشخاص خارج از رشد و آنهايي كه محتاج به قيم ‏شرعي مي‏باشند...) و ماده پنجم همان مصوبه مي‏گويد: (‏اشخاصي كه از انتخاب شدن محروم هستند: اولا: طايقه ‏اناثيه ثانيا : تبعه خارجه..) از لحاظ قانوين طبق ‏ماده واحده قانون راجع به شركت بانوان در انتخابات ‏مصوب 10/2/1343 زنان ، اين حق را پيدا كردند ولي با ‏وجود عدم منع قانوني عملا تا قبل از سال 1348 ، زنان ‏به خدمت قضايي پذيرفته نمي‏شدند يا خود داوطلب اين ‏شغل سخت و سنگين نمي‏گرديدند و رويه جاري بر انحصار ‏شغل قضا به مردان بود و اين امر يا مبتني بر رسوخ ‏انديشه فقهي مبني بر ممنوعيت مسلم شغل قضا براي ‏بانوان و يا عرف سنتي مردم بود و يا به هر صورت منع ‏و اثباتي در قانون وجود نداشت. نخستين بار در سال 1348 ‏تعدادي زن به كسوت قضا در آمدند و 5 نفر زن ‏ابلاغ قضايي گرفتند و از آن پس هر سال تا هنگام ‏پيروزي انقلاب تعدادي از زنان نيز به جمع قضات ‏مي‏پيوستند هيچ تصميم مكتوب از مرجع صلاحيتدار ‏قانوني، قضايي و اداري براي تجويز اين امر را ما ‏نديديدم ولي طبعا فعاليتهاي بين‏المللي كه در جهت ‏پيشرفت زنان و تبليغاتي كه براي تساوي حقوقي آنان با ‏مردان به عمل مي‏آمد و در داخل كشور هم به وسيله ‏سازمان زنان و گروهها و افراد ديگر صورت مي‏گرفت و ‏افزيش روز افزون ورود دانشجويان دختر به دانشكده ‏حقوق و مراجعه شان براي كار‏‚‏وزي قضايي و وورد به ‏خدمت فضا و نبودن منع قانوني صريح سرانجام، مقامات ‏دادگستري را وادار كرد كه در رويه عملي خود تجديد ‏نظر كنند و از خامهاي داوطلب نيز مانند مردان ثبت ‏نام به عمل آنرده و با توفيق يافتن در امتحان و
‏مصاحبه آنان ابلاغ قضايي بذعتذو ب ‏–‏ قضاونت زنان بعد ‏از انقلاب و در نظام جمهوري اسلامي ايران پس از ‏پيروزي انقلاب و استقرار نظام جمهوي اسلامي ايران ‏طبعا با اين ديدگاه كه زنان ، شرعا حق قضاوت ندارند، ‏ضمن اينكه، استخدم قضات زن متوفق شد در جهت تبديل ‏وضع قضات زن موجود نيز اقداماتي صورت گرفت، نخستين ‏بار هيات وزيران دولت موقت جمهوري اسلمي ايران در 14/7/1358 ‏تصويب نامه‏اي تحت عوان : تصويب نامه ‏درباره تبديل رتبه قضايي بانوان به رتبه اداري تصويب ‏نمود و طي آن مقرر داشت كه:(شركت ملي نقت ايران و ‏ساير شركتهاي وابسته به دولت ، بانك مركزي و ساير ‏باكها، وزارتخانه‏ها و مؤسسات دولتي ، باواني را كه ‏با رتبه قضايي در وزرات دادگستري اشتغال دارند و ‏رتبه آنان از طرف هيات تصفيه آن وزراتخانه تثبيت شده ‏است، در صورت تقاضاي آنان به آن سازمان يا وزارتخانه ‏منتقل نمايند و رتبه قضايي آنا را با رعايت مقررات ‏به رتبه اداري تبديل كنند، در اين تبديل رتبه نبايد ‏به هيچ وجه از مجموعه حقوق و مزاياي رتبه قضايي ‏منتقلين كاسته گردد..) پس از ان، قانون شرايط انتخاب ‏قضات در سال 1361 تصويب شد و چنانكه گفتيم به موجب ‏قانون شرايط انتخاب قضات مصوب سال 1361، مرد بودن ‏شرط قضاوت به حساب آمد و چون طبق تصره 1 همان قانون ‏اين شرايط شامل حال قضات شاغل نيز مي‏شود، نتيجتا، ‏قضات زن سمت قضايي خود را از دست دندند، يا از ‏دادگستري بيرون رفتند و يا به كارهاي غير قضايي ‏گمارده شدند. طبق تبصره 5 الحاقي به ماده واحده ‏شرايط قضات كه در بهمن ماه 1363 تصويب شد در مورد ‏وضعيت خانمهاي قاضي تصريح شد كه مي‏توانند پايه ‏قضايي خود را حفظ كنند ولي در سمتهاي مشاوره‏اي ‏انجام وظيفه مي‏كنند، تبصره مزبور مقرر مي‏دارد: (‏بانوان دارندگان پايه قضايي واجد شرايط مذكور در ‏بندهاي ماده واحده مي‏توانند رد ردادگاههاي مدني خاص ‏و اداره سرپرست صغار به عنوان مشاور خدمت نمايند و ‏پايه قضايي خود را داشته باشند) در اين تبصره الحاقي ‏به دو موضوع در مو.رد زنان قاضي توجه شده است يكي ‏حفظ پايه قضايي كه براساس آن حقوق مربوطه را بتوانند ‏رايفت كنند كه اين امر نوعي توجه به حفظ حقوق مكتسبه ‏آنان بود و ديگري تصريح بر اشتغال آنان در مشاغل ‏مشاوره‏اي و عدم اشتغال به قضاوت كند وفقهاي شوراي ‏نگهبان آن قدر در اين امر وسواس داشتند كه محض ‏احتياط براي اين كه مبادا حفظ پايه قضايي براي ‏خانمها به امكان احراز شغل قضايي تعبير شود در پاسخي ‏كه براي اعلام عدم مغايرت اين مصوبه به محلس ارسال ‏داشتند، اين گونه مرقوم نمودند: (... به نظر اكثريت ‏اعضاي با توجه به اين كه در تبصره 5 بانوان داراي ‏پايه قضايي مطلقا در امير قضا دخالت نخواهند داشت، ‏مصوبه مزبور مغاير موازين شرع و قانون اساسي شناخته ‏نشد). در تبصره 5 ماده واحده قانون اصلاح مقررات ‏مربوط به طلاق مصوب سال 1371 مجلس و مجمع تشخيص ‏مصلحت نظام ، پيش بيني شده است كه دادگاه مدني خاص ‏در مواقع لزوم مي‏تواند از بين بانوان وجاد شرايط ‏قانون شرايط انتخاب قضات، مشاور زن داشته باشد. طي ‏ماده واحده قانوني كه در سال 1374 به تصويب مجلس ‏شوراي اسلامي و تاييد شوراي نگهبان رسيده تبصره 5 ‏الحاقي به قانون شرايط انتخاب قضات مصوب سال 1363 ‏ظاهرا در جهت گسترش ميدان كار زنان در دستگاه قضايي ‏به رح زير اصلاح شد: (تبصره 5 ‏–‏ رئيس قوه قضاييه ‏مي‏تواند بانواني را هم كه واجد شرايط انتخاب قضات ‏دادگشتري مصوب 14/12/1361 مي‏باشند با پايه قضايي ‏جهت تصدي پست‏هاي مشاورت ديوان عدالت اداري، ‏دادگاههاي مدني خاص. قاضي تحقيق و دفاتر مطالعه ‏حقوقي و تدوين قوانين دادگستري و اداره سرپرستي صغار ‏و مستشاري اداره حقوقي و ساير اداراتي كه داراي پست ‏قضايي هستند، استخدام نمايد). چنانكه ملاحظه مي‏شود ‏اين تبصره اصلاحي با اين كه امكان دسترسي خنمها به ‏مشاغل قضايي بيشتري را مقرر داشته ولي از لحاظ ماهيت ‏امر با تبصره 5 مصوب سال 1363 فرقي ندارد براي اين ‏كه باز هم خانمها از تصدي قضاوت به معناي خاص آن و ‏حكم دادن محرومند. در قانون اختصاص تعدادي از ‏دادگاههاي موجود به دادگاههاي موضوع اصل 21 قانون ‏اساسي (دادگاه خانواده) مصوب مرداد ماه 1376 مجلس ‏شوراي اسلامي اندك پيشرفتي شاز لحاظ كيفي در كار ‏قضايي خانمها ديده مي‏شود. طبق تبصره 3 ماده واحده ‏قانون مزبور: (هر دادگاه خانواده حتي‏المقدور با ‏حضور مشاور قضايي زن، شروع به رسيدگي نموده و احمام ‏پس از مشوره با مشاوران قضايي زن صادر خواهد شد). ‏چنانكه ملاحظه مي‏شود در اين قانون و دادگاه موضوتع ‏آن كه دادگاه خانواده اس باز ، زنها حق حكم دادن ‏ندارند ولي در صورت امكان، حضور آنها در دادگاه و ‏مشاوره با آنان لازم دانسته شده و ظاهر اين است كه ‏صدور حم بايد پس از احذ نظر مشورتي آنان باشد. تحولي ‏كه در وضع زنان از اين حيث صورت گرفته، اين است كه
‏تا سطح دادياري ديوان عالي كشور براي برخي از خانمها ‏ابلاغ قضايي صادر شده بعضي‏ها در سمت معاون رئيس ‏دادگستري استان انجام وظيفه مي‏كنند و براي رخي هم ‏ابلاغ مستشاري دادگه تجيديد نظر دراي حق راي است و ‏صدور حكم مشاركت دارد و همانند مشاور در دادگاههاي ‏ديگر نيست كه فقط نظر مشورتي بدهد، احتمالا اين رويه ‏عملي با مقررات قانوني فعلي جمهوري اسلامي كه همچنان ‏قضاوت و راي دادن را راي زنها مجاز نمي‏داند در ‏تعارض است. ج ‏–‏ قضاوت زنان در ساير كشورها و در ‏موازين بين‏المللي امروزه در بسياري از كشورهاي جهان ‏زنان نير همپاي مردان به مشاغل قضايي اشتغل دارند و ‏مناصب مختلف قضايي را احراز مي‏كنند و رياست و تصدي ‏محاكم مختلف و محاكه و صدور حم را به عهده دارند. در ‏سال 1371 ديدراي از داتدگشتري لاه هلند داشتم از ‏رئيس دادگستري (رئيس دادگاه استناف) در خصوص وضع و ‏تعدد قضات زن سؤال كردم ؟ گفت حدود 50% قضات ما را ‏زنان تشكيل مي‏دهند. در بعضي از كشورهاي عربي و ‏اسلامي نيز زنان، در مسند قضاوت قرار گرفته و اختيار ‏محاكمه و حكم دادن را دارند. در مهمترين دادگاه ‏بين‏المللي يعني دويان دادگستري بين المللي لاهه، ‏قاضي زن وجود دارد. از لحاظ موازين بين‏المللي نيز ‏بخصوص در اسناد حقوق بشر مي‏تواند گفت قضاوت يه ‏عنوان يك حق مدني، سياسي مطرح است كه زنان نيز بايد ‏بتوانند همانند مردان از آن برخوردار باشند و مقتضاي ‏برخورداري از تساوي حقوق و عدم تبعيض بر اساس جنس كه ‏در اعلاميه جهاني حقوق بشر و ميثاق بين‏المللي حقوق ‏مدني و سياسي و كنوانسيون رقع تبعيض عليه زنان و ‏يدگر اسناد بين‏المللي حقوق بشر بر آن تاكيد شده، ‏اين است كه آنان از دستيابي به اشغل محروم نباشند، ‏مقتضاي مقاوله نامه شماهر 111 سازمان بين‏المللي كار ‏نيز كه رقع هرگونه تبعيض در شغل و استخدام بر اساس ‏رنگ ، نژاد، زبان، مذهب و جنس را مقرر مي‏دارد، طبعا ‏اين است كه زنان محروم از قضاوت به عنوان يك شغل ‏نباشند. و اتفاقا كميته استانداردسازمان بين‏المللي ‏كار يكي از ايراداتي كه بر جمهوري اسلامي ايران در ‏ارتباط با تعهدش نسبت به اجراي مقاوله نامه بين ‏المللي كار مي‏گيرد، مشكلات و موانع مربوط به دادن ‏شغل قضاوت به زنان مي‏باشد. علاوه بر مضامين كلي ‏مندرج در اعلاميه جهاني حقوق بشر و ميقاقين و مقاوله ‏نامه شماره 111 كه بدانها اشاره شد، هفتمين كنگره ‏سازمان ملل متحد در زمينه پيشگيري از جرم و رفتار با ‏مجرمنعقده در شهر ميلان در اوت 1985 موادي را به ‏عنوان اصل بنيادين استقلال قضايي تصويب كرد كه مجمع ‏عمومي سازمان ملل متحد نيز طي قطعنامه‏هاي شماهر 32/40 ‏و 146/40 در همان سال تاييد كرد به موجب ماده 10 ‏اين اصول، در انتخاب قضات نبايد هيچ گونه تبعيضي ‏بر اساس نژاد، رنگ، جنس، مذهب، عقيده سياسي يا ديگر ‏عقايد و.. وجود داشته باشد. همچنين در سند كنفرانس ‏جهاني پكن در مورد زنان سال 1995 در بند 232 تصريح ‏شده كه دولتهاب ايد تضمين كنند زنان هم مانند مردان ‏حق دارند، قاضي و وكيل شوند و ديگر مناصب مرتبط به ‏دادگاه را احراز كنند. به هر حال در اسناد ‏بين‏المللي حقوق بشر، علي الاصول بر امكان دستيابي ‏زنان به هر نوع مشاغل و مناصب دولتي و عمومي از جمله ‏قضاوت همانند مردان تاكيد شده و ممنوع كردن زنان از ‏اين فرصت تبعيض قمداد گرديده، و در بسياري از كشورها ‏نيز عملا به زنان فرصت و امكان احراز مناصب گوناگون ‏قضايي داده شده است. در جمهوري اسلامي ايران با اين ‏كه زنان در بسياري از رده ‏هاي مختلف به مشاغل ‏گوناگون مي‏توانند اشتغال داشته باشند و دارند و حتي ‏به مقامهاي مهم سياسي و اجتماعي چون معاونت رئيس ‏جمهور و نمايندگي مجلس رسيده‏اند، ولي طبق مقررات ‏فعلي كه بر اساس نظر رايج فقها تدوين شده، زنان حق ‏احراز شغل قضا به معناي خاص آن كه ادراه محكمه و ‏دادن راي است، ندارند، حال بپدازيم به نظرات فقها و ‏مباني و مستندات اين نظريات. ابتدا اشاره‏اي به آراو ‏فتاوي فقهاي اماميه و اهل سنت مي‏نمايي و سپس مباني ‏و دلايل نظريات آنها را بررسي خواهيم كرد. د ‏–‏ نظر ‏فقها در مورد قضاوت زنان الف: فقهاي اماميه فقهاي ‏اماميه عموما مرد بودن را شرط احراز منصب قضا دانسته ‏و زنان را مجاز به اشتغال به قضاوت نمي‏دانند و ‏تقريبا اين نظر را نظر اجماعي فقها مي‏دانند. شيخ ‏طوسي در كتاب مبسوط مي‏گويد: يكي از شرايط قضاوت ‏مردن بودن است چرا كه به هيج رو زن نمي‏تواند قاضي ‏شود (فان المراه لاينعقدلها القاضاء بحال) وي اشاره ‏مي‏كند به مخالفت برخي از فقها كه ظاهرا منظور فقهاي ‏عامه است كه قائل شده‏اند به جواز قضاوت زن ولي قول ‏به عدم جواز را صحيح‏تر مي‏داند. قاضي ابن‏البراج ‏نيز در كتاب المهذب عين همان عبارت شيخ در مبسوط را ‏يه كار برده و گفته است: به هيج وجه زن نمي‏تواند ‏قاضي شود. شيخ طوسي در كتاب نهايه نه در باب قضا و
‏نه در باب جهاد كه به مناسبت ، شرايط قاضي را بيان ‏كرده تصريح به مرد بودن ننموده است. از معاصرين شيخ ‏طوسي، ابولاصلاح صاحب كتاب الكافي في الفقه و شيخ ‏مفيد در كتاب مقنعه نيز در بيان شكرايط قاضي شدن ‏تصريح به مرد بودن نكرده و از عدم جواز قضاوت براي ‏زن اسم نبرده‏اند آنان در بيان شرايط قاضي گفته‏اند: (‏قاضي بايد: عاقل، كامل، عالم به كتاب و سنت، زاهد ‏در دنيا، پرهيزكار از محارم و حريث بر تقوا) ابن ‏ادريس نيز در كتاب سرائر بر روال شيخ مفيد و ‏ابوالصلاح شروط قاضي شدن را بر شمرده و از عدم جواز ‏قضاوت زن صريحا اسم نبرده است. ولي بعيد است كه اين ‏فقيهان به جواز قضاوت زن نشر داشته باشند و چنانكه ‏بعدا خواهيم ديد احتمالا همان شرط كمال كه براي ‏قضاوت گنجانده شده است خود متضمن شرط مرد بودن و ‏نافي زن بودن قاضي مي‏داند علامه حلي در كتاب قواهد ‏به صارحت مردن بودن را شرط قاوت مي‏داند. محقق حلي ‏صاحب كتاب شرايع نيز ضمن اين كه يكي از شرايط قاضي ‏شدن را مرد بودن باين مي‏كند تصريح مي‏كند كه زن هر ‏چند ساير شرايط قضاوت را در خود داشته باشد ‏نمي‏تواند قاضي شود. معمولا فقهاي بعد از علامه و ‏محقق در كتب فقهي خود در باب قضا ، مرد بودن ( ذكوره ) ‏را جزء شرايط قضاوت ذكر كرده اند ، تعبيرات مشابهي ‏را مي توان در باب قضاء كتابهاي معروف فقهي شيعه از ‏قبيل ، كتابهاي دروس و لمعه از شهيد اول ، كتابهاي ‏شرح لمعه و مسالكت الافهام از شهيد ثاني، جواهر ‏الكلام از شيخ محمد حسن نجفي معروف به صاحب جواهر و ‏مستند الشيعه از ملا احمد نراقي و كشف اللثام از ‏فاضل هندي ملاحضه نمود. فقها و مراجع معروف معاصر ‏نيز از همين روش پيروي كرده اند كه به عنوان نمونه ‏مي‏تواند به مباني تكمله المنهاج آيه الله خوئي كتاب ‏القضاء و نيز كتبا القضائ از تحرير الوسيله مرحوم ‏امام خيمني اشاره كرد. همچنيني آيه الله منتظري در ‏كتاب ولايه القيه و علامه طباطبايي در تفسر الميزان ‏با استدلالات مختلفي كه بعدا به آن خواهيم پرداخت در ‏مقاوم توجيه ممنوعيت قضاوت زنان بر آمده‏اند. از بين ‏فقهي معروف مرحوم مقدس اردبيلي در اين مورد ترديد ‏كرده و نفي مطلق قضاوت زن را زير سوال برده ست و اين ‏را معقول دانسته كه در اموري كه مربوط به زنان ‏مي‏شود و با شهادت زنان ثاب مي‏شود، زناني كه ساير ‏شرايط قضاوت را دراند بتوانند حم بدهند ولي در عين ‏حال اضهار دشاته اگر اجماع بر اين امر باشد او هم ‏تسليم اجماع است. از فقيهان صاحب رساله و فتوا در ‏زمان حاضر تا آنجا كه ما اطلاع پيدا كرديم آيه الله ‏يوسف صانعي صريحا و بطور مطلق اعلام داشته كه زن ‏مي‏تواند قاضي شود و جنسيت در قضاوت شرط نيست. آيته ‏الله موسوي اردبيلي نيز در كتاب فقه القضاء ، دلايل ‏مختلف مربوط به عدم جواز قضاوت زن را مورد ترديد و ‏كشال قرار داده ولي نتوانسته به جواز قضاوت زن نظر ‏دهد و مقتضاي اصل عدم را تنها دليل معتبر براي ‏ممنوعيت قضاوت انان دانشته است. در بحث مربوط به ‏بررسي ادله فقهي منع قضاوت زنان به اين مسائل خوهيم ‏پرداخت. ب: فقهاي اهل سنت بين فقيهان اهل سنت در ‏مورد شرط مرد بودن براي قضاوت اختلاف نظر وجود دارد. ‏بيشتر آنها زن را صالح براي قضاوت نمي‏دانند و برخي ‏قضاوت آنان را در امور مالي و مدني جايز و در حدود و ‏جزائيات جايز نمي‏دانند برخي هم بطور مطلق قضاوت ‏زنان را مجاز شرمده‏اند. بنا بهب نقل وهبه زحيلي در ‏كتاب الفقه الاسلامي و ادلته، فقهاي مالكي، شافعي و ‏حنبلي مرد بودن را براي قضاوت شرط مي‏دانند و ‏معتقدند زن نمي‏تواند قاضي شود. ولي ابوحنيقه و ‏فقهاي حنقي قضاوت زن را در اموال يعني دعاوي مدني كه ‏شهادت زن در آن مورد پذيرفته مي‏شود، مجاز مي‏دانند. ‏از محمدبن جرير طبري نقل شده كه زن در همه اموز ‏مي‏تواند قضاوت كند چون مي‏توانند فتوا بدهد. در شرح ‏المجله سليم رستم باز، نيز شرط مرد بودن براي قضاوت ‏ذكر نشده و در شرح ماده 1794 رتجه بخ شرتيط قضت.ن تز ‏طحطاوي نقل شده كه مرد بودن و اجتهاد در قاضي شرط ‏نيست. از نحوه بيان بعضي از فهاي معاصر اماميه نيز ‏برمي‏آيد كه مي‏شود گفت زن مي‏تواند نسبت به زنان ‏قضاوت كند و از نصوص و دلايل مربوط به منع قضاوت ‏زنان، ممنوعيت قضاوت آنها براي زنان فهميده نمي‏شود. ‏با ملاحظه اجمالي نظريات مختلف فقها در رابطه با ‏قضاوت زن ، حال بايد مدارك و مستندات فقهي ممنوعيت ‏قضاوت زن را مورد نقد و بررسي قرار دهيم و ببينيم بر ‏اساس چه دلايل و مستنداتي اكثريت فقيهان به اين فتوا ‏رسيده‏اند كه جايز نيست زن قضاوت كند. بخش دوم – ‏دلايل فقهي ممنوعيت قضاوت زن و نقد آنها مي‏توان ‏دلايل فقهي منع فضاوت زنان را تحت دو عنوان دليال ‏نقلي و دلايل عقلي مورد بحث و بررسي قرار داد: الف – ‏دلايل نقلي اجمالا از بررسي گفته‏هاي فقها و ‏استدلالات آنها بر مي‏آيد كه دلايل نقلي خيلي محكم و ‏پابرجايي براي اين امر ندارند. برخي به آيات قرآني ‏استناد نكردند، چون آيه قرآني صريحي در اين مورد

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق بحثي پيرامون قضاوت زن 19 ص , بحثي پيرامون قضاوت زن 19 ص , دانلود تحقیق بحثي پيرامون قضاوت زن 19 ص , بحثي , پيرامون , قضاوت , زن , 19 , ص , تحقیق ,

[ بازدید : 10 ]

[ جمعه 21 مرداد 1401 ] 23:23 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

ساخت وبلاگ
بستن تبلیغات [x]