فردریک وینسلو تیلور در سال 1856 در ژرمانتان، پنسیلوانیا در یک خانواده موفق پوریتانس، چشم به جهان گشود. والدین وی دوست داشتند او نیز مانند پدرش، یک وکیل شود.
پس از انقلاب صنعتی و با استفاده از ماشین در عملیات تولید و بروز تغییرات عمده در نظام تولیدی و اقتصادی و تکنولوژیکی جهان نظیر تولید انبوه و جدا شدن مدیر و مالک ازهم توسط فردی به نام فردریک وینسلو تیلور مطرح شد. تیلور مهندسی مکانیک بود که با استفاده از تجربیات خود درصنایع فولادسازی، مطالعاتی در زمینۀ اصول مدیریت و مطالعۀ روش کار انجام داد .او حرکاتِ بدن را برای انجام کار و زمان انجام کار را مطالعه میکرد تا بتواند زمانی استاندارد را برای انجام کارها تعیین کند و بر اساس آن قضاوت کند زمانی که هرکارگر برای انجام کار مشخصی صرف کرده چه تناسبی با زمان ممکن برای انجام آن کار داشته است.
هنری فایول مانند بسیاری از صاحب نظران مدیریت در زمان خود یک مهندس بود. فایول مهندس معدن فرانسوی بود. با این حال به دلیل شغل پدرش او در سال ۱۸۴۱ در استانبول به دنیا آمد و در سال ۱۹۲۵ در پاریس از دنیا رفت.
وی سال ها تجربه مدیریت در عالی ترین سطح صنایع را در کارنامه خود داشت. این تجربه بالا به همراه فعالیت های مشاوره و پژوهش منجر به شکل گیری یک دید عمیق در خصوص عملکرد سازمان و کارکنان در او شده بود. او بر اساس این تجربیات اقدام به ارائه اصول چهارده گانه مدیریت نمود تا راهنمایی برای مدیران باشد.
شخصیت به همه خصلتها و ویژگیهایی اطلاق میشود که معرف رفتار یک شخص است، از جمله میتوان این خصلتها را شامل اندیشه، احساسات، ادراک شخص از خود، وجهه نظرها، طرز فکر و بسیاری عادات دانست. اصطلاح ویژگی شخصیتی به جنبه خاصی از کل شخصیت آدمی اطلاق میشود.
نظری اجمالی به تعاریف شخصیت شناسی، نشان میدهد که تمام معانی شخصیت را نمیتوان در یک نظریه خاص یافت. برای مثال کارل راجرز شخصیت را یک خویشتن سازمان یافته دایمی میدانست که محور تمام تجربههای وجودی بود. یا گوردن آلپورت شخصیت را مجموعه عوامل درونی که تمام فعالیتهای فردی را جهت میدهد تلقی کرده است. واتسن شخصیت را مجموعه سازمان یافتهای از عادات میپنداشت و زیگموند فروید، عقیده داشت که شخصیت از نهادخود و فراخود ساخته شده است.