دانلود جزوه و پاورپوینت و مقاله طرح درس

تحقیق اثر جاويدان حكيم ابوالقاسم فردوسي 15 ص

تحقیق اثر جاويدان حكيم ابوالقاسم فردوسي 15 ص

تحقیق-اثر-جاويدان-حكيم-ابوالقاسم-فردوسي-15-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 15 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏اثر جاويدان حكيم ابوالقاسم فردوسي
‏بزرگترين شاعر دوره ساماني و غزنوي، حکيم ابوالقاسم فردوسي است.‏ ‏ فردوسي در طبران طوس به سال 329 هجري بدنيا آمد. پدرش از دهقانان طوس بود و در آن ولايت مکنتي داشت. از احوال او در عهد کودکي و جواني اطلاع درستي نداريم؛ اينقدر معلوم است که در جواني از برکت درآمد املاک پدر بکسي محتاج نبوده است؛ اما اندک اندک آن اموال را از دست داده و به تهيدستي افتاده است.
‏فردوسي از همان ابتداي کار که به کسب علم و دانش پرداخت به خواندن داستان هم‏ ‏علاقمند شد و مخصوصاً به تاريخ و اطلاعات راجع به گذشته ايران علاقه مي ورزيد. همين علاقه به داستانهاي کهن بود که او را بفکر نظم شاهنامه انداخت.
‏چنانکه از گفته خود او در شاهنامه بر مي آيد، مدتها در جستجوي اين کتاب بود. مدتي را که بر سر اين کار رنج برد بتفاوت 25، 30 و 35 سال ذکر ميکنند. آنچه محقق است اين است که وي براي نظم کتاب نه از روي ترتيبي که اکنون در توالي داستانها است کار کرده و نه اينکه بدون وقفه مشغول نظم و تصنيف آن بوده است.
‏ ‏به هر حال فردوسي نزديک به سي سال از بهترين ايام زندگي خويش را وقف شاهنامه کرد و بر سر اينکار جواني خود را به پيري رسانيد. به اميد اتمام شاهنامه تمام ثروت و مکنت خود را اندک اندک از دست داد. در اوايل شروع اين کار، هم خود او ثروت و مکنت کافي داشت و هم بعضي از رجال و بزرگان خراسان وسايل آسايش خاطر او را فراهم مي کردند. اما در اواخر کار که ظاهراً قسمت عمده شاهنامه را به اتمام رسانده بود در دوران پيري گرفتار فقر و تنگدستي گرديد، و در دوران قحطي و گرسنگي خراسان که در حدود سال 402 هجري قمري روي داد، از ثروت و دارائي عاري بود.
‏ ‏بايد دانست بر خلاف آنچه مشهور است، فردوسي شاهنامه را صرفاً بخاطر علاقه خويش و حتي سالها قبل از آنکه سلطان محمود به سلطنت برسد، آغاز کرد؛ اما چون در طي اين کار رفته رفته ثروت و جواني را از دست داد، در صدد برآمد که آنرا بنام پادشاهي بزرگ کند و بگمان اينکه سلطان غزنين چنانکه بايد قدر او را خواهد شناخت، شاهنامه را بنام او کرد و راه غزنين را در پيش گرفت. اما سلطان محمود که به مدايح و اشعار ستايش آميز شاعران بيش از تاريخ و داستانهاي پهلواني علاقه داشت، قدر سخن شاعر را ندانست و او را چنانکه شايسته اش بود تشويق نکرد.
‏ ‏سبب آنکه شاهنامه مورد پسند سلطان محمود واقع نشد، درست معلوم نيست. بعضي گفته اند که به سبب بدگوئي حسودان، فردوسي نزد محمود به بد ديني متهم گشته بود و از اين رو سلطان باو بي اعتنائي کرد. ظاهراً بعضي از شاعران دربار سلطان محمود که بر لطف طبع و تبحر استاد طوس حسد مي بردند خاطر سلطان را مشوب کرده و داستانهاي شاهنامه و پهلوانان قديم ايران را در نظر وي پست و ناچيز جلوه داده بودند. بهر حال گويا سلطان شاهنامه را بي ارزش دانست و از رستم بزشتي ياد کرد و چنانکه مؤلف تاريخ سيستان مي گويد، بر فردوسي خشم آورد که "شاهنامه خود هيچ نيست مگر حديث رستم، و اندر سپاه من هزار مرد چون رستم هست".
‏ ‏و گفته اند که فردوسي از اين بي اعتنائي محمود بر آشفت و آزرده خاطر گشت و بيتي چند در هجو سلطان محمود گفت و از بيم محمود غزنين را ترک کرد و با خشم و ترس يک چند در شهرهائي چون هرات، ري و طبرستان متواري بود و از شهري به شهر ديگر ميرفت تا آنکه سرانجام در زادگاه خود طوس درگذشت. تاريخ وفاتش را بعضي 411 و برخي 416 هجري قمري نوشته اند.
‏گويند که چند سال بعد، محمود را بمناسبتي از فردوسي ياد آمد و از رفتاري که با آن شاعر آزاده کرده بود پشيمان گرديد و در صدد دلجوئي از او برآمد و فرمان داد تا مالي هنگفت براي او از غزنين به طوس گسيل دارند و از او دلجوئي کنند. اما چنانکه تذکره نويسان نوشته اند، روزي که هديه سلطان را از غزنين به طوس مي آوردند، جنازه شاعر را از طوس بيرون مي بردند؛ از وي جز دختري نمانده بود، زيرا پسرش هم در حيات پدر وفات يافته بود و استاد را از مرگ خود پريشان و اندوهگين ساخته بود.
‏ ‏شاهنامه نه فقط بزرگترين و پر مايه ترين مجموعه شعر است که از عهد ساماني و غزنوي بيادگار مانده است بلکه مهمترين سند عظمت زبان فارسي و بارزترين مظهر شکوه و رونق فرهنگ و تمدن ايران قديم و خزانه لغت و گنجينه ادبيات فارسي است.
‏فردوسي طبع لطيف و خوي پاکيزه داشت. سخنش از طعن و هجو و دروغ و تملق خالي بود و تا ميتوانست الفاظ‏ ‏ ناشايست و کلمات دور از اخلاق بکار نمي برد. در وطن دوستي سري پر شور داشت. به داستانهاي کهن و به تاريخ و سنن آداب نيک ايران قديم عشق مي ورزيد؛ و از تورانيان و روميان و اعراب به سبب صدماتي که بر ايران وارد آورده بودند نفرت داشت.

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق اثر جاويدان حكيم ابوالقاسم فردوسي 15 ص , اثر جاويدان حكيم ابوالقاسم فردوسي 15 ص , دانلود تحقیق اثر جاويدان حكيم ابوالقاسم فردوسي 15 ص , اثر , جاويدان , حكيم , ابوالقاسم , فردوسي , 15 , ص , تحقیق ,

[ بازدید : 11 ]

[ چهارشنبه 26 مرداد 1401 ] 6:05 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق اثر جاويدان حكيم ابوالقاسم فردوسي 15 ص

تحقیق اثر جاويدان حكيم ابوالقاسم فردوسي 15 ص

تحقیق-اثر-جاويدان-حكيم-ابوالقاسم-فردوسي-15-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 15 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏اثر جاويدان حكيم ابوالقاسم فردوسي
‏بزرگترين شاعر دوره ساماني و غزنوي، حکيم ابوالقاسم فردوسي است.‏ ‏ فردوسي در طبران طوس به سال 329 هجري بدنيا آمد. پدرش از دهقانان طوس بود و در آن ولايت مکنتي داشت. از احوال او در عهد کودکي و جواني اطلاع درستي نداريم؛ اينقدر معلوم است که در جواني از برکت درآمد املاک پدر بکسي محتاج نبوده است؛ اما اندک اندک آن اموال را از دست داده و به تهيدستي افتاده است.
‏فردوسي از همان ابتداي کار که به کسب علم و دانش پرداخت به خواندن داستان هم‏ ‏علاقمند شد و مخصوصاً به تاريخ و اطلاعات راجع به گذشته ايران علاقه مي ورزيد. همين علاقه به داستانهاي کهن بود که او را بفکر نظم شاهنامه انداخت.
‏چنانکه از گفته خود او در شاهنامه بر مي آيد، مدتها در جستجوي اين کتاب بود. مدتي را که بر سر اين کار رنج برد بتفاوت 25، 30 و 35 سال ذکر ميکنند. آنچه محقق است اين است که وي براي نظم کتاب نه از روي ترتيبي که اکنون در توالي داستانها است کار کرده و نه اينکه بدون وقفه مشغول نظم و تصنيف آن بوده است.
‏ ‏به هر حال فردوسي نزديک به سي سال از بهترين ايام زندگي خويش را وقف شاهنامه کرد و بر سر اينکار جواني خود را به پيري رسانيد. به اميد اتمام شاهنامه تمام ثروت و مکنت خود را اندک اندک از دست داد. در اوايل شروع اين کار، هم خود او ثروت و مکنت کافي داشت و هم بعضي از رجال و بزرگان خراسان وسايل آسايش خاطر او را فراهم مي کردند. اما در اواخر کار که ظاهراً قسمت عمده شاهنامه را به اتمام رسانده بود در دوران پيري گرفتار فقر و تنگدستي گرديد، و در دوران قحطي و گرسنگي خراسان که در حدود سال 402 هجري قمري روي داد، از ثروت و دارائي عاري بود.
‏ ‏بايد دانست بر خلاف آنچه مشهور است، فردوسي شاهنامه را صرفاً بخاطر علاقه خويش و حتي سالها قبل از آنکه سلطان محمود به سلطنت برسد، آغاز کرد؛ اما چون در طي اين کار رفته رفته ثروت و جواني را از دست داد، در صدد برآمد که آنرا بنام پادشاهي بزرگ کند و بگمان اينکه سلطان غزنين چنانکه بايد قدر او را خواهد شناخت، شاهنامه را بنام او کرد و راه غزنين را در پيش گرفت. اما سلطان محمود که به مدايح و اشعار ستايش آميز شاعران بيش از تاريخ و داستانهاي پهلواني علاقه داشت، قدر سخن شاعر را ندانست و او را چنانکه شايسته اش بود تشويق نکرد.
‏ ‏سبب آنکه شاهنامه مورد پسند سلطان محمود واقع نشد، درست معلوم نيست. بعضي گفته اند که به سبب بدگوئي حسودان، فردوسي نزد محمود به بد ديني متهم گشته بود و از اين رو سلطان باو بي اعتنائي کرد. ظاهراً بعضي از شاعران دربار سلطان محمود که بر لطف طبع و تبحر استاد طوس حسد مي بردند خاطر سلطان را مشوب کرده و داستانهاي شاهنامه و پهلوانان قديم ايران را در نظر وي پست و ناچيز جلوه داده بودند. بهر حال گويا سلطان شاهنامه را بي ارزش دانست و از رستم بزشتي ياد کرد و چنانکه مؤلف تاريخ سيستان مي گويد، بر فردوسي خشم آورد که "شاهنامه خود هيچ نيست مگر حديث رستم، و اندر سپاه من هزار مرد چون رستم هست".
‏ ‏و گفته اند که فردوسي از اين بي اعتنائي محمود بر آشفت و آزرده خاطر گشت و بيتي چند در هجو سلطان محمود گفت و از بيم محمود غزنين را ترک کرد و با خشم و ترس يک چند در شهرهائي چون هرات، ري و طبرستان متواري بود و از شهري به شهر ديگر ميرفت تا آنکه سرانجام در زادگاه خود طوس درگذشت. تاريخ وفاتش را بعضي 411 و برخي 416 هجري قمري نوشته اند.
‏گويند که چند سال بعد، محمود را بمناسبتي از فردوسي ياد آمد و از رفتاري که با آن شاعر آزاده کرده بود پشيمان گرديد و در صدد دلجوئي از او برآمد و فرمان داد تا مالي هنگفت براي او از غزنين به طوس گسيل دارند و از او دلجوئي کنند. اما چنانکه تذکره نويسان نوشته اند، روزي که هديه سلطان را از غزنين به طوس مي آوردند، جنازه شاعر را از طوس بيرون مي بردند؛ از وي جز دختري نمانده بود، زيرا پسرش هم در حيات پدر وفات يافته بود و استاد را از مرگ خود پريشان و اندوهگين ساخته بود.
‏ ‏شاهنامه نه فقط بزرگترين و پر مايه ترين مجموعه شعر است که از عهد ساماني و غزنوي بيادگار مانده است بلکه مهمترين سند عظمت زبان فارسي و بارزترين مظهر شکوه و رونق فرهنگ و تمدن ايران قديم و خزانه لغت و گنجينه ادبيات فارسي است.
‏فردوسي طبع لطيف و خوي پاکيزه داشت. سخنش از طعن و هجو و دروغ و تملق خالي بود و تا ميتوانست الفاظ‏ ‏ ناشايست و کلمات دور از اخلاق بکار نمي برد. در وطن دوستي سري پر شور داشت. به داستانهاي کهن و به تاريخ و سنن آداب نيک ايران قديم عشق مي ورزيد؛ و از تورانيان و روميان و اعراب به سبب صدماتي که بر ايران وارد آورده بودند نفرت داشت.

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق اثر جاويدان حكيم ابوالقاسم فردوسي 15 ص , اثر جاويدان حكيم ابوالقاسم فردوسي 15 ص , دانلود تحقیق اثر جاويدان حكيم ابوالقاسم فردوسي 15 ص , اثر , جاويدان , حكيم , ابوالقاسم , فردوسي , 15 , ص , تحقیق ,

[ بازدید : 10 ]

[ چهارشنبه 19 مرداد 1401 ] 18:33 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

دانلود مقاله در مورد زندگينامه فردوسي 21 ص

دانلود مقاله در مورد زندگينامه فردوسي 21 ص

دانلود-مقاله-در-مورد-زندگينامه-فردوسي-21-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..DOC) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 23 صفحه

 قسمتی از متن word (..DOC) : 
 

1
‏شرح‏ ‏زندگی‏ ‏نامه‏ ‏حكیم‏ ‏ابوالقاسم‏ ‏فردوسی
‏استاد‏ ‏بزرگ‏ ‏بی‏ ‏بدیل‏ ‏،‏ ‏حكیم‏ ‏ابوالقاسم‏ ‏منصور‏ ‏بن‏ ‏حسن‏ ‏فردوسی‏ ‏طوسی،‏ ‏حماسه‏ ‏سرای‏ ‏بزرگ‏ ‏ایران‏ ‏و‏ ‏یكی‏ ‏از‏ ‏شاعران‏ ‏مشهور‏ ‏عالم‏ ‏و‏ ‏ستاره‏ ‏در‏ ‏خشنده‏ ‏آسمان‏ ‏ادب‏ ‏فارسی‏ ‏و‏ ‏از‏ ‏مفاخر‏ ‏نامبردار‏ ‏ملت‏ ‏ایرانست‏ ‏كه‏ ‏به‏ ‏علت‏ ‏همین‏ ‏عظمت‏ ‏مقام‏ ‏و‏ ‏مرتبت‏ ‏،‏ ‏سرگذش‏ ‏مانند‏ ‏دیگر‏ ‏بزرگان‏ ‏دنیای‏ ‏قدیم‏ ‏با‏ ‏افسانه‏ ‏و‏ ‏روایات‏ ‏مختلف‏ ‏در‏ ‏آمیخته‏ ‏است
‏استاد‏ ‏بزرگ‏ ‏بی‏ ‏بدیل‏ ‏،‏ ‏حكیم‏ ‏ابوالقاسم‏ ‏منصور‏ ‏بن‏ ‏حسن‏ ‏فردوسی‏ ‏طوسی،‏ ‏حماسه‏ ‏سرای‏ ‏بزرگ‏ ‏ایران‏ ‏و‏ ‏یكی‏ ‏از‏ ‏شاعران‏ ‏مشهور‏ ‏عالم‏ ‏و‏ ‏ستاره‏ ‏در‏ ‏خشنده‏ ‏آسمان‏ ‏ادب‏ ‏فارسی‏ ‏و‏ ‏از‏ ‏مفاخر‏ ‏نامبردار‏ ‏ملت‏ ‏ایرانست‏ ‏كه‏ ‏به‏ ‏علت‏ ‏همین‏ ‏عظمت‏ ‏مقام‏ ‏و‏ ‏مرتبت‏ ‏،‏ ‏سرگذش‏ ‏مانند‏ ‏دیگر‏ ‏بزرگان‏ ‏دنیای‏ ‏قدیم‏ ‏با‏ ‏افسانه‏ ‏و‏ ‏روایات‏ ‏مختلف‏ ‏در‏ ‏آمیخته‏ ‏است‏. ‏مولد‏ ‏او‏ ‏قریه‏ ‏باژ‏ ‏از‏ ‏قراء‏ ‏ناحیه‏ ‏طابران‏ (‏یا‏: ‏طبران‏) ‏طوس‏ ‏بود،‏ ‏یعنی‏ ‏همانجا‏ ‏كه‏ ‏امروز‏ ‏آرامگاه‏ ‏اوست،‏ ‏و‏ ‏او‏ ‏در‏ ‏آن‏ ‏دِه‏ ‏در‏ ‏حدود‏ ‏سال‏ ‏۳۲۹‏ ‏–‏ ‏۳۳۰‏ ‏هجری،‏ ‏در‏ ‏خانواده‏ ‏ای‏ ‏از‏ ‏طبقه‏ ‏دهقانان‏ ‏چشم‏ ‏به‏ ‏جهان‏ ‏هستی‏ ‏گشود‏.‏چنان‏ ‏كه‏ ‏می‏ ‏دانیم‏ "‏دهقانان‏" ‏یك‏ ‏طبقه‏ ‏از‏ ‏مالكان‏ ‏بودند‏ ‏كه‏ ‏در‏ ‏دوره‏ ‏ی‏ ‏ساسانیان‏ (‏و‏ ‏چهار‏ ‏پنج‏ ‏قرن‏ ‏اول‏ ‏از‏ ‏عهد‏ ‏اسلامی‏) ‏در‏ ‏ایران‏ ‏زندگی‏ ‏می‏ ‏كردند‏ ‏و‏ ‏یكی‏ ‏از‏ ‏طبقات‏ ‏اجتماعی‏ ‏فاصل‏ ‏میان‏ ‏طبقه‏ ‏كشاورزان‏ ‏و‏ ‏اشراف‏ ‏درجه‏ ‏اول‏ ‏را‏ ‏تشكیل‏ ‏می‏ ‏دادند‏ ‏و‏ ‏صاحب‏ ‏نوعی‏ ‏"‏اشرافیت‏ ‏ارضی‏" ‏بودند‏ . ‏زندگانی‏ ‏آنان‏ ‏در‏ ‏كاخهایی‏ ‏كه‏ ‏در‏ ‏اراضی‏ ‏خود‏ ‏داشتند‏ ‏می‏ ‏گذشت‏ . ‏آنها‏ ‏به‏ ‏وسیله‏ ‏ی‏ "‏روستاییان‏" ‏از‏ ‏آن‏ ‏اراضی‏ ‏بهره‏ ‏برداری‏ ‏می‏ ‏نمودند‏ ‏و‏ ‏در‏ ‏جمع‏ ‏آوری‏ ‏مالیات‏ ‏اراضی‏ ‏با‏ ‏دولت‏ ‏ساسانی‏ ‏و‏ ‏سپس‏ ‏در‏ ‏عهد‏ ‏اسلام‏ ‏با‏ ‏دولت‏ ‏اسلام‏ ‏همكاری‏ ‏داشتند‏ ‏و‏ ‏حدودا‏ ‏تا‏ ‏زمان‏ ‏حمله‏ ‏مغول‏ ‏به‏ ‏تدریج‏ ‏بر‏ ‏اثر‏ ‏فتنه‏ ‏ها‏ ‏و‏ ‏آشوبها‏ ‏و‏ ‏تضییقات‏ ‏گوناگون‏ ‏از‏ ‏بین‏ ‏رفتند‏. ‏اینان‏ ‏در‏ ‏حفظ‏ ‏نژاد‏ ‏و‏ ‏نسب‏ ‏و‏ ‏تاریخ‏ ‏و‏ ‏رعایت‏ ‏آداب‏ ‏و‏ ‏رسوم‏ ‏ملی،‏ ‏تعصب‏ ‏و‏ ‏سختگیری‏ ‏خاص‏ ‏می‏ ‏كردند‏ ‏و‏ ‏به‏ ‏همین‏ ‏سبب‏ ‏است‏ ‏كه‏ ‏هر‏ ‏وقت‏ ‏در‏ ‏دورهی‏ ‏اسلامی‏ ‏كسی‏ ‏را‏ "‏دهقان‏ ‏نژاد‏" ‏می‏ ‏دانستند‏ ‏مقصود‏ ‏صحت‏ ‏نژاد‏ ‏ایرانی‏ ‏او‏ ‏بود‏ ‏و‏ ‏نیز‏ ‏به‏ ‏همین‏ ‏دلیل‏ ‏است‏ ‏كه‏ ‏در‏ ‏متون‏ ‏فارسی‏ ‏قرون‏ ‏پیش‏ ‏از‏ ‏مغول‏ "‏دهقان‏" ‏به‏ ‏معنی‏ ‏ایرانی‏ ‏و‏ ‏مقابل‏ "‏ترك‏" ‏و‏ "‏تازی‏" ‏نیز‏ ‏استعمال‏ ‏می‏ ‏شده‏ ‏است‏ .‏فردوسی‏ ‏به‏ ‏خاطر‏ ‏تعلق‏ ‏به‏ ‏این‏ ‏طبقه‏ ‏از‏ ‏جامعه،‏ ‏از‏ ‏تاریخ‏ ‏ایران‏ ‏وسرگذشت‏ ‏نیاكان‏ ‏خویش‏ ‏آگاهی‏ ‏داشت،‏ ‏به‏ ‏ایران‏ ‏عشق‏ ‏می‏ ‏ورزید،‏ ‏به‏ ‏ذكر‏ ‏افتخارات‏ ‏ملی‏ ‏علاقه‏ ‏داشت‏. ‏وی‏ ‏از‏ ‏خاندانی‏ ‏صاحب‏ ‏مكنت‏ ‏و‏ ‏ضیاع‏ ‏و‏ ‏عقار‏ ‏بود‏ ‏و‏ ‏به‏ ‏قول‏ ‏نظامی‏ ‏عروضی‏ ‏صاحب‏ ‏چهار‏ ‏مقاله،‏ ‏در‏ ‏دیه‏ ‏باژ‏ «‏شوكتی‏ ‏تمام‏ ‏داشت‏ ‏و‏ ‏به‏ ‏دخل‏ ‏آن‏ ‏ضیاع‏ ‏از‏ ‏امثال‏ ‏خود‏ ‏بی‏ ‏نیاز‏ ‏بود‏»‏ . ‏ولی‏ ‏این‏ ‏بی‏ ‏نیازی‏ ‏پایدار‏ ‏نماند‏ ‏؛‏ ‏زیرا‏ ‏او‏ ‏همه‏ ‏سودهای‏ ‏مادی‏ ‏خود‏ ‏را‏ ‏به‏ ‏كناری‏ ‏نهاد‏ ‏و‏ ‏وقتی‏ ‏تاریخ‏ ‏میهن‏ ‏خود‏ ‏و‏ ‏افتخارات‏ ‏گذشته‏ ‏آن‏ ‏را‏ ‏در‏ ‏خطر‏ ‏نیستی‏ ‏و‏ ‏فراموشی‏ ‏یافت‏ ‏زندگی‏ ‏خود‏ ‏را‏ ‏به‏ ‏احیاء‏ ‏تاریخ‏ ‏گذشته‏ ‏مصروف‏ ‏داشت‏ ‏و‏ ‏از‏ ‏بلاغت‏ ‏و‏ ‏فصاحت‏ ‏معجزه‏ ‏آسای‏ ‏خود‏ ‏در‏ ‏این‏ ‏راه‏ ‏یاری‏ ‏گرفت‏ . ‏از‏ ‏تهیدستی‏ ‏نیندیشید،‏ ‏سی‏ ‏سال‏ ‏رنج‏ ‏برد،‏ ‏و‏ ‏به‏ ‏هیچ‏ ‏روی،‏ ‏حتی‏ ‏در‏ ‏مرگ‏ ‏پسرش،‏ ‏از‏ ‏ادامه‏ ‏كار‏ ‏باز‏ ‏نایستاد،‏ ‏تا‏ ‏شاهنامه‏ ‏را‏ ‏با‏ ‏همه‏ ‏ی‏ ‏رونق‏ ‏و‏ ‏شكوه‏ ‏و‏ ‏جلالش،‏ ‏جاودانه‏ ‏برای‏ ‏ایرانی‏ ‏كه‏ ‏می‏ ‏خواست‏ ‏جاودان‏ ‏باشد،‏ ‏باقی‏ ‏می‏ ‏گذارد‏ «‏كه‏ ‏رحمت‏ ‏بر‏ ‏آن‏ ‏تربت‏ ‏پاك‏ ‏باد‏»‏فردوسی‏ ‏ظاهراً‏ ‏در‏ ‏ابتدای‏ ‏قتل‏ ‏دقیقی‏ (‏حدود‏ ‏۳۶۷‏- ‏۳۶۹‏ ‏ه‏) ‏به‏ ‏نظم‏ ‏داستانهای‏ ‏منفردی‏ ‏از‏ ‏میان‏ ‏داستانهای‏ ‏قدیم‏ ‏ایرانی‏ ‏سرگرم‏ ‏بود،‏ ‏مثل‏ ‏داستان‏ "‏بیژن‏ ‏و‏ ‏گرازان‏"‏،‏ ‏كه‏ ‏بعدها‏ ‏آنها‏ ‏را‏ ‏در‏ ‏شاهنامه‏ ‏ی‏ ‏خود‏ ‏گنجانید‏ ‏و‏ ‏گویا‏ ‏این‏ ‏كار‏ ‏را‏ ‏حتی‏ ‏در‏ ‏حین‏ ‏نظم‏ ‏شاهنامه‏ ‏ابومنصوری‏ ‏یا‏ ‏بعد‏ ‏از‏ ‏آن‏ ‏نیز‏ ‏ادامه‏ ‏می‏ ‏داد‏ ‏و‏ ‏داستانهای‏ ‏منفرد‏ ‏دیگری‏ ‏را‏ ‏مانند‏ ‏اخبار‏ ‏رستم،‏ ‏داستان‏ ‏رستم‏ ‏و‏ ‏سهراب،‏ ‏داستان‏ ‏اكوان‏ ‏دیو،‏ ‏داستانهای‏ ‏مأخوذ‏ ‏از‏ ‏سرگذشت‏ ‏بهرام‏ ‏گور،‏ ‏جداگانه‏ ‏به‏ ‏نظم‏ ‏در‏ ‏می‏ ‏آورد‏ . ‏اما‏ ‏تاریخ‏ ‏نظم‏ ‏این‏ ‏داستانها‏ ‏مشخص‏ ‏نیست‏ ‏و‏ ‏تنها‏ ‏بعضی‏ ‏از‏ ‏آنها‏ ‏دارای‏ ‏تاریخ‏ ‏نسبتا‏ ‏روشن‏ ‏و‏ ‏آشكاری‏ ‏است‏. ‏مثل‏ ‏داستان‏ ‏سیاوش‏ ‏كه‏ ‏در‏ ‏حدود‏ ‏سال‏ ‏۳۸۷‏ ‏ه‏. ‏سروده‏ ‏شده‏ ‏و‏ ‏نظم‏ ‏داستان‏ ‏نخجیر‏ ‏كردن‏ ‏رستم‏ ‏با‏ ‏پهلوانان‏ ‏در‏ ‏شكارگاه‏ ‏افراسیاب
2
‏ ‏كه‏ ‏در‏ ‏۳۸۹‏ ‏شروع‏ ‏شد‏. ‏آغاز‏ ‏نظم‏ ‏شاهنامه‏: ‏اما‏ ‏نظم‏ ‏شاهنامه،‏ ‏یعنی‏ ‏شاهنامه‏ ‏ای‏ ‏كه‏ ‏در‏ ‏سال‏ ‏۳۴۶‏ ‏هجری‏ ‏به‏ ‏امر‏ ‏ابومنصور‏ ‏محمد‏ ‏بن‏ ‏عبدالرزاق‏ ‏سپهسالار‏ ‏خراسان‏ ‏فراهم‏ ‏آمده‏ ‏بود،‏ ‏دنباله‏ ‏ی‏ ‏اقدام‏ ‏دقیقی‏ ‏شاعرست‏ ‏در‏ ‏همین‏ ‏مورد‏. ‏دقیقی‏ ‏بعد‏ ‏از‏ ‏سال‏ ‏۳۶۵‏ ‏كه‏ ‏سال‏ ‏جلوس‏ ‏نوح‏ ‏بن‏ ‏منصور‏ ‏سامانی‏ ‏بود،‏ ‏به‏ ‏امر‏ ‏او‏ ‏شروع‏ ‏به‏ ‏نظم‏ ‏شاهنامه‏ ‏ابومنصور‏ ‏كرد‏ ‏ولی‏ ‏هنوز‏ ‏بیش‏ ‏از‏ ‏هزار‏ ‏بیت‏ ‏آن‏ ‏را‏ ‏به‏ ‏نظم‏ ‏در‏ ‏نیاورده‏ ‏بود‏ ‏كه‏ ‏به‏ ‏دست‏ ‏بنده‏ ‏ای‏ ‏كشته‏ ‏شد‏. ‏بعد‏ ‏از‏ ‏شهرت‏ ‏كار‏ ‏دقیقی‏ ‏در‏ ‏دهه‏ ‏ی‏ ‏دوم‏ ‏از‏ ‏نیمه‏ ‏ی‏ ‏دوم‏ ‏قرن‏ ‏چهارم‏ ‏و‏ ‏رسیدن‏ ‏آوازه‏ ‏ی‏ ‏آن‏ ‏و‏ ‏نسخه‏ ‏ای‏ ‏از‏ ‏نظم‏ ‏او‏ ‏به‏ ‏فردوسی،‏ ‏استاد‏ ‏طوس‏ ‏بر‏ ‏آن‏ ‏شد‏ ‏كه‏ ‏كار‏ ‏شاعر‏ ‏جوان‏ ‏دربار‏ ‏سامانی‏ ‏را‏ ‏به‏ ‏پایان‏ ‏برد‏. ‏ولی‏ ‏مأخذی‏ ‏را‏ ‏كه‏ ‏دقیقی‏ ‏در‏ ‏دست‏ ‏داشت‏ ‏مالك‏ ‏نبود‏ ‏و‏ ‏می‏ ‏بایست‏ ‏چندی‏ ‏در‏ ‏جست‏ ‏و‏ ‏جوی‏ ‏آن‏ ‏بگذراند‏ . ‏بر‏ ‏حسب‏ ‏اتفاق‏ ‏یكی‏ ‏از‏ ‏دوستان‏ ‏او‏ ‏در‏ ‏این‏ ‏كار‏ ‏وی‏ ‏را‏ ‏یاری‏ ‏كرد‏ ‏و‏ ‏نسخه‏ ‏ای‏ ‏از‏ ‏شاهنامه‏ ‏منثور‏ ‏ابومنصوری‏ ‏را‏ ‏بدو‏ ‏داد‏ ‏و‏ ‏فردوسی‏ ‏از‏ ‏آن‏ ‏هنگام‏ ‏به‏ ‏نظم‏ ‏شاهنامه‏ ‏دست‏ ‏یازید،‏ ‏بدین‏ ‏قصد‏ ‏كه‏ ‏كتاب‏ ‏مدون‏ ‏و‏ ‏مرتبی‏ ‏از‏ ‏داستانها‏ ‏و‏ ‏تاریخ‏ ‏كهن‏ ‏ترتیب‏ ‏دهد‏. ‏تاریخ‏ ‏این‏ ‏واقعه‏ ‏،‏ ‏یعنی‏ ‏شروع‏ ‏به‏ ‏نظم‏ ‏شاهنامه‏ ‏،‏ ‏صریحاً‏ ‏معلوم‏ ‏نیست‏ ‏ولی‏ ‏با‏ ‏استفاده‏ ‏از‏ ‏قرائن‏ ‏متعددی‏ ‏كه‏ ‏از‏ ‏شاهنامه‏ ‏مستفاد‏ ‏می‏ ‏گردد‏ ‏و‏ ‏با‏ ‏انطباق‏ ‏آنها‏ ‏بر‏ ‏وقایع‏ ‏تاریخی،‏ ‏می‏ ‏توان‏ ‏آغاز‏ ‏نظم‏ ‏شاهنامه‏ ‏ابومنصوری‏ ‏را‏ ‏به‏ ‏وسیله‏ ‏استاد‏ ‏طوس‏ ‏سال‏ ‏۳۷۰‏ – ‏۳۷۱‏ ‏هجری‏ ‏معلوم‏ ‏كرد‏.‏این‏ ‏كار‏ ‏بزرگ،‏ ‏خلاف‏ ‏آنچه‏ ‏تذكره‏ ‏نویسان‏ ‏و‏ ‏افسانه‏ ‏سازان‏ ‏جعل‏ ‏كرده‏ ‏اند،‏ ‏به‏ ‏امر‏ ‏هیچ‏ ‏یك‏ ‏از‏ ‏سلاطین،‏ ‏خواه‏ ‏سامانی‏ ‏و‏ ‏خواه‏ ‏غزنوی،‏ ‏انجام‏ ‏نگرفت‏ ‏بلكه‏ ‏استاد‏ ‏طوس‏ ‏به‏ ‏صرافت‏ ‏طبع،‏ ‏بدین‏ ‏مجاهدت‏ ‏عظیم‏ ‏دست‏ ‏زد‏ ‏و‏ ‏در‏ ‏آغاز‏ ‏كار‏ ‏فقط‏ ‏از‏ ‏یاوری‏ ‏دوستان‏ ‏خود‏ ‏و‏ ‏یكی‏ ‏از‏ ‏مقتدرین‏ ‏ایرانی‏ ‏نژاد‏ ‏محلی‏ ‏در‏ ‏طوس‏ ‏بهره‏ ‏مند‏ ‏شد‏ ‏كه‏ ‏نمی‏ ‏دانیم‏ ‏كه‏ ‏بود‏ ‏،‏ ‏ولی‏ ‏چنانكه‏ ‏فردوسی‏ ‏خود‏ ‏می‏ ‏گوید‏ ‏او‏ ‏دیری‏ ‏نماند‏ ‏و‏ ‏بعد‏ ‏از‏ ‏او‏ ‏مردی‏ ‏دیگر،‏ ‏هم‏ ‏از‏ ‏متمكنان‏ ‏و‏ ‏بزرگان‏ ‏محلی‏ ‏طوس،‏ ‏به‏ ‏نام‏ "‏حیی‏" ‏یا‏ "‏حسین‏" ‏بن‏ ‏قتیبه‏ ‏،‏ ‏شاعر‏ ‏را‏ ‏زیربال‏ ‏رعایت‏ ‏گرفت‏ ‏و‏ ‏درامور‏ ‏مادی،‏ ‏حتی‏ ‏پرداخت‏ ‏خراج‏ ‏سالانه،‏ ‏یاوری‏ ‏نمود،‏ ‏و‏ ‏مردی‏ ‏دیگر‏ ‏به‏ ‏نام‏ "‏علی‏ ‏دیلمی‏" ‏هم‏ ‏در‏ ‏این‏ ‏گونه‏ ‏یاوریها‏ ‏شركت‏ ‏داشت‏. ‏اما‏ ‏اینان‏ ‏همه‏ ‏از‏ ‏یاوران‏ ‏و‏ ‏دوستان‏ ‏و‏ ‏بزرگان‏ ‏محلی‏ ‏طوس‏ ‏یا‏ ‏ناحیه‏ ‏طابران‏ ‏بودند‏ ‏و‏ ‏هیچ‏ ‏یك‏ ‏پادشاه‏ ‏و‏ ‏سلطان‏ ‏نام‏ ‏آوری‏ ‏نبودند‏. ‏تذكره‏ ‏نویسان‏ ‏در‏ ‏شرح‏ ‏حال‏ ‏فردوسی‏ ‏نوشته‏ ‏اند‏ ‏كه‏ ‏او‏ ‏به‏ ‏تشویق‏ ‏سلطان‏ ‏محمود‏ ‏به‏ ‏نظم‏ ‏شاهنامه‏ ‏پرداخت‏ . ‏علت‏ ‏این‏ ‏اشتباه‏ ‏آن‏ ‏است‏ ‏كه‏ ‏نام‏ ‏محمود‏ ‏در‏ ‏نسخه‏ ‏موجود‏ ‏شاهنامه،‏ ‏كه‏ ‏دومین‏ ‏نسخه‏ ‏شاهنامه‏ ‏فردوسی‏ ‏است،‏ ‏توسط‏ ‏خود‏ ‏شاعر‏ ‏گنجانیده‏ ‏شد‏ ‏و‏ ‏نسخه‏ ‏اول‏ ‏شاهنامه‏ ( ‏كه‏ ‏منحصر‏ ‏بود‏ ‏به‏ ‏منظوم‏ ‏ساختن‏ ‏متن‏ ‏شاهنامه‏ ‏ابومنصوری‏ ) ‏،‏ ‏موقعی‏ ‏آغاز‏ ‏شده‏ ‏بود‏ ‏كه‏ ‏هنوز‏ ‏۱۹‏ ‏سال‏ ‏از‏ ‏عمر‏ ‏دولت‏ ‏سامانی‏ ‏باقی‏ ‏بود‏ ‏و‏ ‏اگر‏ ‏فردوسی‏ ‏تقدیم‏ ‏منظومه‏ ‏خود‏ ‏را‏ ‏به‏ ‏پادشاهی‏ ‏لازم‏ ‏می‏ ‏شمرد‏ ‏ناگزیر‏ ‏به‏ ‏درگاه‏ ‏آل‏ ‏سامان،‏ ‏كه‏ ‏خریدار‏ ‏این‏ ‏گونه‏ ‏آثار‏ ‏بودند،‏ ‏روی‏ ‏می‏ ‏نمود‏ ‏نه‏ ‏به‏ ‏درگاه‏ ‏سلطانی‏ ‏كه‏ ‏هنوز‏ ‏روی‏ ‏كار‏ ‏نیامده‏ ‏بود‏. ‏محمود‏ ‏تركزاد‏ ‏غزنوی‏ ‏نه‏ ‏تنها‏ ‏در‏ ‏ایجاد‏ ‏شاهنامه‏ ‏استاد‏ ‏طوس‏ ‏تأثیری‏ ‏نداشت‏ ‏بلكه‏ ‏قصد‏ ‏قتل‏ ‏گوینده‏ ‏آن،‏ ‏به‏ ‏گناه‏ ‏دوست‏ ‏داشتن‏ ‏نژاد‏ ‏ایرانی‏ ‏و‏ ‏اعتقاد‏ ‏به‏ ‏تشیع،‏ ‏را‏ ‏داشت‏ .‏اتمام‏ ‏اولین‏ ‏نسخه‏ ‏شاهنامه‏: ‏گفتیم‏ ‏كه‏ ‏فردوسی،‏ ‏مدتی‏ ‏پیش‏ ‏از‏ ‏به‏ ‏دست‏ ‏آوردن‏ ‏نسخه‏ ‏ی‏ ‏شاهنامه‏ ‏منثور‏ ‏ابومنصور‏ ‏محمد‏ ‏بن‏ ‏عبدالرزاق‏ ‏طوسی،‏ ‏در‏ ‏دوران‏ ‏جوانی‏ ‏و‏ ‏پیش‏ ‏از‏ ‏چهل‏ ‏سالگی،‏ ‏سرگرم‏ ‏نظم‏ ‏بعضی‏ ‏از‏ ‏داستانهای‏ ‏قهرمانی‏ ‏بود‏ ‏و‏ ‏بنا‏ ‏بر‏ ‏شرحی‏ ‏كه‏ ‏گذشت‏ ‏در‏ ‏حدود‏ ‏سال‏ ‏۳۷۰‏-‏۳۷۱‏ ‏هجری‏ ‏نسخه‏ ‏شاهنامه‏ ‏منثور‏ ‏ابومنصوری‏ ‏را‏ ‏به‏ ‏یاری‏ ‏یكی‏ ‏از‏ ‏دوستان‏ ‏طوسی‏ ‏خود‏ ‏به‏ ‏دست‏ ‏آورد‏ ‏و‏ ‏به‏ ‏نظم‏ ‏آن‏ ‏همت‏ ‏گماشت،‏ ‏و‏ ‏پس‏ ‏از‏ ‏سیزده‏ ‏یا‏ ‏چهارده‏ ‏سال،‏ ‏در‏ ‏سال‏ ‏۳۸۴‏ ‏یعنی‏ ‏ده‏ ‏سال‏ ‏پیش‏ ‏از‏ ‏آشنایی‏ ‏بادربار‏ ‏محمود‏ ‏غزنوی،‏ ‏آن‏ ‏را‏ ‏به‏ ‏پایان‏ ‏رسانید‏. ‏تاریخ‏ ‏مذكور‏ ‏درپاره‏ ‏ای‏ ‏از‏ ‏نسخ‏ ‏قدیمی‏ ‏شاهنامه‏ ‏دیده‏ ‏می‏ ‏شود.
3
‏سهراب سپهری
‏سهراب‏ ‏سپهری‏ ‏در‏ 15 ‏مهر‏ ‏ماه‏ 1307 ‏در‏ ‏شهر‏ ‏کاشان‏ ‏به‏ ‏دنیا‏ ‏آمد‏. ‏پدرش‏ ‏اسدالله‏ ‏سپهری‏ ‏کارمند‏ ‏اداره‏ ‏پست‏ ‏و‏ ‏تلگراف‏ ‏بود‏ ‏و‏ ‏هنگامی‏ ‏که‏ ‏سهراب‏ ‏نوجوان‏ ‏بود‏ ‏پدرش‏ ‏از‏ ‏دو‏ ‏پا‏ ‏فلج‏ ‏شد‏. ‏با‏ ‏این‏ ‏حال‏ ‏به‏ ‏هنر‏ ‏و‏ ‏ادب‏ ‏علاقه‏ ‏ای‏ ‏وافر‏ ‏داشت‏. ‏نقاشی‏ ‏می‏ ‏کرد، تار‏ ‏می‏ ‏ساخت‏ ‏و‏ ‏خط‏ ‏خوبی‏ ‏هم‏ ‏داشت.
‏سپهری‏ ‏در‏ ‏سال‏ ‏های‏ ‏نوجوانی‏ ‏پدرش‏ ‏را‏ ‏از‏ ‏دست‏ ‏داد‏ ‏و‏ ‏در‏ ‏یکی‏ ‏از‏ ‏شعرهای‏ ‏دوره‏ ‏جوانی‏ ‏از‏ ‏پدرش‏ ‏یاد‏ ‏کرده‏ ‏است‏ (‏خیال‏ ‏پدر‏) ‏یکسال‏ ‏بعد‏ ‏از‏ ‏مرگ‏ ‏او‏ ‏سروده‏ ‏است:
‏در‏ ‏عالم‏ ‏خیال‏ ‏به‏ ‏چشم‏ ‏آمدم‏ ‏پدر
‏کز‏ ‏رنج‏ ‏چون‏ ‏کمان‏ ‏قد‏ ‏سروش‏ ‏خمیده‏ ‏بود
‏دستی‏ ‏کشیده‏ ‏بر‏ ‏سر‏ ‏رویم‏ ‏به‏ ‏لطف‏ ‏و‏ ‏مهر
‏یک‏ ‏سال‏ ‏می‏ ‏گذشت، پسر‏ ‏را‏ ‏ندیده‏ ‏بود
‏مادر‏ ‏سپهری‏ ‏فروغ‏ ‏ایران‏ ‏سپهری‏ ‏بود‏. ‏او‏ ‏بعد‏ ‏از‏ ‏فوت‏ ‏شوهرش، سرپرستی‏ ‏سهراب‏ ‏را‏ ‏به‏ ‏عهده‏ ‏گرفت‏ ‏و‏ ‏سپهری‏ ‏او‏ ‏را‏ ‏بسیار‏ ‏دوست‏ ‏می‏ ‏داشت.
‏دوره‏ ‏کودکی‏ ‏سپهری‏ ‏در‏ ‏کاشان‏ ‏گذشت‏. ‏سهراب‏ ‏دوره‏ ‏شش‏ ‏ساله‏ ‏ابتدایی‏ ‏را‏ ‏در‏ ‏دبستان‏ ‏خیام‏ ‏این‏ ‏شهر‏ ‏گذرانید.
‏سپهری‏ ‏دانش‏ ‏آموزی‏ ‏منظم‏ ‏و‏ ‏درس‏ ‏خوان‏ ‏بود‏ ‏و‏ ‏درس‏ ‏ادبیات‏ ‏را‏ ‏دوست‏ ‏داشت‏ ‏و‏ ‏به‏ ‏خوش‏ ‏نویسی‏ ‏علاقه‏ ‏مند‏ ‏بود.
‏سپهری‏ ‏در‏ ‏سال‏ ‏های‏ ‏کودکی‏ ‏شعر‏ ‏هم‏ ‏می‏ ‏گفت، یک‏ ‏روز‏ ‏که‏ ‏به‏ ‏علت‏ ‏بیماری‏ ‏در‏ ‏خانه‏ ‏مانده‏ ‏و‏ ‏به‏ ‏مدرسه‏ ‏نرفته‏ ‏بود‏ ‏با‏ ‏ذهن‏ ‏کودکانه‏ ‏اش‏ ‏نوشت:
‏ز‏ ‏جمعه‏ ‏تا‏ ‏سه‏ ‏شنبه‏ ‏خفته‏ ‏نالان
‏نکردم‏ ‏هیچ‏ ‏یادی‏ ‏از‏ ‏دبستان
‏ز‏ ‏درد‏ ‏دل‏ ‏شب‏ ‏و‏ ‏روزم‏ ‏گرفتار
‏ندارم‏ ‏من‏ ‏دمی‏ ‏از‏ ‏درد‏ ‏آرام
4
‏در‏ ‏مهرماه‏ 1319 ‏سپهری‏ ‏به‏ ‏دوره‏ ‏دبیرستان‏ ‏قدم‏ ‏گذارد‏ ‏و‏ ‏در‏ ‏خرداد‏ ‏ماه‏ 1326 ‏آن‏ ‏را‏ ‏به‏ ‏پایان‏ ‏رساند.
‏سهراب‏ ‏از‏ ‏سال‏ ‏چهارم‏ ‏دبیرستان‏ ‏به‏ ‏دانش‏ ‏سرا‏ ‏رفت‏ ‏و‏ ‏در‏ ‏آذر‏ ‏ماه‏ 1325 ‏یعنی‏ ‏اندکی‏ ‏بیش‏ ‏از‏ ‏یک‏ ‏سال‏ ‏بعد‏ ‏از‏ ‏به‏ ‏پایان‏ ‏رساندن‏ ‏دوره‏ ‏دو‏ ‏ساله‏ ‏دانش‏ ‏سرای‏ ‏مقدماتی‏ ‏به‏ ‏استخدام‏ ‏اداره‏ ‏فرهنگ‏ ‏کاشان‏ (‏اداره‏ ‏آموزش‏ ‏و‏ ‏پرورش‏) ‏در‏ ‏آمد‏ ‏و‏ ‏تا‏ ‏شهریور‏ 1327 ‏در‏ ‏این‏ ‏اداره‏ ‏ماند.
‏در‏ ‏این‏ ‏هنگام‏ ‏در‏ ‏امتحانات‏ ‏ادبیات‏ ‏شرکت‏ ‏کرد‏ ‏و‏ ‏دیپلم‏ ‏کامل‏ ‏دوره‏ ‏دبیرستان‏ ‏را‏ ‏نیز‏ ‏گرفت.
‏سال‏ ‏بعد‏ ‏او‏ ‏به‏ ‏دانشکده‏ ‏هنرهای‏ ‏زیبای‏ ‏دانشگاه‏ ‏تهران‏ ‏رفت‏. ‏وقتی‏ ‏که‏ ‏در‏ ‏این‏ ‏دانشکده‏ ‏بود، نخستین‏ ‏دفتر‏ ‏شعرهایش‏ ‏را‏ ‏چاپ‏ ‏کرد‏ ‏و‏ ‏مشفق‏ ‏کاشانی‏ ‏با‏ ‏دیدن‏ ‏شعرهای‏ ‏سپهری‏ ‏پیش‏ ‏بینی‏ ‏کرد‏ ‏که‏ ‏او‏ ‏در‏ ‏آینده‏ ‏آثار‏ ‏ارزشمندی‏ ‏به‏ ‏ادبیات‏ ‏ایران‏ ‏هدیه‏ ‏خواهد‏ ‏داد.
‏اولین‏ ‏کتاب‏ ‏سپهری‏ ‏با‏ ‏نام‏ "‏مرگ‏ ‏رنگ‏" ‏در‏ ‏تهران‏ ‏منتشر‏ ‏شد‏ ‏که‏ ‏به‏ ‏سبک‏ ‏نیما‏ ‏یوشیج‏ ‏بود.
‏سپهری‏ ‏دومین‏ ‏مجموعه‏ ‏شعر‏ ‏خود‏ ‏را‏ ‏با‏ ‏نام‏ "‏زندگی‏ ‏خواب‏ ‏ها‏" ‏در‏ ‏سال‏ 1332 ‏سرود‏ ‏و‏ ‏در‏ ‏همین‏ ‏سال‏ ‏بود‏ ‏که‏ ‏دوره‏ ‏لیسانس‏ ‏نقاشی‏ ‏را‏ ‏در‏ ‏دانشکده‏ ‏هنرهای‏ ‏زیبا‏ ‏با‏ ‏رتبه‏ ‏اول‏ ‏و‏ ‏دریافت‏ ‏نشان‏ ‏اول‏ ‏علمی‏ ‏به‏ ‏پایان‏ ‏رساند.
‏از‏ ‏سال‏ 1332 ‏به‏ ‏بعد، زندگی‏ ‏سپهری‏ ‏در‏ ‏گشت‏ ‏و‏ ‏گذار‏ ‏و‏ ‏مطالعه‏ ‏نقاشی‏ ‏و‏ ‏حکاکی‏ ‏در‏ ‏پاریس، رم‏ ‏و‏ ‏هند‏ ‏و‏ ‏شرکت‏ ‏در‏ ‏نمایشگاه‏ ‏ها‏ ‏و‏ ‏آموختن‏ ‏و‏ ‏تدریس‏ ‏نقاشی‏ ‏گذشت، تا‏ ‏جایی‏ ‏که‏ ‏بعضی‏ ‏او‏ ‏را‏ "‏شاعری‏ ‏نقاش‏" ‏خوانده‏ ‏اند‏ ‏و‏ ‏بعضی‏ ‏دیگر‏ "‏نقاشی‏ ‏شاعر".
‏سهراب‏ ‏در‏ ‏سال‏ 1337 ‏دو‏ ‏کتاب‏ "‏آوار‏ ‏آفتاب‏" ‏و‏ "‏شرق‏ ‏انده‏" ‏را‏ ‏آماده‏ ‏چاپ‏ ‏کرد‏ ‏ولی‏ ‏موفق‏ ‏به‏ ‏چاپ‏ ‏آنها‏ ‏نشد‏ ‏و‏ ‏سرانجام‏ ‏در‏ ‏سال‏ 1340 ‏این‏ ‏دو‏ ‏کتاب‏ ‏به‏ ‏انضمام‏ "‏زندگی‏ ‏خواب‏ ‏ها‏" ‏زیر‏ ‏عنوان‏ "‏آوار‏ ‏کتاب‏" ‏منتشر‏ ‏شد.
‏در‏ ‏این‏ ‏کتاب‏ ‏می‏ ‏توان‏ ‏به‏ ‏جلوه‏ ‏های‏ ‏زبان‏ ‏خاص‏ ‏سپهری‏ ‏برخورد‏ ‏کرد‏ ‏و‏ ‏همچنین‏ ‏شور‏ ‏و‏ ‏شوق‏ ‏آمیختگی‏ ‏با‏ ‏طبیعت‏ ‏را‏- ‏که‏ ‏در‏ ‏شعرهای‏ ‏بعدی‏ ‏کاملاً‏ ‏واضح‏ ‏می‏ ‏شود‏- ‏بیشتر‏ ‏دید.
‏در‏ "‏شرق‏ ‏اندوه‏" ‏سپهری‏ ‏از‏ ‏هر‏ ‏نظر‏ ‏تحت‏ ‏تاثیر‏ ‏غزلیات‏ ‏مولوی‏ ‏است‏ ‏و‏ ‏شعرهای‏ ‏این‏ ‏مجموعه‏ ‏همه‏ ‏شادمانه‏ ‏و‏ ‏شورانگیزند.
‏دو‏ ‏شعر‏ ‏بلند‏ "‏صدای‏ ‏پای‏ ‏آب‏" ‏و‏ "‏مسافر‏" ‏پنجمین‏ ‏و‏ ‏ششمین‏ ‏کتاب‏ ‏های‏ ‏او‏ ‏هستند.

 

دانلود فایل

برچسب ها: دانلود مقاله در مورد زندگينامه فردوسي 21 ص , زندگينامه فردوسي 21 ص , دانلود دانلود مقاله در مورد زندگينامه فردوسي 21 ص , زندگينامه , فردوسي , 21 , ص , دانلود , مقاله , مورد ,

[ بازدید : 11 ]

[ سه شنبه 18 مرداد 1401 ] 22:18 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

ساخت وبلاگ
بستن تبلیغات [x]