دانلود جزوه و پاورپوینت و مقاله طرح درس

تحقیق انقلاب و گرداب شيطان

تحقیق انقلاب و گرداب شيطان

تحقیق-انقلاب-و-گرداب-شيطانلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 83 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

1
‏گرداب شیطان
 
‏اگر «لاشرقیه و لا غربیه» از لوازم ذاتی اسلام و حکومت منتسب به ‏آن است،یعنی که با تخطی از این اصل در واقع انقلاب از ماهیت اسلامی خویش دور میشود . ‏در جهان امروز این نخستین بار است که انقلابی بر مبنای این اصل «نه شرقی ونه ‏غربی» واقع می شود و در تاریخ ظهور تمد‏ن غرب، در این چند قرن ، هرگز ن‏میتوان ‏تمدنی را سراغ کرد که نتوانسته باشد در برابر هجوم تمدن غربی تاب بیاورد و انقلابی ‏راکه بعد از پیروزی ، برای تاسیس نظام حکومتی ، بر قدرت های استکباری اتّکا نیافته ‏باشد . چه بسا بوده اند انقلاب هایی که درطول مبارزه بر تفکری نسبتاً مستقل از غرب ‏و شرق مبتنی بوده اند ، اما بعد از تاسیس نظام ، چون مورچه ای که در گرداب های شنی ‏مورچه‏ ‏خوار ها بلغزند ، اسیر یکی از قد‏ر‏ت های شیطانی جهان ‏گشته اند.
‏انقلابی همچون انقلاب ما ، «انقلا‏ب ‏در ارزش» ‏هاست اگر چه «ارزش» نیز از آن الفاظی است که به تبع زدگی ما و از طربق ترجمه کتاب ‏های فلسفی غرب به زبان ما راه یافته است .در انقلابی اینچنین، که با اتکا به نظام ‏فکری مستقلی وقوع یافته است، باید متوقع بو‏د ‏که آن تفکر مستقل ‏در صورت یک«نظام ارزشی» تازه ظهور یافته و جایگزین نظام ارزشی گذشته گردد و لهذا ، ‏اصل «نه غربی، نه شرقی، جمهوری اسلامی» در واقع صورت تبلور یافته همان تفکری است ‏که‏ ‏ انقلاب ما بر ان متکی است.... و اما چرا انقلاب های دیگری که در قرون جدید وقوع ‏یافته اند آنچنان که باید بر استقلال خود پای فشارند ‏و حکومت ‏های مستقلی مبتنی بر ارزش های انقلابی خویش تاسیس کنند؟
‏بخشی از جواب مسلماً به این حقیقت برمی گردد که هیچ تفکری جز ‏اسلام ناب محمدی(ص) نمی تواند به معنای کامل لفظ ، مستقل و غیر وابسته باشد ‏و مصداق لا شرقیه و لا غریبه.... و انقلاب هایی که در دوره جدید ‏وقوع یافته اند، اگر چه بعضاً از نوعی ناسیونالیسم ‏رنگ ‏پذیرفته از دین منشا گرفته اند،‏ ‏ اما نه اینچنین است که بتوان آنها را به طور مطلق «‏انقلاب دینی» یا «انقلاب اسلامی»دانست.بخش دیگری از جواب را نیز باید در رهبری ‏پیامبرانه حضرت امام (ره) جست و جو کرد جز در تاریخ صدور اول اسلام هرگز نظیری ‏نداشته است .و اما آنچه مطرح نظر ماست و مقصد تحریر این نوشتار، امر دیگری است که ‏مقدمه حاضر زمینه پرداختن به آن را فراهم داشته است:
‏جهان امروز واحد یکپارچه و به هم پیوسته ای است که در جهات خاصی ‏نطام یافته است و لهذا ،نباید توقع داشت که در آن جز برای زندگی کسانی که به غایات ‏این نظام واحد و سازمان دهی جهانی آن تن سپرده اند ،عرصه گشوده ای موجود باشد . ‏بسیاری از دشمنان ما نیز به این مقدمات برهانی‏ ‏ متمسک می شوند برای تحصیل نتیجه ای ‏دیگر: اینکه، «در دنیایی اینچنین باید به نظام واحد جهانی تسلیم شد و هر تلاشی جز ‏این ، خلاف جریان آب شنا کردن است .»اینها کسانی هستند که نه تنها ‏ ‏نتایج مترتب بر ‏این تسلیم یعنی بردگی و استثمار و وابستگی و عدم استقلال ، بت پرستی و ضلالت و ‏فساد....را پذیرفته اند، بلکه غالباً مشتاقانه به آن دل سپرده اند : و در صدق این ‏مقدمات نیز بیش تر کسانی شک می کنند که نتوانسته اند وحدت جهانی حاکم بر نظام صنعتی ‏و تبعات فرهنگی آن را دریابند.
‏وقتی سیر تکوینی یک انقلاب جوان به تاسیس نظام حکومتی منجر شد، ‏رهبران انقلاب نیازمند به قانون اساسی و اصول اجرایی مدونی هستند که بنیان بنای ‏تازه را بر ان استوار دارند ، اصولی تبلور یافته از آن نظام ارزشی خاصی که تفکر ‏انقلاب در آن جلوه کرده است . چه خواهند کرد؟
‏تاریخ جهان در این عصر جدید دو انقلاب بزرگ را در برابر ‏امپرایالیسم تجربه کرده است، یکی در چین و دیگری در شوروی؛ و اگر چه ما ماهیتاً ‏میان این سه چهره از «ملت واحد کفر» کمونیسم روسی و چینی و امپرالیسم تفاوت اساسی ‏قایل نمی شویم ، اما تامل در سرنوشت این انقلاب ها می تواند محل عبرتی عظیم باشد. ‏هیچ یک از این دو انقلاب نتوانستند اصالت واستقلال خویش را در برابر آمریکا که مظهر ‏ان واحد جهانی و شیطان بزرگ است حفظ کنند و سرنوشت هر دو به همین جا منتهی گشته است ‏که ما شاهد آن هستیم . برای اشاعه تفکر آمریکایی در روسیه و چین حتماً لازم نیست که ‏به آنها اجازه افتتاح پیتزا فروشی ویا و یدئو کلوپ در میدان های بزرگ مسکو و پکن ‏داده شود، بلکه «تعلیمات واحد نظام جهانی آموزش»برای آنکه دانشجویان چینی را بدان ‏جا بکشانند که خود را قربانی «دموکراسی امریکایی» کنند کافی است . نظام فکری حاکم ‏بر حهان نظام واحدی است که درطول چند قرن ظهور تمدن غربی تدوبن بافته است و یک ‏انقلاب جوان کحا میتواند فرصت و رخصت آو را پیدا کند که تعلیمات دانشگاهی خویش را ‏بر مبنای معتقدات و نظام ارزشی خویش تدوین کند؟ تعلیمات دانشگاهی را به مثابه مصداق
2
‏بارز این معضل عنوان کردیم و اگر نه، همین مشکل درتمامی دوره ها آموزش از دبستان ‏گرفته تا .... وجود دارد .
‏یک، انقلاب جوان درست بعد از پیروزی و کسب قدرت سیاسی ، به محض ‏مواجهه با ضرورت باز سازی بعد از انقلاب ، ناگزیر به سراغ اصول مدونی خواهد رفت که ‏نظام یکپارچه جهانی در طول این قرن ها به آن دست یافته است.....و همین تجربه امروزی ‏ما برای اثبات این مدعا کافی است : از اصطلاحات فنی تا سناریو های تفصیلی توسعه ‏اقتصادی ، مآخوذ از تجربیات کسانی که نه در غایات ونه در روش ها با ما اشتراک حقیقی ‏ندارند و نداشته اند. ما در پی شکوفایی حیات فطری انسان هستیم و آنان در جست وجوی ‏استیلای مطلق بر طبیعت ومکیدن منابع آن و توسعه استعمار و استثمار بوده اند.
‏در وسعت جهانی که غربی ها آن را «جهان سوم» نامیده اند، بجز ایران ‏، حتی یک کشور یا انقلاب دیگر وجود ندارد که‏ ‏ بعد از تاسیس نظام حکومتی ، در برابر ‏ضرورت «توسعه اقتصادی » لزوماً متوجه به جناح غرب زدگان و وابسته گان به تفکر اجنبی ‏نشده باشد .
‏با علم به این تجربه تاریخی است که بی صدر و قطب زاده و دکتر یزدی ...‏خود را برای قبضبه رئوس مدیریت ها در حکومت جمهوری اسلامی محق می دانستند و حتی ‏به نقل از مرحوم شریعتی بنی صدر از سال ها پیش از پیرزی انقلاب خود را عنوان اولین ‏رئیس جمهور ایران معرفی می کرده است . اگر ضرورت « توسعه اقتصادی به شیوه های معمول ‏در جهان » اصل انگاشته شود، آنگاه دیگر چاره ای نیست جز آنکه شیرازه کار به دست ‏کسانی سپرده شود که «تکنیک» دستیابی به این آرمان را می شناسند لاجرم انقلاب روی به «‏تکنو کراسی» خواهد آورد. تنها استثنای موجود در جهان انقلاب اسلامی ایران است و در ‏اینجا نیز از میان عواملی که ما را تا به امروز از خطر لغزیدن در گرداب شیطان محفوظ ‏داشته اند، دو عامل ، یکی درونی و دیگری بیرونی ، بیش تر از سایرین دارای اهمیت ‏هستند:
1.‏رهبری حضرت امام خمینی (ره) . معرفت کامل و شامل حضرت ایشان ‏نسبت به اسلام ، حتی المقدور نقص عدم تدوین اصول را جبران می کرد و اجازه نمی داد ‏که این معضل اساسی خود را نمایان سازد. ما اصول مدونی در زمینه فلسفه سیاسی اسلام ، ‏سیاست خارجی و دا خلی ، و دیگر علوم انسانی از اقتصاد گرفته تا جامه شناسی نداشته ‏ایم ؛ ما اصول مدونی در نظام حکومتی اسلام وظایف و اختیارات مقام ولایت وحدود آن ، ‏نسبت آن با قوای سه گانه و دیگر اجزا ، و نسبت اجزا با یکد یگر و با کل نطام .... ‏نداشته ایم؛ و قس علی هذا . حضرت امام (ره) خود همه راه را به تنهایی پیموده بود و ‏حالا بازگشته بود تا امت را نیز با خود به معراج برد، او سال های سال در چگونگی ‏تشکیل حکومت اسلامی در قرن بیستم اندیشیده بود، قابلیت ها را سنجیده بود ، فطرت ناس ‏را شنا خته بود.... و به امدادهای غیبی پشتیبان انسان های مجاهد و متقی و مر تضی و ‏متوکل امیدی بحق بسته بود . حضرت امام (ره) در شیوه حکومت ، بر سیره و سنت اجداد ‏طاهرین خویش باقی بود و کار را بر قابلیت ها وعقل و اختیار اصحاب وامت خویش استوار ‏کرده بود و هرگز آنان را به ما لا یطاق تکلیف نمی فرمود ؛ اگر نه، منظر حرکت تاریخی ‏ما به تقصیل در برابر ابصار قلو ب ایشان گشوده بود.
2.‏جنگ تحمیلی. جنگی با این وسعت که بر ما‏ ‏ تحمیل شد هرگز اجازه ‏نداد که «یوتوپبای توسعه یافتگی» افق آرمانی حرکت ما را بپو شاند و اگر چه جنگ فقط ‏یک عامل بیرونی است و نمی تواند در عرض عامل رهبری حضرت امام(ره)قرار گیرد ، اما به ‏هر تقدیر ، نباید که ضرورت های تاریخی را از نظر دور داشت.
‏در جهان امروز هرگز فرصت و رخصت آنکه شما الفاظ را آنچنان که نظام ‏فکریتان اقتضا دارد معنا کنید، وجود ندارد ؛ نظام آموزشی و فرهنگ واحد جهانی هرگز ‏این اجازه را به شما نمی دهد . هنوز کلمه «باز سازی» از دهان شما خارج نشده ، ‏آقایان پژوهشگران محترم ، انسیکلوپدی ها و سایر کتاب های مرجع را گشوده اند و ده ها ‏صفحه در مفهوم باز سازی نوشته اند . بگویید«آموزش»، و ببنید اصلا پبش از آنکه فرصت ‏یابید تا این لفظ را به معنای «تعلیم و تربیت قرآنی» بازگردانید ، آقایان پژوهشگران ‏همان بلا را بک بار دیگر بر سر شما آورده اند؛ میگویید «توسعه».... و باز هم شیوه ‏ها ی عملی کار نیز کاملآ موون شده موجود است و هنوز بسم الله نگفته ، ده ها سناریو ‏از جانب آقایان سرازیر میشود که همه رسیدن به «یوتوپیای موهم توسعه یافتگی»را به ‏شما نشان می دهد . و البته به شهادت تاریخ بلادیده جهان سوم ، این همه جز « در باغ ‏سبز » هیچ نیست وحتی یک «نمونه تا ریخی وجود ندارد که کشوری غیر اروپایی باشد «‏درعین حفاظت از گوهر و ذات خویش »‏ ‏ به تو سعه یافتگی یا دموکراسی رسیده باشد.
‏تذکری که در کتاب «نامه سر گشاده به سر آمدن جهان سوم» وجود دارد ‏نیز همین است. نویسنده این کتاب، احمد بابا میسکه، رهبر جنبش ضد استعمار در ‏موریتانی، عضو سابق جبهه پولیساریو و سفیر پیشین موریتانی در سازمان ملل است. او می ‏نویسد:
3
‏جوامع انسانی در سراسر تاریخ طو لا نیشان سر نوشت های گوناگونی ‏داشته اند و فرهنگ ها و تمدن ها ی گوناگونی نیز متقابل و اختلاط و مزج وترکیب ، ‏پدید آورده اند.
‏مصیبت اینست که اکنون بر همه این تمدن ها ، یک تمدن از میان آنها ‏، چیره شده تو خفه شان می کند. همه جوامع انسانی غیر اروپایی به عیان می بینند که ‏سرچشمه‏ ‏ حیات و قریحه شان خشکیده و تا عمق وجود ،مورد تجاوز قرار گرفته اند.
‏هر کشور هر چه در مبارزه با وابستگی مستقیم کامیاب تر میشود ،بیش ‏تر به سوی «تجدد» خواهی گام بر می دارند ، و بیشتر در لجه نفی و انکار گوهر و ذات ‏خویش و انهدام تمدنش فرو می رود.
‏او می گوید که تمدن حاکم،«فرهنگ» را تا حد «فولکور» تنزل داده ‏است، و در معنای این سخن نیز باید درست تامل کرد، تا آنجا که وقتی در سخنان خود ‏احمد بابامیسکه نیز دقت کنی، می بینی که او نیز نتوانسته است خود را «سیطره فرهنگی» ‏آن نظام ارزشی جهانی که به طبع فرهنگ جهانی غرب بر همه اذهان حاکم گشته است نجات ‏بخشد؛ می بینی که او نیز در «تقدس» دموکراسی و تو سعه یافتگی تردیدی نداردو فقط ‏فریاد و فغانش از آن است که چرا هیچ کشور جهان سومی نمی تواند وابستگی به غرب به ‏این دو هدف مقدس دست پیدا کند!و البته این حد از خود آگاهی را نیز باید در میان ‏روشنفکران جهان سوم مغتنم دانست.روشنفکران جهان سوم ، و خصوصاً روشنفکران مسلمان ‏ایرانی، به معنایی که خود در ذهن خویش برای دموکراسی تراشیده اندعشق می ورزند، حال ‏آنکه در نزد غربی ها دموکراسی هرگز بدین مفهوم نیست . در نزد روشنفکران ما چه بسا ‏دموکراسی با ولایت فقیه نیز جمع میگردد،حال آنکه اصلاً دموکراسی یعنی ولایت مردم، و ‏این مفهوم صراحتاً با تئوکراسی که حکومت خداست معارضه دارد. در دموکراسی حق قانون ‏گذاری اصالتاً به «مردم»به مثابه مصداق جمعی بشر باز میگردد و این معنا با حکومت ‏اسلامی که حق قانون گذاری را به خدا و خبرگان و فقها در استنباط و استخراج احکام ‏خدا باز میگرداند قابل جمع نیست،و البته اگر لفظ«دموکراتیک» را از سر مساحمه مردمی ‏تر جمه کنیم، آنگاه میتوان اظهار داشت که ولایت فقیه حکومتی دموکراتیک است. اما ‏واقعاً جای این پرسش وجود دارد که چرا ما باید تن به مسامحه بسپاریم و الفاظ را از ‏شان و معنای حقیقی و نفس الامری خویش خارج کنیم و در محل هایی نامتناسب به کار بریم ‏؟چه ضرورتی ما را به این کار وامیدارد؟
‏لفظ «دموکراسی»را فقط از باب مثال ذکر‏ ‏ کردیم وا گر نه ، این ‏حقیقت درباره سایر ارزش ها موجود در نظام واحد جهانی و حتی درباره خود تمدن غربی هم ‏وجود دارد . روشنفکران ما دل به خیالی واهی سپرده اند و خود ساخته را میپرستند.آنها ‏اگر با ذات تمدن غرب شهودی بی واسطه پیدا کند و ماهیت آن را بی پرده ببیند ،خواهند ‏دید که این بهشت جز سرابی موهوم هیچ نیست. بعد از ارتحال امام (ره) و تمام شدن جنگ ‏و آغاز دوران بازسازی، ما اکنون در وضع تاریخی خاصی قرار گرفته ایم که کاملاً بی ‏سابقه است. کسی که ضرورت و وجوب راهی که حضرت امام (ره) آ غاز فرمودند تردیدی ‏ندارند، اما هر چه هست، در غیاب وجود مبارک ایشان اگر چه شاگردان پرورده مکتب او ‏،خصوصاً رهبر معظم انقلاب آیت الله خامنه ای، مفسران صدیقی برای راه امام هستند، ‏اما به هر تقدیر،ما ناچار هستیم که به تحریرات و تقریرات و سیره عملی منقول ایشان ‏اکتفا کنیم و روی پای خود بایستیم. عامل بیرونی جنگ نیز دیگر وجود ندارد و ما پای ‏در دوران باز سازی نهاده ایم.دشمن برای راندن ما بسوی دام گسترده خویش و جذب ما در «‏گرداب لغزنده شیطان» همواره از شیوه های مرسوم «جنگ روانی» نیز به طور گسترده سود ‏می جسته است و اگر چه ما همواره از این جبهه عافل بوده ایم و با ساده لوحی بسیار، ‏حیله ها و مکاید تبلیعاتی شیطان را نادیده گرفته ایم،اما هرگز نباید تآثیرات جنگ ‏روانی‏ ‏را در برابر جنگ سیاسی، اقتصادی یا نظامی دست کم گرفت. اگر دوران موشک باران ‏شهرهای قم و تهران را یک بار دیگر با دقت کافی بررسی کنیم خواهیم دید که دشمن از ‏تبلیعات روانی چه سودی می برد.
‏شیوه معمول و رابج دشمن در این موارد، گذشته از پخش اکاذیب و ‏شایعات، آن است که آنها میان شرایط خاص حاکم بر جامعه از لحاظ اقتصادی، اجتماعی، و ‏سیاسی با غایات و اهداف شیطانی خویش مشترکاتی را جست وجو می کند و با تأکید اثباتی ‏و یا انکاری بر آن مشترکات ، ما را جست و جو می کنند و با تاکید اثباتی و‏ ‏یا انکاری ‏بر آن مشترکات، ناآگاهانه به سوی دام می لغزانند.اگر در مقاله «نکته» ، نوشته سعیدی ‏سیرجانی در جریده «اطلاعات»، دقت کنید شیوهای را که عرض کردیم به روشنی خواهید ‏یافت. پندهای نویسنده مقاله ظاهراً به قصد خیر خواهی و برای «قطع نفوذ و سلطه ‏آمریکا»انجام می گیرد، اما در نهایت، همه استدلال ها منجر به آن میشود که «راه ‏مبارزه با آمریکا در رها کردن خط امام (ره) وروی آوردن به توسعه اقتصادی به مفهوم ‏مصطلح جهانی است» و اینچنین، می خواهند ما را دیگر باره به دوران لعزنده شیطان، ‏یعنی سیستم واحد جهانی که همان نظام بسط یافته سلطه آمریکا بر جهان است، برانند.‏ ‏در ‏سر مقاله جریده «آدینه» نیز نویسنده با اتخاذ شیوه ای که عرض شد، نخست خود را در ‏بعضی تحلیل هایی که از جانب مسولین نظام ارائه میشود شریک می کند و سپس با تاکید ‏اثباتی و انکاری بر مشترکات سعی میکند ما را سوی این تحلیل براند:
4
- ‏جنگ ما را از توسعه اقتصادی کشور که هدف اصلی انقلاب بود باز ‏داشت و ما را از جایگاه قبلی مان «!» در صف دراز عقب ماند گان «؟!»عقب تر راند.
- ‏هدف همه انقلاب ها رسیدن به توسعه اقتصادی به مفهوم مصطلح جهانی ‏است.
 - ‏توسعه مدرن اقتصادی موکول به بر قراری صلح واقعی است.
‏و بعد، در نهایت، مقاله با پیشنهاد وابستگی، منتها در تحت نقاب «‏سیاست متعادل خارجی»، ختم میگردد.
‏ما قصد نقد تفضیلی این قبیل مقالات را که به یک باره سطح غالب ‏نشریات را در هر یک به شیوه ای خاص پوشانده ، نداریم؛اما در نهایت،ذکر نتیجه ای را ‏که مورد نظر آنها ست لازم میدانیم و آن این است که:
- ‏دوران«زندگی انقلابی» به پایان رسیده و «شرایط جدیدی»«!»پیش ‏آمده است.
- ‏در این شرایط جدید«!»دیگر به هیچ جز خوردن و خوابیدن نباید ‏اندیشید و بر عهده مسولین است که زمینه های اقتصادی لازم را فراهم آورند.
- ‏مفهوم «باز سازی» همان «توسعه اقتصادی» است.
‏و چون بزرگ ترین مانع بر راه قبول این نتایج،فرهنگی است که همراه ‏با انقلاب اسلامی و تعلیمات گران قدر حضرت امام امت (ره) در جامعه اشاعه یافته، پس ‏باید مانع اساسی را با ایجاد شک در معتقدات و مقبو لات انقلابی مردم از سر راه ‏برداشت. مردم ما از امام فقیدشان آموخته اند که ما برای توسعه اقتصادی انقلاب نکرده ‏ایم، و اینها می نویسند که هدف همه تحولات بزرگ اجتماعی دستیابی به توسعه اقتصادی ‏است.
‏البته توسعه اقتصادی امری است که ما درطی مسیر به سوی اهدافمان ‏لزوماً به آن دست خواهیم یافت، اما همه می دانند که توسعه اقتصادی به مفهوم مصطلح ‏جهانی نمی تواند«هدف» ما باشد. اصالت دادن به توسعه اقتصادی به مثابه «هدف»ملازم با ‏دست برداشتن از آن افق معنوی است که نا پیش روی داریم ،حال آنکه قصد دولتمردان ما ‏این است که ما با حفظ و صیانت از همه دستاوردها ی معنوی انقلاب_استقلال، آزادی،عزت ‏اسلام و مسلمین ،جمهوری اسلامی و ... به مراتب والایی از عزت اقتصادی نیز دست ‏یابیم.
‏در مقاله «نکته»، نویسنده نابخردانه به ام الشعائر ما یعنی «مرگ ‏بر آمریکا» حمله ور میشود و تسخیر لانه جاسوسی را که حضرت امام «انقلاب دوم» ‏خواندند تحقیر می کند و در نهایت نتیجه می گیرد که ملتی میتواند شدیدترین لطمه ها ‏را بر نظام سرمایه دار آمریکا وارد آورد که با طرح نقشه ای سنجیده و برنامه ای ‏بخردانه را از خریداری محصولات و مصنوعاتش بی نیاز کند! مگر موجودیت آمریکا فقط به ‏محصولاتش منتهی میشود که راه مبارزه با آمریکا فقط به همین جا ختم شود؟ و گذشته از ‏آن، دیگر کدام خفته ای است که نداند سلطه اقتصادی آمریکا گسترش جهانی دارد و ‏محصولاتش صنعتی غالب کشور های جهان را باید در واقع محصولات آمریکایی دانست؟
****
‏تذکر آخر اینکه: نباید فراموش کرد که همواره «ضعف های» ماست که ‏شیطان رابه طمع می اندازد و در این مورد نیز ضعف های ما را باید در ایجاد شرایط ‏آماده برای تبلیغات و عملیات روانی دشمن دخیل دانست.
‏آنچه که مسلم است این است که ساختمان نظام جمهوری اسلامی بر اصولی ‏شکل گرفته است که ضعف های فردی و جزئی را در موجودیت کلی خود مستحیل و این امکان را ‏از بین میبرد که خدای ناکرده در ذات اسلامی نظام تغییری حادث شود و دشمنان داخلی و ‏خارجی از این لحاظ امید در باد بسته اند؛ اما از سوی دیگر، هرگز از این حقیقت عافل ‏شد که آنچه دشمن را طمع کار میکند این است که مع الاسف نشانه های بسیاری از گرایش ‏های لیبرالیستی و غرب گرایانه درغالب موسسات وابسته به دولت و علی الخصوص در مراکز ‏فرهنگی هنری آن به چشم میخورد که چهره مشوهی از نظام جمهوری اسلامی در دیدگان ‏نامحرم می نشاند.نگاهی جامع به کتاب فروشی ها، گالری های خصوصی و غیر خصوصی، موزه ‏ها، تئاتر ها و سینما ها، رادیو و تلوزیون، فعالیت های فرهنگی و هنری پارک ها، هتل ‏ها و دیگر موسسات تحت پوشش بنیادهای دولتی و نیمه دولتی....، با صرف نظر از ‏استثنائاتی معدود، دوستان انقلاب را سخت به اضطراب و حیرت می اندازد ودشمنان را به ‏طمع.

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق انقلاب و گرداب شيطان , انقلاب و گرداب شيطان , دانلود تحقیق انقلاب و گرداب شيطان , انقلاب , و , گرداب , شيطان , تحقیق ,

[ بازدید : 11 ]

[ چهارشنبه 26 مرداد 1401 ] 12:30 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

تحقیق انقلاب و گرداب شيطان

تحقیق انقلاب و گرداب شيطان

تحقیق-انقلاب-و-گرداب-شيطانلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 83 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

1
‏گرداب شیطان
 
‏اگر «لاشرقیه و لا غربیه» از لوازم ذاتی اسلام و حکومت منتسب به ‏آن است،یعنی که با تخطی از این اصل در واقع انقلاب از ماهیت اسلامی خویش دور میشود . ‏در جهان امروز این نخستین بار است که انقلابی بر مبنای این اصل «نه شرقی ونه ‏غربی» واقع می شود و در تاریخ ظهور تمد‏ن غرب، در این چند قرن ، هرگز ن‏میتوان ‏تمدنی را سراغ کرد که نتوانسته باشد در برابر هجوم تمدن غربی تاب بیاورد و انقلابی ‏راکه بعد از پیروزی ، برای تاسیس نظام حکومتی ، بر قدرت های استکباری اتّکا نیافته ‏باشد . چه بسا بوده اند انقلاب هایی که درطول مبارزه بر تفکری نسبتاً مستقل از غرب ‏و شرق مبتنی بوده اند ، اما بعد از تاسیس نظام ، چون مورچه ای که در گرداب های شنی ‏مورچه‏ ‏خوار ها بلغزند ، اسیر یکی از قد‏ر‏ت های شیطانی جهان ‏گشته اند.
‏انقلابی همچون انقلاب ما ، «انقلا‏ب ‏در ارزش» ‏هاست اگر چه «ارزش» نیز از آن الفاظی است که به تبع زدگی ما و از طربق ترجمه کتاب ‏های فلسفی غرب به زبان ما راه یافته است .در انقلابی اینچنین، که با اتکا به نظام ‏فکری مستقلی وقوع یافته است، باید متوقع بو‏د ‏که آن تفکر مستقل ‏در صورت یک«نظام ارزشی» تازه ظهور یافته و جایگزین نظام ارزشی گذشته گردد و لهذا ، ‏اصل «نه غربی، نه شرقی، جمهوری اسلامی» در واقع صورت تبلور یافته همان تفکری است ‏که‏ ‏ انقلاب ما بر ان متکی است.... و اما چرا انقلاب های دیگری که در قرون جدید وقوع ‏یافته اند آنچنان که باید بر استقلال خود پای فشارند ‏و حکومت ‏های مستقلی مبتنی بر ارزش های انقلابی خویش تاسیس کنند؟
‏بخشی از جواب مسلماً به این حقیقت برمی گردد که هیچ تفکری جز ‏اسلام ناب محمدی(ص) نمی تواند به معنای کامل لفظ ، مستقل و غیر وابسته باشد ‏و مصداق لا شرقیه و لا غریبه.... و انقلاب هایی که در دوره جدید ‏وقوع یافته اند، اگر چه بعضاً از نوعی ناسیونالیسم ‏رنگ ‏پذیرفته از دین منشا گرفته اند،‏ ‏ اما نه اینچنین است که بتوان آنها را به طور مطلق «‏انقلاب دینی» یا «انقلاب اسلامی»دانست.بخش دیگری از جواب را نیز باید در رهبری ‏پیامبرانه حضرت امام (ره) جست و جو کرد جز در تاریخ صدور اول اسلام هرگز نظیری ‏نداشته است .و اما آنچه مطرح نظر ماست و مقصد تحریر این نوشتار، امر دیگری است که ‏مقدمه حاضر زمینه پرداختن به آن را فراهم داشته است:
‏جهان امروز واحد یکپارچه و به هم پیوسته ای است که در جهات خاصی ‏نطام یافته است و لهذا ،نباید توقع داشت که در آن جز برای زندگی کسانی که به غایات ‏این نظام واحد و سازمان دهی جهانی آن تن سپرده اند ،عرصه گشوده ای موجود باشد . ‏بسیاری از دشمنان ما نیز به این مقدمات برهانی‏ ‏ متمسک می شوند برای تحصیل نتیجه ای ‏دیگر: اینکه، «در دنیایی اینچنین باید به نظام واحد جهانی تسلیم شد و هر تلاشی جز ‏این ، خلاف جریان آب شنا کردن است .»اینها کسانی هستند که نه تنها ‏ ‏نتایج مترتب بر ‏این تسلیم یعنی بردگی و استثمار و وابستگی و عدم استقلال ، بت پرستی و ضلالت و ‏فساد....را پذیرفته اند، بلکه غالباً مشتاقانه به آن دل سپرده اند : و در صدق این ‏مقدمات نیز بیش تر کسانی شک می کنند که نتوانسته اند وحدت جهانی حاکم بر نظام صنعتی ‏و تبعات فرهنگی آن را دریابند.
‏وقتی سیر تکوینی یک انقلاب جوان به تاسیس نظام حکومتی منجر شد، ‏رهبران انقلاب نیازمند به قانون اساسی و اصول اجرایی مدونی هستند که بنیان بنای ‏تازه را بر ان استوار دارند ، اصولی تبلور یافته از آن نظام ارزشی خاصی که تفکر ‏انقلاب در آن جلوه کرده است . چه خواهند کرد؟
‏تاریخ جهان در این عصر جدید دو انقلاب بزرگ را در برابر ‏امپرایالیسم تجربه کرده است، یکی در چین و دیگری در شوروی؛ و اگر چه ما ماهیتاً ‏میان این سه چهره از «ملت واحد کفر» کمونیسم روسی و چینی و امپرالیسم تفاوت اساسی ‏قایل نمی شویم ، اما تامل در سرنوشت این انقلاب ها می تواند محل عبرتی عظیم باشد. ‏هیچ یک از این دو انقلاب نتوانستند اصالت واستقلال خویش را در برابر آمریکا که مظهر ‏ان واحد جهانی و شیطان بزرگ است حفظ کنند و سرنوشت هر دو به همین جا منتهی گشته است ‏که ما شاهد آن هستیم . برای اشاعه تفکر آمریکایی در روسیه و چین حتماً لازم نیست که ‏به آنها اجازه افتتاح پیتزا فروشی ویا و یدئو کلوپ در میدان های بزرگ مسکو و پکن ‏داده شود، بلکه «تعلیمات واحد نظام جهانی آموزش»برای آنکه دانشجویان چینی را بدان ‏جا بکشانند که خود را قربانی «دموکراسی امریکایی» کنند کافی است . نظام فکری حاکم ‏بر حهان نظام واحدی است که درطول چند قرن ظهور تمدن غربی تدوبن بافته است و یک ‏انقلاب جوان کحا میتواند فرصت و رخصت آو را پیدا کند که تعلیمات دانشگاهی خویش را ‏بر مبنای معتقدات و نظام ارزشی خویش تدوین کند؟ تعلیمات دانشگاهی را به مثابه مصداق
2
‏بارز این معضل عنوان کردیم و اگر نه، همین مشکل درتمامی دوره ها آموزش از دبستان ‏گرفته تا .... وجود دارد .
‏یک، انقلاب جوان درست بعد از پیروزی و کسب قدرت سیاسی ، به محض ‏مواجهه با ضرورت باز سازی بعد از انقلاب ، ناگزیر به سراغ اصول مدونی خواهد رفت که ‏نظام یکپارچه جهانی در طول این قرن ها به آن دست یافته است.....و همین تجربه امروزی ‏ما برای اثبات این مدعا کافی است : از اصطلاحات فنی تا سناریو های تفصیلی توسعه ‏اقتصادی ، مآخوذ از تجربیات کسانی که نه در غایات ونه در روش ها با ما اشتراک حقیقی ‏ندارند و نداشته اند. ما در پی شکوفایی حیات فطری انسان هستیم و آنان در جست وجوی ‏استیلای مطلق بر طبیعت ومکیدن منابع آن و توسعه استعمار و استثمار بوده اند.
‏در وسعت جهانی که غربی ها آن را «جهان سوم» نامیده اند، بجز ایران ‏، حتی یک کشور یا انقلاب دیگر وجود ندارد که‏ ‏ بعد از تاسیس نظام حکومتی ، در برابر ‏ضرورت «توسعه اقتصادی » لزوماً متوجه به جناح غرب زدگان و وابسته گان به تفکر اجنبی ‏نشده باشد .
‏با علم به این تجربه تاریخی است که بی صدر و قطب زاده و دکتر یزدی ...‏خود را برای قبضبه رئوس مدیریت ها در حکومت جمهوری اسلامی محق می دانستند و حتی ‏به نقل از مرحوم شریعتی بنی صدر از سال ها پیش از پیرزی انقلاب خود را عنوان اولین ‏رئیس جمهور ایران معرفی می کرده است . اگر ضرورت « توسعه اقتصادی به شیوه های معمول ‏در جهان » اصل انگاشته شود، آنگاه دیگر چاره ای نیست جز آنکه شیرازه کار به دست ‏کسانی سپرده شود که «تکنیک» دستیابی به این آرمان را می شناسند لاجرم انقلاب روی به «‏تکنو کراسی» خواهد آورد. تنها استثنای موجود در جهان انقلاب اسلامی ایران است و در ‏اینجا نیز از میان عواملی که ما را تا به امروز از خطر لغزیدن در گرداب شیطان محفوظ ‏داشته اند، دو عامل ، یکی درونی و دیگری بیرونی ، بیش تر از سایرین دارای اهمیت ‏هستند:
1.‏رهبری حضرت امام خمینی (ره) . معرفت کامل و شامل حضرت ایشان ‏نسبت به اسلام ، حتی المقدور نقص عدم تدوین اصول را جبران می کرد و اجازه نمی داد ‏که این معضل اساسی خود را نمایان سازد. ما اصول مدونی در زمینه فلسفه سیاسی اسلام ، ‏سیاست خارجی و دا خلی ، و دیگر علوم انسانی از اقتصاد گرفته تا جامه شناسی نداشته ‏ایم ؛ ما اصول مدونی در نظام حکومتی اسلام وظایف و اختیارات مقام ولایت وحدود آن ، ‏نسبت آن با قوای سه گانه و دیگر اجزا ، و نسبت اجزا با یکد یگر و با کل نطام .... ‏نداشته ایم؛ و قس علی هذا . حضرت امام (ره) خود همه راه را به تنهایی پیموده بود و ‏حالا بازگشته بود تا امت را نیز با خود به معراج برد، او سال های سال در چگونگی ‏تشکیل حکومت اسلامی در قرن بیستم اندیشیده بود، قابلیت ها را سنجیده بود ، فطرت ناس ‏را شنا خته بود.... و به امدادهای غیبی پشتیبان انسان های مجاهد و متقی و مر تضی و ‏متوکل امیدی بحق بسته بود . حضرت امام (ره) در شیوه حکومت ، بر سیره و سنت اجداد ‏طاهرین خویش باقی بود و کار را بر قابلیت ها وعقل و اختیار اصحاب وامت خویش استوار ‏کرده بود و هرگز آنان را به ما لا یطاق تکلیف نمی فرمود ؛ اگر نه، منظر حرکت تاریخی ‏ما به تقصیل در برابر ابصار قلو ب ایشان گشوده بود.
2.‏جنگ تحمیلی. جنگی با این وسعت که بر ما‏ ‏ تحمیل شد هرگز اجازه ‏نداد که «یوتوپبای توسعه یافتگی» افق آرمانی حرکت ما را بپو شاند و اگر چه جنگ فقط ‏یک عامل بیرونی است و نمی تواند در عرض عامل رهبری حضرت امام(ره)قرار گیرد ، اما به ‏هر تقدیر ، نباید که ضرورت های تاریخی را از نظر دور داشت.
‏در جهان امروز هرگز فرصت و رخصت آنکه شما الفاظ را آنچنان که نظام ‏فکریتان اقتضا دارد معنا کنید، وجود ندارد ؛ نظام آموزشی و فرهنگ واحد جهانی هرگز ‏این اجازه را به شما نمی دهد . هنوز کلمه «باز سازی» از دهان شما خارج نشده ، ‏آقایان پژوهشگران محترم ، انسیکلوپدی ها و سایر کتاب های مرجع را گشوده اند و ده ها ‏صفحه در مفهوم باز سازی نوشته اند . بگویید«آموزش»، و ببنید اصلا پبش از آنکه فرصت ‏یابید تا این لفظ را به معنای «تعلیم و تربیت قرآنی» بازگردانید ، آقایان پژوهشگران ‏همان بلا را بک بار دیگر بر سر شما آورده اند؛ میگویید «توسعه».... و باز هم شیوه ‏ها ی عملی کار نیز کاملآ موون شده موجود است و هنوز بسم الله نگفته ، ده ها سناریو ‏از جانب آقایان سرازیر میشود که همه رسیدن به «یوتوپیای موهم توسعه یافتگی»را به ‏شما نشان می دهد . و البته به شهادت تاریخ بلادیده جهان سوم ، این همه جز « در باغ ‏سبز » هیچ نیست وحتی یک «نمونه تا ریخی وجود ندارد که کشوری غیر اروپایی باشد «‏درعین حفاظت از گوهر و ذات خویش »‏ ‏ به تو سعه یافتگی یا دموکراسی رسیده باشد.
‏تذکری که در کتاب «نامه سر گشاده به سر آمدن جهان سوم» وجود دارد ‏نیز همین است. نویسنده این کتاب، احمد بابا میسکه، رهبر جنبش ضد استعمار در ‏موریتانی، عضو سابق جبهه پولیساریو و سفیر پیشین موریتانی در سازمان ملل است. او می ‏نویسد:
3
‏جوامع انسانی در سراسر تاریخ طو لا نیشان سر نوشت های گوناگونی ‏داشته اند و فرهنگ ها و تمدن ها ی گوناگونی نیز متقابل و اختلاط و مزج وترکیب ، ‏پدید آورده اند.
‏مصیبت اینست که اکنون بر همه این تمدن ها ، یک تمدن از میان آنها ‏، چیره شده تو خفه شان می کند. همه جوامع انسانی غیر اروپایی به عیان می بینند که ‏سرچشمه‏ ‏ حیات و قریحه شان خشکیده و تا عمق وجود ،مورد تجاوز قرار گرفته اند.
‏هر کشور هر چه در مبارزه با وابستگی مستقیم کامیاب تر میشود ،بیش ‏تر به سوی «تجدد» خواهی گام بر می دارند ، و بیشتر در لجه نفی و انکار گوهر و ذات ‏خویش و انهدام تمدنش فرو می رود.
‏او می گوید که تمدن حاکم،«فرهنگ» را تا حد «فولکور» تنزل داده ‏است، و در معنای این سخن نیز باید درست تامل کرد، تا آنجا که وقتی در سخنان خود ‏احمد بابامیسکه نیز دقت کنی، می بینی که او نیز نتوانسته است خود را «سیطره فرهنگی» ‏آن نظام ارزشی جهانی که به طبع فرهنگ جهانی غرب بر همه اذهان حاکم گشته است نجات ‏بخشد؛ می بینی که او نیز در «تقدس» دموکراسی و تو سعه یافتگی تردیدی نداردو فقط ‏فریاد و فغانش از آن است که چرا هیچ کشور جهان سومی نمی تواند وابستگی به غرب به ‏این دو هدف مقدس دست پیدا کند!و البته این حد از خود آگاهی را نیز باید در میان ‏روشنفکران جهان سوم مغتنم دانست.روشنفکران جهان سوم ، و خصوصاً روشنفکران مسلمان ‏ایرانی، به معنایی که خود در ذهن خویش برای دموکراسی تراشیده اندعشق می ورزند، حال ‏آنکه در نزد غربی ها دموکراسی هرگز بدین مفهوم نیست . در نزد روشنفکران ما چه بسا ‏دموکراسی با ولایت فقیه نیز جمع میگردد،حال آنکه اصلاً دموکراسی یعنی ولایت مردم، و ‏این مفهوم صراحتاً با تئوکراسی که حکومت خداست معارضه دارد. در دموکراسی حق قانون ‏گذاری اصالتاً به «مردم»به مثابه مصداق جمعی بشر باز میگردد و این معنا با حکومت ‏اسلامی که حق قانون گذاری را به خدا و خبرگان و فقها در استنباط و استخراج احکام ‏خدا باز میگرداند قابل جمع نیست،و البته اگر لفظ«دموکراتیک» را از سر مساحمه مردمی ‏تر جمه کنیم، آنگاه میتوان اظهار داشت که ولایت فقیه حکومتی دموکراتیک است. اما ‏واقعاً جای این پرسش وجود دارد که چرا ما باید تن به مسامحه بسپاریم و الفاظ را از ‏شان و معنای حقیقی و نفس الامری خویش خارج کنیم و در محل هایی نامتناسب به کار بریم ‏؟چه ضرورتی ما را به این کار وامیدارد؟
‏لفظ «دموکراسی»را فقط از باب مثال ذکر‏ ‏ کردیم وا گر نه ، این ‏حقیقت درباره سایر ارزش ها موجود در نظام واحد جهانی و حتی درباره خود تمدن غربی هم ‏وجود دارد . روشنفکران ما دل به خیالی واهی سپرده اند و خود ساخته را میپرستند.آنها ‏اگر با ذات تمدن غرب شهودی بی واسطه پیدا کند و ماهیت آن را بی پرده ببیند ،خواهند ‏دید که این بهشت جز سرابی موهوم هیچ نیست. بعد از ارتحال امام (ره) و تمام شدن جنگ ‏و آغاز دوران بازسازی، ما اکنون در وضع تاریخی خاصی قرار گرفته ایم که کاملاً بی ‏سابقه است. کسی که ضرورت و وجوب راهی که حضرت امام (ره) آ غاز فرمودند تردیدی ‏ندارند، اما هر چه هست، در غیاب وجود مبارک ایشان اگر چه شاگردان پرورده مکتب او ‏،خصوصاً رهبر معظم انقلاب آیت الله خامنه ای، مفسران صدیقی برای راه امام هستند، ‏اما به هر تقدیر،ما ناچار هستیم که به تحریرات و تقریرات و سیره عملی منقول ایشان ‏اکتفا کنیم و روی پای خود بایستیم. عامل بیرونی جنگ نیز دیگر وجود ندارد و ما پای ‏در دوران باز سازی نهاده ایم.دشمن برای راندن ما بسوی دام گسترده خویش و جذب ما در «‏گرداب لغزنده شیطان» همواره از شیوه های مرسوم «جنگ روانی» نیز به طور گسترده سود ‏می جسته است و اگر چه ما همواره از این جبهه عافل بوده ایم و با ساده لوحی بسیار، ‏حیله ها و مکاید تبلیعاتی شیطان را نادیده گرفته ایم،اما هرگز نباید تآثیرات جنگ ‏روانی‏ ‏را در برابر جنگ سیاسی، اقتصادی یا نظامی دست کم گرفت. اگر دوران موشک باران ‏شهرهای قم و تهران را یک بار دیگر با دقت کافی بررسی کنیم خواهیم دید که دشمن از ‏تبلیعات روانی چه سودی می برد.
‏شیوه معمول و رابج دشمن در این موارد، گذشته از پخش اکاذیب و ‏شایعات، آن است که آنها میان شرایط خاص حاکم بر جامعه از لحاظ اقتصادی، اجتماعی، و ‏سیاسی با غایات و اهداف شیطانی خویش مشترکاتی را جست وجو می کند و با تأکید اثباتی ‏و یا انکاری بر آن مشترکات ، ما را جست و جو می کنند و با تاکید اثباتی و‏ ‏یا انکاری ‏بر آن مشترکات، ناآگاهانه به سوی دام می لغزانند.اگر در مقاله «نکته» ، نوشته سعیدی ‏سیرجانی در جریده «اطلاعات»، دقت کنید شیوهای را که عرض کردیم به روشنی خواهید ‏یافت. پندهای نویسنده مقاله ظاهراً به قصد خیر خواهی و برای «قطع نفوذ و سلطه ‏آمریکا»انجام می گیرد، اما در نهایت، همه استدلال ها منجر به آن میشود که «راه ‏مبارزه با آمریکا در رها کردن خط امام (ره) وروی آوردن به توسعه اقتصادی به مفهوم ‏مصطلح جهانی است» و اینچنین، می خواهند ما را دیگر باره به دوران لعزنده شیطان، ‏یعنی سیستم واحد جهانی که همان نظام بسط یافته سلطه آمریکا بر جهان است، برانند.‏ ‏در ‏سر مقاله جریده «آدینه» نیز نویسنده با اتخاذ شیوه ای که عرض شد، نخست خود را در ‏بعضی تحلیل هایی که از جانب مسولین نظام ارائه میشود شریک می کند و سپس با تاکید ‏اثباتی و انکاری بر مشترکات سعی میکند ما را سوی این تحلیل براند:
4
- ‏جنگ ما را از توسعه اقتصادی کشور که هدف اصلی انقلاب بود باز ‏داشت و ما را از جایگاه قبلی مان «!» در صف دراز عقب ماند گان «؟!»عقب تر راند.
- ‏هدف همه انقلاب ها رسیدن به توسعه اقتصادی به مفهوم مصطلح جهانی ‏است.
 - ‏توسعه مدرن اقتصادی موکول به بر قراری صلح واقعی است.
‏و بعد، در نهایت، مقاله با پیشنهاد وابستگی، منتها در تحت نقاب «‏سیاست متعادل خارجی»، ختم میگردد.
‏ما قصد نقد تفضیلی این قبیل مقالات را که به یک باره سطح غالب ‏نشریات را در هر یک به شیوه ای خاص پوشانده ، نداریم؛اما در نهایت،ذکر نتیجه ای را ‏که مورد نظر آنها ست لازم میدانیم و آن این است که:
- ‏دوران«زندگی انقلابی» به پایان رسیده و «شرایط جدیدی»«!»پیش ‏آمده است.
- ‏در این شرایط جدید«!»دیگر به هیچ جز خوردن و خوابیدن نباید ‏اندیشید و بر عهده مسولین است که زمینه های اقتصادی لازم را فراهم آورند.
- ‏مفهوم «باز سازی» همان «توسعه اقتصادی» است.
‏و چون بزرگ ترین مانع بر راه قبول این نتایج،فرهنگی است که همراه ‏با انقلاب اسلامی و تعلیمات گران قدر حضرت امام امت (ره) در جامعه اشاعه یافته، پس ‏باید مانع اساسی را با ایجاد شک در معتقدات و مقبو لات انقلابی مردم از سر راه ‏برداشت. مردم ما از امام فقیدشان آموخته اند که ما برای توسعه اقتصادی انقلاب نکرده ‏ایم، و اینها می نویسند که هدف همه تحولات بزرگ اجتماعی دستیابی به توسعه اقتصادی ‏است.
‏البته توسعه اقتصادی امری است که ما درطی مسیر به سوی اهدافمان ‏لزوماً به آن دست خواهیم یافت، اما همه می دانند که توسعه اقتصادی به مفهوم مصطلح ‏جهانی نمی تواند«هدف» ما باشد. اصالت دادن به توسعه اقتصادی به مثابه «هدف»ملازم با ‏دست برداشتن از آن افق معنوی است که نا پیش روی داریم ،حال آنکه قصد دولتمردان ما ‏این است که ما با حفظ و صیانت از همه دستاوردها ی معنوی انقلاب_استقلال، آزادی،عزت ‏اسلام و مسلمین ،جمهوری اسلامی و ... به مراتب والایی از عزت اقتصادی نیز دست ‏یابیم.
‏در مقاله «نکته»، نویسنده نابخردانه به ام الشعائر ما یعنی «مرگ ‏بر آمریکا» حمله ور میشود و تسخیر لانه جاسوسی را که حضرت امام «انقلاب دوم» ‏خواندند تحقیر می کند و در نهایت نتیجه می گیرد که ملتی میتواند شدیدترین لطمه ها ‏را بر نظام سرمایه دار آمریکا وارد آورد که با طرح نقشه ای سنجیده و برنامه ای ‏بخردانه را از خریداری محصولات و مصنوعاتش بی نیاز کند! مگر موجودیت آمریکا فقط به ‏محصولاتش منتهی میشود که راه مبارزه با آمریکا فقط به همین جا ختم شود؟ و گذشته از ‏آن، دیگر کدام خفته ای است که نداند سلطه اقتصادی آمریکا گسترش جهانی دارد و ‏محصولاتش صنعتی غالب کشور های جهان را باید در واقع محصولات آمریکایی دانست؟
****
‏تذکر آخر اینکه: نباید فراموش کرد که همواره «ضعف های» ماست که ‏شیطان رابه طمع می اندازد و در این مورد نیز ضعف های ما را باید در ایجاد شرایط ‏آماده برای تبلیغات و عملیات روانی دشمن دخیل دانست.
‏آنچه که مسلم است این است که ساختمان نظام جمهوری اسلامی بر اصولی ‏شکل گرفته است که ضعف های فردی و جزئی را در موجودیت کلی خود مستحیل و این امکان را ‏از بین میبرد که خدای ناکرده در ذات اسلامی نظام تغییری حادث شود و دشمنان داخلی و ‏خارجی از این لحاظ امید در باد بسته اند؛ اما از سوی دیگر، هرگز از این حقیقت عافل ‏شد که آنچه دشمن را طمع کار میکند این است که مع الاسف نشانه های بسیاری از گرایش ‏های لیبرالیستی و غرب گرایانه درغالب موسسات وابسته به دولت و علی الخصوص در مراکز ‏فرهنگی هنری آن به چشم میخورد که چهره مشوهی از نظام جمهوری اسلامی در دیدگان ‏نامحرم می نشاند.نگاهی جامع به کتاب فروشی ها، گالری های خصوصی و غیر خصوصی، موزه ‏ها، تئاتر ها و سینما ها، رادیو و تلوزیون، فعالیت های فرهنگی و هنری پارک ها، هتل ‏ها و دیگر موسسات تحت پوشش بنیادهای دولتی و نیمه دولتی....، با صرف نظر از ‏استثنائاتی معدود، دوستان انقلاب را سخت به اضطراب و حیرت می اندازد ودشمنان را به ‏طمع.

 

دانلود فایل

برچسب ها: تحقیق انقلاب و گرداب شيطان , انقلاب و گرداب شيطان , دانلود تحقیق انقلاب و گرداب شيطان , انقلاب , و , گرداب , شيطان , تحقیق ,

[ بازدید : 12 ]

[ پنجشنبه 20 مرداد 1401 ] 4:46 ] [ دیجیتال مارکتر | غلام سئو ]

[ ]

ساخت وبلاگ
بستن تبلیغات [x]