لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 39 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1 مفهوم جرم از دیدگاه جامعهشناسان معاصر دکتر جعفر سخاوت عضو هیات علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی و مدیر گروه جامعهشناسی مسایل و آسیبهای اجتماعی انجمن جامعهشناسی ایران، نخستین سخنران این میزگرد بود. وی بحث خود را با عنوان "بررسی مفهوم جرم از دیدگاه جامعهشناسان معاصر" با طرح یک سوال اساسی در این حوزه آغاز کرد: "آیا رفتارهایی که به نام رفتارهای مجرمانه شناخته شدهاند، فی نفسه جرم محسوب میشوند؟ به عبارت دیگر، آیا این رفتار است که بنابر نظر جامعهشناسان پوزیتویسم و بسیاری از مردم، جرم را تعریف میکند و بنا بر آن، گفته میشود دستهای از رفتارها جرم بوده و دستهای دیگر جرم نیستند؟" دکتر سخاوت توضیح داد: آنچه در جامعه به عنوان رفتار انحرافی شناخته میشود، تا حودی شامل برخی جرایم مانند سرقت، قتل و خشونتهای فردی است اما این عبارت نزد عموم جامعه، در مورد بسیاری از انواع رفتارهای دیگر مانند تخلفات رانندگی، عدم پرداخت مالیات، کودک آزادی و ... هم پوشانی ندارد. عکسالعمل احساسی افراد نیز در مقابل این دو دسته متفاوت است. وی افزود: در این زمینه، جامعهشناسان همواره با این سؤال مواجه بودهاند که آیا تعریف واحدی وجود دارد که بتواند انواع انحرافات را پوشش دهد؟ برخی از آنها در پاسخ به این پرسش، به تفاهم رسیدهاند که هر رفتاری که برخلاف هنجارها و نرمهای اجتماعی باشد، اعم از هنجارهایی که در زندگی روزمره تعریف شده و یا نرمهایی که قانون برای آنها مجازات تعیین کرده است، تحت عنوان انحراف مورد بررسی قرار میگیرد. 2 به گفته سخاوت، جامعهشناسان پوزیتویستی رفتارها را به دو دسته رفتارهای انحرافی و رفتارهای معمولی تقسیم کردهاند اما مساله آنجاست که اگر رفتاری را به عنوان رفتار انحرافی بشناسیم، این که چه کسی این رفتار را انجام داده و شرایط وقوع این مسأله چه بوده است، مورد غفلت خواهد ماند. به عنوان مثال، دزدی مسلحانه افراد حرفهای به همان اندازه در این تعریف جرم و انحراف محسوب میشود که برداشتن پولی توسط فرد مستأصلی برای تهیه غذای خانواده خود. وی در ادامه بحث خود، یادآور شد که جامعهشناسان مدرن دو ایراد را به این گونه تعریفهای پوزیتویستی وارد میدانند؛ نخست آن که افراد منحرف و مجرم در دستهای متفاوت از افراد عادی و غیرمجرم قرار میگیرند و دوم اینکه گفته میشود هدف از دستگیری و مجازات مجرمان، کنترل جرم در جامعه است. این در حالی است که میزان موثر بودن شیوههای کنترل کننده جرم در جامعه برای کاهش و یا توقف آن موضوعی قابل بحث است. در این زمینه، نباید از نظر دور داشت که حتی گاهی در زندانها خرده فرهنگهای گرایش به جرم شکل گرفته و تقویت میشوند. دکتر سخاوت گفت: از دیدگاه جامعهشناسان غیرپوزیتویست، مثل متعلقان مکتب کنش متقابل نمادین، هنجارهای اجتماعی اساس رفتارهای آدمی نیست بلکه این هنجارها تنها عواملی هستند که وارد ذهن شده و رفتار را تعیین میکنند؛ چنانچه حتی ایفای نقشهای اجتماعی براساس هنجارها نیست. به عنوان مثال وقتی یک پلیس با گروهی معترض روبرو میشود، نقش او در هنجار حاکم بر آن، تنها یک عامل است که مهمتر از این عامل، تصم 3 یم او در آن شرایط ویژه برای ایجاد سدی در مقابل جمعیت روبرو است. وی تاکید کرد: هنجارهای اجتماعی تنها تعیینکننده عمل و رفتار افراد نیست و در بررسی رفتارهای اجتماعی باید عوامل دیگری را نیز در نظر آورد. علاوه بر این، در تقسیمبندی افراد به دستههای مجرم و غیرمجرم، انگیزههای مجرمین برای رفتار متفاوت از انگیزهها و آرمانهای افراد معمولی شناخته شده بود. این در حالی است که جامعهشناسانی مانند مرتن، به این نتیجه رسیدند که مردم عادی هم به لحاظ انگیزهها، آرمانها و آرزوها، مشابهتهای زیادی با گروه دیگر دارند اما تفاوت در اینجاست که فرصت و امکانات برای مردم عادی تا حد زیادی مهیا است ولی کجروان اجتماعی از بسیاری از این موارد محروم هستند و بنابراین برای رسیدن به ایدهها و آرمانهای خود را از راههای دیگری دنبال میکنند. این متخصص جامعهشناسی مسایل و آسیبهای اجتماعی، تصریح کرد: تشدید قوانین علیه انحراف، به خصوص در مورد انحرافات دسته دوم که بر سر آنها در جامعه اختلاف نظر وجود دارد، باعث بالا رفتن آمار جرایم میشود. این امر برخی متخصصان علوم اجتماعی را به بازتعریف مقوله جرم واداشته و آنها در این زمینه به این نتیجه رسیدند که هر آنچه در میان مردم ایجاد اضطراب و نگرانی کرده و این فکر را در ذهن آنها به وجود آورد که باید کاری انجام داد و یا این که کسی که این عمل را انجام داده باید مشکلی داشته باشد، جرم و انحراف شناخته میشود. درواقع باید گفت انحراف مفهوم ثابت و تغییرناپذیری نیست؛ بلکه به عنوان ط 5 یفی شناخته میشود که برای جامعه احساس خطر ایجاد کرده و نظر مسؤولان را به کنترل اجتماعی جلب کند. مفهوم حقوقی جرم در ادامه این میزگرد، دکتر محمدعلی اردبیلی مدرس حقوق کیفری در دانشگاه، از زاویه دیگری به موضوع مورد بحث پرداخت. او در مقدمه گفت: ما در حوزههای مختلف علوم انسانی با نوعی تشتت و تعارض روبرو هستیم. در زمینه مباحث مربوط به جرم و مجازات نیز شاید چون به توافق جمعی نرسیدهایم، جامعهشناسان و جرمشناسان در بسیاری از مواقع، موضوع را به قانونگذار حواله میدهند. یعنی میگویند جرم آن چیزی است که قانونگذار آن را جرم میداند. در این شرایط، بسیاری از حقوقدانان تلاش کردند تعریفی از جرم از دید قانون ارائه دهند ولی موفقیت چندانی به دست نیاوردهاند. وی افزود: از سوی دیگر، مساله آنجاست که گاه در شرایطی تعریف جرم به قانون و قانونگذار حواله داده میشود که در جامعه نه قانون جای خود را پیدا کرده و نه نهادهای قانونگذاری و حدود قانون کاملا مشخصاند. در این وضع، تنها نوعی رفتار از نظر جامعه و عرف جرم شناخته شده و مردم با متخلفان برخورد میکنند. اردبیلی گفت: ما امروز در جامعهای زندگی میکنیم که در آن مفهوم قانون با جوامع غربی کاملاً متفاوت است. همانطور که میدانید، در دموکراسیهای اروپایی، مجلس قانونگذاری همواره مظهر اراده عمومی بوده و هر آنچه که تصویب کند، همان قانون است و قوه یا قوایی فراتر از آن وجود ندارد. البته واضح است که قواعد مدونی نیز برای مجلس قانونگذاری وجود دارد و بلا تردید اگر این مجلس که مظهر اراده مردم است، قانونی برخلاف اصول دموکراس
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 74 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2 آدم آدم، يا آدم ابوالبشر، نخستين انسان و پدر همة مردمان. دربارة آفرينش و زندگاني او در دينهاي سهگانة يهود و مسيحيت و اسلام، روايات و داستانهاي همسان و همانند آمده است، و اين همساني و همانندي از آن رو است كه مبدءِ وحي در اين 3 دين يكي است. از اين رو، پيش از پژوهش دربارة آفرينش آدم و سرگذشت او در فرهنگ اسلامي، بررسي مختصري دربارة چگونگي آن در دين يهود و مسيحيت و نظري كوتاه به انسانشناسي اين اديان، سودمند خواهند بود. اشتقاق: واژة آدم از اَدَم عبري گرفته شده است، ولي ريشة اصلي آن در زبان عبري به درستي معلوم نيست. كلمة مؤنث آن اَدَمَه در عبري به معني زمين يا خاك است. كاربرد دو صورت مذكر و مونث آن، «اَدَم» و «اَدَمَه» با هم در سفر پيدايش (7:2) معني خاكي (ساخته شده از خاك) را القا ميكند. ريشة ادم همچنين با رنگ «سرخ» پيوند دارد، و اين شايد اشاره به رنگ خاك باشد كه آدم از آن آفريده شده است. در زبان اكدي ادمو به معني خون است و ادمتو به معني «خون سياه» (در حالات بيماري)، و جمع آن ادماتو به معني خاك سرخ و تيرهاي است كه در رنگرزي به كار ميرفته. ظاهراً واژة ادمو و اتمو (به معني كودك) پيوندي با «اَدَم» ندارد، بلكه با ريشة و ت م و واژة عبري يتوم (به معني يتيم) مربوط است. در عربي جنوبي كهن ريشة ادم به معني خادم و برده است. در يكي از فهرستهاي مترادفات زبان اكدي، واژة «ادمو» به معني «شخص مهم و شريف» آمده است. در اكدي كهن و بابلي كهن نيز به نامهاي خاصّي بر ميخوريم از 3 قبيل ا ـ د ـ مو ، ا ـ دم ـ او ، ا ـ د ـ مو (جودائيكا، 2/235؛ و نيز نك : هيستينگز، 1/84). اما شواهدي در دست است كه اشتقاق اين كلمه را از «ادمه» به معني خاك، تأييد ميكند. در اغلب اسطورههاي بينالنهرين و آسياي غربي، انسان از خاك يا خاك آغشته به خون خدايان آفريده شده است. در ميان كنعانيان قديم «آدم» هم به معني انسان بوده، هم نام خداي زمين (نك : ويدن گرن، 174)، و جزء «ادم» در بعضي اسامي چون «عبدادم» در كتاب دوم شموئيل (10:6 به بعد؛ جودائيكا، 2/235) نيز ظاهراً نام همين خداست. در زبان عربي نيز ريشة «ادم» كاربردي گسترده دارد؛ از مفردات اين ريشه است: «اُدْمّه» به معني وسيلة آميزش، «ادمه» در شتر سپيدي است با سياهي چشمان، و در مردم گندمگوني است (جوهري؛ ازهري؛ زبيدي). در وجه تسمية پدر مردمان به «آدم» ازهري از قول زجّاج گويد كه اشتقاق كلمه از «اديمالارض» است، زيرا انسان از خاك آفريده شد. راغب اصفهاني تفصيل بيشتري ميآورد و 4 وجه بر ميشمرد: 1. چون جسم آدم از خاك روي زمين (اديم) گرفته شده است؛ 2. چون پوست او گندمگون (آدم) بوده است؛ 3. چون او از درآميخته شدن عناصر گوناگون و نيروهاي مختلف آفريده شده است (اُدْمهَ: الفت و اختلاط)؛ 4. چون او از دميده شدن روح الهي عطرآگين شده است (اِدام: آنچه طعام را خوشبو گرداند) (1/38ـ39). I. آدم در يهوديت در عهد عتيق: دوبار و به دو بيان در عهد عتيق از آفرينش آدم سخن رفته است: يك بار در باب اول سفر پيدايش و بار ديگر در بابهاي دوم تا پنجم آن، و تحقيقات در متون كتاب مقدس نشان داده است كه 3 سرچشمة آنها دو روايت مختلف بوده است (نك : كتاب مقدس، مقدمة سفرپيدايش، و نيز ص 3، زيرنويس). در باب اول از تكوين عالم هستي در 6 روز، و از آفرينش آدم، كه نقطة كمال خلقت و مهر پاياني آن است، سخن ميرود. پس از آنكه خدا آسمانها و زمين را آفريد، و با اراده و كلام خود روشنايي را پديد آورد، آبهاي زير فلك را از آبهاي بالاي فلك جدا ساخت، روي زمين را از گياهان گوناگون و انواع جانوران و پرندگان پر ساخت و اجرام فلكي را در آسمان قرار داد، در روز ششم گفت: «آدم را به صورت ما و موافق شبيه ما بسازيم تا بر ماهيان دريا و پرندگان آسمان و بهائم و بر تمامي زمين و همة حشراتي كه بر زمين ميخزند، حكومت نمايد. پس خدا آدم را به صورت خود آفريد. او را به صورت خدا آفريد، ايشان را نر و ماده آفريد. و خدا ايشان را بركت داد، و خدا بديشان گفت بارور و كثير شويد و زمين را پر سازيد و در آن تسلط نمائيد.» (سفر پيدايش، 1). در بابهاي دوم تا پنجم داستان خلقت آدم، با تفصيل بيشتر و تقريباً با بسياري از جزئياتي كه در روايات مسيحي و اسلامي نيز ديده ميشود، آمده است. آدم، زن وي حوا، باغ عدن، درخت ممنوع، اغواي حوا و خوردن از ميوة آن درخت (نخستين گناه)، رانده شدن از باغ بهشت، زندگي بر روي زمين، زناشويي و آوردن فرزندان و جز آن در اين قسمت ذكر شده است. پس از پيدايش آسمانها و زمين، خداوند آدم را خلق كرد تا بر روي زمين كار كند. آفرينش آدم از خاك زمين بود، و خداوند در بيني او روح حيات دميد، و از نفخة الهي آدم «نفس زنده» شد. سپس باغي پر از درختان گوناگون در عدن به طرف 4 شرق غرس نمود. «درخت حيات» و «درخت معرفت نيك و بد» را در ميان آن قرار داد، و آدم را در آنجا نهاد تا به كار زمين بپردازد و باغ را نگهباني كند، ولي او را از خوردن ميوة «درخت معرفت نيك و بد» منع كرد، و به او گفت كه اگر از آن بخوري «هر آينه خواهي مرد». آنگاه خداوند همة جانداران و پرندگان زمين و آسمان را كه از خاك سرشته بود، نزد آدم آورد تا وي آنان را نام بگذارد، و نامي كه آدم بر هر يك از آنان نهاد، همان نام او شد. آدم تنها بود و خداوند خواست تا براي او جفتي و معاوني بيافريند، پس خوابي گران بر او مستولي كرد، يكي از دندههاي او را برداشت و از آن حوا را خلق كرد. اين كه مردان پدر و مادر خويش را ترك ميكنند و با همسران خود انس و الفت ميگيرند، از آن روست كه زن پارة تن مرد است. مار، كه هوشيارتر از جانوران ديگر بود، نزد حوا آمد و او را به خوردن ميوة «درخت معرفت نيك و بد» ترغيب و اغوا كرد، و گفت اين كه خداوند شما را از آن منع كرده است از آن روست كه اگر از آن بخوريد. چشمانتان باز ميشود و چون خداوند بر نيك و بد معرفت خواهيد يافت. حوا از ميوة آن درخت بخورد و پارهاي از آن را به آدم داد، و او نيز بخورد. در همان حال چشم هر دو به نيك و بد باز شد و از برهنگي خود باخبر شدند و از شرم اندامهاي خود را با برگهاي انجير پوشاندند. خداوند كه از نافرماني آنان به خشم آمده بود، حوا را محكوم كرد كه گرفتار بار حمل و درد زائيدن شود و تا ابد زير فرمان شوهر باشد، و آدم را گفت كه «
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 24 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
بررسي جرم آدمربايي: شايد بتوان گفت بعد از جرم قتل عمدي مهمترين جرم عليه اشخاص جرم آدمربايي است . تحت شرايطي آدم ربايي ميتواند بعنوان يك بزه بينالمللي و به عنوان يك جرم سياسي مورد بررسي قرار گيرد و ربودن افراد يكي از مصاديق جرائم عليه آزادي تن اشخاص ميباشد. در تعريف آدمربايي ميتوان گفت . "بردن و انتقال دادن شخصي از مكاني به مكان ديگر بدون رضايت به قصد سوء" امروزه ديگر نميتوان گفت در كشور ما ربودن و جرم آدمربايي به ندرت اتفاق ميافتد. هر چند در گذشته اغلب اطفال، مجني عليه اين جرم قرار ميگرفتند اما در زمان حاضر اشخاص كبير هم مجني عليه اين جرم قرار گرفته و بر حسب انگيزه آدمربا و آدم ربايان، بزه ديده اين جرم قرار ميگيرند. در حقوق كيفري ايران از زمان مشروطيت اين جرم مورد توجه قانونگزاران قرار گرفته چنانچه ماده 270 قانون جزاي عرفي به ربودن اطفال اختصاص داده شده بود. كاملترين قانوني كه در خصوص جرم آدمربايي به تصويب رسيد و تا حدي ارتكاب اين بزه را تقليل داد، قانون تشديد مجازات ربايندگان اشخاص مصوب 28 بررسي جرم آدمربايي: شايد بتوان گفت بعد از جرم قتل عمدي مهمترين جرم عليه اشخاص جرم آدمربايي است . تحت شرايطي آدم ربايي ميتواند بعنوان يك بزه بينالمللي و به عنوان يك جرم سياسي مورد بررسي قرار گيرد و ربودن افراد يكي از مصاديق جرائم عليه آزادي تن اشخاص ميباشد. در تعريف آدمربايي ميتوان گفت . "بردن و انتقال دادن شخصي از مكاني به مكان ديگر بدون رضايت به قصد سوء" امروزه ديگر نميتوان گفت در كشور ما ربودن و جرم آدمربايي به ندرت اتفاق ميافتد. هر چند در گذشته اغلب اطفال، مجني عليه اين جرم قرار ميگرفتند اما در زمان حاضر اشخاص كبير هم مجني عليه اين جرم قرار گرفته و بر حسب انگيزه آدمربا و آدم ربايان، بزه ديده اين جرم قرار ميگيرند. در حقوق كيفري ايران از زمان مشروطيت اين جرم مورد توجه قانونگزاران قرار گرفته چنانچه ماده 270 قانون جزاي عرفي به ربودن اطفال اختصاص داده شده بود. كاملترين قانوني كه در خصوص جرم آدمربايي به تصويب رسيد و تا حدي ارتكاب اين بزه را تقليل داد، قانون تشديد مجازات ربايندگان اشخاص مصوب 28 بررسي جرم آدمربايي: شايد بتوان گفت بعد از جرم قتل عمدي مهمترين جرم عليه اشخاص جرم آدمربايي است . تحت شرايطي آدم ربايي ميتواند بعنوان يك بزه بينالمللي و به عنوان يك جرم سياسي مورد بررسي قرار گيرد و ربودن افراد يكي از مصاديق جرائم عليه آزادي تن اشخاص ميباشد. در تعريف آدمربايي ميتوان گفت . "بردن و انتقال دادن شخصي از مكاني به مكان ديگر بدون رضايت به قصد سوء" امروزه ديگر نميتوان گفت در كشور ما ربودن و جرم آدمربايي به ندرت اتفاق ميافتد. هر چند در گذشته اغلب اطفال، مجني عليه اين جرم قرار ميگرفتند اما در زمان حاضر اشخاص كبير هم مجني عليه اين جرم قرار گرفته و بر حسب انگيزه آدمربا و آدم ربايان، بزه ديده اين جرم قرار ميگيرند. در حقوق كيفري ايران از زمان مشروطيت اين جرم مورد توجه قانونگزاران قرار گرفته چنانچه ماده 270 قانون جزاي عرفي به ربودن اطفال اختصاص داده شده بود. كاملترين قانوني كه در خصوص جرم آدمربايي به تصويب رسيد و تا حدي ارتكاب اين بزه را تقليل داد، قانون تشديد مجازات ربايندگان اشخاص مصوب 28 بررسي جرم آدمربايي: شايد بتوان گفت بعد از جرم قتل عمدي مهمترين جرم عليه اشخاص جرم آدمربايي است . تحت شرايطي آدم ربايي ميتواند بعنوان يك بزه بينالمللي و به عنوان يك جرم سياسي مورد بررسي قرار گيرد و ربودن افراد يكي از مصاديق جرائم عليه آزادي تن اشخاص ميباشد. در تعريف آدمربايي ميتوان گفت . "بردن و انتقال دادن شخصي از مكاني به مكان ديگر بدون رضايت به قصد سوء" امروزه ديگر نميتوان گفت در كشور ما ربودن و جرم آدمربايي به ندرت اتفاق ميافتد. هر چند در گذشته اغلب اطفال، مجني عليه اين جرم قرار ميگرفتند اما در زمان حاضر اشخاص كبير هم مجني عليه اين جرم قرار گرفته و بر حسب انگيزه آدمربا و آدم ربايان، بزه ديده اين جرم قرار ميگيرند. در حقوق كيفري ايران از زمان مشروطيت اين جرم مورد توجه قانونگزاران قرار گرفته چنانچه ماده 270 قانون جزاي عرفي به ربودن اطفال اختصاص داده شده بود. كاملترين قانوني كه در خصوص جرم آدمربايي به تصويب رسيد و تا حدي ارتكاب اين بزه را تقليل داد، قانون تشديد مجازات ربايندگان اشخاص مصوب 28
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 39 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1 مفهوم جرم از دیدگاه جامعهشناسان معاصر دکتر جعفر سخاوت عضو هیات علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی و مدیر گروه جامعهشناسی مسایل و آسیبهای اجتماعی انجمن جامعهشناسی ایران، نخستین سخنران این میزگرد بود. وی بحث خود را با عنوان "بررسی مفهوم جرم از دیدگاه جامعهشناسان معاصر" با طرح یک سوال اساسی در این حوزه آغاز کرد: "آیا رفتارهایی که به نام رفتارهای مجرمانه شناخته شدهاند، فی نفسه جرم محسوب میشوند؟ به عبارت دیگر، آیا این رفتار است که بنابر نظر جامعهشناسان پوزیتویسم و بسیاری از مردم، جرم را تعریف میکند و بنا بر آن، گفته میشود دستهای از رفتارها جرم بوده و دستهای دیگر جرم نیستند؟" دکتر سخاوت توضیح داد: آنچه در جامعه به عنوان رفتار انحرافی شناخته میشود، تا حودی شامل برخی جرایم مانند سرقت، قتل و خشونتهای فردی است اما این عبارت نزد عموم جامعه، در مورد بسیاری از انواع رفتارهای دیگر مانند تخلفات رانندگی، عدم پرداخت مالیات، کودک آزادی و ... هم پوشانی ندارد. عکسالعمل احساسی افراد نیز در مقابل این دو دسته متفاوت است. وی افزود: در این زمینه، جامعهشناسان همواره با این سؤال مواجه بودهاند که آیا تعریف واحدی وجود دارد که بتواند انواع انحرافات را پوشش دهد؟ برخی از آنها در پاسخ به این پرسش، به تفاهم رسیدهاند که هر رفتاری که برخلاف هنجارها و نرمهای اجتماعی باشد، اعم از هنجارهایی که در زندگی روزمره تعریف شده و یا نرمهایی که قانون برای آنها مجازات تعیین کرده است، تحت عنوان انحراف مورد بررسی قرار میگیرد. 2 به گفته سخاوت، جامعهشناسان پوزیتویستی رفتارها را به دو دسته رفتارهای انحرافی و رفتارهای معمولی تقسیم کردهاند اما مساله آنجاست که اگر رفتاری را به عنوان رفتار انحرافی بشناسیم، این که چه کسی این رفتار را انجام داده و شرایط وقوع این مسأله چه بوده است، مورد غفلت خواهد ماند. به عنوان مثال، دزدی مسلحانه افراد حرفهای به همان اندازه در این تعریف جرم و انحراف محسوب میشود که برداشتن پولی توسط فرد مستأصلی برای تهیه غذای خانواده خود. وی در ادامه بحث خود، یادآور شد که جامعهشناسان مدرن دو ایراد را به این گونه تعریفهای پوزیتویستی وارد میدانند؛ نخست آن که افراد منحرف و مجرم در دستهای متفاوت از افراد عادی و غیرمجرم قرار میگیرند و دوم اینکه گفته میشود هدف از دستگیری و مجازات مجرمان، کنترل جرم در جامعه است. این در حالی است که میزان موثر بودن شیوههای کنترل کننده جرم در جامعه برای کاهش و یا توقف آن موضوعی قابل بحث است. در این زمینه، نباید از نظر دور داشت که حتی گاهی در زندانها خرده فرهنگهای گرایش به جرم شکل گرفته و تقویت میشوند. دکتر سخاوت گفت: از دیدگاه جامعهشناسان غیرپوزیتویست، مثل متعلقان مکتب کنش متقابل نمادین، هنجارهای اجتماعی اساس رفتارهای آدمی نیست بلکه این هنجارها تنها عواملی هستند که وارد ذهن شده و رفتار را تعیین میکنند؛ چنانچه حتی ایفای نقشهای اجتماعی براساس هنجارها نیست. به عنوان مثال وقتی یک پلیس با گروهی معترض روبرو میشود، نقش او در هنجار حاکم بر آن، تنها یک عامل است که مهمتر از این عامل، تصم 3 یم او در آن شرایط ویژه برای ایجاد سدی در مقابل جمعیت روبرو است. وی تاکید کرد: هنجارهای اجتماعی تنها تعیینکننده عمل و رفتار افراد نیست و در بررسی رفتارهای اجتماعی باید عوامل دیگری را نیز در نظر آورد. علاوه بر این، در تقسیمبندی افراد به دستههای مجرم و غیرمجرم، انگیزههای مجرمین برای رفتار متفاوت از انگیزهها و آرمانهای افراد معمولی شناخته شده بود. این در حالی است که جامعهشناسانی مانند مرتن، به این نتیجه رسیدند که مردم عادی هم به لحاظ انگیزهها، آرمانها و آرزوها، مشابهتهای زیادی با گروه دیگر دارند اما تفاوت در اینجاست که فرصت و امکانات برای مردم عادی تا حد زیادی مهیا است ولی کجروان اجتماعی از بسیاری از این موارد محروم هستند و بنابراین برای رسیدن به ایدهها و آرمانهای خود را از راههای دیگری دنبال میکنند. این متخصص جامعهشناسی مسایل و آسیبهای اجتماعی، تصریح کرد: تشدید قوانین علیه انحراف، به خصوص در مورد انحرافات دسته دوم که بر سر آنها در جامعه اختلاف نظر وجود دارد، باعث بالا رفتن آمار جرایم میشود. این امر برخی متخصصان علوم اجتماعی را به بازتعریف مقوله جرم واداشته و آنها در این زمینه به این نتیجه رسیدند که هر آنچه در میان مردم ایجاد اضطراب و نگرانی کرده و این فکر را در ذهن آنها به وجود آورد که باید کاری انجام داد و یا این که کسی که این عمل را انجام داده باید مشکلی داشته باشد، جرم و انحراف شناخته میشود. درواقع باید گفت انحراف مفهوم ثابت و تغییرناپذیری نیست؛ بلکه به عنوان ط 5 یفی شناخته میشود که برای جامعه احساس خطر ایجاد کرده و نظر مسؤولان را به کنترل اجتماعی جلب کند. مفهوم حقوقی جرم در ادامه این میزگرد، دکتر محمدعلی اردبیلی مدرس حقوق کیفری در دانشگاه، از زاویه دیگری به موضوع مورد بحث پرداخت. او در مقدمه گفت: ما در حوزههای مختلف علوم انسانی با نوعی تشتت و تعارض روبرو هستیم. در زمینه مباحث مربوط به جرم و مجازات نیز شاید چون به توافق جمعی نرسیدهایم، جامعهشناسان و جرمشناسان در بسیاری از مواقع، موضوع را به قانونگذار حواله میدهند. یعنی میگویند جرم آن چیزی است که قانونگذار آن را جرم میداند. در این شرایط، بسیاری از حقوقدانان تلاش کردند تعریفی از جرم از دید قانون ارائه دهند ولی موفقیت چندانی به دست نیاوردهاند. وی افزود: از سوی دیگر، مساله آنجاست که گاه در شرایطی تعریف جرم به قانون و قانونگذار حواله داده میشود که در جامعه نه قانون جای خود را پیدا کرده و نه نهادهای قانونگذاری و حدود قانون کاملا مشخصاند. در این وضع، تنها نوعی رفتار از نظر جامعه و عرف جرم شناخته شده و مردم با متخلفان برخورد میکنند. اردبیلی گفت: ما امروز در جامعهای زندگی میکنیم که در آن مفهوم قانون با جوامع غربی کاملاً متفاوت است. همانطور که میدانید، در دموکراسیهای اروپایی، مجلس قانونگذاری همواره مظهر اراده عمومی بوده و هر آنچه که تصویب کند، همان قانون است و قوه یا قوایی فراتر از آن وجود ندارد. البته واضح است که قواعد مدونی نیز برای مجلس قانونگذاری وجود دارد و بلا تردید اگر این مجلس که مظهر اراده مردم است، قانونی برخلاف اصول دموکراس
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 74 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2 آدم آدم، يا آدم ابوالبشر، نخستين انسان و پدر همة مردمان. دربارة آفرينش و زندگاني او در دينهاي سهگانة يهود و مسيحيت و اسلام، روايات و داستانهاي همسان و همانند آمده است، و اين همساني و همانندي از آن رو است كه مبدءِ وحي در اين 3 دين يكي است. از اين رو، پيش از پژوهش دربارة آفرينش آدم و سرگذشت او در فرهنگ اسلامي، بررسي مختصري دربارة چگونگي آن در دين يهود و مسيحيت و نظري كوتاه به انسانشناسي اين اديان، سودمند خواهند بود. اشتقاق: واژة آدم از اَدَم عبري گرفته شده است، ولي ريشة اصلي آن در زبان عبري به درستي معلوم نيست. كلمة مؤنث آن اَدَمَه در عبري به معني زمين يا خاك است. كاربرد دو صورت مذكر و مونث آن، «اَدَم» و «اَدَمَه» با هم در سفر پيدايش (7:2) معني خاكي (ساخته شده از خاك) را القا ميكند. ريشة ادم همچنين با رنگ «سرخ» پيوند دارد، و اين شايد اشاره به رنگ خاك باشد كه آدم از آن آفريده شده است. در زبان اكدي ادمو به معني خون است و ادمتو به معني «خون سياه» (در حالات بيماري)، و جمع آن ادماتو به معني خاك سرخ و تيرهاي است كه در رنگرزي به كار ميرفته. ظاهراً واژة ادمو و اتمو (به معني كودك) پيوندي با «اَدَم» ندارد، بلكه با ريشة و ت م و واژة عبري يتوم (به معني يتيم) مربوط است. در عربي جنوبي كهن ريشة ادم به معني خادم و برده است. در يكي از فهرستهاي مترادفات زبان اكدي، واژة «ادمو» به معني «شخص مهم و شريف» آمده است. در اكدي كهن و بابلي كهن نيز به نامهاي خاصّي بر ميخوريم از 3 قبيل ا ـ د ـ مو ، ا ـ دم ـ او ، ا ـ د ـ مو (جودائيكا، 2/235؛ و نيز نك : هيستينگز، 1/84). اما شواهدي در دست است كه اشتقاق اين كلمه را از «ادمه» به معني خاك، تأييد ميكند. در اغلب اسطورههاي بينالنهرين و آسياي غربي، انسان از خاك يا خاك آغشته به خون خدايان آفريده شده است. در ميان كنعانيان قديم «آدم» هم به معني انسان بوده، هم نام خداي زمين (نك : ويدن گرن، 174)، و جزء «ادم» در بعضي اسامي چون «عبدادم» در كتاب دوم شموئيل (10:6 به بعد؛ جودائيكا، 2/235) نيز ظاهراً نام همين خداست. در زبان عربي نيز ريشة «ادم» كاربردي گسترده دارد؛ از مفردات اين ريشه است: «اُدْمّه» به معني وسيلة آميزش، «ادمه» در شتر سپيدي است با سياهي چشمان، و در مردم گندمگوني است (جوهري؛ ازهري؛ زبيدي). در وجه تسمية پدر مردمان به «آدم» ازهري از قول زجّاج گويد كه اشتقاق كلمه از «اديمالارض» است، زيرا انسان از خاك آفريده شد. راغب اصفهاني تفصيل بيشتري ميآورد و 4 وجه بر ميشمرد: 1. چون جسم آدم از خاك روي زمين (اديم) گرفته شده است؛ 2. چون پوست او گندمگون (آدم) بوده است؛ 3. چون او از درآميخته شدن عناصر گوناگون و نيروهاي مختلف آفريده شده است (اُدْمهَ: الفت و اختلاط)؛ 4. چون او از دميده شدن روح الهي عطرآگين شده است (اِدام: آنچه طعام را خوشبو گرداند) (1/38ـ39). I. آدم در يهوديت در عهد عتيق: دوبار و به دو بيان در عهد عتيق از آفرينش آدم سخن رفته است: يك بار در باب اول سفر پيدايش و بار ديگر در بابهاي دوم تا پنجم آن، و تحقيقات در متون كتاب مقدس نشان داده است كه 3 سرچشمة آنها دو روايت مختلف بوده است (نك : كتاب مقدس، مقدمة سفرپيدايش، و نيز ص 3، زيرنويس). در باب اول از تكوين عالم هستي در 6 روز، و از آفرينش آدم، كه نقطة كمال خلقت و مهر پاياني آن است، سخن ميرود. پس از آنكه خدا آسمانها و زمين را آفريد، و با اراده و كلام خود روشنايي را پديد آورد، آبهاي زير فلك را از آبهاي بالاي فلك جدا ساخت، روي زمين را از گياهان گوناگون و انواع جانوران و پرندگان پر ساخت و اجرام فلكي را در آسمان قرار داد، در روز ششم گفت: «آدم را به صورت ما و موافق شبيه ما بسازيم تا بر ماهيان دريا و پرندگان آسمان و بهائم و بر تمامي زمين و همة حشراتي كه بر زمين ميخزند، حكومت نمايد. پس خدا آدم را به صورت خود آفريد. او را به صورت خدا آفريد، ايشان را نر و ماده آفريد. و خدا ايشان را بركت داد، و خدا بديشان گفت بارور و كثير شويد و زمين را پر سازيد و در آن تسلط نمائيد.» (سفر پيدايش، 1). در بابهاي دوم تا پنجم داستان خلقت آدم، با تفصيل بيشتر و تقريباً با بسياري از جزئياتي كه در روايات مسيحي و اسلامي نيز ديده ميشود، آمده است. آدم، زن وي حوا، باغ عدن، درخت ممنوع، اغواي حوا و خوردن از ميوة آن درخت (نخستين گناه)، رانده شدن از باغ بهشت، زندگي بر روي زمين، زناشويي و آوردن فرزندان و جز آن در اين قسمت ذكر شده است. پس از پيدايش آسمانها و زمين، خداوند آدم را خلق كرد تا بر روي زمين كار كند. آفرينش آدم از خاك زمين بود، و خداوند در بيني او روح حيات دميد، و از نفخة الهي آدم «نفس زنده» شد. سپس باغي پر از درختان گوناگون در عدن به طرف 4 شرق غرس نمود. «درخت حيات» و «درخت معرفت نيك و بد» را در ميان آن قرار داد، و آدم را در آنجا نهاد تا به كار زمين بپردازد و باغ را نگهباني كند، ولي او را از خوردن ميوة «درخت معرفت نيك و بد» منع كرد، و به او گفت كه اگر از آن بخوري «هر آينه خواهي مرد». آنگاه خداوند همة جانداران و پرندگان زمين و آسمان را كه از خاك سرشته بود، نزد آدم آورد تا وي آنان را نام بگذارد، و نامي كه آدم بر هر يك از آنان نهاد، همان نام او شد. آدم تنها بود و خداوند خواست تا براي او جفتي و معاوني بيافريند، پس خوابي گران بر او مستولي كرد، يكي از دندههاي او را برداشت و از آن حوا را خلق كرد. اين كه مردان پدر و مادر خويش را ترك ميكنند و با همسران خود انس و الفت ميگيرند، از آن روست كه زن پارة تن مرد است. مار، كه هوشيارتر از جانوران ديگر بود، نزد حوا آمد و او را به خوردن ميوة «درخت معرفت نيك و بد» ترغيب و اغوا كرد، و گفت اين كه خداوند شما را از آن منع كرده است از آن روست كه اگر از آن بخوريد. چشمانتان باز ميشود و چون خداوند بر نيك و بد معرفت خواهيد يافت. حوا از ميوة آن درخت بخورد و پارهاي از آن را به آدم داد، و او نيز بخورد. در همان حال چشم هر دو به نيك و بد باز شد و از برهنگي خود باخبر شدند و از شرم اندامهاي خود را با برگهاي انجير پوشاندند. خداوند كه از نافرماني آنان به خشم آمده بود، حوا را محكوم كرد كه گرفتار بار حمل و درد زائيدن شود و تا ابد زير فرمان شوهر باشد، و آدم را گفت كه «