لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 29 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1 2 املاح معد ني املاح معدني تركيبي از شبه فلزات مانند كلر cl، كربنC ،هيدروژن H،گوگرد S ،ازت N ،فسفرP ،فلوئورF ،برم Br ، ارسنيك As وفلزات مختلف مثل ؛ سديم Na ،پتاسيم K،منيزيم Mg،منگنزMn ،آهن Fe،روي Zn،مسCu ، نيكل Ni،كوبالتCDوآلومنيوم Alوسرب Pbو . . . . مي باشد . اين املاح دربدن انسان قابل هضم وجذب مي باشد وقسمت اعظم رشد ونمو بدن وفعل وانفعالهاي شيميائي وفيزيولوژي بوجود آنها بستگي دارد . چون اندامهاي بدن انسان قادر به ساختن اين اجسام نيستند بايد مايحتاج بدن از راه خوراكي تامين گردد ، مصرف صحيح مواد خوراكي درطول روز مثل ؛ انواع سبزيجات وميوه جات وساير مواد خوراكي حبوبات ، غلات ، گوشتها ، لبنيات و . . . تامين كننده اين املاح هستند ، دراين بخش به انواع مواد خوراكي وويژگيهاي آنها اشاره كرده ام . كلورين : اين ماده به منزله سپور بدن است زيرا كلورين مواد زائد راازبدن خارج كرده از پيوره دندانها وچاقي زياد جلوگيري مي كند ويك تركيب ميكروب كش مي باشد ومانع مسموميتهاي خودبخودي خون مي شود وانواع مواد زائد وسموم را از انسان بيرون مي ريزد از اينروبراي اشخاص چاق فوق العاده لازم است كلورين مهمترين ماده پاكيزه كننده بدن است البته اين ماده مي تواند درصورت مصرف نادرست زيان بار باشد ، كلورين پتاسيم بدن را خنثي كرده وبا آن واكنش نشان مي دهد ،البته فوائد آن بيشتر است ، مردميكه بدن آنها بيش از حد لازم كلورين دارد ، افرادي بسيار شوخ وبي نزاكت هستند. اين ماده غدد زبان واعصاب رادرنزديكي معده تحريك كرده وگرسنگي كاذب ايجاد مي كند بهتر است اين گرسنگي بامصرف ميوه وسبزي برطرف شود. كلورين بدن راميتوان بامصرف غذاهاي زير تامين كرد : مارچوبه Asparagus ، خيار Cucumber ، كاهو Lettuce ، نارگيل Coconut ، آب چغندر Beetjuice ،پنير تخمير شده ، گردو ، شير بز Goats Milk فسفر و فسفاتها اين شبه فلز درخاك بصورت فسفات وجوددارد وباغذا به بدن انسان مي رسد . فسفر درتركيب پياز ، مغز ، مغز حرام ، مغز استخوان ومايعات بدن نقش حساسي دارد دركارهاي فكري اين ماده مصرف مي شود وعمل آن نظير2+Ca كلسيم بوده وتنظيم آن بعهده كبد مي باشد كه اين عمل را باكمك ويتامين (D-C) انجام مي دهد ، دربيماران معتاد تحت درمان بوسيله داروهاي متادون وكلونيدين كه عوارض اين داروها تاثير بر روي كبد مي باشد تنظيم فسفر بدن بخوبي انجام نمي شود، يكي از مواردي كه درمورد اين بيماران بايد رعايت گردد مصرف غذاهاي دريايي وگردو ، پسته وفندق و انواع آجيل بغير از انواع تخمه مي باشد به منظور تنظيم فسفروفعاليت بموقع شبكه هاي عصبي وسلولهاي مخچه . 1 2 جهت تنظيم صحيح فسفر وكلسيم بدن بايد به ميزان لازم از اشعه قرمز وماوراءقرمز آفتاب استفاده نمود شخص شما هم بامصرف صحيح مواد غذايي فسفردار مي توانيد چراغهاي سفيد مغزتان را همواره روشن نگهداريد . بايد توجه كنيد كه كمبود يافقدان ويتان (د) D دربدن فسفر ادرار شما را افزايش مي دهد جهت تامين Vit.D به بخش ويتامينها كه درهمين بخش به آنها اشاره كرده ام مراجعه كنيد . فسفر ماده ايست كه براي مغز وانرژي عضلاني فوق العاده لازم است وضدبيماريهاي عصبي عمل مي كند . پرفسوريوشار : "بدون فسفر هيچ سلولي نمي تواند رشد ونمو كند " فسفر درتوليد مثل نقش بزرگي ايفا مي كند ، كسانيكه بدني سرشار و به ميزان كافي ازاين عنصر را دارند قدرت توليد مثل بالايي دارند ، بدليل كمبود اين عنصر درپستانداران توليد مثل آنها كمتر است . سلولهاي سرطاني بدليل اينكه سرشار از فسفر هستند باسرعت بالايي تكثير مي كنند. بامصرف غذاهاي زير فسفر بدن خود را تامين كنيد ، درمورد مصرف مواردي كه بارنگ سياه مشخص نشده هيچگونه محدوديت ومراعاتي وجود ندارد ؛ نخود ، لوبيا ، گوجه فرنگي ، كنگر ، ريواس ، كلم ، كرفس ، كاهو ، توت ، شلغم ، سير ، پياز ، سيب ، ذرت ،جو، اسفناج ،باقلا ، موز ، خرما ، بادام ، ماهي ، ميگو،شير يد ؛ اين ماده جهت كاروترشحات غدد تيروئيد بسيار لازم است . اين ماده ضد اسكوربوت بوده وادرار آور است ، بيماريهاي لنفاتيسم ، راشيتيسم ، سيفليس ، ونقرس ورماتيسم را معالجه مي كند ، تامين آن رابه صورت نمك يد دار به شخص شما به هيچ وجه توصيه نمي كنم ، يكي از تركيبات لازم هورمونهاي مترشحه از سيب آدم است سيب آدم غده اي است درزير گلو وتامين كنده درجه حرارت بدن وتثبيت آن در 37C است تامين آن بايد ازطريق مصرف غذاهاي دريايي صورت بگيرد . آلومينيوم : اين فلز درنسوج نباتي وحيواني وجوددارد ولي اطلاعات زيادي درمورد نقش آن دربدن وجود ندارد ،ولي توصيه شده جهت پخت وپز و به ويژه سرخ كردن از ظروف آلومينيوم استفاده كنيد . منيزيم : دراكثر ميوه ها وحتي شير وجود دارد وعمل هضم راآسانتر مي كند تنظيم كننده كار سلسله اعصاب ومرتب كننده آن است درازدياد قدرت موثر است ، بدن را درمقابل امراض عفوني وسرطان مقاوم مي كند تركيب وجمع نشدن كلسيم رادراستخوانها تسهيل مي كند . پتاسيم : 1 3 اين فلز جهت تقويت قلب موثر است ،يك مثال ؛ اگر قلب يك حيوان زنده را درآوريد وآن را درمحلولي مشابه سرم خون بياندازيد ، اين قلب مدتي كارخواهد كرد ولي اگر پتاسيم اين محلول رابگيريد فورا از كار خواهد افتاد . كمبود پتاسيم دربدن سبب عوارض قلبي وقولنج اعصاب مي شود ، اين فلز ادرار رازياد وطبيعت مزاج راقليائي مي كند ، مواد غذايي زير تامين كننده پتاسيم بدن شما هستند آنهايي كه بارنگ سياه مشخص شده اند پتاسيم بيشتري دارند : برنج ، گل گاوزبان ، ازگيل ، انگور ، به ، شربت ليمو ، توت فرنگي ، سيب زميني ، پرتقال ، موز ، اسفناج ، شير بز ، كاسني زرشك ، ماست ، دوغ . آهك ؛ آهك غذاي استخوانهاي بدن است ، درمورد بيماريهايي مثل سل ، دمل ، كورك ، سرطان ، ورم غده ها وعفونت غده ها لازم است ، رژيمي كه سرشار از ميوه ها باشد آهك بدن راتامين مي كند . روي سبب فعاليت ويتامينهاي بدن مي شود. آرسنيك : اين ماده سمي مهلك است ولي وقتي درميوه ها باشد قابل هضم است و از سل جلوگيري مي كند. منگنز : جهت تقويت حافظه وتعادل اعصاب ومقاومت بدن لازم است مهمترين مواد غذايي داراي منگنز ؛ گردو ، مغز بادام ، نارگيل تازه . آهن : اين فلز بسيار مهم ، لازم وضروري براي بدن انسان مي باشد ، درواقع رنگ قرمز خون وگوشت مربوط به وجود اين فلز درهميوگلوبين خون مي باشد ، مصرف صحيح وبه مقدار كافي اين فلز ، زيبائي چهره ، سرخ وسفيد بودن پوست وگونه ها وقرمزي لبهاي شما را تضمين مي كند ، خوش رنگي ناخنهاي شما مرهون اين فلز است . كمبود اين عنصر دربدن سبب رنگ پريدگي ، كم خوني وضعف مفرط مي شود. درمواد غذايي زير اين عنصر مهم وجود دارد ؛ توت فرنگي ،اسفناج ، سيب ، گلابي ، انگورشاهي وسياه ، انگور ياقوتي ، گندم ، لوبيا ، عدس ، كلم قرمز ، هويج ، انجير ، بادام ، موز ، بلوط وانار . جدول زير رابراي آگاهي بيشتر شما ارائه مي دهيم : 1 4 "مقدار آهن درصد گرم ميوه ؛" انجير خشك 3.5gr البته گوشت قرمز يكي ازمواد غذايي مهم تامين كننده اين فلز دربدن است امامصرف زايدگوشت قرمزرابدليل ميزان چربي وبدليل اينكه كلسترول خون شما راافزايش مي دهد به مقدار زياد توصيه نمي كنم ، زيرا عاملي جهت افزايش چاقي هم مي باشد ، مصرف آن دو تا سه بار در طول يك هفته براي شما آن هم به ميزان كم كافي مي باشد . توت فرنگي 0.74gr بادام 4.10gr بلوط 2.2gr انجير تازه 0.43gr زرد آلوي خشك 6.5gr موز 0.62gr پرتقال 0.42gr هندوانه 0.31gr خرماي تازه 3.5gr ليمو 0.61gr گيلاس 0.54gr رب گوجه فرنگي 4.3gr تذكر : از پخت وپز بويژه سرخ كردن مواد غذايي درظروف آهني ومسي پرهيز كنيد ، ازتماس روغن هاي جامد ومايع خوراكي باوسايل يا ظروف آهني ومسي جدا جلوگيري كنيد زيرا آهن ومس دو عامل اصلي وتسريع كننده اكسيداسيون چربيها هستند. مس ؛ اين فلز يكي از عناصري است كه در بدن انسان وجود دارد ، مصرف سبزيجات نياز بدن را به اين عنصر برطرف مي سازد چون بچه مقداري از مس بدن مادر راميگيرد معمولا زنان آبستن مبتلا به فقر مس ميشوند ، خارشي كه درماههاي آخر حاملگي عارض زنان ميشود بعلت كمي مس است . مغز گردو داراي مقداري مس است وبايستي به بانوان باردار خوردن آنرا توصيه كرد خوردن خوراكيهايي مثل خورشت فسنجان وكله جوش كه باگردو درست ميشوند ومصرف سبزيجات تازه وگوشت قرمز براي رفع عوارض آبستني مخصوصا خارش وجلوگيري ازترشحات سفيد مفيد است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 19 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2 تاي چي يا مديتيشن پويا : تاي چي يا يوگاي چيني به معني نهايت برتر و نحوه جاري كردن چي يا نيروي حياتي در روان و جسم و به هنرجو آموزش ميدهد . تاي چي حاصل تركيب سه فلسفه بوديسم ، تائوئيسم ، و كنفسيوس ميباشد . تاي چي هنر مراقبه فعال كه در عصر حاضر يكي از مؤثرترين راههاي رهايي از تنش و بازسازي روان و جسم انسان امروز ميباشد . چون در عصر حاضر انسانها عادت به فعاليت و حركت كرده اند و براي آن بسيار مشكل ميباشد كه در گوشه اي ، ساكت و ساكن بنشيند و به خود بنگرند . ولي تاي چي به عنوان ، هنر مراقبه فعال به هنرجو ياد ميدهد كه چگونه در حين و شدت فعاليت بتواند به نيروي دروني و جوهر ابدي خود آگاه شده و بتواند در ژرفاي وجود خود، تحقيق كند و گوهر وجودي خويش را كه همانا آگاهي و روشنايي است صيد كند . تاي چي از يك سري حركات موزون و مواج ، رقص گونه ، حركات تنفسي ، تمركزي ، تجسمي و مديتيشن هاي خاص خود تشكيل شده ، كه به وسيله آنها هنرجو با شعور و هشياري دروني خود ارتباط برقرار كرده و ميتواند كيفيتي برتر و متعالي تر را در زندگي عادي و روزمره خود نمايان كند . چاكراها يا مراكز انرژي كه در تاي چي مورد بررسي قرار مي گيرد تمام چاكراهاي اصلي به خصوص چاكراي تاج و چشم سوم . چاكراها دست و پا و درياي يا سرچشمه انرژي ، تانتين مي باشد . تاي چي از بخشي طب سنتي چيني و سوزني است . در اصل نقاط درماني طب سوزني به گونه اي در حركات تاي چي گنجانده شده اند كه يك فرد به طور مستقل بتواند آنها را تحريك كرده و فعالانه باعث شفاي روان و بدن خود شود . تاي چي هنر شفاي كل نگري مانند يوگا ، هوميوپاتي ، انرژي درماني و 2 …… ميباشد كه در برخي موارد مزاياي بيشتري نسبت به هر كدام دارا ميباشد مثلاً : در يوگا تنها به چاكراهاي اصلي پرداخته ميشود و توجه زيادي به چاكراي كف پا ميشود و يا به جريان انرژي حيات «پرانا » و حس و تجربه آن نميشود ولي در تاي چي هنرجو چي يا انرژي حياتي را ميتواند كاملاً لمس كرده و با چاكراهاي كف دست و كف پا آشنا ميشود ومي تواند براي تخليه انرژي و نامتعادلي ها به زمين ، شفا و ….. استفاده كند، بدون زحمات و تلاشهاي فراوان و طولاني . در ضمن تاي چي براي عصر حاضر كه بسيار سريع و پرجنب وجوش است بسيار مناسب تر است و فرد حتي در زندگي عادي روزمره مثلاً : جارو زدن ، رانندگي و … ميتواند از آن استفاده كند . تاي چي كلاً بر چند اصلي مانند : قانون يين و يانگ ، قانون انرژي هوشمند حيات «چي » ، قانون تعادل ، قانون اتحاد ، قانون طبيعت ، «غلبه نرمي بر سختي ، همه چيز در حركت است ، دايره » ، قانون عدد 3 «تثليث » ، قانون ارتعاشات ، قانون خود هشياري ، خويش انضباطي ، خود شناسي ، قانون تسليم ، قانون عدد 7 يا اكتاو ، قانون برتري ذهن و رابطه متقابل آن با بدن ، تئوري واي دن و قانون روح و ….. استوار است . اكنون به بررسي چند اصل بنيادين تاي چي ميپردازيم : 3 1 - چي ، جوهر واحد هستي «Spirit , Vital force» چي به معناي هوا ، نيرو ، حركت و انرژي حياتي است كه در اصل منظور همان انرژي ذاتي يا انرژي اوليه و مطلق و يا جوهره ي حيات ميباشد . اين انرژي حياتي از مبدأيي واحد به بيرون انتشار مي يابد و باعث زندگي و جان بخشيدن به هر چيزي ميشود . هستي هر چيز وهر كس وابسته به اين انرژي حياتي و واحد است كه در زبانهاي مختلف با نامهاي مختلفي مانند ، كي ياريكي در ژاپن ، نا يا جان يا نيرو در پارسي ، روح الهي يا عشق الهي يا حي يا نور و …. در عرفان اسلامي ، روح القدس يا كلمه در مسيحيت ، تائو در تائوئيزيسم ، پرانادر ودا ، داما در بوديسم ، شي يا چي در چين ، انرژي هوشمند در علم ، ATP در فيزيولوژي ، ناشناختي در عرفان سرخپوستي ، قانون جاذبه در فيزيك ، كلمه دركا بالا «عرفان يهود » ، نيروي اهورايي در زرتشت ، انرژي حياتي و هخا در هخامنشي ، مهر در آئين ميترايي ، اك در اكنكار ، آگاهي در TA «روانكاوي »، در مصر باستان KA ، در بابل باستان Pneuma در يهود Jesod ، در قبايل آفريقايي Megobe ، در ميان اسكيموها Elima ، در بين سرخپوشان برزيلي Hasina ، در بين شمن ها WaKAN ، در بين صوفيان بركت ، بين جادوگران طلسم ، بين كيمياگران اكسير يا مايع حياتي ، از نظر دكتر رايشن باخ orgon ، دكتر تانسلي odice مينامند . 5 اين جريان هوشمند از چاكراي تاج وارد بدن ميشود و از ميان 7 چاكراي اصلي عبور ميكند و باعث حيان انسان و هر موجود زنده ديگري ميشود پس هر چه اين جريان متعادل تر و قويتر باشد موجود سرحال تر و زنده تر و قوي تر ميشود و در تاي چي هنرجو نحوه تعادل ، بيشتر كردن و هدايت اين جريان را ياد ميگيرد . در واقع ميتوان گفت : اصل چي همان و شايد جنبه اي ديگر از اصل توحيد و وحدت عالم در حين كثرت ميباشد اما در شكلي كاربردي تر چون كه اين جريان در همه چيز و همه كس جريان دارد و همه را به همديگر وصل كرده مانند مرواريدهاي يك گردنبند . چي بي شكل است اما شكل ميدهد ، ثابت اما در جريان است ، نرم اما قدرتمند ومانند طبيعت است . چي سر منشأ حيات و انرژي حيات بخش انسان است . به عبارت ديگر ، چي در زنده و سالم بودن ما نقشي اساسي ايفا ميكند . در نتيجه افزايش متعادل چي به افزايش انرژي حياتي ، سرزندگي و سلامت منجر ميشود ، اعتقاد چينيان چنين است كه جريان چي از سه طريق دريافت ميشود : 1- آسمان «هوا و …» 2- زمين «غذا » 3- انرژي جنسي و به طور مستمر در مسيرهاي انرژي بدن انسان جاري است و هر گاه در اين جريان اختلالي به وجود آيد يا مسير آن مسدود شده و كلاً نا متعادل شود بيماري به وجود ميآيد . تاي چي و چي كونگ تكنولوژي شفاگري اين فلسفه مي باشند كه به هنرجو آموزش مي دهند كه چگونه چي را لمس كرده ، آنرا متعادل كند از اصل چي ميتوان به مسائلي همچون هستي هوشمند «
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت ) تعداد صفحه : 39 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1 دانشگاه آزاد اسلامي شعراي اپيكور چه كساني هستند و تفكرات آنها چيست؟ فردوسي و نوعي فلسفه اپيكوري: فردوسي يك نوع عدم تعلق به دنيا و نوعي فلسفه اپيكوري متعالي دارد كه به «پندهاي سليمان» ميماند و ارزشهاي جاوداني شاعر، كه همراه با عواطف انساندوستانه و نرمي طبع خاص و با تركيبي زيبا و جالب در شاهنامه به چشم ميخورند، آثار متفكران بزرگ هند را به ياد ميآورد. علاقه آرنولد به شاهنامه ، و به ويژه به داستان رستم و سهراب، ناشي از شرحي بود كه سنت بوو بر ترجمة ژول مول از شاهنامه نوشت. در اينجا، اشاره به برخي ديگر از مترجمان اروپايي شاهنامه بيفايده نيست. سرويليام جونزازاولين شرقشناساني بود كه به ترجمة داستان رستم وسهراب به سبك تراژديهاي يوناني روي آورد. اندكي بعد جوزف چمپيون (Joseph Champion) بخشهايي از آغاز شاهنامه را به شعر ترجمه كرد و به سال 1875 در كلكته به چاپ رسانيد. سبك شعري او بيشتر تقليدي بود از شاعر بزرگ انگليس الكساندر پوپ كه ايلياد هومر را به انگليسي به نظم درآورده بود. از مترجمان ديگر شاهنامه بايد به جيمز اتكينسن اشاره كرد كه بيشتر از چمپيون با ادبيات فارسي آشنايي داشت. او در سال 1814 داستان «رستم و سهراب» را به انگليسي به نظم درآورد و در 1832 نيز خلاصهاي از شاهنامه را در تركيبي از نظم و نثر به همان زبان ترجمه كرد. اتكينسن همانند بسياري از علاقهمندان به ادبيات شرق معتقد بود كه «آثار بزرگ شرقي قابل توجه و از جهات گوناگون نظير آثار كلاسيك غرباند.» از همين رو، وي به يافتن وجوه تشابه بين شاهنامه و نوشتهها و سرودههاي كلاسيك اروپايي پرداخت. به عنوان نمونه، ابيات زير از شاهنامه را در وصف زيبايي تهمينه ترجمه كرده و همراه با شرح گستردهاي دربارة آثار مشابه شاعراني چون هومر، ويرژيل، آناكرئون و شكسپير انتشار دادهاست خيام نيشابوري : نكته’ ديگري كه به نظر مي رسد در مورد انسان گرائي فلسفي خيام قابل ذكر باشد، نگرش اخلاقي اوست. شايد اينگونه تصور شود كه خيام از لحاظ اخلاقي پيرو افكار اپيكور (341 _ 270 پيش از ميلاد) فيلسوف مادي يونان بوده است. هر چند اپيكور و خيام، به جهت ارزش نهادن به خرد، دوري جستن از خرافات، و اهميت قائل شدن براي خوشبختي وشاد زيستن، هر دو از يك دريچه به انسان و زندگي و هستي مي نگرند، و وجوه اشتراك فراواني دارند، اما بين اين (( دو )) ، در ارزش هاي اخلاقي ، يك تفاوت ماهوي وجود دارد، و آن اينست كه، اپيكور براي تعديل و آرامشي كه در جستجوي آن است ، نه تنها تلاشي راتوصيه نمي كند، كه حتي از درگير شدن پرهيز مي كند. او دوري جستن از ناملايمات را توصيه مي كند، وخيام در كنار گرايش به خوشي و دوري از اندوه، تعهد وتلاش ، براي به دست آوردن نيك بختي و شادي، و سر ناسازگاري گذاشتن با زمانه’ نادرست را، لازم مي داند وتاكيد مي كند: زان باده كه عمر را حيات دگر است پر كن قدحي گرچه تو را دردسر! است بر نه به كفم كه كار عالم سمر است بشتاب كه عمر اي پسر در گذر است 1 دانشگاه آزاد اسلامي شعراي اپيكور چه كساني هستند و تفكرات آنها چيست؟ فردوسي و نوعي فلسفه اپيكوري: فردوسي يك نوع عدم تعلق به دنيا و نوعي فلسفه اپيكوري متعالي دارد كه به «پندهاي سليمان» ميماند و ارزشهاي جاوداني شاعر، كه همراه با عواطف انساندوستانه و نرمي طبع خاص و با تركيبي زيبا و جالب در شاهنامه به چشم ميخورند، آثار متفكران بزرگ هند را به ياد ميآورد. علاقه آرنولد به شاهنامه ، و به ويژه به داستان رستم و سهراب، ناشي از شرحي بود كه سنت بوو بر ترجمة ژول مول از شاهنامه نوشت. در اينجا، اشاره به برخي ديگر از مترجمان اروپايي شاهنامه بيفايده نيست. سرويليام جونزازاولين شرقشناساني بود كه به ترجمة داستان رستم وسهراب به سبك تراژديهاي يوناني روي آورد. اندكي بعد جوزف چمپيون (Joseph Champion) بخشهايي از آغاز شاهنامه را به شعر ترجمه كرد و به سال 1875 در كلكته به چاپ رسانيد. سبك شعري او بيشتر تقليدي بود از شاعر بزرگ انگليس الكساندر پوپ كه ايلياد هومر را به انگليسي به نظم درآورده بود. از مترجمان ديگر شاهنامه بايد به جيمز اتكينسن اشاره كرد كه بيشتر از چمپيون با ادبيات فارسي آشنايي داشت. او در سال 1814 داستان «رستم و سهراب» را به انگليسي به نظم درآورد و در 1832 نيز خلاصهاي از شاهنامه را در تركيبي از نظم و نثر به همان زبان ترجمه كرد. اتكينسن همانند بسياري از علاقهمندان به ادبيات شرق معتقد بود كه «آثار بزرگ شرقي قابل توجه و از جهات گوناگون نظير آثار كلاسيك غرباند.» از همين رو، وي به يافتن وجوه تشابه بين شاهنامه و نوشتهها و سرودههاي كلاسيك اروپايي پرداخت. به عنوان نمونه، ابيات زير از شاهنامه را در وصف زيبايي تهمينه ترجمه كرده و همراه با شرح گستردهاي دربارة آثار مشابه شاعراني چون هومر، ويرژيل، آناكرئون و شكسپير انتشار دادهاست خيام نيشابوري : نكته’ ديگري كه به نظر مي رسد در مورد انسان گرائي فلسفي خيام قابل ذكر باشد، نگرش اخلاقي اوست. شايد اينگونه تصور شود كه خيام از لحاظ اخلاقي پيرو افكار اپيكور (341 _ 270 پيش از ميلاد) فيلسوف مادي يونان بوده است. هر چند اپيكور و خيام، به جهت ارزش نهادن به خرد، دوري جستن از خرافات، و اهميت قائل شدن براي خوشبختي وشاد زيستن، هر دو از يك دريچه به انسان و زندگي و هستي مي نگرند، و وجوه اشتراك فراواني دارند، اما بين اين (( دو )) ، در ارزش هاي اخلاقي ، يك تفاوت ماهوي وجود دارد، و آن اينست كه، اپيكور براي تعديل و آرامشي كه در جستجوي آن است ، نه تنها تلاشي راتوصيه نمي كند، كه حتي از درگير شدن پرهيز مي كند. او دوري جستن از ناملايمات را توصيه مي كند، وخيام در كنار گرايش به خوشي و دوري از اندوه، تعهد وتلاش ، براي به دست آوردن نيك بختي و شادي، و سر ناسازگاري گذاشتن با زمانه’ نادرست را، لازم مي داند وتاكيد مي كند: زان باده كه عمر را حيات دگر است پر كن قدحي گرچه تو را دردسر! است بر نه به كفم كه كار عالم سمر است بشتاب كه عمر اي پسر در گذر است 1 دانشگاه آزاد اسلامي شعراي اپيكور چه كساني هستند و تفكرات آنها چيست؟ فردوسي و نوعي فلسفه اپيكوري: فردوسي يك نوع عدم تعلق به دنيا و نوعي فلسفه اپيكوري متعالي دارد كه به «پندهاي سليمان» ميماند و ارزشهاي جاوداني شاعر، كه همراه با عواطف انساندوستانه و نرمي طبع خاص و با تركيبي زيبا و جالب در شاهنامه به چشم ميخورند، آثار متفكران بزرگ هند را به ياد ميآورد. علاقه آرنولد به شاهنامه ، و به ويژه به داستان رستم و سهراب، ناشي از شرحي بود كه سنت بوو بر ترجمة ژول مول از شاهنامه نوشت. در اينجا، اشاره به برخي ديگر از مترجمان اروپايي شاهنامه بيفايده نيست. سرويليام جونزازاولين شرقشناساني بود كه به ترجمة داستان رستم وسهراب به سبك تراژديهاي يوناني روي آورد. اندكي بعد جوزف چمپيون (Joseph Champion) بخشهايي از آغاز شاهنامه را به شعر ترجمه كرد و به سال 1875 در كلكته به چاپ رسانيد. سبك شعري او بيشتر تقليدي بود از شاعر بزرگ انگليس الكساندر پوپ كه ايلياد هومر را به انگليسي به نظم درآورده بود. از مترجمان ديگر شاهنامه بايد به جيمز اتكينسن اشاره كرد كه بيشتر از چمپيون با ادبيات فارسي آشنايي داشت. او در سال 1814 داستان «رستم و سهراب» را به انگليسي به نظم درآورد و در 1832 نيز خلاصهاي از شاهنامه را در تركيبي از نظم و نثر به همان زبان ترجمه كرد. اتكينسن همانند بسياري از علاقهمندان به ادبيات شرق معتقد بود كه «آثار بزرگ شرقي قابل توجه و از جهات گوناگون نظير آثار كلاسيك غرباند.» از همين رو، وي به يافتن وجوه تشابه بين شاهنامه و نوشتهها و سرودههاي كلاسيك اروپايي پرداخت. به عنوان نمونه، ابيات زير از شاهنامه را در وصف زيبايي تهمينه ترجمه كرده و همراه با شرح گستردهاي دربارة آثار مشابه شاعراني چون هومر، ويرژيل، آناكرئون و شكسپير انتشار دادهاست خيام نيشابوري : نكته’ ديگري كه به نظر مي رسد در مورد انسان گرائي فلسفي خيام قابل ذكر باشد، نگرش اخلاقي اوست. شايد اينگونه تصور شود كه خيام از لحاظ اخلاقي پيرو افكار اپيكور (341 _ 270 پيش از ميلاد) فيلسوف مادي يونان بوده است. هر چند اپيكور و خيام، به جهت ارزش نهادن به خرد، دوري جستن از خرافات، و اهميت قائل شدن براي خوشبختي وشاد زيستن، هر دو از يك دريچه به انسان و زندگي و هستي مي نگرند، و وجوه اشتراك فراواني دارند، اما بين اين (( دو )) ، در ارزش هاي اخلاقي ، يك تفاوت ماهوي وجود دارد، و آن اينست كه، اپيكور براي تعديل و آرامشي كه در جستجوي آن است ، نه تنها تلاشي راتوصيه نمي كند، كه حتي از درگير شدن پرهيز مي كند. او دوري جستن از ناملايمات را توصيه مي كند، وخيام در كنار گرايش به خوشي و دوري از اندوه، تعهد وتلاش ، براي به دست آوردن نيك بختي و شادي، و سر ناسازگاري گذاشتن با زمانه’ نادرست را، لازم مي داند وتاكيد مي كند: زان باده كه عمر را حيات دگر است پر كن قدحي گرچه تو را دردسر! است بر نه به كفم كه كار عالم سمر است بشتاب كه عمر اي پسر در گذر است 3 هشدار! كه روزگار شور انگيز است ايمن منشين! كه تيغ دوران تيز است در كام تو گر زمانه لوزينه نهد زنهار! فرو مبر! كه زهر آميز است. انديشههاي فلسفي حكيم عمر خيام و فلسفه معروف او (اپيكوري): حكيم عمر خيام در نيشابور زاده شد. زمان تولد و وفات او به درستي مشخص نيست، ولي به بعضي احتمالات در روز پنجشنبه 12 محرم 439 متولد شده و در سالهاي مابين 508 – 530 و به بعضي احتمالات در سال 515 وفات يافته است. به طور كلي ميتوان گفت كه از نيمهي اول قرن پنجم تا دهههاي نخستين قرن ششم در اين دنيا زيسته است. نامش عمر، كنيهاش ابوالفتح، لقبش غياثالدين و نام پدرش ابراهيم بود. دليل شهرت او به خيام يا خيامي به درستي معلوم نيست، اما ظاهراً اين عنوان را از پدرش داشته است؛ چون شغل وي خيمهدوزي بوده است. قبر خيام در ايوان امامزاده محروق، تقريباً به مسافت نيمفرسخي شهر نيشابور فعلي واقع شده است. او در همهي فنون و معلومات زمان خود از جمله حكمت، فلسفه، رياضي، طب و نجوم تبحر داشته است. حكايت كردهاند كه خيام در نيشابور با حسن طوسي و حسن صباح همدرس بوده است. آن سه جوان به اميد اينكه يكي از ايشان به مرتبهي عالي خواهد رسيد، با يكديگر پيوند ميبندند كه اگر هريك از آنها به مقامي بالا رسيد، دو دوست خود را نيز از نظر دور نكند. از قضا حسن طوسي به وزارت جلالالدين ملكشاه سلجوقي ميرسد و خواجه نظامالملك طوسي مشهور ميشود. او به عهد خود وفا ميكند و حسن صباح را به خدمت سلطان ميبرد؛ اما خيام كه اهل علم بود و تمايلي به خدمت سلطان نداشت، از خواجه نظامالملك تقاضا ميكند كه معاش مختصري براي او مقرر دارد و به همان اندازه هم اكتفا ميكند و به غير از فراگيري دانش، به كار ديگري نميپردازد. با چيرگي اعراب بر ايرانيان، تقويم هجري قمري در ايران كاربرد پيدا كرد و پس از مدتي به علت ناسازگاري با روند زندگي كشاورزان ايراني، منجمان ايراني دست به اصطلاحاتي در اين زمينه زدند. در سال 467 هجري، يعني در زمان سلطنت جلالالدين ملكشاه سلجوقي و وزارت خواجه نظامالملك طوسي، تصميم گرفته شد كه تقويمي بر اساس قواعد نجومي ايجاد شود. بنابراين هيأتي از دانشمندان اهل فن هيأت و نجوم براي اين مقصود گرد هم آمدند. خيام يكي از آن دانشمندان و گويا بر همهي آنها مقدم بود. اين منجمان با محاسبات رياضي، زيجهايي (مجموعه جدولهايي كه بر اساس مطالعات و مشاهدات ستارهشناسي تدوين ميشد)، براي شمارش وقت فراهم ساختند. تقويم اصلاح شده، چون به فرمان جلالالدين ملكشاه سلجوقي فراهم آمده بود، به تقويم جلالي شهرت يافت. آنچه مسلم است، اين است كه خيام در نزد دانشمندان و سلاطين، منزلتي عظيم داشته است. در حكمت او را تالي «ابوعلي سينا» ميخواندند؛ در رياضيات سرآمد فضلا به شمار ميرفت و در احكام نجوم، قول او را مسلم ميدانستند؛ هرچند كه خودش اعتقاد راسخي به دستي آن احكام نداشت. دنياي رياضي مديون تحقيقات و اكتشافات اين دانشمند است. مثلاً اولينبار تعريف منطقي اعداد اصم (گنگ) به وسيلهي رشتههاي بينهايت در مجموعه تحقيقات خيام ديده شده است. قضاياي بسياري كه در سيزده معادلهي اقليدس بياستدلال مانده بود، به وسيلهي فرضيهي خيام ثابت ميشود. ميتوان گفت خيام اولين كسي است كه هندسهي تحليلي را براي حل معادلات به كار برده است و از اين جهت خيام به هنگام بررسي مسئلهاي هندسي، به معادلهي درجه سوم برخورد كرد و با توسل به مقاطع مخروطي به حل اين معادله درجهي سوم فائق آمد. خيام رسالهي مختصري تحت عنوان رساله في الحتيال لمعرفه الذهب و الفضه في جسم مركب منهما دربارهي تعيين عيار طلا و نقره و شمشي كه از اين دو فلز تركيب شده است، تأليف كرده كه نسخهي منحصر به فردي از آن در كتابخانهي گوتا آلمان موجود است. اين رساله در حقيقت توضيح طريقهي ارشميدس و مبتني بر اصل معروف اين دانشمند است كه به اصل هيدروستاتيك نيز شهرت دارد. خيام و حافظ و اپيكوريسم: نظر به اين كه در عصر ما اپيكوريسم به مفهوم عاميانه و مبتذلش عملاً رايج شده بود، عده اي مي خواستند برخي بزرگان انديشه و فلسفه و عرفان را منسوب به اين مكتب نمايند؛ مثلاً خيام و يا حافظ را. مدعي هستند كه خيام و حتي حافظ، مرداني لذت پرست، دَم غنيمت شمار و لاابالي بوده اند. مخصوصادرباره خيام عقيده بسياري همين است. آنچه مسلم است، اين است كه خيام رياضيدانِ فيلسوف چنين نبوده و چنين نمي انديشيده است. از ظاهر اشعار منسوب به خيام همان مطلب پيدا شده است، ولي از نظر محققان جاي بسي ترديد است كه اشعار معروف، متعلق به خيام رياضيدان فيلسوف باشد. به فرض هم اين اشعار از او باشد، هرگز از زبان شعر نمي توان نظريه فلسفي شاعر را دريافت. خصوصا كه اخيرا رساله هايي از خيام بدست آمده و چاپ شده است كه اتفاقا همان موضوعات را طرح كرده است كه در اشعار منسوب به او مطرح است، ولي آن ها را آن گونه حل مي كند و پاسخ مي گويد كه به قول خودش، استادش بوعلي حل كرده است. درباره حافظ، مطلب از اين هم واضح تر است. آشنايي مختصر با زبان حافظ و يك مراجعه كامل به تمام ديوان حافظ و مقايسه اشعار او با يكديگر كه برخي مفسر ديگرند، مطلب را كاملاً روشن مي كند. خيام: كافر شرابخوار يا...؟ خيام شاعري كمگو بوده است. خيام اگرچه در درجهي اول از علم و فضل بود، ولي عامهي مردم او را به سبب رباعياتش ميشناسند. در مورد خيام نگرشهاي مختلفي در بين مردم وجود داشته و دارد. عدهاي كلمات او را كفرآميز دانسته و يا او را شرابخوار پنداشتهاند و به اشعار او از جهت ترغيب به ميخوارگي نگريستهاند و حتي عدهاي او را بياعتقاد به مبدأ و معاد فرض كردهاند. يك جام شراب صد دل و دين ارزد يك جرعهي مي، مملکت چين ارزد جز بادهي لعل نيست در روي زمين تلخي كه هزار جان شيرين ارزد. اصولاً خيام شاعري را پيشهي خود نساخته و اين به جهت آن نيست كه شعر امري حقير است و شاعر شأن و ارزشي ندارد، بلكه از آن جهت بود كه در آن دوره يك شاعر غالب اوقات خود را براي استفادهي مالي، به مداحي بزرگان و سلاطين، مجلسآرايي و مزاحگويي ميپرداخت و در مراسم خوشگذراني اهل فسق و فجور شركت ميكرد. در آن زمان امثال فردوسي، ناصر خسرو و حكيم سنايي كه شاعراني متين و با مناعت بودند، نادر مينمودند. بنابراين هر كس كه پيشهي شاعري را اختيار ميكرد، مردم به او به چشم مداح سلاطين مينگريستند و همين مسأله باعث شد كه حكيم عمر خيام از اينكه شاعر خوانده شود، احتراز كند و قوهي شاعري خود را تنها در سردون رباعي به كار بگيرد. رباعي بهترين قالب شعر براي ثبت لحظات كوتاه شاعرانه است. اين نوع شعر بر وزن لا حول ولا قوه الا بالله، سروده ميشود و از مشكلترين اقسام شعر است؛ زيرا با شروطي كه براي آن مقرر شده و تنگ بودن و مجال سخن، گوينده بايد طبعي توانا داشته باشد و معاني را به بهترين صورت ممكن در اين دو بيت بگنجاند. نخستين كساني كه او را شاعر خواندهاند، «شهرزوري» در اواخر قرن ششم و اوايل قرن هفتم و در كتاب «تاريخ الحكما» و ديگري «شيخ نجمالدين رازي» صاحب كتاب «مرصاد العباد» در اوايل قرن هفتم بود.